• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1376/02/10

بیانات در دیدار جمعی از کارگران و معلمان

بسم‌‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌
 
برادران و خواهران عزیز؛ خیلی خوش آمدید. امیدوارم این دو روز فرخنده‌ای که در کشور ما به عنوان روز معلّم و روز کارگر شناخته شده است، برای شما و همه ملّت ایران و نیز مسؤولان، سر منشأ برکاتی باشد؛ همچنان که به برکت خون شهیدِ عزیز بزرگوارمان، مرحوم آیةاللَّه مطهّری رضوان اللَّه‌علیه تا امروز بوده است.
 
معلّم، مظهر علم است؛کارگر، مظهر عمل است. بنابراین، روز معلّم و روز کارگر، یعنی روز علم و عمل. قوام جامعه هم، به علم و عمل است. اگر ما بتوانیم در میان خودمان، این دو رکن - یعنی علم و عمل، تعلیم و تربیت و کار وابتکار - را توسعه دهیم و در این دو زمینه، پیشرفتی محسوس در کشور به وجود آوریم - که بحمداللَّه امروز تا حدود زیادی هم شده است - حرکت کشور به سمت هدفها سریع خواهد شد، مشکلات برطرف خواهد گردید و آن چیزی که انقلاب عظیم ما برای ایران اسلامی ترسیم کرده است، نزدیک خواهد شد. لذا این دو رکن، مهم است. کسانی که نماینده این دو رکن هستند - یعنی جامعه معلم کشور و مجموعه تعلیم و تربیت از یک طرف، و جامعه کارگری کشور و مجموعه مربوط به کار و ابتکار و تولید و حرکت صنعتی و کشاورزی و غیره از جانب دیگر - برای کشور بسیار حائز اهمیتند.
 
من به مناسبت اجتماع امروز که به خاطر روز کارگر و روز معلّم تشکیل شده است، یک نکته برای جامعه کارگران و جامعه معلّمان کشور و یک نکته هم برای مسؤولان مطرح میکنم. عرض اوّلِ من به جامعه کارگران و معلّمان کشور، اظهار ارادت و علاقه و خسته نباشید و خدا قوّتی است. من قلباً از جامعه کارگری و جامعه معلّم کشور، صمیمانه متشکّرم. من میدانم که دشمنان ما چقدر تلاش کردند تا این دو جامعه عظیم را از متن مردم و از مجموعه انقلاب جدا کنند؛ ولی مقاومت افراد این دو جامعه، تلاش آنها را خنثی کرد. در بین کارگران، چقدر وسوسه پراکنی کردند تا شاید بتوانند چرخ کار را در کشور متوقّف کنند. در بین معلّمان و بخش تعلیم و تربیت کشور، چقدر وسوسه پراکنی کردند تا شاید بتوانند مدارس و کلاسهای ما را تعطیل کنند؛ ولی نتوانستند. تا امروز به فضل الهی و به اتّکای ایمان و نورانیّتی که در دلهای افراد این جامعه است، نتوانسته‌اند و من یقین دارم که در آینده هم نخواهند توانست. این، مایه سپاسگزاری من از خدا و از شماست.
 
سفارشی هم که به شما دارم، این است که کیفیّت کار را در هر دو بخش باید روز به روز ان‌شاءاللَّه بهبود ببخشید. این که ما در دو، سه سال قبل، از وجدان کاری گفتیم و در دهانها هم این تعبیر تکرار میشود، نکته خیلی مهمّی است. من نمیدانم کسانی که این جمله را به زبان می‌آورند، تا چه حد به اهمیّت این مضمون و تأثیر آن توجّه میکنند. وجدان کاری، تعبیری از قبیل وجدان سیاسی و وجدان علمی است. معنای این کلمه این است که آن کسی که مشغول کاری است، یک احساس وجدانی نسبت به کار پیدا کند و خود را در قبال آن کار، مسؤول بداند. این، غیر از مسؤولیت در قبال کارفرماست؛ یک چیز دیگر است. علاوه بر جنبه شرعی و جنبه انسانی و تعهّد، در قبال خودِ کار، انسان خودش را مسؤول بداند که کار را درست، کامل، قوی و بهترین انجام دهد؛ چه بالای سر او کسی باشد و چه نباشد. این، معنای وجدان کاری است.
 
در اسلام که کار، عبادت و ارزش شمرده شده است، لازمه‌اش این است که هر کس کاری را قبول کرد و تعهّد نمود، آن را به بهترین وجهی انجام دهد. این حرف، سرِ کلاس درس و پای خطّ تولید و داخل مزرعه و پای چرخ خیاطی و کار داخل خانه هم هست. در هر نوع کاری - که به این حساب، معلّمی و تربیت و تعلیم هم یک کار است؛ آن هم یک کار بسیار ارزشمند - اگر کننده کار، وجدان کاری داشته باشد، آن کار به بهترین شکل انجام خواهد یافت. این، آن چیزی است که کلید مشکلات کشور است. اگر شما فلان جنس را میخرید و به منزل میبرید و مشاهده میکنید که بعد از مدّت کوتاهی خراب شد و کاری که روی آن شده، کار درستی نبوده است - یعنی بیاعتمادی به کاری که انجام میشود - در صورت وجود وجدان کاری، این دیگر برخواهد افتاد. کسی فرزند خود را به مدرسه بفرستد و نداند که او در مدرسه تبدیل به چه چیزی و چگونه عنصری خواهد شد؛ این دیگر نخواهد بود.
 
وقتی همه کنندگان کار، با احساس وجدان کاری به کار پرداختند و فهمیدند در حالی که کار را میکنند، اگر صاحب کار هم نیست، اما خداوند متعال حاضر و ناظر است، کرام الکاتبین حاضرند و ملائکه مقرّب الهی نگاه میکنند؛ هر دقّتی که برای بهبود کار بشود، مورد تحسین کرام الکاتبین خواهد بود و در پرونده عملِ کننده کار ثبت خواهد شد. این چیزها، در محاسبات بشرىِ ما به حساب نمی‌آید و غالباً نمیبینیم، غفلت میکنیم و بدان توجه نداریم؛ اما در حساب خدا که این حرفها نیست.
 
اگر شما آن یک دقیقه آخر را هم که سرِ کلاس بودید، درس دادید و نگذاشتید ضایع شود؛ یا با آن شاگرد بدآموز، حقیقتاً صرف وقت کردید و کوششتان را به کار بردید؛ یا در کارخانه، یا در مزرعه، یا در خانه که مشغول کار هستید و یا هر جای دیگر، دقت به خرج دادید؛ آن سوزنی را که با دقّت در پارچه فرو بردید و... همین دقّت و اهتمام، در پرونده عملتان ثبت خواهد شد. این ثبت در پرونده الهی، فایده‌اش فقط مربوط به قیامت نیست؛ در همین دنیا هم اثر میکند. یعنی محکم کاری و دقّت در کار دنیا، یک جامعه سرافراز، آباد، با انسانهای قوی، مستحکم، تسلیم نشوىِ در مقابل دشمن، بینیاز از لئام خلق خدا و دشمنان جامعه پدید خواهد آورد. نام نیکی هم برای این جامعه و این کشور، در عالم به وجود خواهد آورد. اینها مربوط به این طرف مرز مرگ است. آن طرف مرز هم که برزخ و قیامت و ثواب الهی است، مترتّب بر این کارهاست. این، توصیه ما به شماست. من، هم از جامعه کارگری کشور و هم از جامعه تعلیم و تربیت کشور، ضمن تشکّر و سپاس عمیق قلبی، این درخواست را هم دارم. ان‌شاءاللَّه که بتوانید روز به روز کار خود را بهبود ببخشید.
 
به مسؤولان هر دو بخش نیز عرض میکنم که در مشکلات جاری و روزمرّه این دو بخش، غرق نشوند. فراتر از این مشکلات، درصدد کیفیّت بخشیدن به این دو بخش باشند. استعداد ملت ما، یک استعداد برجسته است. ما از چند سال پیش، راجع به استعداد ایرانی تأکید میکردیم. بعضی خیال میکردند که از روی محبّت به مردم و کشور خودمان چیزی میگوییم؛ در حالی که آنچه ما میگفتیم، متّکی به آمار و معلومات بود. خوشبختانه در این چند سال اخیر، خبرها و گزارشهای مستندِ قوی پخش شد و در اختیار مردم قرار گرفت که نمونه‌هایش را هم شما دیدید. در این مسابقات جهانی که به نام المپیاد برگزار میکنند، شما دیدید که جوانان ما با این که اوایل کارشان است، از اکثر کشورها بهتر میدرخشد. در مسابقات جهانی، در هماوردیهای علمی، در قبول بعضی از کارهای بزرگ و پیچیده صنعتی، در صنایعِ دقیق و ریز و غیره، بعضی از کسانی که از کشور ما رفتند، توانستند بر دیگران فائق آیند. این، همان استعداد برجسته است.
 
از سوی دیگر، اگر شما به دست برجسته‌ترین صاحب استعداد هم یک بیل بدهید و او را به کار غیر علمی وادار کنید، استعدادش شکوفا نخواهد شد؛ اما وقتی که میدان باز شد و کشور بحمداللَّه از سلطه بیگانگان بیرون آمد، کم‌کم فضای کشور، فضای خوبی شد. وقتی محیط تعلیم، تربیت، تحقیق، دانشگاه و مدارس مساعد شد و دولت و مسؤولان کشور هم تشویق کردند، استعدادها گل میکند؛ و میبینید که گل کرد.
 
با توجه به این استعداد بالا، ما هم در زمینه مسائل کاری، باید کارگر ماهر داشته باشیم؛ باید ابتکار در مسأله کار داشته باشیم؛ باید محیطهای کارگری ما مجموعه‌ای از نیروهای فعّال و توانا و کاردان باشد؛ نه کارگری که نمیداند چه کار میکند. مسؤولان بایستی زمینه ابتکار و خلاقیّت را فراهم کنند و روز به روز پیش ببرند. البته کارهای زیادی هم شده است - نه این که بخواهیم بگوییم نشده - ولی باید بیشتر بکنند و در این جهت سریعتر پیش بروند.
 
در زمینه تعلیم و تربیت هم همین طور است. در محیط آموزش و پرورش باید کاری بشود که حتی یک استعداد، از میان این میلیونها نوجوان و جوان ایرانی هدر نرود. یعنی تا این حدّی که تعلیمات متوسّطه ماست - این دوازده سالی که درس میخوانند - هر کسی که درس میخواند، استعدادش هدر نرود. حالا بعد از آن ممکن است بعضی به دانشگاه بروند، بعضی به رشته‌های فنّی بروند؛ عیبی هم ندارد و همه‌اش هم خوب است؛ اما در این مدت باید همه استعداد شکوفا شود. باید کاری بکنند که این کار انجام گیرد، والّا روال عادی را حفظ کردن، یا پرداختن به کمیّتها، کار اساسی مسؤولان این دو بخش نیست. در زمینه کار، مثلاً اشتغالها را تعدّد و تنوّع ببخشند و پیشرفت بدهند. این، توقّع ما از مسؤولان این دو بخش است. آنچه که ما در این زمینه‌ها سفارش میکنیم، فقط مربوط به این دو بخش هم نیست؛ مربوط به کلّ کشور است و فایده آن به کلّ کشور برمیگردد.
 
عزیزان من! کشور ایران اسلامی، امروز در حال عبور از یک مرحله بسیار مهمّ و حسّاس، مثل سالهای جنگ است. آن، یک طور بود؛ این،یک طور است. در این دوران، دشمنان مادر خارج از کشور - یعنی همین دولتها و ایادی استکباری - نشسته‌اند و به کشور ایران خیره شده‌اند تا ببینند آیا میتوانند ملت ایران را از مواضع اصولی و اسلامی خود پایین بیاورند یا نه. همّتشان بر این است.
 
ببینید؛ در دنیا یک زنجیره وجود دارد که در رأس آن، همین چند کشور استکباری دنیا - یعنی امریکا و بعضی از کشورهای اروپایی - قرار دارند، که خودشان را کشورهای پیشرفته عالم میدانند. اینها در رأس زنجیره‌اند و پشت سرشان هم کشورهای کوچک و فقیر و ضعیف و دولتهای غیرمردمی قرار دارند که توسط همان زنجیره، به طرفی کشیده میشوند. آن کشورهای زنجیره‌ای، هر کاری که خودشان میخواهند و هر جهتی را که مایلند انتخاب کنند، بر آن پشت سریها تحمیل میکنند. این بیچاره‌ها هم، آن زورگویان را به زورگویی عادت داده‌اند. کار این دو گروه، مثل بازیای است که بچه‌ها میکنند؛ یعنی چند نفر جلو میایستند و بقیه هم دامن آنها را میگیرند و دنبالشان میدوند و حرکت میکنند. به نظر من، تفصیر زورگویی دولتهای گردن کلفت زورگوی امروز، مقدار زیادی به گردن رژیمهایی است که به خاطر ضعف خودشان، آنها را به پررویی و پرتوقّعی و زورگویی عادت داده‌اند.
 
