بیانات در دیدار جمعی از روحانیون
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
به آقایان محترم و عزیز، علمای اعلام، فضلا، مبلّغان و طلّاب جوان و انقلابی خوشامد عرض میکنم. امیدوارم که انشاءاللَّه این اجتماعِ ما به عنوان خدمتگزاران بخش تبلیغ دین، مورد نظر حضرت بقیةاللَّهالاعظم ارواحنافداه قرار گیرد و با ادعیّه زاکیّه آن بزرگوار و به برکت ورود در اعتاب ماه مبارک رمضان، دلها و جانهای ما مشمول پرتو هدایتگر و روشنگر و منوّرکننده الطاف الهی واقع شود.
برای من توفیق بزرگی است که در آستانه ماه مبارک رمضان، با جمع عزیزانی مانند شما ملاقاتی کنم. خصوصیت این جمع همین است که عمرشان، جوانیشان، نیروهایشان، به جای صرف در منافع و مصالح شخصی و جمع کردن و گردآوردن مطاع دنیوی برای خود، صرف اهداف والای دین و تبلیغ دین و تحکیم مبانی ایمان دینی در دلها میشود. این شرف بزرگی برای ملت ایران است که روحانیت اسلام در این کشور، حاوی مجموعهای است که حقّاً و انصافاً در مجموعه همه جمعها و سازمانهای روحانی در بین ادیان و مذاهب عالم، بینظیر است.
ماه رمضان، ماه مبارکی است. برکات رمضان، از خودِ آحاد و افراد مسلمانی که میخواهند در ضیافت الهی در این ماه وارد شوند، شروع میشود؛ از دلها شروع میشود. اوّلین حقیقتی که تحت تأثیر برکات این ماه قرار میگیرد، دل و جان مؤمنین و روزهداران و وارد شوندگان به عتبه مقدّس و مبارک این ماه است. از طرفی روزه این ماه، از طرفی تلاوت قرآن در این ماه و از طرفی اُنس با ادعیهای که در این ماه وارد شده است، انسان را در معرض یک تزکیه و تهذیب و تصفیه باطنی قرار میدهد و ما همه به این تصفیه احتیاج داریم.
علاوه بر اینکه هر فرد مسلمانی احتیاج دارد به اینکه در این ماه ذخیره تقوا و پرهیزکاری و تهذیب و تزکیه را برای خود فراهم کند، ما منسلکین در سلک روحانیت، بیشتر از دیگران به این معنا احتیاج داریم. به قول آن عارف معروف(۱) که میگوید: «آب که از برکات الهی است، همه پلیدیها و ناپاکیها را از بین میبرد؛ هر جسمی که با آب تماس میگیرد، پاک میشود؛ ولی خود آب تحت تأثیر تماس با ناپاکها و ناپاکیها، به تصفیه احتیاج پیدا میکند و خدای متعال در یک گردش طبیعی، آب را به بخار تبدیل میکند؛ به آسمان میبرد، از بالا مجدّداً به صورت قطرات باران به زمین برمیگرداند، پلیدیها را از آن جدا میکند، آن را تصفیه میکند و باز به صورت ماء طهور در اختیار افراد انسان و سایر موجودات قرار میدهد.»
گوینده این سخن حکمتآمیز میگوید: «این جان شما، معارف شما، نصایح شما، بلکه خود قلب و روح شما، همان ماء طهوری است که ناپاکیها را از انسانها میزداید؛ اما خود این ماء طهور بتدریج به تصفیه و تزکیه احتیاج پیدا میکند و تزکیه و تصفیه آن، جز با یک عروج معنوی، جز با یک گردش معنوی به سمت علویّات - که آن هم با ذکر و دعا حاصل خواهد شد - ممکن نمیشود.» با ذکر، با توجّه، با توسّل، با مناجات، با نافله، با تضرّع در مقابل خداوند، با تفکّر در آیات آفاقی و انفسی، این ماء طهور باز همان طهارت خود را به دست میآورد؛ آماده میشود تا باز هم با پلیدیها مواجه گردد و آنها را از جسم و جان بشر و عالم بزداید. بنابراین، ماه رمضان فرصت این عروج معنوی است.
