1394/03/09
| یادداشت |
چهار نقطه ضعف آمریکا در جنگ نیابتی
«جنگ نیابتی» کلیدواژهای است که رهبر انقلاب در چند دیدار اخیر خود به آن اشاره کردهاند. برای مثال، ایشان در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی چنین فرمودند: «امروز سیاستهای خباثتآلود استکبار در منطقهی ما ایجاد جنگهای نیابتی است؛ برای منافع خودشان، کشورهای منطقه را یا گروههایی در داخل کشورها را تحریک کنند و وادار کنند که به جان هم بیفتند و آنها منافع خودشان را دنبال کنند.» در یادداشت زیر تلاش شده است تا دلایل آمریکا برای روی آوردن به جنگ نیابتی مورد واکاوی قرار بگیرد.
آمریکا و چرایی اتخاذ استراتژی جنگ نیابتی
سیاست ورود به منازعات بینالمللی یا انزوا، یکی از مسائلی بوده است که آمریکاییها از بدو تولد کشورشان با آن مواجه بودهاند. برای مثال، یکی از انتقاداتی که به این کشور در خصوص علل جنگ جهانی دوم وارد است، اتخاذ سیاست بیطرفی و انزوا توسط این کشور در آن مقطع تاریخی است. اما با گذر زمان و رهگیری منافع در نقاط متفاوت عالم، رویکرد این کشور از انزوا به حضور مستقیم در مناقشات تغییر مسیر داد؛ بهگونهای که جنگ سرد عرصهی منازعهی مستقیم بین این کشور و شوروی برای بلوکبندی بینالمللی بود و نقطهی اوج این سیاست نیز در بحران موشکی کوبا رخ نمایاند. بعد از این ماجراها، آمریکا بههیچوجه سیاست انزواطلبی و عدم ورود به منازعات را پیش نگرفته است. بدینترتیب، آمریکا در برخی کشورها، سیاست مداخلهی مستقیم نظامی یکجانبه (شبیه عراق) و در بعضی نیز سیاست مداخلهی چندجانبه را پیش گرفته است (شبیه افغانستان). اما در دو دههی اخیر، ادبیاتی خاص وارد فضای استراتژی نظامی این کشور شده است با عنوان «جنگ نیابتی». سؤال اینجاست که چرا رویکرد آمریکاییها از مداخلهی مستقیم به مداخلهی نیابتی تغییر یافته است؟
یکی از گزینههایی که آمریکاییها را بهسمت جنگ نیابتی سوق میدهد، ضعف داخلی این کشور است. بهعبارتی آمریکا با اتخاذ استراتژی جنگ نیابتی، بر ناتوانیهای داخلی خود پوشش نهاده و از این دریچه بهدنبال کسب منافع ملی خود در حوزههایی است که تاکنون بهصورت مستقیم در آنها قدرتجویی میکرد. همچنین هزینههای انسانی، اجتماعی و اقتصادی فراوانی که طی دو دههی اخیر بر این کشور مترتب شده، این کشور را مجبور به اتخاذ این استراتژی کرده است. آمریکاییها تلاش میکنند ناتوانی استراتژیک بلندمدت خود را با تغییر رویکرد جبران کنند. در حقیقت، شرایطی که آمریکا در آن قرار دارد، بهگونهای است که اساساً چارهی دیگری جز اتخاذ این استراتژی ندارد.
برخی مؤلفههای ضعف داخلی این کشور که زیر پوشش استراتژی جدید «جنگ نیابتی» قرار میگیرد و مانع از جنگ مستقیم میشود، عبارتاند از:
دوری از منازعات مستقیم و مدیریت از راه دور
یکی از مسائلی که آمریکاییها با آن در منطقهی غرب آسیا و شمال آفریقا مواجه هستند، گسترش نفرت مردم منطقه از سیاستهای این کشور و عدم اقبال از رویکردی است که آمریکاییها در این منطقه اتخاذ کردهاند. این همان چیزی است که آمریکاییها در چند سال اخیر، تمرکز فراوانی روی آن داشتهاند و آخرین جلوهی آن نیز در سخنرانی رئیسجمهور آمریکا در تاریخ ۲۸ می ۲۰۱۴ (۷ خرداد ۱۳۹۳) در دانشکدهی نظامی وستپوینت در ایالت نیویورک، مشهود است. در واقع سخنرانی اوباما در وستپوینت، مرامنامهی استراتژی نظامی این کشور محسوب میشود. اوباما در بخشی از سخنان خود در خصوص دو رویکردی که در آمریکا در مورد مداخلهی نظامی و عدم مداخلهی نظامی وجود دارد، موضعی غیر از این دو گرفت و با تأکید بر اینکه شرایط کنونی، رویکردی متفاوت را میطلبد، بیان داشت: «هیچیک از دو دیدگاه بهطور کامل مطابق با لحظهی کنونی نیست که ما در آن قرار داریم... ما باید ابزارهای خود را گسترده کنیم تا شامل دیپلماسی و تحریم و انزوا بشود. باید به قانون بینالملل متوسل شویم و اگر منصفانه و کارآمد و ضروری بود، اقدام نظامی چندجانبه بکنیم. در چنین شرایطی، ما باید با دیگران کار کنیم، چون اقدام جمعی در چنین شرایطی احتمال موفقیت بیشتری دارد و پایداری اثر آن بیشتر خواهد بود... آمریکا نمیخواهد مداخله کند و قصد دارد هدفهای خویش را به دست بازیگران منطقهای محقق سازد.»۱ بدینترتیب اوباما از عدم حضور مستقیم آمریکا در جنگهای آتی، پرده برداشت.
گسترش نفرت داخلی مردم آمریکا از جنگ
آمریکاییها برای توجیه افکار عمومی خود در خصوص شروع جنگی جدید در هرجای دنیا، با مشکل مواجه شدهاند. نگاهی به نظرسنجیهای اخیر که نگاه مردم آمریکا نسبت سیاستهای نظامی و مداخلههای این کشور در منطقهی غرب آسیا و شمال آفریقا را نشان میدهد، مؤید این است که جامعهی آمریکایی نگاهی مثبت به این اقدامات ندارند. برای مثال، در نظرسنجیای که بهصورت مشترک توسط روزنامهی «نیویورکتایمز» و شبکهی «سیبیاس» انجام شده است، ۶۹ درصد مردم آمریکا مخالف تداوم سیاستهای جنگطلبانهی این کشور در افغانستان بودهاند. این در حالی است که همین نظرسنجی در سال ۲۰۰۹ نشان میداد که نزدیک به ۴۵ درصد مردم موافق سیاستهای جنگطلبانهی این کشور در افغانستان هستند.۲
در نظرسنجی دیگری که مؤسسهی گالوپ انجام داده است، در سال ۲۰۰۱ از هر ده آمریکایی هشت نفر برآن بودند که آمریکا در جنگ افغانستان موفق خواهد بود و اشتباه نکرده است، اما در سال ۲۰۱۴ این میزان به کمترین میزان خود در چهارده سال اخیر، یعنی نزدیک به چهار نفر، تقلیل یافته است.۳
براساس نظرسنجی دیگری توسط همین مؤسسهی گالوپ، در زمانی که آمریکاییها ادعا کردند قصد دارند به سوریه حملهی نظامی کنند، ۵۱ درصد از شرکتکنندگان مخالف حملهی نظامی آمریکا علیه سوریه بودند و سیزده درصد هم در اینباره اطمینان نداشتند.۴
ضعف ارتش آمریکا
در دو دههی گذشته، آمریکاییها پس از بین بردن یوگسلاوی، به افغانستان و عراق لشکر کشیدند. جنگ در دو کشورِ اخیر بیش از یک دهه ادامه داشت و آمریکاییها با توجه به اهدافی که برای شروع جنگ اعلام کرده بودند، موفقیتی کسب نکردند. از سیاستهای جنگطلبانهی این کشور حتی سیاستمداران جنگطلبی چون زبیگنیو و برژینسکی نیز انتقاد کردند. برژینسکی در مخالفتش با بروز جنگ جدیدی که منافع آمریکا را ایجاب نخواهد کرد، خطاب به سناتورهایی که به ایران نامه نوشتند، گفت: «مانعتراشی در مقابل توافق با ایران، بازی سیاسی نیست، بلکه بازی با آتش است.» او اضافه کرد: «سناتورها باید از خودشان بپرسند که آیا وقوع جنگ دیگری میتواند منافع آمریکا را تأمین کند.»۵
عکس پوستری | شکست آمریکا
در گزارش راهبردی شاخص قدرت نظامی آمریکا در سال ۲۰۱۵، که وضعیت قدرت نظامی این کشور را بررسی کرده است، توان ارتش از لحاظ ظرفیت و قابلیت در سطحی حتی پایینتر از سطح متوسط «جزئی» قرار دارد و از لحاظ آمادگی نیز در سطح نسبتاً پایین قرار گرفته است.۶ آن گزارش میافزاید ارتش آمریکا جهت انجام فعالیتهایی فراتر از این [یک منازعهی منطقهای] با مشکلاتی روبهرو خواهد شد و مطمئناً از تجهیزات کافی جهت پرداختن تقریباً همزمان به دو رویداد منطقهای عمده برخوردار نیست. کاهش مداوم منابع مالی و متعاقباً تنزل نیروی نظامی، باعث شده است تا این نیرو تحت فشارهای چشمگیری قرار گیرد و واحدهای کمتری (عمدتاً پلتفرمهای نیروی دریایی و نیروهای عملیات ویژه) در معرض فرایند استقرار عملیاتی چرخشی و طولانیمدتتر قرار میگیرند و مهلت استفاده از تجهیزات قدیمی تمدید میشود.۷
مشکلات جدی اقتصادی
آمریکا کشوری بدهکار به نظام بانکی و پولی بینالمللی است. همانطور که جان هاوکینز، تحلیلگر نشریهی «تاونهال» بیان میدارد، کارشناسان دفتر بودجهی کنگره پیشبینی کردهاند که بدهیهای آمریکا به سازمانهای بینالمللی، در حدود ۳۶ درصد از بودجهی سال ۲۰۳۰ ایالات متحده و ۵۸ درصد از بودجه سال ۲۰۴۰ و در نهایت ۸۵ درصد از بودجهی سال ۲۰۵۰ را تشکیل میدهد.۸
همانطور که صندوق بینالمللی پول محاسبه کرده است، برای حفظ روند موجود در هزینههای جاری ایالات متحده، مالیاتها باید بهزودی تقریباً دوبرابر شود (۸۸ درصد رشد داشته باشد) تا بتوان بدهیها را بهصورت مرتب پرداخت کرد و این به معنای ورشکستگی اقتصادی بسیاری از مردم در داخل آمریکا خواهد بود.۹
طبیعی است که لشکرکشی نیاز به بودجهای مضاعف دارد. آمریکا برای شروع جنگی جدید به بودجهی بیشتری نیاز دارد و این بودجه از سازمانها و نهادهای بینالمللی پولی استقراض میشود. برخی کارشناسان اذعان کردهاند که حتی اگر همین روند ادامه یابد و هیچ بدهیای به آن اضافه نشود، آمریکا تا سال ۲۰۵۰ نمیتواند بدهیهای خود را تسویه کند. این یعنی آمریکا در صورت افزایش بدهی، به کشوری (بهلحاظ اقتصادی) بحرانزده و ورشکسته تبدیل خواهد شد. در چنین شرایطی، امکان ایجاد جبههای جدید برای لشکرکشیهای این کشور فراهم نمیشود.
پینوشتها:
۱. https://www.whitehouse.gov/the-press-office/۲۰۱۴/۰۵/۲۸/remarks-president-united-states-military-academy-commencement-ceremony
۲. http://www.nytimes.com/۲۰۱۲/۰۳/۲۷/world/asia/support-for-afghan-war-falls-in-us-poll-finds.html?_r=۰
۳. http://www.gallup.com/poll/۱۶۷۴۷۱/americans-view-afghanistan-war-mistake.aspx
۴. http://www.gallup.com/poll/۱۶۴۲۸۲/support-syria-action-lower-past-conflicts.aspx
۵. http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=۱۳۹۳۱۲۰۶۰۰۱۵۷۱
۶. http://www.heritage.org/events/۲۰۱۵/۰۲/index-of-military-strength-launch
۷. http://www.heritage.org/events/۲۰۱۵/۰۲/index-of-military-strength-launch
۸. http://www.psyop.ir/?p=۱۴۵۸۵۱
۹. http://www.psyop.ir/?p=۱۴۵۸۵۱
آمریکا و چرایی اتخاذ استراتژی جنگ نیابتی
سیاست ورود به منازعات بینالمللی یا انزوا، یکی از مسائلی بوده است که آمریکاییها از بدو تولد کشورشان با آن مواجه بودهاند. برای مثال، یکی از انتقاداتی که به این کشور در خصوص علل جنگ جهانی دوم وارد است، اتخاذ سیاست بیطرفی و انزوا توسط این کشور در آن مقطع تاریخی است. اما با گذر زمان و رهگیری منافع در نقاط متفاوت عالم، رویکرد این کشور از انزوا به حضور مستقیم در مناقشات تغییر مسیر داد؛ بهگونهای که جنگ سرد عرصهی منازعهی مستقیم بین این کشور و شوروی برای بلوکبندی بینالمللی بود و نقطهی اوج این سیاست نیز در بحران موشکی کوبا رخ نمایاند. بعد از این ماجراها، آمریکا بههیچوجه سیاست انزواطلبی و عدم ورود به منازعات را پیش نگرفته است. بدینترتیب، آمریکا در برخی کشورها، سیاست مداخلهی مستقیم نظامی یکجانبه (شبیه عراق) و در بعضی نیز سیاست مداخلهی چندجانبه را پیش گرفته است (شبیه افغانستان). اما در دو دههی اخیر، ادبیاتی خاص وارد فضای استراتژی نظامی این کشور شده است با عنوان «جنگ نیابتی». سؤال اینجاست که چرا رویکرد آمریکاییها از مداخلهی مستقیم به مداخلهی نیابتی تغییر یافته است؟
در گزارش راهبردی شاخص قدرت نظامی آمریکا در سال ۲۰۱۵، که وضعیت قدرت نظامی این کشور را بررسی کرده است، توان ارتش از لحاظ ظرفیت و قابلیت در سطحی حتی پایینتر از سطح متوسط «جزئی» قرار دارد و از لحاظ آمادگی نیز در سطح نسبتاً پایین قرار گرفته است.
یکی از گزینههایی که آمریکاییها را بهسمت جنگ نیابتی سوق میدهد، ضعف داخلی این کشور است. بهعبارتی آمریکا با اتخاذ استراتژی جنگ نیابتی، بر ناتوانیهای داخلی خود پوشش نهاده و از این دریچه بهدنبال کسب منافع ملی خود در حوزههایی است که تاکنون بهصورت مستقیم در آنها قدرتجویی میکرد. همچنین هزینههای انسانی، اجتماعی و اقتصادی فراوانی که طی دو دههی اخیر بر این کشور مترتب شده، این کشور را مجبور به اتخاذ این استراتژی کرده است. آمریکاییها تلاش میکنند ناتوانی استراتژیک بلندمدت خود را با تغییر رویکرد جبران کنند. در حقیقت، شرایطی که آمریکا در آن قرار دارد، بهگونهای است که اساساً چارهی دیگری جز اتخاذ این استراتژی ندارد.
برخی مؤلفههای ضعف داخلی این کشور که زیر پوشش استراتژی جدید «جنگ نیابتی» قرار میگیرد و مانع از جنگ مستقیم میشود، عبارتاند از:
دوری از منازعات مستقیم و مدیریت از راه دور
یکی از مسائلی که آمریکاییها با آن در منطقهی غرب آسیا و شمال آفریقا مواجه هستند، گسترش نفرت مردم منطقه از سیاستهای این کشور و عدم اقبال از رویکردی است که آمریکاییها در این منطقه اتخاذ کردهاند. این همان چیزی است که آمریکاییها در چند سال اخیر، تمرکز فراوانی روی آن داشتهاند و آخرین جلوهی آن نیز در سخنرانی رئیسجمهور آمریکا در تاریخ ۲۸ می ۲۰۱۴ (۷ خرداد ۱۳۹۳) در دانشکدهی نظامی وستپوینت در ایالت نیویورک، مشهود است. در واقع سخنرانی اوباما در وستپوینت، مرامنامهی استراتژی نظامی این کشور محسوب میشود. اوباما در بخشی از سخنان خود در خصوص دو رویکردی که در آمریکا در مورد مداخلهی نظامی و عدم مداخلهی نظامی وجود دارد، موضعی غیر از این دو گرفت و با تأکید بر اینکه شرایط کنونی، رویکردی متفاوت را میطلبد، بیان داشت: «هیچیک از دو دیدگاه بهطور کامل مطابق با لحظهی کنونی نیست که ما در آن قرار داریم... ما باید ابزارهای خود را گسترده کنیم تا شامل دیپلماسی و تحریم و انزوا بشود. باید به قانون بینالملل متوسل شویم و اگر منصفانه و کارآمد و ضروری بود، اقدام نظامی چندجانبه بکنیم. در چنین شرایطی، ما باید با دیگران کار کنیم، چون اقدام جمعی در چنین شرایطی احتمال موفقیت بیشتری دارد و پایداری اثر آن بیشتر خواهد بود... آمریکا نمیخواهد مداخله کند و قصد دارد هدفهای خویش را به دست بازیگران منطقهای محقق سازد.»۱ بدینترتیب اوباما از عدم حضور مستقیم آمریکا در جنگهای آتی، پرده برداشت.
برژینسکی در مخالفتش با بروز جنگ جدیدی که منافع آمریکا را ایجاب نخواهد کرد، خطاب به سناتورهایی که به ایران نامه نوشتند، گفت: «مانعتراشی در مقابل توافق با ایران، بازی سیاسی نیست، بلکه بازی با آتش است.» او اضافه کرد: «سناتورها باید از خودشان بپرسند که آیا وقوع جنگ دیگری میتواند منافع آمریکا را تأمین کند.»
گسترش نفرت داخلی مردم آمریکا از جنگ
آمریکاییها برای توجیه افکار عمومی خود در خصوص شروع جنگی جدید در هرجای دنیا، با مشکل مواجه شدهاند. نگاهی به نظرسنجیهای اخیر که نگاه مردم آمریکا نسبت سیاستهای نظامی و مداخلههای این کشور در منطقهی غرب آسیا و شمال آفریقا را نشان میدهد، مؤید این است که جامعهی آمریکایی نگاهی مثبت به این اقدامات ندارند. برای مثال، در نظرسنجیای که بهصورت مشترک توسط روزنامهی «نیویورکتایمز» و شبکهی «سیبیاس» انجام شده است، ۶۹ درصد مردم آمریکا مخالف تداوم سیاستهای جنگطلبانهی این کشور در افغانستان بودهاند. این در حالی است که همین نظرسنجی در سال ۲۰۰۹ نشان میداد که نزدیک به ۴۵ درصد مردم موافق سیاستهای جنگطلبانهی این کشور در افغانستان هستند.۲
در نظرسنجی دیگری که مؤسسهی گالوپ انجام داده است، در سال ۲۰۰۱ از هر ده آمریکایی هشت نفر برآن بودند که آمریکا در جنگ افغانستان موفق خواهد بود و اشتباه نکرده است، اما در سال ۲۰۱۴ این میزان به کمترین میزان خود در چهارده سال اخیر، یعنی نزدیک به چهار نفر، تقلیل یافته است.۳
براساس نظرسنجی دیگری توسط همین مؤسسهی گالوپ، در زمانی که آمریکاییها ادعا کردند قصد دارند به سوریه حملهی نظامی کنند، ۵۱ درصد از شرکتکنندگان مخالف حملهی نظامی آمریکا علیه سوریه بودند و سیزده درصد هم در اینباره اطمینان نداشتند.۴
ضعف ارتش آمریکا
در دو دههی گذشته، آمریکاییها پس از بین بردن یوگسلاوی، به افغانستان و عراق لشکر کشیدند. جنگ در دو کشورِ اخیر بیش از یک دهه ادامه داشت و آمریکاییها با توجه به اهدافی که برای شروع جنگ اعلام کرده بودند، موفقیتی کسب نکردند. از سیاستهای جنگطلبانهی این کشور حتی سیاستمداران جنگطلبی چون زبیگنیو و برژینسکی نیز انتقاد کردند. برژینسکی در مخالفتش با بروز جنگ جدیدی که منافع آمریکا را ایجاب نخواهد کرد، خطاب به سناتورهایی که به ایران نامه نوشتند، گفت: «مانعتراشی در مقابل توافق با ایران، بازی سیاسی نیست، بلکه بازی با آتش است.» او اضافه کرد: «سناتورها باید از خودشان بپرسند که آیا وقوع جنگ دیگری میتواند منافع آمریکا را تأمین کند.»۵
عکس پوستری | شکست آمریکا
در گزارش راهبردی شاخص قدرت نظامی آمریکا در سال ۲۰۱۵، که وضعیت قدرت نظامی این کشور را بررسی کرده است، توان ارتش از لحاظ ظرفیت و قابلیت در سطحی حتی پایینتر از سطح متوسط «جزئی» قرار دارد و از لحاظ آمادگی نیز در سطح نسبتاً پایین قرار گرفته است.۶ آن گزارش میافزاید ارتش آمریکا جهت انجام فعالیتهایی فراتر از این [یک منازعهی منطقهای] با مشکلاتی روبهرو خواهد شد و مطمئناً از تجهیزات کافی جهت پرداختن تقریباً همزمان به دو رویداد منطقهای عمده برخوردار نیست. کاهش مداوم منابع مالی و متعاقباً تنزل نیروی نظامی، باعث شده است تا این نیرو تحت فشارهای چشمگیری قرار گیرد و واحدهای کمتری (عمدتاً پلتفرمهای نیروی دریایی و نیروهای عملیات ویژه) در معرض فرایند استقرار عملیاتی چرخشی و طولانیمدتتر قرار میگیرند و مهلت استفاده از تجهیزات قدیمی تمدید میشود.۷
در نظرسنجی که مؤسسهی گالوپ انجام داده است، در سال ۲۰۰۱ از هر ده آمریکایی هشت نفر برآن بودند که آمریکا در جنگ افغانستان موفق خواهد بود و اشتباه نکرده است، اما در سال ۲۰۱۴ این میزان به کمترین میزان خود در چهارده سال اخیر، یعنی نزدیک به چهار نفر، تقلیل یافته است.
مشکلات جدی اقتصادی
آمریکا کشوری بدهکار به نظام بانکی و پولی بینالمللی است. همانطور که جان هاوکینز، تحلیلگر نشریهی «تاونهال» بیان میدارد، کارشناسان دفتر بودجهی کنگره پیشبینی کردهاند که بدهیهای آمریکا به سازمانهای بینالمللی، در حدود ۳۶ درصد از بودجهی سال ۲۰۳۰ ایالات متحده و ۵۸ درصد از بودجه سال ۲۰۴۰ و در نهایت ۸۵ درصد از بودجهی سال ۲۰۵۰ را تشکیل میدهد.۸
همانطور که صندوق بینالمللی پول محاسبه کرده است، برای حفظ روند موجود در هزینههای جاری ایالات متحده، مالیاتها باید بهزودی تقریباً دوبرابر شود (۸۸ درصد رشد داشته باشد) تا بتوان بدهیها را بهصورت مرتب پرداخت کرد و این به معنای ورشکستگی اقتصادی بسیاری از مردم در داخل آمریکا خواهد بود.۹
طبیعی است که لشکرکشی نیاز به بودجهای مضاعف دارد. آمریکا برای شروع جنگی جدید به بودجهی بیشتری نیاز دارد و این بودجه از سازمانها و نهادهای بینالمللی پولی استقراض میشود. برخی کارشناسان اذعان کردهاند که حتی اگر همین روند ادامه یابد و هیچ بدهیای به آن اضافه نشود، آمریکا تا سال ۲۰۵۰ نمیتواند بدهیهای خود را تسویه کند. این یعنی آمریکا در صورت افزایش بدهی، به کشوری (بهلحاظ اقتصادی) بحرانزده و ورشکسته تبدیل خواهد شد. در چنین شرایطی، امکان ایجاد جبههای جدید برای لشکرکشیهای این کشور فراهم نمیشود.
پینوشتها:
۱. https://www.whitehouse.gov/the-press-office/۲۰۱۴/۰۵/۲۸/remarks-president-united-states-military-academy-commencement-ceremony
۲. http://www.nytimes.com/۲۰۱۲/۰۳/۲۷/world/asia/support-for-afghan-war-falls-in-us-poll-finds.html?_r=۰
۳. http://www.gallup.com/poll/۱۶۷۴۷۱/americans-view-afghanistan-war-mistake.aspx
۴. http://www.gallup.com/poll/۱۶۴۲۸۲/support-syria-action-lower-past-conflicts.aspx
۵. http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=۱۳۹۳۱۲۰۶۰۰۱۵۷۱
۶. http://www.heritage.org/events/۲۰۱۵/۰۲/index-of-military-strength-launch
۷. http://www.heritage.org/events/۲۰۱۵/۰۲/index-of-military-strength-launch
۸. http://www.psyop.ir/?p=۱۴۵۸۵۱
۹. http://www.psyop.ir/?p=۱۴۵۸۵۱