بیانات در دیدار جمعی از معلّمان و کارگران
بسماللهالرّحمنالرّحیم
اوّلاً به همه برادران و خواهران عزیز معلّمان و کارگران - خوشامد عرض میکنم و امیدوارم که به توفیق و فضل پروردگار، شما دو قشر فعّال و سازنده، بتوانید نقش و مسؤولیت بزرگ خودتان را به بهترین وجه در کشور عزیز و محیط اسلامیمان، همیشه ایفا کنید، که این خود، ضامن پیشرفت کشور خواهد بود.
سالروز شهادت امام صادق علیهالصّلاةوالسّلام را به شیعیان و رهجویان آن مشعل عظیم الهی تسلیت عرض میکنم. همچنین یادبود شهادت استاد شهید بزرگوار، مرحوم آیةاللهمطهّری را گرامی میداریم؛ که هرچه از شهادت آن عزیز میگذرد، آثار و برکات معنوی فکری او، ابعاد تازهتری را از خود نشان میدهد. آثار فکری و علمی آن روحانی بزرگوار، روزبهروز بیشتر در افق مطبوعات کشور و معلومات دینی ما آشکار میشود و انسان میفهمد که یک روحانی متفکّر و دارای مسؤولیت، چه زندگی پرباری میتواند داشته باشد.
لازم است جوانان، مخصوصاً آنهایی که با معرفت و دانش سروکار دارند - مثل روحانیون، معلّمین، دانشجویان و نویسندگان - با آثار شهید مطهّری ارتباط نزدیک برقرار کنند و کتابهای آن بزرگوار را بخوانند. این کتابها حقیقتاً بینش وسیعی و در موارد بسیار، بینش نوینی به خواننده خود میبخشد. امیدواریم خداوند متعال، فضلورحمت خود را بر این روح مطهّر نازل فرماید و جامعه ما را قدردان او کند و راه تحقیق وتفحّص و نوآوری و فهم بیشازپیش را، در زمینه معارف بشری و اسلامی، برای جامعه ما هموار فرماید.
و اما، دو مناسبت مهم هست که نمیتوان از آنها بهآسانیگذشت. یک مناسبت مربوط به کارگران است و دیگری مربوط به معلّمین. این دو قشر، سازندگان جامعهاند.
در مورد کارگران، نکتهای که لازم است عرض کنم این است که کار، یک ارزش و یک فضیلت اسلامی است. فقط این نیست که کسیکه کار میکند، سازندگی و تولید میکند - چه تولید صنعتیوفنّی، چه تولید کشاورزی و چه هرگونه تولیدی که برای جامعه بهنحوی مفید وسازنده است - و شغلی راانجام میدهد تا نانی بخورد؛ بلکه هر کارگر تولیدکننده، درحالزندهکردن و مجسّم کردن یک فضیلت اسلامی است. کار، فضیلت و ارزش است. با بیان دیگری میتوانیم عرض کنیم که نظام اسلامی و میهن عزیز ما، در طول سالهای بعدازانقلاب تا امروز، با دشمنان روبهرو و سینه به سینه بوده است. این، حقیقت واضحی است که در طول سالهای متمادی تا امروز، دشمنان اسلام و ایران و دشمنان فضیلت و درستی، هیچ فرصتیرا برای ضربهزدن به جمهوری اسلامی و به ایران عزیز و به ملت ایران ازدست ندادند. البته غالباً شکست خوردهاند؛ اما خباثت و نیّات سوء خودشان را نشان دادهاند. گرچه دربسیاری از موارد، کاری ازپیش نبردهاند. پس محیط ایران اسلامی، محیط تلاش برای مقابله با دشمنان است. دنیای امروز دنیای مبارزهاست. هرکس که درمقابله با گرگهای آدمی خوار، دفاع و مبارزه نکند، کارش ساخته است. هرملتیکه بادشمنان و جهانخواران، مقابله نکند، از بین رفته است؛ همچنان که نمونههای واضحش را در دنیا میبینیم.
در این میدان عظیمِ مبارزه جهادی ومبارزه اسلامی، کار، یک مبارزه است. شماکه کارگر هستید، در هر کارخانه، در هر مزرعه ویادر هرنقطه که مشغول کاری هستید، این کار، کشور شما را از دشمنان و بیگانگان بینیاز، و به آبادانی کشور و آسایش مردم کمک میکند. شما در حال مبارزهاید و این مبارزه بسیار مؤثّری ست. اگردردوران جنگ، مبارزه کارگران در دستگاههای تولیدی ودر صف تولید نبود، ما در جنگ وضع بدی پیدا میکردیم.لذا شما مشاهده کردهاید که در طول این دوران - بخصوص در اوایل پیروزی انقلاب - دشمنان تلاش میکردند کارخانهها یا مزارع را ازکار تولیدی محروم کنند. شاید یادتان باشد که آن اوایل، چقدر شبنامه منتشر میشد و چقدر برای تعطیلکردن کارخانهها تلاش و تبلیغات میکردند. البته دشمن که نمیگوید«من میخواهم کارخانه تعطیل شود تا اسلام شکست بخورد.» این را که صریحاً اعتراف نمیکند. دشمن که نمیگوید «من میخواهم کارخانهها تعطیل شود تاایران محتاج بماند.» دشمن روی اقدامات خود، اسمی میگذارد که نیّت پلیدش را مکتوم و پنهان بدارد.
به عنوان «حقّکارگر،» بهعنوان «گرفتن حقوق محرومین» و از این قبیل، شعارهای دروغین درست میکردند تا کارخانههای ما را به تعطیل بکشانند. این تلاش را چهکسی جواب داد؟ این تلاش را چهکسی خنثی کرد و چهکسی بر دهان دشمنان اسلام و جمهوری اسلامی زد؟ همین طبقه کارگر. همین دستهای کارگران ما که با دلهای مؤمن حرکت میکردند. وقتی دستِ کارآمد، با دل مؤمن همراه و همنوا باشد، آن وقت کارها کیفیّت پیدا میکند. من میخواهم عرض کنم: کارگران کشور، در هرنقطه که مشغول کار سازندهای برای آبادانی کشور هستند، بدانند که مشغول مبارزهاند. این مبارزه را هر چه میتوانید باکیفیّت بهتر و محکمتر انجام دهید.
این حدیث را مکرّر عرض کردهام که فرمود: «رحم الله امرء عمل عملا فأتقنه(1).» خداوند رحمت کند کارگر و کسی را که کاری انجام دهد، و خوب و محکم انجام دهد. کارگر مسلمان باید کارش را بالاتر و بهتر از معیارها و حدود و استانداردهای کار اجراکندو تحویل دهد. این، فرهنگ و دستور اسلامی است.
این روزها - که روزهای بزرگداشت کارگران است - عرضم این است که هم خود کارگران، هم مسؤولین نظام کارگری کشور و هم نویسندگان، باید روی این نکته تکیه کنند که امروز کار، یک فضیلت و ارزش و یک عبادت و مبارزه است. کار را بهعنوان اسقاط تکلیف نباید انجام داد، که به خود بقبولانیم «حالا کاری انجام دهیم و مسأله از سرمان باز شود!» کار را به عنوان یک امر تحمیلی نباید تلقّیکرد. کار به عنوان مقولهای «فقط نان در آور» نباید تلقّی شود. کارگر با کار خود، علاوه بر اینکه زندگی خودش را تأمین میکند، زندگی جامعه را نیز تأمین میکند. واین، یک عبادت بزرگ و عمل الهی ست.
و اما راجع به معلّمان ودستگاه تعلیم و آموزش. اگر روایاتی که درباب معلّم است مطالعه شود، از دیدگاه اسلام، حقایقی برای انسان درباره تعلیم وتربیت روشن میگردد. مثلاً فرض بفرمایید در روایتی از رسول گرامی اسلام صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم نقل شده است که فرمود: «ان الله و ملائکته»؛ خداو فرشتگان «حتّی النملة فی جحرها»؛ حتّی مورچگان و خلاصه تمام آفرینش و خلایق «یصلّون علی معلّم الخیر(2)»؛ بر معلّمانِ نیکی درود میفرستند. این، امتیاز بسیار عظیمی است. یا در روایتی دیگر از همان بزرگوار است که «همه خلایق و فرشتگان و جاندران عالم، برای معلمین استغفار میکنند.» معنای این جملات چیست؟ تعلیم و آموزش دادن مگر از نظر اسلام چقدر ارزش دارد؟
وقتیکه پیغمبر، «معاذبنجبل» را برای اداره مردم یمن و پیاده کردن اسلام دربین آنها به آن سرزمین میفرستاد، توصیههایی به او کرد. از جمله توصیههای آن حضرت این بود که «و بسّ فیالنّاس المعلّمین(3).» معلّمین را در بین مردم منتشر کن؛ یعنی معلّمین در میان مردم بروند و به آنان بیاموزند. این، جزوپایههای اوّلی است؛ یعنی آنجا که اسلام برای اوّل بار میخواهد وارد شود و جامعهرااداره کند، یکیازکارهای اساسیاش میدان دادن به معلّمین در بین مردم است. در روایتی دیگر، این گونه آمده است: سه نفرند که اگرکسیبهآنهااهانت کند، منافق است - یعنی به این تعبیرکه «هیچ کس به آنها اهانت نمیکند مگر منافق.» - اوّلی یک امر تشریفی است و بهعنوان یک ارزش تشریفی در اسلام است: «ذو شیبة فیالاسلام»؛ کسیکه در اسلام و در راه اسلام، عمرش رابه سر آورده و محاسنش را سفید کرده است. دومی که مسأله مهمی است، «امام مُقسط»؛ رهبر و پیشوای عادل. و سومی «معلّم الخیر»؛ معلّمِ آموزنده نیکیها(4)؛ یعنی همان که درس و سواد و دین و دانش را به مردم میآموزد. اهانت به او، عملی است که هیچ کس آن رامرتکب نمیشود، مگر منافق. اینقدر ارزش تعلیم وتربیت ومعلم در جامعهبالا رفتهاست. این، نکته بسیارمهمی است. اما ممکن است معلّم درمحیط خانواده، در محیط کار، درمحیط زندگی و در داد و ستد، با کسی بگو مگو کند. یک کلمه این بگوید، یک کلمه آن بگوید. این طور نیست که حالا اگر یکی بگومگویی با معلّم کرد، بگوییم «این منافق است»! نه. از این قضایا درمحیط اجتماعی و محیط زندگی اتّفاق میافتد. این نکته برای روشن کردن ارزشها و معیارها درجامعه است؛ یعنی معلّم آن قدر ارزش دارد که کسیحق ندارد به او اهانت کند.
در سالهای اخیر،در جامعه ما راجع به معلّمین خیلی صحبت شده است. درباره حقوق معنوی معلّمین، درباره ارزش معلّمین، درباره حقوق مادّی معلّمین، درباره اینکه باید برای این قشر تلاش کرد، فکری کرد، کمکیکرد و خاطرشان را از امور زندگی آسوده کرد تابتوانندبهفرزندان مردم برسند. اینهاحرفهاییاستکه زیاد گفتهشدهاست. کار هم تا حدود زیادی انجام گرفته است ومسؤولین، باز هم مشغولند و کار میکنند. امیدواریم انشاءالله به روزی برسیم که قشر معلّم، دیگر غم وتشویش زندگی مادّی نداشتهباشد وبتواندبهکارتعلیم و تربیت بپردازد. لکن به نظر من، قضیه از این بالاتراست. مسأله در این حد منحصر نمیماندکه مابه معلّم احترام بگذاریم یا زندگیاورا تأمین کنیم. قضیه این نیست. بسیاری ازمعلّمین ارزش خودشان را بالاترازاین حرفهامیدانند و حقهم با آنهاست. این روایات و تأکید اسلام بر روی تعلیم و مقام معلّم، برای امر دیگری است. برای چیست؟ به گمان من برای این است که محیط جامعه اسلامی باید مثل یک مدرسه، محیط تعلیم وتعلّم باشد. اصل قضیهاین است. همه شما باید احساس کنید که در جامعه اسلامی، در حال تعلّم؛ یعنییادگرفتن هستید. هر کس در هر مرحلهای که هست، میتواند یادبگیرد. یاد گرفتنکه حد ندارد. ولوعلّامه دهر باشد، باید یاد بگیرد. اتّفاقاً کسانی که معلومات بیشتری دارند و مزه معلومات را چشیدهاند، بیشتر در فکر یادگرفتند. شما کدام عالم را پیدا میکنید که چند جلد کتاب کنار دستش نباشد و شب و روز و وقت و بیوقت آنها را مطالعه نکند؟ اهل علم، اهل معرفت، اهل دانش و کسانی را که طعم علم چشیدهاند، نمیشود از دانش جدا کرد. مهم این است که در محیط جامعه، احساس میشود کسانی کهمعلومات کمتری دارند، متأسفانه برای یاد گرفتن بیرغبتند. این، مسأله خطرناکی است وباید درست بهعکس شود. یعنی شما در جامعه چه کارگر باشید، چه کاسب؛ چه معلّم باشید، چه دانشجو؛ چه مشاغل تولیدی داشته باشید، چه مشاغل خدماتی؛ چه مرد باشید و چه زن؛ هرکه و درهر سنّی هستید، باید در حال تعلّم و یاد گرفتن باشید. الیماشاءالله کتاب هست. پس، وقتهایی را برای کتاب خواندن بگذارید. چقدر وقت ما در رفت وآمدها، در اتوبوسها، در انتظار نشستنها و در این گوشه و آن گوشه به حرفزدنهای بیهوده تلف میشود! این وقتهای تلف شده را اگر روی هم بگذارید، از عمر یک دانشجوی پرکار، بیشتر میشود. اگر این اوقات رابه کار بکشیم و از آنها استفاده آموزشی کنیم - در خانه، در محیط کار، دربینراه - ببینید جامعه چهخواهد شد! مهم، داشتن معلومات، انس با کتاب و انس با تعلیم وتعلّم است. این، یک طرف قضیه. اما طرف دیگر قضیه این است که همه سعی کنند معلّمِ هم باشند؛ یعنی چیزی را که میدانند به دیگران تعلیم دهند. باز در روایات در باب تعلیم، این معنا زیاد تکرار شده است. عالمی که علم خود را کتمان میکند، لعنت شدهاست! این فقط مخصوص علمِ دین نیست که البته حساب جداگانه و اهمیت ویژهای دارد. پزشکی که علم خود را کتمان کند و به شاگردانش تعلیم ندهد؛ مهندسیکه علم خودراکتمان کند؛ کارگر خبرهای که تجربه و علم خود را کتمان کند و در انحصار خویش قرار دهد، و هر کس دیگر که علم خود را کتمان کند، لعنت شده است؛ مگر وقتی که ارائه علم و افشای مطلب علمی، بهطور عام مفسدهای داشته باشد.به هر حال باید محیط جامعه، محیط تعلیم وتعلّم و یادگرفتن ویاد دادن شود. مسأله این است.
ارزش معلّم، به جهت نشان دادنِ ارزش علم است. اگر همه آفرینش به معلّم درود میفرستند، برای این است که معلّم، علم را در اختیار متعلّم میگذارد. این درحقیقتبهمعنای ارزش دادن به معلومات است. سالهای متمادی است که سعی میشود علم از محیط جامعه دور گردد. روزگاری این طور نبود. نمیگویم درگذشتههای دور، همه مردم عالم بودند؛ نه. بیسوادی زیاد بود، علم کم بود؛ اما در محیط اهل معرفت، شوق به علم، روزافزون بود. علم را برای خودِ علم میخواستند. سالهای متمادی سعی کردند این فرهنگ را در جامعه ما عوض کنند. علم، تبدیل به یک وسیله شد و علمآموزی وسیلهای برای پرکردن شکم! این ارزش علم را کم میکند. اگر جامعهای با معلومات باشد، مقاومتش در مقابل دشمن زیاد میشود. اگرجامعهای نسبت به علم حسّاسیت داشته باشد، هنگامی که با کشورها و ملتهای دیگر هم ارتباط برقرارکرد، اوّل سعی میکند علم آنهارابگیرد. فرمانروایان ایران در سالهای پیش و در دورانهای گذشته، کاری کردند که وقتی موضوع تبادل بین کشور ما و کشورهای دیگر بهوجود آمد، بهجای اینکه مامعلومات و فرهنگ عظیم خودمان رادر معرضدید مردم عالم قرار دهیم - خیلی چیزهاداریم که میتوانیم به دیگران بیاموزیم - وبه جای اینکه ما هم از بیگانگان علمشان را یادبگیریم؛ این طور شد که ما به آنها - فرض بفرمایید - مصنوعات دستیمان را دادیم تا در نمایشگاههایشان آویزان کنند یا نفتمان رادادیم تا کارخانههایشان رابهکار بیندازند و خودمان هم منتظر نشستیم که آنها فرهنگ فاسدشان را به مابدهند! کسانیکه پیشروان ارتباط فرهنگی ایران با غرب بودند، نگفتند «هر ایرانی باید علم غرب را تا آنجا که میتواند یاد بگیرد.» اگر این را میگفتند، خوب بود. ما از این استقبال میکنیم. ماالان هم میگوییم: دنیا پیشرفتهایی در معلومات دارد. مارا دویست، سیصد سال عقب نگه داشتند و نگذاشتند ترقّی کنیم. مابایدخودمان رابه آنها برسانیم و معلومات آنهارایادبگیریم. پیشروان مذکور، این را نگفتند. گفتند:«ایران باید از لحاظ ظاهر و باطن و لباس و شکل و صورت و اخلاق، فرنگی مآب شود!» اخلاق آنهارا بگیرد، لباس آنهارابگیرد، وضع زندگی آنها را بگیرد و ارتباطات ناسالم آنها را بیاموزد! این را گفتند و نتیجهاش همان شد که در اواخر دوران منحوس پادشاهی دیدیم - کسانی هم کهبودند و یادشان هست، دیدند - و هنوز هم آثار و ته نشینها و رسوبهایی تا امروز دارد.
تعلیم و تعلّم. این مهم است. تعلیم و تعلّم از هر کسی. مابایدیادبگیریم. دیروز اسلام به ماگفت:«حتیاگرمیتوانید برای فراگیری دانش به چین بروید.» چین آن روز، با آن فاصله! امروز ما هیچ نقطهای از دنیا راپیدا نمیکنیم که اگربخواهیم طولانی بودن راه را نشان بدهیم، اینطور مثال بزنیم که این معنارابرساند. پیغمبر اکرم، آن روز مردم را این گونه به فراگیری دانش تحریض میفرمود. ما نیز امروز عقیدهمان همین است. ما باید از همه، معلومات بیاموزیم. منتها علم رابیاموزیم. علم را از آنها بگیریم، نه فساداخلاق را؛ نه آلودگیهارا؛ نه اعتیادهای مضر را؛ نه بیماریهای خطرناک را؛ نه این «طاعون امریکایی» که اسمش را «اِیدز» گذاشتهاند و نه بقیه فسادهای اخلاقی وغیرهرا. اینها را از آنها یاد نگیرید، اما علمشان را چرا.
محیط جامعه، بایدمحیط آموزش، یادگرفتنویاددادن باشد. البتهدرکنار آموزش، پرورش و تربیت و تهذیب اخلاقی و تزکیه است. اگرماآموزش رادرست انجام دهیم، تزکیه هم در خلال آن هست. اینجاست که معلّمین باید بفهمند نقششان چیست. در جامعهای که بر محور آموزش میچرخد، معلّم کجاست؟ مرکزآن دایره و محور آن حرکت. در هر کلاسی که هستید، در هر محیطی که هستید اگر در دانشگاه هستید و طرف حساب شما دانشجویان دورههای عالی هستند، یا در دبیرستان، یا حتّی در دبستان هستید، یا در کودکستان؛ اگر درحوزه هستید، درمحیط تعلیم وتربیت جدید هستید؛ هر جا هستید معلّم محور حرکت جامعه است؛ معلّم معیار کار درست درجامعه است و بایدیاد بدهد. این مهم است. این مهم است که یک نفر چنین نقش برجسته و بارزی را در اداره کشورش و پیشرفت دنیای محیط خود ایفا کند. در گذشته نگذاشتند این نقشدرست ایفا شود.
مترتّب براین، حرمت معلم در محیط درسی، رابطه دانشآموز با معلّم و حرمت معلّم در محیط اجتماعی و تکریم مردم نسبت به معلّم است. وقتی در جایی عدّهای حضور دارند و کسی میگوید: «فلان شخص معلّم است»، آن گروه باید به آن معلّم احترام کنند و نسبت به شأنش احساس تعظیم وتجلیل داشته باشند. امروز تکلیف مهم مردم، این است که به محیط تعلیم و تعلّم کمککنند؛ هر کس به هر نحوی که میتواند. کسی نمیتواند بگوید «امروز کشورما از لحاظ تعلیم و تربیت هیچ نقصیندارد» نه. انصافاً نقصهای زیادی هست. ما از اوّلِ انقلاب تا کنون، از دستگاههای مسؤول، مرتّب آمار مدرسه سازی دریافت میکنیم. درست هم هست. اما باز هم وقتی نگاه میکنیم، مدرسههای ما، در بعضی از نقاط، دوشیفتی و سه شیفتی است؛ آن هم با مشکلات زیاد و امکانات کم! این، یک نقیصه بزرگ است. چهکسی باید این نقیصه را برطرف کند؟ من عرض میکنم: مردم. پولدارها و متمکّنین باید در رفع این نقیصه بکوشند. متمکّنین جامعه مانمیتوانند معلّم درست کنند. دولت باید مقدّماتش رافراهم کند تا معلّم درست شود. البتهباب تربیت مدرس و تربیت معلّمینِ حرفهای و فنّی، برای خودش باب جداگانهای است که واقعاً تلاش زیادی لازم دارد. اما متمکّنین، فضای آموزشیکه میتوانندبهوجود آورند؛ مدرسه که میتوانند بسازند. من عرض میکنم: امروز این امر برای کسانیکه میتوانند به آموزش و پرورش کمک کنند، یک وظیفه است. باید درشهرهای مختلف کشور و نقاط دور و نزدیک، مدرسه ایجاد کنند و بسازند. امروز در خودِ تهران، مدرسه کم داریم. البته در چند سال اخیر، افراد خیّر از این کارها، کموبیش کردهاند. دولت هم تلاش زیادی کردهاست؛ امّا این روند باید ادامه پیداکند. در هر محله و شهرک جدیدالاحداث، دو باب، سه باب، پنج باب، گاهی ده باب و شاید هم بیشتر، مدرسه لازم است. این تکلیف را باید خودِ مردم متعهّد شوند و انجام دهند. البته مردمِ متوسّط و مردم طبقات پایینتر ما، غالباً برای این امور خیر، دست و دل بازترند. خطاب من به متمکّنین است؛ بهکسانی است که پول دارند و به کسانی است که درآمدهای نسبتاً خوبی دارند. اینها باید این کارها را بکنند و به کمک آموزش و پرورش بشتابند، تا محیط، محیط تعلیم وتربیت شود.
من این نکته را هم عرض کنم: امروز شما ملاحظه میکنید که دنیا، دنیای مبارزه دو جانبه است. یک طرف، قدرتمندان و قوی پنجههای جهان قراردارند و یک طرف ملتهای مظلوم و مستضعف. چنین مبارزهای، امروز جریان دارد. مبارزه واضحی است؛ مبارزه پر مرارتی است؛ مبارزهای است که در آن، قدرتمندان، انواع و اقسام کارهای خلاف را هم انجام میدهند و ملتها مظلوم واقع میشوند. همان «ملئت ظلما و جورا(5)» نشانههایش دیده میشود. دستهای پلید قدرت، دنیا را از ظلم و جور پرکردهاند. کجاست که نشانی ازظلم و جور آنها نباشد؟ همانطور که امیرالمؤمنین علیه الصّلاة و السلام، در آن دوران نسبت به یک نظام فرمودند؛ امروز میشود نسبت به نظام استکباری گفت: «ما من بیت وبر و لا مدر الا دخل فیها ظلمهم و نبا بها سوء رأیهم(6)» ظلمشان تمام زوایای عالم راگرفته است. این ظلم - ظلم جهانی - از سوی مستکبرین و قلدرهای عالم، تکلیفی را روی دوش ما میگذارد. آن تکلیف چیست؟ مبارزه با ظلم. کار ملت ما مبارزه باظلم وجور و بیعدالتیو حقکشی و مردمکشی است. چگونه میشود این مبارزه را انجام داد؟ این مبارزه را با دست خالی از سلاح، شاید بشود انجام داد؛ اما با دست خالی از علم و معرفت وایمان، نمیشود. با بیکاری و بیهودگی و هرزگىِ - خدای ناکرده - نسلهای روبهرشد، نمیشود انجام داد. این مبارزه را با هشیاری کامل، با ایمان کامل، با تلاش همه جانبه از سوی قشرها - مخصوصاً قشرهای جوان و نوجوان - باید انجام داد و این، وظیفه معلّمین است.
امیدواریم که خداوند متعال توفیق دهد و بتوانیم هریک از ما، در هر نقطه که هستیم، وظیفه تعلیم و تربیت و رشد معنوی جامعه را - انشاءالله - در حدّ لازم انجام دهیم. خداوند به همه معلّمین کشورمان - در هرنقطه که هستند - برکت و کمک معنوی عنایت فرماید و همه کسانی را که در حال سازندگی کشور هستند - بخصوص شما دو قشر معلّم و کارگر را مشمول الطاف و فضل و رحمت خود قرار دهد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته.
1) بحارالانوار: ج 22، ص 157.
2) .
3) .
4) .
5) .
6) .