1372/05/07
بیانات در جمع مردم هشترود
بسماللهالرّحمنالرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین.
خداوند متعال را شکرگزاریم که این توفیق را به ما داد که با شما مردم عزیز هشترود در این میدان و در این جمع باصفا و بااخلاص و پرشور ملاقات کنیم.
امروز یکی از نعم پروردگار به ملّت ایران همین ایمان آگاهانه و این شور و هیجانی است که نسبت به قرآن و اسلام و آرمانهای اسلامی در دلهای آنها موج میزند. امروز من از تبریز که خارج شدم، برای آمدن به هَشْتَرود -- که تقریباً این راه را ما در مدّت دو ساعت و نیم طی کردیم -- در بین راه هر جایی که جمعی از مردم ایستاده بودند و به ما اظهار محبّت میکردند، نشانهی یک شیفتگی شدید نسبت به انقلاب و نسبت به اسلام در وجنات آنها و در اظهارات آنها مشاهده میکردم. اینجا هم هشترود است، شهری که مردم آن از لحاظ ایمان و شور و حال انقلابی و اسلامی کاملاً معلوم است که ممتازند.
من وقتی نگاه میکنم به عکسهای این سمت میدان و چهرهی نورانی این جوانان شهید را مشاهده میکنم، احساس میکنم که یک عشق معنوی بر فضای زندگی شما مردم پرتو افکنده است. در میان شما عدّهای هم جانبازند، بعضی هم آزاده هستند، حتّی در روستاهای هشترود؛ ساعتی قبل ما به یکی از روستاهای هشترود قبل رفتیم، آنجا هم چند خانواده شهید و چند جانباز با روحیّهی قوی زیارت کردیم. امروز هر جای این کشور که یک انسان باانصاف قدم بگذارد، ایمان همراه با عشق را در مردم خواهد دید. البتّه بعضی جاها عشقشان پرشورتر است، ایمانشان همراه با احساسات و عواطف گرمتر و فاخرتری است که شما مردم آذربایجان از این قبیل هستید. همه جای این کشور عشق است و ایمان است و آگاهی است و علاقه به آرمانهای اسلامی است.
من همین جا این یک جمله را بگویم: ای برادران و خواهران اهل هشترود و ای مردم آذربایجان و ای ملّت بزرگ ایران! مردم هر کشوری که از چنین احساسات و ایمانی برخوردار باشند، بزرگترین قدرتهای دنیا هم نمیتواند بر آنها سلطه پیدا کند. از اینجا میشود فهمید آن کسانی که ملّت ایران را تهدید میکنند، چقدر در اشتباهند. آن کسانی که جمهوری اسلامی ایران را به خیال خود میخواهند مورد آسیب قرار بدهند، چقدر در اشتباهند. من گمان میکنم سیاستمداران بزرگ دنیا، امروز هم مثل گذشته، بیشترین ضربه را از اشتباهات خودشان میخورند، بیشترین لگد را خودشان با کجفهمیهای خودشان به سیاستها و نقشههای خود میزنند. چرا سیاستمدارهای دنیا هنوز هم نمیخواهند انقلاب اسلامی را و جمهوری اسلامی را و ملّت ایران را درست بشناسند؟ چرا؟ چرا نمیخواهند بفهمند که این ملّت، یک ملّت شکستناپذیر است و آن حکومتی و دولتی و نظامی که بر دوش چنین مردم آگاه و باایمانی قرار داشته باشد، آن حکومت و آن نظام و آن دولت هم آسیبناپذیر است.
