1393/07/14
معاملات نجس (معامله عین نجس - معامله شیء متنجس)
آنچه در زیر میآید، دروس "اول و دوم" از جلد دوم «رسالهی آموزشی» احکام و مسائل شرعی است که مطابق با فتاوای حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای مدظلهالعالی تهیه، تنظیم و منتشر شده است.
معاملات(۱) از نظر حرمت و حلیّت دو قسم است:
۱. معاملات حرام: معاملاتی که ممنوع است و مکلف با انجام دادن آن مؤاخذه میشود(۲). در بعضی موارد افزون بر حرمت، معامله نیز باطل است؛ یعنی نقل و انتقال صورت نمیگیرد(۳)؛ مانند خرید و فروش شراب که هم معاملهاش حرام است و طرفین مؤاخذه میشوند، و هم باطل است.
۲. معاملات جایز: معاملاتی که با رعایت شرایط آن صحیح و نافذ است؛ مانند خرید و فروش خانه مسکونی.
معاملات محرمه چهار قسم است:
الف) معاملات نجس؛
ب) معامله شیئی که در راه حرام مصرف میشود؛
ج) معامله شیئی که منفعت حلال مورد اعتناء ندارد؛
د) معامله با عمل محرّم.
فصل اول) معاملات نجس
گاهی خود نجاسات معامله میشود و گاهی شیء متنجس. از این رو درباره هر یک جداگانه بحث میکنیم.
گفتار اول: معامله عین نجس
معامله بعضی از نجاسات، مانند شراب، بی تردید حرام و باطل است. اما چنین نیست که معامله مطلق نجاسات حرام باشد یا در صورت نجس بودن چیزی معامله آن باطل گردد. در این قسمت درباره معاملة بعضی از نجاسات سخن میگوییم.
۱. میته(۴)
مسئله ۱. خرید و فروش میته برای منافع محلله، مانند استفاده دارویی غیر خوراکی و غذا برای حیوانات وحشی جایز است و برای منافع محرمه، مانند استفاده خوراکی برای انسان، حرام است.
مسئله ۲. انتفاع به میته در غیر اموریکه نیاز به طهارت دارد، مکروه است.
۲. خون
خرید و فروش خون انسان اشکال ندارد. اگر در خون حیوان هم منفعت حلالی باشد، اشکال ندارد. اما اگر منفعت حرام؛ مثل اکل و شرب باشد، حرام است.
۳. خمر (شراب)
الف) توضیحی درباره خمر
مراد از خمر فقط شراب گرفته شده از آب انگور نیست، بلکه مطلقِ مسکر است؛ اگرچه ممکن است به بعضی از مسکرات، اسمِ خمر (یعنی شراب، در استعمالات فارسی) اطلاق نشود، اما حرمت معامله، شامل این مسکرات نیز میشود؛ مانند آبجو که به آن شراب اطلاق نمیشود، اما مُسکر است. همچنین ممکن است میوه یا چیزهایی که در آنها مخمر وجود دارد، یا مسکری که از راه تقطیر به دست میآید، وسیلهای برای اسکار باشد؛ مثلا اگر مواد خمری انگور یا کشمش را به وسیله تقطیر جمع کنند، خمر شامل آن نیز میشود؛ هرچند به این مواد خمری، عرق گویند نه شراب.
ب)خرید و فروش شراب
اگر شراب برای منفعت رایج و متداولش (نوشیدن) معامله شود، حرام و باطل است.
ج) خرید و فروش الکل
معامله مسکراتی که به منظور اسکار تولید نمیشود؛ مانند الکل طبی (الکل سفید) و الکل صنعتی، در صورتیکه:
یک- برای غیر غرض اسکار است !اشکال ندارد.
مثال: الکل صنعتی را برای صیقلزدن چوب یا حلکردن لاک، یا الکل سفید را برای ضدعفونی کردن در تزریقات و... معامله کنند.
دو- برای غرض اسکار است »» باطل و حرام است.
د) خرید و فروش فقاع
فقاع(۵) در معامله حکم شراب را دارد.
ﻫ) مسکرات جامد
بعضی چیزها خاصیت اسکار دارند، اما مایع نیستند؛ مثل حشیش و بنگ که جامدند »» استعمال آن قطعا حرام، ولی نجس نیست و اگر معامله آن:
یک- برای غرضی غیر از اسکار است »» اشکال ندارد.
دو- برای غرض اسکار است »» حرام است.
مسئله
۱. شیئی که در حالت طبیعی مسکر نیست، مثلا سمی کشنده است، که اگر آن را با آب مخلوط کنند، سمی که در آن متراکم و موجب قتل است، در آب منتشر و موجب سکر میشود، اگر این شیء به غرض اسکار معامله شود، آن معامله نیز حرام و باطل است.
۲. هر مایعی که موجب مستی و سکر میشود -چه قلیل باشد چه کثیر، چه به تنهایی باشد و چه ممزوج با چیز دیگر- حکم خمر را خواهد داشت.
۴. خوک
مسئله ۱. اگر خوک را برای استفاده متعارف (یعنی تغذیه انسان) معامله کنند، حرمت تکلیفی آن معلوم نیست؛ هرچند معامله آن باطل است.
مسئله ۲. اگر خوک را برای استفاده حلال معامله کنند، معامله صحیح است؛ مثل معامله کردن به منظور مورد تغذیه قرارگرفتن گوشت آن در باغ وحش، یا نگهداری در باغ وحش یا به منظور استفاده از مو و پشم آن و... .
گفتار دوم: معامله شیء متنجس
۱. شیء متنجس از جهت امکان تطهیر، به دو صورت است:
الف) قابل تطهیر نیست:
یک. درحال نجاست منفعت حلالی ندارد؛ مانند دارویی که نجس شده و منفعت آن منحصر در شرب است و شرب نجس هم در غیر موارد ضرورت، حرام است. »» معامله صحیح نیست.
دو. درحال نجاست منفعت حلال دارد »» معامله جایز است.
ب) قابل تطهیر است »» معامله جایز است.
۲. اعتبار و عدم اعتبار قصد منفعت حلال در مبیع متنجس
دو فرض دارد:
الف) منفعت حلال آن، منفعت رایج یا مساوی با منفعت حرام است »» قصد منفعت حلال مطلقا لازم نیست.
ب) منفعت حلال آن از منافع نادر است:
یک) گاهی این شیء منافع گوناگون دارد، اما از یک یا دو منفعت آن بیش از منافع دیگر آن استفاده میشود. ولی چنین نیست که سایر منافع در مالیت آن تأثیر نداشته باشد !قصد انتفاع به منفعت حلال لازم نیست.
مثال: چنانچه پاتیل بزرگ روغنی نجس شود، منفعت رایج آن، که خوردن است، بر اثر ملاقات با نجس حرام میشود. ولی چنین نیست که به کلی از مالیت ساقط شود؛ مثلا میتوان در ساخت صابون از چنین روغنی استفاده کرد. هرچند نسبت به خوردن، این منفعت نادر است، اما از آن منافع نادری نیست که در مالیت این روغن دخیل نباشد. دلیل دخیل بودن آن در مالیت، این است که اگر آن منفعت رایج، از دسترس خارج شد، صاحب این مال و دیگران احساس نمیکنند که این روغن، بهکلی از مالیت ساقط شده است؛ هرچند ارزش آن کمتر از وقتی است که نجس نشده بود.
دو) این منفعت نادر به گونهای است که در مالیت این شیء متنجس هیچ دخالتی ندارد و اصلا این منفعت را جزء منافع و فوائد آن در نظر نمیگیرند. اما همین منفعت نادر وقتی مورد احتیاج مشتری قرار گرفت، موجب میشود به دنبال این متاع برای تحصیل این منفعت برود »» در صحت این نوع معامله قصد مشتری معتبر است.
مثال: شربت سینهای که نجس شده، عرف هنگام قیمت گذاری این شربت که مصرف دارویی برای بیمار دارد، رفع لکه را جزء منافع و فواید آن در نظر نمیگیرد؛ مثلا اگر خونی روی بدن یا لباس انسان باشد، میتوان با آن، این لکه خون را پاک کرد. این منفعت اصلا به حساب نمیآید و در مالیت آن شربت دخالت ندارد؛ حال اگر کسی به خاطر نیاز و حاجت به این شربتِ غیر قابل استفاده در نوشیدن، خریدار آن باشد، صِرف این مطالبه و احتیاج به این شیء که حاضر میشود در مقابل آن بذل مال کند، موجب مالیت آن شیء نجس میشود. حالکه مالیت حاصل شد، معامله آن جایز است. ولی این معامله در صورتی جایز است که چنین قصدی وجود داشته باشد. بنابراین در صحت این نوع معامله، قصد معتبر است.
نکته
در فرض سوم که قصد منفعت حلال برای صحت معامله شرط است، اگر فقط از جانب مشتری این قصد باشد، کافی است. بنابراین اگر فروشنده از قصد او با خبر نباشد، برای او هم معامله صحیح است؛ زیرا برای صحت معامله و اینکه از سفهی و باطل بودن خارج شود، مالیت عوضین در نظر یکی از دو طرف معامله کافی است؛ برای مثال، اگر صفحهای از یک کتاب برای فروشنده بیارزش باشد و در مقابل، مشتری، همان کتاب را بهطور ناقص داشته، این صفحه آن را تکمیل کند، این ورق مالیت پیدا میکند و معامله آنها صحیح است.
۳. اعلام نجاست متنجس
وجوب اعلام نجاست در جایی است که علم یا احتمال قوی به امکان صَرف مبیع متنجس در حرام وجود داشته باشد. در غیر اینصورت، اگر فروشنده میداند که مشتری کالا را در حرام صرف نمیکند، اعلام واجب نیست.
۴. تغریر جاهل(۶)
تغریر و فریبدادن دیگری به یکی از سه صورت زیر است:
الف) تغریر در معارف حقة الهیه؛ برای مثال کسی مسئله معاد یا امامت که واجب است مکلف درباره آن معرفت صحیح داشته باشد، به شکل غلط به دیگری بگوید »» حرام است.
نکته:
گاهی بیان سست و دفاع ناقص از یک حقیقت، مشمول همین تغریر جاهل است؛ چراکه این دفاع موهن، مثل حمله به آن حقیقت است. ازاینرو سخن باید متقن باشد و اگر درباره مطلبی شک داریم، آن را بیان نکنیم.
ب) تغریر در اثر جهل به حکم شرعی؛ در چنین جایی افزون بر اعتقاد باطل، مفسده عملی هم در پی دارد؛ چنانکه انسانی در باب نماز، روزه یا حج، امری خلاف واقع به مخاطب بگوید، که در این صورت، هم باور اشتباه در او به وجود میآید و هم عملش باطل و فاسد میشود »» حرام است.
ج) تغریری که ناشی از جهل به موضوع است؛ مثلا در جاییکه شخصی با تغییر دادن عنوان موضوع یا به هر نحو دیگر، موضوع حکم شرعی را طوری در اختیار دیگری گذارد که او مرتکب حرام شود؛ یعنی عمل یا گفتار غار(۷) باعث ارتکاب حرام در مغرور(۸)، شود. چه این تأثیرگذاری، به صورت علیت یا سببیت و یا شرطیت(۹) باشد. »» حرام است.
مسئله
اگر شخصی باعث به گناه افتادن دیگری نمیشود، ولی کسی را در حال ارتکاب حرام میبیند و مانع او نمیشود:
۱. ارتکاب حرام به خاطر جهل به حکم است »» بر مکلف اظهار و اعلام حکم شرعی واجب است.
مثال: کسی که با تیمم نماز میخواند، درحالیکه آب وجود دارد و نمیداند با وجود آب، تیمم باطل است. یا نمیداند هنگام زلزله نماز آیات واجب میشود یا حرمت فقاع را نمیداند، یا نمیداند نظر به برخی از نامحرمهایی که در معاشرتهای خانوادگی متداول است، حرام است. همه اینها از موارد جهل به حکم کلی الهی است که اعلام آن واجب است.
۲. به خاطر جهل به موضوع است:
ب) موضوع از موضوعات مهم نیست! اعلام واجب نیست؛ مثل احکامیکه جاهل در آنها معذور است.
مسئله
اگر موضوع مهم باشد در موارد شک، بر مکلف، احتیاط واجب، اظهار و اعلام است.
معاملات(۱) از نظر حرمت و حلیّت دو قسم است:
۱. معاملات حرام: معاملاتی که ممنوع است و مکلف با انجام دادن آن مؤاخذه میشود(۲). در بعضی موارد افزون بر حرمت، معامله نیز باطل است؛ یعنی نقل و انتقال صورت نمیگیرد(۳)؛ مانند خرید و فروش شراب که هم معاملهاش حرام است و طرفین مؤاخذه میشوند، و هم باطل است.
۲. معاملات جایز: معاملاتی که با رعایت شرایط آن صحیح و نافذ است؛ مانند خرید و فروش خانه مسکونی.
معاملات محرمه چهار قسم است:
الف) معاملات نجس؛
ب) معامله شیئی که در راه حرام مصرف میشود؛
ج) معامله شیئی که منفعت حلال مورد اعتناء ندارد؛
د) معامله با عمل محرّم.
فصل اول) معاملات نجس
گاهی خود نجاسات معامله میشود و گاهی شیء متنجس. از این رو درباره هر یک جداگانه بحث میکنیم.
گفتار اول: معامله عین نجس
معامله بعضی از نجاسات، مانند شراب، بی تردید حرام و باطل است. اما چنین نیست که معامله مطلق نجاسات حرام باشد یا در صورت نجس بودن چیزی معامله آن باطل گردد. در این قسمت درباره معاملة بعضی از نجاسات سخن میگوییم.
۱. میته(۴)
مسئله ۱. خرید و فروش میته برای منافع محلله، مانند استفاده دارویی غیر خوراکی و غذا برای حیوانات وحشی جایز است و برای منافع محرمه، مانند استفاده خوراکی برای انسان، حرام است.
مسئله ۲. انتفاع به میته در غیر اموریکه نیاز به طهارت دارد، مکروه است.
۲. خون
خرید و فروش خون انسان اشکال ندارد. اگر در خون حیوان هم منفعت حلالی باشد، اشکال ندارد. اما اگر منفعت حرام؛ مثل اکل و شرب باشد، حرام است.
۳. خمر (شراب)
الف) توضیحی درباره خمر
مراد از خمر فقط شراب گرفته شده از آب انگور نیست، بلکه مطلقِ مسکر است؛ اگرچه ممکن است به بعضی از مسکرات، اسمِ خمر (یعنی شراب، در استعمالات فارسی) اطلاق نشود، اما حرمت معامله، شامل این مسکرات نیز میشود؛ مانند آبجو که به آن شراب اطلاق نمیشود، اما مُسکر است. همچنین ممکن است میوه یا چیزهایی که در آنها مخمر وجود دارد، یا مسکری که از راه تقطیر به دست میآید، وسیلهای برای اسکار باشد؛ مثلا اگر مواد خمری انگور یا کشمش را به وسیله تقطیر جمع کنند، خمر شامل آن نیز میشود؛ هرچند به این مواد خمری، عرق گویند نه شراب.
ب)خرید و فروش شراب
اگر شراب برای منفعت رایج و متداولش (نوشیدن) معامله شود، حرام و باطل است.
ج) خرید و فروش الکل
معامله مسکراتی که به منظور اسکار تولید نمیشود؛ مانند الکل طبی (الکل سفید) و الکل صنعتی، در صورتیکه:
یک- برای غیر غرض اسکار است !اشکال ندارد.
مثال: الکل صنعتی را برای صیقلزدن چوب یا حلکردن لاک، یا الکل سفید را برای ضدعفونی کردن در تزریقات و... معامله کنند.
دو- برای غرض اسکار است »» باطل و حرام است.
د) خرید و فروش فقاع
فقاع(۵) در معامله حکم شراب را دارد.
ﻫ) مسکرات جامد
بعضی چیزها خاصیت اسکار دارند، اما مایع نیستند؛ مثل حشیش و بنگ که جامدند »» استعمال آن قطعا حرام، ولی نجس نیست و اگر معامله آن:
یک- برای غرضی غیر از اسکار است »» اشکال ندارد.
دو- برای غرض اسکار است »» حرام است.
مسئله
۱. شیئی که در حالت طبیعی مسکر نیست، مثلا سمی کشنده است، که اگر آن را با آب مخلوط کنند، سمی که در آن متراکم و موجب قتل است، در آب منتشر و موجب سکر میشود، اگر این شیء به غرض اسکار معامله شود، آن معامله نیز حرام و باطل است.
۲. هر مایعی که موجب مستی و سکر میشود -چه قلیل باشد چه کثیر، چه به تنهایی باشد و چه ممزوج با چیز دیگر- حکم خمر را خواهد داشت.
۴. خوک
مسئله ۱. اگر خوک را برای استفاده متعارف (یعنی تغذیه انسان) معامله کنند، حرمت تکلیفی آن معلوم نیست؛ هرچند معامله آن باطل است.
مسئله ۲. اگر خوک را برای استفاده حلال معامله کنند، معامله صحیح است؛ مثل معامله کردن به منظور مورد تغذیه قرارگرفتن گوشت آن در باغ وحش، یا نگهداری در باغ وحش یا به منظور استفاده از مو و پشم آن و... .
گفتار دوم: معامله شیء متنجس
۱. شیء متنجس از جهت امکان تطهیر، به دو صورت است:
الف) قابل تطهیر نیست:
یک. درحال نجاست منفعت حلالی ندارد؛ مانند دارویی که نجس شده و منفعت آن منحصر در شرب است و شرب نجس هم در غیر موارد ضرورت، حرام است. »» معامله صحیح نیست.
دو. درحال نجاست منفعت حلال دارد »» معامله جایز است.
ب) قابل تطهیر است »» معامله جایز است.
۲. اعتبار و عدم اعتبار قصد منفعت حلال در مبیع متنجس
دو فرض دارد:
الف) منفعت حلال آن، منفعت رایج یا مساوی با منفعت حرام است »» قصد منفعت حلال مطلقا لازم نیست.
ب) منفعت حلال آن از منافع نادر است:
یک) گاهی این شیء منافع گوناگون دارد، اما از یک یا دو منفعت آن بیش از منافع دیگر آن استفاده میشود. ولی چنین نیست که سایر منافع در مالیت آن تأثیر نداشته باشد !قصد انتفاع به منفعت حلال لازم نیست.
مثال: چنانچه پاتیل بزرگ روغنی نجس شود، منفعت رایج آن، که خوردن است، بر اثر ملاقات با نجس حرام میشود. ولی چنین نیست که به کلی از مالیت ساقط شود؛ مثلا میتوان در ساخت صابون از چنین روغنی استفاده کرد. هرچند نسبت به خوردن، این منفعت نادر است، اما از آن منافع نادری نیست که در مالیت این روغن دخیل نباشد. دلیل دخیل بودن آن در مالیت، این است که اگر آن منفعت رایج، از دسترس خارج شد، صاحب این مال و دیگران احساس نمیکنند که این روغن، بهکلی از مالیت ساقط شده است؛ هرچند ارزش آن کمتر از وقتی است که نجس نشده بود.
دو) این منفعت نادر به گونهای است که در مالیت این شیء متنجس هیچ دخالتی ندارد و اصلا این منفعت را جزء منافع و فوائد آن در نظر نمیگیرند. اما همین منفعت نادر وقتی مورد احتیاج مشتری قرار گرفت، موجب میشود به دنبال این متاع برای تحصیل این منفعت برود »» در صحت این نوع معامله قصد مشتری معتبر است.
مثال: شربت سینهای که نجس شده، عرف هنگام قیمت گذاری این شربت که مصرف دارویی برای بیمار دارد، رفع لکه را جزء منافع و فواید آن در نظر نمیگیرد؛ مثلا اگر خونی روی بدن یا لباس انسان باشد، میتوان با آن، این لکه خون را پاک کرد. این منفعت اصلا به حساب نمیآید و در مالیت آن شربت دخالت ندارد؛ حال اگر کسی به خاطر نیاز و حاجت به این شربتِ غیر قابل استفاده در نوشیدن، خریدار آن باشد، صِرف این مطالبه و احتیاج به این شیء که حاضر میشود در مقابل آن بذل مال کند، موجب مالیت آن شیء نجس میشود. حالکه مالیت حاصل شد، معامله آن جایز است. ولی این معامله در صورتی جایز است که چنین قصدی وجود داشته باشد. بنابراین در صحت این نوع معامله، قصد معتبر است.
