1370/12/14
بیانات در دیدار جمعى از روحانیّون، ائمّهى جماعات و وعّاظ سراسر کشور در آستانهى ماه مبارک رمضان
بسم الله الرّحمن الرّحیم
در طلیعهى ایّام پُربرکت ماه مبارک رمضان، زیارت حضرات آقایان علماى محترم و ائمّهى محترم جماعات و طلّاب و فضلا را به فال نیک میگیریم و از خداى متعال متضرّعانه و خاشعانه مسئلت میکنیم که انشاءاللّه ماه رمضان براى ما حقیقتاً ماه رحمت و برکت و مغفرت باشد.
در طلیعهى ایّام پُربرکت ماه مبارک رمضان، زیارت حضرات آقایان علماى محترم و ائمّهى محترم جماعات و طلّاب و فضلا را به فال نیک میگیریم و از خداى متعال متضرّعانه و خاشعانه مسئلت میکنیم که انشاءاللّه ماه رمضان براى ما حقیقتاً ماه رحمت و برکت و مغفرت باشد.
چند مطلب به نظر رسید که در خدمت آقایان عرض بشود. اوّلین مطلب به مناسبت گذشت یک قرن از رحلت میرزاى شیرازى، این عالِم بزرگ تاریخ روحانیّت و پرچمدار یک مبارزهى پُرمغز و پُرمعنا علیه مراکز فساد و کانونهاى طغیان و انحراف، چند جملهاى دربارهى این بزرگوار عرض بشود. حرکت میرزاى شیرازى که متأسّفانه دربارهى آن برخلاف بسیارى از حوادث ۱۵۰ سال اخیر کار درست و کاملى هنوز نشده است، یک حرکت ذوابعاد و پُرمعنا و بسیار پُربرکتى بوده است. این یک سطرى که میرزاى شیرازى نوشتند(۱) و آن روز بساط کمپانى انگلیسى را از ایران برچید و سلطهى استعمارى را موقّتاً از کشور قطع کرد، یک مبارزهى چندجانبه بود.
اوّلاً مبارزه بود با دستگاه استبدادى و آن سلطنت مطلقهى ناصرالدّینشاهى که در اوج خود بود، یعنى تا آن روز چهل و چند سال بود که آن پادشاه ظالم بر ایران حکومت مطلقه میکرد و هیچ چیز هم حقیقتاً جلودار او نبود. مفاسد حکومت ناصرالدّینشاهى، هم دامنهى اقتصادى داشت، هم دامنهى سیاسى داشت، هم دامنهى معارفى و دینى داشت؛ مثلاً یکى از اهداف ناصرالدّینشاه ــ طبق اسنادى که امروز در اختیار است ــ این بود که نفوذ علما را در جامعه کم کند. حالا بعضى از غربزدهها و قدرتزدههاى زمان ما میخواستند مبارزهى رضاخان با روحانیّت را به حساب جریانات روشنفکرى بگذارند، که بله، [چون] رضاخان میدید که علما مرتجعند و میخواست کشور را نوسازى کند، با علما مبارزه کرد! معلوم میشود که این قضیّه اینجورها نیست. مسئلهى مبارزهى با علما در دستور کار همهى سلاطین مستبد بود. نمیتوانستند در کنار خود، در روبهروى خود، یک کانون قدرتى را تحمّل کنند که تا اعماق دل مردم نفوذ دارد. رضاخان با همان انگیزهاى با علما برخورد کرد که ناصرالدّینشاه میخواست برخورد کند. در همین قضیّه، میرزاى بزرگ (رضوان اللّه علیه) قبلاً یکى دو نامه به ناصرالدّینشاه نوشت و او را نهى کرد از این کار و این کارها، [امّا] او در جواب با تعبیرات توهینآمیز و سبُکى به میرزا جواب داد که شما مشغول درس خودتان باشید، مشغول کار خودتان باشید، به این کارها کارى نداشته باشید. مىبینید این عبارت هم عبارت آشنایى است. این را هم در طول این صد و چند سال بارها طرفداران قدرت مطلقهى شخصى به علما گفتهاند: «بروید مشغول مدرسهى خودتان، مشغول مسجد خودتان باشید؛ به کار سیاست چه کار دارید؟». پس [حکومت] ناصرالدّینشاه یک حکومت مطلقه و مستبدّهى فردى بود که با اخلاق مردم، با اقتصاد مردم، با دین مردم، با روحانیّت محبوب مردم معارضه و ناسازگارى داشت. یک بُعد فتواى میرزاى شیرازى، مبارزه با این خودکامه و کشیدن دندان تیز و قدرتمند این پلنگ تیزدندان بود و حقیقتاً دندان او کشیده شد و قدرت او کم شد. این قضیّه مربوط است به سال ۱۳۰۸ هجرى [قمری] یعنى چهار سال پیش از رحلت میرزا و تقریباً پنج سال پیش از مرگ ناصرالدّینشاه. این یک بُعد قضیّه بود که عبارت بود از مبارزهى با دستگاه استبداد.
بُعد دیگر، مبارزهى با استعمار و نفوذ خارجىها در این کشور بود. در این چند سال آخر عمر ناصرالدّینشاه ــ سالهاى اوّلِ قرن چهاردهم [هجری قمری] یعنى از ۱۳۰۰ به بعد ــ کار دربارِ ناصرالدّینشاه شده بود امتیاز دادن به این دولت و آن دولت، و این کمپانى و آن کمپانى و گرفتن پول و فروختن مملکت؛ مثل امتیاز رویتر(۲) و همین امتیاز تنباکو و غیره. با آن حرکت عظیم میرزا و آن فتواى کوبنده، جلوی این انحصارهاى خارجى و امتیازات خارجى و دخالت خارجى هم گرفته شد. پس بُعد ضدّ استعمارى هم داشت که بسیار چیز مهمّى است.
یک بُعد دیگر؛ این مبارزه، مبارزهى با غربزدگانى بود که در همان ایّام، تازه شروع کرده بودند به ایجاد جریانهاى فکرى در داخل کشور و نام روشنفکر روى خودشان گذاشته بودند، از قبیل میرزا ملکمخان و امثال او که اینها نهفقط با این حرکت خیانتبارِ ناصرالدّینشاه مبارزه نکردند بلکه حتّی خود همین شخص نامبردهى بهاصطلاح «پدر روشنفکرى ایران» ــ که همه او را مؤسّس و بنیانگذار روشنفکرى در ایران دانستهاند ــ دلّال این کار هم بود، دلّال انحصارات خارجى هم بود. آنهایى که دم از روشنفکرى و دفاع از منافع ملّت میزدند، آنجور برخورد کردند و روحانیّت و در رأس آن، میرزاى بزرگ اینجور قاطع و کوبنده با همهى اینها مبارزه کرد. این یک پرچم پُرافتخارى است که میرزاى شیرازى بلند کرد و بعد از او، این پرچم نخوابید؛ اگرچه قبل از میرزا ــ زمان میرزاى قمى،(۳) زمان کاشفالغطاء(۴) و دیگران و دیگران ــ هم از اینگونه مطالب بود در دفاع از منافع ملّت اسلامى و اسلام و مسلمین و ورود در مسائل اجتماعى لکن نمونهى کامل آن، این حرکت بود و بعد از او، شاگردان میرزا و بزرگان حوزهى علمیّهى نجف و کربلا و سامرّا و قم و بقیّهى مراکز اسلامى، هر جایى که جاى حضور یک رهبر اسلامى و جاى حضور قدرتمندانهى اسلام بود، حضور داشتند و این یکى از عجایب تاریخ ایران است. و عجیبتر این است که این حادثه براى مردم ما دانسته نیست. مردم ما نمیدانند که وقتى ایتالیایىها وارد لیبى شدند و لیبى را اشغال کردند، در آن سالها، مرحوم آسیّدمحمّدکاظم طباطبائى ــ صاحب عروه ــ و بعضى دیگر از مراجع قم، فتواى جهاد دادند به نفع مردم مسلمان لیبى علیه ایتالیایىها. مردم نمیدانند که وقتى انگلیسىها در بوشهر نیرو پیاده کردند، مرحوم آیتاللّهالعظمىٰ سیّدعبدالحسین لارى، آن ملّاى مجاهدِ تراز اوّل، اعلام جهاد داد و مسلّح شد و مسلّح کرد و خودش پیشاپیش مردم حرکت کرد و جهاد کرد. مردم ایران نمیدانند که مرحوم شیخالشّریعهى اصفهانى، مرجع تقلید بزرگ ساکن نجف، فتوا داد که استعمال اجناس مصنوعهى در داخل کشور لازم است و باید اجتناب کنند از استفاده از مصنوعات خارجى تا دیگران به این ترتیب در داخل کشور نفوذ نکنند.
همه میدانند که در ژاپن در دورانِ حدود مثلاً فرض کنید هشتاد سال، صد سال قبل از این، گفتند مردم حق ندارند از مصنوعات خارجى استفاده کنند تا در داخل چرخ اقتصاد به کار بیفتد امّا نمیدانند که عین همین پیشنهاد و همین فتوا از طرف مراجع شیعه و علماى شیعه در همان زمان، بلکه زودتر از آن زمان صادر شد، منتها حکومتهاى فاسد که [هیچ،] متأسّفانه هیچکس از سرجنبانها و اهل قلم و اهل سیاست و روشنفکرها در داخل هم کمکشان نکرد. همان روز این مطلب را مراجع و بزرگان علما پیشنهاد کردند.
قضیّهى فتواى میرزاى شیرازىِ دوّم ــ مرحوم آمیرزا محمّدتقى شیرازى ــ در مقابلهى با انگلیسها،(۵) فتواى تحریم انتخابات قلّابى انگلیسها در عراق(۶) ــ که یواشیواش دارد این حرفها و مسئلهى آن انتخابات، لابهلاى بعضى از کتابها درج میشود ــ [از این قبیل است.] آن روز مرحوم شریعت اصفهانى فتوا داد بر اینکه شرکت در این انتخابات، حرام است. کار سیاسى از این روشنتر، از این قوىتر، از این روشنبینانهتر؟ اینها سلف صالح شما هستند. این است معناى آن مطلبى که امام بزرگوار ما مکرّر میفرمودند که علما در طول سالیان متمادى پیشوایان نهضت مردم بودهاند علیه ظلم و استبداد. و اینها است که به شخصیّتى مثل سیّدحسن مدرّس و مرحوم آیتاللّه کاشانى منتهى شد. اینها طلبههاى همان مدرسه بودند؛ شاگردان همان اساتید بودند که اینجور در ایران درخشیدند. گذشته این است.
همه میدانند که در ژاپن در دورانِ حدود مثلاً فرض کنید هشتاد سال، صد سال قبل از این، گفتند مردم حق ندارند از مصنوعات خارجى استفاده کنند تا در داخل چرخ اقتصاد به کار بیفتد امّا نمیدانند که عین همین پیشنهاد و همین فتوا از طرف مراجع شیعه و علماى شیعه در همان زمان، بلکه زودتر از آن زمان صادر شد، منتها حکومتهاى فاسد که [هیچ،] متأسّفانه هیچکس از سرجنبانها و اهل قلم و اهل سیاست و روشنفکرها در داخل هم کمکشان نکرد. همان روز این مطلب را مراجع و بزرگان علما پیشنهاد کردند.
قضیّهى فتواى میرزاى شیرازىِ دوّم ــ مرحوم آمیرزا محمّدتقى شیرازى ــ در مقابلهى با انگلیسها،(۵) فتواى تحریم انتخابات قلّابى انگلیسها در عراق(۶) ــ که یواشیواش دارد این حرفها و مسئلهى آن انتخابات، لابهلاى بعضى از کتابها درج میشود ــ [از این قبیل است.] آن روز مرحوم شریعت اصفهانى فتوا داد بر اینکه شرکت در این انتخابات، حرام است. کار سیاسى از این روشنتر، از این قوىتر، از این روشنبینانهتر؟ اینها سلف صالح شما هستند. این است معناى آن مطلبى که امام بزرگوار ما مکرّر میفرمودند که علما در طول سالیان متمادى پیشوایان نهضت مردم بودهاند علیه ظلم و استبداد. و اینها است که به شخصیّتى مثل سیّدحسن مدرّس و مرحوم آیتاللّه کاشانى منتهى شد. اینها طلبههاى همان مدرسه بودند؛ شاگردان همان اساتید بودند که اینجور در ایران درخشیدند. گذشته این است.
حالا مطلب دوّم، مطلب خود ما است. تِلکَ اُمَّةٌ قَد خَلَت لَها ما کَسَبَت؛(۷) اجر آنها با خدا و نام نیک آنها در تاریخ و تأثیر سازندهى جهاد آنها براى همیشه انشاءاللّه باقى است و باقى خواهد ماند. حالا نوبت من و شما است؛ «روزگار عشق را بازیگران دیگر شدند».(۸) ما باید ببینیم امروز در این میدان چه خواهیم کرد. امروز تمام سطوح علماى اسلامى، از سطح یک طلبهى کوچک یا یک منبرىِ تازهکار بگیرید، تا سطح علماى بزرگ و تراز اوّل حوزهها، یک وظیفهى مضاعف دارند و آن وظیفه عبارت است از حمایت از اسلام که امروز به شکل حاکمیّت اسلامى در این کشورِ مورد نظر ولىّعصر (ارواحنا فداه) تحقّق پیدا کرده. این یک وظیفهى عمومى است به عهدهى همه و استثنابردار هم نیست. قصد آن بزرگواران این بود که حرکت بکنند تا مردم را بیدار کنند. امروز مردم بیدار شدهاند، قیام کردهاند، انقلاب کردهاند، حکومتى بر پایهى اسلام تشکیل دادهاند.
امروز وظیفهى جهاد هست منتها هدف کوتاهمدّتِ آن جهاد با هدف کوتاهمدّتِ این جهاد متفاوت است. البتّه هدف بلندمدّت، اِعلاء کلمهى اسلام است در همیشهى زمانها. آنها میخواستند جلوى نفوذ دشمن را بگیرند تا شاید بتوانند در این کشور، اسلام را پیاده کنند. امروز اسلام در این کشور پیادهشده است؛ امروز قانون اسلام در این کشور حکمفرما است. مجریان کشور، دولت اسلامى، مدیران کشور انسانهایى هستند که برطبق معیارهاى اسلامى، شایستهى این منزلت و مقامند. آن روز اگر علماى ما میتوانستند افسدى مثل ناصرالدّینشاه را کنار بزنند، یکى اَقلُّ فساداً(۹) از او بیاورند سرِ کار، تأمّل نمیکردند. امروز مسئله، مسئلهى صلحا است، مسئلهى بندگان صالح خدا است که در رأس کارها و در رأس امور قرار گرفتهاند و امور اجرائى این کشور را در دست دارند: این دولت ما است، این مجلس ما است، این قوّهى قضائیّهى ما است، این قضات کشورند. این نظام است که این مجموعه را توانسته است به وجود بیاورد.
امروز وظیفهى جهاد هست منتها هدف کوتاهمدّتِ آن جهاد با هدف کوتاهمدّتِ این جهاد متفاوت است. البتّه هدف بلندمدّت، اِعلاء کلمهى اسلام است در همیشهى زمانها. آنها میخواستند جلوى نفوذ دشمن را بگیرند تا شاید بتوانند در این کشور، اسلام را پیاده کنند. امروز اسلام در این کشور پیادهشده است؛ امروز قانون اسلام در این کشور حکمفرما است. مجریان کشور، دولت اسلامى، مدیران کشور انسانهایى هستند که برطبق معیارهاى اسلامى، شایستهى این منزلت و مقامند. آن روز اگر علماى ما میتوانستند افسدى مثل ناصرالدّینشاه را کنار بزنند، یکى اَقلُّ فساداً(۹) از او بیاورند سرِ کار، تأمّل نمیکردند. امروز مسئله، مسئلهى صلحا است، مسئلهى بندگان صالح خدا است که در رأس کارها و در رأس امور قرار گرفتهاند و امور اجرائى این کشور را در دست دارند: این دولت ما است، این مجلس ما است، این قوّهى قضائیّهى ما است، این قضات کشورند. این نظام است که این مجموعه را توانسته است به وجود بیاورد.
البتّه تحقّق آرزوهاى اسلامى، کار ده سال و بیست سال نیست؛ تحقّق آرزوهاى اسلامى کار بلندمدّتى است، بتدریج باید انجام بگیرد و همهى عوامل باید دست به دست هم بدهند. معلوم است که آرزوهاى اسلامى در مدّت کوتاه تحقّق پیدا نمیکند؛ معلوم است که اینجا و آنجا تخلّفى پیدا میشود؛ معلوم است که همهى دستگاهها با نواى اسلامى هنوز حرکت نمیکنند؛ در این تردیدى نیست و غیر از این هم انتظارى نیست. صدر اسلام را شما نگاه کنید؛ زمانى که نفَس مطهّر پیغمبر به مردم میخورد، اینجور نبود که همهى مردم یکشبه مسلمان بشوند و همهى کارها در مدّت کوتاه اصلاح بشود. [براى] اصلاح کلّى و عمومى، حرکت بلندمدّت لازم است که آن هم به عهدهى همه است و از جملهى این همه و بیشترین تکلیف، به عهدهى ما معمّمین و روحانیّون است. پس این وظیفهى اوّل: حفظ نظام. هیچکس نمیتواند به اتّکاء اینکه فلان جا فلان تخلّف شده، حرکتى انجام بدهد یا حرفى بزند که این نظام اسلامى را تضعیف کند. البتّه براى اصلاح مفاسد، همه باید از طرق معقول خودش کار کنند. امر به معروف و نهى از منکر یک واجب اسلامى است و در میان مردم باید رایج بشود.
مسئلهى مهمّى که به نظرم میرسد عرض بکنم، مسئلهى پایگاههاى اسلامى است، یعنى مساجد و مجالس تبلیغ. ما با مساجد و مجالس تبلیغ چه کردهایم و چه میخواهیم بکنیم؟ این سؤالى است که ما باید از خودمان بکنیم. مساجد همیشه پایگاه دیندارى مردم بوده است و پایگاه حرکت مردم در جهت دین در همهى مراحل این تاریخ پُرافتخار. دوران انقلابش را خود شما یادتان است؛ انقلاب از مساجد شروع شد. امروز هم مساجد در هنگامى که حرکتى از مردم هست، بسیجى هست ــ سیاسى یا نظامى یا هر جور ــ باز کانونند؛ این برکت مساجد است. لکن مساجد که فقط در و دیوار نیست؛ این سؤال واجبى است که ما از خودمان بکنیم و اگر نکنیم دیگران از ما میکنند که «ما براى تحوّل بخشیدن و پیشرفت دادن به مساجد چه کارهایى میخواهیم بکنیم؟ چه برنامههایى در پیش داریم؟». این کار مهمّى است. خب، در دوران پیش از انقلاب و در دورانهاى قبل، عالِمى میرفت و در مسجد مىایستاد، نمازى میخواند، مسئلهاى میگفت، چند جمله هم حرف میزد، و در ایّام مخصوص هم یک منبرى دعوت میکردند. آیا اگر امروز که روز حاکمیّت اسلام و حاکمیّت ارزشهاى اسلامى است، مساجد همانجور بلکه در مواردى با افت کیفى و کمّى اداره بشود، مقتضاى حق و مصلحت است؟ این پیشرفت است؟ پس «مَن ساوىٰ یَوماهُ فَهُوَ مَغبون»(۱۰) یعنى چه؟ ما باید براى مساجد برنامهریزى کنیم. چه کسى برنامهریزى باید بکند غیر از خود علما و روحانیّون و ائمّهی جماعات؟ من نمیگویم در مساجد بیاییم حتماً از وسایل و دستگاههاى تبلیغاتى جدید مثل فیلم و این چیزها استفاده کنیم ــ حالا یک موردى اگر امام جماعتى مصلحت دانست، بحث دیگرى است ــ من عرض میکنم همان شیوهى گذشته را هم میتوان با محتواى بهتر ادامه داد؛ و این کار را باید بکنیم.
چرا باید بنده بشنوم که در تهرانِ با این عظمت براى نماز صبح در اوّل اذان چندان مسجدى باز نیست و چندان نماز جماعتى برقرار نیست؟ خب ما باید صبحها برویم نماز بخوانیم با مردم؛ ظهرها باید برویم نماز بخوانیم؛ شب باید برویم نماز بخوانیم؛ این اوّلىترین و ضرورىترین کار ما در مساجد است. چرا باید در این شهر به این عظمت با اینهمه هیاهوهاى گوناگون از اطراف و اکناف، نغمهى اذان در همهجاى شهر شنیده نشود؟ اذان، علامت مسلمانى است. چه کسى گفته باید اذان نگویند در پشتبام مساجد یا در مساجد بزرگ و عمده از بلندگوها حتّى در سحر؟ ظهر و شب که جاى خود دارد. وقت اذان که میشود باید تهران یکسره صداى اذان باشد. مگر [اینجور] نیست که اینجا قبّةالاسلام است؟ مگر نمیگوییم این حرف را؟ [آیا این حرف] میسازد با اینکه ظهر بشود و از ظهر یک ساعتى هم بگذرد و کسى که در خیابان راه میرود، احساس نکند که ظهر شد؟ اگر ما مساجد را گرم نگه نداریم، حضور در مساجد نداشته باشیم، در حدّ توان و امکانِ یک روحانى و پیشنماز به مسجد نرسیم، چطور میتوانیم توقّع بکنیم که سرِ ظهر تا صداى اذان بلند شد، مردم دکّانها را تخته کنند بیایند پشت سرِ ما؟ ما باید آنجا باشیم تا زمینهاى بشود براى آمدن مردم. البتّه آمدن مردم هم تبلیغات میخواهد، گفتن میخواهد امّا زمینه و مقتضى آن عبارت است از حضور ما در آنجا، که خب متأسّفانه ضعیف شده؛ اینها را باید علاج کنیم.
یا [در مورد] منبرها. امروز روز بیدارى ذهنها است. آقایان! انقلاب ذهنها را بیدار کرد، در ذهنها سؤال به وجود آورد. طول دوران استبداد موجب شده بود که ذهنها خموده بود. جوانهاى ما در گذشته سرشان پایین بود؛ قبل از انقلاب مىآمدند و میرفتند، کارى به کار چیزى نداشتند؛ مگر [اینکه] یک نفر انقلابى میرفت و آنها را با مفاهیم انقلابى آشنا میکرد؛ [امّا] امروز آنجور نیست. امروز رادیو، تلویزیون، اخبار، سخنرانىها، چهرهى باز حکومت و دولتمردان با مردم، مردم را متوجّه قضایا کرده. اساساً خود انقلاب مردم را بیدار کرده، سؤال در ذهنها هست. مگر میشود آن منبرى را که ما ......
حقیقتاً جریان ظلم، امروز در دنیا یک جریان بىسابقه است. این قدرتهاى بزرگ با این وسایل تبلیغاتىِ همهگیر، با این امکاناتِ جلوه دادنِ حق به صورت باطل و باطل به صورت حق، این قدرتهایى که براى ارزشهاى انسانى و ارزشهاى الهى ذرّهاى ارزش قائل نیستند و اعتنائى به آنها ندارند، امروز بر دنیا مسلّطند. چه کسى میخواهد در مقابل اینها بِایستد و مطلب حق را بیان کند؟ ببینید امروز چه میکنند در دنیا و چقدر ملّتها ــ بخصوص ملّتهاى مسلمان ــ مظلوم واقع میشوند. این وضع مردم مظلوم فلسطین با آن فشارهایى که حکومت غاصب صهیونیستى بر آنها وارد میکند، که در خانهى خودشان نمیتوانند براحتى زندگى کنند و آزادانه رفتوآمد کنند؛ این وضع مردم لبنان،(۱۱) این وضع مسلمانان کشمیر،(۱۲) این وضع مسلمانان مستضعف بیچارهى برمهاى که دهها هزارِ آنها امروز در بنگلادش با بدترین وضعى دارند زندگى میکنند.(۱۳) نمایندگان ما رفتند آمدند، خبرهایى به انسان میدهند که واقعاً خواب از چشم انسان میپرد! آن وقت آقایان مىنشینند و دم از طرفدارى از حقوق بشر میزنند، شرم هم نمیکنند! چقدر امروز دنیا نسبت به حقوق بشرِ به معناى واقعى بىاعتنا است! مگر از کسى در دنیا صدایى بلند شد؟ این دهها هزار مسلمانى که اینها را از خانهى خودشان ــ از برمه ــ یک مشت چکمهپوش آمدند و با فجیعترین وضعى بیرون کردند ــ بچّههایشان را کشتند، زنهایشان را کشتند، مردهایشان را کشتند، هر کسى توانسته جان خودش را بردارد، فرار کرده ــ اموالشان را غارت کردند، کسى هم به کسى نیست در دنیا؛ نه سازمان ملل حرفى میزند، نه کمیتهى حقوق بشر فریادى میکشد، نه صلیب سرخ جهانى احساس مسئولیّتى میکند، نه این کنفرانسهاى دروغى و مؤسّسههاى دروغىِ دفاع از حقوق بشر و دفاع از صلح و غیره حرفى میزنند، کأنّه اینها انسان نیستند! این، دشمنى دنیا را با اسلام و مفاهیم اسلامى و ارزشهاى اسلامى نشان میدهد. این نشان میدهد که چقدر نسبت به انسان بىاهتمامند و بىاعتنائند و آنچه دربارهى حقوق انسان و حقوق بشر و اینجور تعبیرات میگویند، جز یک حربهی سیاسى براى اینکه کسى را در جایى بکوبند، کسى را بزرگ کنند، دولتى را تضعیف کنند، مردمى را از صحنه خارج کنند، نیست.
این صدا البتّه متأسّفانه به دنیا نمیرسد. این حرفها به گوش افکار عمومی اروپا و آمریکا نمیرسد تا بفهمند که زمامدارانشان امروز چه دارند میکنند در دنیا. [البتّه] مردم خود ما میدانند این حقایق را؛ میدانند که چقدر اینها در بیان ادّعاهاى بشردوستانه و طرفدارى از حقوق بشر دروغگو هستند. آن سادهلوحهایى که دل به این حرفها خوش کردهاند، باید بشنوند این مطالب را. اگر اینها طرفدار حقوق بشر بودند، یک کلمه حرف میزدند در مقابل شهادت این شهید عزیز، مرحوم سیّدعبّاس موسوى که آنجور با زن و بچّهى خودش در راه به وسیلهى موشک [هلیکوپتر] اسرائیلى که آمد(۱۴) در داخل خاک اینها بالاى سرشان شلّیک کرد [به شهادت رسیدند]؛ یک کلمه اعتراض میکردند، [امّا] اعتراض نکردند؛ بعضى آنقدر بىشرمى به خرج دادند که این حرکت را تأیید کردند. تجاوز اسرائیل به لبنان را محکوم نمیکنند، تجاوز اسرائیل به مردم مسلمانِ صاحب فلسطین را محکوم نمیکنند، قضایاى کشمیر را به زبان نمىآورند، مسائل این مسلمانان برمهاى و میانمارى را اصلاً بکلّى کأنلمیکن فرض میکنند؛ چرا؟ مگر جرم اینها چیست؟ جرم اینها این است که مسلمانند و آنها با اسلام دشمنند؛ از اسلام میترسند؛ و امروز دنیا این است. کار به جایى رسیده که امروز مبارزهى با اسلام زیر پوشش انجام نمیگیرد. در الجزایر تصریح میکنند که ما با گرایشهاى اسلامى مبارزه میکنیم.(۱۵) حالا الجزایر یک کشور اسلامى است. وقتى آنجا اینجور بگویند، شما دیگر از دولتهاى غیر اسلامى و ضدّ اسلامى چه انتظارى دارید؟ این [وضع] دنیا است.
این صدا البتّه متأسّفانه به دنیا نمیرسد. این حرفها به گوش افکار عمومی اروپا و آمریکا نمیرسد تا بفهمند که زمامدارانشان امروز چه دارند میکنند در دنیا. [البتّه] مردم خود ما میدانند این حقایق را؛ میدانند که چقدر اینها در بیان ادّعاهاى بشردوستانه و طرفدارى از حقوق بشر دروغگو هستند. آن سادهلوحهایى که دل به این حرفها خوش کردهاند، باید بشنوند این مطالب را. اگر اینها طرفدار حقوق بشر بودند، یک کلمه حرف میزدند در مقابل شهادت این شهید عزیز، مرحوم سیّدعبّاس موسوى که آنجور با زن و بچّهى خودش در راه به وسیلهى موشک [هلیکوپتر] اسرائیلى که آمد(۱۴) در داخل خاک اینها بالاى سرشان شلّیک کرد [به شهادت رسیدند]؛ یک کلمه اعتراض میکردند، [امّا] اعتراض نکردند؛ بعضى آنقدر بىشرمى به خرج دادند که این حرکت را تأیید کردند. تجاوز اسرائیل به لبنان را محکوم نمیکنند، تجاوز اسرائیل به مردم مسلمانِ صاحب فلسطین را محکوم نمیکنند، قضایاى کشمیر را به زبان نمىآورند، مسائل این مسلمانان برمهاى و میانمارى را اصلاً بکلّى کأنلمیکن فرض میکنند؛ چرا؟ مگر جرم اینها چیست؟ جرم اینها این است که مسلمانند و آنها با اسلام دشمنند؛ از اسلام میترسند؛ و امروز دنیا این است. کار به جایى رسیده که امروز مبارزهى با اسلام زیر پوشش انجام نمیگیرد. در الجزایر تصریح میکنند که ما با گرایشهاى اسلامى مبارزه میکنیم.(۱۵) حالا الجزایر یک کشور اسلامى است. وقتى آنجا اینجور بگویند، شما دیگر از دولتهاى غیر اسلامى و ضدّ اسلامى چه انتظارى دارید؟ این [وضع] دنیا است.
تنها دریچهى امیدى هم که براى ملّتهاى مسلمان باقى مانده، اینجا است: جمهورى اسلامى. ما این دریچه را ببندیم؟ امید ملّتها را کور کنیم؟ ما هم سکوت کنیم؟ ما هم تسلیم بشویم به فشار قلدرمآبانهى قدرتهاى بزرگ؟ آیا حکم خدا این است؟ خدا به این راضى است؟ سنّت جهاد در مقابل ظلم و امر به معروف و نهى از منکر در اسلام اجازهى چنین فکرى را به ما میدهد؟ حاشا و کلّا؛ اینجا پرچم مبارزهى با ظلم را حفظ خواهد کرد. ما در مقابل هر قدرت سلطهطلب و ستمگرى که در مقابلهى با ملّتها به سرنیزهى خود تکیه میکند مىایستیم؛ هر کسى میخواهد باشد. آمریکا که هیچ؛ اگر دولتى و قدرتى قدرتمندتر از آمریکا هم باشد مىایستیم؛ کمااینکه ایستادیم. ما یک روز در مقابل قدرت متّحد آمریکا و شوروى علیه خودمان ایستادیم. آمریکا و شوروى دو ابرقدرت بودند که مجموعاً قدرتشان از آمریکاى فعلى بمراتب بیشتر بود و هر دو علیه ما همدست و متّحد بودند؛ ما در مقابل آنها ایستادیم، باز هم مىایستیم؛ و این ایستادگى احتیاج دارد به تلاش عمقى، احتیاج دارد به هر چه عمیقتر شدن و پُررونق شدن ایمان مردم، و این از جمله دست شما است؛ دست علما است؛ با قول و با عمل. عمل هم در کنار قول است. با عملمان، با تقوایمان، با پارسایىمان، با پرهیزکارىمان، با بىاعتنائىمان به دنیا، با وابسته نشدنمان به این زخارف(۱۶) ظاهرى دنیوى که اهل دنیا را به خود مجذوب میکند و گول میزند، و با فکر کردنمان و با سخن سنجیده گفتنمان، و ارشاد و هدایت مردم، بایستى عمق بدهیم به این ایمان.
ملّت بحمداللّه ایستادهاند؛ ملّتِ قوى و خوبى هستند، ملّتِ مقاومى هستند، شجاعند، فداکارند. این بچّهبسیجىها، این جوانهاى فداکار، این پدرها و مادرهاى فداکار، این خانوادههاى شهدا، این قشرهایى که اینهمه امتحان دادند در دوران سیزدهسالهى گذشته، باز هم هستند؛ خطا است اگر کسى خیال کند که اینها مأیوس شدند یا رو برگرداندند؛ بههیچوجه اینجور نیست. دیدید در بیستودوّم بهمن؛ و در همهى مراسمها، و هر جا لازم باشد، خواهید دید که این ملّت ایستادهاند. روحانیّت هم بایستى وظیفهى خودش را بداند که در میدانها ــ میدانهاى کار و تلاش و بخصوص خطر ــ پیشاپیش مردم باشد و امیدواریم خداوند به همهى ما این توفیق را عنایت بکند.
پروردگارا! به حقّ محمّد و آل محمّد، قلب ولىّعصر را از ما خشنود کن؛ ما را مشمول ادعیهى زاکیهى آن بزرگوار قرار بده؛ ما را جزو یاوران آن حضرت در حضور و غیبتش قرار بده. پروردگارا! روح مقدّس امام را از ما شاد کن؛ آنچه را که گفتیم، براى خودت و در راه خودت قرار ده و از ما قبول کن.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
پروردگارا! به حقّ محمّد و آل محمّد، قلب ولىّعصر را از ما خشنود کن؛ ما را مشمول ادعیهى زاکیهى آن بزرگوار قرار بده؛ ما را جزو یاوران آن حضرت در حضور و غیبتش قرار بده. پروردگارا! روح مقدّس امام را از ما شاد کن؛ آنچه را که گفتیم، براى خودت و در راه خودت قرار ده و از ما قبول کن.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
(۱ ر.ک: بیانات در دیدار اعضاى هیئت مرکزى نظارت بر انتخابات چهارمین دورهى مجلس شوراى اسلامى (۱۳۷۰/۱۲/۴)، پینوشت شمارهی ۵
(۲ امتیاز انحصاری تأسیس راهآهن و بهرهبرداری از منابع ایران به مدّت هفتاد سال به بارون یولیوس رویتر بریتانیایی، در دورهی ناصرالدّینشاه قاجار. این قرارداد ــ که در واقع به معناى فروش ایران بود ــ بر اثر بُروز مقاومت و مخالفت در داخل و خارج کشور، لغو شد. علما، متدیّنین و مخالفان با سلطهى بیگانگان، در شکستن این پیمان ضدّ ملّى نقش اساسى داشتند.
(۳ صدور فتواى وجوب جهاد با ارتش مهاجم و استعمارى روسیهى تزارى در سال ۱۲۲۳ق، از درخشانترین نقاط در کارنامهى سیاسى و اجتماعى میرزاى قمى است. اهمّیّت مضاعف این فتوا در این نکته است که میرزا علىرغم فشارهاى وارده از سوى فتحعلىشاه قاجار براى تأیید صلاحیّت حکومت به بهانهى مقابله با استعمارگران روسیه، با هوشمندى توانست این دو موضوعِ را از یکدیگر تفکیک کرده و فتواى جهاد با ارتش تزار را به گونهاى صادر کند که صحّه بر اعمال و مظالم حکومت قاجار نگذاشته باشد.
(۴ شیخ جعفر کاشفالغطاء از علما و مراجع برجستهی عراقی که در زمان جنگ ایران و روس در زمان فتحعلی شاه، فتوای جهاد علیه متجاوزان را صادر کرد و به او اجازه داد که فرماندهی مبارزه و جنگ با کفّار را بر عهده بگیرد.
(۵ میرزا محمّدتقى شیرازى در جریان جنگ جهانى اوّل و اشغال عراق توسّط انگلیسها، همراه سایر علماى عراق با صدور فتوائى بر ضدّ متجاوزان به کشورهاى اسلامى اعلام جهاد کرد. میرزا سپس با مهاجرت از سامرّا به کربلا، سازماندهى امور دفاعى و مبارزه را بر عهده گرفت. مخالفت مردم عراق با ادامهى اشغال و قیمومت نیروهای بیگانه تدریجاً اوج گرفت و برخوردهاى پراکنده به درگیرىهاى پیاپى تبدیل شد. میرزا به محض آنکه آمادگى عمومى را ملاحظه کرد، با انتشار فتواى نهایى، همهى مردم عراق را به قیام علیه انگلیسىها و اخراج آنان از سرزمینهاى اسلامى فراخواند. مردم کربلا با حمله به فرماندارى انگلیس، آن را تصرّف کردند و ادارهى امور شهر را به دست گرفتند. مجلسِ علمىِ مسئولِ رسیدگى به امور دینى از یک طرف و نیز مجلس ملّى مسئول تعیین مدیران نظامى و ادارى و برقرارى امنیّت و اخذ مالیّات از طرف دیگر تشکیل شد و هر دو مجلس، تحت ریاست عالیهى میرزاى شیرازى، ادارهى امور عراق و انقلاب ضدّاستعمارى این کشور را بر عهده گرفتند.
(۶ با شکست حکومت عثمانی و متّحدان آنها در جنگ جهانى اوّل و در پی توافقات پس از آن، عراق تحت قیمومت انگلستان درآمد. با قیمومت انگلیس بر عراق و برنامهریزی برای برگزاری همهپرسی و گزینش حاکمی دستنشانده برای آن کشور، میرزا محمّدتقی شیرازی به عنوان رهبر قیام مردم عراق علیه استعمارگران، با صدور فتوائی انتخابات را تحریم و تصریح کرد که هیچ مسلمانی حق ندارد غیر مسلمانی را به فرمانروایی و حاکمیّت بر مسلمانان انتخاب کند. این فتوا که در بیشتر شهرها و مناطق عراق منتشر شد، در تضعیف سلطهی انگلیس تأثیری فراوان گذاشت و در حوادث عراق و جنبش استقلالطلبی تحوّلی مهم ایجاد کرد. شماری از دیگر عالمان دینی نیز به میرزای شیرازی اقتدا کردند و فتواهایی مشابه صادر کردند. از جمله آیتاللّه شریعت اصفهانى با صدور فتوائی اعلام کرد شرکت مردم در انتخاباتى که فرمایشى است و با هدایت اشغالگران و استعمارگران بیگانه برگزار میشود و فقط نام انتخابات را به منظور فریب افکار عمومى و به قصد روى کار آوردن مأموران دستنشاندهى انگلیسىها همراه دارد، حرام است.
(۷ سورهى بقره، بخشى از آیهى ۱۳۴؛ «آن جماعت را روزگار به سر آمد؛ دستاورد آنان براى آنان است. ...»
(۸ محمّد قهرمان؛ «داستان عشق را بازیگران دیگر شدند / حالیا این قصّه را شیرین تویى فرهاد من»
(۹ کمفسادتر
(۱۰ وسائلالشّیعه، ج ۱۶، ص ۹۴؛ «هر کس دو روزش همانندِ هم باشد، مغبون است.»
(۱۱ ارتش رژیم صهیونیستى که به دنبال ترور حجّتالاسلام والمسلمین سیّدعبّاس موسوى ــ دبیرکلّ جنبش حزباللّه لبنان ــ با حملات تلافىجویانهى مسلمانان جنوب لبنان مواجه شده بود، تهاجم گستردهى خود را از زمین و هوا به جنوب لبنان آغاز کرد و حتّى نیروهاى حافظ صلح سازمان ملل را نیز آماج آتش خود قرار داد.
(۱۲ ر.ک: پیام به حجّاج بیتاللّهالحرام (۱۳۷۰/۳/۲۶)، پینوشت شمارهی ۳۴
(۱۳ در آذرماه سال ۱۳۷۰ در اجراى اساسنامهى «شوراى نظامى اعادهى نظم و قانون» که تصریح بر تبدیل میانمار به یک کشور کاملاً بودایى داشت، فشارهاى نظامیان دولت میانمار بر مردم مسلمان این کشور ــ که افزون بر دو میلیون نفر از جمعیّت این کشور را شامل میشدند ــ آغاز و منجر به مهاجرت بیش از یکصد هزار نفر از آنان به کشور بنگلادش شد. مهاجران مسلمان در اردوگاههایى در جنوب شرقى کشور بنگلادش و در شرایطى بسیار نامساعد استقرار یافتند.
(۱۴ ر.ک: پیام به مناسبت شهادت دبیرکلّ جنبش حزباللّه لبنان (۱۳۷۰/۱۱/۲۸)، پینوشت شمارهی ۳
(۱۵ ر.ک: بیانات در دیدار وزیر، معاونین و مدیران کلّ وزارت آموزش و پرورش (۱۳۷۰/۱۰/۲۵)، پینوشت شمارهی ۴
(۱۶ چیزهای آراسته و زیبا
