1393/10/17
دربارهی خصوصیات فردی آیتالله انصاری شیرازی
امتزاج حکمت و عرفان
رهبر معظم انقلاب در پیام تسلیت خود به مناسبت درگذشت آیتالله انصاری شیرازی، از ایشان با لقب «حکیم و عارف الهی» یاد کردهاند که عمر با برکتشان «یکسره با پارسائی و پرهیزگاری سپری شد و در خدمت علم و ترویج معارف الهی به کار رفت.» پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در گفتوگو با حجتالاسلام و المسلمین محمدباقر تحریری، استاد حوزهی علمیهی قم به واکاوی ابعاد فردی و اجتماعی شخصیت این عالم برجسته پرداخته است.
آیتالله انصاری شیرازی را میتوان نمونهی یکی از علمایی که دارای «جامعیت» بوده است، دانست. البته عمدتاً به جایگاه و مقام اخلاقی آن مرحوم اشاره می شود و به نوعی خصوصیت اخلاقی و عرفانی ایشان، سایر عرصه ها را تحت الشعاع قرار داده است. لطفا کمی در مورد جامعیت ایشان توضیح بفرمایید.
جامعیت آیتالله انصاری شیرازی این است که از یک طرف، شخصیت فلسفی و فیلسوف بودند و سالها جلسهی تدریس و کرسی درس در سطوح مختلف تا سطوح عالیه داشتند؛ علاوه بر این ایشان شخصیت عرفانی بودند چون در وادی عرفان نظری هم ید طولایی داشتند. همچنین ارتباط آیتالله انصاری شیرازی با کتاب و سنت قابل توجه بود که وقتی وارد کتاب و سنت میشدند، گویی ایشان فیلسوف نیستند.
از سوی دیگر، آن جنبهی ارتباطات اجتماعی و صبغهی سیاسی ایشان نیز حائز اهمیت است که این ویژگی نیز یک بُعد جامعیت است که البته از آن دید بلند ایشان نسبت به دین سرچشمه میگرفت. ایشان به دین نگاه یک بُعدی نداشته و مانند حضرت امام رحمهالله بودند که یک شخصیت دارای ابعاد مختلف که دین را آنطور که رسیده میپذیرفتند. این موضوع حکایت از ایمان بالا نسبت به مقصد دارد که مقصد، رساندن انسانها به سعادت ابدی و عبودیت خدای متعال است؛ اما با پیاده کردن دین در شئون گوناگون جامعه و با رهبری الهی و رهبری معصوم و بعد از معصوم نیز رهبری نائبان معصوم و امام خمینی رحمهالله و بعد از ایشان هم حضرت آیتالله خامنهای.
آیتالله انصاری شیرازی را میتوان نمونهی یکی از علمایی که دارای «جامعیت» بوده است، دانست. البته عمدتاً به جایگاه و مقام اخلاقی آن مرحوم اشاره می شود و به نوعی خصوصیت اخلاقی و عرفانی ایشان، سایر عرصه ها را تحت الشعاع قرار داده است. لطفا کمی در مورد جامعیت ایشان توضیح بفرمایید.
جامعیت آیتالله انصاری شیرازی این است که از یک طرف، شخصیت فلسفی و فیلسوف بودند و سالها جلسهی تدریس و کرسی درس در سطوح مختلف تا سطوح عالیه داشتند؛ علاوه بر این ایشان شخصیت عرفانی بودند چون در وادی عرفان نظری هم ید طولایی داشتند. همچنین ارتباط آیتالله انصاری شیرازی با کتاب و سنت قابل توجه بود که وقتی وارد کتاب و سنت میشدند، گویی ایشان فیلسوف نیستند.
از سوی دیگر، آن جنبهی ارتباطات اجتماعی و صبغهی سیاسی ایشان نیز حائز اهمیت است که این ویژگی نیز یک بُعد جامعیت است که البته از آن دید بلند ایشان نسبت به دین سرچشمه میگرفت. ایشان به دین نگاه یک بُعدی نداشته و مانند حضرت امام رحمهالله بودند که یک شخصیت دارای ابعاد مختلف که دین را آنطور که رسیده میپذیرفتند. این موضوع حکایت از ایمان بالا نسبت به مقصد دارد که مقصد، رساندن انسانها به سعادت ابدی و عبودیت خدای متعال است؛ اما با پیاده کردن دین در شئون گوناگون جامعه و با رهبری الهی و رهبری معصوم و بعد از معصوم نیز رهبری نائبان معصوم و امام خمینی رحمهالله و بعد از ایشان هم حضرت آیتالله خامنهای.
دیدار آیتالله انصاری شیرازی با رهبر انقلاب در حاشیهی سفر رهبر انقلاب به قم ۱۳۸۹/۷/۲۸
همچنین مسئلهی صبغهی اخلاقی ایشان نیز مهم است که واقعاً ایشان الگو بودند. نه اینکه بگوییم شخص اخلاقی بود، بلکه ایشان در قلههای اخلاقی به سر میبرد که سخن ایشان جنبهی تأثیرگذاری داشت. برخورد و رفتارهای ایشان هم جنبهی تأثیرگذاری داشت و اصلاً در مجلسی که ایشان حضور داشت، حتی اگر سخنی هم نمیفرمود، انسان را دگرگون میکرد.
یک بعد دیگر هم جنبهی ولایی ایشان است که عرض ارادت خاص ایشان به ائمهی اطهار علیهمالسلام در گوشت و پوست ایشان رخنه کرده بود و یک شخصیت عجیبی را شکل داده بود که گاهی در بعضی از افراد میبینیم که این خصوصیات در یک نفر جمع نمیشود. اما ایشان در این موارد و جنبهها نمونه بود. در مسئلهی اخلاق هم که ایشان همان شاخص خاص بودند که گاهی نقل میکنند که وقتی به ایشان میگفتند درس اخلاق بدهید، انقلابی در ایشان ایجاد میشد و خود را لایق این کار نمیدید.
یکی از دوستان نقل میکرد که قبل از انقلاب ایشان منبری رفت و جمعیت در داخل حسینیه پر بود. ایشان اشارهای به مسئلهی کارهای خود در آبادان کرد که چه حرکت سیاسی در آنجا انجام داده و چه تأثیری گذاشته است. ناگهان در حین بحث به خود میآید که مثل اینکه دارد از خود تعریف میکند. یک مرتبه خجالت کشید و استغفرالله گفت و از مردم عذرخواهی کرد که از خودش تعریف کرده است. این آقا میگفت که من خودم دیدم که ایشان خیس عرق شده بود و همینطور عرق میریخت بهطوریکه از گوشه و کنار جمعیت دستمال برای ایشان آوردند که عرقهای خود را پاک کنند. واقعاً این چنین شخصیتی داشتند و تصنعی نبود.
به نظر حقیر این موضوع اولاً حکایت از ایمان بالا دارد و ثانیاً اینکه همت بالا در رسیدن به هدف است. این همت والا موجب میشود که به دنبال شرایط و کسانی باشد که او را به سمت مسائل معنوی و سیاسی سوق میدهند. لذا ایشان با حضرت امام خمینی رحمهالله و علامه طباطبائی و آیتاللهالعظمی بهجت ارتباط تنگانگ داشت. با بعضی از شاگردان مرحوم میرزا جوادآقا ملکی تبریزی قدسسره، مانند مرحوم حاج آقا حسین فاطمی که قبل از انقلاب درس اخلاق میگفتند و مرحوم شدند و گاهی برخی از مراجع پای صحبتهای ایشان میرفتند نیز ارتباط داشت. نقل میکنند که آیتالله انصاری شیرازی وقتی به جلسات حاج آقا حسین فاطمی میرفت، زار زار گریه میکرد و بدن ایشان در تأثر از مسائل اخلاقی و معنوی مدام تکان میخورد.
این ارتباطات را ایشان داشت و تا اواخری هم که سرحال بود، نماز آیتاللهالعظمی بهجت و جلسات روضهی ایشان را ترک نمیکرد. به جلسه میآمد و گوشهای مینشست تا از جلسات استفاده کند. یعنی ایشان دنبال این مسائل بود. از کسانی که آسیب روحی داشتند و مریضِ اخلاقی بودند هم بهطور جدی پرهیز داشت. در واقع در رسیدن به کمال از موانع هم دوری کرد. از دنیاگراها و مقامپرستها به طور کلی گریزان بود و زهد به تمام معنا داشت و زاهد به تمام معنا بود. در همین راستا، زندگی زاهدانه و مناعت طبع هم داشت.
ایشان گویا در زمان نهضت انقلاب اسلامی نیز یکی از حامیان اصلی امام خمینی رحمهالله بودهاند.
بله؛ حمایت آیتالله انصاری شیرازی از مسئلهی رهبری امام خمینی رحمهالله کاملاً مشهود بود. این مسئله خیلی مهم است که عالمی هم زهد داشته باشد و هم شجاعت داشته باشد که از بازگو کردن جنایات شاه ابا نکند. ایشان یکی از کسانی بود که مرجعیت امام خمینی رحمهالله را امضا کرد، در حالی که خیلیها در آن زمان میترسیدند که این کار را انجام بدهند. خود ایشان فرمودند که من فانی هستم و رابطهی من با امام رابطهی عاشق و معشوق بود که عاشق میخواهد در وجود معشوق خود فانی شود. اینها ابعاد جامعیت این مرد است که این ابعاد باید روشن شوند و روی آنها دست گذاشته شود. ما باید دنبال پرورش چنین شخصیتهایی باشیم.
ما این چنین شخصیتهایی را میخواهیم که حضرت امام رحمهالله بفرمایند که تا امثال آقای بهجت و آقای انصاری دعاگوی انقلاب هستند، این انقلاب لطمه نمیخورد. چرا اینطور است؟ چون ایمان محکمی دارد، توکل به خداوند متعال دارد و همانطور که خود ایشان فرمود و تلویزیون هم پخش کرد، از هیچ چیزی نمیترسید و پیروی از رهبری داشت.
این شخص، الهی است؛ سراپا وجود او جز خدا هیچ چیز دیگری نیست. لذا میگویند اوایل انقلاب وقتی امام خمینی رحمهالله به فیضیه تشریف آوردند، ما یادمان است که ایشان تشریف میآوردند و تجمع میشد، یا اولین جلسه و یا دومین جلسه بود که آیتالله انصاری شیرازی هم در وسط جمعیت بود. نام ایشان از بلندگو در کنار امام برده شد که ایشان به جایگاه تشریف بیاورند، اصلاً ایشان خود را نشان هم نداد. این بالاترین نشانههای اخلاص است که اصلاً حاضر به مطرح شدن نمیشود؛ در عین حالی که مهمترین کارهای اجتماعی را انجام میدهد.
اینها به یک معنا، طهارت قلبی ایشان را نشان میدهد، در پیام رهبر معظم انقلاب هم دیدیم که ایشان گفتند همهی کسانی که ایشان را از نزدیک میشناختند طهارت قلب و سلامت نفس آقای انصاری شیرازی برای آنها مشهود بود.
بله، این خصوصیاتی که عرض کردم، بالاترین نشانهی طهارت قلب است که شخص جز رضای خدای متعال و اهلبیت علیهمالسلام، مورد توجه او نیست و به دنیا پشتپا زده است و فقط میخواهد دین الهی حفظ شود و محبت و ولایت اهلبیت علیهمالسلام نشر پیدا کند. لذا در همین اواخر با این که اوضاع جسمی مناسبی نداشتند، وقتی روضه خوانده میشد، ایشان میلرزید و اشک از دیدگانشان جاری میشد. این همان طهارت قلب است؛ طهارت قلبی که تا این سن و با اینکه قادر به سخن گفتن نیست، متوجه میشود و همان شعور هست و مسئلهی ارتباط با اهلبیت علیهمالسلام و ارتباط با انقلاب را درک میکند و حاضر نیست از آن ارزشها حتی لحظهای عبور کند و آنها را کنار بگذارد.
مرحوم آقای انصاری شیرازی چه خدمات علمی و همینطور تلاش برای ترویج معارف الهی داشتند؟
ایشان از یک طرف بحثهای فلسفی داشتند و از طرفی هم بحثهای روایی داشتند. معارف الهیه در بحارالانوار را ایشان تدریس میکردند و مدتها این کار را انجام دادند؛ به این صورت که عدهای به منزل ایشان میرفتند و ایشان تدریس میکردند و شاگرد میپروراندند. مرحوم آقای مهندسی، یکی از شاگردان ایشان بود. نهتنها کار ایشان تدریس و تربیت بود، بلکه کار تبلیغی هم داشت که بالاترین تواضع ایشان است. بسیاری از ماها وقتی عنوان استاد به ما داده میشود، بعد از آن، از منبر رفتن ابا داریم. اما ایشان سالها قبل و بعد از انقلاب در راوند کاشان و مشهد اردهال منبر میرفت و روضه میخواند. اینها طهارت قلب و جامعیت و همت بالای ایشان در جهت احقاق حق و تثبیت ولایت اهلبیت علیهمالسلام و حاکمیت دین در جامعه و تلاش برای ترویج معارف الهی بود.
شما اشاره کردید که ایشان قبل از انقلاب با شجاعت مواضع انقلابی و ارادت خود به حضرت امام رحمهالله را ابراز میکردند. سؤالم این است که این روحیه پس از پیروزی انقلاب و حتی بعد از رحلت حضرت امام خمینی رحمهالله چگونه ادامه داشت؟
ایشان همان مواضع انقلابی زمان نهضت را داشتند و به نظر بنده حتی لحظهای نهتنها کم نشد، بلکه بیشتر هم شد. چون ایشان رهبر معظم انقلاب را ادامهدهندهی راه امام خمینی رحمهالله میدانستند و به ایشان عشق میورزیدند. در سفر اخیری هم که رهبر معظم انقلاب به قم آمدند، میبینیم که آیتالله انصاری شیرازی در کنار ایشان بودند، آن هم در حالیکه خیلی حال مساعدی هم نداشتند. اما این را برای خود افتخار میدانستند. این موضوع بیانگر این است که ایشان لحظهای از مواضع خود کنار نیامدند و این همان ایمان راسخ را نشان میدهد که شخص با سن بالا و با وجود مشکلاتی که در کشور وجود دارد، اما اصل را قبول دارد و میگوید اگر اصل نباشد، بقیهی چیزها نابود میشود.
این ایمان بالای ایشان است که از آن مسئلهی انقلابیگری لحظهای کنار نرفته است؛ یعنی انقلابیگری را فقط قبل از انقلاب نمیدانست. انقلابیگری را فقط در زمان امام خمینی رحمهالله نمیدانست؛ کسی که واقعاً انقلاب را پذیرفته باشد و قائل به حاکمیت دین باشد و اینکه دین با رهبری ولیفقیه بحمدالله تا حدودی حاکمیت پیدا کرده است، حاضر نیست لحظهای از این حاکمیت حق و طرفداری از حاکم اسلامی دست بردارد. کسانی که از حاکم و حاکمیت عقب مینشینند باید خللی در ایمان آنها ملاحظه شود.
ایشان رهبر انقلاب را ادامهدهندهی راه امام خمینی میدانستند و به ایشان عشق میورزیدند. در سفر اخیری هم که رهبر انقلاب به قم آمدند، میبینیم که آیتالله انصاری شیرازی در کنار ایشان بودند، آن هم در حالیکه خیلی حال مساعدی هم نداشتند. اما این را برای خود افتخار میدانستند.
یکی از دوستان نقل میکرد که قبل از انقلاب ایشان منبری رفت و جمعیت در داخل حسینیه پر بود. ایشان اشارهای به مسئلهی کارهای خود در آبادان کرد که چه حرکت سیاسی در آنجا انجام داده و چه تأثیری گذاشته است. ناگهان در حین بحث به خود میآید که مثل اینکه دارد از خود تعریف میکند. یک مرتبه خجالت کشید و استغفرالله گفت و از مردم عذرخواهی کرد که از خودش تعریف کرده است. این آقا میگفت که من خودم دیدم که ایشان خیس عرق شده بود و همینطور عرق میریخت بهطوریکه از گوشه و کنار جمعیت دستمال برای ایشان آوردند که عرقهای خود را پاک کنند. واقعاً این چنین شخصیتی داشتند و تصنعی نبود.
به نظر حقیر این موضوع اولاً حکایت از ایمان بالا دارد و ثانیاً اینکه همت بالا در رسیدن به هدف است. این همت والا موجب میشود که به دنبال شرایط و کسانی باشد که او را به سمت مسائل معنوی و سیاسی سوق میدهند. لذا ایشان با حضرت امام خمینی رحمهالله و علامه طباطبائی و آیتاللهالعظمی بهجت ارتباط تنگانگ داشت. با بعضی از شاگردان مرحوم میرزا جوادآقا ملکی تبریزی قدسسره، مانند مرحوم حاج آقا حسین فاطمی که قبل از انقلاب درس اخلاق میگفتند و مرحوم شدند و گاهی برخی از مراجع پای صحبتهای ایشان میرفتند نیز ارتباط داشت. نقل میکنند که آیتالله انصاری شیرازی وقتی به جلسات حاج آقا حسین فاطمی میرفت، زار زار گریه میکرد و بدن ایشان در تأثر از مسائل اخلاقی و معنوی مدام تکان میخورد.