امّا یک نکته تأسّفانگیزی هم اینجا وجود دارد. قبلاً و سه سال قبل از این اعلام شده است که سفرهای من به نقاط محروم کشور خواهد بود؛ من که به آذربایجان آمدم، بعضی ممکن است سؤال بکنند : آقا! آذربایجان با این جمعیّت زیاد، این سرزمین حاصلخیز، این آب و هوای خوب، این سرسبزی، مگر جزو استانهای محروم است؟ جواب این است که در آذربایجان نقاطی وجود دارد که جزو نقاط محروم است؛ ازجملهی آنها همین منطقهی هشترود است. منطقهی محروم چند چیز را به ما میفهماند:
نکتهی اوّل اینکه قبل از انقلاب به این منطقه، از طرف سردمداران رژیم طاغوتی هیچ رسیدگی نشده است. من نمیدانم آنها چه عنادی با اکثریّت ملّت ایران -- که آن روز اکثریّت ملّت، محروم بودند -- داشتند که ثروت مملکت را جوری برنامهریزی میکردند که به نقاط محروم چیزی نمیرسید. بخصوص آذربایجان ازجمله جاهایی بود که بیاعتنایی میکردند. به تبریز هم اعتنایی نمیکردند؛ چه برسد به شهرهای کوچک استان مثل هشترود و اهر و کدیور و بقیهی جاها. از اوّل انقلاب تا امروز، مسئولین جمهوری اسلامی بارها به آذربایجان سفر کردند و حتّی به مناطق محروم این استان قدم گذاشتند. بنده خودم در زمان ریاست جمهوری چند مرتبه به آذربایجان آمدم و به مناطق محروم این استان رفتم؛ رئیسجمهور محترم و عزیز فعلی ما هم به آذربایجان سفر کرد و به نقاط محروم آذربایجان رفت. در دوران طاغوت، مسئولین کشور، کِی حاضر بودند که به شهرهای آذربایجان - چه برسد به نقاط محروم یا روستاها - بروند؟ در طول دوران حاکمیّت پنجاه ساله ننگین پهلوی - قبل از آن هم بدتر از آن، کمترین توجّه به این استان و به این مناطق شده است. الان شما شنیدید از آقای فرماندار اینجا که در طول سالهای قبل از انقلاب، [در] خود شهر هشترود هم، یک ژنراتور کمقدرتی، برق مختصری به اینجا میداده است! یعنی حتّی وظیفهی خودشان هم نمیدانستند که به شهری درحد هشترود برق بیاورند. امروز روستاهای هشترود، همه یا نزدیک به همه، و همین بیابانهای محروم هم برق دارند. پس نکتهی اوّل این است که همهی اهالی این منطقه، مردها، زنها، بخصوص جوانها، جوانهایی که دوران طاغوت را ندیدند؛ زمان ستمشاهی را ندیدند؛ رنجهای دوران حاکمیّت خاندان ننگین پهلوی را بحمدالله آنها نچشیدند، آنها باید بخصوص بدانند که وقتی میگوییم منطقهی محروم، معنای آن این است که در دوران طاغوت این منطقه در محرومیّت فرورفته بود، در محرومیّت غرق شده بود. در گذشتههای دور، مردم اینجا غلّهی خودشان را داشتند و به دیگران هم غلّه میدادند. سیاستهای حکومت طاغوت و حکومت پهلوی کار را به جایی میرساند که همین مردم محروم میشوند.
نکتهی دوّم این است که آن مقدار محرومیّتی که شما حالا مشاهده میکنید، این خیلی فرق دارد با محرومیّتی که سال اوّل، دوّم انقلاب اینجاها داشته است. جمهوری اسلامی به کمک الطاف الهی و به همّت شما مردم توانسته است در مناطق محروم، ازجمله در همین منطقهی محروم هشترود، آب لولهکشی بیاورد، برق بیاورد، مدرسه بیاورد، بهداشت و درمان بیاورد، جاده آسفالته بیاورد. کِی در زمانهای گذشته یک چنین جادّهی کوهستانی پیچیدهای، آن هم در یک چنین منطقهای آسفالت بود؟ اینها خدمات جمهوری اسلامی است. اگر حاکمیّت حکومت طاغوت بر کشور ما ادامه پیدا میکرد، حالا حالاها برای مناطق محروم این خبرها نبود. این کار جمهوری اسلامی بود. چرا؟ چون جمهوری اسلامی مال خود مردم است. بنده که مورد محبّت و لطف شما مردم هستم، برای خاطر این است که من یک طلبهای هستم، یک روحانیای هستم از خود شما مردم. این را مردم میفهمند؛ مردم ما این چیزها را درک میکنند و فرق میگذارند بین آن مسئولی که از خود آنها است، از میان خود آنها برخاسته، مثل خود آنها زندگی کرده، الان هم مثل خود آنها زندگی میکند. خدا را شکر میکنیم که امروز هم کسانی که مسئولیّتهای بالا را در جمهوری اسلامی دارند، مثل رؤسای جمهور کشورهای دیگر زندگی نمیکنند، مثل پادشاهان زندگی نمیکنند، زندگی اسرافآمیز ندارند. مسئولین جمهوری اسلامی همانجوری که قبل از انقلاب زندگی میکردند، حالا هم همانجور زندگی میکنند. اینها را مردم میفهمند. این محبّتهای مردم بیدلیل نیست؛ این محبّتهای مردم برای خاطر ارتباط شخصی نیست، برای خاطر این چیزها است. اینها را من میگویم تا آن کسانی که این حرفها ممکن است به گوششان برسد، آن کسانی که جمهوری اسلامی را نمیتوانند ببینند و نمیتوانند بفهمند، بفهمند که علّت این محبّتها چیست؛ علّت این شور و هیجان چیست. منِ طلبه که خدمتگزار مردم هستم، مگر خویشاوندی نزدیک با مردم دارم؟ مگر ارتباط شخصی دارم که اینقدر مردم اظهار شور و محبّت و عشق و لطف میکنند؟ آنها بفهمند که این برای این است که نظام جمهوری اسلامی، نظام مردمی است. خب، در نظام مردمی، هم [مسئولان] به مردم محبّت میکنند و خدمت میکنند، هم مردم به آنها کمک میکنند که بتوانند این خدمات را انجام بدهند. این جهاد سازندگی که این همه کارها را در روستاها انجام داد، اینها چه کسی بودند؟ همین جوانهای خود روستاها و شهرها و بقیّهی قشرهای دیگر، جهاد سازندگی شدند و در این مناطق روستایی به کمک [مردم رفتند]. آنچه از اوّل انقلاب تا حالا بهوسیلهی دولت جمهوری اسلامی و عوامل انقلاب و پشتیبانی مردم انجام گرفته، چندین برابر آن چیزی است که یک دولت مسئول میتوانست انجام بدهد. یعنی جمهوری اسلامی با پشتیبانی مردم، حقیقتاً در مناطق محروم خوب کار کرده است؛ همچنان که در هشترود میبینید؛ هشترود آب نداشت، برق نداشت، مدرسه کافی نداشت، بهداشت و درمان نداشت، راه نداشت، همهی اینها را امروز به برکت جمهوری اسلامی و به برکت همکاری متقابل شما مردم و شما مرد و زن با مسئولین جمهوری اسلامی، دارد.
نکتهی سوّم این است که آنچه کار شده است، همهی آنچه باید بشود، نیست. تا وقتی در یک گوشهی این مملکت، یک خانوادهی فقیر هست، تا وقتی محرومیّت هست، تا وقتی غم و نگرانیِ اوّلیّات زندگی را شهروندی از شهروندان ایرانی ما در هر نقطهی این کشور دارد، بار مسئولیّت بر دوش مسئولین جمهوری اسلامی سنگینی میکند. من خودم در درجهی اوّل خود را در مقابل پروردگار متعال مسئول میدانم که باید تلاش کنم؛ هر چه میتوانم و مسئولین جمهوری اسلامی این مسئولیّت را بر دوش دارند تا بکلّی ریشهی محرومیّت از این کشور عزیز، از میان این مردم عالیقدر و دوست داشتنی کنده بشود. مسئولی نباید بگوید که خب ما این کارها را کردیم دیگر، بس است؛ نه، بس نیست؛ مسئولین باید تلاش ممکن خودشان را، هرچه ممکن است، هرچه میتوانند -- آنچه نمیتوانند، آن را ما توقع نداریم -- انجام دهند تا محرومیّت برطرف بشود.
اینجا بحمدالله آنطور که احساس کردم، مرکز آموزش عالی هم دارد، امّا [باید] بیش از این داشته باشد. من همینطور که دارم نگاه میکنم، هرچه نگاه میکنم، چهرهی جوان جلوی چشم من است. چقدر جوان در این جمعیّت هست؛ این جوانها با استعدادند، این جوانها در بخشهای مختلف، دارای استعدادند. در میان این جوانها ممکن است دانشمندان بزرگ، علمای بزرگ، فقهای بزرگ، صنعتگران بزرگ، هنرمندان بزرگ، نویسندگان بزرگ، شعرای بزرگ، سرداران بزرگ بسیار باشند. در میان همین خواهرانی که اینجا هستند، در بین این جوانها و دخترهای جوان ممکن است دانشمندان بزرگ، پزشکان بزرگ، نویسندگان بزرگ، متفکّرین بزرگ، محقّقین بزرگ به وجود بیایند. خدا میداند در بیست سال دیگر چقدر از این جوانهای ما که در همینجا نشستهاند، اگر تحصیل کنند و دنبال بگیرند، جزو مدیران این مملکت خواهند شد. اینها هست، باید وسایل تأمین بشود. انشاءالله مدرسه به قدر کافی، مرکز آموزش عالی به قدر ممکن، وسائل درس و بحث و مانند اینها [ باشد.] و شماها هم همّت کنید، نگذارید بچّههایتان بیسواد بمانند، نگذارید شوق علم در دل بچّهها بمیرد؛ [ شما ]بچّههای بااستعدادی دارید. من همینجا از این گروه سرود، تشکّر کنم. هم این گروه سرود پسران که سرود خوب و زیبایی را خواندند، هم این دخترخانمها که سرود جمهوری اسلامی را خواندند؛ اینها همه استعداد است و تازه اینها نمودارهای جلوی چشم است.
و نکتهی آخر: عزیزان من! اگر بخواهید این منطقه آباد بشود، خود شما باید در این آبادی، در بیرون آوردن منطقه از محرومیّت نقش ایفا کنید. باید کار کنید؛ هیچکس نباید به خود اجازه دهد که در دوران جمهوری اسلامی نسبت به کار بیتفاوت باشد، یا خدای ناکرده تنبلی کند. من در این بیابان هر جا آمدم، دیدم منطقه و زمین، سرسبز است. البتّه بسیاری جاها کاشته [ شده] نیست. زمین، حاصلخیز، هوای مناسب؛ شاید آب موجود، نیروی انسانی فراوان، تراکم جمعیّت در آذربایجان، از بسیاری از جاهای کشور بیشتر، امّا در عینحال منطقه محروم! خب چرا؟ البتّه یک مقدار کارها را دولت باید بکند؛ امّا همهی کار را دولت نباید بکند. بسیاری از کارها را خود [ مردم] محل باید بکنند. آن که پول دارد، آن که امکان دارد، آن که دستی در کار دارد، هر که هرچه میتواند؛ باید این زمین را بشکافد و بشر روزی خود را و مایهی حیات خود را و مایهی آبادی زندگی خود را از دل این زمین باید بیرون بکشد؛ میتوانید، میتوانیم. من جاهای دیگر هم گفتم، اینجا هم میگویم: استعداد جوانان ایرانی در بین جوانان سایر کشورهای دنیا، بسیار بالا و بسیار برجسته است. همین است که شما توانستید جمهوری اسلامی را تشکیل بدهید و آن را در مقابل این همه دشمنی حفظ کنید. همین است که توانستید توی دهان آمریکا بزنید.
افسوس، افسوس! بسیاری از این دولتهای این منطقه قدر مردم خودشان را نشناختند؛ وَالّا مجبور نمیشدند در مقابل اسرائیل قسیّالقلبِ غاصبِخونریز کوتاه بیایند که اینجور به مسلمانها و به جنوب لبنان حمله کند. ملّت ایران بحمدالله سرافراز است، سربلند است. ملّت ایران از ته دل مؤمن به اسلام است؛ اکثریّت این ملّت بحمدالله، یا شاید بتوانیم بگوییم قریب به همهی این ملّت، محب و دوستدار اهل بیت (علیهمالسّلام) هستند. این ملّت، ملّت منتظر ولیّعصر (ارواحنافداه) است و امیدواریم از این میدان که سلامی عرض شد خدمت ولیّعصر (ارواحنافداه)، صفا و خلوص شما مردم، توجّهات آن بزرگوار را به شما و به همهی ما جلب کند. و من چند دعا هم بکنم که دعا در کنار عمل و تلاش - هم عمل و اراده و تلاش، هم دعا و تضرّع - یک وظیفهی بزرگ است.
پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، این ملّت را بر دشمنانشان پیروز کن. پروردگارا! دست پلید دشمنان اسلام را از این کشور و این ملّت کوتاه کن. پروردگارا! لذّت پیروزی کامل را به این مردم مؤمن و عزیز بچشان. پروردگارا! پاداش مجاهدتهای آنها را عنایت کن. پروردگارا! شهدای عزیز ما را در اعلی درجات علّیّین با پیغمبر محشور کن. پروردگارا! خانوادههای عزیز شهدا، آن پدرها و آن مادرها و آن همسران شهدا و آن فرزندان شهدا را مشمول لطف و فضل خودت قرار بده. پروردگارا! جانبازان عزیز ما را شفا عنایت کن؛ آنها را مشمول لطف خود قرار بده. پروردگارا! از مفقودین ما خبر خوشی به دلهای خانوادههای چشمانتظارشان برسان. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد روح مقدّس امام را از ما راضی کن؛ ما را تا آخر عمر در خدمت اسلام و انقلاب و امام بزرگوار قرار ده.
خیلی از شما متشکّرم که در اینجا اجتماع کردید و از محبّتهای شما و عواطفی که ابراز داشتید و لطفی که کردید، صمیمانه تشکّر میکنم. امیدوارم که این سفر و این دیدار و این گفت و شنید و آنچه انشاءالله در دنبالههای آن خواهد بود، برای همهی ما و برای این منطقه موجب خیر و صلاح باشد.
والسّلامعلیکم و رحمةالله و برکاته
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین.
خداوند متعال را شکرگزاریم که این توفیق را به ما داد که با شما مردم عزیز هشترود در این میدان و در این جمع باصفا و بااخلاص و پرشور ملاقات کنیم.
امروز یکی از نعم پروردگار به ملّت ایران همین ایمان آگاهانه و این شور و هیجانی است که نسبت به قرآن و اسلام و آرمانهای اسلامی در دلهای آنها موج میزند. امروز من از تبریز که خارج شدم، برای آمدن به هَشْتَرود -- که تقریباً این راه را ما در مدّت دو ساعت و نیم طی کردیم -- در بین راه هر جایی که جمعی از مردم ایستاده بودند و به ما اظهار محبّت میکردند، نشانهی یک شیفتگی شدید نسبت به انقلاب و نسبت به اسلام در وجنات آنها و در اظهارات آنها مشاهده میکردم. اینجا هم هشترود است، شهری که مردم آن از لحاظ ایمان و شور و حال انقلابی و اسلامی کاملاً معلوم است که ممتازند.
من وقتی نگاه میکنم به عکسهای این سمت میدان و چهرهی نورانی این جوانان شهید را مشاهده میکنم، احساس میکنم که یک عشق معنوی بر فضای زندگی شما مردم پرتو افکنده است. در میان شما عدّهای هم جانبازند، بعضی هم آزاده هستند، حتّی در روستاهای هشترود؛ ساعتی قبل ما به یکی از روستاهای هشترود قبل رفتیم، آنجا هم چند خانواده شهید و چند جانباز با روحیّهی قوی زیارت کردیم. امروز هر جای این کشور که یک انسان باانصاف قدم بگذارد، ایمان همراه با عشق را در مردم خواهد دید. البتّه بعضی جاها عشقشان پرشورتر است، ایمانشان همراه با احساسات و عواطف گرمتر و فاخرتری است که شما مردم آذربایجان از این قبیل هستید. همه جای این کشور عشق است و ایمان است و آگاهی است و علاقه به آرمانهای اسلامی است.
من همین جا این یک جمله را بگویم: ای برادران و خواهران اهل هشترود و ای مردم آذربایجان و ای ملّت بزرگ ایران! مردم هر کشوری که از چنین احساسات و ایمانی برخوردار باشند، بزرگترین قدرتهای دنیا هم نمیتواند بر آنها سلطه پیدا کند. از اینجا میشود فهمید آن کسانی که ملّت ایران را تهدید میکنند، چقدر در اشتباهند. آن کسانی که جمهوری اسلامی ایران را به خیال خود میخواهند مورد آسیب قرار بدهند، چقدر در اشتباهند. من گمان میکنم سیاستمداران بزرگ دنیا، امروز هم مثل گذشته، بیشترین ضربه را از اشتباهات خودشان میخورند، بیشترین لگد را خودشان با کجفهمیهای خودشان به سیاستها و نقشههای خود میزنند. چرا سیاستمدارهای دنیا هنوز هم نمیخواهند انقلاب اسلامی را و جمهوری اسلامی را و ملّت ایران را درست بشناسند؟ چرا؟ چرا نمیخواهند بفهمند که این ملّت، یک ملّت شکستناپذیر است و آن حکومتی و دولتی و نظامی که بر دوش چنین مردم آگاه و باایمانی قرار داشته باشد، آن حکومت و آن نظام و آن دولت هم آسیبناپذیر است.
امّا یک نکته تأسّفانگیزی هم اینجا وجود دارد. قبلاً و سه سال قبل از این اعلام شده است که سفرهای من به نقاط محروم کشور خواهد بود؛ من که به آذربایجان آمدم، بعضی ممکن است سؤال بکنند : آقا! آذربایجان با این جمعیّت زیاد، این سرزمین حاصلخیز، این آب و هوای خوب، این سرسبزی، مگر جزو استانهای محروم است؟ جواب این است که در آذربایجان نقاطی وجود دارد که جزو نقاط محروم است؛ ازجملهی آنها همین منطقهی هشترود است. منطقهی محروم چند چیز را به ما میفهماند:
نکتهی اوّل اینکه قبل از انقلاب به این منطقه، از طرف سردمداران رژیم طاغوتی هیچ رسیدگی نشده است. من نمیدانم آنها چه عنادی با اکثریّت ملّت ایران -- که آن روز اکثریّت ملّت، محروم بودند -- داشتند که ثروت مملکت را جوری برنامهریزی میکردند که به نقاط محروم چیزی نمیرسید. بخصوص آذربایجان ازجمله جاهایی بود که بیاعتنایی میکردند. به تبریز هم اعتنایی نمیکردند؛ چه برسد به شهرهای کوچک استان مثل هشترود و اهر و کدیور و بقیهی جاها. از اوّل انقلاب تا امروز، مسئولین جمهوری اسلامی بارها به آذربایجان سفر کردند و حتّی به مناطق محروم این استان قدم گذاشتند. بنده خودم در زمان ریاست جمهوری چند مرتبه به آذربایجان آمدم و به مناطق محروم این استان رفتم؛ رئیسجمهور محترم و عزیز فعلی ما هم به آذربایجان سفر کرد و به نقاط محروم آذربایجان رفت. در دوران طاغوت، مسئولین کشور، کِی حاضر بودند که به شهرهای آذربایجان - چه برسد به نقاط محروم یا روستاها - بروند؟ در طول دوران حاکمیّت پنجاه ساله ننگین پهلوی - قبل از آن هم بدتر از آن، کمترین توجّه به این استان و به این مناطق شده است. الان شما شنیدید از آقای فرماندار اینجا که در طول سالهای قبل از انقلاب، [در] خود شهر هشترود هم، یک ژنراتور کمقدرتی، برق مختصری به اینجا میداده است! یعنی حتّی وظیفهی خودشان هم نمیدانستند که به شهری درحد هشترود برق بیاورند. امروز روستاهای هشترود، همه یا نزدیک به همه، و همین بیابانهای محروم هم برق دارند. پس نکتهی اوّل این است که همهی اهالی این منطقه، مردها، زنها، بخصوص جوانها، جوانهایی که دوران طاغوت را ندیدند؛ زمان ستمشاهی را ندیدند؛ رنجهای دوران حاکمیّت خاندان ننگین پهلوی را بحمدالله آنها نچشیدند، آنها باید بخصوص بدانند که وقتی میگوییم منطقهی محروم، معنای آن این است که در دوران طاغوت این منطقه در محرومیّت فرورفته بود، در محرومیّت غرق شده بود. در گذشتههای دور، مردم اینجا غلّهی خودشان را داشتند و به دیگران هم غلّه میدادند. سیاستهای حکومت طاغوت و حکومت پهلوی کار را به جایی میرساند که همین مردم محروم میشوند.
نکتهی دوّم این است که آن مقدار محرومیّتی که شما حالا مشاهده میکنید، این خیلی فرق دارد با محرومیّتی که سال اوّل، دوّم انقلاب اینجاها داشته است. جمهوری اسلامی به کمک الطاف الهی و به همّت شما مردم توانسته است در مناطق محروم، ازجمله در همین منطقهی محروم هشترود، آب لولهکشی بیاورد، برق بیاورد، مدرسه بیاورد، بهداشت و درمان بیاورد، جاده آسفالته بیاورد. کِی در زمانهای گذشته یک چنین جادّهی کوهستانی پیچیدهای، آن هم در یک چنین منطقهای آسفالت بود؟ اینها خدمات جمهوری اسلامی است. اگر حاکمیّت حکومت طاغوت بر کشور ما ادامه پیدا میکرد، حالا حالاها برای مناطق محروم این خبرها نبود. این کار جمهوری اسلامی بود. چرا؟ چون جمهوری اسلامی مال خود مردم است. بنده که مورد محبّت و لطف شما مردم هستم، برای خاطر این است که من یک طلبهای هستم، یک روحانیای هستم از خود شما مردم. این را مردم میفهمند؛ مردم ما این چیزها را درک میکنند و فرق میگذارند بین آن مسئولی که از خود آنها است، از میان خود آنها برخاسته، مثل خود آنها زندگی کرده، الان هم مثل خود آنها زندگی میکند. خدا را شکر میکنیم که امروز هم کسانی که مسئولیّتهای بالا را در جمهوری اسلامی دارند، مثل رؤسای جمهور کشورهای دیگر زندگی نمیکنند، مثل پادشاهان زندگی نمیکنند، زندگی اسرافآمیز ندارند. مسئولین جمهوری اسلامی همانجوری که قبل از انقلاب زندگی میکردند، حالا هم همانجور زندگی میکنند. اینها را مردم میفهمند. این محبّتهای مردم بیدلیل نیست؛ این محبّتهای مردم برای خاطر ارتباط شخصی نیست، برای خاطر این چیزها است. اینها را من میگویم تا آن کسانی که این حرفها ممکن است به گوششان برسد، آن کسانی که جمهوری اسلامی را نمیتوانند ببینند و نمیتوانند بفهمند، بفهمند که علّت این محبّتها چیست؛ علّت این شور و هیجان چیست. منِ طلبه که خدمتگزار مردم هستم، مگر خویشاوندی نزدیک با مردم دارم؟ مگر ارتباط شخصی دارم که اینقدر مردم اظهار شور و محبّت و عشق و لطف میکنند؟ آنها بفهمند که این برای این است که نظام جمهوری اسلامی، نظام مردمی است. خب، در نظام مردمی، هم [مسئولان] به مردم محبّت میکنند و خدمت میکنند، هم مردم به آنها کمک میکنند که بتوانند این خدمات را انجام بدهند. این جهاد سازندگی که این همه کارها را در روستاها انجام داد، اینها چه کسی بودند؟ همین جوانهای خود روستاها و شهرها و بقیّهی قشرهای دیگر، جهاد سازندگی شدند و در این مناطق روستایی به کمک [مردم رفتند]. آنچه از اوّل انقلاب تا حالا بهوسیلهی دولت جمهوری اسلامی و عوامل انقلاب و پشتیبانی مردم انجام گرفته، چندین برابر آن چیزی است که یک دولت مسئول میتوانست انجام بدهد. یعنی جمهوری اسلامی با پشتیبانی مردم، حقیقتاً در مناطق محروم خوب کار کرده است؛ همچنان که در هشترود میبینید؛ هشترود آب نداشت، برق نداشت، مدرسه کافی نداشت، بهداشت و درمان نداشت، راه نداشت، همهی اینها را امروز به برکت جمهوری اسلامی و به برکت همکاری متقابل شما مردم و شما مرد و زن با مسئولین جمهوری اسلامی، دارد.
نکتهی سوّم این است که آنچه کار شده است، همهی آنچه باید بشود، نیست. تا وقتی در یک گوشهی این مملکت، یک خانوادهی فقیر هست، تا وقتی محرومیّت هست، تا وقتی غم و نگرانیِ اوّلیّات زندگی را شهروندی از شهروندان ایرانی ما در هر نقطهی این کشور دارد، بار مسئولیّت بر دوش مسئولین جمهوری اسلامی سنگینی میکند. من خودم در درجهی اوّل خود را در مقابل پروردگار متعال مسئول میدانم که باید تلاش کنم؛ هر چه میتوانم و مسئولین جمهوری اسلامی این مسئولیّت را بر دوش دارند تا بکلّی ریشهی محرومیّت از این کشور عزیز، از میان این مردم عالیقدر و دوست داشتنی کنده بشود. مسئولی نباید بگوید که خب ما این کارها را کردیم دیگر، بس است؛ نه، بس نیست؛ مسئولین باید تلاش ممکن خودشان را، هرچه ممکن است، هرچه میتوانند -- آنچه نمیتوانند، آن را ما توقع نداریم -- انجام دهند تا محرومیّت برطرف بشود.
اینجا بحمدالله آنطور که احساس کردم، مرکز آموزش عالی هم دارد، امّا [باید] بیش از این داشته باشد. من همینطور که دارم نگاه میکنم، هرچه نگاه میکنم، چهرهی جوان جلوی چشم من است. چقدر جوان در این جمعیّت هست؛ این جوانها با استعدادند، این جوانها در بخشهای مختلف، دارای استعدادند. در میان این جوانها ممکن است دانشمندان بزرگ، علمای بزرگ، فقهای بزرگ، صنعتگران بزرگ، هنرمندان بزرگ، نویسندگان بزرگ، شعرای بزرگ، سرداران بزرگ بسیار باشند. در میان همین خواهرانی که اینجا هستند، در بین این جوانها و دخترهای جوان ممکن است دانشمندان بزرگ، پزشکان بزرگ، نویسندگان بزرگ، متفکّرین بزرگ، محقّقین بزرگ به وجود بیایند. خدا میداند در بیست سال دیگر چقدر از این جوانهای ما که در همینجا نشستهاند، اگر تحصیل کنند و دنبال بگیرند، جزو مدیران این مملکت خواهند شد. اینها هست، باید وسایل تأمین بشود. انشاءالله مدرسه به قدر کافی، مرکز آموزش عالی به قدر ممکن، وسائل درس و بحث و مانند اینها [ باشد.] و شماها هم همّت کنید، نگذارید بچّههایتان بیسواد بمانند، نگذارید شوق علم در دل بچّهها بمیرد؛ [ شما ]بچّههای بااستعدادی دارید. من همینجا از این گروه سرود، تشکّر کنم. هم این گروه سرود پسران که سرود خوب و زیبایی را خواندند، هم این دخترخانمها که سرود جمهوری اسلامی را خواندند؛ اینها همه استعداد است و تازه اینها نمودارهای جلوی چشم است.
و نکتهی آخر: عزیزان من! اگر بخواهید این منطقه آباد بشود، خود شما باید در این آبادی، در بیرون آوردن منطقه از محرومیّت نقش ایفا کنید. باید کار کنید؛ هیچکس نباید به خود اجازه دهد که در دوران جمهوری اسلامی نسبت به کار بیتفاوت باشد، یا خدای ناکرده تنبلی کند. من در این بیابان هر جا آمدم، دیدم منطقه و زمین، سرسبز است. البتّه بسیاری جاها کاشته [ شده] نیست. زمین، حاصلخیز، هوای مناسب؛ شاید آب موجود، نیروی انسانی فراوان، تراکم جمعیّت در آذربایجان، از بسیاری از جاهای کشور بیشتر، امّا در عینحال منطقه محروم! خب چرا؟ البتّه یک مقدار کارها را دولت باید بکند؛ امّا همهی کار را دولت نباید بکند. بسیاری از کارها را خود [ مردم] محل باید بکنند. آن که پول دارد، آن که امکان دارد، آن که دستی در کار دارد، هر که هرچه میتواند؛ باید این زمین را بشکافد و بشر روزی خود را و مایهی حیات خود را و مایهی آبادی زندگی خود را از دل این زمین باید بیرون بکشد؛ میتوانید، میتوانیم. من جاهای دیگر هم گفتم، اینجا هم میگویم: استعداد جوانان ایرانی در بین جوانان سایر کشورهای دنیا، بسیار بالا و بسیار برجسته است. همین است که شما توانستید جمهوری اسلامی را تشکیل بدهید و آن را در مقابل این همه دشمنی حفظ کنید. همین است که توانستید توی دهان آمریکا بزنید.
افسوس، افسوس! بسیاری از این دولتهای این منطقه قدر مردم خودشان را نشناختند؛ وَالّا مجبور نمیشدند در مقابل اسرائیل قسیّالقلبِ غاصبِخونریز کوتاه بیایند که اینجور به مسلمانها و به جنوب لبنان حمله کند. ملّت ایران بحمدالله سرافراز است، سربلند است. ملّت ایران از ته دل مؤمن به اسلام است؛ اکثریّت این ملّت بحمدالله، یا شاید بتوانیم بگوییم قریب به همهی این ملّت، محب و دوستدار اهل بیت (علیهمالسّلام) هستند. این ملّت، ملّت منتظر ولیّعصر (ارواحنافداه) است و امیدواریم از این میدان که سلامی عرض شد خدمت ولیّعصر (ارواحنافداه)، صفا و خلوص شما مردم، توجّهات آن بزرگوار را به شما و به همهی ما جلب کند. و من چند دعا هم بکنم که دعا در کنار عمل و تلاش - هم عمل و اراده و تلاش، هم دعا و تضرّع - یک وظیفهی بزرگ است.
پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، این ملّت را بر دشمنانشان پیروز کن. پروردگارا! دست پلید دشمنان اسلام را از این کشور و این ملّت کوتاه کن. پروردگارا! لذّت پیروزی کامل را به این مردم مؤمن و عزیز بچشان. پروردگارا! پاداش مجاهدتهای آنها را عنایت کن. پروردگارا! شهدای عزیز ما را در اعلی درجات علّیّین با پیغمبر محشور کن. پروردگارا! خانوادههای عزیز شهدا، آن پدرها و آن مادرها و آن همسران شهدا و آن فرزندان شهدا را مشمول لطف و فضل خودت قرار بده. پروردگارا! جانبازان عزیز ما را شفا عنایت کن؛ آنها را مشمول لطف خود قرار بده. پروردگارا! از مفقودین ما خبر خوشی به دلهای خانوادههای چشمانتظارشان برسان. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد روح مقدّس امام را از ما راضی کن؛ ما را تا آخر عمر در خدمت اسلام و انقلاب و امام بزرگوار قرار ده.
خیلی از شما متشکّرم که در اینجا اجتماع کردید و از محبّتهای شما و عواطفی که ابراز داشتید و لطفی که کردید، صمیمانه تشکّر میکنم. امیدوارم که این سفر و این دیدار و این گفت و شنید و آنچه انشاءالله در دنبالههای آن خواهد بود، برای همهی ما و برای این منطقه موجب خیر و صلاح باشد.
والسّلامعلیکم و رحمةالله و برکاته