1393/03/13
| یادداشت |
جایگاه «تفکر» در مردمسالاری دینی
رهبر انقلاب در دیدار اخیر خود با جمعی از مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی با اشاره به کلامی از حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام که برانگیختن خِرَدهای دفنشده را یکی از اهداف اصلی بعثت انبیا بیان میکنند، به اهمیت مسألهی خِرَد و فکر در جامعهی اسلامی پرداختند و فرمودند: «اگر جامعهى اسلامى به همین یک دستور عمل کند، یعنى نیروى فکر را، به کارگیرى اندیشه و خِرَد را در میان خود یک امر رایج و عمومى قرار بدهد، عمدهى مشکلات... جامعهى اسلامى حل خواهد شد.» یکی از پرسشهای اساسی حول محور تفکر در جامعهی اسلامی، نسبت آزادی تفکر با یکی از عناصر اساسی جامعهی اسلامی یعنی ولایتمداری است. این یادداشت میکوشد به تبیینی از این نسبت بپردازد.
«تفکر» یکی از مقدسترین استعداهای بشری است که خداوند آن را در وجود انسان نهفته است و از لوازم پرورش چنین استعدادی وجود «آزادی» است. تفکر قوهای است که ناشی از برخورداری انسان از «عقل» میباشد و اساساً وجه ممیزهی انسان از سایر موجودات ناشی از همین ویژگی است. انسان با همین استعداد است که از جهل خروج یافته و ره به عرصهی علم و آگاهی میبرد.
بر همین اساس هر مکتبی که به ایدئولوژی خودش ایمان و اعتماد داشته باشد ناچار میبایست طرفدار «آزادی اندیشه و تفکر» باشد. طبیعتاً در مقابل، هر مکتبی که ایمان و اعتمادی به خود ندارد، از گسترش آزادی جلوگیری خواهد کرد. از همین رو اسلام جایگاه ویژهای برای تفکر قائل شده و آن را از واجبات و یکی از عبادات قرار داده است. در همین راستا روایات زیادی در باب اهمیت تفکر از منظر اسلام وجود دارد.
اما سؤالی که در این بین ممکن است طرح گردد عبارت از آن است که در حکومتی که داعیهی مردمسالاری دینی دارد و از طرفی خود را ملزم به رعایت حدود و ثغور احکام شرع میداند، تفکر و آزادی تفکر چه جایگاهی دارد؟ برای پاسخ به این مسأله فهم فلسفهی شکلگیری حکومت دینی و چگونگی تحقق و طی مسیر تکاملی آن امری است ضروری و غیر قابل اجتناب.
ابتنای حرکت اصلاحگرانه انبیا بر «آگاهی» و «اختیار»
حکومت دینی بهعنوان یک حکومت ذاتاً مردمسالار در معنای حقیقی کلمه در پی تحقق یک جامعهی آرمانی است که آخرین مراحلش بهدست منجی موعود عجلاللهتعالیفرجهالشریف محقق میگردد؛ جامعهای جهانی که قرآن وعدهی وراثت آن را به بندگان صالح خدا داده است.۱ این جامعهی آرمانی که در سایهی حکومت جهانی امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف محقق میگردد، همانی است که عبودیت و بندگی را در هیبت اجتماعی جستجو میکند و از همین رو اجرای احکام دینی و تحقق عدالت را در همهی ابعاد و حوزهها - چه در ساحت فردی و چه در ساحت اجتماعی - پیگیری مینماید. به عبارت دیگر در سایهی این حکومت و اجرای احکام فردی و اجتماعی اسلام، زمینهای برای فساد در سطح اجتماع باقی نمیماند و طبیعتاً همهچیز برای بندگی و عبودیت خداوند در سایهی اجرای احکام اجتماعی فراهم میگردد.
نکتهی حائز اهمیت در این است که این حرکت در جهت وصول به جامعهی آرمانی حرکتی است جمعی با محوریت انبیا و اولیای الهی. به عبارت دیگر این حرکت جمعی و عمومی مردم است که ضامن تحقق عدالت و اجرای احکام دینی است و بر همین اساس در آیهی ۲۵ سورهی حدید آمده است: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط» به راستى [ما] پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند.
بر اساس آیهی مذکور هدف از بعثت انبیا اقامهی قسط و عدل توسط مردم بوده است. از مهمترین مسائل در این حرکت جمعی ابتنای آن بر دو مقولهی آگاهی و اختیار است. چراکه بدون این دو هر عملی چه در ساحت فردی و چه در ساحت اجتماعی فاقد جنبهی استکمالی است و طبیعتاً ره به کمال نمیبرد. حرکت جمعی زمانی مورد تأیید است و هدف اسلام از حکومت دینی و کمال در هیبت اجتماعی را تأمین میکند که مبتنی بر آگاهی و اختیار باشد نه مبتنی بر هیجانات کاذب یا جبر حکومت.
آزادی اندیشه چه نسبتی با ولایتمداری دارد؟
مکتب اسلام نهتنها هنگام پذیرش دین قائل به اجبار و اکراه تکوینی نیست،۲ بلکه معتقد است همهی فعالیتهای فردی و اجتماعی بایستی مبتنی بر آگاهی و اختیار به معنای حقیقی کلمه باشد. از همین رو در احکام حقوقی دین مبین اسلام حرکتی که مبتنی بر جبر و فشار باشد، فاقد مسئولیت کیفری قلمداد میشود و بر همین اساس در مقابل نیز حرکت مثبت ناشی از جبر و فشار را نیز فاقد ارزش و بدون پاداش میداند. در چنین مکتبی زمانی میتوان سخن از تحقق هدف و رسالت راند که افراد با اراده و آگاهی حقیقی نایل به آن شوند.
بر همین اساس حکومت برآمده از این مکتب نیز به نحو اصالت ذاتاً مردمسالار خواهد بود. مردمسالاری که نهتنها در صورت آن حضور مردم را میطلبد بلکه در باطن نیز دائماً در تلاش است تا حضور مردم در صحنه، مبتنی بر آگاهی و اختیار باشد و در این راستا بهطور مداوم بهدنبال ارتقای سطح فکر و اندیشهی مردم است.
طبیعتاً در چنین جامعهای با چنین اهداف و رسالتی، تفکر مهمترین بنیان حرکت اجتماعی مردم در جهت عبودیت الهی است. وقتی عموم افراد جامعهی دینی اهل تفکر باشند، طبیعتاً آگاهانه و به دور از سطحینگری و سطحیاندیشی با مسائل جامعه روبرو خواهند شد و نهتنها زمینهی استکمال خود را فراهم میکنند، بلکه بستر مساعدی را برای همهگیر شدن این مقوله در جامعه فراهم میآورند. از طرف دیگر با توجه به اینکه اسلام و احکام آن از جانب خداوند متعال نازل گشته و تردیدی در حقانیت آن نیست، تقویت این ویژگی بیشک منجر به اعتلا و نمایانده شدن درخشندگی اسلام خواهد شد.
نکتهای که در این میان امکان طرح مییابد آن است که با رشد و ترویج عمومی خصیصهی تفکر در سطح اجتماع، نظرات و اندیشههای مختلفی شکل میگیرد که گاهی متعارض و در برخی موارد متناقض خواهد بود. حال مسأله در این خواهد بود که این رهاورد آزادی تفکر که خود از مقومات مردمسالاری دینی است چه نسبتی با ولایتمداری- که از دیگر ویژگیهای اساسی حکومت مردمسالاری دینی میباشد- دارد؟
نظرات کارشناسی برای رهبری تصمیمساز است
طبیعتاً تفکر انسان را از جهل میرهاند و علم و آگاهی را به ارمغان میآورد و این آگاهی در افراد مختلف به واسطهی استعدادهای گوناگون و تخصصهای مختلف نتایج کارشناسی متفاوتی به بار میآورد و همین مسأله سبب تضارب آرا و امکان تصمیمگیری بهتر را فراهم میکند و نهتنها یک محدودیت نیست بلکه زمینهای برای رشد و پیشرفت بیشتر جامعه است.
در این بیان باید به این نکته توجه کرد که بین نظر کارشناسی و تصمیم مدیریتی تفاوت وجود دارد. نظر کارشناسی امری است مقدم بر تصمیمگیری و تفاوت در نظرات کارشناسی به قاعدهی عقل نباید منجر به تزلزل و تذبذب در تصمیم گردد و طبیعتاً بعد از بررسیهای کارشناسی و اتخاذ تصمیم ایجاد تزلزل و مخالفت با تصمیم به هیچوجه جنبهی عقلانی ندارد؛ بلکه بُعد غیرعقلانی آن بارزترین وجه آن خواهد بود. بر همین اساس رهبر معظم انقلاب ضمن تأکید همیشگی بر تقویت تفکر منطقی در سطح جامعه و امکان بروز نظرات کارشناسی با نگاههای مختلف حتی مخالف با نظر رهبری، آن را مورد استفادهی خود و مسئولین دانسته و تلقی ضد ولایت فقیه از آن را تلقی ناصواب و غیر منطقی قلمداد کردهاند.
بر همین مبنا نظرات متعدد کارشناسی که در سایهی آزادی تفکر حاصل میگردد نهتنها تعارضی با ولایتمداری ندارد بلکه زمینهی پیشرفت و تعالی جامعه و بهبود فرایند تصمیمسازی و تصمیمگیری را فراهم مینماید.
نگاهی اجمالی بر سخنان حضرت آیتالله خامنهای در این باره، خود گویای همهچیز است:
سطحینگری و سطحیآموزی جامعه را زمینگیر میکند
« کودک ما فرابگیرد که فکر کند - فکر صحیح، فکر منطقى- و براى فکر کردن درست راهنمایى بشود. سطحىنگرى، سطحىآموزى در مسائل زندگى یک جامعه را زمینگیر میکند، در بلندمدت بدبخت میکند؛ باید فکر کردن را در جامعه نهادینه کرد. لذا شما ببینید که ما مثلاً از شهید مطهرى که نام مىآوریم، فقط به علم شهید مطهرى اهمیت نمیدهیم، به تفکر شهید مطهرى اهمیت میدهیم. اگر کسى داراى تفکر بود، این روحیه موجب میشود که او بتواند مسائل مهم علم را هم کشف کند. اگر جوان ما، عالم ما، دانشمند ما متفکر بار آمده باشد، از آن ذخیرهى دانشى که در اختیار او است، دهها و صدها مسألهى جدید مطرح میکند و پاسخ میگیرد. پس استفادهى از علم با تفکر ممکن است.»
«تفکر» یکی از مقدسترین استعداهای بشری است که خداوند آن را در وجود انسان نهفته است و از لوازم پرورش چنین استعدادی وجود «آزادی» است. تفکر قوهای است که ناشی از برخورداری انسان از «عقل» میباشد و اساساً وجه ممیزهی انسان از سایر موجودات ناشی از همین ویژگی است. انسان با همین استعداد است که از جهل خروج یافته و ره به عرصهی علم و آگاهی میبرد.
بر همین اساس هر مکتبی که به ایدئولوژی خودش ایمان و اعتماد داشته باشد ناچار میبایست طرفدار «آزادی اندیشه و تفکر» باشد. طبیعتاً در مقابل، هر مکتبی که ایمان و اعتمادی به خود ندارد، از گسترش آزادی جلوگیری خواهد کرد. از همین رو اسلام جایگاه ویژهای برای تفکر قائل شده و آن را از واجبات و یکی از عبادات قرار داده است. در همین راستا روایات زیادی در باب اهمیت تفکر از منظر اسلام وجود دارد.
اما سؤالی که در این بین ممکن است طرح گردد عبارت از آن است که در حکومتی که داعیهی مردمسالاری دینی دارد و از طرفی خود را ملزم به رعایت حدود و ثغور احکام شرع میداند، تفکر و آزادی تفکر چه جایگاهی دارد؟ برای پاسخ به این مسأله فهم فلسفهی شکلگیری حکومت دینی و چگونگی تحقق و طی مسیر تکاملی آن امری است ضروری و غیر قابل اجتناب.
ابتنای حرکت اصلاحگرانه انبیا بر «آگاهی» و «اختیار»
حکومت دینی بهعنوان یک حکومت ذاتاً مردمسالار در معنای حقیقی کلمه در پی تحقق یک جامعهی آرمانی است که آخرین مراحلش بهدست منجی موعود عجلاللهتعالیفرجهالشریف محقق میگردد؛ جامعهای جهانی که قرآن وعدهی وراثت آن را به بندگان صالح خدا داده است.۱ این جامعهی آرمانی که در سایهی حکومت جهانی امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف محقق میگردد، همانی است که عبودیت و بندگی را در هیبت اجتماعی جستجو میکند و از همین رو اجرای احکام دینی و تحقق عدالت را در همهی ابعاد و حوزهها - چه در ساحت فردی و چه در ساحت اجتماعی - پیگیری مینماید. به عبارت دیگر در سایهی این حکومت و اجرای احکام فردی و اجتماعی اسلام، زمینهای برای فساد در سطح اجتماع باقی نمیماند و طبیعتاً همهچیز برای بندگی و عبودیت خداوند در سایهی اجرای احکام اجتماعی فراهم میگردد.
نکتهی حائز اهمیت در این است که این حرکت در جهت وصول به جامعهی آرمانی حرکتی است جمعی با محوریت انبیا و اولیای الهی. به عبارت دیگر این حرکت جمعی و عمومی مردم است که ضامن تحقق عدالت و اجرای احکام دینی است و بر همین اساس در آیهی ۲۵ سورهی حدید آمده است: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط» به راستى [ما] پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند.
بر اساس آیهی مذکور هدف از بعثت انبیا اقامهی قسط و عدل توسط مردم بوده است. از مهمترین مسائل در این حرکت جمعی ابتنای آن بر دو مقولهی آگاهی و اختیار است. چراکه بدون این دو هر عملی چه در ساحت فردی و چه در ساحت اجتماعی فاقد جنبهی استکمالی است و طبیعتاً ره به کمال نمیبرد. حرکت جمعی زمانی مورد تأیید است و هدف اسلام از حکومت دینی و کمال در هیبت اجتماعی را تأمین میکند که مبتنی بر آگاهی و اختیار باشد نه مبتنی بر هیجانات کاذب یا جبر حکومت.
آزادی اندیشه چه نسبتی با ولایتمداری دارد؟
مکتب اسلام نهتنها هنگام پذیرش دین قائل به اجبار و اکراه تکوینی نیست،۲ بلکه معتقد است همهی فعالیتهای فردی و اجتماعی بایستی مبتنی بر آگاهی و اختیار به معنای حقیقی کلمه باشد. از همین رو در احکام حقوقی دین مبین اسلام حرکتی که مبتنی بر جبر و فشار باشد، فاقد مسئولیت کیفری قلمداد میشود و بر همین اساس در مقابل نیز حرکت مثبت ناشی از جبر و فشار را نیز فاقد ارزش و بدون پاداش میداند. در چنین مکتبی زمانی میتوان سخن از تحقق هدف و رسالت راند که افراد با اراده و آگاهی حقیقی نایل به آن شوند.
بر همین اساس حکومت برآمده از این مکتب نیز به نحو اصالت ذاتاً مردمسالار خواهد بود. مردمسالاری که نهتنها در صورت آن حضور مردم را میطلبد بلکه در باطن نیز دائماً در تلاش است تا حضور مردم در صحنه، مبتنی بر آگاهی و اختیار باشد و در این راستا بهطور مداوم بهدنبال ارتقای سطح فکر و اندیشهی مردم است.
طبیعتاً در چنین جامعهای با چنین اهداف و رسالتی، تفکر مهمترین بنیان حرکت اجتماعی مردم در جهت عبودیت الهی است. وقتی عموم افراد جامعهی دینی اهل تفکر باشند، طبیعتاً آگاهانه و به دور از سطحینگری و سطحیاندیشی با مسائل جامعه روبرو خواهند شد و نهتنها زمینهی استکمال خود را فراهم میکنند، بلکه بستر مساعدی را برای همهگیر شدن این مقوله در جامعه فراهم میآورند. از طرف دیگر با توجه به اینکه اسلام و احکام آن از جانب خداوند متعال نازل گشته و تردیدی در حقانیت آن نیست، تقویت این ویژگی بیشک منجر به اعتلا و نمایانده شدن درخشندگی اسلام خواهد شد.
نکتهای که در این میان امکان طرح مییابد آن است که با رشد و ترویج عمومی خصیصهی تفکر در سطح اجتماع، نظرات و اندیشههای مختلفی شکل میگیرد که گاهی متعارض و در برخی موارد متناقض خواهد بود. حال مسأله در این خواهد بود که این رهاورد آزادی تفکر که خود از مقومات مردمسالاری دینی است چه نسبتی با ولایتمداری- که از دیگر ویژگیهای اساسی حکومت مردمسالاری دینی میباشد- دارد؟
نظرات کارشناسی برای رهبری تصمیمساز است
طبیعتاً تفکر انسان را از جهل میرهاند و علم و آگاهی را به ارمغان میآورد و این آگاهی در افراد مختلف به واسطهی استعدادهای گوناگون و تخصصهای مختلف نتایج کارشناسی متفاوتی به بار میآورد و همین مسأله سبب تضارب آرا و امکان تصمیمگیری بهتر را فراهم میکند و نهتنها یک محدودیت نیست بلکه زمینهای برای رشد و پیشرفت بیشتر جامعه است.
در این بیان باید به این نکته توجه کرد که بین نظر کارشناسی و تصمیم مدیریتی تفاوت وجود دارد. نظر کارشناسی امری است مقدم بر تصمیمگیری و تفاوت در نظرات کارشناسی به قاعدهی عقل نباید منجر به تزلزل و تذبذب در تصمیم گردد و طبیعتاً بعد از بررسیهای کارشناسی و اتخاذ تصمیم ایجاد تزلزل و مخالفت با تصمیم به هیچوجه جنبهی عقلانی ندارد؛ بلکه بُعد غیرعقلانی آن بارزترین وجه آن خواهد بود. بر همین اساس رهبر معظم انقلاب ضمن تأکید همیشگی بر تقویت تفکر منطقی در سطح جامعه و امکان بروز نظرات کارشناسی با نگاههای مختلف حتی مخالف با نظر رهبری، آن را مورد استفادهی خود و مسئولین دانسته و تلقی ضد ولایت فقیه از آن را تلقی ناصواب و غیر منطقی قلمداد کردهاند.
بر همین مبنا نظرات متعدد کارشناسی که در سایهی آزادی تفکر حاصل میگردد نهتنها تعارضی با ولایتمداری ندارد بلکه زمینهی پیشرفت و تعالی جامعه و بهبود فرایند تصمیمسازی و تصمیمگیری را فراهم مینماید.
نگاهی اجمالی بر سخنان حضرت آیتالله خامنهای در این باره، خود گویای همهچیز است:
سطحینگری و سطحیآموزی جامعه را زمینگیر میکند
« کودک ما فرابگیرد که فکر کند - فکر صحیح، فکر منطقى- و براى فکر کردن درست راهنمایى بشود. سطحىنگرى، سطحىآموزى در مسائل زندگى یک جامعه را زمینگیر میکند، در بلندمدت بدبخت میکند؛ باید فکر کردن را در جامعه نهادینه کرد. لذا شما ببینید که ما مثلاً از شهید مطهرى که نام مىآوریم، فقط به علم شهید مطهرى اهمیت نمیدهیم، به تفکر شهید مطهرى اهمیت میدهیم. اگر کسى داراى تفکر بود، این روحیه موجب میشود که او بتواند مسائل مهم علم را هم کشف کند. اگر جوان ما، عالم ما، دانشمند ما متفکر بار آمده باشد، از آن ذخیرهى دانشى که در اختیار او است، دهها و صدها مسألهى جدید مطرح میکند و پاسخ میگیرد. پس استفادهى از علم با تفکر ممکن است.»
(بیانات رهبر انقلاب در دیدار با جمعی از معلمان و فرهنگیان سراسر کشور ۱۳۹۳/۰۲/۱۷)
آزادی، خصوصیت تحقیق علمی است
«این سؤال که اگر نتیجهی تحقیقات ما با نظر رهبری مخالف درآمد، چه کار کنیم؟ اینها به نظر من سؤالات خیلی اصولی و منطقی نیست. شما مأمور به پژوهشید، شما مأمورید به اینکه فکر و کار کنید، نتیجه بهدست آورید و آن نتیجهی شما را رهبری و غیر رهبری بهعنوان دستاوردهای علمی بگیرند و بر اساس آن برای کشور برنامهریزی کنند. تحقیق علمی، شأن و خصوصیتش، آزادی است؛ منتها عقلایی؛ بیانضباط نباشد.»
(بیانات رهبر انقلاب در دیدار با اساتید و دانشجویان دانشگاه امام صادق علیهالسلام ۱۳۸۴/۱۰/۲۹)
نظر کارشناسی مخالف با نظر رهبری، مخالفت با ولایت نیست
«گفته شد که بعضیها نظرات کارشناسی میدهند، با نظر رهبری مخالف است، میگویند آقا این ضد ولایت است. من به شما عرض بکنم؛ هیچ نظر کارشناسیای که مخالف با نظر این حقیر باشد، مخالفت با ولایت نیست؛ دیگر از این واضحتر؟! نظر کارشناسی، نظر کارشناسی است. کار کارشناسی، کار علمی، کار دقیق به هر نتیجهای که برسد، آن نتیجه برای کسی که آن کار علمی را قبول دارد، معتبر است؛ بههیچ وجه مخالفت با ولایت فقیه و نظام هم نیست. ... به هر حال هیچگاه اعلام نظر کارشناسی و نظر علمی، معارضه و مبارزه و مخالفت و اعلام جدائی از رهبری و ولایت و این حرفها به حساب نمیآید و نباید بیاید.»
(بیانات رهبر انقلاب در دیدار با جمعی از دانشجویان ۱۳۹۱/۰۵/۱۶)
پینوشتها:
۱. بخشی از آیهی ۱۰۵سورهی مبارکهی انبیاء، أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ
۲. بخشی از آیهی ۲۵۶ سورهی مبارکهی بقره، لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