بیانات در پی حادثه کوی دانشگاه تهران در سال ۷۸
بسم الله الرّحمن الرّحیم
برادران و خواهران عزیز؛ خیلی خوش آمدید. حرفهای گفتنی زیاد است؛ اما مطلبی که از نظر من مهمتر از همه است و ذهن مرا مشغول کرده، حمله به خوابگاه جوانان و دانشجویان است. این حادثه تلخ، قلب مرا جریحهدار کرد؛ حادثه غیرقابل قبولی در جمهوری اسلامی بود. حمله به منزل و مأوا و مسکنِ جمعی - بخصوص در شب یا در هنگام نماز جماعت - به هیچ وجه در نظام اسلامی قابل قبول نیست. جوانان این کشور - چه دانشجویان و چه غیر دانشجویان - فرزندان من هستند و هرگونه چیزی که برای این مجموعهها مایه اضطراب و ناراحتی و اشتباه در فهم باشد، برای من بسیار سخت و سنگین است. هرکسی بوده، فرق نمیکند؛ چه در لباس نیروی انتظامی، چه در غیر آن. مسلماً با کسانیکه در نظام جمهوری اسلامی تخلّف میکنند، باید برخورد شود؛ اما با کسی که تخلّفی نکرده است؛ کسیکه در خانه خود در حال استراحت است، آن هم در محیط جوان دانشجویی، کار بسیار خطا و ناروایی است اگر برخورد شود.
این که صد نفر یا دویست نفر از کوی دانشگاه خارج شدند و حرفهایی زدند و شعارهایی دادند، بهانه و مجوّزی نمیشود برای اینکه کسانی، در هر لباس و با هر نامی، وارد آن محیط شوند و کارهای ناروایی انجام دهند؛ بخصوص وقتی که نام مقدّس نیروی انتظامی در میان میآید، عملی که موجب شود نیروی انتظامی بدنام گردد، قضیه را سختتر میکند. شما میدانید که امروز نیروی انتظامی در اطراف کشور، در جادهها، در مرزها، در برخورد با اشرار، چه جانفشانیهایی میکند و چه زحماتی میکشد. چقدر از اینها برای حفظ امنیت ما، جان خود را از دست میدهند. با این حال، بهوسیله چند نفر عملی انجام شود که چهره این خدمتگزاران در نظر بعضی تیره گردد؛ آیا این انصاف است؟! یا آن طوری که نقل کردهاند، بعضی با آوردن نام مقدّس «یا حسین» و «یا زهرا» وارد اتاق دانشجوی بسیجی یا دانشجوی جانباز شوند و او را از خواب بپرانند، یا آنطور حوادثی را بهوجود آورند؛ آیا این درست است؟! اینها قلب را میفشارد. این همه جوان مؤمن، عاشقان امام حسین، عاشقان فاطمه زهرا، در همه جای کشور، در خدمت اسلام، در خدمت کشور، در طول دوران دفاع مقدّس، در هر خطری که این کشور را تهدید کند، سینه سپر میکنند و وارد میشوند؛ اما بعد کسانی با استفاده از این نامها حوادثی را بهوجود آورند. برای من، حادثه خیلی تلخی بود. البته من تأکید کردم که اطراف این حادثه تحقیق شود و بروند حادثه را درست بسنجند. قرار شد رئیس جمهور محترم و مسؤولان، هیأت تحقیقی را تعیین کنند؛ من هم ممکن است خودم کسی را در این هیأت بگذارم.
من چند حرف دارم؛ یک حرف با دانشجویان، یک حرف با عموم ملت ایران، یک حرف، بخصوص با شما جوانان، یک حرف هم با دشمن. حرف من به دانشجویان این است که مراقب دشمن باشید؛ دشمن را خوب بشناسید؛ مبادا از شناسایی دشمن غفلت کنید. غریبههایی را که در لباس خودی خودشان را در همه جا داخل میکنند بشناسید؛ دستهای پنهان را ببینید. هیچ کس بهخاطر غفلت ستایش نمیشود. هیچکس بهخاطر چشمها را بر هم گذاشتن، مدح نمیشود. اگر بر آدم غافل ضربهای وارد شد، اوّل کسی که مسؤول و مذموم است، خود اوست؛ مراقب باشید. دانشجو، قشر فاخر و با ارزشی است. دشمن، دانشجو را هدف گرفته است. چند سال است سعی میکنند بلکه بتوانند دانشجویان را در مقابل نظام قرار دهند؛ اما موفّق نشدند؛ بعد از این هم موفّق نخواهند شد. اگر یک عدّه نفوذی خواستند از فرصتی استفاده کنند و از آب گلآلودی ماهی بگیرند - وارد اجتماع دانشجویان شدند و شعارهایی درست کردند و حرفهایی زدند - خیال نکنند که ما اشتباه خواهیم کرد؛ نه، ما اشتباه نخواهیم کرد. ما مخاطب و طرفِ خودمان را میشناسیم. دانشجو، فرزند ماست؛ متعلّق به ماست؛ متعلّق به این کشور است. دشمن است که میخواهد با نام دانشجو یا با نام نفوذ در میان دانشجویان، فساد و تباهی کند؛ خود دانشجویان بایستی هوشیارانه متوجّه باشند.
در یک چنین موقعیّت و فصل حسّاسی مثل این فصل سال - فصل امتحانات دانشجویی، فصل کنکور؛ که همه خانوادههایی که جوانی دارند، این فصل که میشود، همه همّت خودشان را میگذارند که جوانشان حواسش جمع باشد و بتواند در امتحان یا در کنکور موفّق شود - آن کدام دستی است، آن کدام دشمن آینده این مملکت و دانشگاه این مملکت است که این طور جوانان را به یک سمت انحرافی میکشاند، سرگرمی درست میکند و تشویق مینماید به این که سراغ درس و سراغ امتحان نروید؛ اجتماع کنید؟! اوّل کسی که این جا باید هوشیارانه چشم خود را باز کند و تصمیم بگیرد، خودِ دانشجوست.
به ملت ایران هم عرض میکنم: ای ملت بزرگ و شجاع که بیست سال است دشمنی را که انقلاب از این کشور بیرون راند، با قدرت پشت در نگه داشتید و نگذاشتید که این دشمن از هیچ منفذی وارد شود؛ بهوش باشید. این معنای حرفهای مکرّری است که من در این چند سال به ملت ایران و به مسؤولان عرض کردهام که دشمن درصدد نفوذ است. هر پنجرهای پیدا کند، وارد خواهد شد؛ هوشیاریتان را بیشتر کنید. دشمن، امنیت ملی ما را هدف گرفته است. امنیت ملی برای یک ملت، از همه چیز واجبتر است. اگر امنیت ملی نباشد هیچ دولتی نمیتواند کار کند؛ برای سازندگی، هیچ سنگی روی سنگ گذاشته نخواهد شد. وقتی که هرج و مرج و ناامنی باشد، هیچ مشکلی از مشکلات مملکت حل نخواهد شد؛ نه اقتصاد مردم، نه فرهنگ مردم، نه مسائل اجتماعی مردم، نه مسائل سیاسی مردم. وقتی امنیت نبود، همه اینها از بین خواهد رفت. دشمن این را هدف گرفته است. این را ملت ایران در همه جای کشور باید بفهمد؛ که البته میفهمد و میداند. بحمدالله ملت هوشیار است.
یک حرف هم به شما جوانان عرض میکنم. جوانان عزیز! شما امیدهای انقلاب و اسلامید. رفتار شما میتواند این مملکت را در جهت شکوفایی، با سرعت به پیش ببرد. وقتی جوان مملکت هوشیارانه، با تدبیر، با حلم و با توجه به موقعیّتها، حرف بزند و تصمیم بگیرد و عمل کند، کشور گلستان خواهد شد. وقتی هیجانات کور، پا وسط بگذارند، دشمن فوراً استفاده خواهد کرد. بارها گفتهام، باز هم تکرار میکنم؛ من معتقدم که جوان مملکت بایستی در همه میدانها حضور و آمادگی داشته باشد؛ منتها با انضباط. اینگونه حرکاتی که ملاحظه شد کسانی به دانشگاه حمله کنند، ناشی از بیانضباطی است؛ با هر نامی انجام گیرد، غلط و محکوم است. اگر با نام دفاع از دین هم انجام گیرد، غلط است؛ اگر با نام دفاع از ولایت هم انجام گیرد، غلط است. مگر من بارها نگفتهام در اجتماعات کسانی که مخالفند، هیچ کس نباید رفتار خشونتآمیز داشته باشد؛ چون این، دشمن را خوشحال میکند. بارها ما این حرف را گفتیم، چرا گوش نکردند؟! چرا گوش نمیکنند؟! حتّی اگر یک حرفی که خون شما را به جوش میآورد به زبان آورند - مثلاً فرض کنید اهانت به رهبری کردند - باز هم باید صبر و سکوت کنید. اگر عکس مرا هم آتش زدند و یا پاره کردند، باید سکوت کنید. نیرویتان را برای آن روزی که کشور به آن نیازمند است، برای آن روزی که نیروی جوان و مؤمن و حزبالّلهی باید در مقابله با دشمن بایستد، حفظ کنید، والاّ حالا فرض کنیم یک جوان، یا یک دانشجوی فریبخوردهای هم حرفی زد و کاری کرد؛ چه اشکالی دارد؟ من از او صرفنظر میکنم.
و اما یک مطلب به دشمن میگویم؛ هر که هست و هرجا هست. دشمنان اصلی ما در سازمانهای جاسوسی، طرّاحان این قضایا هستند. این پولی که مجلس امریکا تصویب کرد که باید برای مبارزه با نظام ایران صرف شود، این پول و چندین برابر این پولها کجا مصرف شد؟! معلوم است؛ برای همینطور طرّاحیهایی مصرف میشود؛ شکّی نیست. این دشمنان بدانند که خواب برگشتن امریکا به این مملکت، یک خواب پریشان و غیرقابل تعبیر است. این عناصر داخلىِ حقیر، این عناصر سیاسىِ مطرود و منفور، که ملت اینها را مثل دندان فاسدی بیرون آورد و به یک طرف پرتاب کرد، هجده، نوزده سال است که کمین گرفتهاند تا از ملت و از امام و از نام امام و از راه امام انتقام بکشند. اینها هم بدانند که اشتباه کردند؛ در همین قضیه هم اشتباه کردند، خودشان را لو دادند و چهره خودشان را مشخص کردند. درست است که به دستگاه اطّلاعاتی ما آن ضربه ناجوانمردانه را وارد کردند؛ به دستگاه انتظامی ما هم در اینجا این ضربه را وارد کردند، اما عناصر خدمتگزار و سربازان مخلص و بدون نام و نشان جمهوری اسلامی، اطّلاعات را کسب میکنند و میفهمند که چه کسی در کجاست و چهکار میکند. نمیتوانند این ملت را با این روشها از صحنه مبارزه در راه استقلالشان، در راه اسلام عزیزشان و در راه مبارزه با دشمنانشان عقب برانند.
یک نکته هم به این خطّ و خطوط سیاسی عرض کنیم. آقایانی که سردمداران خطوط سیاسی و گرایشهای سیاسی هستید، حالا برسید به این حرفی که ما میگوییم شما خودیها وقتی سر قضایای بیهوده اینطور با هم درگیر میشوید، دشمن سوء استفاده میکند؛ بفرمایید، این یک نمونه؛ دیدید دشمن چطور استفاده کرد؟! دیدید دشمن چگونه نیش خود را زد؟! این مسائل را کنار بگذارید. البته ما اصرار نداریم که همه یک طور فکر کنند؛ اما برای کار سیاسی و درگیری سیاسی، حدّی قائل شوید و خطّ قرمزی بگذارید. بیحساب و کتاب با هم مبارزه نکنید که آنقدر مشغول شوید که به دشمن اجازه دهید اینطور بیاید و داخلِ این میدانها بشود. سرِ این قضیه قانون مطبوعات و سرِ قضایای گوناگون دیگر، چه جنجال و چه دعوایی به راه افتاد! همهاش مسائل خطّ و خطوط! برای چه؟ برای این که قانونی در مجلس تصویب میشود! من به یک جریان سیاسی خاص اشاره نمیکنم؛ خطاب من به همه است. برای من، آن خطّ و این خط و هر خطّ سیاسی و سلیقه سیاسی دیگر، تفاوت نمیکند. برای من، مناط و ملاک، راه خدا و راه امام و راه اسلام و حفظ کشور و رعایت مصالح مردم و حفظ آینده کشور مطرح است. برای من فرقی نمیکند که فلان کس متعلق به خطّ «الف» است، فلان کس متعلّق به خط «ب» است. من به همه عرض میکنم؛ شما هم هشیار باشید.
آخرین جمله را هم به امام و مقتدای خودمان ولىّعصر ارواحنافداه عرض کنیم: ای سیّد و مولای ما! پیش خدای متعال گواهی بده که ما در راه خدا تا آخرین نفس ایستادهایم. بزرگترین آرزو و افتخار بنده این است که در این راهِ پُرافتخار و پُرفیض و پُربهجت، جان خودم را تقدیم کنم. انشاءالله خداوند متعال شما را موفّق و مؤیّد بدارد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته