• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1393/11/24

آن روزها | دیدار با امام رحمه‌الله پس از ۱۵ سال

مروری بر مبارزات و فعالیت‌های انقلابی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پنج ماه منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttps://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif فضای مبارزاتی سراسر کشور و مشهد پس از شهادت حجت‌الاسلام‌والمسلمین حاج‌آقا مصطفی خمینی در مهرماه ۵۶ خیلی تغییر کرده بود. انتشار مقاله‌ی توهین‌آمیز به حضرت امام رحمه‌الله در روزنامه‌ی اطلاعات و آفتاب‌ شرق –چاپ مشهد- با اعتراض شدید مردم و روحانیون شهرها مواجه شده بود. آنچه در ادامه می‌آید سومین بخش از گزارشی است که به مرور فعالیت‌های آیت‌الله خامنه‌ای پس از رهایی از تبعید تا روز پیروزی انقلاب اسلامی می‌پردازد. در بخش نخست این گزارش وقایع اعتراضی مردم مشهد در مهر و آبان ۱۳۵۷ و به‌ویژه تظاهرات پرشور تاسوعا و عاشورا بررسی شد و در بخش دوم حوادث آذرماه و دی‌ماه ۵۷ مشهد و به‌ویژه تحصن در بیمارستان امام رضا علیه‌السلام و فتح استانداری مورد بررسی قرار گرفت. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پایان دی‌ماه مشهد را به مقصد تهران ترک می‌کنند.

* با شورای انقلاب در تهران
چند روزی است که آیت‌الله مطهری از چند کانال مختلف-تلفنی و حضوری- از آیت‌الله خامنه‌ای خواسته بود تا برای امر مهمی به تهران بیاید. اما شتاب رخدادهای مشهد و لزوم رسیدگی به آنها و نقش پررنگ آیت‌الله خامنه‌ای در آنها مانع رفتن بود. «تعجب کردم. زیرا او از بار سنگین مسئولیت من[در مشهد] آگاهی داشت. به فرستاده‌ی او گفتم که نمی‌توانم. حتی برای لحظه‌ای نمی‌توانم مشهد را ترک کنم. دو روز بعد پیام دیگری داد که باید به تهران بروم. بار دیگر پاسخ دادم که امکان ترک مشهد غیرممکن است.»[۱] آخرین پیام لحن صریحی داشت: «نیامدنت به تهران مخالفت با امر امام است.» آیت‌الله خامنه‌ای تصمیم گرفت راهی تهران شود.

یکی از همراهان آیت‌الله خامنه‌ای آخرین لحظات حضور ایشان در مشهد را این‌گونه توصیف می‌کند: «ما حدود تقریباً ده دوازده نفر بدرقه‌کننده‌ی ایشان بودیم. ورودی فرودگاه همان وسط صندلی‌هایی بود که آنجا نشسته بودند و ما هم دورشان حلقه زدیم. آنجا سفارش‌هایی به ما کردند و دیگر رفتند تهران.»[۲] حضرت آیت‌الله خامنه‌ای خود در توصیف این ایام می‌گویند: «از تهران آقاى مرحوم شهید مطهرى بارها براى من پیغام فرستادند که براى یک کار مهمى من باید بیایم تهران و من دوستان مشهد را راضى کردم که بیایم تهران و آمدم، که آن کار مهم هم عبارت از این بود که امام من را به عنوان عضو شوراى انقلاب معین کرده بودند و من خبر نداشتم از این قضیه و اینها مى‌خواستند به من ابلاغ کنند و این طبعاً ایجاب مى‌کرد که من در تهران بمانم، تا این‌که آمدم تهران. تهران خب در کمیته‌ى پیشواز، استقبال در مدرسه‌ى رفاه بودیم تا آن روزهاى بسیار حساس قبل از ۱۲ بهمن، قبل از آمدن امام.» ۱۳۶۳/۱۱/۱۱ [۳]

رصد شرایط موجود و ارائه‌ی تحلیل به رهبری انقلاب، تشکیل دولت موقت، زمینه‌سازی برای بازگشت حضرت امام رحمه‌الله به ایران، تشکیل کمیته‌‌ی استقبال و رهبری و مدیریت راهپیمایی‌های مردمی از مهمترین اقدامات شورای انقلاب در آن ایام بود.
 
