1394/04/10
دیدار شاعران ۹۴ | شعرخوانی آقای امجد ویسی
در شب ولادت حضرت امام حسن مجتبی علیهالسلام محفل شعرخوانی جمعی از شاعران کشور در حضور حضرت آیتالله خامنهای برگزار شد. آقای امجد ویسی از استان کردستان در ابتدای شعرخوانی خود ابیاتی را به زبان کُردی از یک شاعر بزرگ کُرد، ملا مصطفی بهسارانی قرائت کرد که ترجمهی آن در ذیل آمده است و سپس به قرائت شعر خود پرداخت. پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR متن و فیلم این اشعار را منتشر میکند.
یک
ترجمه شعری کردی از ملا مصطفی بهسارانی
عزیز! من در آن وقتی که خوابم خیلی عمیق و رؤیایی میشود
دوست دارم که شما را در خواب ببینم
و قدمهای مبارک شما را بر دیدگان خودم به تصویر بکشم
و اگر این را هم نتوانستم
دوست دارم با مژههایم
خاک رد پای شما را جارو بکنم
اگر لیاقت داشته باشم
دوست دارم که شما را در خواب ببینم
و قدمهای مبارک شما را بر دیدگان خودم به تصویر بکشم
و اگر این را هم نتوانستم
دوست دارم با مژههایم
خاک رد پای شما را جارو بکنم
اگر لیاقت داشته باشم
دو
روزی که نگاهم به دو چشمان تو افتاد
همچون غزلی دست به دامان تو افتاد
ای پر ز اساطیر! تو آیا خبرت هست
بیژن به ته چاه زنخدان تو افتاد؟
سعدی همه عرفان شد و در شعر فرو رفت
روزی که مسیرش به گلستان تو افتاد
میخانه بهانهست، یقیناً دل حافظ
در بند خم زلف پریشان تو افتاد
تاریخ پر از فلسفه شد، عشق درخشید
چون پای ارسطو به دبستان تو افتاد
ای کاش که بر گونهی تو دسترسم بود
چون قطرهی اشکی که ز چشمان تو افتاد
مبهوت هوسهای زلیخایی خویشم
گر یوسف من در کف زندان تو افتاد
گفتی که فراموش کنم نام تو را... خیر!
این درد من از نسخهی درمان تو افتاد
همچون غزلی دست به دامان تو افتاد
ای پر ز اساطیر! تو آیا خبرت هست
بیژن به ته چاه زنخدان تو افتاد؟
سعدی همه عرفان شد و در شعر فرو رفت
روزی که مسیرش به گلستان تو افتاد
میخانه بهانهست، یقیناً دل حافظ
در بند خم زلف پریشان تو افتاد
تاریخ پر از فلسفه شد، عشق درخشید
چون پای ارسطو به دبستان تو افتاد
ای کاش که بر گونهی تو دسترسم بود
چون قطرهی اشکی که ز چشمان تو افتاد
مبهوت هوسهای زلیخایی خویشم
گر یوسف من در کف زندان تو افتاد
گفتی که فراموش کنم نام تو را... خیر!
این درد من از نسخهی درمان تو افتاد