• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1393/11/07
گفت‌وگو با دکتر کوین برت، استاد دانشگاه ویسکانسین

سه عامل پشت پرده‌ اسلام‌هراسی

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttps://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif دکتر کوین بَرت، استاد دانشگاه و پژوهشگر آمریکایی، هم از لحاظ پژوهشی و هم از لحاظ شخصی، به آموزه‌های اسلامی علاقه‌مند است. وی یکی از بنیان‌گذاران اتحاد مسلمانان، یهودیان و مسیحیان برای افشای حقیقت ۱۱ سپتامبر است. دکتر برت به‌شکل گسترده‌ای در سرتاسر آمریکا، کانادا و برخی کشورهای اروپایی، و در کالج‌ها و دانشگاه‌های مهمی چون سان‌فرانسیسکو، پاریس و ویسکانسین مدیسن تدریس کرده است. نوشته‌های دکتر بَرت به‌عنوان یک نویسنده‌ی پُرکار و تحلیل‌گر سیاسی، همواره در داخل و خارج از آمریکا مورد توجه بسیار قرار داشته است.
 
* به نظر شما، چرا آیت‌الله خامنه‌ای شخصاً اقدام به نوشتن نامه برای آگاه کردن جوانان اروپا و آمریکای شمالی کرده‌اند و چرا مخاطبان این نامه، جوانان این مناطق بوده‌اند و سیاست‌مداران آن‌ها مخاطب قرار نگرفته‌اند؟
رهبر معظم ایران، آیت‌الله خامنه‌ای تشخیص دادند که علی‌رغم قدرت زیاد از حد پروپاگاندیست‌های سازمان‌دهی‌شده، تعداد روزافزونی از شهروندان غربی در حال بیدار شدن از واقعیت کاذبی هستند که در آن زندانی شده‌اند. اگرچه افراد در تمام سنین، در حال فرار از گرداب توهم هستند، اما تعداد جوانانی که به دنبال واقعیت‌اند، بسیار بیشتر است. چنان‌که خود رهبر می‌فرمایند: «من حس حقیقت‌جویی را در قلب‌های شما زنده‌تر و هوشیارتر می‌یابم.»
واقعیت این است که جوانان عموماً نسبت به بزرگ‌ترهایشان، ذهن بازتری دارند. همچنین جوانان با شور و حرارت به دنبال یافتن معنای زندگی، ایفای نقش در آن، هدفی برای وجود و راه خوبی برای زیستن در پرتو اهداف زندگی هستند. کنجکاوی بی‌حدوحصر و انرژی لجام‌گسیخته‌ی جوانان از سویی می‌تواند آن‌ها را به دردسر بیندازد و از سوی دیگر می‌تواند آن‌ها را به کشف حقیقت عمیق‌تری رهنمون سازد که از تصور بزرگ‌ترهایشان نیز خارج است. هرکس که بخواهد به تعالی بشر و جهان بشری کمک کند، معمولاً با جوانان موفق‌تر خواهد بود تا با بزرگ‌ترهایی که اغلب به نقطه‌ای رسیده‌اند که به جست‌وجوی خود درباره‌ی معانی عمیق‌تر پایان داده‌اند و به نقشی که زندگی برای آن‌ها در نظر گرفته است قانع‌اند.
موج هیستریک اسلام‌شناسی که با مسئله‌ی «شارلی‌ابدو» شروع شد و تعصب مضحک سیاست‌مداران و روزنامه‌نگاران غربی، رهبر معظم را برآن داشته است تا مستقیماً به‌سراغ مردم غرب و به‌خصوص به‌سراغ جوانان بروند که احتمالاً بیش از سایر اقشار به این پیام دل خواهند بست.

آیت‌الله خامنه‌ای نیز در نامه‌شان اشاره می‌کنند که جوانان، آینده‌ی ملت‌ها و جهان را در دست دارند. آن‌ها مجبورند تا با اشتباهات عظیم بزرگان خود زندگی کنند و آن‌ها هستند که زمان دارند تا آن اشتباهات را جبران کرده و جهان را به سمت‌وسوی بهتری هدایت کنند.

در این مورد که چرا نامه در این برهه از زمان نوشته شده است هم باید بگویم موج هیستریک اسلام‌شناسی که با مسئله‌ی «شارلی‌ابدو» شروع شد و تعصب مضحک سیاست‌مداران و روزنامه‌نگاران غربی، رهبر معظم را برآن داشته است تا مستقیماً به‌سراغ مردم غرب و به‌خصوص به‌سراغ جوانان بروند که احتمالاً بیش از سایر اقشار به این پیام دل خواهند بست.
 
* به نظر شما، چه ارزش‌هایی در اسلام وجود دارد که مخالف اهداف قدرت‌های بزرگ است و سران جبهه‌ی استکبار به دلیل واهمه‌ای که از تقابل با این ارزش‌ها دارند، اسلام را هدف گرفته‌اند؟
به نظر من، کسانی از مسیحیان و یهودیان که حاضر نیستند به رسالت حضرت محمد (ص) اذعان کنند، یک تمایل طبیعی به دشمنی با اسلام دارند؛ چراکه ادعای اسلام به در بر داشتن حقیقت با تصویر ذهنی آن‌ها و در واقع با دل‌بستگی متکبرانه‌ی آن‌ها به آیین وحیانی پیشین، همخوانی ندارد.

با این حال، مسلمانان به‌طور کلی از مسیحیان و یهودیان و آیات و پیامبران آن‌ها محافظت کرده‌اند و بسیاری از آن‌ها چهره‌های متعالی در قرآن هستند و مسلمانان از هم‌زیستی با مردم سایر ادیان استقبال می‌کنند. بنابراین واقعاً دلیلی وجود ندارد که احساسات مسیحیان و یهودیان، امروز تعارض جدی با اسلام ایجاد کند. ادیان بزرگ می‌توانند هم‌زیستی مسالمت‌آمیز داشته باشند.

به اعتقاد من، دشمنی قدرت‌های جهانی با اسلام، نه به‌خاطر دل‌بستگی‌شان به مسیحیت یا یهودیت، که به دلیل دشمنی آن‌ها با نفس دین و دیانت است. آن‌چنان‌که ویلسون در یکی از کتاب‌های خود توضیح می‌دهد که نخبگان غربی تقریباً دو قرن است به الحاد گرایش دارند و این نخبگان، آگاهانه مشغول مهندسی اجتماعی با هدف از بین بردن دین و ارزش‌های همراه آن بوده‌اند؛ چراکه آن ارزش‌ها مانع دستیابی حاکمان به هدفشان در اعمال کنترل بیشتر بر جوامع و تبدیل آن‌ها و کل نژاد بشر به بردگان شست‌وشوی‌ مغزی‌شده است.

همه‌ی ادیان بزرگ عدم دل‌بستگی به خواسته‌های دنیوی و عدم همکاری یا حتی مقاومت در برابر قدرت‌های دنیوی را آموزش می‌دهند. از ابراهیم علیه‌السلام گرفته که در برابر شرک‌ورزی نخبگان قبیله‌اش مقاومت کرد تا موسی علیه‌السلام که شورش بردگان در برابر فرعون را هدایت کرد و عیسی مسیح علیه‌السلام که در برابر دولتمردان دنیامدار رومی و عبری ایستاد تا حقیقت را برای الیگارشی فاسد زمان خود توضیح داد.

در این میان، به چند دلیل، اسلام به‌خصوص برای فراعنه‌ی امروز ترسناک است. اول اینکه نزدیک به دو میلیارد نفر، با تکیه بر احکام آن، زندگی می‌کنند و جمعیت مسلمانان به‌سرعت در حال رشد است. توده‌ی بزرگی از مردم که پنج بار در روز نماز می‌خوانند، ماه رمضان روزه می‌گیرند و تلاش می‌کنند تعهدات اخلاقی اسلام را رعایت کنند، تهدیدی نه تنها برای حاکمان خاص این یا آن کشور و بانک یا شرکت‌های بزرگ یا بوروکراسی، که برای کل سیستم تجاری-بوروکراتیک که اساسی کاملاً مادی دارد و براساس ربا بنا شده است، محسوب می‌شوند.
مسلمانان به‌طور کلی از مسیحیان و یهودیان و آیات و پیامبران آن‌ها محافظت کرده‌اند و بسیاری از آن‌ها چهره‌های متعالی در قرآن هستند و مسلمانان از هم‌زیستی با مردم سایر ادیان استقبال می‌کنند. بنابراین واقعاً دلیلی وجود ندارد که احساسات مسیحیان و یهودیان، امروز تعارض جدی با اسلام ایجاد کند. ادیان بزرگ می‌توانند هم‌زیستی مسالمت‌آمیز داشته باشند.


در مرحله دوم، مسلمانان بر روی باارزش‌ترین ذخایر نفت جهان زندگی می‌کنند. قدرت‌های دنیا متکبرانه باور دارند این ثروت افسانه‌ای، مانند هرچیز دیگری در جهان، ارث پدری‌شان است. از آنجا که اسلام یک منبع انسجام اجتماعی برای مردمی که سرزمین‌شان تحت تاخت‌وتاز و اشغال قرار گرفته است محسوب می‌شود و از آنجا که قرآن به مسلمانان می‌آموزد در برابر متجاوزان که به زمین‌های شما حمله و شما را بیرون می‌اندازند از خانه‌هایتان، مقاومت کنید و از آنجا که همچنین می‌آموزد مرگ در راستای مقاومت در برابر ظلم و ستم، افتخار بزرگی است و همچنین وسیله‌ای است برای رسیدن به درجه‌ای بالا در بهشت، طبیعی است که قدرت‌های استکباری دنیا در برابر اسلام و مسلمانان برافروخته شوند.

عامل سوم، نگاهبانی موفق اسلام از ارزش‌های خانواده است. از آنجا که مسلمانان هنوز هم خانواده‌هایی نسبتاً قوی دارند، کنترلشان سخت‌تر است. اشخاص منفرد را می‌توان به کار برای شرکت‌های بزرگ واداشت؛ جایی که آن‌ها مجبور به پرداخت مالیات هستند، باید به قوانین احترام بگذارند و همیشه تحت‌نظرند. در حالی که اعضای خانواده‌ها اغلب با هم در شرکت‌های مستقل، مانند مزارع یا کسب‌وکارهای کوچک همکارند؛ جایی که خارج از ساختار قدرت دولت-شرکت قرار دارد. همچنین خانواده یک منبع وفاداری است که با دولت و شرکت، دو ابزار اصلی نخبگان قدرت، رقابت می‌کند.

* به نظر شما، روایت‌های غیرصادقانه‌ی غربی‌ها از بسیاری موضوعات و خصوصاً اسلام، تا چه حد در شکل‌گیری آشوب‌های اجتماعی در غرب نقش داشته است؟ آیا می‌توان جنبش وال‌استریت را معلول چنین روایت‌های کذبی دانست؟
 به‌طور کلی، دو نوع جنگ تبلیغاتی برای ایجاد هرج‌ومرج اجتماعی مورد استفاده‌ی نخبگان غربی قرار می‌گیرد؛ طوری‌که به حفظ و ارتقای قدرت آن‌ها صدمه‌ای نزند. اولی جنگ فرهنگی است: جنگ علیه خانواده. هالیوود، صنعت تلویزیون و به میزان کمتر، روزنامه‌نگاری و نشر، همه بخشی از این جریانِ تخریبِ کنترل‌شده‌ی ارزش‌های خانواده هستند.

دوم تعیین دشمنان خارجی برای تولید قربانی، ایجاد نفرت گسترده و خشونت واقعی یا نمادین است. در ایالات متحده‌ی آمریکا، اهداف اصلی داخلی، ترویج نفرت قومی نسبت به بومیان آمریکا و برده‌های آفریقایی (آفریقایی-آمریکایی‌ها) بوده است، در حالی که دشمن تعیین‌شده‌ی خارجی به مرور زمان تکامل یافت؛ با بریتانیایی‌ها شروع شد و به مکزیکی‌ها رسید و سپس به اسپانیایی‌ها، فیلیپینی‌ها، کوبایی‌ها، آلمانی‌ها، ژاپنی‌ها، کره‌ای‌ها، چینی‌ها، روس‌ها و امروز مسلمانان.
من به‌خصوص تحت تأثیر این جمله‌ی مقام رهبری قرار گرفتم که فرمودند: «اجازه ندهید ریاکارانه، تروریست‌های تحت استخدام خود را به‌عنوان نمایندگان اسلام به شما معرفی کنند.» تصور من این است غربی‌هایی که نامه را می‌خوانند، از یکدیگر خواهند پرسید: «ایشان در مورد چه چیزی صحبت می‌کنند؟»


تبلیغات حاکمان می‌گوید: «تا می‌توانید، خود را در لذت‌های مادی غرق کنید، در شرکت‌های بزرگ کار کنید تا هزینه‌ی زندگی مادی خود را تأمین کنید، از مردمی با نژادها، رنگ‌ها، زبان‌ها، ملیت‌ها یا مذاهب دیگر، نفرت داشته باشید، سؤال نپرسید و به دنبال معنی یا عدالت نباشید.» جنبش اشغال وال‌استریت شامل بسیاری از مردم، به‌ویژه جوانان بود که تازه به رویه‌ی پنهان تبلیغات حاکمیت پی برده بودند.
 
* به نظر شما، نامه‌ی آیت‌الله خامنه‌ای چه تأثیری بر جامعه‌ی غربی برجای خواهد گذاشت؟
من امیدوارم و انتظار دارم که نامه‌ی آیت‌الله خامنه‌ای الهام‌بخش بسیاری از جوانان غرب باشد تا به فهم صحیحی از اسلام دست یابند و تبلیغات رسانه‌های غرب که اسلام را به‌عنوان یک دین متعصب، خشن، فرقه‌گرا و تاریک‌اندیش به تصویر می‌کشد، زیر سؤال برود. این نامه همچنین ممکن است غربی‌ها را برانگیزد تا سؤال‌های جدی درباره‌ی این موضوع بپرسند که در واقع چه کسی مسئول تروریسمی است که رسانه‌ها به مسلمانان نسبت می‌دهند.

من به‌خصوص تحت تأثیر این جمله‌ی مقام رهبری قرار گرفتم که فرمودند: «اجازه ندهید ریاکارانه، تروریست‌های تحت استخدام خود را به‌عنوان نمایندگان اسلام به شما معرفی کنند.» تصور من این است غربی‌هایی که نامه را می‌خوانند، از یکدیگر خواهند پرسید: «ایشان در مورد چه چیزی صحبت می‌کنند؟» کسی پاسخ خواهد داد: «آیا شما نمی‌دانستید که آمریکا و متحدانش داعش را ایجاد کرده‌اند و ممکن است هنوز هم از آن حمایت کنند؟ و حتی جو بایدن (معاون رئیس‌جمهور آمریکا) نیز به این موضوع اعتراف کرده است.» دیگری خواهد گفت: «بله و سازمان سیا کمک کرد القاعده ایجاد شود تا با روس‌ها در افغانستان بجنگد.» فرد دیگری اضافه خواهد کرد: «آیا شما درباره‌ی معماران و مهندسان حقایق یازده سپتامبر چیزی نشنیده‌اید و کتاب‌ها و فیلم‌هایی که ادعا می‌کنند یازده سپتامبر کار داخل بود را نخوانده و ندیده‌اید؟» این‌ها گفت‌وگوهایی هستند که غربی‌ها به‌شدت به آن نیاز دارند و من از آیت‌الله خامنه‌ای تشکر می‌کنم که این شجاعت را داشتند تا با این بیانیه، به آغاز چنین گفت‌وگوهایی کمک کنند.