این ارتباطات را ایشان داشت و تا اواخری هم که سرحال بود، نماز آیتاللهالعظمی بهجت و جلسات روضهی ایشان را ترک نمیکرد. به جلسه میآمد و گوشهای مینشست تا از جلسات استفاده کند. یعنی ایشان دنبال این مسائل بود. از کسانی که آسیب روحی داشتند و مریضِ اخلاقی بودند هم بهطور جدی پرهیز داشت. در واقع در رسیدن به کمال از موانع هم دوری کرد. از دنیاگراها و مقامپرستها به طور کلی گریزان بود و زهد به تمام معنا داشت و زاهد به تمام معنا بود. در همین راستا، زندگی زاهدانه و مناعت طبع هم داشت.
ایشان گویا در زمان نهضت انقلاب اسلامی نیز یکی از حامیان اصلی امام خمینی رحمهالله بودهاند.
بله؛ حمایت آیتالله انصاری شیرازی از مسئلهی رهبری امام خمینی رحمهالله کاملاً مشهود بود. این مسئله خیلی مهم است که عالمی هم زهد داشته باشد و هم شجاعت داشته باشد که از بازگو کردن جنایات شاه ابا نکند. ایشان یکی از کسانی بود که مرجعیت امام خمینی رحمهالله را امضا کرد، در حالی که خیلیها در آن زمان میترسیدند که این کار را انجام بدهند. خود ایشان فرمودند که من فانی هستم و رابطهی من با امام رابطهی عاشق و معشوق بود که عاشق میخواهد در وجود معشوق خود فانی شود. اینها ابعاد جامعیت این مرد است که این ابعاد باید روشن شوند و روی آنها دست گذاشته شود. ما باید دنبال پرورش چنین شخصیتهایی باشیم.
ایشان یکی از کسانی بود که مرجعیت امام خمینی را امضا کرد، در حالی که خیلیها در آن زمان میترسیدند این کار را انجام بدهند. خود ایشان فرمودند که من فانی هستم و رابطهی من با امام رابطهی عاشق و معشوق بود که عاشق میخواهد در وجود معشوق خود فانی شود.
ما این چنین شخصیتهایی را میخواهیم که حضرت امام رحمهالله بفرمایند که تا امثال آقای بهجت و آقای انصاری دعاگوی انقلاب هستند، این انقلاب لطمه نمیخورد. چرا اینطور است؟ چون ایمان محکمی دارد، توکل به خداوند متعال دارد و همانطور که خود ایشان فرمود و تلویزیون هم پخش کرد، از هیچ چیزی نمیترسید و پیروی از رهبری داشت.
این شخص، الهی است؛ سراپا وجود او جز خدا هیچ چیز دیگری نیست. لذا میگویند اوایل انقلاب وقتی امام خمینی رحمهالله به فیضیه تشریف آوردند، ما یادمان است که ایشان تشریف میآوردند و تجمع میشد، یا اولین جلسه و یا دومین جلسه بود که آیتالله انصاری شیرازی هم در وسط جمعیت بود. نام ایشان از بلندگو در کنار امام برده شد که ایشان به جایگاه تشریف بیاورند، اصلاً ایشان خود را نشان هم نداد. این بالاترین نشانههای اخلاص است که اصلاً حاضر به مطرح شدن نمیشود؛ در عین حالی که مهمترین کارهای اجتماعی را انجام میدهد.
اینها به یک معنا، طهارت قلبی ایشان را نشان میدهد، در پیام رهبر معظم انقلاب هم دیدیم که ایشان گفتند همهی کسانی که ایشان را از نزدیک میشناختند طهارت قلب و سلامت نفس آقای انصاری شیرازی برای آنها مشهود بود.
بله، این خصوصیاتی که عرض کردم، بالاترین نشانهی طهارت قلب است که شخص جز رضای خدای متعال و اهلبیت علیهمالسلام، مورد توجه او نیست و به دنیا پشتپا زده است و فقط میخواهد دین الهی حفظ شود و محبت و ولایت اهلبیت علیهمالسلام نشر پیدا کند. لذا در همین اواخر با این که اوضاع جسمی مناسبی نداشتند، وقتی روضه خوانده میشد، ایشان میلرزید و اشک از دیدگانشان جاری میشد. این همان طهارت قلب است؛ طهارت قلبی که تا این سن و با اینکه قادر به سخن گفتن نیست، متوجه میشود و همان شعور هست و مسئلهی ارتباط با اهلبیت علیهمالسلام و ارتباط با انقلاب را درک میکند و حاضر نیست از آن ارزشها حتی لحظهای عبور کند و آنها را کنار بگذارد.
در مسئلهی اخلاق، ایشان شاخص خاص بودند. یکی از دوستان نقل میکرد که قبل از انقلاب ایشان منبری رفت و اشارهای به مسئلهی کارهای خود در آبادان کرد که چه تأثیری گذاشته است. ناگهان در حین بحث به خود میآید که مثل اینکه دارد از خود تعریف میکند. یک مرتبه استغفرالله گفت و از مردم عذرخواهی کرد.
مرحوم آقای انصاری شیرازی چه خدمات علمی و همینطور تلاش برای ترویج معارف الهی داشتند؟
ایشان از یک طرف بحثهای فلسفی داشتند و از طرفی هم بحثهای روایی داشتند. معارف الهیه در بحارالانوار را ایشان تدریس میکردند و مدتها این کار را انجام دادند؛ به این صورت که عدهای به منزل ایشان میرفتند و ایشان تدریس میکردند و شاگرد میپروراندند. مرحوم آقای مهندسی، یکی از شاگردان ایشان بود. نهتنها کار ایشان تدریس و تربیت بود، بلکه کار تبلیغی هم داشت که بالاترین تواضع ایشان است. بسیاری از ماها وقتی عنوان استاد به ما داده میشود، بعد از آن، از منبر رفتن ابا داریم. اما ایشان سالها قبل و بعد از انقلاب در راوند کاشان و مشهد اردهال منبر میرفت و روضه میخواند. اینها طهارت قلب و جامعیت و همت بالای ایشان در جهت احقاق حق و تثبیت ولایت اهلبیت علیهمالسلام و حاکمیت دین در جامعه و تلاش برای ترویج معارف الهی بود.
شما اشاره کردید که ایشان قبل از انقلاب با شجاعت مواضع انقلابی و ارادت خود به حضرت امام رحمهالله را ابراز میکردند. سؤالم این است که این روحیه پس از پیروزی انقلاب و حتی بعد از رحلت حضرت امام خمینی رحمهالله چگونه ادامه داشت؟
ایشان همان مواضع انقلابی زمان نهضت را داشتند و به نظر بنده حتی لحظهای نهتنها کم نشد، بلکه بیشتر هم شد. چون ایشان رهبر معظم انقلاب را ادامهدهندهی راه امام خمینی رحمهالله میدانستند و به ایشان عشق میورزیدند. در سفر اخیری هم که رهبر معظم انقلاب به قم آمدند، میبینیم که آیتالله انصاری شیرازی در کنار ایشان بودند، آن هم در حالیکه خیلی حال مساعدی هم نداشتند. اما این را برای خود افتخار میدانستند. این موضوع بیانگر این است که ایشان لحظهای از مواضع خود کنار نیامدند و این همان ایمان راسخ را نشان میدهد که شخص با سن بالا و با وجود مشکلاتی که در کشور وجود دارد، اما اصل را قبول دارد و میگوید اگر اصل نباشد، بقیهی چیزها نابود میشود.
این ایمان بالای ایشان است که از آن مسئلهی انقلابیگری لحظهای کنار نرفته است؛ یعنی انقلابیگری را فقط قبل از انقلاب نمیدانست. انقلابیگری را فقط در زمان امام خمینی رحمهالله نمیدانست؛ کسی که واقعاً انقلاب را پذیرفته باشد و قائل به حاکمیت دین باشد و اینکه دین با رهبری ولیفقیه بحمدالله تا حدودی حاکمیت پیدا کرده است، حاضر نیست لحظهای از این حاکمیت حق و طرفداری از حاکم اسلامی دست بردارد. کسانی که از حاکم و حاکمیت عقب مینشینند باید خللی در ایمان آنها ملاحظه شود.