بیانات در دیدار جمعی از بسیجیان
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
برادران و خواهران عزیز؛ خیلی خوش آمدید. امیدوارم پروردگار متعال همه شما را در هر جای این میهنِ بزرگِ اسلامىِ عزیز، مشغول تلاش هستید، مشمول لطف و رحمت و فضل خود قرار دهد.
هفته بسیج، بحمداللَّه با وضع درخشانی برگزار شد و بار دیگر به برکت همّت و تلاش و کار مستمرّ و پر رنجِ دوره سال شما، نام و یاد و روحیه بسیجی، در جامعه اسلامی زنده شد. این جریان مبارک، باید همچنان در همه مقاطع و فصول و در همه سالها، مثل یک شطّ خروشان و پر برکت و پر فیض، ادامه پیدا کند و جریان داشته باشد.
مطلب اساسی این است که بسیج، یک حرکت بیریشهو سطحی و صرفاً از روی احساسات نیست. بسیج یک حرکت منطقی و عمیق و اسلامی و منطبق بر نیازهای امروز دنیای اسلام و - به طریق اولی - جامعه اسلامی است. قرآن کریم میفرماید: «هوالذی أیّدک بنصره و بالمؤمنین(۱)»؛ ای پیامبر! خدای متعال تو را، هم به وسیله نصرت خودش و هم از طریق مؤمنین، مؤیّد قرار داد و کمک کرد. این خیل عظیم مؤمنینی که در این جا مورد اشاره آیه قرآن قرار گرفتهاند، عبارت دیگری است از آن چه که امروز به نام «بسیج» در جامعه ما وجود دارد. آیات دیگر قرآن هم، آن جا که اشاره به مردم و آحاد مؤمن و انسانهای با اخلاص میکند، بسیجِ عزیزِ کم نظیرِ زمان ما را که محصول فکر و درایت امام بزرگوار است، نشانه میگیرد.
درباره نیاز دنیای اسلام به این حرکت، واقعاً باید تأمّل و تعمّق کرد. بعضی کسان «بسیج» را درست نفهمیدند. آنها خیال میکنند بسیجی یعنی کسی که از کارهای دیگر باز بماند! این، ضعف بینش آنهاست. این، ندانستن حقیقت و کوته فکری است. بسیج و بسیجی بودن و حرکت و فرهنگ بسیجی، از این تخیّلات بیاساس، خیلی فراتر است.
مایلم مطالبی را در این زمینه مطرح کنم تا برای شما جوانان عزیز و همه جوانان خوب این مملکت، چه در پایگاههای مقاومت، چه در دانشگاهها و دبیرستانها، چه در میان برادران و یا خواهران، چه در شهرها و روستاها و چه در اصناف و قشرهای مختلف - که قوام بسیج به شما و امثال شماست - سررشته باشد و روی آن تکیه و تعمّق شود.
امروز دو آفت در سطح جهان اسلام مشاهده میشودکه یکی مربوط به دولتها و حکومتها و رژیمهای حاکم است و دیگری به مردم مربوط میشود. آن آفتی که به دولتها و رژیمها مربوط میشود، این است که غالباً در دنیای اسلام، حکومتها از مردم منقطعند. ممکن است انتخاباتی انجام گیرد و اکثریّتی - واقعی و یا صوری - رأی هم بدهند و مثلاً فردی هم رئیس جمهور شود؛ ولی اکثریت مردمدر صحنه نیستند و رابطه آنها با نظام قطع است. بعضی از کشورها همین انتخابات صوری را هم ندارند و مثلاً رئیس جمهور و یا پادشاهِ مادام العمر، بر آنها حکومت میکند و نظر و اراده مردم، نقشی در سرنوشت کشور ندارد. مردم، کار خودشان را میکنند؛ حکومتها هم راه خودشان را میروند!
شما نگاه کنید در این سی، چهل سال اخیر، چقدر کودتا در کشورهای اسلامی انجام گرفته است! عدّهای آمدهاند و عدّه قبلی را از بین بردهاند و خودشان سر جای آنها نشستهاند و مردم هم اصلاً بدون این که بر آن گذشتگان بگریند یا برای آیندگان جشن بگیرند، فقط وضعیت را تماشا کردهاند! این، جدایی ملتها از حکومتهاست.
اگر شما به زندگی چنین حکومتها و رؤسایی نگاه کنید، میبینید که شبیه مردمشان نیستند و اگر به مردم نگاه کنید، میبینید از وضع حکّامشان اصلاً خبر ندارند! گذشته کشور خودمان نیز همین گونه بود و هیچ ارتباط و پیوند عاطفی و عملی، میان مردم و رؤسای کشور وجود نداشت. مردم منتظر حرف و دستور آنها نبودند و اگر حرف و دستوری هم میدادند، گوش نمیکردند و در مواقعی از روی ترس، دستورات را اجرا میکردند.
نتیجه این آفت و عیب بزرگ، این شده است که حکومتهای بریده از ملتها، چون موقعیّت خودشان را متزلزل و پشتشان را خالی میبینند، به دامن قدرتها پناه میبرند. یعنی یا به دامن امریکا میچسبند یا دیروز که شوروی بود، به سراغ آن کشور میرفتند و یا به یکی دیگر از دولتهایی که سرشان به تنشان میارزد، تکیه میکنند!
رابطه و نسبت معکوسی بین ارتباط با مردم و ارتباط با قدرتها و پناه بردن به آنها وجود دارد: هر حکومتی که ارتباطش با مردم خود صمیمانه است، به قدرتها بیاعتناست و به آنها نگاه و تکیه نمیکند و به حرف آنها محل نمیگذارد و دستور آنها را به گوش نمیگیرد و به سراغ آنها نمیرود؛ ولی هر حکومتی که با مردم خود رابطه ندارد، با قدرتهای بزرگ گرم میگیرد و به آغوش آنها پناه میبرد و به آنها تکیه میکند و قهراً از آنها حرف میشنود و دستور آنها را اجرا میکند! از آن طرف نیز همین طور است: هر حکومتی که به قدرتها نزدیک شد، از مردم خود دور میشود و هر حکومتی که از قدرتهای بزرگ جهانی دور شد، در دل مردم خود جای میگیرد. این، یک امر روشن و بدیهی در فرهنگ و معارف سیاسىِ امروز دنیاست.
متأسّفانه اغلب دولتهای اسلامی با مردم خودشان رابطه ندارند و نتیجتاً به آغوش قدرتها پناه میبرند. اگر امریکا دستوری داد و فرمانی صادر کرد، فوراً اطاعت میکنند و دست به سینه در مقابل او میایستند! حال شما نگاه کنید و ببینید که امروز کدامیک از کشورهای اسلامی، این گونه نیستند!
آفت دوم - که آن هم خیلی دردناک و گریه آور است - مربوط به ملتهاست. متأسّفانه در کشورهای اسلامی، از چهل، پنجاه سال قبل تا کنون، جوانان به سمت فساد سوق داده میشوند. این روشهایی که میشنوید، در گذشته در کشور ما هم بود و امروز در کشوهای دیگر به صورت عمومی وجود دارد. امروز اگر در کشور ما فردی بخواهد در گوشهای تظاهر به فساد کند، همه به او اخم میکنند و چهره در هم میکشند؛ اما متأسفانه در کشورهای دیگر، این حالت وجود ندارد. دختران و پسران کشورهای اسلامی، در دامِ موجِ فسادِ همه گیری قرار گرفتهاند که از سمت کشورهای غربی و فرهنگ آن دیار برنامه ریزی شده و به طرف آنها سرازیر گردیده است.
البته جوانان در همیشه تاریخ، احساسات شهوانی و غرایز گوناگون دارند و آسیب پذیرند؛ اما شاید در هیچ دورهای از دورههای تاریخ، این گونه که حدس میزنیم، این همه فساد در میان جوانان دنیا مشاهده نشود و همهگیر نشده باشد!
همان طور که گفتم منشأ این فساد، کشورهای غربی - امریکا و اروپا - هستند. آنها با فرهنگ خودشان، فساد را به سمت کشورهایی که پذیرای آن بودند، صادر کردند. شما در کشورهای اسلامی، جوانانی را مشاهده میکنید که از همان جوانانی که اسمهای گوناگونی دارند (و من نمیخواهم فضای مجلس را با این اسمها خراب کنم) و تحت نامهای مختلف و شکلها و موها و لباسها و رفتارهای عجیب و غریب، به چیزهای زائدِ زندگی سرگرمند؛ تقلید میکنند!
البته در حاشیه، به این نکته هم اشاره کنم که غرب بتدریج چوب رفتار و اعمال فساد انگیز خود را میخورد؛ مثل همان کسی که در دست خود، ظرفی پر از مایع میکروب طاعون بگیرد و در آب شُربِ خانهها بریزد! بالاخره خود او نیز، روزی دچار طاعون خواهد شد. امروز، طاعون فساد در غرب، خودش را نشان میدهد؛ به طوری که عُقلا دستپاچه شدهاند و از چنین وضعیتی نگرانند. این نگرانی، در مطبوعات مهّم اروپا و بخصوص امریکا، منعکس است که ما آن را مشاهده میکنیم.
بنابراین، آفت دوم این است که فساد همهگیر و سیلآسا و تباه کنندهای، به سمت جوانان کشورهای اسلامی سرازیر شده است. اثر این فساد و تباهی، این است که جوانِ فاسد شده، به فکر اصلاح نمیافتد و انگیزه پیدا نمیکند و دین و معنویّت و ایمان و سیاست به معنای صحیح، برای او دیگر معنا پیدا نمیکند و اگر از روی اجبار و برای نان بخور و نمیر، درس بخواند، آن درس هم همراه با فساد است و وقتی متخصّص شد، تازه یک آدم فاسد، فارغ التّحصیل شده است! این، عیبِ بزرگِ جوامع اسلامی است که وقتی انسان ابعاد این عیب عظیم و آفت بزرگ را میبیند، واقعاً باید به خدای متعال پناه ببرد.
به اعتقاد من، امام عزیز ما با الهامی که پروردگار متعال به قلب آن بزرگوار کرد و او را هدایت نمود، با این حرکت عظیم بسیج، این دو عیب را در کشور ما ریشه کن کرد. شما بسیج را این گونه در نظر بگیرید. بسیج از طرفی به معنای حرکت خود جوش مردمی است؛ مردمی که خودشان را صاحب مملکت خویش میدانند؛ مردمی که - بخصوص جوانانش - با معنویّت هستند و دلشان با خدا آشناست؛ مردمی که اوّلاً از هر گونه انحراف در مشی کلّی کشورشان آگاه میشوند، ثانیاً از آن رنج میبرند و ثالثاً در مقابل آن انحراف میایستند. این، معنای بسیج است.
کسی که به مسائل و جریان کلّی کشور خود و به دشمنی که از هر طرف به او حمله کند - چه نظامی و چه فرهنگی - حسّاس است، نمیتواند به سمت فساد برود و فرصت اندیشیدن به خواستههای فاسد و مفسدی که دشمنان در جامعه القا میکنند، ندارد.
آن روزی که امام فرمودند: ارتش بیست میلیونی در ایران تشکیل شود؛ کشور ما چهل میلیون یعنی نصف جمعیت کنونی، جمیعت داشت و همه دارای خصوصیّات بسیجی بودند. امروز هم این گونه است. مردمی که چنین خصوصیّتی دارند، نسبت به مسائل محیط و جامعه و نظام خود، بیتفاوت نیستند. کسی در رأس امور قرار میگیرد که مورد حمایت آنها باشد و اگر کسی مورد حمایت مردم نباشد، در رأس امور قرار نمیگیرد. پس رابطه و پیوند بین مسؤولان کشور و آحاد مردم که متن عمومی آنها هم همین بسیجیها هستند، یک رابطه تنگاتنگ و برادرانه و صمیمانه است و این خصوصیّت، آن عیب اوّل را از بین میبرد. حکومتی که این گونه به مردم متّکی باشد، به امریکا که هیچ، اگر در جهان ده قدرت هم وجود داشته باشند و هر کدام هم به عظمتِ استکبار امریکا باشند؛ آن جایی که لازم باشد، با قدرت و شهامت و توکّل به خدا، به دهان همه اینها میزند.
امروز همه مردم دنیا و همه دولتها و شخصیتهای سیاسی، شاهدند که نظام مقدّس جمهوری اسلامی، در مقابل خواستهها و تحمیلها و تقاضاهای امریکا «نه» میگوید و جنایتها و فاجعه آفرینیهای امریکا و استکبار و زائدههای او - از جمله رژیم صهیونیستی - را امضا نمیکند. این، موضعِ شجاعانه و برجستهای است و کار کوچکی هم نیست. کسانی که در دنیا مسائل را میفهمند - از جمله رؤسای برخی از کشورها و مسؤولان بزرگ سیاسی و شخصیتهای مصلح - در مقابل این موضع، سر تسلیم فرود میآورند.
البته در مقام دشمنی و خباثت، دشمنىِ خودشان را میکنند؛ اما به خاطر همین موضعِ امتناعِ عظیم و مستحکم، عظمت نظام جمهوری اسلامی و دولت و حاکمیت دین، در چشم آنها آشکار و روشن است. این، به یُمن همین پیوند و به برکت بسیجی بودن و حضور بسیج در سطح ایران و در همه زوایای کشور است.
بسیج، یک سازمانِ مشخّصِ رزمی - مثل دیگر سازمانها - نیست. بسیج، یعنی متن ملت و همه آحاد مؤمن و یک حقیقت گسترده در تمام زوایای جامعه. در موضعگیری مردم، این عامل تعیین کننده است. لذا شما میبینید هفده سال بعد از پیروزی انقلاب و بعد از این همه فشار و تبلیغات و این همه موذیگری و خباثتی که دشمنان از خارج و ایادی آنها در داخل انجام میدهند؛ وقتی زمان حضور مردم در بیست و دوم بهمن و روز قدس و ایام انتخابات و اعلام موضعِ عمومی فرا میرسد، مردم مثل کوه استوار میایستند. این، از برکات بسیج است.
کسی خیال نکند که بسیج، یک حاشیه است و ملت و دولت و حکومت، به راهی میروند و بسیج هم در کناری نشسته و به خود مشغول است؛ خیر. «بسیج» متنِ حرکت نظام است. همه باید بسیجی باشند. دولت و مسؤولان هم باید بسیجی باشند و بحمداللَّه هستند. بسیاری از بلند پایگان و مسئوولان برجسته کشور، حقیقتاً بسیجی و دارای فرهنگ و عقاید و حرکت بسیجی هستند.
درمان واقعی آفت دوم هم - که فساد جوانان در دنیاست - همین حرکت و فرهنگ بسیج است. شما در دوران دفاع مقدّس و حتّی بعد از آن تا امروز، دیدید و میبینید که جوانان کشور ما، با صفا و پاکدامن و مشتاقِ حقیقت و سرشار از معنویّات و ارزشهای اسلامی و انقلابی بودند و هستند و با بیاعتنایی و اعراض از آن چیزهایی که جوانان دیگر را در دنیا به خود مشغول میکند، در جامعه ما حضور دارند.
در کجای دنیا، این همه جوان مؤمن و پارسا دیده میشود و وجود دارد؟ هیچ جا این گونه نیست. این، از برکات بسیج است. بنابراین، در حقیقت بسیج یک فرهنگ و یک حرکت فرهنگی است. فرهنگ بسیجی، یعنی چیزی که ما برای هر یک از آحاد جامعه اسلامی، آن را آرزو میکنیم. این که میگوییم همه باید بسیجی باشند، معنایش همین است.
بسیجی کسی است که برای ارزشهای اسلام، اهمیت قائل است و معتقد به خدا و خاضع و خاشع در مقابل پروردگار عالمیان است. در دل، مشتاق صلاح است و میخواهد صالح و پاک باشد و از رذایل اخلاقی دور بماند. میخواهد روز به روز اُنس خود را با خدا بیشتر کند و بنده او باشد و بر طبق فرمان او زندگی کند. بسیجی این راه را راه سعادت میداند. او سعادت را در شهواتِ زودگذرِ زندگی و پوشیدن لباس الوان و رنگارنگ و قرار گرفتن در معرض دید این و آن به خاطر ارضای یک ساعته نمیداند. روح او با این چیزهای کوچک و حقیر، ارضا نمیشود؛ روح او با معارف الهی ارضا میگردد.
بسیجی بلندهمّت است. خواستههای او بزرگ و در حدّ اعتلای کشور است. خواسته او، نجات همه آحاد بشر و رفع فساد و فقر و تبعیض و بیعدالتی و سلطه دشمن است. او از این که زیر پرچم امریکا یا دیگر قدرتهای بیگانه زندگی کند و مثل حیوانات بچرد، بیزار است. برای او فرق میکند و مهم است که چه کسی بر کشور او فرمان براند: یک انسان فاسد و فاسق و فاجر و مزدور بیگانه، یا بندگانِ صالح خدا. او به این که در خانه و در محیط زندگیاش، حکومتِ اللَّه مستقر باشد یا حکومت دشمنانِ اللَّه، اهمیت میدهد. لذا برای این کار میایستد.
در دوران دفاع مقدّس، بسیجیان ما از سرتاسر کشور، از کار و زندگی و استراحت و آغوش خانواده و زن و بچه و همسر و فرزند و عزیزانشان، چشم میپوشیدند و به سمت بیابانهای گرم خوزستان و یا قلّههای یخزده و پر برف غرب و شمال غرب کشور میرفتند و تابستان و زمستان را در آن جا میگذراندند. آنهااین کار را برای دفاع از اسلام و کشور و شرف و استقلال و آزادی و حاکمیت دین خدا میکردند و میدانستند که اگر نظام اسلامی در مرزها شکست بخورد، در مرکز هم شکست خواهد خورد و اگر از لحاظ نظامی شکست بخورد، از لحاظ سیاسی هم شکست خواهد خورد. آنها با اقدام خود، امامشان را تنها نگذاشتند. این، مفهومِ بسیجی و فرهنگ بسیج است. این مفهوم همیشه خواهد بود.
امروز هم بسیجی برای کشور دل میسوزاند؛ برای آبادانی کشور تلاش میکند؛ برای حفظ استقلال ملی، هر چه بتواند کار میکند و از جان خود هم میگذرد. امروز هم اگر احساس کند دشمن میخواهد از روزنهای - چه اقتصادی و سیاسی و چه فرهنگی - به داخل کشور نفوذ کند، در مقابل او میایستد و با مشت به صورتش میکوبد.
در زمان حکومت نبىّ اکرم و امیر المؤمنین علیهما السّلام، با آن که این بزرگواران در داخل کشورشان اقتدار داشتند، ولی دشمنان اسلام حضور خود را نیز حفظ کرده بودند. مگر دشمنان و منافقان نمیخواستند مرکب پیامبر را در آن گردنه رم دهند که خدای متعال وجود مقدّس آن حضرت را نجات داد؟ در زمان آن بزرگواران، ایادی دشمنان خارجی در داخل بودند و حتی به صورت مسجد سازی (مسجد ضرار)، قصد ضربه به حکومت اسلامی را داشتند: «و ارصاداًلمن حاربَ اللَّه و رسوله(۲)». آنها منتظر بودند که دشمن خارجی بیاید و به او کمک برسانند و حکومت پیامبر را از بین ببرند!
آن روز هم دشمنان اسلام بودند؛ امروز هم هستند. ما انتظار نداریم که دشمن در جامعه و داخل کشور ما، جاسوس و سرانگشت و ایادی و انسانهای خبیث و خود فروخته و منافق نداشته باشد. خیر؛ امروز هم هستند. چه کسی در مقابل آنها میایستد؟ طبیعی است که عناصر «بسیج»؛ یعنی همان نیروىِ عظیمِ خروشان و زبده ملت مؤمن، در مقابل دشمن و ایادی او میایستد.
امام فرمودند: «بسیج باید سازماندهی شود؛ باید یکدیگر را بشناسند؛ باید آمادگی به وجود بیاورند و آن را حفظ کنند». امروز هم تکلیف بزرگ شما، همین کاراست. خیال نکنند که بسیج، یک امر احساسی است. بسیج یک امر منطقی و فکری و ریشهدار و عمیق است و کسانی که در کارِ این حقیقتِ بزرگ، شرکت دارند، همه آحاد ملتند. هر کس که بسیجی است، باید به بسیجی بودن خود افتخار کند. بسیجی بودن، مایه سرافرازی و سربلندی پیش پروردگار است.
فرهنگ بسیجی، فرهنگ معنویّت و شجاعت و غیرت و استقلال و آزادگی و اسیر خواستهای حقیر نشدن است. خواستهای زندگی، برای همه مهّم است؛ اما آنچه که مهمتر است، آرمانها و ارزشها و هدفهاست. آنها را باید مقدّم داشت. این، راه شماست.
هفته بسیج، هفته بزرگداشت این ارزشها و این حقیقت زنده و مجسّم بود. همه طول سال هم برای بزرگداشت چنین ارزشهایی زیاد نیست. این هفته تمام شد؛ اما حقیقتِ بسیج، زنده است و یاد و بزرگداشت او تمام نشدنی است.
امیدوارم که پروردگار عالم، به شما تفضّل کند و وجود مقدّس ولىّ عصر ارواحنا فداه از شما راضی باشد. هر جا هستید - چه در دانشگاه و حوزه علمیّه و مدارس گوناگون و چه در بازار و کارخانهها و پادگانها و روستاها و شهرها احساس کنید که سرباز وجود مقدّس ولىّ عصر اروحنا فداه هستید. برای آن بزرگوار کار کنید و از خدای متعال هم توفیق و کمک بخواهید.
والسلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
۱) انفال:۱۲
۲) توبه:۱۰۷