1394/01/04
در حیرت از بانوی آب | آقای میثم مطیعی
یک
زبانحال امام حسن مجتبی (ع)
بیا تا با هم خون بباریم
به زانوی غم سر گذاریم
که ما دیگر مادر نداریم
حسین جان
پدر وقت غسل شبانه
شده خیره در این میانه
به سوی جای تازیانه
حسین جان
میبینی، شدیم اول کودکی بی مادر
بسوزد دل از بیکسی حیدر
که تنها شد آخر، که تنها شد آخر
بیا برای بابا دعا کنیم
بیا خدا را امشب صدا کنیم
که این گره را با گریه وا کنیم
مادر بی تو حیدر شده غریب
مادر بی تو حیدر شده غریب
مادر بی تو حیدر شده غریب
نبودی بابا من شکستم
نیامد کاری هم ز دستم
ز روی تو شرمنده هستم
پدر جان
ندیدی اشک بی صدا را
ندیدی داغ کوچهها را
ندیدی دست بیحیا را
پدر جان
تا خانه، به روی زمین هی نشست و برخاست
چقدر از خدا مرگ خود را میخواست
امان از غم او، ز قد خم او
کنار قبر زهرا بمان پدر
برایش امشب قرآن بخوان پدر
فدای دردت ای مهربان پدر
مادر بی تو حیدر شده غریب
مادر بی تو حیدر شده غریب
مادر بی تو حیدر شده غریب
دو
آن دم ای کاش، غوغا نمیشد و، در وا نمیشد و
آتش دخیل چادرِ، زهرا نمیشد
عمر حیدر پایان نمیگیرد چرا
دنیا بر ما آسان نمیگیرد چرا
از اشک من طوفان نمیگیرد چرا
افتادنت به روی خاک
ببین چه کرده با علی
دلم گرفته فاطمه
بگو دوباره یاعلی
خدانگهدار خدانگهدار خدانگهدار خدانگهدار
خدانگهدار خدانگهدار خدانگهدار خدانگهدار
بین کوچه، یک لحظه دست او، از من رها نشد
یک لحظه حتی چادرش، از سر جدا نشد
آه ای هیزم، آتش کجا و آفتاب
آتش مانده، در حیرت از بانوی آب
آمد آن دم، ماه علی چه با حجاب
امان از این امانتی
که روی شانه میبرم
امانتی که پیش از این
قدش چنین نبوده خم
خدانگهدار خدانگهدار خدانگهدار خدانگهدار
خدانگهدار خدانگهدار خدانگهدار خدانگهدار
باید هر زن، باشد چو فاطمه، حاشا جز این شود
زن میتواند با عفاف، مردآفرین شود
هر کس دارد، از مادرش یک یادگار
از زهرا ماند، چادرنمازی وصلهدار
آن چادر که، برد از دل زینب قرار
به غیرت علی قسم
که فخر زن حجاب اوست
به جای دیدههای شوم
نظاره خدا به اوست
زهرا یا زهرا، زهرا یا زهرا، زهرا یا زهرا، زهرا یا زهرا
زهرا یا زهرا، زهرا یا زهرا، زهرا یا زهرا، زهرا یا زهرا
سه
میترسم آخر حاجت خود را نگیرم
ناکام و از ره مانده در بستر بمیرم
آه ای شهادت، هر دم به یادت
تا کی بسوزیم و بسازیم آخر این سان
چون شمع جا مانده به گلزار شهیدان
در خاطرم شد زنده یاد فاطمیون
یاد شلمچه یاد فکه یاد مجنون
ای شوق در دل مانده، ای رؤیای شیرین
ای آرزوی روزهای خوب دیرین
ما بیقراریم، چشمانتظاریم
تا در رکاب یار دست از جان بشوییم
یا نائبش فرمان دهد لبیک گوییم
در خاطرم شد زنده یاد فاطمیون
یاد شلمچه یاد فکه یاد مجنون
هرجا شهیدی هست میقات حضور است
خون شهیدان سرخی صبح ظهور است
میآید آری، صبحی بهاری
تا دشت را از دست خار و خس بگیرد
تا کعبه را از بتپرستان پس بگیرد
در خاطرم شد زنده یاد فاطمیون
یاد شلمچه یاد فکه یاد مجنون
زبانحال امام حسن مجتبی (ع)
بیا تا با هم خون بباریم
به زانوی غم سر گذاریم
که ما دیگر مادر نداریم
حسین جان
پدر وقت غسل شبانه
شده خیره در این میانه
به سوی جای تازیانه
حسین جان
میبینی، شدیم اول کودکی بی مادر
بسوزد دل از بیکسی حیدر
که تنها شد آخر، که تنها شد آخر
بیا برای بابا دعا کنیم
بیا خدا را امشب صدا کنیم
که این گره را با گریه وا کنیم
مادر بی تو حیدر شده غریب
مادر بی تو حیدر شده غریب
مادر بی تو حیدر شده غریب
نبودی بابا من شکستم
نیامد کاری هم ز دستم
ز روی تو شرمنده هستم
پدر جان
ندیدی اشک بی صدا را
ندیدی داغ کوچهها را
ندیدی دست بیحیا را
پدر جان
تا خانه، به روی زمین هی نشست و برخاست
چقدر از خدا مرگ خود را میخواست
امان از غم او، ز قد خم او
کنار قبر زهرا بمان پدر
برایش امشب قرآن بخوان پدر
فدای دردت ای مهربان پدر
مادر بی تو حیدر شده غریب
مادر بی تو حیدر شده غریب
مادر بی تو حیدر شده غریب
دو
آن دم ای کاش، غوغا نمیشد و، در وا نمیشد و
آتش دخیل چادرِ، زهرا نمیشد
عمر حیدر پایان نمیگیرد چرا
دنیا بر ما آسان نمیگیرد چرا
از اشک من طوفان نمیگیرد چرا
افتادنت به روی خاک
ببین چه کرده با علی
دلم گرفته فاطمه
بگو دوباره یاعلی
خدانگهدار خدانگهدار خدانگهدار خدانگهدار
خدانگهدار خدانگهدار خدانگهدار خدانگهدار
بین کوچه، یک لحظه دست او، از من رها نشد
یک لحظه حتی چادرش، از سر جدا نشد
آه ای هیزم، آتش کجا و آفتاب
آتش مانده، در حیرت از بانوی آب
آمد آن دم، ماه علی چه با حجاب
امان از این امانتی
که روی شانه میبرم
امانتی که پیش از این
قدش چنین نبوده خم
خدانگهدار خدانگهدار خدانگهدار خدانگهدار
خدانگهدار خدانگهدار خدانگهدار خدانگهدار
باید هر زن، باشد چو فاطمه، حاشا جز این شود
زن میتواند با عفاف، مردآفرین شود
هر کس دارد، از مادرش یک یادگار
از زهرا ماند، چادرنمازی وصلهدار
آن چادر که، برد از دل زینب قرار
به غیرت علی قسم
که فخر زن حجاب اوست
به جای دیدههای شوم
نظاره خدا به اوست
زهرا یا زهرا، زهرا یا زهرا، زهرا یا زهرا، زهرا یا زهرا
زهرا یا زهرا، زهرا یا زهرا، زهرا یا زهرا، زهرا یا زهرا
سه
میترسم آخر حاجت خود را نگیرم
ناکام و از ره مانده در بستر بمیرم
آه ای شهادت، هر دم به یادت
تا کی بسوزیم و بسازیم آخر این سان
چون شمع جا مانده به گلزار شهیدان
در خاطرم شد زنده یاد فاطمیون
یاد شلمچه یاد فکه یاد مجنون
ای شوق در دل مانده، ای رؤیای شیرین
ای آرزوی روزهای خوب دیرین
ما بیقراریم، چشمانتظاریم
تا در رکاب یار دست از جان بشوییم
یا نائبش فرمان دهد لبیک گوییم
در خاطرم شد زنده یاد فاطمیون
یاد شلمچه یاد فکه یاد مجنون
هرجا شهیدی هست میقات حضور است
خون شهیدان سرخی صبح ظهور است
میآید آری، صبحی بهاری
تا دشت را از دست خار و خس بگیرد
تا کعبه را از بتپرستان پس بگیرد
در خاطرم شد زنده یاد فاطمیون
یاد شلمچه یاد فکه یاد مجنون