بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان سپاه
بسماللهالرّحمنالرّحیم
به همه برادران و خواهران - عزیزانی که در حسّاسترین اوقات تاریخ این کشور، یکی از مهمترین وظایف را بر دوش گرفتید و مردانه و سرافراز این وظیفه را به پایان رساندید - خوشامد میگویم.
برادران عزیز! مسؤولیت در مجموعه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را یک موهبت الهی بدانید. توفیق بزرگی است که انسان در هنگامی که دینِ خدا و متدیّنینِ به این دین، نیاز و موقعیّتِ حساسی دارند، از امکان و استعداد خود به بهترین وجه استفاده کند. این توفیق را از خدا بدانید؛ او را شکر بگویید و آن را برای خودتان حفظ کنید. هر کدام از شما در هر جا که هستید، همان جا را مقامِ کسب رضای الهی به حساب آورید و این چیزی است که بندگان صالح خدا همیشه دنبال آن بودهاند.
درباره هفته دفاع مقدّس - که در آستانه آن هستیم - لازم میدانم مطلبی را مطرح کنم و آن این است که اسلام پیروان خود را به عبرت گرفتن عادت میدهد. در قرآن آیات متعدّدی این نکته را متذکر میشوند: «انّ فی ذلک لعبرة» (۱)، «فاعتبروا یا اولیالابصار» (۲) و ... این یک درس زندگی است و فقط به معنای این نیست که انسان بتواند با این درس، معاش خود و حیات چند روزه را اصلاح کند و سامان بخشد. درس زندگی یعنی انسان بتواند با این درس هم حیاتِ این نشئه و هم - بالاتر از آن - حیات نشئه بعد را آباد کند؛ چون اصل آن جاست. تا چشم بر هم بزنید، همه چیز تمام شده است. مهم آن نشئه است که از لحظه وفات و خروج از این عالم تا قیام قیامت، انسان دچار آن است و زندگی توأم با سعادت یا شقاوت و خوشی یا ناخوشی را مشاهده میکند. انسان برای خوشىِ یک لحظه این دنیا چقدر زحمت میکشد؟ باید برای خوشی ابد خیلی تلاش کند. همه اینها با «عبرت» قابل تأمین است و به همین خاطر در قرآن این همه تأکید شده است که عبرت بگیرید.
این جمله نهجالبلاغه خیلی مهمّ است که: «انّ من صرّحت له العبُر عمّا بین یدیه من المَثُلات»؛ هر که بتواند رنجها و بلاها و حوادث و سختیها را به چشم عبرت ببیند: «حجزته التّقوی عن تقحم الشُّبهات» (۳)؛ آن قدر از بدی و زشتی و چیزهایی که انسان را دچار بدبختی و نابسامانی میکند، رویگردان میشود که حتّی از شبهههای آن هم اجتناب خواهد کرد؛ چه رسد به خود آن.
این جنگ هشت ساله با مقدّمات و مؤخّراتش که تا امروز هم ادامه دارد، یکی از آن صحنههای عبرت است. به این صحنه عبرت نگاه کنیم. قبل از انقلاب، زندگی مردم ایران هم خودش یک صحنه عبرت بود که آن صحنه امروز هم در نقاطی از دنیا وجود دارد: حکومتهایی فاسد، مردمی گرفتار، دنیا و آخرتی فنا شده، دستی گشاده از سوی دشمنان و بدخواهان و لاشخورهای بین المللی در زندگی یک ملت و آفاقی بسته و تیره و تار برای انسانهایی که در آن جا زندگی میکنند و نه دنیا دارند و نه آخرت! قبل از انقلاب وضعیت ما این گونه بود و امروز هم در دنیا بعضی از کشورها این طورند. از آن عبرت، ملت ایران خوب استفاده کرد. یکی از این استفادهها، همان ایستادگی در میدان جنگ هشت ساله بود.
امام بزرگوار ما - که تا ابدالآباد نور و رحمت الهی بر روح مطّهر او در حال فیضان باشد - مکرر در طول این سالها میفرمود: «دشمن میخواهد ایران را به قهقرا برگرداند و همان جایی ببرد که ملت ما حرکت خود را آغاز کرده است و او را در همان حصار گذشته نگه دارد و به منابع و معادن و خیرات و برکات و نیروهای انسانی کشور دست باز کند و برای خود و نوکرانش پول و لذّت و ثروت جمع آوری کند و ملت ایران را در سیاهچال بدبختیای که زندگی میکرد، رها کند». مردم سخنان ارزشمند امام را باور کردند و جوانان هم حقیقت را فهمیدند؛ لذا حماسه آن هشت سال پدید آمد. امروز شما و همه مردم ایران - و بلکه ملتهای دیگر - بایستی از آن حماسه درس بگیرید.
در این هشت سال خیلی کارها شد که هنوز عشری از اعشار تلاشهای دهساله جوانان و ملت ما و مادران و پداران و خیرخواهان این امّت به سلک نگارش در نیامده است و هنوز از آن تلاشهای بسیار، عدّهای خبر ندارند. من به جوانان امروز - بخصوص نوجوانان - مؤکّداً توصیه میکنم کتابهایی را که شرح و گزارش گوشهای از جنگ هشت ساله است، قدر بدانند و آنها را بخوانند؛ زیرا حقایق زیادی در آن کتابها بازگو شده است. همین خاطراتی که جوانان مینویسند و گزارشهایی که از آن روزها میدهند؛ خواندنی و عبرتآموز است.
آنچه که هنوز بیان نشده، به مراتب بیشتر از آن چیزی است که تاکنون بیان شده است. خیلی کارها انجام گرفت؛ لیکن یک جمعبندی وجود دارد که جلوِ چشم همه و مایه عبرت است. یکی از این جمعبندیها - که بارها هم گفته شده ولی هر چه بیشتر تکرار شود بهتر است - این است که در برههای از زمان، تمام قدرتهای سرپاىِ دنیا تقریباً علیه ایران اسلامی دست به هم دادند. هر چند در ظاهر فقط یک ارتش عراق بود که با ما میجنگید؛ اما کارشناسان و جاسوسان و ماهوارهها و سلاحهای امریکایی و اروپایی بلوک شرق (شوروی آن روز و کشورهای اروپای شرقی) و نیز پول دولتهای اطراف خلیج فارس و نیروهای کارشناس غیر عرب - که بعضی گفتهاند اسرائیلیها هم در میانشان بودهاند، ولی من چون یقین ندارم نمیخواهم بگویم - دست به هم داده بودند و از عراق جانبداری میکردند. علاوه بر اینها شما میدانید در جبهه قرار داشتن فقط به این معنا نیست که انسان با دشمن گلاویز شود؛ در صورتی که فراهم کردن زمینه نبردِ آسانتر برای طرف مقابل، کمک زیادی به او میکند. مثلاً دو نفر که با هم کُشتی میگیرند، اگر عدّهای یک کشتیگیر را تشویق کردند و برایش امکانات تدارک دیدند و کار یادش دادند و زیر پایش را صاف و لباسش را مرتّب کردند و اگر افتاد زیر بغلش را گرفتند؛ همه آنها در کُشتی داخلند. جنگ عراق با ما شبیه چنین صحنهای بود.
کسانی که سرپا بودند، در جبهه ارتش عراق قرار گرفتند؛ برای این که اگر بتوانند بخشی از ایران را جدا کنند و یا نیروهایشان را تا مرکز کشور ما برسانند - صریحاً گفتند که این کار را خواهیم کرد! - و یا منابع نفتی ایران را در جنوب کشور و خلیج فارس تصرّف کنند و یا فشار اقتصادی را طوری بر ملت ما وارد کنند که طاقت خود را از دست بدهد. خلاصه این که با ده راه و از ده جهت کاری کنند که حکومت اسلام و قرآن سرنگون شود. این هدف آنها بود. یک روز و دو روز هم این کار انجام نگرفت؛ بلکه هشت سال طول کشید و با همین شدّت و یکپارچگی جناحهای مختلف، علیه نظام اسلامی تلاش کردند.
نتیجه همه اتّحادشان این شد که نه یک وجب از خاک ایران را توانستند جدا کنند و نه توانستند نظام انقلابی را تضعیف نمایند و نه توانستند بخشی از منابع ایران را بگیرند و نه توانستند ایران اسلامی را دچار اضطراب فکری و عقیدتی کنند؛ بلکه به عکس، ایران مستحکمتر، حکومت ثابتتر، مردم علاقهمندتر و افکار دارای رشد بیشتر شد و همه چیز صددرصد در جهت خلاف میل و اراده دشمن پیش رفت. این یک عبرت و تجربه است. چه دلیلی دارید که اگر در یک برهه دیگر از زمان باز هم همان امریکا و اروپا و ناتو و همان مرتجعان، دست به دست هم بدهند، نتیجهای غیر از این به دست نیاید؟ چرا بعضی کسان دائماً سعی میکنند دشمن را بزرگ کنند و نیروهای عظیمِ جوشان و خروشان انقلاب را کوچک جلوه دهند!؟
مادامی که شما ایمان و تقوا و عمل صالح را برای خودتان حفظ میکنید؛ تمام قدرت خدا، تمام نوامیس طبیعت و تمام امکانات یک گروه برگزیده در اختیار شماست. در میدان سازندگی، در میدان توطئه تبلیغاتی، در میدان مبارزه و تهاجم فرهنگی، در میدان خُلقیّات مردم، در میدان بازِ یک حرکت نظامی - که البته بسیار مستبعد است - و در هر میدان دیگر اگر دشمن با همه حجم و قدرت و تنّوع و ابزار تبلیغاتی و با همان ساز و برگ نظامی وارد شود - که البته امروز دشمن دیگر آن ساز و برگ گذشته را ندارد؛ آن روز بلوک شرق با آن طول و عرض وجود داشت که دیگر امروز نیست؛ به علاوه تغییرات فراوان سیاسی و جغرافیایی در سطح عالم به وقوع پیوسته است که همه به سود اسلام و مسلمین است - در مقابل ملت و همین جوانان مؤمن و خانوادههای جوشان از عاطفه و ایمان، هیچ غلطی نخواهد توانست بکند.
همه حرفهایی را که گفتیم، خدای متعال صد برابر آن را در یک کلمه از آیه قرآن فرموده است: «ولا تهنوا»؛ مبادا سست شوید. «ولا تحزنوا»؛ مبادا غمگین شوید. «وانتم الاعلون ان کنتم مؤمنین» (۴)؛ شما بالاترید. در جای دیگر میفرماید: «فلا تهنوا و تدعوا الی السّلم» (۵)؛ مبادا سست شوید و دعوت به سازش کنید یا دعوت سازش دشمنِ آشتی ناپذیر را بپذیرید. سازش با انسانهای خوب، حتّی سازش با انسانهایی که با شما کاری ندارند؛ عیبی ندارد. «لاینهیکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدّین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبرّوهم و تقسطوا الیهم» (۶)؛ با همه کسانی که با شما کاری ندارند و اهل صلح و سلامت و اخّوت و برادری هستند، سازش کنید: اما با کسی که با فلسفه وجودی و اساس و ایمان شما و با اصل حکومت اسلامی و ولایت الهی مخالف است؛ «لا تدعوا الی السّلم»؛ سازش نکنید. حواستان جمع باشد. کدام صحنه عبرت و درسی بهتر و بیشتر از این میتواند با انسان حرف بزند؟ هفته دفاع مقدّس یعنی توجّه به همین نکته.
این ملت و همه ملتهای دیگر، فقط از جوانان تشکیل نشدهاند. جوانان نوکِ پیکانند. به آن مادری که جوانش را تجهیز کرد و به جبهه فرستاد، نگاه کنید! به آن خانوادهای که فقط دو پسر جوان داشت و آنها را تقدیم اسلام کرده بود و میگفت: «وقتی دو بچه ما رفتند و شهید شدند، باز ما مثل اوّل تنها شدیم» بنگرید! مگر این صحنهها شوخی است؟ به این همه ایمان و صفا و اخلاصی که در جبهههای جنگ خرج شد، نگاه کنید! به آن همه ابتکار و ذوقی که برای خود کافی کردن نیروهای مسلّح مصرف شد تا پیش دیگران دست دراز نکنیم، توجّه کنید! در سال پنجاه و نه ما حتّی گلوله آر. پی. جی را هم باید میخریدیم، ولی به ما نمیفروختند! پنج هزار آر. پی. جی وارد اهواز شد؛ مثل این که همه دنیا را به کسانی که آن جا بودند، دادند!
امروز همین ملت، همین جوانان، همین استعدادها، همین پاسداران و همین ارتش، قدم در میدانهایی گذاشتهاند که اگر دشمن بشنود، باور هم نخواهد کرد. دشمن تبلیغات میکند که اینها بمب اتم درست میکنند! خودش میداند دروغ میگوید و همه هم میدانند این ادّعا دروغ است. دشمن نمیخواهد پیشرفتهای ما را باور کند. یکی از برکات دفاع هشت ساله ما، همین پیشرفتهای علمی و تکنولوژیکی و ساخت دقیقترین ابزارهاست که با دست خالی و بدون هیچ سابقهای آنها را به دست آوردیم و جزو موجودی ملت ایران شده است. این مجموعه باارزش است و باید برای اسلام و مسلمین حفظ شود؛ یعنی جوان رزمندهاش که صف مقدّم است و خاکریز اوّل را نگه میدارد و نیز عواطف و ایمان پدر و مادر و عشق و جوش و شور آن کودک و دختر و پسر جوان و نوجوان که عمق انقلاب و میدان جنگ محسوب میشدند، باید حفظ شود. زمانِ جنگ، وقتی بسیجی به خانه بر میگشت، آن جا را هم صحنه دیگری میدید که او را دوباره امیدوارانه بر میگرداند. مردم، بازار مسلمانان، ادارات، بسیجهای گوناگون دانشگاه و همه و همه مجموعاً سرمایه ملی هستند. اینها باید حفظ شوند.
البته شما برادران عزیز سپاه پاسداران در این مورد وظایفی دارید؛ دستگاههای دیگر و آحاد ملت هم وظایفی دارند. کسانی که سعی میکنند نادانسته این روح ایمان و تمسّک به اسلام را از ملت ایران بگیرند، نمیفهمند چه میکنند. آنها پایههای استقلال این ملت را سست میکنند. مگر ایران بدون اسلام و انقلاب اسلامی میتوانست در مقابل چنین تهاجم عظیمی مقابله کند!؟ شما میدانید علاوه بر آن تهاجم، در داخل کشور، چقدر توطئه کردند که همین سرمایههای عظیم، کشور را نگه داشت. سعی کنید وحدت ملت و پیوند دولت و ملت حفظ شود. خدا را شکر میکنیم که اینها را برای ما نگه داشته است. پشتوانه همه اینها، روح توجّه و تضرّع به پروردگار است. این دیگر آن نقطه ویژهای است که شما را به مسلمین صدر اسلام وصل میکند.
عزیزان من! در درون خودتان صحنهای از ارتباط با خدای متعال بیارایید. این چیزی است که در زندگی شخصی، در زندگی سیاسی، در اداره کشور، در دم مرگ، در عرصه محضر پروردگار، در یوم الشّهود، در لقاء با اولیاءالله و انشاءالله در بهشت برین پروردگار به کار شما خواهد آمد. رابطهتان را با خدای متعال محکم کنید؛ حرف بزنید و از او بخواهید. مخلصانه و صادقانه با او پیمان ببندید و به آن پیمان متعهّد بمانید. شما جوانید. حیف است که این دلهای پاک و نورانی و روحهای آماده، به چیزی غیر از یاد خدا و محبّت پروردگار آلوده شود. دنیا را فقط ابزار بدانید. مال دنیا و امکانات آن و خانه و زندگی ابزار است و لیاقت دل بستن ندارد. لایق دل بستن فقط ذات مقدّس پروردگار و کسانی هستند که در حوزه محبّت اویند: «اسئلکَ حُبَّکَ و حُبَّ مَنْ یُحِبُّک وَ حُبَّ کُلّ عَمَلٍ یوصِلُنی اِلی قُربک» (۷) این گوهر را رها نکنید. این آن چیزی است که فقط شما دارید. جوانان مسلمان در هر جای دنیا اگر این گوهر را داشته باشند، راه موفقّیت برایشان باز است. این آن چیزی است که مردی مثل امام بزرگوار را از دوران جوانی تا سن نود سالگی در صراط مستقیم الهی حفظ کرد و با این همه تغییرات که در دنیای پیرامون کسی به وجود میآید، راهش عوض نشد.
شما زندگی امام را از دوران اختناق رضاخانی تا دوران بعد و تا تحوّلات گوناگون اجتماعی و سیاسی و پیروزی انقلاب و رسیدن به یکی از بالاترین موقعیتهای سیاسی و دنیایی - که همه دنیا به او چشم دوخته بودند و نامش در همه جا منتشر بود - نگاه کنید! این انسان از خطّ مستقیم خود هیچ تخطّی نکرد. این به برکت همان رابطه است: «صراط الذین أنعمت علیهم» (۸). این نعمت به برکت ارتباط با خدا به دست میآید. جبهه به شما این نعمت را عطا کرد. بر شماست که آن را حفظ کنید. نگویید نمیشود. با توجّه، تضّرع، نافله، گفتگوی نیمه شب با خدا و توسّل به حضرت ولىّ عصر ارواحنافداه - که سید و سالار و بزرگ ما اوست - این نعمت را حفظ کنید. همه چیزها به او بر میگردد. این جمع نورانی و مجموعه نورانی جوانان این کشور، در هر لباس و سمتی هستند و کسانی که حراست از ارزشها را عهده دار شدهاند و بار سنگین را به دوش گرفتهاند و بنا دارند با زشتیها و بدیها و ظلمها و دروغها و کجرفتاریها و ظلمهای بزرگ امروز دنیا مبارزه کنند؛ بایستی در خودشان رابطه با خدا را حفظ کنند.
امیدواریم خدای متعال به شما توفیق دهد و کمکتان کند. انشاءالله همه ما را به راه راست هدایت کند و دلهای پاک و نورانی شما را محل تجلّی انوار خود قرار دهد و آن را به معرفت خود نورانیتر فرماید.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
۱) آل عمران: ۱۳. نور: ۴۴. نازعات: ۲۶
۲) حشر: ۲
۳) نهجالبلاغه: خطبه ۱۶(هنگام بیعت با امام در مدینه)
۴) آل عمران: ۱۳۹
۵) محمّد: ۳۵
۶) ممتحنه: ۸
۷) مفاتیح الجنان: مناجات المُحبّین
۸) فاتحه: ۷