1377/06/12
بیانات در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه تربیت مدرس
با تشکّر و سُرور فراوان از تشریففرمایی حضرتعالی به این دانشگاه. جنابعالی مستحضرید که دانشگاه در عین سازندگىِ کالبدی، به تربیت مدرّس و استاد میپردازد. من به عنوان یک فارغالتّحصیل مقطع کارشناسی ارشد و دانشجوی دوره دکترای همین دانشگاه، از شما تقاضا میکنم به منظور تیمّن و تبرّک، هزینه سالن ورزشی این دانشگاه را تقبّل بفرمایید.
حقیقتش این است که من خودم پولی ندارم که بتوانم به دانشگاه بدهم؛ اعتبارات دولتی مطرح است. ممکن است من سفارشی بکنم. حرفی ندارم که اگر ممکن باشد، سفارشی بکنم که کمکی بشود.
همانطور که مستحضرید، اصلاح جامعه، به اصلاح و تقویت قوه قضاییّه آن است. عملکرد منفی چند سال گذشته مسؤولان این قوّه در ردههای مختلف و حمایتهای جنابعالی از آنها، موجب یأس و ناامیدی دانشآموختگان رشته حقوق از اصلاح قوه قضاییّه شده است. بنده به عنوان یک شهروند و درعینحال مطّلعِ نسبی از مسائل حقوقی و آثار منفی عملکرد قوّه قضائیّه در جدا شدن مردم از اعتقاد نسبت به نظام، انتظار دارم در این مورد تجدید نظر اساسی بشود.
البته من نمیتوانم ضعفهای قوّه قضاییّه را نفی کنم؛ اما اینطور هم که این خواهر یا برادر عزیزمان نوشتهاند و یکسره منفی تلقّی کردهاند، نه؛ من اینگونه عقیده ندارم. کارهای خوب، کارهای برجسته و قضات شریف، انصافاً در قوّه قضاییّه خیلی هستند؛ البته نقصهایی هم هست. این را شما بدانید که من همیشه از سه قوّه حمایت کردهام و خواهم کرد. این وظیفه من است. رؤسای این سه قوّه هر کدامشان تا وقتی که در رأس این سه قوّهاند، از حمایت من برخوردارند. این به آن معنا نیست که من همه کارهای این سه قوّه را قبول دارم؛ نه. در قوه مجریّه و مقننّه هم ممکن است چیزهایی بگذرد که من بعضی از آنها را قبول نداشته باشم؛ اما این موجب نمیشود که من حمایتم را سلب کنم. قوّه قضاییّه هم همینطور است. شما از من گله نکنید که چرا حمایت میکنم؛ من باید از مسؤولان قوا حمایت کنم. البته این حمایت، در منظر عام است. در دیدارها، در دستورها و در پینوشتها، انتقاد هست، اعتراض هست، دستور برخی چیزها هست. بله؛ البته در مواردی اگر اصلاحی لازم باشد و من بتوانم آن را انجام دهم و دخالت در کار قوّه نباشد که نظام آن را به هم بزند، آن دخالت را هم میکنم. گاهی ما به بعضیها در جلسات خصوصی تشر هم میزنیم؛ اما حمایت معنوی عمومی را از هر سه قوّه لازم میدانم؛ باز هم انشاءالله حمایت خواهم کرد.
با سلام و آرزوی پیروزی و سرافرازی برای اسلام و اسلامیان عزیز و بالاخص حضرتعالی و سایر خادمان اسلام مبین. در یک جامعه اسلامی، قاعدتاً باید شایستهترین و لایقترین مؤمنان در سمتها و مسؤولیتها باشند. با این مقدّمه، چرا افرادی که از طرف حضرتعالی به سمتها و مسؤولیتها گمارده میشوند، نه دارای سلامت نفس، نه توانایی مدیریّت و نه شیفته خدمت هستند؟! خواهشمندم برای تقویت اسلام عزیز و جبهه ولایت، افراد بیطرف و مستقل و توانا را منصوب فرمایید.
البته شما بدانید، من نیّتم این است که بهترین آدمها را در رأس مسؤولیتها ببینم و بگمارم؛ در این شکّی نداشته باشید. در این زمینههایی هم که حالا مواردی را ذکر کردید و من نام و مسؤولیت آنها را نخواندم، سعی کردهام بهترینها را انتخاب کنم. البته گزینش سخت است. آدمْ کنار که نشسته، عیبها را میبیند. احیاناً بعضی انگیزهها ممکن است دخالت کند و آدم عیبی را بزرگتر از آنچه که هست، ببیند؛ محسّنات را نبیند و مقایسه بین آدمهای مختلف برایش میسّر نباشد. این کار خیلی سختی است. ما سعیمان این است که از آدمهای خوب و توانا استفاده کنیم. البته بعضیها را در جاهایی میگماریم، اما بعد از مدّتی احساس میکنیم که مناسب آنجاها نیستند؛ طبیعتاً آنها را برمیداریم؛ از این کارها هم بلدیم. اینطور نیست که همیشه نصب باشد؛ گاهی هم عزل است. منتها عزل هم دوگونه است: گاهی از روی خشم و ناراحتی است؛ گاهی نه، از روی مصلحتاندیشی است. اینها هم وجود دارد.
بهعنوان رهبر انقلاب، خواهشمندم تدابیری اتّخاذ فرمایید تا در گرداب افغانستان وارد نشویم.
اگر مرادتان گرداب جنگ افغانستان است، انشاءالله چنین چیزی پیش نخواهد آمد و من در این قضیه بخصوص، مراقبت ویژهای داشتهام و انشاءالله خواهم داشت.
خواهشمندم نیروهای انقلاب را برای حلّ مشکلات جامعه با هم متّحد فرمایید، تا از افتراق بپرهیزند؛ زیرا نظام ما باید در دو بُعد فکر و عمل، به همه پاسخ گوید.
بله، شما راست میگویید. من سعیم این است که جناحهای مخالف را تا آنجایی که ممکن است، در عمل به هم نزدیک کنم. سعی نمیکنم جناحها را در هم ادغام کنم. این را نه لازم میدانم، نه ممکن و شاید هم نه مفید؛ اما سعی و میل دارم که اینها را در عمل به هم نزدیک کنم. منتها بدانید که کار آسانی هم نیست. انگیزههای فراوانی وجود دارد. اگر انگیزهها در همه جا واقعاً خالص و الهی باشد، کارها خیلی آسان خواهد شد. وقتی که انگیزهها خالص نبود - لااقل در یک جا و یک گوشه انگیزهها خالص نبود - آن وقت خیلی سخت خواهد شد. شما دعا کنید که ما هم بتوانیم توفیق پیدا کنیم؛ خودمان هم انشاءالله تلاش میکنیم.
با عرض سلام و آرزوی توفیق و سلامتی برای جنابعالی. در نظام دانشگاهی، برای جابجایی اعضای هیأت علمی دانشگاهِ ما قانونی وجود ندارد. این امر باعث میشود مثلاً سالیانی دراز، فردی در شهری غریب و غیر دلخواه خود، مجبور به سکونت گردد که این امر در کاهش انگیزههایش تأثیر فراوانی دارد. در صورت امکان، تدبیری اتّخاذ گردد تا عواملی مانند سابقه کار فرد یا امتیازات دیگر، در نقل و انتقالات افراد دخیل باشد.
این موضوع، قابل توجّه آقایان مسؤولان دولتی است. آن را کنار میگذارم، تا انشاءالله بعداً آقایان ببینند و رویش تدبیری بیندیشند.
چرا هیچ اولویّتی برای استخدام فارغالتّحصیلان دانشگاه تربیت مدرّس در نظر گرفته نمیشود؟ بعضی از دانشگاهها با استخدام فارغالتّحصیلان این دانشگاه، مغرضانه برخورد میکنند. سؤال دیگر این است که هیأتهای علمی در طرح سربازىِ وزارت فرهنگ و آموزش عالی، وضع معیشتی نامطلوبی دارند. چرا برای بهبود وضعیت آنها اقدامی نمیشود؟
البته من از موضوع سؤال اوّلِ شما خبر نداشتم و این اوّلین باری است که میشنوم با فارغالتّحصیل این دانشگاه در دانشگاههای دیگر، برخورد مغرضانه میشود. اگر چنین باشد، حقیقتاً مایه تأسّف خواهد بود؛ لیکن من این سؤال و سؤال دوم شما را هم کنار میگذارم تا در اختیار آقای دکتر «معین» قرار گیرد و انشاءالله ایشان آن را دنبال کنند و ببینند علّتش چیست و چه تدبیری میشود اندیشید.
از آنجا که دولتِ محترم آقای خاتمی، انتخابشده مردم و مورد تأیید جنابعالی است، چرا شما به عنوان رهبر انقلاب، مانع سنگاندازی گروههای فشار در جهت حرکتهای متعالی این دولت نمیشوید و جلوِ آنها را نمیگیرید؟
من اگر ببینم و بدانم که کسی حقیقتاً در کار این دولت سنگاندازی میکند، بدانید که قاطعاً جلوش را خواهم گرفت؛ ملاحظه هم نمیکنم. اعتقادم این است که امروز همه باید به این دولت کمک کنند و اگر همه کمک نکنند، توفیق پیدا نخواهد شد. مسائل کشور، مسائل بسیار حسّاسی است و سفارش من همیشه به همه این بوده و هست. هر حمایت و کمکی هم چه آقای رئیس جمهور و چه اعضای دولت از من خواستهاند و برایم میسور بوده، بیدریغ کردهام، باز هم خواهم کرد. اگر واقعاً کسانی بخواهند اذیت کنند، من جلوشان را میگیرم. البته بعضی از کارها ممکن است مخالفخوانی باشد؛ اما مانع به حساب نمیآید. مخالفان دولتها همیشه هستند. اگر یک نفر در مسألهای مخالف هم باشد و انتقادی هم بکند، مادامی که به سنگاندازی نینجامیده باشد، اشکالی ندارد؛ اما اگر به آنجا برسد، قطعاً جلوش گرفته خواهد شد.
با عرض سلام و تشکّر از تشریففرمایی جنابعالی. علیرغم طىّ مراحل گزینش اخلاقی و علمی و داشتن تعهّد و تخصّص فارغالتّحصیلان، متأسفانه هنوز برای جذب و بکارگیری این عزیزان و نیز طىّ مراحل استخدامی در دانشگاهها، با مشکلاتی مواجه هستیم. خواهشمند است رهنمودهایی در جت تسهیل این امر ارائه فرمایید.
البته من در ساز و کار مسائل اداری وارد نمیشوم و اگر رهنمودی داشته باشم، آن رهنمود همین است که دانشآموختگان این دانشگاه، حداقل بتوانند در سراسر کشور مورد استفاده قرار گیرند. حدّاکثرش هم این است که برای اینها امتیاز قائل شوند؛ چون - همانطور که گفته شد - این دانشگاه با یک امیدی به وجود آمده و اگر به فارغالتّحصیلان این دانشگاه امتیازی هم داده شود، بجاست؛ لیکن حداقلش هم این است که برای اینها مانعتراشی نشود؛ من این حرف کلّی را دارم. البته حالا که این تذکّرات، مکرّر میشود من تصوّر میکنم که انشاءالله برادرانمان در این زمینه باید بیشتر فکر کنند.
شهادت آقای «لاجوردی» دردناک بود؛ زیرا ایشان خدمات زیادی به انقلاب کردند. ایشان بعد از کنارهگیری از سمت خود، در یک روسری فروشی به دست دژخیمان شهید شدند. آیا حکومت اسلامی نباید از افرادی که سابقاً خدمتگزار به نظام مقدّس بودهاند، حمایت و حفاظت معقول نماید؟ آیا سرنوشت آقای «خلخالی» هم همین خواهد بود؟
کاش این خط را به تروریستها نمیدادید! البته من اطّلاعی ندارم که ایشان محافظی داشتند یا نه. اخیراً در روزنامه خواندم که خود ایشان علاقهمند نبودند محافظ داشته باشند. واقعش هم همین است که اگر آدم بخواهد برود یک شغل آزاد در بازار بگیرد، داشتن محافظ و اینکه انسان با خودش محافظ ببرد و بیاورد، خیلی آسان نیست. حالا من نمیدانم دستگاه چهکار باید میکرد. مثلاً مانع میشد که ایشان بروند شغل آزاد بگیرند، یا شغل دیگری باید به ایشان میدادند؟ واقعاً در این زمینه، فکرش را نکردهام. شاید این حرف منطقی باشد که ما بگوییم کسانی که در معرض چنین حوادثی هستند، مثلاً وقتی که از این شغل رسمی کنارهگیری میکنند، در جایی به نحوی اشتغال داشته باشند که لااقل اینگونه خطرات، آسان به سراغشان نیاید. بههرحال، ایشان شخصیت برجستهای بودند. من از قبل از انقلاب - دهه چهل - ایشان را میشناختم. در آن دوره، ایشان در چشم خود من و بیشتر کسانی که در خطّ مبارزه بودند، فردی پولادین به حساب میآمدند. همانطور که من در اطّلاعیه شهادت ایشان هم نوشتم، واقعاً آدمی بودند که در میدانهای سخت همیشه حاضر بودند و هیچ ابایی از ورود در کارهای دشوار نداشتند. خداوند انشاءالله جایگاه ایشان را عالی کند. البته سرنوشت ایشان مورد غبطه ماست؛ خوشا به حالشان. وقتی خبر شهادت «لاجوردی» را به من دادند، گفتم حیف بود که ایشان با آن سوابق بمیرند؛ باید شهید میشدند. خوشا به حالشان.