* کمیته تبلیغات ستاد استقبال از امام
 خبرهایی می‌رسید که امام خمینی رحمه‌الله قصد دارند طی چند روز آینده وارد ایران شوند. «ستاد استقبال از امام» توسط شورای انقلاب تشکیل می‌شود و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای مسئولیت «کمیته‌ی تبلیغات ستاد استقبال» را عهده ‌دار می‌شوند. «جمعى از رفقاى نزدیکى که با هم کار مى‌کردیم و همه‌شان در طول مدت انقلاب، نام و نشان‌هایى پیدا کردند و بعضى از آنها هم به شهادت رسیدند - مثل شهید بهشتى، شهید مطهرى، شهید باهنر، برادر عزیزمان آقاى هاشمى، مرحوم ربانى شیرازى، مرحوم ربانى املشى - با هم مى‌نشستیم و در مورد قضایاى گوناگون مشورت مى‌کردیم. گفتیم که امام، دو سه روز دیگر یا مثلاً فردا وارد تهران مى‌شوند و ما آمادگى لازم را نداریم. بیاییم سازماندهى کنیم که وقتى ایشان آمدند و مراجعات زیاد شد و کارها از همه طرف به این‌جا ارجاع گردید، معطل نمانیم. صحبت دولت هم در میان نبود.» ۱۳۶۵/۵/۱۸ [۴]

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای دست به انتشار نشریه‌ای می‌زنند که در آن روزها از جانب «کمیته‌ی تبلیغات ستاد استقبال» منتشر می‌شود. «قبل از آن‌که امام وارد بشوند ما نشسته بودیم با برادرانمان و روى برنامه‌ى اقامتگاه امام و ترتیباتى که بعد از ورود امام باید انجام بگیرد یک مقدارى مذاکره کرده بودیم، یک برنامه‌ریزی‌هایى شده بود. آن روزها یک نشریه‌اى ما درمى‌آوردیم که بعضى از اخبار و مثلاً اینها در آن نشریه چاپ مى‌شد، از همان رفاه این نشریه بیرون مى‌آمد.» ۱۳۶۲/۱۰/۲۴ [۵]
 
* تحصن در مسجد دانشگاه تهران
ششم بهمن‌ماه به عنوان تاریخ ورود حضرت امام رحمه‌الله به ایران اعلام می‌شود، اما بختیار با بستن فرودگاه سفر را به تعویق می‌اندازد. اعضای شورای انقلاب راهی بهشت زهرا شده و برای مردم سخنرانی کرده و شرایط را توضیح می‌دهند. قطعنامه‌ای نیز تهیه می‌شود که توسط حضرت آیت‌الله خامنه‌ای قرائت می‌شود. با افزایش نگرانی‌ها  شورای انقلاب و جامعه‌ی روحانیت ‌مبارز به این جمع‌بندی می‌رسند که در اعتراض به بستن فرودگاه از سوی بختیار دست به تحصن بزنند. پیشنهادات حول مسجد بازار و مسجد دانشگاه بود. در نهایت تحصن در مسجد دانشگاه که توسط آیت‌الله مطهری پیشنهاد شده بود رأی می‌آورد.

صبح روز هفتم بهمن‌ روحانیون به‌طور متفرقه وارد دانشگاه می‌شوند و با تجمع در مسجد دانشگاه اعلام تحصن می‌کنند. آیت‌الله خامنه‌ای نیز همراه با آیت‌الله بهشتی راهی دانشگاه می‌شود و طی پنج روز تحصن، نشریه‌ی «تحصن» را که منعکس‌کننده‌ی خواسته‌های روحانیون متحصن بود منتشر می‌کنند.

طی پنج روز تحصن هر روز افراد مختلفی به مسجد دانشگاه آمده و ضمن اعلام همبستگی با روحانیون متحصن، سخنرانی می‌کردند. شهید محلاتی رابط بین متحصنین و بیرون بود. «آن روزى بود که امام قرار بود بیایند، نیامدند و ما رفتیم در بهشت زهرا و شهید بهشتى سخنرانى کردند و بنده قطعنامه را خواندم، آن روز بهشت زهرا این جورى بود دیگر. یک سخنرانى شهید بهشتى کردند بعد هم یک قطعنامه‌اى تهیه کرده بودیم من هم رفتم قطعنامه را خواندم و برگشتیم. وقتى که برگشتیم صحبت شد که حالا قدم بعدى چى باشد؟ فکر تحصن در تهران بى‌ارتباط به تجربه‌ى تحصن در مشهد نبود، یعنى تجربه‌ى موفق تحصن بیمارستان مشهد تشویق‌کننده بود به این تحصنى که در تهران انجام گرفت. مدتى بحث شد که کجا تحصن انجام بگیرد، بعضى مى‌گفتند در مسجد بازار مسجد امام که آن وقت اسمش مسجد شاه بود آن‌جا تحصن انجام بگیرد، بعضى جاهاى دیگر را پیشنهاد مى‌کردند. یک وقت پیشنهاد دانشگاه هم شد که دیدیم بسیار جالب و از همه جهت این خوب هست لذا بود که حرکت کردند صبح، برادرها صبح زود رفتند دانشگاه ... ما رفتیم داخل مسجد و فوراً آن اطاقک سر مسجد را آن‌جا را ستاد کارها قرار دادیم و بلافاصله یک اعلامیه منتشر کردیم یعنى اولین کارى که کردیم یک اعلامیه نوشتیم گفتیم که این اعلامیه پخش بشود و ما حضورمان در این‌جا آن وقتى فایده خواهد داشت که زبان و بیان همراهش باشد و این کار را کردیم و این سیاست را ما تا آخر هم ادامه دادیم و همین بود که اثر کرد، زیرا که اگر سخنرانى‌ها و اعلامیه‌ها نبود مفهوم نمى‌شد که چکارى انجام گرفته، نه مردم در جریان قرار مى‌گرفتند و تبلیغات دستگاه هم مى‌توانست شاید آن را جور دیگرى جلوه بدهد. لذا بود که چند تا برنامه در دانشگاه بود یکى سخنرانی‌هایى بود که مستمراً در مسجد دانشگاه انجام مى‌گرفت که همه‌ى ماها هر کدام یک برنامه‌ى سخنرانى را این‌جا گذاشتیم و دیگران سخنرانى مى‌کردند، یکى اعلامیه‌ها بود، یکى هم یک نشریه، یک بولتن روزانه ما منتشر مى‌کردیم، الان درست یادم نیست، دو تا بولتن ما منتشر کردیم یکى در دانشگاه، گمانم اسمش تحصن بود.» ۱۳۶۳/۱۱/۱۱ [۶]

همان روزها در خیابان‌های اطراف دانشگاه هم درگیری‌های پراکنده‌ای بین دانشجویان و ارتش شکل می‌گیرد که روحانیون متحصن نیز می‌خواهند به هواداری از دانشجویان وارد درگیری شوند، اما دانشجویان مانع می‌شوند. «فراموش نمى‌کنم که در مسجد دانشگاه یا آن جلوى پله‌هاى دانشگاه، غالباً دائما سخنرانى بود گاهى هم مى‌آمدیم توى دانشگاه جمعیتى حرکت مى‌کردیم، یک روز توى همین خیابان این‌جا جلوى در دانشگاه نیروهاى رژیم پهلوى حمله کرده بودند، به یک عده‌اى از جوان‌ها و از مردم و کشتار مى‌کردند، به ما خبر دادند ما راه افتادیم، از آن کسانى که آن روز بودند من یادم هست مرحوم آیت‌الله ربانى شیرازى رحمةالله‌علیه است. دوستان دیگر هم بودند من یادم از آنها نیست، راه افتادیم آمدیم این جوان‌هاى دانشجو آمدند مانع شدند گفتند ما نمى‌گذاریم شما بروید توى این خطر و در مقابل تیرهاى دشمن، ما گفتیم ما باید برویم با جان خودمان از این جوان‌ها دفاع کنیم، بالأخره آنها نگذاشتند ما را برگرداندند.» ۱۳۶۳/۱۱/۷ [۷]

* دیدار با امام رحمه‌الله پس از ۱۵ سال
۱۲ بهمن‌ماه به عنوان روز ورود حضرت امام رحمه‌الله اعلام می‌شود. اعضای شورای انقلاب از مسجد دانشگاه راهی فرودگاه می‌شوند. احتمال هر اتفاقی می‌رفت و شایعاتی مبنی بر زدن هواپیما در آسمان ایران نیز شنیده شده بود. اضطراب و دلواپسی در چهره‌ی همه موج می‌زد؛ اما ورود شکوهمندانه‌ی امام رحمه‌الله و پایین آمدن از پله‌های هواپیما خیال همه را راحت کرد. «توى ماشین من یک وقتى خدمت خود امام هم گفتم همین را. همه خوشحال بودند، مى‌خندیدند، بنده از نگرانى بر آنچه که براى امام ممکن است پیش بیاید بى‌اختیار اشک مى‌ریختم و نمى‌دانستم که براى امام چى ممکن است پیش بیاید. چون یک تهدیدهایى هم وجود داشت. بعد رفتیم وارد فرودگاه شدیم، با آن تفاصیل امام وارد شدند. به مجرد این‌که آرامش امام ظاهر شد نگرانی‌ها و اضطراب ما به کلى برطرف شد. یعنى امام با آرامش خودشان به بنده و شاید به خیلى‌هاى دیگر که نگران بودند، آرامش بخشیدند. وقتى که بعد از سال‌هاى متمادى امام را من زیارت مى‌کردم آن‌جا، ناگهان خستگى این چند ساله مثل این‌که از تن آدم خارج مى‌شد. احساس مى‌شد که همه‌ى آن آرزوها مجسم شده در وجود امام و با کمال صلابت و با یک تحقق واقعى و پیروزمندانه این‌جا در مقابل انسان تبلور پیدا کرده.» ۱۳۶۲/۱۰/۲۴ [۸]

با ورود حضرت امام رحمه‌الله به پاویون فرودگاه، همه گرداگرد ایشان حلقه می‌زنند. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای اما کمی دورتر از امام رحمه‌الله جای می‌گیرد، چرا که نمی‌خواهد بر شلوغی اطراف ایشان افزوده و باعث اذیت شدن ایشان شود. «احساس خطر کردیم و با صدای بلند از مردم خواستیم که از امام دور شوند؛ بر احساسات خود غلبه کنند. من و شماری از نزدیکان امام خود را عقب کشیدیم. جز آقای مطهری که داخل هواپیما رفته و هنگام خروج امام را همراهی کرده بود، کسی از خواص، کنار ایشان نبود. آقای بهشتی هم جای معینی نداشت و در آن محیط در حرکت بود.»[۹]
 
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که مسئول کمیته‌ی تبلیغات ستاد استقبال بود، همزمان با رفتن امام رحمه‌الله به بهشت‌زهرا (س) راهی ستاد استقبال می‌شوند تا مسائل مربوط به تبلیغات و انتشار نشریه را پیگیری کنند. حضرت امام رحمه‌الله نیز پس از سخنرانی بهشت‌زهرا (س) به منزلی رفته بودند تا کمی استراحت کنند. ساعت ۱۰ شب امام بدون اطلاع قبلی  وارد مدرسه‌ی علوی می‌شوند.

«ما در ستاد استقبال، در دبستان علوى نشسته بودیم. من داشتم یک روزنامه‌اى را که آن روزها به مناسبت ورود امام منتشر مى‌کرد همان ستاد، تنظیم مى‌کردم، سر مقاله و صفحه‌بندى و این کارها را داشتیم انجام مى‌دادیم، ساعت ۱۰ شب بود که ناگهان گفتند که امام دارند تشریف مى‌آورند این جا. ما هیچ انتظار نداشتیم که این‌جور امام را به این آسانى در یک مترى، دو مترى خودمان مشاهده کنیم. یک وقت امام از در پشت دبستان علوى وارد دبستان شدند. حدود ساعت ۱۰:۳۰ شب بود. چند ساعتى ایشان در منزل یکى از بستگانشان استراحت کرده بودند و برگشته بودند به این‌جا و شب را در آن‌جا گذراند. من با این‌که در فرودگاه امام را زیارت کرده بودم، اما نزدیک نرفته بودم چون خیلى شلوغ بود و ایشان هم خسته بودند، نمى‌خواستم کمک به مزاحمت ایشان کرده باشم. آن‌جا از نزدیک امام را زیارت کردیم.» ۱۳۶۶/۱۱/۱۲ [۱۰]
 
* گفتم امام با مردم است
با ورود حضرت امام رحمه‌الله مدرسه‌ی رفاه و مدرسه‌ی علوی کانون انقلاب ایران می‌شود. ستاد استقبال و شورای انقلاب با هدایت و راهنمایی امام مشغول رتق و فتق امور هستند و  اخبار و اطلاعات متعددی از نقاط مختلف کشور می‌رسد. از سویی رژیم هنوز به‌طور کامل سقوط نکرده و از سویی امام تأکید دارند تا چند روز آینده باید دولت موقت اعلام شود. به همین منظور جلسات شورای انقلاب در حضور حضرت امام رحمه‌الله برگزار می‌شود.

هر روز تعداد زیادی از مردم و چهره‌های مختلف سیاسی می‌آیند تا امام رحمه‌الله را ببینند. اهمیتی که امام رحمه‌الله برای مردم قائل بود برای برخی چهره‌ها قابل فهم نبود. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این‌باره می‌گوید: «یک آقایى از همین چهره‌هاى مدعى مبارزه، مدعى مردمى بودن، همان روز دوم یا اول، دوم ورود امام در مدرسه‌ى رفاه که ما مشغول بودیم هر لحظه‌اى به ده تا کار، بعد از مدتى معطلى که مى‌خواست من را ببیند من هم بین این اتاق و آن اتاق این جلسه واقعاً هر دقیقه‌اى یک کار یک مشغله یک مشکل وجود داشت، امام آمدند. خبر مى‌آمد که سربازها فلان جا حمله کردند. مردم در فلان جا تظاهرات راه انداختند. چهار نفر کشته شدند، عده‌اى آمدند که امام را ببینند از فلان پایگاه یا از فلان اداره یا از فلان جا اعلام همبستگى شده، دائماً مسأله بود، مسائل روزمره. بعد اینها در سطح عام، در سطح خاص که شورای انقلاب که آن وقت جلسات پنهانى داشت در حضور امام، مسأله‌ى تشکیل دولت، مسأله‌ى معرفى دولت، کى معرفى بشود؟ چه جورى معرفى بشود؟ چه جورى اعلام بشود؟ آن دولت چه کار کند؟ هزاران مسأله، واقعاً هزاران مسأله. در بین این شلوغ و پلوغى این آقا مچ من را گرفت آقا من ده دقیقه با تو کار دارم، رفیق قدیمى من. حرفش این بود به امام بگو، این همه خودش را به مردم نده، صبح تا ظهر با مردم هى دست تکان دادن به مردم، باز یک خورده استراحت، باز عصرى باز با مردم، زنها مى‌آیند، باز دست تکان دادن. من گفتم چطور؟ منظور چیه؟ گفت که آخر این همه رجال سیاسى این آدم‌هاى متفکر، خوش‌فکر، با مغز، بیایند بنشینند با امام، مشورت کند امام با اینها، ببینیم چه کار باید بکنیم؟ بنده گفتم امام به این مغزهاى متفکرى که شما مى‌گوئید چندان ایمانى ندارد. امام قبول ندارد اینها را؛ اوقاتش تلخ شد و رفت» ۱۳۵۸/۲/۱۵ [۱۱]

ادامه دارد...

[۱] - بهبودی، هدایت‌الله. ۱۳۹۰. شرح اسم: زندگی‌نامه‌ی آیت‌الله سیدعلی حسینی خامنه‌ای، تهران، مؤسسه‌ی مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ص ۶۴۵
[۲] - گفتگوی KHAMENEI.IR با آقای نعیم‌آبادی
[۳] - مصاحبه‌ی تلویزیونی، ۱۳۶۳/۱۱/۱۱
[۴] -  سخنرانی در مراسم تودیع کارکنان نهاد ریاست جمهوری، ۱۳۶۵/۵/۱۸
[۵] - مصاحبه‌ی مطبوعاتی، ۱۳۶۲/۱۰/۲۴
[۶] - مصاحبه‌ی تلویزیونی، ۱۳۶۳/۱۱/۱۱
[۷] - خطبه‌های نماز جمعه، ۱۳۶۳/۱۱/۷
[۸] - مصاحبه‌ی مطبوعاتی، ۱۳۶۲/۱۰/۲۴
[۹] - بهبودی، هدایت‌الله. ۱۳۹۰. شرح اسم: زندگی‌نامه‌ی آیت‌الله سیدعلی حسینی خامنه‌ای، تهران، مؤسسه‌ی مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ص ۶۵۵
[۱۰] - مصاحبه‌ی رادیویی به مناسبت دهه‌ی فجر،۱۳۶۶/۱۱/۱۲
[۱۱] - سخنرانی در بزرگداشت شهدای قم، ۱۳۵۸/۲/۱۵