همیشه فرصت هست. ماه شعبان و ماه رجب نیز همینطور است. ایام دیگر سال هم برای انسانهایی که اهل ذکر و توجّهند، همینطور است؛ «انّما تنذر من اتّبع الذّکر» (۲). پیروی از ذکر - یعنی به یادآوردن و توجّه کردن - مایه نجات جان بشر است. در همه ایام سال، در همه شبها، در نیمهشبها، با تلاوت قرآن، با تدبّر در قرآن، با خواندن این دعاهای پُرمغز و عمیق و این لحن عاشقانهای که در این دعاها هست - بخصوص ادعیّه صحیفه مبارکه سجّادیه - میشود این تصفیهی باطن را به وجود آورد؛ ولی ماه رمضان یک فرصت استثنایی است. لیالی و ایام این ماه، هر ساعت و هر دقیقهاش برای انسان - بخصوص برای جوانان - یک فرصت است.
شما فضلای جوان که بحمداللَّه جوانی خودتان را به توفیق الهی در خدمت دین و شریعت و تبلیغ قرار دادهاید، خیلی باید بهره ببرید و از قبل از ورود در ماه رمضان، در همین روزهای معدودی که باقی مانده است، خودتان را آماده کنید. شما از امثال این بنده حقیر آمادهتر هستید. هم از لحاظ روحی آمادهترید، هم گرفتاریهای کمتری دارید و هم از نورانیّت بیشتری برخوردارید. این را قدر بدانید، مغتنم بشمارید و خودتان را باز هم هرچه بیشتر برای برداشتن بارهای سنگینتر و انجام بخشیدن به کارهای بزرگتر آماده کنید. هنوز این جامعه و این کشور و این دنیای بزرگ و این تاریخ، به تلاش شما - آن هم تلاش مقدّس و پاکیزه - خیلی احتیاج دارد. بایستی از این فرصتها حدّاکثر استفاده را بکنید.
در زندگی شما عزیزان، یک عامل دیگر هم برای مبارک بودن این ماه وجود دارد و آن تبلیغ است، که اجتماع امروز ما هم به مناسبت تبلیغ است. تبلیغ به این شکلی که در میان ما معمول است، امر خیلی بدیعی است. حقیقتاً هیچکدام از روشهای تبلیغی، هنری، وسایل ارتباط جمعی و رسانهها، جای این تبلیغ را نمیگیرد. نمیخواهم عرض کنم که این تبلیغ مغنی از آنهاست؛ لیکن آنها هم مغنی از این تبلیغ و از این سبک و این روش نیست.
اینکه انسانی روبهرو با مؤمنین در اجتماعات هرروزه یا هرشبه پیاپی بنشیند و برای آنها با روشهایی که باید مورد توجّه قرار گیرد به بیان معارف الهی را بپردازد، نصیحت کند، اخلاق فاضله را برای آنها بشکافد، صراط مستقیم را در مقابلشان قرار دهد و آن را برایشان تبیین کند و میان گوینده و مخاطب، نفسها و نگاهها و دلها بر هم گره بخورد، این چیز بسیار بااهمیتی است. جامعه روحانیت و حوزههای مبارکه علمیّه نباید این را به هیچ قیمت از دست بدهند. البته همینطور هم هست؛ هم طلّاب و فضلا و عاملان تبلیغ در این راه قدر این تبلیغ را میدانند، هم بزرگان تا سطح عالىِ مراجع معظّم به این سبک تبلیغ اهمیت میدهند و باید هم اهمیت بدهند؛ چون بسیار حائز اهمیت واقعی است.
این تبلیغ دارای سه رکن اصلی است که من مختصراً عرض میکنم: یک رکن، منشأ این تبلیغ است؛ یک رکن، هدف این تبلیغ است؛ یک رکن، ابزار و وسایل و شیوههای این تبلیغ است.
منشأ این تبلیغ چیست و چه باید باشد؟ منشأ این تبلیغ باید فکر، اندیشه، خردمندی، اخلاص و معنویّت باشد؛ یعنی تبلیغ باید از یک منبع نورانی سرچشمه بگیرد. اگر این تبلیغ از روی هوای نفس شد، براساس انگیزههای ناسالم شد، از روی بیاعتنایی به اصل کار شد و آن منشأ را نداشت، تأثیر آن هم تأثیر آن سرچشمه فیّاضی نخواهد بود که از یک منشأ عزیز و پُربار حقیقی سرچشمه میگیرد و میریزد؛ منقطع و ناسالم و آلوده خواهد شد. منشأ باید هم فکر و اندیشه و مطالعه و تأمّل و تدبّر باشد و هم اخلاص و نصح و علاقه به مخاطب که برای او تبلیغ میکنیم.
در تبلیغاتی که در دنیا برای بعضی از فرق - که من نمیخواهم اسم بیاورم - میشود و میگویند مبلّغان فلان فرقه در آفریقا یا در فلانجا رفتند، این حرفها را زدند، این کارها را کردند، با این هدف است که آنها میخواهند نشان دهند که تبلیغشان ناشی از همین منشأ مبارک است - یعنی از عشق و نصح نسبت به مخاطبان - لیکن حقیقت قضیه غیر از این است. معلوم شد که گروههای تبشیری از صدوپنجاه سال پیش، دویست سال پیش، به عنوان مقدّمه استعمار، چه کارهایی را در کشورهای دیگر - چه در کشورهای آسیایی و چه بیشتر از آن در کشورهای آفریقایی - انجام دادند. در خود اروپا هم وضع بدتر از این حرفهاست، که قابل ذکر نیست؛ لیکن در شما این ممکن واقع است و گذشته تبلیغی ما نیز همین را نشان میدهد که تبلیغ ناشی از اندیشه و فکر و مطالعه و تدبّر و رسیدگی است.
شما به آثار تبلیغی برخی از بزرگان نگاه کنید! اغلب کتابهای مرحوم آیةاللَّه شهید مطهّری رضواناللَّهتعالیعلیه سخنرانیهای اوست؛ یعنی تبلیغات اوست که با همین روش و سبکی که شما امروز انجام میدهید، ابلاغ شده است، تبلیغ شده است، رسانده شده است و ببینید چقدر پرمایه و پرمغز است. از این قبیل، الی ماشاءاللَّه چه در دوران قبل از انقلاب و چه بعد از آن وجود دارد. همچنین منشأ باید همان اخلاص و صفا و عشق و علاقه به مخاطبان را داشته باشد؛ «عزیز علیه ما عنتّم حریص علیکم بالمؤمنین رؤوف رحیم» (۳). این، خصوصیتِ آن مبلّغِ اوّل و داعىِ اوّل است که شما دنبالش حرکت میکنید. باید با مردم اینگونه بود. با این منشأ باید با مردم حرف زد. وقتی که مبلّغ با این احساس و با آن مایه فکری سخنش وارد میدان میشود، مثل مغناطیس دلها را جذب میکند، مثل قطرات آب زلال در سختترین سنگها هم اثر میگذارد و در زمین مناسب باروری میدهد؛ «والبلد الطّیّب یخرج نباته بإذن ربّه».(۴)
آنچه که شما از این زلال معنوی به سرزمین دلهای مردم و ذهنهای مردم سرازیر کنید، فوراً پرورش مییابد و رشد میکند، که نمونههای آن را در زندگیهای خودمان مشاهده کردیم و یک نمونهاش همین انقلاب است. این انقلابِ عظیم، مهمترین رکن و عاملش همین تبلیغات بود؛ حال تحلیلگران مادّی هرطور میخواهند تبلیغ کنند، بکنند. آنچه که ما دیدیم و حس کردیم، این است و هر هدف بزرگی هم با این تأمین خواهد شد.
هدف باید «صراط اللَّه» باشد؛ «صراط اللَّه العزیز الحمید» (۵)، «انّک علی صراط مستقیم» (۶)، «ادع الی سبیل ربّک» (۷). هدف تمام پیامبران، کشاندن مردم به صراط مستقیم است و صراط مستقیم هم یعنی عبودیت؛ «و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم» (۸). باید مردم را به عبودیّت الهی که همان صراط مستقیم است، سوق دهید. البته این عبودیّت، در زمینه اخلاق، در زمینه عمل فردی و در زمینه عمل اجتماعی کاربرد دارد، که وقتی بحث عمل اجتماعی پیش آمد، آنوقت بحثهای سیاسی، تحلیلهای سیاسی - تبیین سیاسی - هم در حوزه کار شما قرار میگیرد.
اشتباه کسانی که در گذشته مسائل سیاسی را از تبلیغ کنار میگذاشتند، در این بود که عبودیّت را به منطقه فردی منحصر میکردند. آنها اینجا را غلط میفهمیدند و غلط عمل میکردند. بله؛ هدف، کشاندن مردم به عبودیّت است؛ منتها عبودیّت منطقه وسیعی در زندگی انسان دارد و آن منطقه به عمل شخصی منحصر نیست. وقتی که عمل جامعه، عمل یک مجموعه عظیم انسانی و مردم یک کشور، عمل اقتصادی، عمل سیاسی و موضعگیریهای سیاسی مشمول بحث عبودیّت شد، آن وقت دعوت شما هم میتواند شامل این مسائل باشد و باید هم باشد؛ چارهای ندارید.
باید درس اخلاق بگویید، درس اخلاق سیاسی هم بگویید، درس اخلاق و معنویّت هم بگویید، تحلیل سیاسی هم بدهید، دشمن درونی را هم - که نفس امّاره یا شیطان رجیم است - معرفی کنید، دشمن اجتماعی را هم - که شیطان بزرگ یا شیطانهای گوناگونند - معرفی کنید، ایادی و اذناب شیطان را هم معرفی کنید. وقتی معنای عبودیّت الهی این شد که انسان از «انداد اللَّه» اجتناب کند و تبرّی جوید، باید از همه اَشکال آن تبرّی جوید. «انداد اللَّه»، یک وقت نفس پلید انسانی است که درون اوست؛ «نفسک التی بین جنبیک(۹)». یک وقت شیطان است که در دعای صحیفه سجّادیه میگویید که «او را در وجود من مستقر کردی و به چیزی که مرا از آن متمکّن نکردی، تمکّن بخشیدی.» یک وقت هم شیطانهای قدرتمند عرصه سیاسیاند که برای اغوا و راهزنی و تسلّط و ضربه زدن و به جهنّم کشاندن ملتها و شعوب بشری منتظر نشستهاند. «انداد اللَّه» اینهایند. دعوت به عبودیّت، نفی اینها را میطلبد؛ چارهای ندارید.
ما توصیه نمیکنیم که منبرها و سخنرانیها را به جنبههای فردی و شخصی منحصر کنید؛ نه. ممکن است یک سخنرانی، یک منبر، یک سلسله منبر، منحصر به این معانی باشد - مانعی ندارد - اما در کنار آن بایستی صحنه زندگی اجتماعی - سیاسی انسان هم میدان عبودیت الهی باشد. آنجا هم بایستی طواغیت ازاله و زدوده شوند و افشا گردند.
عامل سوم، عبارت از روش است. روشها خیلی مهمّ است. در همین آیه مبارکه «ادع الی سبیل ربّک بالحکمة(۱۰)»، روش را بیان فرموده است. سخن حکمتآمیز، یعنی سخن محکم، سخن غیرمشتبه، سخن غیرموهون و غیر ضعیف. حکمت، همه اینها را دارد. سخن حکیم است، یعنی هم حکمتآمیز است، هم مستحکم است، هم در مقابل متشابه است؛ «بالحکمة والموعظة الحسنة و جادلهم بالّتی هی احسن(۱۱)». گفتگو، مذاکره، با ذهنها مواجه شدن، مخاطب قراردادن دلها و ذهنها، با لسان مبین و با روش برادرانه حرف زدن، بسیار بسیار مهمّ است.
عزیزان من! از جمله چیزهایی که در تبلیغ بسیار مهمّ است، این است که شما پاسخ استفهامهای مخاطبان خود را بدهید. اگر جوانی جلوِ ما نشسته است و ده، بیست سؤال در ذهن اوست، ما هم یک سخنرانی یکساعته برای او میکنیم، در حالی که هیچیک از سؤالات او جواب داده نشده است، آیا به نظر شما این سخنرانی موفّق است؟ البته که نه. ما باید سؤالهای ذهن او را که احیاناً بر زبان نمیآورد، یا نمیتواند به زبان بیاورد، یا خودش متوجّه نیست که این سؤالها را باید به زبان آورد، یا موقعیت مقتضی نیست، پاسخ دهیم. چطور میشود پاسخ داد؟ وقتی که استفهامهای او کشف شود و ما بدانیم در ذهن او چیست.
اینقدر که من به فضلای جوان و به علما توصیه میکنم که با نسل جوان تماس بگیرید، برای این است. با نسل جوان تماس بگیرید، سؤالهای اینها را بخواهید، استفهامهای اینها را بشناسید، ببینید وقتی پای صحبت روحانی مینشینند، چه میطلبند؛ نه اینکه چه توقّع دارند شما بگویید، بلکه چه توقّع دارند برای آنها تبیین شود. این شناختن نیازها، خیلی مهمّ است.
از این بالاتر، نیازهای جماعت مردم است. گاهی یک نیاز تبلیغی در جامعه وجود دارد، آحاد هم به آن توجّه ندارند؛ ولی شما میدانید که این نیاز هست. مثلاً شما تبلیغات دشمن را گوش کردید، دیدید که دشمن متمرکز و متوجّه به چیست؛ میفهمید که باید این را مورد توجّه قرار دهید و ازاله پلیدی و دفن تبلیغات کذب دشمن را بکنید؛ در حالی که ممکن است خود آن مخاطبان به آن توجّه نداشته باشند. این میشود رفع نیاز.
عزیزان من! یکی از خدمتهایی که دشمنان ما به ما میکنند، همین است که به ما نشان میدهند در تبلیغ روی چه نقاطی باید متمرکز شویم. امروز اگر شما نگاه کنید، میبینید که همه دستگاههای تبلیغی دشمن دست به دست هم دادهاند و تبلیغات خود را بر روی چند نقطه متمرکز کردهاند. در رأس آنها هم تبلیغات صهیونیستهاست. صهیونیستها که عرض میکنیم، فقط مراد ما دولت صهیونیست غاصب نیست؛ او بخشی از مجموعه صهیونیستهاست؛ مجموعه صهیونیستهایی که سرمایهداران بزرگ کشورهایی از جمله امریکا را تشکیل میدهند و بر سیاست آن کشور مسلّطند. امروز متأسّفانه کشور امریکا، دولت امریکا، کنگره امریکا، در زمینههای گوناگون - مالی، تبلیغاتی، فرهنگی و غیره - اسیر طلسم صهیونیستند. تبلیغات رسانهای دنیا هم غالباً در اختیار اینهاست. این خبرگزاریهای معروفی که شما میبینید، عمدهشان در اختیار همین مجموعهاند. بعضیها هم که متعلّق به آنها نیستند، با آنها همجهتند. اگر شما تبلیغات اینها را نگاه کنید، میبینید که در مورد کشور عزیز و ملت بزرگ و قهرمان و درعینحال مظلوم ما، بر روی چند نقطه متمرکزند: اوّل، اختلاف و دوئیت و تفرقه است؛ همان داستان قدیمی «تفرقه بینداز، حکومت کن»؛ همان درد و بلای عمدهای که از قدیم در جان ملتها میافتاده است. درصدند تفرقه ایجاد کنند، یا اگر هرچه تلاش کردند دیدند نمیتوانند تفرقه ایجاد کنند، شایعه تفرقه بیندازند.
شما ملاحظه کنید، همین کنفرانس اسلامی بحمداللَّه و به عزّت الهی، موجب عزّت امت اسلامی و ملت عزیز ایران شد؛ «من کان یرید العزّة فللَّه العزة جمیعاً» :(۱۲) هرکس عزت میخواهد، سراغ خدا برود؛ خدا به او عزت خواهد داد. در این کنفرانس، این آیه شریفه خودش را نشان داد و دست قدرت الهی و عزت الهی، ملت ایران و دولت ایران و مسؤولان کشور و دستاندرکاران را در دنیا مثل خورشیدی روشنیبخش و بامشکوة و منور جلوه داد. علیرغم میل امریکا، به وسیله این اجلاس باشکوهی که در اینجا تشکیل شد، همه سیاستهای امریکا در مورد ایران شکست خورد. دیدند که این اجلاس، نشاندهنده وحدت، یکپارچگی، مدیریّت قوی، همکاری صمیمانه بین مسؤولان کشور و مسؤولان و مردم است و قدرت و توانایی انجام کارهای بزرگ و پیچیده و مرکّب را دیدند. حالا چهکار باید بکنند؟ شروع به ساختن شایعات و ایجاد اختلاف کردند. از روز اوّل تشکیل کنفرانس تا بهحال شایعه اختلاف را همینطور ترویج میکنند. البته کسی هم گوشش بدهکار نیست، اعتنایی هم نمیکند؛ چون شواهد و قرائن و نصوص و همهچیز برخلاف شایعات آنهاست؛ اما آنها کار خودشان را میکنند.
پیداست که به مسأله اختلاف خیلی اهمیت میدهند. شما باید درست نقطه مقابل این جریان حرکت کنید. اوّلاً سعی کنید اختلاف نباشد، ثانیاً سعی کنید شایعه اختلاف که دشمن آن را رشد و پرورش میدهد، نباشد. کسانی که شایعه اختلاف را در داخل تقویت میکنند، مثل کسانی هستند که خود اختلاف را دامن میزنند. دستهای حقیر و ضعیف و پلیدی سعی میکنند ایجاد اختلاف کنند. اگر هم دیدند نمیشود اختلاف به وجود آورند، سعی میکنند شایعهپراکنی کنند که بله، اختلاف هست. مثل اینکه دشمن سعی میکند به جبهه حق شکست وارد کند. وقتی که دید نمیتواند، شایعه میاندازد که بله، شکست میخورند؛ الان است که شکست بخورند؛ الان است که عقبنشینی کنند! کار دشمن همین است؛ شما باید نقطه مقابل او حرکت کنید. این خدمتی است که دشمن به ما میکند. دشمن به ما نشان میدهد که روی این نقطه حسّاس است و در واقع معلوم میشود که ما بایستی روی این نقطه متمرکز شویم. البته نسبت به رفتار دشمن، عکسالعملی و انفعالی حرکت نمیکنیم؛ یک تجزیه و تحلیل منطقی و خردمندانه است.
نقطه دوم، تیرهوتار و مبهم جلوه دادن آینده است. سعی دشمن این است که نشان دهد آینده مبهم و تیرهوتار است و معلوم نیست که چه خواهد شد و به کجا میرسند. وظیفه مبلّغ دین و مبلّغ معنویت و پیامآور حقیقت این است که مردم را امیدوار کند و یأس را از آنها بزداید. یأس، بزرگترین دشمن یک ملت است. باید تلاش گردد که یأس از مردم زدوده شود. نگاه کنید ببینید در منطقهای که مورد بحث شماست، مخاطبتان چه زبانی نیاز دارد. به هر تقدیر باید مانع شوید که یأس در دلها راه پیدا کند.
کاری که دشمن میخواهد بکند، این است که یأس را بر دلها حاکم کند و هر کس به گونهای مأیوس باشد: دانشجو یکطور، دانشآموز یکطور، کارگر یکطور، روحانی یکطور، کاسب یکطور، اداری یکطور، مسؤول دولتی یکطور، مسؤول بلندپایه یکطور. هرکدام روشهایی دارند؛ ما از نزدیک میبینیم. روشهایی دارند که حتّی برخی از مسؤولان بلندپایه را هم در یک کشور مأیوس کنند. ما مسؤولانی را از کشورهای دیگر میبینیم که گاهی با ما صحبت میکنند، دلشان پر از یأس است. واقعاً آدم مأیوس چهکار میتواند بکند؟ ما سعی کردیم یأس را از دلهای آنها بیرون بکشیم و به جایش امید تزریق کنیم. بحمداللَّه ملت ما، ملت امیدوار و بانشاطی است. در مردم امید را تزریق کنید.
یک مرکز دیگر که دشمن روی آن کار میکند، ارزشها و پایهها و اساس انقلاب است. دشمن میخواهد ایمان مردم به آن عاملی که توانست این حرکت عظیم و معجزآسا را تقریباً نوزده سال قبل به وجود آورد و آن را تا امروز نگه بدارد و جنگ را به نفع اسلام و مسلمین به پیروزی برساند، در دلها و ذهنها از بین ببرد. خیلی باید مراقب باشید. میخواهند مردم را به پایهها و به اصول انقلاب و به این حرکت و نهضت عظیم و به پایههای جمهوری اسلامی بیاعتقاد و آنها را متزلزل کنند. دشمنی آنها با اشخاص نیست. دشمنی آنها با فلان عنوان مخصوص نیست. دشمنی با اصل این حرکت عظیم است؛ دشمنی با انقلاب است. کسی که این را نفهمد، چقدر غافل است!
نقطه مقابل این حرکت، حرکت شما در تبلیغ است. اگر آن منشأ تبلیغی، آن هدف تبلیغی و این روشها و ابزارها و شیوههای تبلیغی مورد نظر باشد، موفّقترین و ماندگارترین و عمیقترین روشهای تبلیغی همین کاری است که شما به صورت سنّتی انجام میدهید. من به شما عرض کنم که به فضل الهی این را ما به چشم خودمان مشاهده کردیم و دیدیم که دست قدرت الهی، این ملت را حمایت و پشتیبانی میکند. نه قدرت امریکا، نه قدرتهای عظیم مالی و اقتصادی، نه قدرتهای جاسوسی و امنیتی و نه قدرتهای مخرّب نظامی، هیچکدام قادر نیستند این ملت مؤمن و انقلابی و شاداب و جوان و پرامید را از راه عزّت و عظمت اسلام که پیش میبرد و پرچم اسلام را که بر دست گرفته است و به اهتزاز درمیآورد، برگردانند و او را در نیمه راه متوقّف کنند.
امیدواریم که خداوند متعال به شما توفیق دهد و لطف کند. راه شما را هموار کند، دل شما را روشن کند، همه شما و ما را مشمول ادعیّه زاکیّه حضرت بقیةاللَّه ارواحنافداه قرار دهد. شبهای قدر را هم قدر بدانید. بنده هم از همه شما ملتمس دعا هستم.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
۱) مقصود «مولانا» ست که در مثنوی به این مطلب پرداخته است.
۲) یس: ۱۱
۳) توبه: ۱۲۸
۴) اعراف: ۵۸
۵) ابراهیم: ۱
۶) زخرف: ۴۳
۷) نحل: ۱۲۵
۸) یس: ۶۱
۹) بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۶۴
۱۰) نحل: ۱۲۵
۱۱) نحل: ۱۲۵
۱۲) فاطر: ۱۰