• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1378/06/06

بیانات در جمع مردم بیرجند

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم
 
الحمدللَّه ربّ العالمین. والصّلاة والسّلام على سیّدنا و نبیّنا و حبیب قلوبنا ابى‌القاسم المصطفى محمّد و على‌آله الأطیبین الأطهرین المنتجبین. الهداة المهدیّین. سیّما بقیّةاللَّه فى الارضین.
 
براى من، دیدار با شما برادران و خواهران مؤمن و خونگرم بیرجندى و زیارت شهر بیرجند، بسیار خاطره‌انگیز است. سالها قبل از این، آن زمان که هنوز پرچم اسلام بر این کشور سایه نیفکنده بود و قدرتهاى دست نشانده و ظالم بر سرتاسر این کشور - مخصوصاً در خطّه‌ى قائنات و بیرجند - سلطه‌گرى و حکمرانى مى‌کردند، من به این شهر آمدم و یک بار دیگر از محبّت و ایمان و خونگرمى و علاقه‌مندى شما مردم عزیز به دین و به قرآن بهره‌مند شدم. در سال ۱۳۴۲ - یعنى سى و شش سال قبل از این - در آغاز مبارزات اسلامى، مردم بیرجند، با ایمان و قدرت معنوى و پایبندى خود به دین، توانستند سهم قابل توجّهى را در مبارزات عظیم ملت ایران بر عهده گیرند.
 
البته آن روز، از این شهر بزرگ و پرجمعیت و آباد مثل امروز، خبرى نبود؛ از چند هزار دانشجو در این شهر خبرى نبود؛ از مراکز آموزشى متعدّد، دستگاههاى فرهنگى و امکانات براى زندگى مردم، خبرى نبود. بیرجند، یک شهر کوچک و قدیمى بود که به‌خاطر ستم اربابانِ آن روز، در حال ویرانى بود؛ اما مردم این شهر - همین مردم مؤمن و خونگرم و با محبّت - همین خصلتهاى نیک و همین پایبندى و ایمان و اتّحاد را دارا بودند. من این را در این شهر با همه‌ى وجود حس کردم. در این شهر، دو عالمِ برجسته بودند که هر کدام از آنها اگر در حوزه‌هاى علمیه حضور مى‌داشتند، در حدّ مرجع تقلید بودند. یکى مرحوم آیةاللَّه سید حسن تهامى و دیگرى مرحوم آیةاللَّه شیخ محمدحسین ضیاء آیتى بود؛ دو ملاى بزرگ و دو شخصیت برجسته‌ى علمى. آن زمان نه فقط حوزه‌ى علمیه و اهل علم و اهل فرهنگ، بلکه حتّى این دو روحانى برجسته‌ى بزرگ هم در این شهر به‌وسیله‌ى دست نشانده‌هاى استعمارى کهن این منطقه - یعنى خاندان عَلَم؛ میراث خواران سلطه‌ى جهنمى اجداد خودشان؛ بیگانگانى که صاحب این منطقه شده بودند - تحقیر مى‌شدند. به وسیله‌ى آنها، این دو عالم، آن روحانیت، آن حوزه‌ى علمیه، آن مدرسه‌ى معصومیه، آن مردم مؤمن و خونگرم و با معرفت، همه و همه، تحقیر مى‌شدند؛ اما مردم به دین پایبند بودند. من در روز هفتم محرّم همان سال در مسجدى در این شهر - شهرى که سعى مى‌شد از همه‌ى حوادث دور نگهداشته شود، تا خواب اربابان وابسته‌ى به انگلیس آشفته نگردد - حقایقى را از قضایاى قم و مبارزات روحانیت و مبارزات مردم بر زبان آوردم که غوغایى برپا شد.
 
امروز بحمداللَّه از آن کسانى که آن روز را از نزدیک دیدند، کسانى در همین شهر هستند که برجسته‌ترینشان همین عالمِ عزیزِ کهنسالِ معنوىِ بزرگوارِ این شهر، حضرت آقاى حاج شیخ جواد عارفى است که امروز هم بعد از سالهاى متمادى، این مرد عالمِ با شخصیتِ معنوىِ کهنسال را زیارت کردم. آن روز هم در کنار آن دو عالمِ بزرگ، این مرد ارزشمند و برجسته حضور داشت. آن روز یک طلبه‌ى جوانِ غریب، در این شهر مورد حمایت مردمى قرار گرفت که او را حتّى به‌درستى نمى‌شناختند. همین مردم، در مقابل پلیس رژیم طاغوت، از این طلبه‌ى ضعیف و غریب حمایت کردند. در واقع، مسطوره‌اى از ملت ایران بود که پایبندى خودش را به هر حنجره‌اى که از آن نام قرآن و اسلام بلند شود و براى حاکمیت دین فریاد بکشد، اعلام مى‌داشت. این‌جا شروعِ مبارزه بود. از سالهاى ۴۱ و ۴۲ مبارزه با غربت و مظلومیت شروع شد؛ اما با پشتیبانى عواطف و ایمانها و احساسات عمیق این ملت مؤمن مواجه گشت.
 
عزیزان من؛ بیرجندیهاى عزیز! جوانانى که امروز برکات ناشى از مجاهدتهاى پدران خودتان را در این سرزمین و در این مرز و بوم احساس مى‌کنید! این مبارزه‌ى مقدّس، به خاطر اسلام و حاکمیت دین بوده است که اوّلین قدمش حمایت از حقوق انسانها و حقوق مظلومان و مستضعفان شد؛ لذا مبارزان توانستند همه‌ى فشارها را تحمّل کنند. آن روز ممکن بود یک طلبه را در این شهر بیرجند بربایند و او را به مشهد منتقل و زندانى کنند و تحت آزار قرار دهند. آن طلبه که نمى‌توانست با نیروى نظامى از خودش دفاع کند. آنها با عواطف مردم چه مى‌کردند؟ آنها نمى‌توانستند با ایمان و احساسات مردم و با رشد این فکر در فضاى ذهنى جامعه‌ى ایرانى کارى کنند و همین شد که این مبارزه على‌رغم مشکلات و فشارها و شکنجه‌هاى جهنّمى و سلّولها و زندانهاى تاریکِ اداره شده به وسیله‌ى کارشناسان اسرائیلى، پیروز شد و روحانیت و عناصر مؤمن و انسانهاى فداکار توانستند این سیل خروشان عظیم افکار و عواطف مردم را برانگیزند و آنها را به صحنه بکشانند. نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که رژیمى که وابسته‌ى به امریکا بود و از همه‌ى رژیمهاى دیگر، بیشتر تحت حمایت نظامى و سیاسى و همه جانبه‌ى امریکا بود، به وسیله‌ى این مردم ساقط شد و على‌رغم میل آنها، پرچم اسلام، پرچم قرآن، پرچم دین و پرچم حمایت از حقوق انسان در این کشور برافراشته گردید.
 
بیست سال از این پیروزى مى‌گذرد. در تمام این بیست سال تا امروز، دو خصوصیت بزرگ بر این حرکتِ عظیم ملت ایران وجود داشته است. خصوصیت اوّل، دشمنى همه‌ى عناصر ظالم و بدخواه و فاسد در هر نقطه‌ى دنیا با این نظام است. اگر ما به عنوان دشمن و به عنوان یک نماد خارجى و سیاسى دشمن، اسم امریکا را مى‌آوریم، معنایش این نیست که در میان مفسدان و بدخواهان و کوته‌نظران و سوءاستفاده‌چیها و قلدران عالم، براى ملت ایران و این حرکت آزادیبخش عظیمِ این ملت، دشمنان دیگرى وجود ندارند؛ چرا، هر جایى و در هر نقطه‌اى از دنیا که انسان شیطان صفتى هست، با این انقلاب بد و با این ملت دشمن است. این یک خصوصیت که همه‌ى شیطان‌صفتها و شریرها و اشرار با این انقلاب بد بودند؛ هر کار هم توانستند کردند و به خیال خودشان هر لطمه‌اى توانستند متوجّه این انقلاب نمودند. البته به فضل پروردگار، تا امروز ناکام شدند؛ بعد از این هم ناکام خواهند شد. خصوصیت دومِ این انقلاب، اسلامى بودن آن است. على‌رغم میل همه‌ى کسانى که خواستند این ملت و برگزیدگان این ملت - یعنى مسؤولان کشور، دولت و نمایندگان مجلس شوراى اسلامى - را با تحلیلهاى غلط سیاسى به سمت ترجیح ارزشهاى غیراسلامى سوق دهند، این ملت، پایبند به اسلام و علاقه‌مند به ارزشهاى اسلامى مانده است و نمایندگان و برگزیدگان این ملت، از قوّه‌ى مجریّه تا قوّه‌ى مقنّنه تا قوّه‌ى قضاییّه، کسانى هستند که دل در گرو اسلام دارند. در میان مسؤولان این کشور، انسانهاى فراوانى وجود دارند که حاضرند جانشان را براى احیاى احکام اسلام بدهند. احکام اسلام، فقط نماز و روزه نیست. حکم بزرگ اجتماعى اسلام، عدالت و رسیدگى به محرومان و زنده کردن امکانات مادّى و انسانى در سراسر این کشور است. از اوّلِ انقلاب تا امروز، به همان اندازه‌اى که فرصت به دولتهاى ما اجازه داده است، کار و تلاش کردند، علم را گسترش دادند و سواد را در میان جوانان رشد دادند.
 
امروز دیگر مثل آن روزها، این منطقه در قحط انسانهاى متخصّص نیست. در این چند سال اخیر، جوانان شما مردم بیرجند که بحمداللَّه استعداد خوبى هم دارید، در مسابقات علمى و در کنکورها همیشه رتبه‌هاى بالایى را آورده‌اند. استعدادهاى انسانى این منطقه بالاست؛ استعدادهاى طبیعى هم در این منطقه فراوان است. معادن غنى و سرزمینهاى بالقوّه حاصلخیز، امکانات فراوانى را براى این منطقه به وجود آورده است. دستور اسلام، احیاى این استعدادهاست. هر جا انسانى هست - بخصوص نسل جوان - باید بتواند در راه تعالى زندگى عمومى تلاش مناسب خودش را بکند. همّتهاى عالى - همّتهایى که در حدّ متوسّط متوقّف نمى‌شوند - مى‌توانند ملتها و منطقه‌ها را نجات دهند. در دوران جنگ تحمیلى - حتّى قبل از شروع جنگ، و بعد از جنگ تا کنون - شما مردم جنوب خراسان و شما مردم بیرجند و نواحى اطراف آن، نشان دادید که با همّتید. سرداران رشید و شجاع شما، شهدا و جانبازان و آزادگان شما، در آمارى که انسان نگاه مى‌کند، ارقام افتخارآمیزى را به انسان نشان مى‌دهند.
 
این همان بیرجند است که صدوپنجاه سال، دویست سال خاندان عَلَم سعى کردند نگذارند مردمش جز به دوروبر خودشان توجّهى پیدا کنند که البته آنها هم در سعى خود ناکام ماندند. در همین شهر، علماى بزرگى پرورش پیدا کردند؛ اگر چه علمایى که در این شهر ماندند، زیر سایه‌ى سنگین آن خوانین قدرتمند و ظالم نتوانستند شخصیت حقیقى خودشان را بروز دهند. مرحوم تهامى اگر در قم یا نجف حضور مى‌داشت، مرجع تقلید بود؛ اما این‌جا یک ملّاى کنار افتاده‌اى بود که فقط خواص مى‌دانستند شخصیت او چقدر بزرگ است. همین‌طور مرحوم آیتى، همین‌طور مرحوم شیخ محمدباقر بیرجندى در دوره‌ى قبل از اینها، و حاج شیخ هادى بیرجندى. آن کسانى که مى‌خواستند در عالم علم و ادب گُل کنند، از این شهر رفتند؛ زیرا این‌جا نمى‌گذاشتند. بله؛ براى بچه‌ها و نوکرهاى خودشان مدرسه آوردند. آن سالهایى که من چند بار به بیرجند رفت و آمد کردم - که آخرینش همان سال ۴۲ بود - علاوه بر روستاها، خود شهر بیرجند براى مردم، یک محیط غم‌آلود و فقر و محرومیت مطلق بود؛ اما براى نوکرهاى عَلَم، یک محیط اربابى و زورگویى و تشریفات بود! آنها فکر نمى‌کردند که روزى فراخواهدرسید که این مردم، جوانانى، سردارانى، شجاعانى، برجستگان علمى‌اى و استعدادهاى درخشانى را از خود بروز خواهند داد. هرکسى فکر کند که آنها صدوپنجاه سال این منطقه را عقب انداختند، به روحشان لعنت خواهد فرستاد.
 
انقلاب و نظام اسلامى، از همه پیشتر و بیشتر به استعدادهاى انسانى نگاه مى‌کند. جوانان! از خودسازى فکرى و معنوى غافل نشوید؛ این مملکت متعلّق به شماست؛ این منطقه‌ى غنى متعلّق به شماست. بیست سال است که نسل قبل از نسل جوانِ امروز تلاش کرده است تا بتواند یک حکومت و نظام مردمى و مستقل از خارج از کشور و گردشِ مورد تمایل قدرتهاى استکبارى در این‌جا به وجود آورد؛ که موفّق هم شده است. بلاى بزرگ کشورهاى وابسته این است که منابع حیاتیشان هم در اختیار اربابهاى بین‌المللى قرار مى‌گیرد. گناه دو رژیم قاجارى و پهلوى در این کشور این بود که این کشور را وابسته کردند، والاّ ایران به کسى احتیاجى نداشت. وقتى یک کشور وابسته شد، همه چیزش تحت تأثیر قرار مى‌گیرد. نظام اسلامى و جامعه‌ى اسلامى، این پیوند وابستگى را بُرید و این کشور را مستقل کرد. براى پابرجا کردن این نظام، بیست سال است که این ملت، این جوانان، این شجاعان، این ایثارگران و این مسؤولان، تلاش مى‌کنند. بحمداللَّه نظام مستقرّ است و ریشه‌دار شده است. نمى‌گویم دشمنیها تمام شده - دشمنیها هست - ولى ملتى که قوى و متّحد و با ایمان باشد، هیچ دشمنى‌اى برایش خطرناک نیست. گاهى دشمنیها حتّى مایه‌ى حرکت و جهش و پیشرفت هم هست؛ لذا دشمنى مهم نیست؛ مهم اتّحاد و ایمان و قدرت مردم است. این کشور باید به‌نام اسلام و زیر پرچم اسلام از همه جهت ساخته شود؛ یعنى سازندگى انسانى و سازندگى زندگى مادّى و احیاى استعدادها و منابع موجود کشور. لذا همه باید تلاش کنند.
 
بنده به جنوب خراسان آمدم؛ در درجه‌ى اوّل براى اظهار اخلاص و ارادت به شما مردم مؤمنِ منطقه‌ى جنوب خراسان که از دیرباز شما را مى‌شناسم و در درجه‌ى بعد براى این‌که همه‌ى کسانى‌که در این کشور مسؤولیتى دارند، بدانند براى این نظام، مرکزیت کشور اولویّت محسوب نمى‌شود. جنوب خراسان، بلوچستان، مناطق محرومِ دیگر، شرق و غرب و شمال و جنوب کشور، همه در حکم واحدند. هیچکدام از مناطق این کشور، در منابع عمومى، حقّ بیشترى از مردم دیگر این کشور ندارد. دولت و مسؤولان کشور و نمایندگان مجلس شوراى اسلامى - که بحمداللَّه همین فکر را هم دارند - همگى وظیفه‌شان این است که با همه‌ى توان به همه‌ى مناطق کشور نظرِ یکسان کنند و هر جا محرومتر است، نظر آنها جدّیتر و کارآمدتر و دلسوزانه‌تر باشد و اگر خداى متعال توفیق دهد، گره‌هاى ریز یا درشت از زندگى مردم باز شود. این هدف اصلى سفر نیست و کار به این‌جا پایان پیدا نمى‌کند؛ باید تلاش شود تا ان‌شاءاللَّه به‌طور کلّى این مناطق محروم - از جمله منطقه‌ى جنوب خراسان - محرومیت را فراموش کنند و چهره منطقه‌شان عوض شود. البته یک وظیفه مسؤولان کشور دارند، یک وظیفه هم آحاد مردم - بخصوص جوانان - دارند. من مجدّداً به جوانان عرض مى‌کنم که از استعداد خودتان در فراگیرى و به دست آوردن مهارتها و تخصّصها هرچه بیشتر استفاده کنید؛ درس بخوانید و خودتان را مجهّز نمایید. البته علم هم به تنهایى کفایت نمى‌کند. عالم اگر ایمان راسخ نداشته باشد، نخواهد توانست مفید واقع شود.
 
نظام اسلامى پرچم دین برافراشته است. جوانان عزیز ما از این فرصت استفاده کنند؛ هرچه مى‌توانند، عقاید دینى و ایمان دینى و تعهّد و پایبندى دینى را در خودشان تقویت نمایند. این خواهد توانست آنها را در آینده به عناصرى که هر کدامشان جداگانه مى‌توانند یک عنصر مؤثّر در پیشرفت کشور و منطقه‌ى خودشان باشند، کمک کند. آنچه مهمّ است، تلاش عمومى و وحدت و یکپارچگى مردم است. امروز دشمنان کشور و ملت و نظام اسلامى ایران درصددند وحدت مردم را مخدوش کنند؛ گروهها را در مقابل هم قرار دهند و با طرح شعارهاى پوچ و بى‌معنى، انسانها را تقسیم نمایند. این ملت باید زیر پرچم اسلام، ایران اسلامى و منافع عظیم ملى و وحدت ملى و یکپارچگى خود را حفظ کند و با توجّه به اهداف و ارزشهاى اسلامى، این راه افتخارآمیز را ادامه دهد. دنیا و آخرت این مردم این‌گونه تأمین خواهد شد. من امیدوار هستم که این دیدار امروز ما - که براى من بسیار شیرین و خاطره‌انگیز و فراموش نشدنى است - بتواند براى مردم عزیز بیرجند و این منطقه مفید باشد و خداى متعال به ما کمک کند تا بتوانیم ان‌شاءاللَّه وظایفمان را در قبال شما مردم عزیز و مؤمن و صمیمى و مهربان انجام دهیم و مسؤولان بتوانند وظایفشان را به بهترین وجهى انجام دهند. امیدوارم که خداى متعال کمک کند و اگر من عمرى داشته باشم و بار دیگر بتوانم به این منطقه بیایم، همچنان که امروز احساس مى‌کنم بیرجند نسبت به دفعات قبل فرق زیاد و پیشرفت بسیارى کرده است، ان‌شاءاللَّه دیگر نشانى از محرومیت در این منطقه مشاهده نکنم. همه‌ى شما عزیزان را به خداى بزرگ مى‌سپارم و از حضرت بقیةاللَّه‌الاعظم ارواحنافداه دعا و لطف خودش را براى همه‌ى شما مسألت مى‌کنم.
 
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته