غنا، آلات لهو، موسیقی و رقص
غنا
بحث از غنا در باب مکاسب این است که ببینیم معاملۀ با غناء چگونه است؟ مثل اینکه کسی را برای آوازخوانی یا نوازندگی اجیر کنند. یا کسی جنسی را به دیگری بفروشد و ثمن آن را خوانندگی یا نوازندگی قرار دهد. بحث این است که آیا این معامله جایز است یا محّرم؟ و آیا معاملۀ صحیح است یا باطل؟ لکن برای اینکه بتوانیم به حرمت معامله حکم کنیم، باید اوّل حرمت غنا معلوم شود.
مبحث اول: معنای غنا
غنا به دو معنا استعمال میشود:
۱. معنای عام غناء (معنای لغوی): غنا عبارت است از هر آنچه به شکل آواز ادا شود. ارکان آواز عبارت است از: کشیدن صدا با برخی زیر و بمها و فراز و فرودهای آوایی، که به آن ترجیع(۱) میگویند.
توضیح: بیان مطلب گاه به نحو تکلّم است؛ مثل حرف زدن، و گاه با تکیه به صوت به نحو آواز است؛ مثل کسی که روی منبر، با تکیه به صوت حرف میزند. یا کسی که با خودش زمزمه میکند. یا کودکی که آواز میخواند؛ این معنای عام غنا است.
۲. معنای خاص غنا (معنای عرفی): معنای دیگر برای غنا در استعمالات رایج، آواز به نحو خاص است. آوازیکه با زیر و بم، قاعده و قانون و اسلوب خاصّی خوانده میشود. این هم استعمال دیگر برای غناست که معادل فارسی آن خوانندگی است؛ مغنّی یعنی خواننده، ولی به هر کسی که صدایش را بلند کند و آواز بخواند خواننده نمیگویند.
این معنا نزد مردم روشن است؛ زیرا خوانندگی و آوازخوانی مفهومی عرفی است؛ مثلاً کسی به مؤذّن، آوازخوان نمیگوید؛ با اینکه غنای به معنای اوّل بر اذان هم صدق میکند. همچنین مردم کسی که قرآن را با صوت معمولی یا با زمزمه میخواند، آوازخوان نمیگویند. بنابراین غنای به معنای دوّم، بر این نحو خواندن صدق نمیکند، اما معنای اوّل بر آن صدق میکند؛ چون دارای ترجیع است. پس این دو معنا به این کیفیّت قابل تفکیک از هم است.
آنچه محل بحث است غنای به معنای دوّم است.
به دلیل اینکه غنا، اگرچه به معنای لغوی هم استعمال میشود، امّا در استعمال رایج عرف، جز معنای دوّم به ذهن متبادر نمیشود؛ یعنی این معنای دوم، آنقدر در بین مردم و استعمالات مردم رایج است که وقتی این کلمه به کار میرود، ذهن مستمع اصلاً به آن معنای اصلی متوجّه نمیشود.
قیودی که متقوّم مفهوم غنای به معنای دوم نیست.
برای اینکه این معنا قابل تمییز باشد و بتوانیم در موارد مشکوک آن را جدا کنیم، بعضی از قیود سلبی را بیان میکنیم و این قیود را از غنا سلب میکنیم.
۱. صوت نیکو : آوازخوانی و صدق معنای غناء، متقوّم به صدای خوب نیست. بعضی از آوازخوانها صدایشان خوب است، بعضی صدایشان متوسط و بعضی صدایشان بد است. آوازخوانی بر همه اینها صدق میکند، ولو صدا بد باشد.
۲. انطباق با دستگاههای موسیقی: انطباق با دستگاههای موسیقی، ملاک و مناط صدق و عدم صدق آوازخوانی نیست. به خاطر اینکه هر صوتی که از حنجرۀ انسان خارج میشود، ولو غناء هم نباشد، با یکی از مقامات موسیقی همراه است؛ یعنی هر صدایی که مدّ و ترجیعی دارد (غنای به معنای اوّل) حتماً داخل در یکی از دستگاههای موسیقی است. مثلاً اذان استاد مؤذّنزاده بر اساس یکی از مقامهای دستگاه موسیقی است. پس ملاک، انطباق با دستگاههای موسیقی نیست.
۳. اطراب به معنای طرب انگیز بودن: مقوّم معنای غناء طرب انگیز بودن نیست.
توضیح: سه معنا برای طرب بیان شده است:
الف) طرب به معنای فرح یا شدّت فرح است.
ب) طرب به معنای حالت خفتی استکه در انسان از فرح یا از حزن حاصل میشود. انسان وقتی خرسند و خوشحال میشود، یک حالت سبکی و خفتی در خود احساس میکند. عین همین خفّت در حالت حزن هم هست. وقتی انسان از یک حادثهای غمگین میشود، یک حالت خاصی، از قبیل بیتابی و ناآرامی در خود احساس میکند؛ به این حالت خفّت و ناآرامی طرب میگویند.
در معنای اول، طرَب، مخصوص فرح است، اما بنابر معنای دوم، مشترک بین فرح و حزن است.
ج) طرب، آن خفّتی است که در روح حاصل میشود. البته نه هر خفّتی، بلکه آن حالت اوج ناآرامی و بیقراری را طرب میگویند؛ خواه این بیقراری ناشی از فرح باشد یا ناشی از حزن.
مفهوم غناء متقوّمِ به اطراب به معنای طربانگیز بودن نیست. چه طَرَب به معنای خصوصِ فرح و چه اعمّ از فرح و حزن یا به معنای حالتِ بیقراری و بیتابی باشد؛ بر آوازخوانی غناء صدق میکند، اعمّ از اینکه مطرب باشد یا مطرب نباشد.
گاهی غنا و آوازخوانی اطرابِ شأنی دارد، و گاهی ندارد. در مورد اطراب فعلی نیز واضح است که خیلی از موارد اصلاً طربی به وجود نمیآورد. بسیاری از آوازها که انسان برای خودش میخواند، نه در خود او و نه در دیگری هیچ طربی ایجاد نمیکند. اطرابِ شأنی هم ایجاد نمیکند، خیلی از انواع خواندنها هست که ممکن است در دل اثر گذارد و انسان خوشش بیاید، امّا این خوشآمدن غیر از آن خفّتی است که در اثر شدت فرح یا حزن ایجاد میشود. پس با اینکه غنای عرفی بر آن صدق میکند، این حالت اطراب در آن نیست.
۴. متناسب با مجالس اهل لهو و فسوق: آوازخوانی در مجالس لهو و فسوق با آوازخوانی در غیر مجالس لهو و فسوق تفاوتی ندارد. ممکن است شخصی غزلی از حافظ بخواند و شنوندگان به عالم معنا توجّه کنند و ممکن است همین شخص در مجلس دیگری همین آواز و همین غزل را بخواند و دیگران کف بزنند و برقصند. بنابراین مقوّم معنای غناء این نیست که مخصوص مجالس لهو و فسوق یا متناسب با مجالس لهو باشد.
۵. نظم موسیقایی داشتن: هر صدایی که از حنجرۀ انسان خارج بشود -که همان معنای لغوی غنا بر آن صدق کند و مدّ و ترجیع داشته باشد- خارج از یکی از اشکال موسیقایی نیست؛ لکن نظم موسیقایی چیز دیگری است. نظم موسیقایی این است که کسی آهنگی را طبق دستگاه و مقامی شروع کند و به روال صحیح آن تا آخر آواز پیش ببرد؛ این را میگویند نظم موسیقایی که اگر خلاف این رفتار کند، اهل موسیقی آن را زشت میشمرند. البته این مطلب در عرفهای مختلف، متفاوت است: در موسیقیِ ایرانی به یک صورت، و در موسیقی عربی بهگونه دیگر است؛ هرچند مقامات در همۀ دنیا یکسان است، آوازها از این مقاماتِ گوناگون خارج نیست. امّا نظم موسیقایی در جاهای مختلف، متفاوت است. پس نظم موسیقایی غیر از این است که این آهنگ و آواز بر بخشی از این دستگاههای موسیقی تطبیق کند.
غنا متقوّمِ به این نیست که حتماً نظم موسیقایی داشته باشد. ممکن است کسی دو گونه آواز بخواند: یکی آوازیکه گفته میشود بر طبق ضابطه و نظم و میزان خوانده و دیگری آوازی که میگویند خارج خوانده است؛ یعنی از آن نظم موسیقایی خارج شده است. بنابراین نظم موسیقایی هم جزو مقوّمات حدّ غنا نیست.
۶. تقارن آواز با آلات موسیقی: شرط صدقِ غنا این نیست که حتماً با ساز همراه باشد؛ همچنان که این آلات موسیقایی غالباً - نه همیشه - بدون چنین آوازی نواخته نمیشود. بیشتر کسانی که آلات موسیقی را به کار میبرند، آنها را با آواز بهکار میبرند. البته گاهی هم از آنها بدون آواز استفاده میشود.
۷. مقارن بودن با کلام: صدق غنا متوقف بر داشتن کلام نیست. غناء میتواند با کلام باشد و میتواند بدون کلام باشد؛ یعنی همین شخصی که آواز میخواند، گاهی طبق این آواز شعری را میخواند و گاهی هم فقط زمزمه میکند، بدون اینکه کلامی با آن همراه باشد.
۸. باطل بودن کلام: باطل بودن کلام هم دخالتی در مفهوم غنا ندارد. ممکن است غنا، کلام حق باشد، یا باطل. در هر دو صورت آوازخوانی و غنا صدق میکند. بنابراین اگر کسی با همین دستگاهها و شیوۀ خاصی که به آن آوازخوانی میگوییم، شعر خوب، حدیث یا نوحهای بخواند، این غناست و اگر هم شعر باطل و شهوتانگیز بخواند، آن هم غناست.
همۀ این امور، اخصّ از مفهوم غناست و مفهوم غنا متقوّم به اینها نیست. بنابراین مراد از غنا در استعمالات، همین چیزی است که ما در فارسی از کلمۀ آوازخوانی یا آوازهخوانی، با این خصوصیّاتی که ذکر شد، میفهمیم.
مبحث دوم: حرمت غنا
غنا که عبارت است از آوازخوانی، در صورتی که مضل عن سبیل الله باشد، حرام است. بنابراین دو گونه غنا داریم: یک غنا، غنای حلال است که غیر لهوی مضل است. یک غنا، غنای حرام است و آن عبارت است از غنای لهوی مضلّ.
توضیحی در مورد قیود مؤثر در غنای محرّم:
۱. ملهی بودن
لهو عبارت است از: آن چیزی که انسان را سرگرم کند و از امری غافل نماید.
البته نمیتوان گفت هر لهوی حرام است، بلکه لهوی که موجب اضلال مردم باشد، حرام است.
مثلاً انسان که اشتغال ذهنی دارد یا مصیبتی بر او وارد آمده، یا گرفتاری و نگرانی دارد، با شنیندن آوازی سرگرم شده، از آن ناراحتی و خیالات غافل میشود. یا با تماشای فیلمی از چیزهای دیگر غافل میشود. این آهنگ و فیلم لهو است، اما حرام نیست.
۲. اضلال عن سبیل الله
اضلال به معنای گمراه شدن از صراط مستقیم است؛ اعم از انحراف از عقیده یا عمل صحیح.
اضلال اعتقادی: یعنی انسان را نسبت به معارف دینی دچار تردید و شبهه کند و حالت بیتفاوتی در انسان به وجود آورد که در بسیاری از مواردِ غناء، این معنا وجود دارد.
مثلاً کسی سرگرم به این ملاهی میشود و به تدریج ذهنیّات او عوض میشود؛ چه بسا اتفاق میافتد، وقتی انسان در حالت عادی است، براساس گرایشهای روحی و فکریاش با مسجد، مؤمنین و با فضای دینی سر و کار دارد و یک عقاید و گرایش روحی و فکری نسبت به دین دارد و وقتی در امور لهوی غرق شد، به تدریج آن عقاید عوض میشود و انسان را منحرف میکند. پس اضلال عن سبیل الله یعنی اضلال در اصول و در عقاید.
اضلال عملی (اضلال در عمل و در فروع ): یعنی انسان را به محرّم وادارد، یا در او حالت بیمبالاتی نسبت به گناه به وجود آورد. در حقیقت یکی از خطرات بزرگ غنا و موسیقیِ مضل همین است که انسان را نسبت به حقایق بیاعتنا، و نسبت به گناه بیتفاوت میکند.
نکاتی در مورد اضلال:
الف) نحوه اضلال در غنا
ممکن است ضلال غنا به سه نحو باشد:
یک- مضمون کلمات آن موجب گمراهی شود؛ مانند اینکه مضمون آوازی، انسان را به شرابخواری یا بیحجابی بکشاند، یا اینکه از عمل خیری باز دارد یا موجب شود اعتقادات حق جایشان را به اعتقادات باطل دهد. (مکاسب محرمه، ج۲۸۶، ص۴)
دو- آهنگ بهگونهای باشد که انسان را به گناه وادارد؛ مثل آهنگی که اختصاص به رقص محرّم داشته باشد. یا آوازی که انسان را به شهوت وادار میکند.
سه- اوضاع و احوال و شرایط گوناگون دیگر موجب اضلال است؛ مثلاً در خواننده خصوصیّتی است که إلهاء عن سبیل الله میکند؛ مانند اینکه خواننده، زنی باشد که با وضع و حالش موجب گمراهی شود؛ هرچند اشعارش گناهآفرین نباشد یا لحن و آهنگش آهنگ معمولی باشد. امّا چون خصوصیّت او، به گونهای است که خواندن او موجب تحریک شهوت و افتادن به گناه است، موجب اضلال میشود.
ب) معیار در حرمت، اضلال شأنی است نه فعلی
گاهی آوازی برای کسی مضلّ عن سبیل الله است، امّا برای دیگری نه؛ چراکه ممکن است تقوا و مراقبتش زیاد باشد و این چیزها در او اثر نگذارد یا اینکه زیاد شنیده و برایش عادی شده باشد؛ یعنی برای او مهیج و محرک نباشد. یا به دلیل دیگری باشد. بنابراین افراد مختلفاند. آیا حکم غناء نسبت به اینگونه افراد مختلف است؟
در شمول حرمت نسبت به این دو شخص و بین این دو حالت تفاوتی نیست. نمیتوان گفت که اضلال در مورد کسی که فعلاً تحقّق پیدا میکند، حرام و در مورد کسی که فعلاً تحقّق پیدا نمیکند، حلال است. (مکاسب محرمه، ج۲۹۶، ص۵)
قیودی که در معنای غنای محرّم دخیل نیست:
۱. طربانگیز بودن: طربانگیز بودن، نه تنها مقوم مفهوم غنا نیست، بلکه ملاک حرمت غنا هم نیست؛ یعنی این حالت نفسانی و خفّتی که از شنیدن غنا برای انسان حاصل میشود، مطلقاً ملاک حرمت نیست. گاهی دیدن بعضی مناظر در نفس انسان بیش از حالت فرح، غنا ایجاد طرب میکند و گاهی بعضی مناظر حالت حزنی ایجاد میکند که از هر غنای حزنانگیزی تأثیرش بیشتر است.
گاهی روضهخوانی با روضهاش چنان مستمع را از حال طبیعی خارج میکند که او بیاختیار خودش را میزند. این همان طَرَب است. یا گاهی لطیفهای تعریف میشود و چنان روی شنونده اثر میگذارد که نمیتواند خود را کنترل کند و به شدت میخندد. پس نه خود این طرب حرام است، نه به طریق اولی صوتی که چنین حالتی را ایجاد کند، حرام است.
۲. ریتم تند داشتن: ریتمِ تند شاخص غنای محرّم نیست.
۳. قصد تفریح: اگر غنا لهوی شد، شنیدن آن، چه به قصد تفریح باشد و چه نباشد و چه به قصد پرکردن اوقات فراغت باشد و چه نباشد، حرام است.
۴. شدت و ضعف تأثیر غنا در لهویت: اگر یکی از عناصر تشکیلدهندۀ غنا که عبارت است از صوت، کلام و خواننده، موجب لهو شد، این غنا حرام است. بنابراین، کمتر یا بیشتر تأثیر داشتن یکی، یا تأثیر نداشتن دیگری، تأثیری در آن مجموع محصّل ندارد.
۵. عدم تأثیر انگیزه: اگر غنای لهوی باشد، محرّم است؛ چه خواننده با انگیزه غنا و لهو بخواند و چه بدون آن.
مرجع برای تشخیص مصداق غنای حرام از غیر حرام
تشخیص این موضوع، مثل سایر موضوعات، با عرف است؛ یعنی بعد از آنکه به این نتیجه رسیدیم که غنای محرّم عبارت است از غنای لهوی مضلّ عن سبیل الله، تشخیص مصداق خارجیِ آن و اینکه آیا این آوازی که اجرا میشود، لهو مضلّ عن سبیل الله است یا نه، امری عرفی است.
گاهی علاوه بر تشخیص عرف (عرف عام)، تشخیص و احراز شخص مکلّف هم لازم است؛ مثلاً اگر خوانندگی یا نوازندگی در دستگاه موسیقی خاصی به تشخیص عرف، لهوی مضلّ باشد و انسان را به گناه تشجیع کند، اگر مکلّف نمیداند که این غناء در همان دستگاه است یا نه، یعنی در تطبیق مصداق خارجی با آن موضوع که عرف تشخیص داده، شک کند، اینجا طبعاً تشخیص با خود مکلّف است. اگر مکلّف تشخیص داد که این صوت مصداقی است برای همان موضوع محرم که عرف تشخیص داده بود، حرام میشود و اگر شک کرد، بنا را بر حلّیت میگذارد.
آیا صوت مرقص، مناط در حرمت غنا است؟
یکی از موارد واضح لهو مضلّ عن سبیل الله، صوتی است که شأناً مرقّص(۲) باشد.
نکته
لهوی بودن، منحصراً از آهنگ لهوی یا مضمون کلام لهوی ناشی نمیشود. بلکه شرایط و اوضاع و احوال، ملابسات و مقارنات، در اینکه صوتی لهوی یا غیرلهوی باشد، تأثیر میگذارد؛ مثلاً اگر کسی در مجلس دینی، غزلی از حافظ خواند و سپس همین غزل را در مجلسی با حضور زنان نامحرم و با برنامههای فسق و فجور اجرا کرد، در مورد اول این آواز، لهوی مضل نیست، ولی در مورد دوم است؛ چراکه فضا آنجا بهگونهای است که آواز، آوازِ لهوی میشود. این مطلب را میتوان به کلّ کشور تعمیم داد؛ چون رادیو و تلویزیون مربوط به کلّ کشور است، نه مجلس خاص. اگر فضای عمومی کشور به گونهای بود که به لهوی بودن این آهنگ کمک کرد، این میشود غنای لهوی و حرام و اگر به گونهای بود که به لهوی بودن این غناء، کمک نکرد، غنای لهوی نیست؛ اگرچه در هر دو صورت همان غنا باشد.
مثلاً در جمهوری اسلامی که همه چیز در جهت دین و خداست و فضا، فضای اسلامی است و جهتگیری دولت و آحاد ملّت، به طور عام دینی است با فضای طاغوتی و اشرافیگری و حکومت فاسد و رجال حکومتی فاسق که به تبع آن مردم هم نسبت به مسایل دین بیقید و لاابالیاند، فرق میکند؛ یعنی فضا در لهوی بودن یا لهوی نبودنِ این آواز یا این صدا تأثیر میگذارد.
وظیفه مکلف هنگام شک
اگر نمیدانیم این آوازی را که آوازخوان میخواند، مصداق غنای لهوی مضلّ است یا نه، بنا را بر حلّیت غنا میگذاریم.
مسئله
۱. غنای محرم در تلاوت قران و مراثی امام حسین )ع)
هر آوازی که لهوی باشد، محرّم است. چه در آواز مرثیه باشد، چه تلاوت قرآن و در مورد قرآن، حرمت آن مضاعف است؛ زیرا استخفاف و توهین به قرآن است.
۲. غنای محرم در مجالس عروسی
در حرمت غنا فرقی بین مجلس عروسی و غیر عروسی نیست؛ یعنی اگر در مجلس عروسی هم غنایی بخواند که لهو مضلّ عن سبیل الله باشد، این محرّم است. امّا اگر غنایی میخواند که لهو مضلّ عن سبیل الله نیست، حرام نیست.
۳. استمتاع مرد از همسرش باعث حلّیت غنای محرم نمیشود.
چنانچه مرد بخواهد از زوجة خود متمتّع شود، به اینکه او برایش غنای حرام بخواند، جایز نیست.
۴. غنا از گناهان کبیره است.
مبحث سوم: احکام غنا
۱. حضور در مجلس غنا حرام است.
۲. استماع غنا حرام است. حتّی اگر در آن مجلس هم حضور نداشته باشند.
۳. تعلیم و تعلم غنا، به معنای فراگیری قواعد آن، حرام نیست. مگر اینکه آنچه اجرا میکند، مضلّ عن سبیل الله باشد که این مطلب مربوط به فراگیری دستگاهها نیست. بلکه مربوط به ایجاد آهنگهاست.
توضیح: قواعد عبارت است از همین دستگاههای موسیقی که به آن مقامات میگویند. یادگیری این دستگاهها به این است که فرضاً اگر بخواهید در دستگاه شور یا همایون آواز بخوانید، بگویند در آمد، اوج یا فرود آن، چنین و چنان است. این یادگیری اشکال ندارد.
با یادگیری این مقامات، نوبت به تولید آهنگ میرسد. آن کسی که این مقامات را فرا گرفته است، با ذوق خود میتواند یکی از این آهنگها را تهیه کند. غالباً این موارد، یاد گرفتنی نیست. بلکه با ذوق و هنر خودش این آهنگ را میسازد که ممکن است آهنگ لهوی مضلّ باشد یا غیر لهوی.
۴. مزدی که در ازای آوازخوانی دریافت میشود، در صورتی که غنای حلال یا موسیقی حلال باشد، اشکال ندارد. و اگر غنای حرام باشد مزد آن نیز حرام است.
سؤالاتی در این زمینه
۱. آیا صحیح است غناء را حلال و شعبه خاصی از آن را حرام بدانیم؟
جواب: اشکال ندارد. البته نباید چنین تعبیر کرد که "غناء حلال است" ؛ چراکه چنین تعبیری گمراهکننده است. بلکه گفته شود غنایی که چنین خصوصیّاتی دارد، حرام است.
۲. اگر زنی بدون عشوهگری در جمع مردان غناء بخواند و از نظر عرف مفسدهای در پی نداشته باشد، حکمش چیست؟
جواب: چنانچه خوانندگی زن در جمع مردان که طبعاً مراد، مردان بیگانه و نامحرم است، موجب تحریک شهوت، ریبه و افتادن در گناه شود، غنای لهوی محرم است که هم برای خواننده حرام است و هم برای شنونده.
دو نکته نسبت به سؤال
شرط عدم تحریک شهوت که در سؤال فرض شده، تقریباً تحقّقناپذیر است؛ چگونه ممکن است زنی خوش صدا، آوازی بخواند و مردها دلهایشان متوجّه پروردگار باشد و ذکر بگویند و مفسدهای برایشان ایجاد نشود. این خیلی بعید است و عادتاً چنین چیزی تحقّق نمییابد. بله اگر شرط سؤال کننده تحقّق یافت، حرام نیست. امّا چرا انسان حکم به عدم حرمت چیزی بدهد که به طور طبیعی و عادی اتفاق نمیافتد.
ضمناً در سؤال تعبیر عشوهگری به کار رفته است؛ به این معنا که اگر عشوهگری نکند، شهوتانگیزی نخواهد شد. درحالی که چنین نیست؛ گاهی ممکن است آن زن عشوهگری هم نکند، امّا در عین حال تحریک شهوت کند. پس ملاک، عشوهگری نیست، تحریک شهوت است.
۳. گوش کردن به صدای زن از طریق ضبط صوت یا فیلم چه حکمی دارد؟
جواب: چنانچه صوت، صوت لهوی باشد، حرام است و در غیر این صورت حرام نیست. صوت زن خصوصیتی ندارد. این فرق میکند با آن زنی که در حضور مرد میخواند؛ چراکه از نوار پخش میشود. شناختن و نشناختن آن زن هم تأثیری در حکم ندارد.
۴. نوحهخوانی و مرثیهسرایی زنان که مستلزم رسیدن صدای آنها به نامحرم است، چه حکمی دارد؟
جواب: در مناط حرمت، فرقی بین اقسام غنا نیست؛ چه غنای عرفی که آوازخوانی است و چه غنای لغوی که شامل نوحهخوانی و روضهخوانی و... است. مناط حرمت این است که لهوی باشد، و الّا صوت ممدود مُرجَّع زن، به خودی خود حرام نیست. ولی اگر به جهتی، مثل زن بودن خواننده یا جهات دیگر، این صدا جنبۀ لهوی برای آن مستمع پیدا کرد، حرام میشود.
۵. اجرای کنسرت توسط خوانندگان زن در جمع زنان یا در جمع زنان و مردان داخل یا خارج کشور چه حکمی دارد؟
جواب: آن حالتی که معمولاً در تکخوانی زن برای مرد ایجاد میشود، در اینجا ضعیف است؛ یعنی آن مناط حرمتی که در آنجا وجود داشت، آن حالت تحریک شهوت و ریبه، در خواندنهای دستهجمعی ضعیف است و به وجود نمیآید. گاهی در تلویزیون نشان میدهند که عدّهای زن با حجاب کنار عدّهای مرد ایستادهاند و صدای زنان در صدای مردان گم است. بنابراین آن خصوصیت صوت زنی که تنها در مقابل مردها میخواند، در اینجا وجود ندارد. اگر اینچنین باشد، اشکال ندارد. بله، اگر آن هم موجب تحریک شهوت و ریبه شود، آن هم حرام است. پس امر دائر مدار آن مناط است.
تعریف: موسیقی در محاورات عمومی به دو معنا به کار میرود:
۱. موسیقی عبارت است از فن ترکیب اصوات، به گونهای که مستمع از آن خوشش بیاید. بنابراین هر صوتیکه در آن، کیفیّت زیر و بمهای صدا و شدّت و ضعفهایی که به صوت داده میشود، موجب شود که مستمع از آن لذّت ببرد، به آن موسیقی میگویند؛ چه از حنجرۀ انسان خارج شود، چه از آلات موسیقی و چه از حنجرۀ حیوانی؛ مثل نغمه بلبل یا قناری. حتی گاهی گویندهای در کلام معمولی خود زیر و بم، و شدّت و ضعفی ایجاد میکند که تبدیل به موسیقی میشود.
۲. معنای دیگری که در عرف برای موسیقی ذکر میکنند، همان صداهای برخاستۀ از سازهاست.
البته مقصود از صدا، صدای متعارف خود آن ساز است. نه اینکه کسی فقط بهطور نامنظم به سیمها و تارهای آن زخمه و مضراب بزند. بنابراین مراد از صدای ساز این است که نوازندهای حرفهای این را بنوازد.
معیار حکم حرمت آلات موسیقی:
اگر با آلات موسیقی، صوت لهوی مضلّ عن سبیل الله نواخته شود که موجب انحراف فکری و عقیدتی، یا افتادن در گناه شود که به اصطلاح ضلالت عملی است، مثل صدایی که تحریک شهوت کند، یا انسان را از عمل واجب غافل کند، این موسیقی حرام است.
قید "مناسب مجالس لهو و فسق و فجور" در حرمت آلات موسیقی
معیار در حرمت موسیقی، لهوی مضلْ بودن است. اما با توجه به اینکه معمولاً آنچه مناسب مجلس لهو است، صوت لهوی است، بنابراین میتوان گفت صوت لهوی، یا به تعبیر دیگر، صوت مناسب مجالس لهو، اگر از سازها تولید شود، حرام است. البته تشخیص آن با عرف است.
برخی مصادیق لهو محرّم:
۱. صدای این آلات، محرک شهوت باشد.
۲. محرّک و موجب انجام حرامی باشد؛ یعنی این صدا طوری باشد که انسان را به کار حرامی وادارد.
۳. صوتی که انسان را از انجام واجبی باز میدارد؛ مثلاً جاذبه صوت باعث ترک جهاد، طلب رزق، تحصیل علم و... شود. این صوت جزو همان لهو محرّم است.
۴. اصوات و آهنگهایی که حالت بیمبالاتی به دین را به انسان القاء میکند و او را از فضای دین خارج میکند، مصداق لهو مضلّ عن سبیل الله است.
۵. صوت مرقّص؛ این صوت مصداق اتمّ و اظهر صوت لهوی مضلّ عن سبیل الله است.
به طور کلی میتوان گفت: هر آهنگ و صوتی که فضا را به سمت بیمبالاتی نسبت به دین، گناه و بیتوجهی به تکلیف شرعی بکشاند، حرام است.
اگر آهنگی در تلویزیون پخش شود، این فضا، فضای گسترۀ امواج تلویزیونی است و اگر در اتاق اجرا شود، طبعاً گسترهاش به همان اندازه است؛ یعنی تأثیر شأنی آن در این دو جا فرق میکند. ممکن است یک چیزی در نقطۀ مشخصی حرام نباشد، امّا وقتی گسترۀ عظیمی پیدا کرد، حرام شود. بنابراین، گرچه در رادیو و تلویزیون هم صدای این آلات پخش میشود، نباید اَشکال اینها دیده شود؛ چراکه نفس ملاحظۀ اَشکال این آلات، فضا را لهوی میکند؛ یعنی در ایجاد فضای لهو تأثیر دارد. بنابراین باید به همین اندازه جلویش را گرفت.
پس معیار این است که این صوت به هر نحو، ایجاد لهو کرد، محرّم است.
نکته:
معیار در امور ذکر شده شأنیت است. یعنی لزومی ندارد شنونده بالفعل چنین آثاری داشته باشد. بلکه اگر طبیعت این آواز محرک شهوت، یا بازدارنده از انجام واجب یا باعث بر محرّم باشد، حرام است.
نمونهای از مصادیق بارز غیر لهوی
چنین نیست که این آلات، همه جا مضلّ عن سبیل الله باشند یا صوتشان لهوی باشد. مواردی هم قطعاً لهوی نیست؛ مثلاً طبل یا شیپوری که در میدان جنگ میزنند، یا ضربی که در زورخانهها میزنند، که قوام و انتظام این ورزش باستانی هم به این ضرب مرشد است، این اصوات لهوی نیست.
خرید و فروش آلات لهو و تعلیم و تعلّم آن
اگر آلات لهو از آلات مشترک بین موسیقی محلّل و محرّم است، ساختن آنها حرام نیست.
بله، در جایی که شرط استفادۀ حرام از آن شود، در این صورت معامله، حرام و باطل است.
تعلیم و تعلّم این آلات، چنانچه به وسیلۀ آهنگهای لهوی مضّل است، حرام است؛ زیرا در اینجا تعلیم عملی است، نه تئوریک. لذا اگر این موسیقی که با آن تعلیم میدهد، از نوع حرام باشد، این تعلیم و تعلم حرام است. البته نه از باب اینکه تعلیم حرام است، بلکه از باب اینکه خود این عمل حرام است. بنابراین تعلیم و تعلّم فی نفسه حرام نیست.
خرید و فروش این آلات و سایر معاملات هم تابع همین مطلب است؛ یعنی چنانچه به عنوان آلات مشترک فروخته میشود، مثل بقیۀ آلات مشترک بین محرّم و محلّل است که اگر شرط استفاده حرام یا قصد استفاده حرام در آن نیست، اشکال ندارد. ولی اگر میداند که استفاده حرام خواهد شد، در صورتی که این بیع اعانت و کمک بر آن محسوب شود، حرام است.
ترویج موسیقی
هر چیزی که پدیدۀ موسیقی را در جامعه رایج، و آن را عادیسازی کند، ترویج محسوب میشود. با توجه به اینکه در زمان ما موسیقی لهوی بر غیر لهوی غلبه دارد، باید جلوی ترویج آن را گرفت؛ زیرا وقتی این امر در جامعه رواج پیدا کرد، حرام نیز در جامعه گسترش مییابد.
اگر زمانی رسید که موسیقی حرام مطلقاً در جامعه وجود نداشت، یعنی موسیقیدانهای متدیّنی پرورش یافتند که آثار هنری آنها غیر لهوی و حلال، بلکه مقرّب الی الله شد، آن وقت تشکیل آموزشگاه و نمایشگاه اشکال ندارد. اما امروز اینگونه نیست و وضع موسیقی کشور، نامطلوب است؛ یعنی موسیقی لهوی مضل بر موسیقی غیر لهوی غلبه دارد. بنابراین در این شرایط ترویج موسیقی جایز نیست.
آیا تعلیم و تعلّم موسیقی، از مصادیق ترویج موسیقی است؟
تعلیم و تعلّم موسیقی، ترویج موسیقی نیست. امّا اگر تعلیم و تعلّم شایع و رایج شد، مثلاً در شهرهای مختلف، در هر خیابان شهر، آموزشگاههای موسیقی دایر باشد و تبلیغات فراوان برای جذب جوانان شود، این حالت مسلّماً ترویج است و هر چیزی که موجب ترویج موسیقی شود، محلّ اشکال است.
بنابراین مسئولان کشور در این زمینه مسئولیت سنگینی دارند و حتی کسانی هم که احساس میکنند با آموزشگاههای مختلف، ترویج به وجود میآید، آنها هم مسئولاند.
نمایشگاه آلات غنا
آنچه مسلّم است این است که ترویج موسیقی و غنا در جامعه، با توجه به اینکه مصداقهای حرام آن بر مصداقهای حلال غلبه دارد، جایز نیست. بنابراین در معرض قرار دادن این آلات و تشکیل نمایشگاه ادوات موسیقی، عنوان ترویج باطل صدق میکند. ازاینرو تشکیل نمایشگاه موسیقی جایز نیست.
سؤالات
۱. نمایش دادن ابزار و آلات و سازهایی که از آن موسیقی مینوازند، از سیمای جمهوری اسلامی چه حکمی دارد؟
جواب: نشاندادن این آلات در تلویزیون، نوعی عادیسازی و ترویج این آلات است. با توجه به اینکه استعمال لهوی اینها بر استعمال غیر لهویشان غلبه دارد، یعنی جنبۀ حرامش از جنبۀ حلالش بیشتر است، بنابراین ترویج حرام، و لهو است و نباید کاری کرد که محرّمات در جامعه عادی، و برای مردم کوچک و سبک شود. البته این عنوان ثانوی است؛ عنوان اوّلی نیست.
۲. نواختن و آموزش موسیقی لهوی و غنای لهوی به قصد کارشناسی یا آشنایی شاگردان چه حکمی دارد؟
جواب: اجرای موسیقی محرّم و لهوی به هر قصدی که باشد، حرام است؛ چه به قصد تعلیم و چه تعلم و آشنایی.
۳. حکم فراگیری موسیقی (آهنگسازی، نوازندگی و خوانندگی) به قصد استفادۀ شخصی در کنار سایر کارهای زندگی یا گذراندن اوقات فراغت چیست؟ (فرض کنیم شخص قصد ندارد برای دیگران این کار را انجام دهد. بلکه میخواهد برای استفاده در خلوت خودش یاد بگیرد.)
جواب: چنانچه موسیقی لهوی محسوب نشود و مستلزم ترویج هم نباشد، اشکالی ندارد.
۴. استفادۀ از موسیقی غربی، به گونهای که در شنونده ایجاد گرایش به فرهنگ غرب کند، چه حکمی دارد؟
جواب: موسیقی غربی با موسیقی غیرغربی، از لحاظ مناط حرمت، فرقی ندارد. مناط حرمت در همۀ اینها یک چیز است. امّا اگر موجب گرایش به فرهنگ غرب هم شود، این یک عنوان ثانوی است. اگر فرض کنیم موسیقی غربیای وجود داشته باشد که لهوی نباشد، یعنی فی نفسه مناط حرمت در آن نباشد، امّا گرایش به فرهنگ غرب ایجاد کند، به خاطر این عنوان ثانوی، حرام است.
۵. با توجّه به اینکه یکی از وظایف دستگاههای تبلیغاتی و رسانهای، معرفی خوبها و بدها به منظور تشویق به خوبیها و نهی از بدیهاست، با توجّه به این، اجرا، نمایش و پخش موسیقی حرام به قصد معرفی و بالا بردن بینش مردم برای جلوگیری بهتر از مفاسد بعدی چه حکمی دارد؟
جواب: موسیقی لهوی مضّل بیشک حرام است. این انگیزه که ما بخواهیم مردم را به نوع موسیقی حرام آشنا کنیم، دلیل بر جواز عمل نمیشود.
۶. آیا میتوان مصرف موسیقی حرام را برای امری مهمتر، همچون مقابله با هجوم فرهنگی و سیاسی غرب برای مدّتی یا برای مردم منطقهای جایز دانست؟
جواب: این تشخیص، تشخیص غلطی است؛ اینکه تصوّر کنیم حرامی را مدتی در جامعه رواج دهیم، به خیال اینکه بعد از مدتی، آن را جمع میکنیم و آن تهاجم فرهنگی هم انجام نمیگیرد، از خطاهای فاحش است. متأسفانه گاهی بین اهل فرهنگ نیز چنین تدبیرهای غلطی دیده میشود.
۷. اجرای موسیقی حلال یا پخش آن از صدا و سیما در روزهای سوگواری چه حکمی دارد؟
جواب: اگر عرفاً از این عمل، هتک فهمیده شود، مسلّماً حرام است؛ مثلاً اگر شب عاشورا آهنگی پخش شود که در فرهنگ عمومی مردم، هتک حرمت تلقّی شود، این موسیقی حرام است. امّا اگر هتک حرمت تلقّی نشود، فی نفسه امر محرّمی نیست. اگرچه بهتر است تا جاییکه امکان دارد، این چیزها را از ساحت مراسم دینی دور کنند.
۸. بعضی از رادیوهای فارسی زبان که از سوی بیگانگان هدایت میشوند، با برقراری ارتباط با مخاطبان داخل کشور، اقدام به پخش آهنگهای درخواستی میکنند که بیشتر مربوط به دورۀ طاغوت است؛ شنیدن این آهنگها در نظام اسلامی چه حکمی دارد؟
جواب: چنانچه موسیقی لهوی است، فرقی نمیکند که انسان آن را در جمهوری اسلامی بشنود یا در غیرجمهوری اسلامی، در مسجد بشنود یا در خیابان؛ موسیقی لهوی حرام است.
۹. ارائۀ نوحهها همراه با آهنگهای موزون به صورت زنده یا نوار کاست چه حکمی دارد؟
جواب: صِرف موزون بودن، یعنی منطبق بودن بر یکی از آهنگها و الحان موسیقی، به هیچ وجه مناط حرمت نیست. بلکه مناط لهوی بودن آن است که مضل عن سبیل الله باشد. اگر آهنگی، لهوی مضل باشد، چه در نوحه و روضه باشد و چه در غیر روضه، حرام است. نوحه و روضه بودن موجب نمیشود که از حرمت خارج شود.
۱۰. آیا گوش دادن موسیقی به منظور مداوا موجب حلّیت آن میشود؟
جواب: خیلی از عقلای عالم تصور میکنند موسیقی برای زندگی، مانند هوا و آب ضروری است؛ این مطلب صحیح نیست؛ هر چند برای بعضی بیماریها به کار میرود و شفابخش است. ولی این دلیل نمیشود که موسیقی حلال شود. بلی استعمالِ این حرام در صورت اضطرار جایز است؛ مثل استعمال خمر برای مرض. اگر بیماری این خمر را استعمال کرد، دلیل بر حلیّت خمر نیست! معنایش این است که این عمل محرّم برای این شخصِ خاص جایز است، نه اینکه به طور مطلق جایز باشد.
۱۱. آیا همۀ سازهای دستی و الکترونیکی، ایرانی و غربی، حکم واحد دارند؟
جواب: بله، فرنگی یا ایرانی بودن، قدیمی یا جدید بودن، دستی یا الکترونیکی بودن فرقی ندارد؛ مناط حرمت و حلیّت در همۀ آلات موسیقی یکسان است.
بعضی گمان میکنند موسیقی فرنگی، حرام و موسیقی اصیل ایرانی، حلال است. درحالی که چنین نیست، بلکه گاهی به عکس است.
۱۲. حکم زدن دایره در عروسی چیست؟
جواب: فرقی بین عروسی و غیرعروسی نیست؛ چون دایره از آلات موسیقی است؛ چه حلقهدار باشد و چه بدون حلقه. لذا اگر کیفیت زدن آن، لهوی باشد، حرام است؛ چه در عروسی باشد و چه در غیر عروسی و اگر غیر لهو باشد، چه در عروسی باشد و چه غیر عروسی، حلال است.
۱۳. گاهی خانمها در مجالس عروسی با ظرفی مانند تشت یا قابلمه موسیقی میزنند، موسیقی با این وسایل چه حکمی دارد؟
جواب: هیچ فرقی بین این وسایل و دف نیست. کسانی هستند که، ظرفهای شیشهای را با محتوای آب متغیّر پهلوی هم میگذارند و با وسیلهای روی آن میزنند، در این صورت هم فرقی نمیکند و این همان موسیقی است. اگر آهنگ، آهنگ لهوی باشد، حرام است و اگر غیرلهوی باشد، حرام نیست. بنابراین فرقی بین آلات لهو حقیقی و آنچه به جای آلات لهو استفاده میشود، نیست.
معنای رقص و فرق آن با حرکات ورزشی
رقص عبارت است از حرکاتی که بر اساس لعب و بازی به اندام میدهند. لذا اگر بر اساس لعب نباشد، بلکه بر اساس نظمِ دارای غایت و هدف باشد، رقص نیست؛ مثل اجرای کاتا در ورزشهای رزمی که اگرچه زیباست، اما رقص نیست. یا حرکات ژیمناستیک یا نرمشهای زورخانهای. بنابراین مقوّم مفهوم رقص، لعب بودن حرکات است.
رقصی حرام است که مظهر لهو باشد
هر رقصی حرام نیست، بلکه آن رقصی که مظهر لهو است، حرام است.
مصادیقی از رقص لهوی و غیر لهوی
۱. تبدیل کردن جلسة عروسی یا غیر عروسی زنانه به جلسة رقص، بهگونهای که یکی پس از دیگری بلند شود و مفصلاً برقصد، این رقص محل اشکال است. لذا احتیاط واجب این است که این نوع رقص انجام نگیرد؛ حتّی در مجالس زنانه. (آنجایی که مستلزم حرام، یا مهیّج شهوت، یا در مقابل نامحرم باشد، بحث دیگری است؛ چه زن در بین زنان، چه مرد در بین مردان). پس، از مواردیکه اثر لهویت در آن بارز است، این است که در مجلس زنانه در رقصیدن زنان اغراق کنند؛ به طوریکه مجلس را به مجلس لهو تبدیل کنند؛ این محل اشکال است و به احتیاط واجب، حرام است.
اما اگر مثلاً در مجلس زنانه به خواهر داماد یا خواهر عروس اصرار میکنند که حرکتی کند و بنشیند، با اینکه رقص هم صدق میکند، امّا این رقص حرام نیست.
۲. لهویّت رقصیدن مرد در مقابل مردان روشنتر است؛ چون رقص زن در مجالس زنانه متعارف است؛ به خصوص در مجالس عروسی، که خیلی جنبة لهویّت آن محسوس نیست. امّا رقصیدن مرد در بین مردان، از مصادیق لهو است.
بنابراین رقصی که به طور قطع از مصادیق لهو است، مثل همان مثالهایی که بیان شد، بنابر احتیاط حرام است. اما رقصهایی که از این قبیل نباشد، مثل رقص زن در مقابل شوهر، لهو مضلّ نیست. همچنین رقص زن در مجالس زنانه، بهگونهای که صدق عنوان لهو نکند، حرام نیست، والله العالم.
نکته
رقصی که مستلزم حرام یا مهیّج شهوت یا در مقابل نامحرم باشد، حرام است.
در این مجموعهی آموزشی، علاوه بر موارد موجود در رسالهی «اجوبة الإستفتائات»، استفتائات جدید نیز اضافه و از جزوههای دروس خارج فقه معظمله نیز بهره گرفته شده است، تا بر غنای آموزشی مجموعه، بر طبق اسلوب و بیان معظمله اضافه شود.
شایان ذکر است که دفتر استفتائات حضرت آیتالله العظمی خامنهای این رسالهی آموزشی را تأیید و عمل به آن را مجزی اعلام کرده است.
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR، دروس این رسالهی آموزشی را برای استفاده مقلدان، به مرور منتشر میکند.