مستحضرید که انتخابات مجلس خبرگان با همه اهمیتش در پیش است و متأسّفانه فضای تشکیک و تردید در نحوه بررسی صلاحیت داوطلبان توسّط شورای محترم نگهبان، به هر دلیلی واقعیتی انکارناپذیر است. آیا صلاح نمیدانید همچنان که از حضرت امام شاهد بودیم، در این امر مداخله نمایید؟ بههرحال، بررسی صلاحیت کاندیداها توسّط شورای نگهبان، کم و بیش مشکلات دوْرِ مورد اشاره منتقدان را دارد. آیا بهتر نیست با توصیه حضرتعالی، شورای نگهبان این امر را به مراجعِ معرفی شده از سوی جامعه مدرّسین ارجاع دهد تا این شائبه رفع گردد؟
شورای نگهبان، خودش امتحان نمیکند؛ ممتحن کس دیگری است. اداره کار، دست شورای نگهبان است، والّا شورای نگهبان وقتش را ندارد که بخواهد بنشیند و امتحان کند؛ البته صلاحیتش را انصافاً دارد. این آقایانی که امروز در این شورا هستند - به استثنای یک نفر که در زمان بنده منصوب شدند - کسانی هستند که حضرت امام اینها را منصوب کردند؛ یعنی به اجتهاد و عدالت اینها امام شهادت دادند. بنابراین جای شبهه نیست. این بزرگواران، خودشان امتحان نمیکنند. از مدرّسین قم، افراد شایسته و بیطرف را میآورند و امتحان میگیرند. امتحان هم - آن طور که اعلام کردهاند - کتبی است؛ بدون نام و بدون سربرگ. بنابراین، هیچ شائبهای وجود ندارد.
این شبهه دوْری هم که گفتهاند، حرف غلطی است؛ به خاطر اینکه این شورای نگهبان را رهبرىِ فعلی که معین نکرده؛ رهبرىِ قبل معیّن کردهاند. این خبرگانی هم که میآیند، نمیخواهند که رهبرىِ فعلی را انتخاب کنند؛ رهبری بعد را انتخاب خواهند کرد. این چه دوْری است؟ اگر این رهبری فوت کند، یا به هر دلیل دیگری کنار برود، آن وقت رهبرىِ بعد را آنها انتخاب خواهند کرد، والّا رهبر فعلی را که نمیخواهند انتخاب کنند. بنابراین هیچ دوْری نیست.
شما که بحمدالله دانشآموخته و فاضل هستید، باید روی مسائل دقیق شوید و فکر کنید. بالاخره هر کاری و هر امتحانی، یک مرجع دارد؛ یک عدّه هم ممکن است قبول نداشته باشند. مهم این است که ما بدانیم این صلاحیت در آنجا هست. هم ممتحنین آدمهای حسابی هستند و هم کسانی که مدیرانِ امتحان خواهند بود و رشته کار در دست آنهاست، مردمان شایستهای هستند. انشاءالله مشکلی پیش نخواهد آمد.
چون صحبت انتخابات خبرگان شد، من هم عرض کنم که این انتخابات واقعاً مهمّ است؛ انتخابات ممتازی است. شرکت عمومی در آن، بسیار خوب و از جهات مختلفی لازم است. حدّاقلش یک مانور ملی در مقابل دشمنان خارجی است. لذا شما که شخصیتهای علمی و جوانان فعّالی هستید، تلاش کنید و مردم را وادار نمایید که در اصل انتخابات شرکت کنند. البته مردم خودشان شرکت میکنند و نامزد باصلاحیت را انشاءالله در هر شهر و هر استانی برمیگزینند. این انتخابات باید انشاءالله انتخابات وسیع و خوبی باشد.
ضمن تقدیر از اینکه به این دانشگاه تشریف آوردهاید، خواهشمند است بفرمایید که با توجّه به اهمیت مجلس خبرگان رهبری و سکوت غیر قابل انتظاری که هماکنون در آستانه این انتخابات در جامعه مشهود است، آیا حضرتعالی صلاح نمیدانید که در مورد مشارکت عامّه مردم و ایجاد شور و شوق در جامعه، تذکّرات لازم را خصوصاً به شورای نگهبان برای آمادهسازی این مهم بفرمایید؟
چرا؛ مقتضی میدانم. حالا همین حرفی که من در اینجا زدم، انشاءالله پخش و منتشر شود؛ بعد هم انشاءالله در هر موقعیتی که لازم بشود، سفارش میکنم. هم شورای نگهبان باید زمینه را فراهم کند، هم صدا و سیما باید فراهم کند، هم - همانطور که عرض کردم - شما جوانان نقش دارید. در این زمینه تلاش کنید، تا انشاءالله چیز خوبی از آب دربیاید.
با اهداء سلام و عرض تسلیت به مناسبت ایام فاطمیّه. بدون آنکه اظهار نظری کرده باشم، خواهشمندم برای حفظ حرمت دفتر نمایندگی حضرتعالی در دانشگاه ... دستور فرمایید گروه تحقیقی را به آن دانشگاه اعزام کنند.
عیبی ندارد. من این کاغذ را در جیبم میگذارم تا انشاءالله به دنبالش اقدامی وجود داشته باشد.
از حضرتعالی تقاضا میشود یک بررسی جدّی و همه جانبه در مورد ضرورت دفترهای نمایندگی در دانشگاهها صورت گیرد. با اعزام تعدادی طلبه و کسانی که در همان مسائل دینی در حداقل سطح قرار دارند، آیا فکر نمیکنید تصویری که در ذهن دانشگاهیان نقش میبندد، سطح پایین علمی حوزههای علمیّه باشد؟ آیا فکر نمیکنید که این دفاتر چون نمیتوانند در مقابل دانشگاهیان استدلال قوی ابراز نمایند، از وجود حضرتعالی بیش از اندازه خرج میکنند؟
البته من تصوّرم درباره این برادرانی که در دانشگاهها هستند، این نیست که نوشته شده «اینها در حداقل سطح علمی هستند.» بعضی از برادرانی که من در دانشگاهها میشناسم، خیلی خوبند. البته من همه را نمیشناسم؛ چون من که این برادران را منصوب نمیکنم. من آن هیأت مرکزی را در چند سال پیش منصوب کردم و به آنها هم اعتماد دارم؛ اشخاص برجستهای هستند. اما این اشخاصی که در دانشگاهها هستند، بعضیشان را که من میشناسم، خیلی خوبند. البته در چند سال قبل از این، قدری گله وجود داشت؛ اما در این شکل جدید که پیش آمد و سه، چهار سالی است وجود دارد، جوانان فاضل و خوب در دانشگاهها هستند. بعضیشان هم دانشجویند، هم طلبهاند؛ بعضیشان طلّاب فاضلند و بعضیشان مدرّسین برجستهای هستند. اینطور نیست که این برادر یا خواهرمان نوشتهاند «اینها در حداقل سطح قرار دارند.» حالا اگر باز این برادر یا خواهری که این نکته را نوشتهاند، به طور مشخّص در یک نامه دیگر به من بگویند که کجاست که در حداقلِّ سطحند، من حتماً به وسیله مطمئنّی تحقیق خواهم کرد و اگر اینطور باشد به برادران مسؤول این کار تذکّر میدهم؛ لیکن گمان من این نیست.
در مورد اصل لزوم این دفتر نمایندگی هم، آن وقتی که ما به این کار اقدام کردیم، همه معتقد بودند که لازم است و درخواست زیادی بود؛ همین حالایش هم همینطور است. البته بعضیها هم به بنده مراجعه کردند و گفتند که این دفاتر لازم نیست. اگر در محیط دانشگاهها، آن هدف اصلی از ایجاد این دفاتر - یعنی پرورش دینی و وجود یک مرکز مطمئن برای مراجعه دینی - وجود میداشت، من این اقدام را نمیکردم و کارِ لازم نبود؛ لیکن چون نیست، وجود این برادران لازم است. این برادران در دانشگاهها میتوانند منشأ برکات بسیاری باشند. جوانان، سؤالات و نیازهای دینی دارند. چنانچه روحانی فاضل و جوانی مثل خودشان در کنار دستشان باشد، چیز خیلی باارزشی است. من اینطور تصوّر میکنم.
در تحلیلی کلّی، انتخاب جناب آقای خاتمی، رأی به اصلاح بود و فرصتی طلایی برای تقویت نظام فراهم آورد و انقلاب اسلامی را برای سالها بیمه کرد. در این شرایط: ۱- علّت اینکه منصوبین جنابعالی در ... از جناح مخالف این روند انتخاب میشوند، چیست؟ ۲- آیا شما نیز یادآوری وظیفه خبرگان رهبری در مورد نظارت بر ولىّفقیه را توهینآمیز و تضعیف کننده میدانید؟
آن جملهای که این برادر یا خواهرمان در مورد «رأی به اصلاح» نوشتند، تحلیل ایشان است؛ تحلیل من از قضیه این نیست. بالاخره بیست میلیون نفر، با انگیزههایی به رئیس جمهور رأی دادند. شما از کجا میدانید که همه این بیست میلیون نفر، رأی به اصلاح دادند؟ انگیزههای گوناگونی داشتند؛ به این انگیزههای گوناگون، رأی دادند. آنچه که مسلّم است، این است که این رئیس جمهور، منتخب بیست میلیون جمعیت است؛ این چیز باارزشی است. اما اینکه شما از این بیست میلیون نفر رفراندم کرده باشید و به شما گفته باشند ما رأی به اصلاح دادیم، نه؛ من نمیتوانم این را باور کنم و بپذیرم.
البته همه اصلاح را میخواهند؛ هیچ کس نیست که اصلاح را نخواهد؛ هیچکس هم نیست که معتقد باشد در دوره قبل از این دولت، همه چیز در حدّ اعلای صلاح بود. نخیر؛ مسلّماً اشکالات زیادی بوده است. وقتی شما یک رئیس جمهور را انتخاب میکنید، انتخاب میکنید تا آن اشکالات را برطرف کند. در این هم شکّی نیست؛ همه همینطور فکر میکنند و مایلند. اگر در دورهی آینده هم انتخاباتی صورت بگیرد، مسلّم باز همین خواهد بود؛ یک عدّه هستند که چیزهایی را قبول دارند، یک عدّه هم چیزهایی را قبول ندراند.
اینکه منصوبین من در آن دستگاههای گوناگون، مخالف این روند هستند، نه؛ من این را قبول ندارم. نخیر؛ آنها هم طرفدار اصلاحند. همانهایی که اینجا اسم آوردند - و من البته اسم نمیآورم - افرادی هستند که اصلاح را دوست دارند؛ بسیار از آنها دولت را دوست دارند؛ خود آقای خاتمی را دوست دارند و با ایشان همکاری میکنند. به نظر من، اینطور قضاوتها، قدری رجمِ به غیب است و صلاح نیست.
در مورد اینکه «آیا یادآوری وظیفه خبرگان رهبری در مورد نظارت بر ولىّ فقیه را توهینآمیز میدانید» باید بگویم که نه، چه توهینی؟ مجلس خبرگان، کمیسیونی به نام « کمیسیون تحقیق» دارد؛ تحقیقش هم طبق خود اصل قانون اساسی است. تحقیق در این است که آیا این رهبری که خبرگان یک روز تشخیص دادند که او حائز شرایط است، باز هم حائز شرایط هست یا نه؟ اصلاً کارشان این است؛ الان هم هستند و کار هم میکنند. آنها باید تشخیص دهند که این رهبر، آیا علمش که آن روز تشخیص دادند مجتهد است، باقی است یا نه؛ چون ممکن است انسان دچار نسیان شود و طبیعتاً از صلاحیت میافتد. آن روز تشخیص دادند که این شخص عادل است؛ آیا به عدالت باقی است یا نه؟ اگر خدای نکرده گناهی از او سر بزند، از عدالت ساقط میشود. آن روز تشخیص دادند که این شخص مدیر و مدبّر است و توانایی دارد؛ اما حالا باید ببینند که آیا تواناییش باقی مانده است؟ آیا آن روز اشتباه نکردند؟ یا اگر آن روز توانا بوده، از توانایی نیفتاده است؟ نخیر؛ بنده نه هیچ احساس تضعیف میکنم و نه توهین؛ این جزو قانون اساسی است. خود من هم زمان امام، جزو همین مجلس خبرگان بودم. ما زمان امام هم «کمیسیون تحقیق» داشتیم؛ هیچ اشکالی ندارد. این نه اهانت به رهبری است، نه تضعیف رهبری است. اگر این آقایان، این کمیسیون و این هیأت را تشکیل ندهند، باید از آنها سؤال شود که چرا تشکیل ندادید.
اگر سه رسالت مهمِّ آموزشی، پژوهشی و تربیتی را برای دانشگاه قائل باشیم، نقش «تربیتی» که مقدّم بر سایر نقشها نیز هست، در ارتباط تنگاتنگ با نهاد نمایندگی مقام معظّم رهبری در دانشگاه و شوراهای فرهنگی است. متأسّفانه افرادی در چنین نهاد و شوراهایی عضویت دارند که گاهی بهندرت تحمّل شنیدن حرف مخالف را دارند و حتّی از جناح خاصی هستند و در مواردی در برخی از دانشگاهها تقریباً ترکیب تمامی اعضای شوراهای تحقیق از قبیل آموزشی، پژوهشی و فرهنگی، یکسان است و فیالواقع افراد غیر را راه نمیدهند. تکلیف و وظیفه قانونی و شرعی ما را معیّن فرمایید.
اینکه حالا تحمّل شنیدن حرف مخالف را ندارند، خدا به آنها صبر بدهد که بتوانند حرف مخالف را بشنوند! البته سخت است. این را به شما بگویم که من خودم هشت سال رئیس جمهور بودم؛ هشت، نُه سال هم هست که مشغول وظایف فعلی هستم. برخلاف تصوّر عمومی که خیال میکنند هر کس پیش ما میآید، مدیحهسرایی میکند و از ما تعریف میکند، نخیر؛ اینطور نیست. غالب اشخاصی که پیش ما میآیند، اشکالات را میگویند. یا اشکالات شخص ما را میگویند، یا اشکالات منصوبین ما را میگویند - مثل همین که شما الان اینجا مینویسید - یا اشکالات دولت را میگویند که آن هم از نظر آنها اشکالات من محسوب میشود، یا اشکالات وضع موجود را میگویند که آن هم اشکالات من محسوب میشود: آقا فلانجا فقر است، فلانجا ضعف است، فلانجا ناآبادانی است. بنده مرتّب از این چیزها میشنوم و میدانم هم که خیلی سخت است؛ این را شما بدانید. شما از دور نگاه میکنید و نمیدانید که چقدر دشوار است. حرف مخالف شنیدن و تحمّل حرف مخالف، کار آسانی نیست.
البته کسی که مسؤولیتی میپذیرد، باید تحمّل هم داشته باشد. آن برادری که در دانشگاه دفتر نمایندگی را اداره میکند، باید حتماً این تحمّل را در خودش به وجود آورد. البته توقّع ندارم که به قدر من این تحمّل را داشته باشد؛ اما به قدر آن مسؤولیت باید داشته باشد؛ در این شکّی نیست.
این هم که حالا میگویید جناح خاصی هستند، من نمیدانم. متأسفانه حرف جناح و خطّ و خطوط، بیش از اندازه همهگیر شده است. البته یک مقدارش بد نیست؛ نمکی است در مجموعه نظام! به قول خودشان، جناح راست، جناح چپ؛ افتخار هم میکنند. بنده از این اسمها - راست و چپ و امثال اینها - هیچ خوشم نمیآید. وقتی خیلی همه شؤون زندگی را بگیرد، حقیقتاً دیگر کسل کننده و زننده میشود. نبایستی روی این جناح و اینطور چیزها خیلی تکیه کرد.
بعد از انتخاب جناب آقای خاتمی، فضای علمی و سیاسی دانشگاهها در جهت اسلامی شدن، رو به بهبود نهاده است و بارقههای امید، بیشتر درخشیدن گرفته است؛ اما هنوز تا رسیدن به اهداف عالی اسلامی در دانشگاهها، فاصله زیادی داریم. انتظار میرود حمایتهای بیشتری فراتر از آنچه که هست، در همه جهات علمی و پژوهشی، از دانشگاهها، اعضای هیأت علمی، دانشجویان، تکمیل تحصیلات و موارد دیگر بشود؛ اما امکانات محدود وزارتخانهها این امکان را کاملاً فراهم نمیکند. حضرتعالی چه رهنمود و هدایتی در این جهت میفرمایید؟
من اوّلاً از اینکه شما به عنوان عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی نوشتهاید که بعد از انتخاب جناب آقای خاتمی، این اتفاقاتِ خوب در دانشگاهها افتاده، از شما متشکّرم و خیلی خوشحالم. اینطور حرفهای خوشحال کننده هم به ما کم زده میشود! وقتی کسی به ما میگوید که این اتّفاقِ خوب افتاده، حقیقتاً یک ثواب میکند؛ چون ما را از ته دل خوشحال میکند؛ الحمدلله. امیدواریم که این شکوفایی، روزبهروز هرچه بهتر و بیشتر شود. و اما اینکه نقصها و امکانات محدودی هست، پاسخش همانی است که برای یک یادداشت دیگر هم دادم؛ این در اختیار دستگاههای دولتی است. البته من سفارش لازم را خواهم کرد. این نامه را هم کنار میگذارم که به جناب آقای دکتر «فرهادی» بدهم.
چرا از توانمندیهای علمی داخل، به نحو مطلوب در حلّ مشکلات استفاده نمیشود ؟ چرا به جای اتّکاء به مغزهای مؤمن و متخصّص داخل، دنبال خارج و خارجی (کفّار) و سرمایههای خارجی هستیم؟ مگر در پیروزی انقلاب و جنگ، در اعتماد به نیروهای داخل، چه ضرری متوجّه انقلاب شد که در سازندگی بشود؟ بر فرض که به اتّکای اجانب، سازندگی نیز صورت بگیرد؛ چه افتخاری برای ما دارد؟ فردا آنها مدّعی میشوند که ما کمک کردیم. مگر انقلاب ما به کمک شعار «نه شرقی، نه غربی» پیروز نشد؟
من نمیدانم که مقصود این برادر یا خواهرمان از «اتّکاءِ به خارجی» چیست. ما هیچ نخواستهایم که اتّکاءِ به خارج داشته باشیم. الان در زمینه سازندگی، در زمینه معماری، در زمینه کارهای زیربنایی - سدها، جادهها، راهآهنها، کارخانههای بزرگ، نیروگاهها - در داخل کشور به دست عناصر خودی کارهایی انجام میگیرد که در گذشته فکرش را هم نمیشد کرد.
اوایل انقلاب در زمان ریاست جمهوری بنده، صحبت شد که چطور است این سدها را بدهیم مهندسان خودمان بسازند. بعضیها فریاد برآوردند که آقا مگر میشود؟! بعد اتّفاقاً من برای کاری به خوزستان رفته بودم؛ برادران جهاد سازندگی مرا بردند و یک سیلوی عظیم چهل، پنجاه هزار تنی را به من نشان دادند، که خودشان ساخته بودند. سیلو - آنطور که من شنیدهام - جزو کارهای نسبتاً پیچیده در زمینههای معماری است. در گذشته هم سیلوهای ایران را روسها میساختند. رژیم، گندم را از امریکاییها میگرفت؛ سیلوهایش را روسها میساختند! اصلاً مهندس ایرانی به خودش اجازه نمیداد که وارد اینگونه کارها شود. من دیدم که بچههای جهاد سازندگی و جوانان بینام و نشان - که عنوان خیلی بلندبالایی برای خودشان درست نکرده بودند - چنین چیز باعظمتی را ساختهاند. واقعاً دل من محکم شد و آمدیم دنبال کردیم. الان هم در کشور، سدها، راهها، کارهای زیربنایی عظیم، کارخانهها و نیروگاهها، ساخته شده و میشود و ما به این معنا هیچ اتّکایی به خارج نداریم.
اگر مراد سرمایهگذاری خارجی است، که در قانون تصویب شده و دولت هم در صدد آن است؛ به نظر ما هم با آن شرایطی که معیّن شده، ایرادی ندارد. این چیزی است که به خیر کشور است. این سرمایهگذاری خارجی، در حدّی که با قوانین تعارضی نداشته باشد، چیز بدی نیست و با استقلال منافاتی ندارد؛ حتّی گاهی هم ضرورتهایی، انجام آن را ایجاب میکند. البته ما هنوز چندان توفیق زیادی هم در این زمینه نداشتهایم؛ این را هم بدانید. دولت در این زمینه تلاشش زیاد است که بتواند سرمایههایی را جذب کند؛ اما هنوز آنچنان که باید هم، تحقّق پیدا نکرده است. بههرحال، این چیز بدی نیست. نه؛ من فکر نمیکنم از این جهت جای نگرانی باشد. ما با افتخار، دنبال مغزهای مؤمن و متخصّص داخلی هستیم.
حجم زیادی از سؤالهای خواهران و برادران باقی مانده است؛ ولی فرصت تمام شد و من حقیقتاً خسته شدهام. من این سؤالها را با خودم میبرم؛ اما اینکه بخواهم به تکتک آنها جواب بدهم، تقریباً غیر ممکن است؛ چون وقتش را ندارم و چنین امکانی برای من نیست. درعینحال امیدوارم بتوانم انشاءالله از چند نفر از برادران خواهش کنم و آنها را مسؤول کنم تا اینها را نگاه کنند. آنها نظرات مرا میدانند؛ شاید انشاءالله بتوانند سؤالات را جواب دهند و برای دانشگاه بفرستند. چون این سؤالات امضاء ندارد، من نمیدانم چگونه باید اینها را پخش کرد و به دست سؤالکنندهاش رساند؟ بالاخره باید فکری برایش بکنیم.
دیدار امروزمان، دیدار خوبی بود. من هم اگر خسته نشده بودم، باز ادامه میدادم؛ لیکن تصدیق کنید که الان یک ساعت و چهلوپنج دقیقه است که من با شما حرف میزنم. انشاءالله که خدای متعال قبول کند و با چشم رضا به این دیدار ما و شما بنگرد و آنچه که گفتیم و شنیدیم و آنچه که نیّتهای ماست، آن را برای خودش و در راه خودش قرار دهد و به کرم و فضلش قبول کند.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته