• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1375/09/19

بیانات در دیدار کارگزاران نظام

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

من هم متقابلاً این روز بزرگ و این عید عظیم را به امّت اسلام، در هر جای جهان که حضور دارند و به ملت سرافراز ایران و به شما حضّار محترم و میهمانان عزیز، تبریک عرض میکنم.

حقیقتاً در یک ارزیابی واقع‌بینانه باید گفت آنچه که در مثل امروزی اتّفاق افتاد - در لحظه بعثت نبىّ مکرّم اسلام - بزرگترین حادثه‌ای بود که در تاریخ بشر اتّفاق میافتاد و تأثیر خود را در زندگی بشر میگذاشت. قضیه بعثت، قضیه خیلی عجیب و مهم و پرماجرا و قابل بررسی و تأمّل و دقّت است.

البته همه بعثتها همین طور است. همه انبیای الهی در آزمایش خودشان در مورد بعثت، یک مرحله مهمّی را گذراندند. در هنگام بعثت حضرت موسی، حضرت عیسی، حضرت ابراهیم و دیگر پیغمبران بزرگ، کار عظیمی انجام گرفته است؛ لیکن بعثت خاتم پیامبران، خصوصیاتی دارد که برای آن نظیری نمیشود پیدا کرد.

امروز به مناسبت مسؤولیت بزرگی که ما - ملت ایران - از جهت اسلام، در قبال بشریت داریم، مایلم نکته‌ای را در باب بعثت عرض کنم. شاید ان‌شاءاللَّه ما را به حرکت و تلاش مناسبی در این زمینه برانگیزد و به راه بیندازد.

این سرچشمه بعثت که در مثل امروزی در قلب مقدّس نبی اکرم صلی‌اللَّه علیه و آله و سلّم جوشید و جاری شد، مسیر مهمّی دارد. یعنی مسأله به همین جا خاتمه پیدا نمیکند که ازطرف پروردگار، حقیقت و نوری در قلب یک انسان ممتاز، برجسته و استثنایی درخشید. این، قدم اوّل و اوّل کار است. البته مهمترین بخش قضیه هم، همین است. درخشیدن این نور در قلب مقدّس و مبارک پیغمبر و تحمّل مسؤولیت وحی از طرف آن بزرگوار، همان قسمتی است که به طور صریح، عالم خلقت، عالم وجود انسان و دنیای مادّی را به معدن غیب وصل میکند. حلقه وصل این جاست. اگر چه همیشه برکات الهی در طول این روندی که عرض خواهیم کرد، نسبت به بشر و نسبت به این راه وجود دارد؛ لیکن حلقه وصل در همان لحظه بعثت است که از عالم غیب، سرچشمه حقایق الهی و سرچشمه بعثت - که خود این یک کلمه کافی است - به روح مقدّس پیغمبر سرازیر و جاری میشود و بر قلب مقدّس پیغمبر میجوشد. پس قدم اوّل، تحقّق این بعثت است.

دری از حقایق بر روی این انسان ملکوتی باز میشود و او که برای امتحان دادن، برای کشیدن این بار و تحمّل مشاق و مصائب آن آماده است، حرکت بزرگ خود را از همین لحظه اوّل آغاز میکند. لذا قضیه بعثت با قضیه تعلیم متفاوت است؛ یعنی بیش از تعلیم است. البته همیشه سفره تعلیم و تربیت الهی بر روی پیغمبران و اولیا باز است؛ «و علّم آدم الاسماء»، (۱) تا آخر هم وجود داشته است.

تعلیم و تأدیب پیغمبران به عنوان شاگردان مخصوص حضرت احدیّت، امری است که وجود دارد؛ اما بعثت چیزی علاوه بر آن تعلیم است. در بعثت، تعلیم، تهذیب و تزکیه هم هست؛ اتیان کتاب و حکمت هم هست؛ اما فقط اینها نیست، چیزی اضافه بر آن وجود دارد که همان برانگیختن است.

این انسان برانگیخته میشود، تا سرمایه‌ای را که به او داده شده است، به کار اندازد و به وسیله آن، بشریّت را به سر منزلی که باید برساند، برساند. یعنی حرکت را شروع میکند. معنای بعثت این است. بعد از آن که قدم اوّل و این حرکت، با جوشش وحی الهی در قلب مقدّس پیغمبر و با تحمّل وحی الهی آغاز شد، آن وقت محتوای بعثت - که یک محتوای جدید است و به معنای ساختن دنیای جدید و برهم زدن نهادهای باطل و ساقط و توأم باظلم و عدوان است - یعنی تحقّق بعثت در خارج نیز شروع میشود که به مبارزه احتیاج دارد.

بنابر این قدم اوّل بعد از بعثت، نهضت، مبارزه و حرکت است. هیچ پیغمبری نتوانست این راه را بدون مبارزه بپیماید؛ این بار را به منزل برساند و این پیام را به مردم ابلاغ کند. این طور نیست که مردمی که بعثت در قلب آنها، در میان آنها و در محیط آنها انجام گرفته است، آن دنیای جدیدی را که بعثت پیشنهاد میکند، به آسانی بپذیرند. لذا مبارزات با پیغمبران شروع میشود و پیغمبران، پر دشمنترین انسانهایی هستند که حامل یک بار امانت و یک حقّی هستند؛ و بعثت از روز اوّل، با این دشمنیها مواجه شد و مبارزه پیغمبر نیز از روز اوّل آغاز گردید و این مبارزه، تا لحظه وفات نبىّ اکرم - بیست‌وسه سال - طول کشیده است.

شما توجه بفرمایید که این بیست‌وسه سال، چه سالهای مبارکی بوده است. بیست‌وسه سال، یک عمر طولانی و زمان زیادی نیست. شما خیلی افراد را مشاهده میکنید که در طول بیست سال، بیست‌وسه سال یا بیست‌وپنج سال موفق نمیشوند که حتی یک کار قابل ارائه و قابل عرضه انجام دهند. معمولاً زندگیهابه امور شخصی میگذرد. اگر کارنامه انسانهای بزرگ را - چه دانشمندان، چه فلاسفه و چه سیاستمداران - نگاه کنید، محدوده کار آنها را در طول بیست‌وسه سال خواهید دید - البته به اختلاف ظرفیت و توان اشخاص - معلوم نیست که بتوانند کارهای خیلی بزرگی انجام دهند. اما ببینید برکات این سالیان کوتاه، بیست‌وسه سالی که پیغمبر اکرم، عمر مبارکش را در دوران بعثت گذرانید، چقدر زیاد است! در قلب جاهلیّت و در قلب قرون جاهلی عالم - نه فقط منطقه جاهلی، بلکه قرنهای جاهلیّت بشر و تراکم ظلمات جهل - توانست بنایی را برافرازد و شعله و چراغی را برافروزد که نورانیّت آن در طول تاریخ، روز به روز بیشتر خواهد شد و مردم بیشتری را دستگیری خواهد کرد و به هدایت خواهد رساند.

شروع این راه در سیزده سال اوّلِ زندگی پیغمبر است؛ تا این که منتهی به تشکیل حکومت میشود. پس قدم بعدی، تشکیل نظام مبتنی به این تفکّر و بر مایه بعثت است. لذا توجّه میکنید از این ترتیب، خوب میشود فهمید حرف کسانی که سعی میکنند تا دین و بخصوص دین اسلام را جدای از حکومت معرفی کنند، غلط است. البته همه ادیان در این جهت مثل هم هستند؛ لیکن این ادّعا در مورد اسلام، خیلی عجیب است که کسی بخواهد دین اسلام را از زندگی، سیاست، اداره کشور و از حکومت جدا کند؛ کنار بگذارد و بین اینها تفکیک ایجاد نماید. اسلام از روز اوّلی که به وجود آمد، با یک مبارزه دشوار، به سمت تشکیل یک نظام و یک جامعه حرکت کرد. بعد از سیزده سال مبارزه هم، پیغمبر اکرم توانست - اگر چه نه در شهر خود و در نقطه ولادت این بعثت، اما در نقطه دیگری از دنیای آن روز - این نظام را سر پا کند و به وجود آورد.

قدم دوم بعد از آن مبارزات طولانی، همین است. ایجاد یک محیط و فضا و یک نظم و نظام بر مبنای این فکر است. تا این نظام و این قدرتِ پشتوانه تفکّرات الهی و اسلامی نباشد، نمیتوان افکار و احکام و مفاهیم الهی را در زندگی مردم منتشر کرد وبسط داد. درست عکسِ نظر کج‌بینانه کسانی که مدّعی هستند اگر قدرت با دین همراه شود، دین فاسد میشود!

نه؛ قضیه عکس است. دین اگر با قدرت همراه شود، خواهد توانست گسترش و بسط پیدا کند؛ اهداف و آرزوهای دینی را تحقّق ببخشد و آرمانهایی را که دین شعار آنها را میداده است، در جامعه به وجود آورد. اینها بدون قدرت امکان ندارد؛ با قدرت ممکن است. مثلاً شما خیال میکنید عدالت اجتماعی را در جامعه، میشود با نصیحت، توصیه، التماس و خواهش به وجودآورد!؟ عدالت اجتماعی، رفع تبعیض و کمک برای استقرار تساوی در قانون را مگر میشود بدون قدرت، در سطح داخل جامعه - به یک صورت - و در سطح جهان - به صورت دیگر به وجود آورد!؟

همین که کلمه حقّی در دنیا گفته میشود، چنانچه قدرتهای دنیا قابل دانستند که ضربه خود را به آن وارد کنند، معطّل نمیشوند؛ مگر این که قابل ندانند و آن قدر اهمیت ندهند! همیشه همین طور بوده است؛ مخصوص امروز نیست که شما میبینید هر جا صدای اسلام و تفکّر اسلامی بلند میشود، فوراً گوشهای مستکبرین و سرمایه‌دارها و کمپانیدارهای عالم تیز میشود که ببینند چیست؛ مبادا خطری آنها را تهدید کند!

همیشه همین طور بود که هر جا سخن حقّی از زبانی خارج میشد، یا دلی، روحی و انسان بزرگی تصمیم میگرفت که این سخن حق را حتما به گوشها برساند، ناگهان حصارها، دیوارها و مشتهای آهنین از سوی دشمنان و مخالفین به وجود میآمدند و در مقابلش صف میبستند و جبهه‌بندی میکردند. البته شکست میخوردند. باطل - در مقابل حق - شکست میخورد؛ در این تردیدی نیست. اگر حق ایستادگی کند، شکّی نیست که باطل شکست خواهد خورد؛ اما مقصود این است که بدون مبارزه و تلاش و بدون پشتوانه قدرت، نمیشود افکار و آرمانها و آرزوهای دینی را - بلکه هیچ آرمان و آرزویی را - تحقّق بخشید. البته پاره‌ای چیزها را میشود با نصیحت و با زبان خوش انجام داد.

بنابراین پیغمبران هم دنبال تشکیل حکومت بودند. واضحترینش هم، پیغمبر بزرگوار ماست که از روز اوّل، مبارزه و تلاش کرد و ایجاد نظام اسلامی را وجهه همّت قرار داد. بعد هم در یثرب، به آن دست پیدا کرد. بعد هم از آن دفاع کرد؛ دامنه را وسعت بخشید و این حرکت تا سالهای متمادی ادامه پیدا کرد.

پس قدم بعدی تشکیل حکومت است؛ اما تشکیل حکومت، هدف نیست. نکته اساسی این جاست. تشکیل حکومت برای تحقّق آرمانهاست. اگر حکومت تشکیل شد، ولی در جهت تحقّق آرمانها پیش نرفت، حکومت منحرف است. این یک قاعده کلی است؛ این معیار است. ممکن است تحقّق آرمانها سالهایی طول بکشد؛ موانع و مشکلاتی بر سر راه وجود داشته باشد؛ اما جهت حکومت - جهت و سمتگیری این قدرتی که تشکیل شده است - حتماً باید به سمت آن هدفها و آرمانها و آرزوهایی باشد که شعار آن داده شده است و داده میشود و در متن قرآن و احکام اسلامی وجود دارد. اگر در آن جهت نبود، بلاشک حکومت منحرف است. معیار، این است که عدالت اجتماعی و نظم متّکی بر قانون به وجود آید و مقررّات الهی همه جا مستقر شود.

چنانچه مقررّات الهی مستقر شد؛ نظمِ متّکی به اسلام به وجود آمد و عدالت اجتماعی تحقّق پیدا کرد، هنوز یک هدف متوسّط، یا در واقع یکی از مراحل راه، طی شده است. مرحله بعد آن است که مردمی که در این نظام، به آسودگی، بی‌دغدغه و با برخورداری از عدل زندگی میکنند، برای تخلّق به اخلاق حسنه، فرصت و شوق پیدا کنند. این، آن چیزی است که من خواستم امروز روی آن تکیه کنم و میخواهم این نکته را عرض کنم که بعد از تشکیل حکومت، این هدف است. بلکه بعد از تشکیل نظام عادلانه و استقرار عدالت اجتماعی و حکومتِ واقعاً اسلامی، هدف این است. این، هدف بعدی است.

انسانها باید به اخلاق حسنه تخلّق پیدا کنند که البته تخلّق به اخلاق حسنه هم موجب تعالی و تکامل معنوی و روحی و معرفت برتر است و آن از مراحل انسان کامل است. ما هم خیلی نمیتوانیم حتّی درست درک کنیم. همین‌قدر انسان، از اهلش و از بزرگان، چیزهایی شنیده است. مرحله‌ای که حالا به ما ارتباط پیدا میکند، مرحله اخلاق است؛ اخلاق، اخلاق. شما ببینید، این راست است که پیغمبر فرمود: «انّما بعثت لاتمّم مکارم الاخلاق».(۲) این حدیث از طرق فریقین - فِرَق اسلامی - نقل شده است؛ شیعه و سنّی نقل کرده‌اند.

این «انّما» خیلی معنا دارد. یعنی اساساً بعثت من برای این است؛ هدف این است؛ بقیه مقدّمه است. «لاتمّم مکارم‌الاخلاق»؛ تا این‌که مکارم اخلاق، در میان بشر و افراد جامعه، در میان انسانها و این امّت کامل شود؛ رشد پیدا کند و همه از آن برخوردار شوند و انسان شویم.

باید انسان شویم. باید اخلاق انسانی را در خودمان تقویت و تکمیل کنیم. این، آن قدم بعدی و خیلی مهم است. اگر در جامعه‌ای که متعلّق به اسلام است، در نظامی که ارکان آن، ارکان اسلامی است، ما از اخلاق الهی دور بمانیم و دنبال هوسها، خودخواهیها و خودپرستیها برویم و هر کس تلاش کند برای این که بیشتر به دست بیاورد، بهتر بخورد و بهتر زندگی کند؛ از دست این و آن بقاپد و اگر لازم شد، بیش از حقّ خود استفاده و تصرّف کند؛ نه گذشتی باشد و نه ایثاری؛ این چه حکومتی خواهد بود!؟ چه اسلامی و چه جامعه اسلامیای خواهد بود!؟

این، آن اساس قضیه است. «بعثت لاتمّم مکارم‌الاخلاق».

عزیزان من! بدایند که دنیا امروز، به این احتیاج دارد. متأسّفانه دنیای مادّی، از این خصوصیت به کلّی محروم است!

و امّا اخلاق الهی و مکارم اخلاق در شرع مقدّس اسلام، توضیح و تفصیل داده شده است؛ چه آن چیزهایی که مربوط به خود انسان است - مثل صبر، شکر، اخلاص و قناعت -. چه آنها که در رابطه با انسانهای دیگر است - مثل گذشت، تواضع، ایثار و تکریم انسانها - و چه چیزهایی که در رابطه با مجموعه جامعه‌ی اسلامی است. اخلاق اسلامی دامنه وسیعی دارد. اینها همان چیزهایی است که بیشترین تلاش همه انبیا و اولیا و بزرگان ادیان الهی - و در اسلام، تلاش نبىّ مکرّم اسلام و ائمّه و بزرگان - برای آن بوده است که اینها به وجود آید.

البته در یک حکومت جائرانه، این چیزها ممکن است که خیلی خیلی به دشواری به دست آید. همان طور که گفتیم، در نظامی که اساسش بر باطل، ظلم و بر مادّیگری است - مثل حکومت طواغیت عالم - طبیعی است که این‌طور چیزها، آسان به دست نمی‌آید؛ اما در یک نظام اسلامی، راحت تر میشود به دست آورد و امروز دنیا، به این احتیاج دارد.

جامعه ما باید یک حرکت اساسی را به عنوان متمّم اصلی انقلاب بزرگ اسلامی انجام دهد که این حرکت بزرگ، دارای دو مرحله باشد: یکی استقرار نظام و گسترش اخلاق اسلامی در میان خود ما؛ ارزشی شدن خلقیّات اسلامی در میان ما مردم. اینها ارزش شود. در طول حکومت طواغیت در این کشور، اینها از ارزش بودن هم افتاده است. آدم صادق در مقابل افکار افرادی با دید ناقص و آدمهای کوته بین، فردی ساده لوح است. صادق است؛ هر چه میداند میگوید؛ ولی آدم خوب و درست و حسابی، آن کسی است که راست نگوید؛ حقایق را دگرگون سازد و بتواند حُقّه‌بازی و تقلّب کند! این دگرگونی ارزشهاست. در طول حکومت طواغیت، حکومت پادشاهان ظالم و جائر و فاسد و ضدّ اخلاق، این طور شده است و متأسفانه نهادهای اخلاقی در کشور ما، خیلی ضربه خورده است!

البته حرکت انقلابی، به نهادهای اخلاقی و بنیادهای درونی و روح اخلاقی در جامعه ما کمک کرد؛ جان داد؛ اما تلاش لازم است. این مرحله اوّل است.

و امّا مرحله دوم این است که شما اینها را به دنیا یاد بدهید. دنیا امروز احتیاج دارد. بشریّت در سطح جهان از فقدان اخلاق رنج می‌برد. اسلام و مسلمین میتوانند بهترین هدیه اخلاقی رابه ملتها بدهند؛ به بشریّت اعطا کنند.

متأسفانه امروز، بزرگترین جرائم استکبار جهانی این است که دروغگویی، فریب، تقلّب و باطل گرایی را، با رفتار خود در دنیا توسعه و رشد میدهد و ترویج میکند. الان شما ملاحظه کنید در حکومتهای مستکبر دنیا که دولت آمریکا در رأس همه حکومتهای مستکبر است - کسانی هستند که بیشترین ترور را در اطراف دنیا کرده‌اند. همین اواخر نقل شد که یکی از سیاستمداران امریکایی ادّعا کرده است که کشته‌ها و مفقودینی که در گواتمالا، دنیا را به خودشان متوجّه کرده بودند، کار «سیا» است. سازمان سیای جاسوسی امریکا، تک تک انسانها و مخالفین سیاسی را شکار و نابود و مفقود کرده است و حالا کشف میشود!

در همه جای دنیا بخصوص در آمریکای لاتین و در بسیاری از نقاط دنیا، اینهاآدم کشی و ترور کردند؛ کودتا راه انداختند؛ کارهای خلاف کردند. در ایران هم خود ما شاهد بودیم و دیدیم. در جاهای دیگر هم همین طور است. اینها از زشت‌ترین تروریستهای عالم حمایت کردند؛ به آنها پناه دادند؛ با آنها مبادلات دوستانه انجام دادند؛ از آنها تجلیل کردند؛ به آنها کمک مالی کردند؛ الان هم میکنند. از دولت اسراییل که یک دولت مبنی بر تروریسم و مبنی برغصب و ظلم و عدوان است، بیشترین حمایت و کمک را کرده‌اند؛ آشکارا حمایت میکنند! حتّی آنها از دوستان عرب خودشان هم، به قدر اسراییل حمایت نمیکنند! الان امریکا در این منطقه، به دولتهایی که به صورت سنّتی با او دوست هستند، به قدری که به اسراییل کمک میکند، کمک نمیکند و در واقع دوست حقیقی او اسراییل است و او را به همه آن دولتها ترجیح میدهد. در حالی که اسراییل دولتی است که مبنی بر تروریسم است. از اوّل که این حکومت به وجود آمده است، با ترور، شکار مخالفین، دروغ، ظلم، نابودی افراد و انسانها و کشتارهای دست‌جمعی به وجود آمده است! این حمایت آنها از ترور و تروریسم است. در عین حال امروز پرچم مبارزه با تروریسم را هم، آمریکا بردوش گرفته است!

ببینید؛ دروغ و فریب یعنی این! دوری از اخلاق و محرومیت بشر از اخلاق یعنی این! این در دنیا، از هر جنایتی رنج‌آورتر و غصّه‌اش بیشتر است که انسان ببیند کسانی در دنیا مدّعی ارزشها و فضیلتها هستند که خودشان دشمنان درجه یک این فضیلتهایند!

دنیا به پیام و راه شما، به حقیقتی که در نزد شما، در قرآن شما و در بعثت شماست، احتیاج دارد؛ لیکن آن روزی خواهید توانست به دنیا بیاموزید که قبلاً خودتان آموخته باشید؛ قبلاً خودمان آموخته باشیم و عمل کرده باشیم.

باید به برکت روز و حادثه بعثت، یک حرکت عظیم مردمی شروع شود و گویندگان و فرهنگیان و افرادی که رسانه‌ها در اختیارشان است - و دیگران - در جهت رشد اخلاقیّات در میان مردم و تعلیم اخلاقیّات به مردم قیام کنند تا ان‌شاءللَّه خداوند هم کمک کند و قلب مقدّس ولىّ عصر از شما و از ما راضی باشد وان‌شاءاللَّه هدایت الهی باما همراه باشد و روح مطهّر امام بزرگوار رحمةاللَّه علیه از این حرکت فیض و سود ببرد.

والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاتُه‌

 

 


 

۱) بقره: ۳۱

۲) بحارالانوار: ج ۱۶، ص ۲۱۰ السنن الکبری: ج‌۱۰، ص‌۱۹۲ المعجم الکبیر: ج‌۲۰، ص‌۱۲۰