• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1371/04/10

بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم

 بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

 امیدواریم به برکت انوار تابناک عاشورا و کربلا، خداوند نور معرفتی بر دلهای ما بتاباند و ما را با حقایق و معارف و با محبّت خود، مأنوس فرماید. اوّلاً لازم است از شما برادران و خواهرانی که در این‌جا اجتماع فرمودید، مخصوصاً برادران و خواهرانی که از شهرهای دیگر و راههای دور تشریف آورده‌اند، تشکّر کنم و به همه خوشامد بگویم.

 مطلب مناسبِ مهم در این موقعیت، مسائل مربوط به محرّم و آثار محرّم است که در طول تاریخ، جامعه اسلامی از برکات حادثه عاشورا بهره‌های زیادی برده است. در انقلاب بزرگ ملت ایران هم، عاشورا و خاطره حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام و قضایای محرّم، نقشی اساسی داشت. موضوع عاشورا، یک موضوع تمام نشدنی و همیشگی است. چرا این حادثه، این‌قدر در تاریخ اسلام تأثیرات بزرگی گذاشته است؟ به نظر بنده، موضوع عاشورا، از این جهت کمال اهمیت را دارد که فداکاری و از خودگذشتگیای که در این قضیه انجام گرفت، یک فداکاری استثنایی بود. از اوّل تاریخ اسلام تا امروز، جنگها و شهادتها و گذشتها، همیشه بوده است و ما هم در زمان خودمان، مردم زیادی را دیدیم که مجاهدت کردند و از خود گذشتگی به خرج دادند و شرایط سختی را تحمّل کردند. این همه شهدا، این همه جانبازان، این همه اسرای ما، آزادگان ما، خانواده‌هایشان و بقیه کسانی که در سالهای بعد از انقلاب یا اوان انقلاب فداکاری کردند، همه جلوِ چشم ما هستند. در گذشته هم حوادثی بوده است و در تاریخ آنها را خوانده‌اید. اما، هیچ کدام از این حوادث، با حادثه عاشورا قابل مقایسه نیست؛ حتّی شهادت شهدای بدر و احد و زمان صدراسلام. انسان تدبّر که میکند، میفهمد چرا از زبان چند نفر از ائمّه ما علیهم‌السّلام، نقل شده است که خطاب به سیدالشهدا علیه‌الصّلاةوالسّلام فرموده‌اند: «لایوم کیومک یا اباعبداللَّه»؛ یعنی هیچ حادثه‌ای مثل حادثه تو و مثل روز تو نیست. چون عاشورا یک واقعه استثنایی بود. لُبّ و جوهر حادثه عاشورا این است که در دنیایی که همه جای آن را ظلمت و فساد و ستم گرفته بود، حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام برای نجات اسلام قیام کرد و در این دنیای بزرگ، هیچ‌کس به او کمک نکرد! حتّی دوستان آن بزرگوار، یعنی کسانی که هر یک میتوانستند جمعیتی را به این میدان و به مبارزه با یزید بکشانند، هر کدام با عذری، از میدان خارج شدند و گریختند! ابن‌عبّاس یکطور؛ عبداللَّه‌بن‌جعفر یکطور؛ عبداللَّه‌بن‌زبیر یکطور؛ بزرگان باقیمانده از صحابه و تابعین یکطور... شخصیتهای معروف و نام و نشان‌دار و کسانی که میتوانستند تأثیری بگذارند و میدان مبارزه را گرم کنند، هر کدام یکطور از میدان خارج شدند. این، در حالی بود که هنگام حرف زدن، همه از دفاع از اسلام میگفتند. اما وقتی نوبت عمل رسید و دیدند که دستگاه یزید، دستگاه خشنی است؛ رحم نمیکند و تصمیم بر شدّت عمل دارد، هرکدام از گوشه‌ای فرار کردند و امام حسین علیه السّلام را در صحنه تنها گذاشتند. حتی برای این‌که کار خودشان را توجیه کنند، خدمت حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام آمدند و به آن بزرگوار اصرار کردند که «آقا، شما هم قیام نکنید! به جنگ با یزید نروید!»

 این، یک عبرت عجیب در تاریخ است. آن‌جا که بزرگان میترسند، آن‌جا که دشمن چهره بسیار خشنی را از خود نشان میدهد، آن‌جا که همه احساس میکنند اگر وارد میدان شوند میدان غریبانه‌ای آنها را در خود خواهد گرفت؛ آن‌جاست که جوهرها و باطن افراد شناخته میشود. در تمام دنیای اسلامی آن روز - که دنیای بزرگی بود و کشورهای اسلامی زیادی که امروز مستقل و جدا هستند، آن روز یک کشور بودند - با جمعیت بسیار زیاد، کسی که این تصمیم، عزم و جرأت را داشت که در مقابل دشمن بایستد، حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام بود. بدیهی بود که وقتی مثل امام حسینی حرکت و قیام کند، عدّه‌ای از مردم هم دور او را خواهند گرفت و گرفتند. اگر چه آنها هم، وقتی معلوم شد که کار چقدر سخت است و چقدر شدت عمل وجود دارد، یکییکی از دور آن حضرت پراکنده شدند، و از هزار و اندی آدمی که با امام حسین علیه‌السّلام، از مکه به راه افتاده، یا در بین راه به حضرت پیوسته بودند، در شب عاشورا تعداد اندکی ماندند که با مجموع آنچه که روز عاشورا خودشان را به حضرت رساندند، هفتاد و دو نفر شدند!

 این، مظلومیت است. این مظلومیت، به معنای کوچکی و ذلّت نیست. امام حسین علیه السّلام، عظیمترین مبارز و مجاهد تاریخ اسلام است؛ چون او در چنین میدانی ایستاد و نترسید و مجاهدت کرد. اما این انسان بزرگ، به قدر عظمتش، مظلومیت دارد. همان‌قدر که بزرگ است، همان قدر هم مظلوم است؛ و با غربت هم به شهادت رسید. فرق است بین آن سرباز فداکار و انسان پرشوری که به میدان نبرد میرود؛ مردم به نام او شعار میدهند و از او تمجید میکنند؛ میدان اطراف او را انسانهای پرشوری مثل خود او گرفته‌اند؛ میداند که اگر مجروح یا شهید شود، مردم با او چگونه با شور برخورد خواهند کرد، و آن انسانی که در چنان غربتی، در چنان ظلمتی، تنها، بدون یاور، بدون هیچ‌گونه امید کمکی از طرف مردم، با وسعت تبلیغات دشمن، می‌ایستد و مبارزه میکند و تن به قضای الهی میسپارد و آماده کشته شدن در راه خدا میشود. عظمت شهدای کربلا به این است! یعنی برای احساس تکلیف، که همان جهاد در راه خدا و دین بود، از عظمت دشمن نترسیدند؛ از تنهایی خود، احساس وحشت نکردند؛ کم بودن عدّه خود را مجوزّی برای گریختن از مقابل دشمن قرار ندادند. این است که یک آدم را، یک رهبر را، یک ملت را عظمت میبخشد: نترسیدن از عظمت پوشالی دشمن.

سیدالشهدا علیه‌الصّلاةوالسّلام، میدانست که بعد از شهادت او، دشمن تمام فضای جامعه و دنیای آن روز را از تبلیغات بر ضدّ او پر خواهد کرد. امام حسین علیه السّلام، کسی نبود که زمان و دشمن را نشناسد. می دانست دشمن چه خباثتهایی خواهد کرد. درعین حال، این ایمان و امید را داشت که همین حرکت مظلومانه و غریبانه او، بالأخره دشمن را هم در کوتاه مدّت و هم در بلند مدّت شکست خواهد داد. و همین‌طور هم شد. خطاست اگر کسی خیال کند که امام حسین علیه السّلام، شکست خورد. کشته شدن، شکست خوردن نیست. در جبهه جنگ آن کس که کشته میشود شکست نخورده است. آن کس که به هدف خود نمیرسد، شکست خورده است. هدف دشمنان امام حسین علیه السّلام، این بود که اسلام و یادگارهای نبوّت را از زمین براندازند. اینها شکست خوردند. چون این‌طور نشد. هدف امام حسین علیه‌السّلام این بود که در برنامه یکپارچه دشمنان اسلام، که همه‌جا را به رنگ دلخواه خودشان درآورده بودند یا قصد داشتند درآورند، رخنه ایجاد شود؛ اسلام و ندای مظلومیت و حقانیّت آن در همه جا سر داده شود و بالأخره دشمن اسلام، مغلوب شود. و این، شد. هم در کوتاه مدّت امام حسین علیه‌السّلام پیروز شد و هم در بلند مدّت. در کوتاه مدّت به این ترتیب که، خودِ این قیام و شهادت مظلومانه و اسارت خاندان آن بزرگوار، نظام حکومت بنی‌امیّه را متزلزل کرد. بعد از همین حادثه بود که در دنیای اسلام - در مدینه و در مکه - پیدرپی حوادثی پیش آمد و بالأخره منجر به نابودی سلسله آل ابیسفیان شد. به فاصله سه، چهار سال، سلسله آل ابیسفیان به کلّی برافتاد و از بین رفت. چه کسی خیال میکرد این دشمنی که امام حسین علیه السّلام را مظلومانه در کربلا به شهادت رسانده بود، آن‌طور مغلوب انعکاس فریاد آن امام شود؛ آن هم در سه یا چهار سال؟! در دراز مدّت هم امام حسین علیه‌السّلام پیروز شد. شما به تاریخ اسلام نگاه کنید و ببینید چقدر دین در دنیا رشد کرد! چقدر اسلام ریشه‌دار شد! چگونه ملتهای اسلامی پدیدار شدند و رشد کردند! علوم اسلامی پیشرفت کرد، فقه اسلامی پیشرفت کرد و بالأخره بعد از گذشت قرنها، امروز، پرچم اسلام بر فراز بلندترین بامهای دنیا، در اهتزاز است. آیا یزید و خانواده یزید به این‌که اسلام این‌طور، روزبه‌روز رشد کند راضی بودند؟ آنها میخواستند ریشه اسلام را بکَنند؛ میخواستند از قرآن و پیغمبر اسلام، اسمی باقی نگذارند. اما میبینیم که درست به عکس شد. پس، آن مبارز و مجاهد فی‌سبیل‌اللَّه که آن‌طور مظلومانه در مقابل دنیا ایستاد و خونش ریخته شد و خاندانش به اسارت رفتند، از همه جهت، بر دشمن خود پیروز شد. این، برای ملتها یک درس است. لذاست که از رهبران بزرگ دنیای معاصر - حتی آنهایی که مسلمان هم نیستند - نقل میکنند که گفته‌اند: «ما راه مبارزه را، از حسین‌بن‌علی علیه السّلام یاد گرفتیم.» انقلاب خودِ ما هم یکی از همین مثالهاست. مردم ما هم از حسین‌بن‌علی علیه السّلام یاد گرفتند. فهمیدند که کشته شدن، دلیل مغلوب شدن نیست. فهمیدند که در مقابل دشمنِ علی‌الظّاهر مسلّط، عقب نشینی کردن، موجب بدبختی و روسیاهی است. دشمن هر چه با عظمت باشد، اگر جناح مؤمن و فئه مؤمنه، باتوکّل به خدا در مقابل او مجاهدت کند ، بالأخره شکست با دشمن و پیروزی با فئه مؤمنه است. این راملت ما هم فهمیدند.

 آنچه که من امروز میخواهم عرض کنم این است: شما برادران و خواهران عزیز و همه ملت بزرگ ایران باید بدانید که کربلا الگوی همیشگی ماست. کربلا مثالی است برای این‌که در مقابل عظمت دشمن، انسان نباید دچار تردید شود. این، یک الگوی امتحان شده‌است. درست است که در روزگار صدر اسلام، حسین بن علی علیه‌السّلام، با هفتاد و دو نفر به شهادت رسید؛ اما معنایش این نیست که هرکس راه حسین علیه السّلام را میرود و همه کسانی که در راه مبارزه‌اند، باید به شهادت برسند؛ نه. ملت ایران، بحمداللَّه امروز راه حسین علیه السّلام را آزمایش کرده است و با سر بلندی و عظمت، در میان ملتهای اسلام و ملتهای جهان، حضور دارد. آنچه که شما پیش از پیروزی انقلاب انجام دادید و رفتید، راه حسین علیه السّلام؛ یعنی نترسیدن از خصم و تن دادن به مبارزه با دشمن مسلّط بود. در دوران جنگ نیز همین‌طور بود. ملت ما میفهمید که در مقابل او، دنیای شرق و غرب و همه استکبار ایستاده است؛ اما نترسید. البته ما شهدای گرانقدری داریم. عزیزانی را از دست دادیم. عزیزانی از ما، سلامتیشان را از دست دادند و جانباز شدند. عزیزانی، چند سال را در زندانها گذراندند. عدّه‌ای هنوز هم در زندان بعثیها هستند. اما ملت با این فداکاریها به اوج عزّت و عظمت رسیده است؛ اسلام عزیز شده است؛ پرچم اسلام بر افراشته شده است. این، به برکت آن ایستادگی است.

 نکته‌ای که میخواهم عرض کنم این است: آن ایستادگی، امروز هم واجب و لازم است. امروز قدرت استکباری امریکا میخواهد ملت ایران و ملتهای مبارز مسلمان را در همه دنیا، از سطوت و بطش خود بترساند. بعد از آن‌که بلوک شرق از بین رفت، بسیاری از اجزای پاره‌پاره آن، از روی ضعف نفس، جذب و تسلیم دشمن دیروز خودشان شدند و دولتهای ضعیف النّفس، در بسیاری از کشورها زیر بار تحمیل دولت امریکا رفتند. امروز سیاستی که امریکا به دوستان و دستیاران خودش املا میکند، این است که هر مقاومتی در راه تسلّط مطلق استکبار را باید از بین ببرند. میگویند: «اکنون که بسیاری از دولتها در مقابل ما تسلیم شده‌اند، چرا طرفداران اسلام تسلیم نمیشوند؟! چرا ملتهای اسلامی تسلیم نمیشوند؟! چرا ملت ایران تسلیم نمیشود؟!» میخواهند ملتهای مسلمان رابترسانند. امروز، آن روزی است که ملتهای اسلامی نباید در مقابل ظاهر قدرتمندانه استکبار، دچار ترس و تردید شوند.

 این مبارزه ادامه دارد. البته ملت بزرگوار ما، تا امروز که دوران سازندگی است، مسائل و مشکلات زیادی را از سر گذرانیده است. مصایب بزرگی را شما پشت سر گذاشته‌اید و بحمداللَّه به این‌جا رسیده‌اید. اما مقاومت لازم است. دشمنان باید از تسلیم شدن ملت ایران مأیوس شوند. هیچ‌کس در داخل نظام جمهوری اسلامی وجود ندارد که بشود این حق را به او داد که از سطوت و شوکت ظاهری و پوشالی دشمنان بترسد و واهمه کند. ما ملت بزرگی هستیم. ما از چه کسی میترسیم!؟ ما دارای قدرتهای فراوان هستیم. ملت ما دارای استعداد علمی است؛ دارای ذخایر مادّی است؛ دارای سابقه تاریخی است؛ دارای ریشه‌های علمی و فرهنگی است؛ بالاتر از همه، دارای ایمان اسلامی و توکّل به خداست. ملت ما ملت مستقلی است و باید به خود تکیه کند. مسؤولین باید به ملت و استعدادهای ملّت تکیه کنند. دست حاجت به طرف دشمن نباید دراز کرد. دشمن، منتظر اظهار ضعف و عجز از طرف ملتِ طرفدار قرآن و اسلام است. ما نباید این فرصت و امکان را به دشمن بدهیم که خیال یا احساس کند که در میان ما، ضعفی هست. جوانانِ بااستعداد هستند؛ نیروهای علمی در میان ما هستند؛ روح ابتکار در میان ملت ما فراوان است. این ملت میتواند روی پای خودش بایستد. دشمن به مؤمنین و به اسلام هیچ‌گونه کمکی نخواهد کرد. اینها با اسلام دشمنند. همه مسؤولین در بخشهای مختلف، باید به این نکته توجّه کنند. ما باید به خودمان متّکی باشیم؛ به سرمایه‌های خودمان، به علم خودمان، به استعداد خودمان، به تواناییهای مادّی خودمان، به ذخایر زیرزمینی خودمان. نه این‌که راه دادوستد را ببندیم. اما نباید تسلیم و مقهور قدرت دشمن شویم.

 این ملت، یک ملت با سابقه و بزرگ است. ما نزدیک شصت میلیون جمعیت، بااین کشور پهناور، با این امکانات، با این موقعیت حسّاس در جغرافیای عالم، ملتی نیستیم که قدرتهای بزرگ بتوانند ما را با تهدید و ارعاب، زیر بال خودشان بگیرند و ما را بترسانند. ملت و دولت، دست در دست یکدیگر، با سرمایه‌های گوناگونی که در این کشور هست، باید این کشور را بسازند. این کشور، به دست ایرانی باید ساخته شود. غیر ایرانی، مورد اعتماد نیست. سالهای متمادی دراین کشور، غیر ایرانیها به عناوین مختلف - به عنوان مستشار و غیره - آمدند و خیانت کردند. دولت برای ملت، ملت برای دولت، پشت سرِ دولت، آحاد ملت دست در دست هم، قشرهای مختلف دوشادوش یکدیگر! باید مثل خاری در چشم استکبار و شیطان بزرگ فرو رفت. نباید اجازه داد که آنها در ملت ایران طمع کنند. و این، به برکت روح امام حسین علیه السّلام است. به برکت روح عاشوراست.

 در ایام محرّم و صفر، ملت عزیز ما باید روح حماسه را، روح عاشورایی را، روح نترسیدن از دشمن را، روح توکّل به خدا را، روح مجاهدت فداکارانه در راه خدا را، در خودشان تقویت کنند و از امام حسین علیه‌السّلام مدد بگیرند. مجالس عزاداری برای این است که دلهای مارا با حسین‌بن‌علی، علیه السّلام و اهداف آن بزرگوار نزدیک و آشنا کند. یک عدّه کج فهم نگویند که «امام حسین علیه السّلام شکست خورد.» یک عده کج فهم نگویند که «راه امام حسین علیه السّلام معنایش این است که همه ملت ایران کشته شوند.» کدام انسان نادانی، چنین حرفی را ممکن است بزند؟! یک ملت از حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام باید درس بگیرد. یعنی از دشمن نترسد؛ به خود متّکی باشد؛ به خدای خود توکّل کند؛ بداند که اگر دشمن با شوکت است، این شوکت، ناپایدار است. بداند اگر جبهه دشمن، به ظاهر گسترده و قوی است، اما توان واقعیاش کم است. مگر نمیبینید که نزدیک چهارده سال است که دشمنان خواسته‌اند جمهوری اسلامی را از بین ببرند و نتوانسته‌اند! این چیست جز ضعف آنها و قدرت ما؟ ما قوی هستیم. ما به برکت اسلام، قدرت داریم. ما به خدای بزرگ متوکّل و متّکی هستیم. یعنی نیروی الهی را با خودمان داریم. دنیا در مقابل چنین نیرویی نمیتواند بایستد.

 امیدواریم خداوند متعال به برکت حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام، ما را از یاوران آن بزرگوار قرار دهد. ما را در صحنه مجاهدت در راه خدا، از پیشتازان قرار دهد و روح مقدّس امام بزرگوارمان را از ما راضی کند. ما را از سربازان و یاوران امام زمان ارواحناله‌الفداء قرار دهد و قلب مقدّس آن بزرگوار رااز ما خشنود کند.

والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته.