بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان نیروی انتظامی
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
برادران عزیز؛ خیلی خوش آمدید. امیدواریم که خدای متعال همه شما را مشمول لطف و امان در رحمت خود در دنیا و آخرت قرار دهد. ترکیب هم ترکیب متناسبی است؛ هم نیروی انتظامی که مسؤول امنیت فضای زندگی و جان و مال مردم در سراسر کشور است، هم سازمان تأمین اجتماعی که آن هم مسؤول امنیت بخشیدن به طبقات ضعیف و مستمند است.
یک جمله راجع به این سازمان عرض کنیم، و آن، این است که نظام جمهوری اسلامی، نظامی است که اساساً با تأمین اجتماعی به این صورتی که امروز در دنیا رایج است، موافق است؛ در شمار آن نظامهایی نیست که به شکل فلسفی و زیربنایی، با کارهای تأمینی در جامعه مخالفند. ما معتقدیم که مسؤولان کشور و دولت جمهوری اسلامی، باید به شکل ویژهای، طبقاتی را که نیازمند کمک هستند، مشمول کمکرسانی کنند که این، در سازمان تأمین اجتماعی، به صورت بیمههای اجتماعی و کارهای تأمینی گوناگون انجام میگیرد. بنابراین، این کار با اساس و فلسفه نظام اسلامی منطبق است و هر چه تلاش شود، ابتکار عمل به خرج داده شود، پوشش به شکل صحیحی گسترش یابد و نوع کمکرسانیها طوری باشد که خانوادهها را به تلاش متناسب وادار کند و در جامعه رکود به وجود نیاورد، بلکه حرکت ایجاد نماید، این با اهداف نظام جمهوری اسلامی منطبقتر خواهد بود. دولت هم باید انشاءاللَّه کمک کند تا قشرهایی که در پوشش تأمین اجتماعی هستند - مثل بازنشستگان - هر کدام به نحوی مورد اعتنا و توجّه ویژه قرار گیرند. بازنشستگان، نیروی فعّاله کشور در اندکی پیش از این هستند که تلاش کردهاند، زحمت کشیدهاند، بسیاری از آنها شب و روز و عمر و جوانی خود را صرف کار کردهاند و باید کشور به این تلاش و به این زحمتکشىِ مستمرّ دوران عمر پاسخ گوید. این را هم بدانید که وضع فعلی بازنشستگان، در واقع همیشه به صورت یک الگو در مقابل چشم کارکنان فعلی دولت قرار خواهد گرفت. هرچه وضع بازنشستگان در کشور بهتر باشد، کارکنان فعلی دولت با دلگرمی بیشتری کار خواهند کرد؛ چون میدانند فردا که به آن وضع رسیدند، اوضاعشان خوب خواهد گذشت. اگر خدای ناکرده نسبت به بازنشستگان بیاعتنایی، بیاحترامی و بیتوجّهی شود و آنها دچار مشکل شوند، این آیینه فردای کارکنان امروز خواهد بود. یعنی نگاه میکنند، میبینند که فردایشان این است؛ از کار دلزده خواهند شد و به کارهای نامتناسب با شغل خود روی خواهند آورد. لذاست که دستگاه دولتی باید به صورت اساسی به مسأله بازنشستگان - بخصوص کسانی که در پوشش سازمان تأمین اجتماعی و سازمانهای دولتی، بیمه و تأمین هستند - توجّه و به صورت ویژه به آنها رسیدگی کند.
مسأله نیروی انتظامی، البته یک مسأله اساسی و مهمّ است. اگر ما بخواهیم ضروریات زندگی بشر را در فصول عمده خلاصه کنیم و مثلاً به دو فصل، سه فصل و حداکثر به چهار فصل برسد، یک فصل از این چند فصل، فصل «امنیت» است. بدون امنیت، نه خوراک لذّتی میبخشد، نه خانواده اُنسی ایجاد میکند و نه شغل و درآمد فایدهای میدهد. امنیت که نبود، هیچ چیز نیست. امنیت، مثل هوا برای انسان، به طور مستمر لازم است. اگر جامعه امنیت نداشته باشد، حالت اختناق پیدا میکند؛ مثل مجموعهای که هوا در اختیار نداشته باشد. این، اهمیت امنیت است. امنیت هم متعلّق به همه است. امنیتِ تهران، واجبتر از امنیتِ مردم مرزنشین جنوب و شرق و غرب کشور نیست. امنیت افراد مرفّه که از سرمایه و امکاناتی برخوردارند، واجبتر از امنیت آن کارگری که چشمش به مزد روزانه است، نیست. لذا امنیت، متعلّق به همه است؛ نیروی انتظامی هم متعلّق به همه است.
نکتهای را فرمانده محترم نیروی انتظامی ذکر کردند که نکته درستی است و آن، این است که اساس نیروی انتظامی در دوران رژیم غیر مردمی و طاغوتی، برای حفظ امنیت طبقات ویژه بود و بقیه مردم هر چه بر سرشان میآمد، اهمیتی نداشت! من در همان زمان رژیم گذشته، در مناطق مرزی کشور به صورت تبعید زندگی میکردم و میدیدم که وضع آنجا چگونه بود. در آنجا، امنیت به دست گردنکلفتها و باجبگیرهای منطقه سپرده شده بود. امنیت، عبارت بود از امنیت خوانین و بزرگان و سرمایهداران منطقه و دیگران حقی از آن نداشتند. به همینخاطر، اگر در مناطق مختلف این کشور و بخصوص در دوردستها، آدم متنفّذی، نوکران، کارگران و زیردستان خود را میزد، میکشت، حبس میکرد، از زندگی و هستی میانداخت و امنیت آنها و زن و فرزندشان را سلب مینمود، ایرادی نبود و کسی نمیگفت که شما چرا این کار را کردید! اگر به پاسگاه هم شکایت میکردند، شکایتکننده محکوم میشد! یعنی امنیت، امنیت طبقات ویژه بود، نه امنیت عمومی.
گیرم که فرضاً در شهرهای بزرگ مثل تهران و بعضی شهرهای دیگر، پلیس، بازارها و کوچهها و خیابانها را در همهجا زیر نظر داشت؛ اما در حقیقت این دستگاه عظیمی که در آن زمان برای امنیت کشور فراهم و طرّاحی شده بود، هدفش آن بود. در داخل نیروهای انتظامىِ آن روز، عناصر مؤمن و با اخلاص و خدوم و زحمتکش کم نبودند - ما از نزدیک آنها را میشناختیم؛ مردمان خوب خیلی بودند - لیکن سردمداران، امنیت را برای عموم نمیخواستند.
در نظام اسلامی، قضیه اینطور نیست. امنیت، امنیت عموم مردم است. در همه شؤون زندگی، امنیت یک ضرورت برای انسان است. در دوران عبادت، در دوران سازندگی، در دوران تجارت و در هر فعالیتی که انسان بخواهد بکند، محتاج امنیت است. اینجاست که اهمیت نیروی انتظامی معلوم میشود. شما برادران نیروی انتظامی، هر چه از لحاظ اقتدار و سرپنجه قدرتمندی که بتواند عناصر مخلّ امنیت را در کشور تعقیب کند، و نیز از لحاظ اخلاق و شرافت و نجابت و امانت و پاکدامنی، بر کیفیّت خودتان بیفزایید، زیادی نشده است. نیروی انتظامىِ نظام اسلامی، همانطور که این آقایان در سرودشان میخواندند که «ما پناه دلهای شکستهایم»، باید حقیقتاً اینطور باشد. نیروی انتظامی باید پناه دلهای خائف و ترسان و جانهایی که احساس میکنند از سوی یک انسان یا جمع و مجموعهای تهدید میشوند، باشد. وجود نیروی انتظامی، باید احساس امنیت را در مردم به وجود آوَرد. این، شأن نیروی انتظامی در نظام جمهوری اسلامی است.
با اینکه در نیروی انتظامی، این همه کار انجام گرفته و بحمداللَّه تلاشهای کیفی زیاد و فعالیتهای خوبی شده است - بخصوص در این اواخر احساس میشود که یک حرکت جدّی و حقیقی برای سازندگی درونی نیرو که همان سازندگی معنوی و بشری است آغاز شده است و در داخل نیرو، با عناصری که احیاناً متخلّفند، واقعاً برخورد میشود، که این مورد تأیید ماست و باید باشد و با جدیّت همین حرکت ادامه پیدا کند - درعینحال، تأکید خودمان را باز هم داریم: عزیزان من! هر چه میتوانید، در سالمسازی فضای درونی نیروی انتظامی تأکید کنید. هر چه میتوانید، خود شما تخلّفات داخلی نیروی انتظامی را بزرگ بشمارید. مردم قدردان کار شما هستند. حال نگاه نکنید که احیاناً روزنامه یا مقالهنویسی، با اهداف گوناگونی که احیاناً بعضی از روزنامهنگاران دارند، سرِ قضیه کوچکی جنجال کنند و به بهانههای بیخودی، حیثیت نیروی انتظامی را مورد سؤال قرار دهند. مردم وقتی میبینند که میتوانند کار کنند، کسب کنند، تحصیل کنند، فرزندانشان در اقصی نقاط کشور از این روستا به آن روستا بروند، بیایند و درس بخوانند، در نقاط دوردست کشور کارهای سازندگی با این حجمی که امروز وجود دارد، انجام گیرد، احساس میکنند که امنیت هست. اگر خیمه امنیت بر سر کشور زده نشده باشد، مگر میشود این همه کار و تلاش انجام گیرد؟ پس، نیروی انتظامی حاضر و ناظر و فعّال است. اینها را مردم میفهمند و قدر میدانند. درعینحال، شما قانع نشوید. اگر یک مورد احساس کردید که در گوشهای از کشور مسؤولی در نیروی انتظامی هست که به وظیفه خود عمل نمیکند، به سراغش بروید و کارش را دنبال کنید. اگر کوتاهی دیدید، حتماً این کوتاهی - قصور یا تقصیر - را پیگیری کنید. اگر خدای نکرده از کسی تخلّف یا خیانتی دیدید، هیچ اغماض نکنید. یکی از جاهایی که نباید اغماض بشود، اینجاست. اگر خدای نکرده کسی در دستگاهی که مردم چشم امید به این دارند که در مقابل متخلّف و تهدیدکننده آسایش و امنیت مردم بایستد، احساس تخلّف کند و خدای نکرده تعرّضی به امنیت مردم از درون آنجا بشود، این گناه خیلی بزرگی است. نباید اغماض شود، تا نیروی انتظامی همان چیزی بشود که نظام اسلامی لازم دارد؛ یعنی مقتدر، سربلند، عزیز، باعطوفت و رحمت و حاضر در همه نقاط. در مقابله با کسی که زندگی و امنیت مردم را تهدید میکند، سرسخت، شجاع و پیگیر؛ در مقابله با کسی که تهدید میشود، رحیم و عطوف و مهربان، مثل پدر و برادر. اگر اینطور شد، کشور در بستر راحتی از امنیت قرار میگیرد و همه میتوانند کارها و وظایف خودشان را انجام دهند. آنوقت، خیر و ثواب معنوی هر تلاشی، به شما برمیگردد و شما هم سهیم و شریک میشوید. ثواب الهی را که نباید ندیده گرفت. این مسائل دنیوی، بخشی از قضیه است. «و ما عنداللَّه خیر و ابقی» (۱) مهم است. بدانید، هر شبی، هر ساعتی و هر لحظهای که شما رنجی میبرید، مراقبتی میکنید، به تلاشی میپردازید و زحمتی میکشید، کرامالکاتبین آن را مینویسند، در پرونده شما مضبوط میشود و در هنگامی که شما نهایت نیاز را به آن دارید، عین همان عمل صالح برای شما حاضر و ناظر است و به کمکتان میآید.
عاقبتِ خوب متعلّق به کسانی است که در این راه، اینطور حرکت کنند. کشور در مرحلهای است که به این تلاشهای مخلصانه نیاز دارد؛ بخصوص بخشی اعظمی از مردم که با کمال نجابت ایستادهاند و میخواهند برطبق قوانین و مقرّرات اسلامی و نظام جمهوری اسلامی حرکت و کار کنند و بنای تخلّف ندارند. با آن دسته متخلّف باید برخورد شود؛ همه باید برخورد کنند. بخشی از آن مربوط به نیروی انتظامی است، بخشی هم مربوط به قوّه قضاییّه است. در مقابله با متخلّف، نباید کوتاهی و اغماض کرد، تا کسانی که از آن تخلّف زیان میبینند، امیدوار شوند. وقتی ما میگوییم دستگاه - چه دستگاه قضایی، چه دستگاه قانونگذاری و چه دستگاه انتظامی و غیره - با کسانی که با ثروتهای عمومی بازی میکنند و برای دست انداختن به درآمدهای ناپاک و نامشروع حدّی قائل نیستند، باید برخورد کند، به خاطر این است. کسانی هستند که تلاش میکنند و حقیقتاً در صدد این هستند که طبقه ممتازه جدیدی در نظام جمهوری اسلامی به وجود آورند. به خاطر انتخابها و انتصابها و زرنگیها و دست و پاداریها و مشرف بودن بر مراکز ثروت، و از طریق نامشروعی که با زرنگی آن را یاد گرفتهاند، به اموال عمومی دست بیندازند و یک طبقهای جدید - طبقه ممتازان و مرفّهان بیدرد - درست کنند. نظام اسلامی، با مرفّهان بیدرد و معارض و مخل، آنطور برخورد سختی کرد؛ حال از درون شکم نظام اسلامی، یک طبقه مرفّه بیدرد جدید طلوع کند! مگر این شدنی است!؟ به فضل پروردگار، مخلصان انقلاب و اسلام نخواهند گذاشت که چنین انحرافهای بزرگی به وجود آید. وقتی ما میگوییم که باید با طبقهی بهرهمندان از پولهای حرام مقابله شود، فوراً یک عدّه نگران میشوند که امنیت سرمایهگذاری در جمهوری اسلامی به خطر افتاد! نه؛ امنیت سرمایهگذاری و امنیت تلاش اقتصادی به خطر نمیافتد، این کمک به آن سرمایهگذاریهاست. دستگاه قضایی، دستگاه قانونگذاری و دستگاههای گوناگون کشور، با متخلّف برخورد میکنند، نه با غیر متخلّف. کسی که متخلّف نیست، چرا بترسد؟ کسی که متخلّف است و میترسد، بگذار بترسد و احساس ناامنی کند. در نظام اسلامی، آدم گناهکار باید احساس ناامنی کند. هر نظامی که در آن بیگناهان بترسند که مبادا مورد تعرّض قرار گیرند و گناهکارانِ عمده احساس آسایش و آرامش کنند، آن نظام، نظامِ منحرفی است. نباید بگذاریم نظام ما اینگونه شود. در نظام اسلامی، متخلّف و گناهکار و متخطّی - هر که هست - باید احساس نگرانی کند و بداند که پنجه عدالت، دیر یا زود گریبان او را خواهد چسبید. سرپنجه عدالت باید قوی باشد. دستگاه قضایی باید قوی باشد. نیروی انتظامی در چارچوبی که قانون برای او معیّن کرده است، باید قوی باشد. قوّت و اقتدار و سرپنجه پولادین با مردم ضعیف بد است؛ دست خشن، هنگام چیدن گلبرگ مضرّ است؛ اما هنگام جابهجا کردن صخرهها لازم است. بگذارید آدمهایی که متخلّفند، احساس ناامنی کنند. از چه میترسید؟ میگویند قانون نداریم. من به مجلس شورای اسلامی عرض میکنم: نمایندگان محترم! اگر قوّه قضاییه و دستگاه انتظامی، برای مقابله با ثروتهای بادآورده دچار کمبود قانونند، در اسرع وقت برایشان قانون فراهم کنید. من احتمال میدهم که در مواردی کمبود قانون باشد؛ چون پیش آمده و دیدهایم.
نظام اسلامی، نظام عدالت است. شما که آرزومند و مشتاق ظهور خورشید مهدویّت در آخرالزّمان هستید و الان حدود هزارودویست سال است که ملت اسلام و شیعه در انتظار ظهور مهدی موعود عجلاللَّهتعالی فرجهالشریف و جعلنااللَّه فداه است، چه خصوصیتی برای آن بزرگوار ذکر میکنید؟ «الذّی یملأ اللَّه به الارض قسطاً و عدلاً».(۲) نمیگویید که «یملأ اللَّه بهالارض دیناً». این، نکته خیلی مهمّی است. چرا به این نکته توجّه نمیکنیم؟ اگر چه قسط و عدل متعلّق به دین است، اما هزار سال است که امّت اسلامی برای قسط و عدل دعا میکند. این نظام اسلامی به وجود آمده است؛ اوّلین کارش اجرای قسط و عدل است. قسط و عدل، واجبترین کارهاست. ما رفاه را هم برای قسط و عدل میخواهیم. کارهای گوناگون - مبارزه، جنگ، سازندگی، توسعه - را برای قسط و عدل میخواهیم؛ برای اینکه در جامعه عدالت برقرار شود، همه بتوانند از خیرات جامعه استفاده کنند و عدّهای محروم و مظلوم واقع نشوند. در محیط قسط و عدل است که انسانها میتوانند رشد کنند، به مقامات عالی بشری برسند و کمال انسانی خودشان را به دست آورند. قسط و عدل، یک مقدّمه واجب برای کمال نهایی انسان است. چطور میشود به این قضیه بیاعتنایی کرد؟ دنیا انصافاً دنیایی است که به قسط و عدل بیاعتناست. ما در این زمینه باید بگوییم که به عنوان یک حکومت، در دنیا خیلی تنهاییم. به این شعارهایی که در دنیا میدهند، نگاه کنید! اساس حکومتهای دنیا، اساس عدل و رعایت حقوق انسانها و رعایت ضعفا و محرومان نیست. شما ببینید امروز جنایات رژیم صهیونیستی با مسلمانان چه میکند؛ با اسلام و مقدّسات اسلامی چه میکند! ببینید امریکا - که گناه بزرگ این قضایا به گردن رژیم شیطان بزرگ امریکاست - چگونه از اینها حمایت میکند! حادثه مهمی پیش میآید، وجدان دنیای اسلام به هیجان میآید، به عزیزترین مقدّسات اسلام اهانت میشود، از اطراف دنیای اسلام سر و صدا بلند میشود؛ اما امریکاییها دو کلمه اظهار تأسّف میکنند! عجب! اظهار تأسّف خشک و خالىِ بیارزش در مقابل یک حرکت عظیم اسلامی به این صورت! علمای بلاد اسلام، روشنفکران و تودههای مردم در مقابل این اهانت صهیونیستها به هیجان آمدند - کار به ماهیّت قضایا ندارم؛ حرکت دنیای اسلام حادثه مهمی است - آن وقت آنها در مقابل این حرکت عظیم مردم، فقط اظهار تأسّف میکنند؛ عوض اینکه در رفتار و حمایت خود از صهیونیستهای ظالم و سفّاک و قانونشکن، اندکی تجدیدنظر کنند! این، بیاعتنایی به انسانیت و ارزشهای انسانی و خواست مجموعه عظیم انسانی نیست!؟ ادّعای طرفداری از انسان هم میکنند! امروز شعار عدالت اجتماعی، شعار غریب و مظلومی در دنیاست. این پرچم هم در دست شماست؛ همچنان که امروز پرچم دفاع از ارزشهای معنوی در دست ملت ایران است. البته در میان ملتها خیلی طرفدار دارید؛ بخصوص در میان ملتهای اسلامی، خیلیها دلشان برای این شعارها و این حرکت عمومی ملت ایران میتپد؛ ولی دولتها و حکومتها حکم دیگری دارند.
شعار عدالت اجتماعی نیز همینطور است. اهتمام به مسأله عدالت اجتماعی در کشور، نباید یک لحظه کاستی بگیرد. البته این قضیه، قضیه شعاری نیست، با گفتن هم مسأله تمام نمیشود؛ همه دستگاهها باید تلاش کنند. همین کارهایی که امروز در کشور انجام میگیرد، همه لازم است و باید انجام گیرد؛ منتها جهت اینها باید جهت تأمین عدالت اجتماعی باشد. از مسؤولان اجرایی، تا مسؤولان قضایی، تا قانونگذاران، تا روحانیان، تا گویندگان، تا روزنامهنگاران، تا روشنفکران و دیگران، همه باید این را وظیفه خودشان بدانند. اگر جهتگیرىِ عدالت اجتماعی در کشور ضعیف شود، هر کاری در کشور انجام گیرد، به زیان طبقات ضعیف و عامّه مردم و به سود یک عدّه معدود زرنگها و گردنکلفتها و دستوپادارها و قانوندانهای قانونشکن که راههای قانون را بلدند و قانونشکنی را هم میدانند، تمام خواهد شد. مجموعهای از این کارها به عهده همه است؛ بخشی از آن هم که قابل اهمیت است، به عهده شما عزیزان نیروی انتظامی است. راه اصلاح و تکمیل و گسترش کیفی و همچنین به قدر لازم، گسترش کمّی را با جدیت و قدرت دنبال کنید؛ همانگونه که بحمداللَّه چندی است احساس میشود که در نیروی انتظامی واقعاً حرکتی محسوس است. همین حرکت را با قوّت و قدرت ادامه دهید؛ خدا هم به شما کمک خواهد کرد. البته مسؤولان بودجه و پشتیبانی هم باید اهمیت این مسأله را بفهمند و تا آنجایی که ظرفیت کشور اجازه میدهد، همکاری و کمک کنند.
انشاءاللَّه که مشمول ادعیه زاکیّه حضرت بقیةاللَّه ارواحنافداه باشید و روح مطهّر امام بزرگوارمان در آن عالم دعاگوی شما باشد و حتماً هم این دعاها اثر خواهد کرد. انشاءاللَّه برکات ارواح مطهّره شهدا روزبهروز به شما عاید و واصل شود.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
۱) قصص: ۶۰
۲) کفایة الاثر، ص ۸۹