1393/07/14
تنجیم - کهانت - سِحر - کسب درآمد با چیز مضل
آنچه در زیر میآید، دروس "نهم و دهم و یازدهم و دوازدهم" از جلد دوم «رسالهی آموزشی» احکام و مسائل شرعی است که مطابق با فتاوای حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای مدظلهالعالی تهیه، تنظیم و منتشر شده است.
تنجیم
نجوم (تنجیم) با انگیزههای مختلفی انجام میگیرد. بعضی قصد شناخت نجوم و مسیرهای آنها را دارند و میخواهند مطالع و مغاربشان را بشناسند؛ مثلا مشتری از کجا طلوع و در کجا غروب میکند؟ زمان آن کی است؟ یا مقارنة دو کوکب در چه زمانی انجام میگیرد؟ ولی با قطع نظر از اینکه در زندگیشان آثاری دارد یا ندارد! اما گاهی برای این است که آثار آن را بر زندگی بشر کشف کنند.
اقوام و ملل گذشته، مانند ایرانیان، هندیان و عربهای قدیم، معتقد بودند که حوادث عالم سُفلی، از مرگ و حیات، مرض و سلامت، جنگ و صلح، عزت و ذلت و همچنین سود و زیان در تجارت و دیگر حوادثی که در زندگی انسان پیش میآید، همة اینها ناشی از تأثیراتی است که این اجرام فلکی بر زندگی انسان میگذارد. آنان معتقد بودند که زمین و آنچه در آن است، اسیر دست این اجرام فلکی است؛ مثلا میگفتند: اگر مولودی در ساعت طلوع زحل متولد شود، دارای طالع زحل است و کسیکه طالع زحل دارد، خصوصیات چنین و چنان دارد. یا سفری که در مقارنة مثلا زهره و مشتری صورت میگیرد، فلان حکم را خواهد داشت. به همین دلیل وقتی پادشاهی میخواست به تخت قدرت بنشیند، به منجمان دستور میداد که ساعت سعد را بیابند.
آنچه در این درس از آن بحث میشود، علم نجوم با توجه به آثارش در زندگی انسانهاست.
تعلیم و تعلم و اخبار از طریق تنجیم
حکم بر مبنای اوضاع و احوال فلکی دربارة زندگی انسانها، یا خبر دادن از گذشته و آیندهشان به دو صورت است:
۱. اِخباری که بر اساس این تنجیم بیان میشود یا قضاوتی که برای خود منجم بر اثر این تنجیم حاصل میشود، قضاوت و اِخبار جازم و قطعی است؛ به این معنا که معتقد میشود این حادثه قطعا اتفاق خواهد افتاد و دعا، استغفار، صدقه و استعانت از خدای متعال، هیچکدام در جلوگیری از آن حادثه تأثیری ندارند در این صورت تعلیم و تعلم تنجیم و اِخبار به آن حرام است. همچنین قبول و تصدیق منجم نیز حرام است.
۲. اِخبار و قضاوت به صورت قطع و یقین نیست، بلکه میگوید: « من این را فهمیدم. اگر مشیت الهی بر محو آن نباشد، محقق میشود. اما ممکن است خدای متعال همچنانکه فرموده: (یَمْحُو اللَهُ مَا یَشَاءُ وَ یُثْبِتُ)،(۱) این را محو کند و ممکن است با استعانت از خدای متعال، با صدقه، صله رحم، دعا، تضرع و استغاثه، این بلا دفع شود تعلیم و تعلم و اِخبار بدین نحو حرام نیست.
مسئله
تعلیم و تعلم رمل و جفر، و اِخبار از از این طرق، مانند تنجیم است.
کسب درآمد از طریق تنجیم و طرق دیگر مثل رمل و جفر
چنانچه کسی از طرق مذکور چیزی را کشف کند و آن را وسیله درآمد خود قرار دهد، در صورتیکه با نوع حلالش معامله کند و عنوان إغواگری، دروغگویی، اخاذی و دیگر عناوین حرام بر عملش صدق نکند، معاملهاش اشکال ندارد. اما نوع تنجیم حرام، هم حرمت تکلیفی دارد و هم حرمت وضعی؛ هم اصل اِخبار حرام است و هم معامله از این طریق، حرام و باطل است.
کهانت
تعریف: کهانت یعنی خبر دادن از آینده، گذشته یا چیزهایی که از چشم افراد پوشیده است؛ مانند اِخبار از شیء دزدیده شده یا گمشده. منبع خبر کاهن، شیطان است؛ یعنی اَخبار را از شیطان میگیرد و به مردم خبر میدهد.
توضیح: گاهی اِخبار به وسیله محاسبه است؛ مثلا به کمک علم رمل، جفر یا تنجیم، خبر از غیب میدهد. این نوع إخبار کهانت نیست. یک نوع دیگر اِخبار، مبنی بر محاسبه نیست. مثل معبِر خواب که از آینده، گذشته یا حال افراد، خبر میدهد و گاهی هم درست میگوید، اما این نوع اِخبار، کهانت نیست.
منشأ اِخبارِ کاهن محاسبات نیست. بلکه چیزی است که از طرف شیطان به قلب او الهام میشود؛ چراکه شیطان جن است و میتواند به آسانی در هر جا حاضر شود، حوادث را از نزدیک ببیند و به کاهن خبر دهد. گاهی هم خصوصیات نفسانی کاهن، مثل هوش و زیرکی او تأثیرگذار است.
گفتنی است، شیطان ضمایر و چیزهای پنهان را نمیداند. اما آنچه را از عمل انسان ظاهر میشود، میبیند؛ به همین دلیل وقتی از کاهن درباره شیء مسروقه میپرسند، مکان اختفای مال را خبر میدهد. پس مُخبِر به کاهن، شیطان است و کاهن کسی است که شیطان با او مرتبط است.
حرمت کهانت و تعلیم و تعلم آن
کهانت مطلقا حرام است؛ خواه از گذشته، حال و آینده خبر دهد یا هر امر غیبی دیگر؛ خواه به طور احتمالی خبر دهد یا قطع و یقین؛ خواه اِخبار او همراه با ادعا باشد یا بدون ادعا. همچنین تعلیم و تعلم آن نیز حرام است.
مراجعه به کاهن
مراجعه به کاهن برای فهمیدن مطلبی، حرام است؛ اگرچه در دلش تصدیق هم نکند و معتقد باشد به اینکه محو و اثبات در دست خداست.(۲) اما اگر فقط برای تماشا رفته باشد، اشکال ندارد.
نکته
۱. همانطور که بیان شد، مراد از کاهن آن نیست که مطلق جن به او خبر دهد. بلکه کسی است که با شیطان سر و کار دارد. پس کسی که با جن غیر شیطان سر و کار دارد، داخل در عنوان کاهن نیست. همچنین کسی که از طرق علمی خبری بهدست میآورد، کاهن محسوب نمیشود؛ مثل اِخبار از طریق علوم جفر، رمل و تنجیم.(۳)
۲. خبردادن غیبی از غیر طریق کهانت، در صورتیکه موجب حرامی مثل اغراء به جهل یا کذب شود، حرام است.
۳. صرف تلقی اَخبار از شیطان، بدون اِخبار به دیگران حرام نیست.
سحر
تعریف: سحر عملی است که بر چشم، ذهن و خیال مخاطب یا مسحور اثر میگذارد، ولی در واقعیت خارج هیچ تأثیری ندارد. بنابراین اگر کارهایی انجام گیرد که واقعیت دارد، سحر نیست. یکی از ویژگیهایی که سحر را از کارهای مشابه به سحر جدا میکند، این است که منشأ سحر شیطانی است.
اگر کسی فیلم جذابی را به دیگری نشان دهد و او را به توهم اندازد، بهگونهای که خیال کند در همان حالت قرار دارد، این حرام نیست؛ چنانکه مردم با دیدن اولین سری از فیلمهای سینمایی به توهم میافتادند و از جلوی تصویر خودروی در حال حرکت به دوربین، فرار میکردند. امروزه نیز اگر با انواع پیشرفته سینماها با حیلههای تصویرگری، انسان را بهگونهای با خود همراه کنند که گمان کند خودش در کانون حادثه قرار گرفته یا مثلا در حال پرواز است، این کار سحر نیست؛ چراکه منشأ آن بشری است، نه شیطانی.
حرمت مطلق سحر
سحر مطلقا حرام است؛ چه ملازم با ادعای غیرحق، اضلال یا ضرر زدن به دیگری باشد و چه نباشد.
تعلیم و تعلم سحر
اگر تعلم سحر به قصد انجام دادن آن باشد، حرام است. تعلیم هم، چنانچه به این قصد باشد که این شخص پس از آموزش سحر کند، حرام است. در غیر این صورت تعلیم و تعلم سحر حرام نیست.
مثلا اگر سحر را از آن جهت که دانایی و معرفت است و میخواهد بر معلوماتش بیفزاید، یاد بگیرد، نه به قصد عمل به سحر، این تعلم اشکال ندارد. یا در صورتیکه دشمنان ساحر دارد و احتمال میدهد که او یا دیگری را سحر کنند، آن را یاد بگیرد یا اگر کسی پیدا شود که افکار مردم را به وسیله سحر متوجه خود کند، انسان سحر را بیاموزد برای اینکه ادعای او را باطل کند، این هم اشکال ندارد.
سایر امور غریبه شبیه سحر
آیا اعمال غریبهایکه شبیه به سحر است، مثل طلسم، تسخیر، احضار ارواح یا آنچه به آن نیرنجیات یا نیرنجات گفته میشود که آن هم از انواع همین تصرفات است، حرام است یا نه؟
این امور غریبه سحر نیست. لذا از این جهت حرام نیست، مگر اینکه عنوان دیگری بر آن منطبق شود که بهخاطر آن، حرام شود؛ مثل اضرار، که این حرمت به خاطر اضرار به غیر است و هر عملیکه موجب اضرار به غیر شود، حرام است و به طلسم هم اختصاص ندارد. یا موجب اضلال دیگران و انحراف در عقیده و ایمان مردم شود. یا از آن به عنوان وسیلهای برای مقابله با دعوت انبیا و توحید استفاده شود؛ چنانکه در حال حاضر عدهای وجود دارند که برای مقابله با دعوت حق، از چنین ابزارهایی استفاده میکنند.
شعبده
مراد از شعبده همان چیزی است که ما به آن تردستی میگوییم. تردستی یک حرکت طبیعی است، نه غیرطبیعی. ولی با مهارت و سرعت انجام میشود. شعبدهباز با تجربه و تمرینی که کرده، چنان این حرکت طبیعی و معمولی را با مهارت و سرعت انجام میدهد که انسان به اشتباه میافتد؛ مثل کسیکه در حال معانقه، کیف پول دیگری را برمیدارد. این را شعبده یا همان چشمبندی میگویند. بنابراین کاریکه او میکند، خارقالعاده نیست و ماهیت آن با سحر متفاوت است.
در سحر حواس ظاهری انسان خطا میکند و دچار توهم میشود؛ به گونهای که مثلا در بیابان، دریا میبیند یا در جایی که کوه نیست، کوه میبیند یا مثلا شیئی را به صورت حیوان میبیند. یا حرکت ریسمان را حرکت مار میبیند. اینها همان چیزهایی است که به آن سحر گفته میشود. پس با شعبده متفاوت است.
البته ممکن است برخی تردستیها واقعا سحر باشد؛ مثل اینکه میبینید کسی از دیواری عبور میکند. این تردستی نیست؛ چرا که هرگز نمیشود از دیوار عبور کرد.
شعبده - آن عملی که ناشی از سرعت، خفت، مخاریق و تمرین است- حرام نیست.
کسب درآمد با چیزیکه مضل است
ایجاد، نشر، حفظ و ترویج هر چیزی که موجب ضلالت و گمراهی انسان شود، حرام است؛ خواه بالفعل موجب ضلالت باشد و خواه در آینده موجب ضلالت شود. بنابراین معامله آن نیز حرام و باطل است.
مثال: اگر کسی را برای حفظ کتاب یا فیلم ضلال یا ترویج آن اجیر کنند، مثلا به روزنامه آگهی دهند و روزنامه آن را ترویج کند، یا بــه صدا و سیما آگهی دهند که آن را ترویج کند، این اجاره، هم برای آن مستأجر - یعنی آن کسیکه این شخص را برای حفظ یا ترویج اجیر میکند - و هم برای خود آن اجیر، حرام و باطل است.
توضیحاتی در مورد ضلالت
۱. ضلالت به معنای گمراه شدن در مقابل اهتدا (هدایت شدن) است. بنابراین کتاب ضلال کتابی است که نتیجة آن گمراه شدن است؛ حتی ممکن است کتابی باشد که مؤلف به قصد اضلال آن را ننوشته باشد، اما کسی که آن را میخواند، گمراه شود. همچنین فیلم ضلال، یعنی آن فیلمی که موجب گمراهی بیننده میشود؛ حال سازنده فیلم به هر نیتی که میخواهد آن را ساخته باشد؛ مثل کسی که در دفاع از روحانیت، چنان با بدسلیقگی فیلم بسازد که همه از روحانیت برگردند. این فیلم نیز از مصادیق ضلالت است.
۲. ضلالتی که حاصل میشود، باید قطعی باشد. بنابراین اگر مسئلهای محل اختلاف است، نمیتوان به ضلالت آن حکم کرد.
۳. ضلالت فقط در حوزه اعتقادی نیست، بلکه شامل فهم فقهی و شریعت و همچنین سلوک عملی و اخلاقی نیز میشود؛ مثلا اگر فیلمی عقیدة کسی را خراب نکند، اما اخلاق او را فاسد کند، ساخت، حفظ و پخش چنین فیلمی حرام است.
۴. حفظ و نگهداری کتاب، فیلم و امثال آن، گاهی به این صورت است که آن را از تلف یا معیوب شدن حفظ میکند؛ مثل اینکه مطلب گمراهکنندهای که در نوار معمولی ضبط شده، آن را به نوار خام مادر منتقل کند تا دهها سال بماند.
گاهی هم نگهداری به این است که آن را اصلاح و تعمیر کند؛ مثل اینکه اوراق کتابی را که موریانه خورده، ترمیم کند یا آن را به نسخهای که با دوامتر است، منتقل کند. همچنین فرض کنید نوار پر از پارازیت را با وسایل امروزی اصلاح کند؛ درحالیکه اگر پارازیت داشت، اصلا گمراه کننده نبود؛ همه اینها از مصادیق حفظ و نگهداری است.
۵. معنای حرمتِ حفظ، وجوب حفظ نکردن این اشیای ضاله است و این حفظ نکردن، ملازم با إفناء (نابود کردن) است؛ زیرا نابود نکردن مرتبهای از حفظ کردن است. البته مراتب حفظ مختلف است: گاهی در گاوصندوق حفظ میکنند و گاهی هم آن را از بین نمیبرند؛ اگرچه در حفظ آن هم کوشا نیستند؛ این هم مرحلهای از حفظ است. بنابراین تا جایی که میسر است باید این اشیا را از بین برد.
۶. در وجوب افناء فرقی نمیکند آنچه موجب ضلالت است تنها همان نسخه در دست ما باشد یا نسخههای دیگری هم داشته باشد؛ زیرا معیار این است که بر خود این نسخهای که نزد شخص است، ضلالتی مترتب شود.
۷. اضلال از گناهان کبیره است و فرقی نمیکند که با مباشرت انجام گیرد یا به سببیت یا منع نکردن از اضلال؛ مثل اینکه از زیرِ دست فردی کتاب، فیلم یا نمایشنامه گمراه کنندهای عبور کند و او مانع نشود و در اختیار مردم قرار گیرد؛ چنین فردی هم موجب اضلال مردم شده است.
اعتبار علم یا اطمینان یا احتمال عقلایی به وقوع ضلالت
حکم حرمت در موردی است که علم یا اطمینان به وقوع ضلالت باشد یا احتمال(۴) قابل توجه عقلایی در امور مهم باشد. (در اموری که نزد عقلاء مهم است، عقلاء منتظر یقین نمیمانند و بر طبق احتمال قوی عمل میکنند).
استثنائی از حکم حرمت
اگر مصلحتی راجح بر مفسده حفظ و نشر کتب و سایر اموری که موجب ضلالت است، وجود داشته باشد، حرمت برداشته و حتی در مواردی حفظ، واجب میشود. البته باید دید که مصلحت راجحه حفظ چیست و رجحان آن نسبت به مفسده چه میزان است.
مثال:
۱. اگر این کتاب ضلال را از بین ببریم، این شبههای که در ذهن بعضی ایجاد شده، باقی میماند. اما اگر آن را نگه داشتیم و به اهل خِبره دادیم که ردیه محکمی بر این کتاب بنویسد، شبهه به کلی از بین میرود و در آینده هم کسی به این شبهه مبتلا نمیشود. پس این یک مصلحت راجحهای است که حفظ آن کتب ضاله را جایز میکند.
۲. اگر کتاب ضلالی را که عده محدودی را گمراه میکند، جمعآوری کنیم و از بین ببریم، ممکن است گروه زیادی تصور کنند که مطالب آن حق بوده که آن را جمع کردند و این کار شبههی بزرگ و مشکل بزرگتری را به وجود آورد.
نکته
همانطور که باید ضلالت در چیزی احراز شده باشد، تا حفظ آن حرام و افنای آن واجب شود، مصلحت مقابل آن هم باید جزمی و قطعی باشد؛ یعنی نمیشود تنها به پندار و تصور اکتفا کرد.
وظیفه حکومت اسلامی
در جامعه اسلامی، افزون بر مردم، حکومت نیز وظیفه دارد جلوی حفظ، نشر و ترویج چیزهایی را که باعث ضلالت مردم میشود، بگیرد و با توجه به اینکه همواره افرادی از این حکم سرپیچی کرده و چیزهایی را در جامعه منتشر میکنند که باعث اضلال مردم میشود، حکومت وظیفه دارد که جبران این تخلف را هم بکند، و به وسیلهی چیزهایی که مایه هدایت است، آن مشکلات و شائبهها را حل کند.
توجه نمایید که این، حکم شرعی و فقهی است، نه سلیقهای. حکومت موظف است که نگذارد این گناه در جامعه واقع شود. البته در بعضی از گناهان ممکن است حکومت برای آنها تکلیفی نداشته باشد و ورودش در وادی آن گناهان مفاسد بیشتری را به وجود بیاورد، لکن اضلال از این قبیل نیست. حکومت تکلیف بزرگی در این زمینه دارد. مسئله ممیزی کتاب، ممیزی فیلم و دیگر وسایل ارتباطی مطرح روز، مثل فیلترینگ سایتهای رایانهای یا وبلاگنویسی و... مربوط به این مسئله است.
تنجیم
نجوم (تنجیم) با انگیزههای مختلفی انجام میگیرد. بعضی قصد شناخت نجوم و مسیرهای آنها را دارند و میخواهند مطالع و مغاربشان را بشناسند؛ مثلا مشتری از کجا طلوع و در کجا غروب میکند؟ زمان آن کی است؟ یا مقارنة دو کوکب در چه زمانی انجام میگیرد؟ ولی با قطع نظر از اینکه در زندگیشان آثاری دارد یا ندارد! اما گاهی برای این است که آثار آن را بر زندگی بشر کشف کنند.
اقوام و ملل گذشته، مانند ایرانیان، هندیان و عربهای قدیم، معتقد بودند که حوادث عالم سُفلی، از مرگ و حیات، مرض و سلامت، جنگ و صلح، عزت و ذلت و همچنین سود و زیان در تجارت و دیگر حوادثی که در زندگی انسان پیش میآید، همة اینها ناشی از تأثیراتی است که این اجرام فلکی بر زندگی انسان میگذارد. آنان معتقد بودند که زمین و آنچه در آن است، اسیر دست این اجرام فلکی است؛ مثلا میگفتند: اگر مولودی در ساعت طلوع زحل متولد شود، دارای طالع زحل است و کسیکه طالع زحل دارد، خصوصیات چنین و چنان دارد. یا سفری که در مقارنة مثلا زهره و مشتری صورت میگیرد، فلان حکم را خواهد داشت. به همین دلیل وقتی پادشاهی میخواست به تخت قدرت بنشیند، به منجمان دستور میداد که ساعت سعد را بیابند.
آنچه در این درس از آن بحث میشود، علم نجوم با توجه به آثارش در زندگی انسانهاست.
تعلیم و تعلم و اخبار از طریق تنجیم
حکم بر مبنای اوضاع و احوال فلکی دربارة زندگی انسانها، یا خبر دادن از گذشته و آیندهشان به دو صورت است:
۱. اِخباری که بر اساس این تنجیم بیان میشود یا قضاوتی که برای خود منجم بر اثر این تنجیم حاصل میشود، قضاوت و اِخبار جازم و قطعی است؛ به این معنا که معتقد میشود این حادثه قطعا اتفاق خواهد افتاد و دعا، استغفار، صدقه و استعانت از خدای متعال، هیچکدام در جلوگیری از آن حادثه تأثیری ندارند در این صورت تعلیم و تعلم تنجیم و اِخبار به آن حرام است. همچنین قبول و تصدیق منجم نیز حرام است.
۲. اِخبار و قضاوت به صورت قطع و یقین نیست، بلکه میگوید: « من این را فهمیدم. اگر مشیت الهی بر محو آن نباشد، محقق میشود. اما ممکن است خدای متعال همچنانکه فرموده: (یَمْحُو اللَهُ مَا یَشَاءُ وَ یُثْبِتُ)،(۱) این را محو کند و ممکن است با استعانت از خدای متعال، با صدقه، صله رحم، دعا، تضرع و استغاثه، این بلا دفع شود تعلیم و تعلم و اِخبار بدین نحو حرام نیست.
مسئله
تعلیم و تعلم رمل و جفر، و اِخبار از از این طرق، مانند تنجیم است.
کسب درآمد از طریق تنجیم و طرق دیگر مثل رمل و جفر
چنانچه کسی از طرق مذکور چیزی را کشف کند و آن را وسیله درآمد خود قرار دهد، در صورتیکه با نوع حلالش معامله کند و عنوان إغواگری، دروغگویی، اخاذی و دیگر عناوین حرام بر عملش صدق نکند، معاملهاش اشکال ندارد. اما نوع تنجیم حرام، هم حرمت تکلیفی دارد و هم حرمت وضعی؛ هم اصل اِخبار حرام است و هم معامله از این طریق، حرام و باطل است.
کهانت
تعریف: کهانت یعنی خبر دادن از آینده، گذشته یا چیزهایی که از چشم افراد پوشیده است؛ مانند اِخبار از شیء دزدیده شده یا گمشده. منبع خبر کاهن، شیطان است؛ یعنی اَخبار را از شیطان میگیرد و به مردم خبر میدهد.
توضیح: گاهی اِخبار به وسیله محاسبه است؛ مثلا به کمک علم رمل، جفر یا تنجیم، خبر از غیب میدهد. این نوع إخبار کهانت نیست. یک نوع دیگر اِخبار، مبنی بر محاسبه نیست. مثل معبِر خواب که از آینده، گذشته یا حال افراد، خبر میدهد و گاهی هم درست میگوید، اما این نوع اِخبار، کهانت نیست.
منشأ اِخبارِ کاهن محاسبات نیست. بلکه چیزی است که از طرف شیطان به قلب او الهام میشود؛ چراکه شیطان جن است و میتواند به آسانی در هر جا حاضر شود، حوادث را از نزدیک ببیند و به کاهن خبر دهد. گاهی هم خصوصیات نفسانی کاهن، مثل هوش و زیرکی او تأثیرگذار است.
گفتنی است، شیطان ضمایر و چیزهای پنهان را نمیداند. اما آنچه را از عمل انسان ظاهر میشود، میبیند؛ به همین دلیل وقتی از کاهن درباره شیء مسروقه میپرسند، مکان اختفای مال را خبر میدهد. پس مُخبِر به کاهن، شیطان است و کاهن کسی است که شیطان با او مرتبط است.
حرمت کهانت و تعلیم و تعلم آن
کهانت مطلقا حرام است؛ خواه از گذشته، حال و آینده خبر دهد یا هر امر غیبی دیگر؛ خواه به طور احتمالی خبر دهد یا قطع و یقین؛ خواه اِخبار او همراه با ادعا باشد یا بدون ادعا. همچنین تعلیم و تعلم آن نیز حرام است.
مراجعه به کاهن
مراجعه به کاهن برای فهمیدن مطلبی، حرام است؛ اگرچه در دلش تصدیق هم نکند و معتقد باشد به اینکه محو و اثبات در دست خداست.(۲) اما اگر فقط برای تماشا رفته باشد، اشکال ندارد.
نکته
۱. همانطور که بیان شد، مراد از کاهن آن نیست که مطلق جن به او خبر دهد. بلکه کسی است که با شیطان سر و کار دارد. پس کسی که با جن غیر شیطان سر و کار دارد، داخل در عنوان کاهن نیست. همچنین کسی که از طرق علمی خبری بهدست میآورد، کاهن محسوب نمیشود؛ مثل اِخبار از طریق علوم جفر، رمل و تنجیم.(۳)
۲. خبردادن غیبی از غیر طریق کهانت، در صورتیکه موجب حرامی مثل اغراء به جهل یا کذب شود، حرام است.
۳. صرف تلقی اَخبار از شیطان، بدون اِخبار به دیگران حرام نیست.
سحر
تعریف: سحر عملی است که بر چشم، ذهن و خیال مخاطب یا مسحور اثر میگذارد، ولی در واقعیت خارج هیچ تأثیری ندارد. بنابراین اگر کارهایی انجام گیرد که واقعیت دارد، سحر نیست. یکی از ویژگیهایی که سحر را از کارهای مشابه به سحر جدا میکند، این است که منشأ سحر شیطانی است.
اگر کسی فیلم جذابی را به دیگری نشان دهد و او را به توهم اندازد، بهگونهای که خیال کند در همان حالت قرار دارد، این حرام نیست؛ چنانکه مردم با دیدن اولین سری از فیلمهای سینمایی به توهم میافتادند و از جلوی تصویر خودروی در حال حرکت به دوربین، فرار میکردند. امروزه نیز اگر با انواع پیشرفته سینماها با حیلههای تصویرگری، انسان را بهگونهای با خود همراه کنند که گمان کند خودش در کانون حادثه قرار گرفته یا مثلا در حال پرواز است، این کار سحر نیست؛ چراکه منشأ آن بشری است، نه شیطانی.
حرمت مطلق سحر
سحر مطلقا حرام است؛ چه ملازم با ادعای غیرحق، اضلال یا ضرر زدن به دیگری باشد و چه نباشد.
تعلیم و تعلم سحر
اگر تعلم سحر به قصد انجام دادن آن باشد، حرام است. تعلیم هم، چنانچه به این قصد باشد که این شخص پس از آموزش سحر کند، حرام است. در غیر این صورت تعلیم و تعلم سحر حرام نیست.
مثلا اگر سحر را از آن جهت که دانایی و معرفت است و میخواهد بر معلوماتش بیفزاید، یاد بگیرد، نه به قصد عمل به سحر، این تعلم اشکال ندارد. یا در صورتیکه دشمنان ساحر دارد و احتمال میدهد که او یا دیگری را سحر کنند، آن را یاد بگیرد یا اگر کسی پیدا شود که افکار مردم را به وسیله سحر متوجه خود کند، انسان سحر را بیاموزد برای اینکه ادعای او را باطل کند، این هم اشکال ندارد.
سایر امور غریبه شبیه سحر
آیا اعمال غریبهایکه شبیه به سحر است، مثل طلسم، تسخیر، احضار ارواح یا آنچه به آن نیرنجیات یا نیرنجات گفته میشود که آن هم از انواع همین تصرفات است، حرام است یا نه؟
این امور غریبه سحر نیست. لذا از این جهت حرام نیست، مگر اینکه عنوان دیگری بر آن منطبق شود که بهخاطر آن، حرام شود؛ مثل اضرار، که این حرمت به خاطر اضرار به غیر است و هر عملیکه موجب اضرار به غیر شود، حرام است و به طلسم هم اختصاص ندارد. یا موجب اضلال دیگران و انحراف در عقیده و ایمان مردم شود. یا از آن به عنوان وسیلهای برای مقابله با دعوت انبیا و توحید استفاده شود؛ چنانکه در حال حاضر عدهای وجود دارند که برای مقابله با دعوت حق، از چنین ابزارهایی استفاده میکنند.
شعبده
مراد از شعبده همان چیزی است که ما به آن تردستی میگوییم. تردستی یک حرکت طبیعی است، نه غیرطبیعی. ولی با مهارت و سرعت انجام میشود. شعبدهباز با تجربه و تمرینی که کرده، چنان این حرکت طبیعی و معمولی را با مهارت و سرعت انجام میدهد که انسان به اشتباه میافتد؛ مثل کسیکه در حال معانقه، کیف پول دیگری را برمیدارد. این را شعبده یا همان چشمبندی میگویند. بنابراین کاریکه او میکند، خارقالعاده نیست و ماهیت آن با سحر متفاوت است.
در سحر حواس ظاهری انسان خطا میکند و دچار توهم میشود؛ به گونهای که مثلا در بیابان، دریا میبیند یا در جایی که کوه نیست، کوه میبیند یا مثلا شیئی را به صورت حیوان میبیند. یا حرکت ریسمان را حرکت مار میبیند. اینها همان چیزهایی است که به آن سحر گفته میشود. پس با شعبده متفاوت است.
البته ممکن است برخی تردستیها واقعا سحر باشد؛ مثل اینکه میبینید کسی از دیواری عبور میکند. این تردستی نیست؛ چرا که هرگز نمیشود از دیوار عبور کرد.
شعبده - آن عملی که ناشی از سرعت، خفت، مخاریق و تمرین است- حرام نیست.
کسب درآمد با چیزیکه مضل است
ایجاد، نشر، حفظ و ترویج هر چیزی که موجب ضلالت و گمراهی انسان شود، حرام است؛ خواه بالفعل موجب ضلالت باشد و خواه در آینده موجب ضلالت شود. بنابراین معامله آن نیز حرام و باطل است.
مثال: اگر کسی را برای حفظ کتاب یا فیلم ضلال یا ترویج آن اجیر کنند، مثلا به روزنامه آگهی دهند و روزنامه آن را ترویج کند، یا بــه صدا و سیما آگهی دهند که آن را ترویج کند، این اجاره، هم برای آن مستأجر - یعنی آن کسیکه این شخص را برای حفظ یا ترویج اجیر میکند - و هم برای خود آن اجیر، حرام و باطل است.
توضیحاتی در مورد ضلالت
۱. ضلالت به معنای گمراه شدن در مقابل اهتدا (هدایت شدن) است. بنابراین کتاب ضلال کتابی است که نتیجة آن گمراه شدن است؛ حتی ممکن است کتابی باشد که مؤلف به قصد اضلال آن را ننوشته باشد، اما کسی که آن را میخواند، گمراه شود. همچنین فیلم ضلال، یعنی آن فیلمی که موجب گمراهی بیننده میشود؛ حال سازنده فیلم به هر نیتی که میخواهد آن را ساخته باشد؛ مثل کسی که در دفاع از روحانیت، چنان با بدسلیقگی فیلم بسازد که همه از روحانیت برگردند. این فیلم نیز از مصادیق ضلالت است.
۲. ضلالتی که حاصل میشود، باید قطعی باشد. بنابراین اگر مسئلهای محل اختلاف است، نمیتوان به ضلالت آن حکم کرد.
۳. ضلالت فقط در حوزه اعتقادی نیست، بلکه شامل فهم فقهی و شریعت و همچنین سلوک عملی و اخلاقی نیز میشود؛ مثلا اگر فیلمی عقیدة کسی را خراب نکند، اما اخلاق او را فاسد کند، ساخت، حفظ و پخش چنین فیلمی حرام است.
۴. حفظ و نگهداری کتاب، فیلم و امثال آن، گاهی به این صورت است که آن را از تلف یا معیوب شدن حفظ میکند؛ مثل اینکه مطلب گمراهکنندهای که در نوار معمولی ضبط شده، آن را به نوار خام مادر منتقل کند تا دهها سال بماند.
گاهی هم نگهداری به این است که آن را اصلاح و تعمیر کند؛ مثل اینکه اوراق کتابی را که موریانه خورده، ترمیم کند یا آن را به نسخهای که با دوامتر است، منتقل کند. همچنین فرض کنید نوار پر از پارازیت را با وسایل امروزی اصلاح کند؛ درحالیکه اگر پارازیت داشت، اصلا گمراه کننده نبود؛ همه اینها از مصادیق حفظ و نگهداری است.
۵. معنای حرمتِ حفظ، وجوب حفظ نکردن این اشیای ضاله است و این حفظ نکردن، ملازم با إفناء (نابود کردن) است؛ زیرا نابود نکردن مرتبهای از حفظ کردن است. البته مراتب حفظ مختلف است: گاهی در گاوصندوق حفظ میکنند و گاهی هم آن را از بین نمیبرند؛ اگرچه در حفظ آن هم کوشا نیستند؛ این هم مرحلهای از حفظ است. بنابراین تا جایی که میسر است باید این اشیا را از بین برد.
۶. در وجوب افناء فرقی نمیکند آنچه موجب ضلالت است تنها همان نسخه در دست ما باشد یا نسخههای دیگری هم داشته باشد؛ زیرا معیار این است که بر خود این نسخهای که نزد شخص است، ضلالتی مترتب شود.
۷. اضلال از گناهان کبیره است و فرقی نمیکند که با مباشرت انجام گیرد یا به سببیت یا منع نکردن از اضلال؛ مثل اینکه از زیرِ دست فردی کتاب، فیلم یا نمایشنامه گمراه کنندهای عبور کند و او مانع نشود و در اختیار مردم قرار گیرد؛ چنین فردی هم موجب اضلال مردم شده است.
اعتبار علم یا اطمینان یا احتمال عقلایی به وقوع ضلالت
حکم حرمت در موردی است که علم یا اطمینان به وقوع ضلالت باشد یا احتمال(۴) قابل توجه عقلایی در امور مهم باشد. (در اموری که نزد عقلاء مهم است، عقلاء منتظر یقین نمیمانند و بر طبق احتمال قوی عمل میکنند).
استثنائی از حکم حرمت
اگر مصلحتی راجح بر مفسده حفظ و نشر کتب و سایر اموری که موجب ضلالت است، وجود داشته باشد، حرمت برداشته و حتی در مواردی حفظ، واجب میشود. البته باید دید که مصلحت راجحه حفظ چیست و رجحان آن نسبت به مفسده چه میزان است.
مثال:
۱. اگر این کتاب ضلال را از بین ببریم، این شبههای که در ذهن بعضی ایجاد شده، باقی میماند. اما اگر آن را نگه داشتیم و به اهل خِبره دادیم که ردیه محکمی بر این کتاب بنویسد، شبهه به کلی از بین میرود و در آینده هم کسی به این شبهه مبتلا نمیشود. پس این یک مصلحت راجحهای است که حفظ آن کتب ضاله را جایز میکند.
۲. اگر کتاب ضلالی را که عده محدودی را گمراه میکند، جمعآوری کنیم و از بین ببریم، ممکن است گروه زیادی تصور کنند که مطالب آن حق بوده که آن را جمع کردند و این کار شبههی بزرگ و مشکل بزرگتری را به وجود آورد.
نکته
همانطور که باید ضلالت در چیزی احراز شده باشد، تا حفظ آن حرام و افنای آن واجب شود، مصلحت مقابل آن هم باید جزمی و قطعی باشد؛ یعنی نمیشود تنها به پندار و تصور اکتفا کرد.
وظیفه حکومت اسلامی
در جامعه اسلامی، افزون بر مردم، حکومت نیز وظیفه دارد جلوی حفظ، نشر و ترویج چیزهایی را که باعث ضلالت مردم میشود، بگیرد و با توجه به اینکه همواره افرادی از این حکم سرپیچی کرده و چیزهایی را در جامعه منتشر میکنند که باعث اضلال مردم میشود، حکومت وظیفه دارد که جبران این تخلف را هم بکند، و به وسیلهی چیزهایی که مایه هدایت است، آن مشکلات و شائبهها را حل کند.
توجه نمایید که این، حکم شرعی و فقهی است، نه سلیقهای. حکومت موظف است که نگذارد این گناه در جامعه واقع شود. البته در بعضی از گناهان ممکن است حکومت برای آنها تکلیفی نداشته باشد و ورودش در وادی آن گناهان مفاسد بیشتری را به وجود بیاورد، لکن اضلال از این قبیل نیست. حکومت تکلیف بزرگی در این زمینه دارد. مسئله ممیزی کتاب، ممیزی فیلم و دیگر وسایل ارتباطی مطرح روز، مثل فیلترینگ سایتهای رایانهای یا وبلاگنویسی و... مربوط به این مسئله است.
(۱) سوره مبارکه رعد آیه ۳۹
(۲) اشاره به آیه شریفه ۳۹ از سوره رعد.
(۳) جفر علم ائمه (ع) و رمل نیز از علوم انبیاء و منسوب به حضرت دانیال نبی (ع) است. اما برخی بزرگان و مؤمنان نیز دارای این علم بودند. اگرچه ممکن است برخی افراد شیاد مدعی این علوم باشند. ولی اصلِ علم، علم شریفی است.
(۴) احتمال قوی دارای مراتب است. قوت و اهمیت محتمل با درجة قوت و شدت احتمال، نسبت معکوسی دارد؛ یعنی هرچه محتمل مهمتر باشد، درجة احتمال معتبر نسبت به آن ضعیفتر هم باشد، منجز خواهد بود. فرض کنید اگر مسئله مال مطرح باشد که افراد برایشان مهم است، اینجا احتمال شصت یا هفتاد درصد نزد عقلاء قابل اعتناء است. اما اگر مسئله جان مطرح باشد که از مسئله مال مهمتر است، آنجا درجه احتمال معتبر پایین میآید؛ یعنی احتمال پنجاه درصد هم یا پنجاه و یک درصد هم قابل اعتناء خواهد بود.
در این مجموعهی آموزشی، علاوه بر موارد موجود در رسالهی «اجوبة الإستفتائات»، استفتائات جدید نیز اضافه و از جزوههای دروس خارج فقه معظمله نیز بهره گرفته شده است، تا بر غنای آموزشی مجموعه، بر طبق اسلوب و بیان معظمله اضافه شود.
شایان ذکر است که دفتر استفتائات حضرت آیتالله العظمی خامنهای این رسالهی آموزشی را تأیید و عمل به آن را مجزی اعلام کرده است.
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR، دروس این رسالهی آموزشی را برای استفاده مقلدان، به مرور منتشر میکند.