در این میان، ایران اسلامی، هفده، هجده سال است که به این کشورها خطاب میکند و میگوید: خودتان باشید، مستقل باشید، ملتهای خودتان را داشته باشید، خودتان را اداره کنید، به فرهنگ و استقلال و راه خودتان پایبند باشید، چرا دنباله‌روی میکنید؟ خود دولت و ملت ایران هم مثل کوه ایستاده‌اند و تسلیم پرروییها و زورگوییهای آنها نمیشوند. در حالی که در گذشته، کشور ایران هم یکی از همان کشورهایی بود که آن عقب عقبها، دامن جلویی را گرفته بود و دنبال اینها همین طور میدوید و حرکت میکرد!
 
اینها پس از آن‌که مسأله جنگ تمام شد، گفتند حال که قضیه جنگ به اتمام رسید، شاید بتوانیم در اوضاع بعد از جنگ که دولت و ملت ایران میخواهند بازسازی را شروع کنند، زیر فشار ضرورتها وادارشان کنیم که از مواضع خودشان دست بکشند و بیایند باز دنباله روِ کشورهای استکباری شوند؛ ولی دیدند که نشد. ملت ایران در طول این سالها، هم بحمداللَّه راه پیشرفت را طی کرده و گامهای بلندی در جهت توسعه کشور برداشته و کارهای زیادی انجام داده است، و هم از لحاظ مواضع سیاسی در مسائل بین‌المللی، روزبه روز مواضع خود را صریحتر و روشنتر و قاطعتر کرده و تسلیم آنها نشده است. به همین خاطر، در صددند که فشار وارد کنند.
 
در این دوران، ملت ایران بایستی خیلی به فکر خودسازی باشد. ملت ایران باید تمام تلاش را در طول این سالهایی که هنوز امید آنها قطع نشده است، مصروف کند، برای این که بتواند اندک اتّکایی هم به خارج از مرزهای خود نداشته باشد - یعنی خودکفایی حقیقی به معنای تام و تمام کلمه - تا نتوانند زورگویی کنند.
 
همین جلسه‌ای را که دیروز وزرای خارجه اروپا داشتند، ملاحظه کنید! حرفهای بیهوده و بیادبانه‌ای زدند؛ مواضع غیر صحیحی اتّخاذ کردند؛ گفتند و برخاستند! هدف چه بود؟ هدف، فشار بر دولت و ملت ایران بود. ملت و دولت ایران باید نشان دهند که در مقابل دولتهای زورگو و مستکبر و بیادب، برخوردشان بسیار شدید و قاطع خواهد بود.
 
یکی از حرفهای بسیار غلط اینها این بود که دور هم نشستند، عقلهایشان را یکی کردند و گفتند برویم از دولت ایران بخواهیم که به موازین حقوق بشر احترام بگذارد! من هر چه با خودم فکر کردم که روی موضعگیری اینها چه اسمی میشود گذاشت و معنای کارشان چیست، دیدم غیر از کلمه «وقاحت»، هیچ چیز دیگری نمیتوانم نسبت به کار آنها بگویم. در بیان این مطالب، آقایان وقاحت به‌خرج دادند. حقوق بشر؟! دولتهای اروپایی، بیشترین نقض حقوق بشر را در طول این یک قرن اخیر انجام داده‌اند. صد سال ، و اگر کسی قبل از صد سال را هم پیش برود، همین است.
 
من تاریخ اروپا را تا حدود زیادی ورق زده‌ام و نگاه کرده‌ام. حداقل در این صد سال، همین آقایان اروپاییها، دو جنگ جهانىِ پر از مفسده به وجود آوردند. در کمتر از دو قرن، وقوع دو جنگ جهانی، کار اینها بود. همین آقایان اروپاییها؛ همینهایی که دیروز در لوکزامبورگ نشستند و ریشهایشان را همقد کردند و با هم حرف زدند و حکمت(!) صادر نمودند، دهها کشور دنیا را استعمار کرده‌اند. اگر استعمار و تضییع حقوق ملتها گناه است، این گناه فقط بر گردن همین دولتهایی است که نمایندگانشان دیروز نشستند و راجع به ایران حرف زدند که حقوق بشر را رعایت کند! این، آتش‌افروزی دو جنگ جهانی خانمانسوز متعلّق به دهها سال گذشته است؛ اما در همین زمان خودمان، چه کسی کارخانه‌های سلاح شیمیایی را در عراق به وجود آورد که آن همه فاجعه پدیدار شد؟ همین آقایان. چه کسی تأسیسات اتمی برای ساخت بمب اتم در عراق به وجود آورد که همه منطقه را تهدید میکرد؟ همین آقایان. چه کسی جنایات اسرائیل را - که هر روزی که میگذرد، یک جنایت انجام میدهد - زمینه‌سازی و توجیه میکند؟ همین آقایان. کسانی که در این جا نشسته‌اند، بازماندگانِ شهدای قانا هستند. سال گذشته، دولت صهیونیست، یکی از فاجعه‌آمیزترین جنایتهای خودش را در مقابل چشم این آقایان انجام داد. آیا لب باز کردند؟! آیا حتی یک کلمه تقبیح کردند؟! معاذاللَّه! این قدر وجودشان آمیخته با نقض حقوق بشر است.
 
الان در داخل سرزمینهای اشغالی، این همه جنایت میکنند. روزانه، خانه‌های عادّی مردم لبنان بمباران میشود. با هلیکوپتر، به روستاها و دهکده‌های لبنانی میآیند و مینشینند و آدمها را بر میدارند و سوار میکنند و به زندان میبرند! این کارها، جلوِ چشم همین آقایان اروپاییها - که از خودشان هستند - انجام میگیرد! یک کلمه حرف بزنند، ابداً! یک کلمه اخم بکنند، ابداً! در قضیه بوسنی هرزه‌گوین، آن همه فاجعه آفرینی شد؛ بعد که دیدند خیلی دیگر زشت است - چون بقیه جنایات ممکن بود در خارج از اروپا انجام گیرد، ولی این جنایت در قلب اروپا انجام گرفت - به همین خاطر یک مقدار جنجال و هیاهو کردند؛ ولی هیچ عمل صحیح و واقعی انجام ندادند. همین حالا، هم مسلمانان به وسیله صربها زیر فشار قرار دارند. جنایتکارانی که هزاران نفر را کشتند، یا زنده به گور کردند، یا در داخل زندانها از گرسنگی نابود کردند، الان راست راست در اروپا راه میروند؛ کسی هم معترضشان نیست! آن وقت این دولتهای اروپایی، با این همه جنایتهایی که یا به وسیله خودشان و یا در مقابل چشمشان انجام گرفته است و حرفی نزده‌اند، چه طور رویشان میشود که به ایران اسلامی - به یک نظام مردمی و به یک ملت رشید - بگویند: ناقض حقوق بشر؟! این، غیر از وقاحت چیز دیگری است؟ واقعاً اینها وقیحند!
 
به خیال خودشان، دولت ایران را میترسانند و میگویند ما گفتگوهای انتقادی را قطع میکنیم. به درک که قطع میکنید! اگر انتقادی هست، ما از شما انتقاد داریم. اسم این گفتگوها، از اوّل غلط بود. من از اوّل هم میگفتم که بگویید این گفتگوها، انتقاد دو طرفه است. اگر انتقادات، انتقاد دوطرفه است، ما بیشتر از شما انتقاد داریم، تا شما از ما. شما چه انتقادی دارید؟ انتقاد شما به این است که چرا ما به اصول اسلامی خود پایبندیم! این، افتخار ماست. ببینید دشمنان ملت ایران، چقدر وقیح ، ظالم، غیرمنصف، پررو و بددلند! دشمنان جمهوری اسلامی، این گونه‌اند.البته ملت ایران که بزرگتر از این دشمنیها را دیده است، مثل کوه ایستاده است.
 
مگر کسی اهمیت میدهد که اینها چه گفته‌اند؟ البته دستگاه دولتی ما که بحمداللَّه مواضع بسیار خوبی در مقابل حرکتهای زشت اینها داشته است، از حالا به بعد هم بایستی با کمال قدرت عمل کند و در مرحله اوّل، سفیر آلمان را فعلاً تا مدّتی نباید راه بدهد که به ایران بیاید. بقیه هم که میخواهند به عنوان یک حرکت به اصطلاح آشتیجویانه برگردند، مانعی ندارد. خودشان رفته‌اند، خودشان هم برمیگردند. دیدند که رفتنشان هیچ اهمیتی ندارد. اینها میخواهند برگردند، مانعی ندارد؛ اما در رفتن سفرای ایران به کشورهای آنها، هیچ عجله‌ای نباید بشود. باید سرِ صبر و فرصت ببینند چه چیزی مصلحت است؛ هر چه که عزّت اسلامی اقتضا میکند - همان طور که همیشه گفته‌ایم - همان گونه عمل کنند.
 
این نکته را، هم اروپاییها و هم دیگران بدانند. اروپا خیال نکند که ما به او احتیاج داریم؛ ابداً. ما به اروپا هیچ احتیاجی نداریم.ما کشور خودمان را میتوانیم بدون اروپا هم اداره کنیم. حالا فرض کنید، اگر چهار قلم کالای لوکس و تجمّلاتی از فلان جا می‌آید، نیاید؛ چه اهمیتی دارد. آنچه که مورد نیاز ملت ماست، در داخل تولید میشود و اگر هم چیزی باشد که ما لازم داشته باشیم، خیلی از کشورها هستند که صف کشیده‌اند تا به ما بفروشند. چه نیازی به این چند دولت کشور اروپایی است که خیال میکنند صاحب دنیا هستند؟!
 
البته به نظر من، در این قضیه اینها فریب صهیونیستها و امریکاییها را خوردند؛ یعنی زیر فشار امریکاییها قرار گرفتند، منتها نفهمیدند که با چه کسی طرفند. نمیدانند که ایران اسلامی، کشوری نیست که بشود آن را با این حرفها از مواضعش پایین آورد، یا وادار کرد که در مقابل کسی تسلیم شود. ایران کشوری است که هجده سال با همه مشکلاتی که ابرقدرتها برایش درست کرده‌اند، با صلابت و با قدرت و با عزّت تمام، خودش را به این جا رسانده است. ایران کشوری است که از وضعیت روزهای انقلاب - که هیچ چیز در اختیارش نبود؛ نه کارخانه ما کار میکرد، نه مزرعه‌ای داشتیم، نه صادراتی، نه وارداتی - خودش را به این جا رسانده است. امروز در این کشور، آن قدر حرکتِ کاری،تولیدی، فعّالیتها و نشاطهای علمی و تحقیقی انجام میگیرد! این، باید به همه بفهماند که این ملت، یک ملت زنده و بیدار و سازنده و دارای نشاط است و به کسی احتیاج ندارد. کسانی که میخواهند با ایران ارتباط داشته باشند، باید بدانند که اگر ارتباط، ارتباط استکباری شد، ملت ایران پس خواهد زد.
 
عزیزان من؛ معلّمان، کارگران، جوانان، کسانی که قوام کار و استقلال و ستون فقرات کشور در دست شماست! مسؤولیت شما سنگین است. ببینید دشمن چه طوری است. ببینید دشمن چقدر بیانصاف و بیرحم و وقیح است. اگر بخواهید دشمن بر شما مسلّط نشود، باید خوب کار کنید. همه باید خوب کار کنند، همه باید کار را برای خدا و دقیق انجام دهند، تا ان‌شاءاللَّه این کشور اسلامی و این ایران سرافراز و سربلند، بتواند در مقابل دشمن بایستد و به همه بفهماند که به برکت اسلام - که «الاسلام یعلوا ولا یعلی علیه»(1) - هیچ کس نمیتواند نسبت به این ملت، استعلا و استکباری داشته باشد.
 
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌
 
1) عوالی اللئالی، ج 1، ص 226