1372/04/23
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
اوّلاً به همهى برادران و خواهران گرامى، بخصوص برادران و خواهرانى که از شهرهاى اصفهان، از سمنان، از زنجان، از کرج و بعض شهرهاى دیگر تشریف آوردهاند، و بخصوص به خانوادههاى عزیز شهیدان ــ که این ماه، بخصوص ماه شهیدان است ــ خوشامد عرض میکنم. و همچنین لازم میدانم به برادران عزیزى که در جهاد سازندگى مشغول خدمت هستند و در اینجا حضور دارند، به خاطر خدمتشان در این ارگان انقلابى و دستگاه انقلابى تبریک عرض بکنم و عرض بکنم که باید قدر این نهاد اصیل و ارزشمند را بدانند.
جهاد سازندگى بحقیقت یکى از زادههاى انقلاب است و برکات آن در جنگ و صلح، در دفاع و در سازندگى، براى همه مشهود بود و امیدواریم که روزبهروز این نهاد مقدّس تقویت بشود؛ هم از لحاظ تلاش کارى و هم از لحاظ جهتگیرى انقلابى و ایمانى. و گُلى است که بر تنهى برومند نهال انقلاب روییده است و انشاءالله که این گُل، همیشه باطراوت بماند و مردم را فایده ببخشد.
و همچنین لازم میدانم که از برادران شاغل در بهزیستى کشور که آنها هم در این جمع صمیمى و دوستانه شرکت دارند، به خاطر کار دشوارى که بر دوش گرفتهاند تشکّر کنم. نگهدارى از معلولین و کودکان و بزرگانى که از سلامت جسمى برخوردار نیستند، یکى از بزرگترین صدقات و حسنات است. البتّه بهزیستى کشور، میداندار این کار مهم است امّا من به همهى ملّت عزیزمان عرض میکنم که براى اینکه این کار سامان بگیرد، همه باید احساس مسئولیّت بکنند. خودتان را بگذارید جاى آن خانوادهاى که یک کودک معلول [جسمی] و ذهنى در آن خانه وجود دارد، تا ببینید که چه حسنهى بزرگى است که انسان [به اینها] خدمت کند. کمک مالى و مادّى و معنوى به این سازمان، یک حسنه است. امیدواریم که خداوند، هم به آنها کمک کند و خیر بدهد، هم ملّت عزیز ایران را به اهمّیّت این کار، بیشتر متوجّه بسازد.
مطلبى که من در نظرم هست که عرض بکنم، به مناسبت انتساب این ایّام به امام چهارم (علیه الصّلاة و السّلام) است؛ چون بیستوپنجم ماه محرّم، بنا به روایتى ــ که شاید هم روایت قوىتر و قول قوىتر باشد ــ وفات امام چهارم است. این بزرگوار، تقریباً ۳۴ سال بعد از حادثهى کربلا، در محیط اسلامى آن روز زندگى کردند؛ و این زندگى، از همهجهت، یکى از آن زندگىهاى پُر از درس است؛ اى کاش یک فرصتى باشد و کسانى که آگاهى دارند از کیفیّات عالى این زندگى، آن را براى مردم و براى مسلمین و حتّى غیر مسلمانها تشریح میکردند تا معلوم میشد که چگونه امام بزرگوار چهارم ما، بعد از آن حادثهى عاشورا ــ که یک ضربهى عظیمى بود بر پیکر اسلام ناب و اسلام راستین ــ توانست یکتنه بِایستد و مانع از ویران شدن دین بشود؛ واقعاً یکتنه! من میتوانم بگویم که اگر تلاشهاى امام سجّاد (علیه الصّلاة و السّلام) نبود، شهادت امام حسین ضایع شده بود و آثار آن نمیماند. سهم امام چهارم، سهم عظیمى است.
در زندگى امام چهارم، چند رشتهکار وجود دارد که یکى از آنها همین رشتهى اخلاق است؛ تربیت و تهذیب اخلاق جامعهى اسلامى. این، آن نکتهاى است که من میخواهم چند دقیقهاى دربارهى آن، با شما و با همهى ملّت ایران صحبت بکنم؛ اخلاق. امام سجّاد، کمر بست به تعلیم اخلاق و تغییر اخلاق در جامعهى اسلامى؛ چرا؟ چون طبق تحلیل آن امام بزرگوار، یک بخش مهمّى از مشکلات اساسى دنیاى اسلام که به فاجعهى کربلا انجامید، ناشى بود از انحطاط اخلاق مردم و فساد اخلاق مردم. اگر مردم از اخلاق اسلامى برخوردار بودند، یزید و ابنزیاد و عمر سعد و دیگران، نمیتوانستند آن فاجعه را بیافرینند. اگر مردم آنجور پست نشده بودند، آنجور به خاک نچسبیده بودند، آنجور از آرمانها دور نشده بودند، رذایل بر آنها حاکم نمیبود، ممکن نبود که حکومتها ــ ولو فاسد باشند، ولو بىدین و جائر باشند ــ بتوانند مردم را وادار کنند به چنان فاجعهى عظیمى؛ کشتن پسر پیغمبر، پسر فاطمهى زهرا، مگر شوخى است؟ یک ملّت آن وقتى منشأ همهى مفاسد خواهد شد که اخلاق او خراب بشود. و این را امام سجّاد (علیه الصّلاة و السّلام) در چهرهى جامعهى اسلامى تفرّس(۲) کرد و کمر بست به اینکه این چهره را از این زشتى پاک کند و اخلاق را نیکو کند؛ لذا دعاى مکارمالاخلاق هست. دعاى مکارمالاخلاق دعا است امّا درس است؛ صحیفهى سجّادیّه دعا است امّا درس است. من توصیه میکنم به شما جوانها که بروید صحیفهى سجّادیّه را بخوانید و در آن تدبّر کنید؛ خواندن به طور بىتوجّه و بىتدبّر کافى نیست. خواهید دید که هر یک از دعاهاى صحیفهى سجّادیّه و همین دعاى مکارمالاخلاق، یک کتاب درس زندگى و درس اخلاق است.
برادران و خواهران عزیز! من به شما عرض میکنم، یک انقلاب وقتى در یک کشور به وجود مىآید، براى این است که اوضاع عمومى کشور و نظام اجتماعى کشور را عوض کند؛ حکومت را دگرگون کند؛ روابط اجتماعى و اقتصادى را دگرگون کند. این، هدف یک انقلاب است امّا هدف عوض شدن و دگرگون شدن اوضاع اجتماعى چیست؟ چرا میخواهیم اوضاع اجتماعى عوض بشود؟ براى اینکه اخلاق مردم عوض بشود؛ براى اینکه در نظام فاسد و جائر و در نظام طاغوتى، انسانها بد تربیت میشوند؛ انسانها، مادّى، بىمعنویّت، بىحقیقت بار مىآیند؛ انسانها، بىوفا، بىصفا، بىصداقت بار مىآیند؛ انسانها از رحم و مروّت و دوستى و همکارى و همراهى، دور میمانند. اینها آثار یک زندگى اجتماعى فاسد و غلط است. انقلاب، براى این است که جامعه را عوض کند و عوض کردن جامعه براى این است که اخلاق انسانها عوض بشود؛ براى این است که انسانها خوب تربیت بشوند. لذا شما مىبینید در دعاى روزهاى ماه رمضان، یکى از آن فقرات اصلى دعا این است که «اَللٰهُمَّ غَیِّر سوءَ حالِنا بِحُسنِ حالِک».(۳) اینجورى است که عدالت اجتماعى تأمین میشود. عدالت اجتماعى یک اصل است، یک هدف اصلى و والا است امّا عدالت اجتماعى در صورتى در جامعه تأمین میشود که افراد در جامعه تربیتشده باشند؛ ظلم نکنند و زیر بار ظلم نروند.
امروز در جامعهى ما یکى از تلاشهاى اساسى باید تغییر اخلاق باشد. هر کدام از ما ــ همین من و شما که اینجا روبهروى هم نشستهایم؛ هر تکتک من و شما ــ خودمان را موظّف بدانیم که اخلاق یک نفر را عوض کنیم و از بدى به سمت خوبى بکشانیم؛ آن یک نفر هم خود ما هستیم. کُلُّکُم راعٍ وَ کُلُّکُم مَسئولٌ عَن رَعِیَّتِه؛(۴) همهى شما مسئول هستید و اوّلین مسئولیّت، نسبت به شخص خود شما است. بر خودمان نظارت کنیم؛ از فساد اخلاق، از پستى، از دروغگویى، از بدخواهى، از بددلى، از کینهورزى، از بىرحمى، از تعرّض به حقوق دیگران، از جفاى در حقّ دیگران، از بىاعتنائى به حال مردم محتاجِ توجّه و مراقبت، و بقیّهى اخلاقیّات فاسد، خودمان را دور نگه داریم.
همهى انبیا و اولیا آمدند تا اخلاق انسانها را عوض کنند؛ منتها عوض کردن اخلاق انسانها، به صورت موعظه و نصیحت و در یک نظام غلط طاغوتى، به کندى صورت میگیرد. در یک نظامى که بر اساس ارزشهاى الهى به وجود آمده باشد، تغییر اخلاق مردم به سهولت انجام میگیرد؛ کمااینکه ما در مقابل خودمان این را داریم مشاهده میکنیم و مشاهده کردیم. اخلاق جامعهى ما، به برکت انقلاب، به سمت اخلاق الهى یک گردش قابل توجّهى کرد؛ اگرچه کامل نیست و باید باز هم ادامه پیدا کند. این جوانها را دیدید که در جنگ چه کردند! این پدرمادرها را دیدید که چگونه از عزیزان خود براى خدا و قرآن و دین گذشتند؛ این انسانها را دیدید که چگونه از ثروت شخصى خودشان، زنها از طلاى خودشان، مردها از دسترنج خودشان براى خاطر مصالح عمومى، براى جنگ، براى مشکلات کشور ــ فلان جا سیل آمد، فلان جا زلزله شد ــ صرفنظر کردند؛ اینها گردش به اخلاق اسلامى است. قبل از انقلاب، این چیزها بود امّا در مقیاسهاى بسیار کوتاه و کوچک؛ عمومى نبود. مواظب باشید که این حرکت به سمت اخلاق اسلامى ادامه پیدا بکند. اگر جامعهى ما اینجور بشود، برخوردار از عدالت اجتماعى خواهد شد.
عدالت اجتماعى، یک مقدار زیادى وابسته است به اخلاق؛ البتّه بخش عمدهى آن مربوط به مقرّرات و قوانین جامعه است امّا مقرّرات و قوانین، بدون اینکه افراد از اخلاق الهى و اسلامى برخوردار باشند، چندان کارساز نیست. امروز در جامعهى ما هستند کسانى که درآمدهاى زیادى دارند ــ بعضى از قشرهاى ما درآمدهاى [بالایى] دارند؛ یا تخصّص آنها تخصّص مورد نیازى است، یا افراد کمى آن تخصّص را دارند؛ به هر جهتى و به هر دلیلى درآمدهایى دارند ــ آیا آن کسانى که درآمدهاى زیادى در جامعهى ما دارند، همهى درآمد را باید صرف خودشان بکنند؟ این اخلاق مادّى است؛ این اخلاق شیطانى است؛ به تعبیر درستتر، این اخلاق حیوانى است؛ حیوان هر چه دارد، مال شخص خودش است. اخلاق انسانى و بخصوص آن اخلاق والاى اسلامى، اینجور حکم نمیکند. آنچه شما دارید، باید پس از آنکه نیاز ضرورى خودتان را تأمین کردید و خواستههاى خودتان را عمل کردید، صرف بشود براى خیر بقیّهى انسانهایى که در آن جامعه هستند. همسایهى شما اگر نیازى دارد، صرف او بشود؛ خویشاوند شما اگر نیازى دارد، صرف او بشود؛ جامعه به طور کلّى. فرض کنید امروز در جامعهى ما مدرسهسازى ــ ساختن فضاهاى آموزشى ــ یک مسئلهى مهمّى است؛ یا همین رسیدگى به معلولین جسمى و ذهنى در جامعهى ما یک کار مهمّى است. این کسانى که امکان مالى دارند، بسیار شایسته است و از لحاظ اخلاقى فریضه است که بخشى از ثروت خودشان را صرف کنند براى اینها. این همان دگرگونى اخلاقى است. اگر اخلاق در جامعه تأمین شد، عدالت اجتماعى تأمین میشود، جامعه آباد میشود؛ انسانها در بهشت زندگى میکنند، ولو در همین دنیا هستند.
من وقتى نگاه میکنم در سطح عالم، مشاهده میکنم که عمدهى فجایعى که بر سر بنىآدم وارد میشود و مىآید، ناشى از اخلاق سوء و فسادهایى است که در اخلاق افرادى از نوع بشر است. شما نگاه کنید ببینید همین ظلمهایى که در سطح دنیا میشود ــ البتّه ما از علل سیاسى غافل نیستیم؛ عوامل اقتصادى، عوامل سیاسى؛ این تحلیلها روشن است ــ در ریشه و پایهى همهى آنها اگر دقّت کنید، یک عنصر اخلاقى وجود دارد؛ سوء اخلاق وجود دارد. اعتقاد بنده این است که تربیتهاى غلط و اخلاقهاى غلط است که امروز در دنیا، ملّتهایى را دچار مصیبتهاى بزرگ کرده است. همین مسئلهى بوسنى و هرزگوین،(۵) این مسلمانهاى مظلومى که در قلب اروپا اینجور دارند قتلعام میشوند و به آنها مصائب روزافزونى، روزبهروز وارد میشود؛ اگر دروغگویى بعضى از مسئولین قدرتهاى استکبارى دنیا نمیبود، اینها امروز اینجور نبودند. اخلاق فاسد، ریاکارى، دروغگویى. یک سال و چند ماه است که این مردم بیچاره و این ملّت مظلوم را همینجور رها کردهاند زیر ضربات یک عدّه وحشى نژادپرست فاشیست؛ یعنى صربها. با کلمات، با الفاظ، سرِ مردم را دارند گرم میکنند و بند میکنند؛ [اینها] ریشه در اخلاق فاسد دارد.
اخلاق استکبارىاى که امروز رژیم ایالات متّحدهى آمریکا دارد، در بن و بنیاد یک مسئلهى اخلاقى است؛ ریشه اخلاقى است؛ استکبار هم یک امر اخلاقى و اخلاق فاسد است. اینها انصاف ندارند؛ اگر انصاف داشتند، اگر مروّت داشتند، اگر انسانیّت در آنها بود، با ملّتهاى دنیا اینجور عمل نمیکردند. شما الان ببینید در سومالى چه دارند میکنند با مردم!(۶) حرفشان هم این است که ــ آمریکایىها را عرض میکنم ــ آنجا منافع ما ایجاب میکند که ما وارد بشویم! خب، یک نفر به اینها بگوید آیا شما آنقدر انصاف و مروّت دارید که اعتراف کنید که منافع ملّتها هم براى خودشان محترم است یا نه؟ شما میگویید منافع ما ایجاب میکند که ما آنجا حضور نظامى پیدا کنیم؛ خب منافع ملّت سومالى چه چیز را ایجاب میکند؟ منافع آن ملّتى که شما از انواع وسایل استفاده میکنید و او را سرکوب میکنید، چه چیز را ایجاب میکند؟ منافع شما منافع است، محترم است، معتبر است [امّا] منافع ملّتهاى دیگر محترم نیست، معتبر نیست؟ آقا! شما در خلیج فارس چه میکنید؟ میگویند منافع داریم اینجا. خب اگر منافع شما با منافع ملّتهاى خلیج فارس اصطکاک پیدا بکند، به چه دلیل منافع شما مقدّم است بر منافع ملّتهاى خلیج فارس؟ چرا میگویید منافع شما مطلقاً باید مورد اعتنا قرار بگیرد [امّا اگر] منافع ملّتهاى دیگر پایمال شد، شد؛ ضایع شد، شد؛ چرا؟ این همان مسئلهى اخلاقى است؛ این همان روح استکبارى است؛ همان ریشهى اخلاقى فاسد است که یک دولت را و یک نظام سیاسى را اینجور وادار میکند به ظلم و جور و تعرّض و نامردمى و بىانصافى. اخلاق است دیگر.
امروز نظام آمریکا یک نظام ضدّاخلاقى است. اینها دربارهى جمهورى اسلامى ایران به انواع و اقسام روشهاى موذیانه و خباثتآمیز توسّل میکنند. از آنها میپرسند شما چرا این کار را میکنید، میگویند میخواهیم ملّت ایران را زیر فشار قرار بدهیم. ملاحظه کردید؟ ملّت ایران را زیر فشار قرار بدهیم! اینها صریح، این باطن و مکنون(۷) فاسد قلب خودشان را بر زبان مىآورند. در دوران حکومت قبلى آمریکا ــ حکومت بوش ــ چون او تظاهر میکرد به اینکه ملّت ایران را ما دوست میداریم، میخواهیم که با ایران روابط داشته باشیم و از این حرفها، یک عدّهاى در داخل کشور ما ــ از افراد با حُسن نیّت، نهاینکه سوءنیّتى هم داشته باشند ــ باورشان آمده بود؛ گفتند شاید واقعاً آمریکایىها از آن راه خلاف و کج خودشان منصرف شدهاند؛ اینکه اینها اینقدر با ملّت ایران دشمن بودند و خباثت میکردند، شاید پشیمان شدهاند و فهمیدهاند که باید با انقلاب ساخت، با ملّت ایران باید ساخت. اگرچه افراد هوشمند و دقیق، همان وقت هم میدانستند که آنها دروغ میگویند امّا اظهارات آنها جورى بود که این باور را در بعضى به وجود آورده بود که گویا آمریکایىها از دشمنى خودشان، از خباثت خودشان، از بدجنسى خودشان نسبت به ملّت ایران و انقلاب اسلامى، منصرف شدهاند و دست شستهاند. اینهایى که حالا روى کار آمدهاند،(۸) دارند باطن را آشکار میکنند؛ اینها دارند حقیقت را با سخنان گستاخانه و رذالتآمیز خودشان بیان میکنند. صریحاً علیه جمهورى اسلامى ایران و ملّت ایران دارند موضعگیرى میکنند؛ میگویند که ما میخواهیم علیه ایران کار کنیم و تلاش کنیم. حقیقت روشن شد؛ معلوم شد آن کسانى که خلاف این را بر زبان مىآوردند، ریاکارى میکردند؛ واقع همین است که در کلام اینها هست. بعضى میگویند اینها بىتجربهاند، خامند، سادهلوحند که از این حرفها میزنند؛ بسیار خب ــ البتّه بىتجربه هستند، خامند، در سیاست، مردمان ابتدائىاى هستند که این از کارهایشان معلوم است ــ امّا همین موجب است که نتوانند مافىالضّمیر خودشان را پنهان کنند و مخفى کنند. رفتار اینها جورى شده است که امروز دیگر شعار «مرگ بر آمریکا»، متعلّق به همهى ملّت ایران است. اگر بعضى هم از روى سادهاندیشى دچار تردید شده بودند در دوران دولت گذشتهى آمریکا، امروز دیگر همه حقیقت را فهمیدهاند. ملّت ایران این دشمنى را احساس میکند؛ منتها سادهلوحى و خام بودن مسئولان امروز آمریکا، در این مطلب آشکار میشود که آنها نفهمیدهاند که علیه ملّت بزرگ ایران، علیه این ملّت شجاع و فداکار، علیه این کشور داراى اقتدار معنوى، اینجور کارهاى شیطانى هیچ اثرى جز رسوا کردن خود آنها ندارد.
ملّت ایران که با این کارها شکست نمیخورد. یک روزى بود که دو ابرقدرت در دنیا بود و تمام دنیا زیر نفود آنها بود و هر دو ابرقدرت علیه جمهورى اسلامى، دست همکارى به یکدیگر داده بودند و با هم همکارى میکردند؛ و یک دولتى مثل رژیم بعثى عراق را وادار کرده بودند که با استفادهى از پشتیبانىهاى آنها، انواع فشارها را بر این ملّت بیاورد. شما دیدید که هر چه گذشت، ملّت بزرگ ایران قوىتر شد، عزیزتر شد، مصمّمتر شد، استقامتش بیشتر شد. مگر میتوانند با ملّت بزرگ ما، با ملّت مؤمن ما، مقابلهاى بکنند که به شکست خود آنها منتهى نشود؟ هر کار بکنند به ضرر خود آنها است.
ما راه اسلام را آنچنان که انقلاب و امام به ما آموختهاند، با قوّت و قدرت ادامه خواهیم داد. بحمدالله هر چه گذشته است، عزّت جمهورى اسلامى در دنیا بیشتر شده است. امروز دولت ایران، ملّت ایران، رئیسجمهور ایران، رزمندگان ایران، جوانان ایران، مرد و زن ایران، در دنیا سربلند و آبرومندند. ارتباطات جمهورى اسلامى با دنیا بحمدالله ارتباطات مستحکمى است؛ با اروپا، با آسیا، با همهى کشورهاى دنیا بحمدالله ارتباطات، ارتباطات مستحکم و قوىاى است و شیطانها نمیتوانند براى جمهورى اسلامى، از ناحیهى بددلىها و بدخواهىهاى خودشان اشکالى به وجود بیاورند. اساس قضیّه این است که ملّت بزرگوار ما، این وحدت را، این پیوستگى را، این تمسّک به راه خدا را با همین قوّت و قدرت حفظ کند.
شما خانوادههاى عزیز شهدا ــ که جمع کثیرى در اینجا از خانوادههاى شهدا هستید ــ و شما جانبازان و شما کسانى که براى انقلاب، از جان خودتان یا عزیزان خودتان سرمایهگذارى کردید، باید بدانید که بحمدالله این خونهاى پاک، اثر خودش را بخشیده است؛ تلاشهاى امام بزرگوار، کار خودش را کرده است؛ فداکارى و مجاهدت شما ملّت تأثیر خود را بخشیده است. و انشاءالله تحت توجّهات ولىّعصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) و عنایات آن بزرگوار و ادعیهى زاکیهى آن بزرگوار، روزبهروز این ملّت در راه استقلال و سربلندى و آبادى و بهبود زندگى پیش خواهد رفت و براى ملّتهاى دیگر الگو خواهد شد.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
اوّلاً به همهى برادران و خواهران گرامى، بخصوص برادران و خواهرانى که از شهرهاى اصفهان، از سمنان، از زنجان، از کرج و بعض شهرهاى دیگر تشریف آوردهاند، و بخصوص به خانوادههاى عزیز شهیدان ــ که این ماه، بخصوص ماه شهیدان است ــ خوشامد عرض میکنم. و همچنین لازم میدانم به برادران عزیزى که در جهاد سازندگى مشغول خدمت هستند و در اینجا حضور دارند، به خاطر خدمتشان در این ارگان انقلابى و دستگاه انقلابى تبریک عرض بکنم و عرض بکنم که باید قدر این نهاد اصیل و ارزشمند را بدانند.
جهاد سازندگى بحقیقت یکى از زادههاى انقلاب است و برکات آن در جنگ و صلح، در دفاع و در سازندگى، براى همه مشهود بود و امیدواریم که روزبهروز این نهاد مقدّس تقویت بشود؛ هم از لحاظ تلاش کارى و هم از لحاظ جهتگیرى انقلابى و ایمانى. و گُلى است که بر تنهى برومند نهال انقلاب روییده است و انشاءالله که این گُل، همیشه باطراوت بماند و مردم را فایده ببخشد.
و همچنین لازم میدانم که از برادران شاغل در بهزیستى کشور که آنها هم در این جمع صمیمى و دوستانه شرکت دارند، به خاطر کار دشوارى که بر دوش گرفتهاند تشکّر کنم. نگهدارى از معلولین و کودکان و بزرگانى که از سلامت جسمى برخوردار نیستند، یکى از بزرگترین صدقات و حسنات است. البتّه بهزیستى کشور، میداندار این کار مهم است امّا من به همهى ملّت عزیزمان عرض میکنم که براى اینکه این کار سامان بگیرد، همه باید احساس مسئولیّت بکنند. خودتان را بگذارید جاى آن خانوادهاى که یک کودک معلول [جسمی] و ذهنى در آن خانه وجود دارد، تا ببینید که چه حسنهى بزرگى است که انسان [به اینها] خدمت کند. کمک مالى و مادّى و معنوى به این سازمان، یک حسنه است. امیدواریم که خداوند، هم به آنها کمک کند و خیر بدهد، هم ملّت عزیز ایران را به اهمّیّت این کار، بیشتر متوجّه بسازد.
مطلبى که من در نظرم هست که عرض بکنم، به مناسبت انتساب این ایّام به امام چهارم (علیه الصّلاة و السّلام) است؛ چون بیستوپنجم ماه محرّم، بنا به روایتى ــ که شاید هم روایت قوىتر و قول قوىتر باشد ــ وفات امام چهارم است. این بزرگوار، تقریباً ۳۴ سال بعد از حادثهى کربلا، در محیط اسلامى آن روز زندگى کردند؛ و این زندگى، از همهجهت، یکى از آن زندگىهاى پُر از درس است؛ اى کاش یک فرصتى باشد و کسانى که آگاهى دارند از کیفیّات عالى این زندگى، آن را براى مردم و براى مسلمین و حتّى غیر مسلمانها تشریح میکردند تا معلوم میشد که چگونه امام بزرگوار چهارم ما، بعد از آن حادثهى عاشورا ــ که یک ضربهى عظیمى بود بر پیکر اسلام ناب و اسلام راستین ــ توانست یکتنه بِایستد و مانع از ویران شدن دین بشود؛ واقعاً یکتنه! من میتوانم بگویم که اگر تلاشهاى امام سجّاد (علیه الصّلاة و السّلام) نبود، شهادت امام حسین ضایع شده بود و آثار آن نمیماند. سهم امام چهارم، سهم عظیمى است.
در زندگى امام چهارم، چند رشتهکار وجود دارد که یکى از آنها همین رشتهى اخلاق است؛ تربیت و تهذیب اخلاق جامعهى اسلامى. این، آن نکتهاى است که من میخواهم چند دقیقهاى دربارهى آن، با شما و با همهى ملّت ایران صحبت بکنم؛ اخلاق. امام سجّاد، کمر بست به تعلیم اخلاق و تغییر اخلاق در جامعهى اسلامى؛ چرا؟ چون طبق تحلیل آن امام بزرگوار، یک بخش مهمّى از مشکلات اساسى دنیاى اسلام که به فاجعهى کربلا انجامید، ناشى بود از انحطاط اخلاق مردم و فساد اخلاق مردم. اگر مردم از اخلاق اسلامى برخوردار بودند، یزید و ابنزیاد و عمر سعد و دیگران، نمیتوانستند آن فاجعه را بیافرینند. اگر مردم آنجور پست نشده بودند، آنجور به خاک نچسبیده بودند، آنجور از آرمانها دور نشده بودند، رذایل بر آنها حاکم نمیبود، ممکن نبود که حکومتها ــ ولو فاسد باشند، ولو بىدین و جائر باشند ــ بتوانند مردم را وادار کنند به چنان فاجعهى عظیمى؛ کشتن پسر پیغمبر، پسر فاطمهى زهرا، مگر شوخى است؟ یک ملّت آن وقتى منشأ همهى مفاسد خواهد شد که اخلاق او خراب بشود. و این را امام سجّاد (علیه الصّلاة و السّلام) در چهرهى جامعهى اسلامى تفرّس(۲) کرد و کمر بست به اینکه این چهره را از این زشتى پاک کند و اخلاق را نیکو کند؛ لذا دعاى مکارمالاخلاق هست. دعاى مکارمالاخلاق دعا است امّا درس است؛ صحیفهى سجّادیّه دعا است امّا درس است. من توصیه میکنم به شما جوانها که بروید صحیفهى سجّادیّه را بخوانید و در آن تدبّر کنید؛ خواندن به طور بىتوجّه و بىتدبّر کافى نیست. خواهید دید که هر یک از دعاهاى صحیفهى سجّادیّه و همین دعاى مکارمالاخلاق، یک کتاب درس زندگى و درس اخلاق است.
برادران و خواهران عزیز! من به شما عرض میکنم، یک انقلاب وقتى در یک کشور به وجود مىآید، براى این است که اوضاع عمومى کشور و نظام اجتماعى کشور را عوض کند؛ حکومت را دگرگون کند؛ روابط اجتماعى و اقتصادى را دگرگون کند. این، هدف یک انقلاب است امّا هدف عوض شدن و دگرگون شدن اوضاع اجتماعى چیست؟ چرا میخواهیم اوضاع اجتماعى عوض بشود؟ براى اینکه اخلاق مردم عوض بشود؛ براى اینکه در نظام فاسد و جائر و در نظام طاغوتى، انسانها بد تربیت میشوند؛ انسانها، مادّى، بىمعنویّت، بىحقیقت بار مىآیند؛ انسانها، بىوفا، بىصفا، بىصداقت بار مىآیند؛ انسانها از رحم و مروّت و دوستى و همکارى و همراهى، دور میمانند. اینها آثار یک زندگى اجتماعى فاسد و غلط است. انقلاب، براى این است که جامعه را عوض کند و عوض کردن جامعه براى این است که اخلاق انسانها عوض بشود؛ براى این است که انسانها خوب تربیت بشوند. لذا شما مىبینید در دعاى روزهاى ماه رمضان، یکى از آن فقرات اصلى دعا این است که «اَللٰهُمَّ غَیِّر سوءَ حالِنا بِحُسنِ حالِک».(۳) اینجورى است که عدالت اجتماعى تأمین میشود. عدالت اجتماعى یک اصل است، یک هدف اصلى و والا است امّا عدالت اجتماعى در صورتى در جامعه تأمین میشود که افراد در جامعه تربیتشده باشند؛ ظلم نکنند و زیر بار ظلم نروند.
امروز در جامعهى ما یکى از تلاشهاى اساسى باید تغییر اخلاق باشد. هر کدام از ما ــ همین من و شما که اینجا روبهروى هم نشستهایم؛ هر تکتک من و شما ــ خودمان را موظّف بدانیم که اخلاق یک نفر را عوض کنیم و از بدى به سمت خوبى بکشانیم؛ آن یک نفر هم خود ما هستیم. کُلُّکُم راعٍ وَ کُلُّکُم مَسئولٌ عَن رَعِیَّتِه؛(۴) همهى شما مسئول هستید و اوّلین مسئولیّت، نسبت به شخص خود شما است. بر خودمان نظارت کنیم؛ از فساد اخلاق، از پستى، از دروغگویى، از بدخواهى، از بددلى، از کینهورزى، از بىرحمى، از تعرّض به حقوق دیگران، از جفاى در حقّ دیگران، از بىاعتنائى به حال مردم محتاجِ توجّه و مراقبت، و بقیّهى اخلاقیّات فاسد، خودمان را دور نگه داریم.
همهى انبیا و اولیا آمدند تا اخلاق انسانها را عوض کنند؛ منتها عوض کردن اخلاق انسانها، به صورت موعظه و نصیحت و در یک نظام غلط طاغوتى، به کندى صورت میگیرد. در یک نظامى که بر اساس ارزشهاى الهى به وجود آمده باشد، تغییر اخلاق مردم به سهولت انجام میگیرد؛ کمااینکه ما در مقابل خودمان این را داریم مشاهده میکنیم و مشاهده کردیم. اخلاق جامعهى ما، به برکت انقلاب، به سمت اخلاق الهى یک گردش قابل توجّهى کرد؛ اگرچه کامل نیست و باید باز هم ادامه پیدا کند. این جوانها را دیدید که در جنگ چه کردند! این پدرمادرها را دیدید که چگونه از عزیزان خود براى خدا و قرآن و دین گذشتند؛ این انسانها را دیدید که چگونه از ثروت شخصى خودشان، زنها از طلاى خودشان، مردها از دسترنج خودشان براى خاطر مصالح عمومى، براى جنگ، براى مشکلات کشور ــ فلان جا سیل آمد، فلان جا زلزله شد ــ صرفنظر کردند؛ اینها گردش به اخلاق اسلامى است. قبل از انقلاب، این چیزها بود امّا در مقیاسهاى بسیار کوتاه و کوچک؛ عمومى نبود. مواظب باشید که این حرکت به سمت اخلاق اسلامى ادامه پیدا بکند. اگر جامعهى ما اینجور بشود، برخوردار از عدالت اجتماعى خواهد شد.
عدالت اجتماعى، یک مقدار زیادى وابسته است به اخلاق؛ البتّه بخش عمدهى آن مربوط به مقرّرات و قوانین جامعه است امّا مقرّرات و قوانین، بدون اینکه افراد از اخلاق الهى و اسلامى برخوردار باشند، چندان کارساز نیست. امروز در جامعهى ما هستند کسانى که درآمدهاى زیادى دارند ــ بعضى از قشرهاى ما درآمدهاى [بالایى] دارند؛ یا تخصّص آنها تخصّص مورد نیازى است، یا افراد کمى آن تخصّص را دارند؛ به هر جهتى و به هر دلیلى درآمدهایى دارند ــ آیا آن کسانى که درآمدهاى زیادى در جامعهى ما دارند، همهى درآمد را باید صرف خودشان بکنند؟ این اخلاق مادّى است؛ این اخلاق شیطانى است؛ به تعبیر درستتر، این اخلاق حیوانى است؛ حیوان هر چه دارد، مال شخص خودش است. اخلاق انسانى و بخصوص آن اخلاق والاى اسلامى، اینجور حکم نمیکند. آنچه شما دارید، باید پس از آنکه نیاز ضرورى خودتان را تأمین کردید و خواستههاى خودتان را عمل کردید، صرف بشود براى خیر بقیّهى انسانهایى که در آن جامعه هستند. همسایهى شما اگر نیازى دارد، صرف او بشود؛ خویشاوند شما اگر نیازى دارد، صرف او بشود؛ جامعه به طور کلّى. فرض کنید امروز در جامعهى ما مدرسهسازى ــ ساختن فضاهاى آموزشى ــ یک مسئلهى مهمّى است؛ یا همین رسیدگى به معلولین جسمى و ذهنى در جامعهى ما یک کار مهمّى است. این کسانى که امکان مالى دارند، بسیار شایسته است و از لحاظ اخلاقى فریضه است که بخشى از ثروت خودشان را صرف کنند براى اینها. این همان دگرگونى اخلاقى است. اگر اخلاق در جامعه تأمین شد، عدالت اجتماعى تأمین میشود، جامعه آباد میشود؛ انسانها در بهشت زندگى میکنند، ولو در همین دنیا هستند.
من وقتى نگاه میکنم در سطح عالم، مشاهده میکنم که عمدهى فجایعى که بر سر بنىآدم وارد میشود و مىآید، ناشى از اخلاق سوء و فسادهایى است که در اخلاق افرادى از نوع بشر است. شما نگاه کنید ببینید همین ظلمهایى که در سطح دنیا میشود ــ البتّه ما از علل سیاسى غافل نیستیم؛ عوامل اقتصادى، عوامل سیاسى؛ این تحلیلها روشن است ــ در ریشه و پایهى همهى آنها اگر دقّت کنید، یک عنصر اخلاقى وجود دارد؛ سوء اخلاق وجود دارد. اعتقاد بنده این است که تربیتهاى غلط و اخلاقهاى غلط است که امروز در دنیا، ملّتهایى را دچار مصیبتهاى بزرگ کرده است. همین مسئلهى بوسنى و هرزگوین،(۵) این مسلمانهاى مظلومى که در قلب اروپا اینجور دارند قتلعام میشوند و به آنها مصائب روزافزونى، روزبهروز وارد میشود؛ اگر دروغگویى بعضى از مسئولین قدرتهاى استکبارى دنیا نمیبود، اینها امروز اینجور نبودند. اخلاق فاسد، ریاکارى، دروغگویى. یک سال و چند ماه است که این مردم بیچاره و این ملّت مظلوم را همینجور رها کردهاند زیر ضربات یک عدّه وحشى نژادپرست فاشیست؛ یعنى صربها. با کلمات، با الفاظ، سرِ مردم را دارند گرم میکنند و بند میکنند؛ [اینها] ریشه در اخلاق فاسد دارد.
اخلاق استکبارىاى که امروز رژیم ایالات متّحدهى آمریکا دارد، در بن و بنیاد یک مسئلهى اخلاقى است؛ ریشه اخلاقى است؛ استکبار هم یک امر اخلاقى و اخلاق فاسد است. اینها انصاف ندارند؛ اگر انصاف داشتند، اگر مروّت داشتند، اگر انسانیّت در آنها بود، با ملّتهاى دنیا اینجور عمل نمیکردند. شما الان ببینید در سومالى چه دارند میکنند با مردم!(۶) حرفشان هم این است که ــ آمریکایىها را عرض میکنم ــ آنجا منافع ما ایجاب میکند که ما وارد بشویم! خب، یک نفر به اینها بگوید آیا شما آنقدر انصاف و مروّت دارید که اعتراف کنید که منافع ملّتها هم براى خودشان محترم است یا نه؟ شما میگویید منافع ما ایجاب میکند که ما آنجا حضور نظامى پیدا کنیم؛ خب منافع ملّت سومالى چه چیز را ایجاب میکند؟ منافع آن ملّتى که شما از انواع وسایل استفاده میکنید و او را سرکوب میکنید، چه چیز را ایجاب میکند؟ منافع شما منافع است، محترم است، معتبر است [امّا] منافع ملّتهاى دیگر محترم نیست، معتبر نیست؟ آقا! شما در خلیج فارس چه میکنید؟ میگویند منافع داریم اینجا. خب اگر منافع شما با منافع ملّتهاى خلیج فارس اصطکاک پیدا بکند، به چه دلیل منافع شما مقدّم است بر منافع ملّتهاى خلیج فارس؟ چرا میگویید منافع شما مطلقاً باید مورد اعتنا قرار بگیرد [امّا اگر] منافع ملّتهاى دیگر پایمال شد، شد؛ ضایع شد، شد؛ چرا؟ این همان مسئلهى اخلاقى است؛ این همان روح استکبارى است؛ همان ریشهى اخلاقى فاسد است که یک دولت را و یک نظام سیاسى را اینجور وادار میکند به ظلم و جور و تعرّض و نامردمى و بىانصافى. اخلاق است دیگر.
امروز نظام آمریکا یک نظام ضدّاخلاقى است. اینها دربارهى جمهورى اسلامى ایران به انواع و اقسام روشهاى موذیانه و خباثتآمیز توسّل میکنند. از آنها میپرسند شما چرا این کار را میکنید، میگویند میخواهیم ملّت ایران را زیر فشار قرار بدهیم. ملاحظه کردید؟ ملّت ایران را زیر فشار قرار بدهیم! اینها صریح، این باطن و مکنون(۷) فاسد قلب خودشان را بر زبان مىآورند. در دوران حکومت قبلى آمریکا ــ حکومت بوش ــ چون او تظاهر میکرد به اینکه ملّت ایران را ما دوست میداریم، میخواهیم که با ایران روابط داشته باشیم و از این حرفها، یک عدّهاى در داخل کشور ما ــ از افراد با حُسن نیّت، نهاینکه سوءنیّتى هم داشته باشند ــ باورشان آمده بود؛ گفتند شاید واقعاً آمریکایىها از آن راه خلاف و کج خودشان منصرف شدهاند؛ اینکه اینها اینقدر با ملّت ایران دشمن بودند و خباثت میکردند، شاید پشیمان شدهاند و فهمیدهاند که باید با انقلاب ساخت، با ملّت ایران باید ساخت. اگرچه افراد هوشمند و دقیق، همان وقت هم میدانستند که آنها دروغ میگویند امّا اظهارات آنها جورى بود که این باور را در بعضى به وجود آورده بود که گویا آمریکایىها از دشمنى خودشان، از خباثت خودشان، از بدجنسى خودشان نسبت به ملّت ایران و انقلاب اسلامى، منصرف شدهاند و دست شستهاند. اینهایى که حالا روى کار آمدهاند،(۸) دارند باطن را آشکار میکنند؛ اینها دارند حقیقت را با سخنان گستاخانه و رذالتآمیز خودشان بیان میکنند. صریحاً علیه جمهورى اسلامى ایران و ملّت ایران دارند موضعگیرى میکنند؛ میگویند که ما میخواهیم علیه ایران کار کنیم و تلاش کنیم. حقیقت روشن شد؛ معلوم شد آن کسانى که خلاف این را بر زبان مىآوردند، ریاکارى میکردند؛ واقع همین است که در کلام اینها هست. بعضى میگویند اینها بىتجربهاند، خامند، سادهلوحند که از این حرفها میزنند؛ بسیار خب ــ البتّه بىتجربه هستند، خامند، در سیاست، مردمان ابتدائىاى هستند که این از کارهایشان معلوم است ــ امّا همین موجب است که نتوانند مافىالضّمیر خودشان را پنهان کنند و مخفى کنند. رفتار اینها جورى شده است که امروز دیگر شعار «مرگ بر آمریکا»، متعلّق به همهى ملّت ایران است. اگر بعضى هم از روى سادهاندیشى دچار تردید شده بودند در دوران دولت گذشتهى آمریکا، امروز دیگر همه حقیقت را فهمیدهاند. ملّت ایران این دشمنى را احساس میکند؛ منتها سادهلوحى و خام بودن مسئولان امروز آمریکا، در این مطلب آشکار میشود که آنها نفهمیدهاند که علیه ملّت بزرگ ایران، علیه این ملّت شجاع و فداکار، علیه این کشور داراى اقتدار معنوى، اینجور کارهاى شیطانى هیچ اثرى جز رسوا کردن خود آنها ندارد.
ملّت ایران که با این کارها شکست نمیخورد. یک روزى بود که دو ابرقدرت در دنیا بود و تمام دنیا زیر نفود آنها بود و هر دو ابرقدرت علیه جمهورى اسلامى، دست همکارى به یکدیگر داده بودند و با هم همکارى میکردند؛ و یک دولتى مثل رژیم بعثى عراق را وادار کرده بودند که با استفادهى از پشتیبانىهاى آنها، انواع فشارها را بر این ملّت بیاورد. شما دیدید که هر چه گذشت، ملّت بزرگ ایران قوىتر شد، عزیزتر شد، مصمّمتر شد، استقامتش بیشتر شد. مگر میتوانند با ملّت بزرگ ما، با ملّت مؤمن ما، مقابلهاى بکنند که به شکست خود آنها منتهى نشود؟ هر کار بکنند به ضرر خود آنها است.
ما راه اسلام را آنچنان که انقلاب و امام به ما آموختهاند، با قوّت و قدرت ادامه خواهیم داد. بحمدالله هر چه گذشته است، عزّت جمهورى اسلامى در دنیا بیشتر شده است. امروز دولت ایران، ملّت ایران، رئیسجمهور ایران، رزمندگان ایران، جوانان ایران، مرد و زن ایران، در دنیا سربلند و آبرومندند. ارتباطات جمهورى اسلامى با دنیا بحمدالله ارتباطات مستحکمى است؛ با اروپا، با آسیا، با همهى کشورهاى دنیا بحمدالله ارتباطات، ارتباطات مستحکم و قوىاى است و شیطانها نمیتوانند براى جمهورى اسلامى، از ناحیهى بددلىها و بدخواهىهاى خودشان اشکالى به وجود بیاورند. اساس قضیّه این است که ملّت بزرگوار ما، این وحدت را، این پیوستگى را، این تمسّک به راه خدا را با همین قوّت و قدرت حفظ کند.
شما خانوادههاى عزیز شهدا ــ که جمع کثیرى در اینجا از خانوادههاى شهدا هستید ــ و شما جانبازان و شما کسانى که براى انقلاب، از جان خودتان یا عزیزان خودتان سرمایهگذارى کردید، باید بدانید که بحمدالله این خونهاى پاک، اثر خودش را بخشیده است؛ تلاشهاى امام بزرگوار، کار خودش را کرده است؛ فداکارى و مجاهدت شما ملّت تأثیر خود را بخشیده است. و انشاءالله تحت توجّهات ولىّعصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) و عنایات آن بزرگوار و ادعیهى زاکیهى آن بزرگوار، روزبهروز این ملّت در راه استقلال و سربلندى و آبادى و بهبود زندگى پیش خواهد رفت و براى ملّتهاى دیگر الگو خواهد شد.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
(۱ در این دیدار، جمعی از خانوادههای معظّم شهدای نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران و نیز شهرهای کاشان، ورامین، پاکدشت، کرج و تهران، گروهی از جانبازان آسایشگاههای بنیاد مسئضعفان و جانبازان انقلاب اسلامی، مسئولین وزارت جهاد سازندگی، رئیس و کارکنان سازمان بهزیستی کشور، کارکنان تأمین اجتماعی کرج، انجمن اسلامی بانک صادرات، مدیران صنایع سمنان، اعضای کمیتهی بررسی مسائل افغانستان و گروهی از مردم زنجان و اصفهان حضور داشتند.
(۲ به فراست و هوشمندى دریافتن
(۳ بحارالانوار، ج ۹۵، ص ۱۲۰
(۴ مجموعة ورّام، ج ۱، ص ۶
(۵ ر.ک: بیانات به مناسبت حلول سال نو (۱۳۷۱/۱۲/۲۹)، پینوشت شمارهی ۲
(۶ درگیرى نظامى میان جناحهاى رقیب سیاسى در سومالى، به همراه خشکسالى، باعث شد تا این کشور در سال ۱۹۹۲ با قحطى و گرسنگى مواجه شود. دخالت نکردن سازمان کنفرانس اسلامى در این بحران، این فرصت را براى آمریکا پیش آورد تا تحت پوشش مصوّبهى شوراى امنیّت سازمان ملل و در ظاهر برای تأمین امنیّت کاروانهای امدادی و محمولهها و کمکهای ارسالی سازمان ملل برای مردم قحطیزدهی سومالی گرفتار در جنگهای داخلی، و در واقع برای تحکیم پایگاه و تأمین منافع خود در منطقهی خاورمیانه و منطقهی شمال آفریقا، بیش از ۲۸ هزار نیروى نظامى به این کشور اعزام کند؛ امّا کمی پس از ورود، با تغییر چهره به تلاش برای دستگیری محمّد فرح عیدید (رهبر شورشیان سومالی) برآمد و با اشغال شهرهای مختلف این کشور به سرکوب مردم پرداخت و تعداد زیادی از مسلمانان این کشور را به قتل رساند.
(۷ امر پنهان، پوشیده
(۸ دموکراتها با ریاست جمهورى بیل کلینتون