نکته
در فرض سوم که قصد منفعت حلال برای صحت معامله شرط است، اگر فقط از جانب مشتری این قصد باشد، کافی است. بنابراین اگر فروشنده از قصد او با خبر نباشد، برای او هم معامله صحیح است؛ زیرا برای صحت معامله و اینکه از سفهی و باطل بودن خارج شود، مالیت عوضین در نظر یکی از دو طرف معامله کافی است؛ برای مثال، اگر صفحهای از یک کتاب برای فروشنده بیارزش باشد و در مقابل، مشتری، همان کتاب را بهطور ناقص داشته، این صفحه آن را تکمیل کند، این ورق مالیت پیدا میکند و معامله آنها صحیح است.
۳. اعلام نجاست متنجس
وجوب اعلام نجاست در جایی است که علم یا احتمال قوی به امکان صَرف مبیع متنجس در حرام وجود داشته باشد. در غیر اینصورت، اگر فروشنده میداند که مشتری کالا را در حرام صرف نمیکند، اعلام واجب نیست.
۴. تغریر جاهل(۶)
تغریر و فریبدادن دیگری به یکی از سه صورت زیر است:
الف) تغریر در معارف حقة الهیه؛ برای مثال کسی مسئله معاد یا امامت که واجب است مکلف درباره آن معرفت صحیح داشته باشد، به شکل غلط به دیگری بگوید »» حرام است.
نکته:
گاهی بیان سست و دفاع ناقص از یک حقیقت، مشمول همین تغریر جاهل است؛ چراکه این دفاع موهن، مثل حمله به آن حقیقت است. ازاینرو سخن باید متقن باشد و اگر درباره مطلبی شک داریم، آن را بیان نکنیم.
ب) تغریر در اثر جهل به حکم شرعی؛ در چنین جایی افزون بر اعتقاد باطل، مفسده عملی هم در پی دارد؛ چنانکه انسانی در باب نماز، روزه یا حج، امری خلاف واقع به مخاطب بگوید، که در این صورت، هم باور اشتباه در او به وجود میآید و هم عملش باطل و فاسد میشود »» حرام است.
ج) تغریری که ناشی از جهل به موضوع است؛ مثلا در جاییکه شخصی با تغییر دادن عنوان موضوع یا به هر نحو دیگر، موضوع حکم شرعی را طوری در اختیار دیگری گذارد که او مرتکب حرام شود؛ یعنی عمل یا گفتار غار(۷) باعث ارتکاب حرام در مغرور(۸)، شود. چه این تأثیرگذاری، به صورت علیت یا سببیت و یا شرطیت(۹) باشد. »» حرام است.
مسئله
اگر شخصی باعث به گناه افتادن دیگری نمیشود، ولی کسی را در حال ارتکاب حرام میبیند و مانع او نمیشود:
۱. ارتکاب حرام به خاطر جهل به حکم است »» بر مکلف اظهار و اعلام حکم شرعی واجب است.
مثال: کسی که با تیمم نماز میخواند، درحالیکه آب وجود دارد و نمیداند با وجود آب، تیمم باطل است. یا نمیداند هنگام زلزله نماز آیات واجب میشود یا حرمت فقاع را نمیداند، یا نمیداند نظر به برخی از نامحرمهایی که در معاشرتهای خانوادگی متداول است، حرام است. همه اینها از موارد جهل به حکم کلی الهی است که اعلام آن واجب است.
۲. به خاطر جهل به موضوع است:
الف) موضوع در شریعت اسلام از موضوعات مهم است که خداوند به هیچ وجه راضی به ابتلای مکلف به آن نیست، مثل جان انسان یا اعراض (آبرو و حیثیت مؤمن) و همچنین اموال او! بر مکلف اظهار و اعلام واجب است.
مثال: مال کسی را بدون اینکه بداند غصب است، تصرف میکند، یا به خیال اینکه فردی مهدورالدم است، میخواهد او را به قتل برساند، یا میخواهد خواهر رضاعی اش را -بدون اینکه بداند خواهرش است- به عقد خود درآورد.ب) موضوع از موضوعات مهم نیست! اعلام واجب نیست؛ مثل احکامیکه جاهل در آنها معذور است.
مسئله
اگر موضوع مهم باشد در موارد شک، بر مکلف، احتیاط واجب، اظهار و اعلام است.
(۱) منظور از معاملات -اعم از جایز و حرام- هر نوع معاملهای است و مخصوص خرید و فروش نیست.
(۲) اصطلاحا به آن حرام تکلیفی گفته میشود.
(۳) به معاملاتی که باطل است اصطلاحا حرام وضعی میگویند.
(۴) مقصود میته حیوان است نه انسان.
(۵) نوعی شراب است که از جو گرفته میشود و درجه اسکار آن کم است.
(۶) تغریر جاهل، یعنی کسی را به کمک جهالت خودِ او در ورطه گناه افکندن.
(۷) فریب خورده
(۸) فریب دهنده
(۸) فریب دهنده
(۹) تفاوت سبب و شرط در این است که تأثیر سبب در پیدایش مسبب از نوع تأثیر علت در تحقق معلول است. اما تأثیر شرط، تأثیر علت نیست؛ ایجاد زمینه است تا اینکه مسبب از علت تولید شود. یک اوضاع و احول را به وجود میآورد تا آن سبب بتواند در تحقق مسبب تأثیر گذارد؛ مثلا در اعتباریات، صیغه بیع، ایجاب و قبول، سبب تحقق بیع در عالم اعتبار است. ولی شرطش این است که متعاقدین، عاقل، بالغ و مرید باشند. کمال طرفین به عقل و بلوغ، شرط تأثیر عقد ایجاب و قبول برای ایجاد ملکیت است.
در تکوینیات، مثلا آتش سبب سوزاندن است. ولی شرط تأثیر این سبب، تماس آن با جسم است. اگر تماس نباشد، آتش اعمال سببیت نمیکند؛ هر دو به نحوی تأثیر دارند، اما تأثیر آتش غیر از تأثیر تماس است. ازاینرو دو نوع تأثیرند که به اولی «سبب» میگویند و به دومی «شرط».
در این مجموعهی آموزشی، علاوه بر موارد موجود در رسالهی «اجوبة الإستفتائات»، استفتائات جدید نیز اضافه و از جزوههای دروس خارج فقه معظمله نیز بهره گرفته شده است، تا بر غنای آموزشی مجموعه، بر طبق اسلوب و بیان معظمله اضافه شود.
شایان ذکر است که دفتر استفتائات حضرت آیتالله العظمی خامنهای این رسالهی آموزشی را تأیید و عمل به آن را مجزی اعلام کرده است.
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR، دروس این رسالهی آموزشی را برای استفاده مقلدان، به مرور منتشر میکند.
در تکوینیات، مثلا آتش سبب سوزاندن است. ولی شرط تأثیر این سبب، تماس آن با جسم است. اگر تماس نباشد، آتش اعمال سببیت نمیکند؛ هر دو به نحوی تأثیر دارند، اما تأثیر آتش غیر از تأثیر تماس است. ازاینرو دو نوع تأثیرند که به اولی «سبب» میگویند و به دومی «شرط».
در این مجموعهی آموزشی، علاوه بر موارد موجود در رسالهی «اجوبة الإستفتائات»، استفتائات جدید نیز اضافه و از جزوههای دروس خارج فقه معظمله نیز بهره گرفته شده است، تا بر غنای آموزشی مجموعه، بر طبق اسلوب و بیان معظمله اضافه شود.
شایان ذکر است که دفتر استفتائات حضرت آیتالله العظمی خامنهای این رسالهی آموزشی را تأیید و عمل به آن را مجزی اعلام کرده است.
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR، دروس این رسالهی آموزشی را برای استفاده مقلدان، به مرور منتشر میکند.