• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1370/11/18

بیانات در دیدار جمعى از پاسداران سپاه پاسداران انقلاب اسلامى

سالروز میلاد امام حسین (علیه‌‌السّلام) و روز پاسدار(۱)

بسم الله الرّحمن الرّحیم

متقابلاً این میلاد مسعود و این رحمت الهى و بارقهى فضل الهى در میان بشر را که مثل چنین روزى قدم به عرصهى عالم گذاشت، به شما فرزندان حقیقى سیّدالشّهدا و پیروان عملى و معنوى آن بزرگوار صمیمانه تبریک عرض میکنم.

یکى از بهترین نام‌گذارىها همین نام‌گذارى است. براى پاسدارانى که از ساعت اوّل پیروزى انقلاب، چه آن وقتى که هنوز این لباس مقدّس بر تنشان نبود و چه آن وقتى که با انتظام گرفتن مسائل انقلاب و شکل گرفتن نهادها همین جوانان مخلص و صادق و فداکار وارد سلک پاسدارى شدند ــ چه در سپاه، چه در کمیته ــ و از روز اوّل هیچ چیز برایشان جز دفاع از اسلام و از انقلاب و از امام و فداکارى مطرح نبود و جان در قبال اهداف الهى و انقلابى براى آنها متاع ناقابلى به حساب مىآمد، هیچ چیز و هیچ‌کس شایستهتر از اینها نیست که این روز مبارک را به آنها اختصاص بدهند و نام پاسدار را بر این روز از این جهت گذاشتند و امام بزرگوار هم با چشم حکمت‌بین، این مطلب را تأیید فرمودند.

شما عزیزان یک راه پُرماجرایى را تا امروز پیمودهاید. سرگذشت پاسدارى در کشور ما یک واقعیّت شبیه به افسانه است؛ یعنى همین حالا اگر قطعههاى متفرّقى از زندگى پاسداران فداکار را در کتابى جمع کنند و به زبانهاى دیگر ترجمه کنند و کسانى که در حال و هواى ایران و هشت سال جنگ تحمیلى و حوادث کردستان و  این حجلههاى شهادت و  این خانوادهها و خلاصه در حال و هواى مسائل ایران نبودند، این کتاب را بخوانند، به احتمال زیاد از هر ده نفر، هشت نُه نفر خواهند گفت اینها افسانه است، اینها مبالغه است، در حالى که افسانه نیست، واقعیّت است، امّا این واقعیّت آن‌قدر برتر از سطح عادّى زندگى مردم مادّى است که براى بشرِ امروز بهآسانى قابل باور کردن نیست. این، سرگذشت پاسدارى است؛ این، سرگذشت پاسداران انقلاب است؛ سرگذشت سپاه است.

نه اینکه ما بخواهیم غافلانه یک حکم واحدى نسبت به همه صادر کنیم ــ معلوم است که چنین حکمى را صادر نمیکنیم؛ هیچ‌کس نسبت به هیچ مجموعهاى نمیتواند این‌جور حکمى صادر کند تا اگر کسى یک نقطهى نقضى، یک نقطهى ضعفى یک گوشهاى پیدا کرد به رخ ما بکشد که «ببینید! شما چه میگفتید؟» ــ نه، قضیّه این نیست؛ قضیّه این است که یک مجموعهى عظیمى از جوانان، از آنهایى که هم‌سن‌هاى آنها در اکناف عالم و تا چندى پیش در همین کشور جز مسائل پیش پا افتادهى فردى و جسمانى و مادّى را درک نمیکردند، جوانانى در این سنین، آن‌چنان رفعتى و اوجى پیدا کنند که تمام مسائل حیات شخصى براى آنها، مسائل فرعى و تَبَعى به حساب بیاید. این شوخى نیست.

بسیج هم همین‌جور؛ این معجزهى انقلاب بود. این آحاد عظیم بسیج در طول این هشت سال کارى کردند، چیزى را در تاریخ ثبت کردند و گذاشتند که جز در برهههاى استثنائى تاریخ گذشتهى بشریّت، نظیر آن را نمیشود پیدا کرد.

البتّه سپاه آن مجموعهى شکلیافتهاى است از این‌گونه جوانان. و من همین حالا که به چهرههاى نورانى شما نگاه میکنم ــ در بین شما افراد معدودى را که مىشناسم ــ وقتى تأمّل میکنم در این چهرهها، میبینم یک مجسّمهى فداکارى هستید، آن چهرههایى که من مىشناسم؛ کسانى که دهها بار خود را تا لب مرز شهادت بردهاند و خدا آنها را برگردانده. از فرماندهان عالى گرفته تا فرماندهان بىنامونشانِ گردانها و گروهانها و تیپهاى سپاه و اینهایى که کتاب کرامالکاتبین پُر است از فهرست اسم اینها. این، گذشتهى این مجموعهى زیباى انقلابى است.

البتّه سیزده سالِ گذشته، سیزده سالِ امتحان عجیبى بود. همه در امتحان قرار گرفتند و کسانى که از امتحان سربلند بیرون آمدند، بحمدالله بسیارند. نیروهاى مسلّح ما هر کدام به نحوى در این کورهى گداخته وارد شدند و با افتخاراتى بیرون آمدند. نیروهاى سهگانهى ارتش هم به همین کیفیّت بود؛ برادران پاسداران کمیته هم در میدانهاى دشوار جنگ و جبهه و پشت جبهه، امتحانهاى بسیار دشوار و فداکارىهاى شیوایى نشان دادند و شما برادران سپاه هم که معلوم است.

آن نکتهاى که به نظر من مىآید که عرض بکنم و شاید تذکرهاى براى خود بنده و شماها باشد، این است که خداى متعال نعمتهاى معنوى را هم مثل نعمتهاى مادّى، آسان و ارزان نمیدهد و اگر بدهد، آن را آسان و ارزان براى ما حفظ نمیکند. همچنان که همهى دستاوردهاى بشر، تبَعِ تلاش و پیگیرى است، حفظ آنها هم به تبَعِ تلاش و مجاهدت و فداکارى است. این ملّتهایى که مشاهده میکنید، چه پیشرفتهاى علمى پیدا کردند، چه پیشرفتهاى تکنولوژى پیدا کردند، چه سیادت سیاسى یا اقتصادى پیدا کردند ــ ثروتمند شدند، عزّتى پیدا کردند ــ هر چه هست، تابع تلاش است؛ این یکى از اصول اسلامى است؛ مَن کانَ یُریدُ العاجِلَةَ عَجَّلنا لَه فیها ما نَشاءُ لِمَن نُرید؛(۲) این مربوط به کسانى است که دنیا را میخواهند. آن کسانى که دنبال ارزشها هستند و دنیاى ارزشى را که همان آخرت است و آخرت الهى را که همان ثواب الهى است میخواهند، آن هم همین‌جور: «وَمَن اَرادَ الأخِرَةَ وَسَعی لَها سَعیَها وَهُوَ مُؤمِنٌ»(۳) تا آخر آیه، بعد میفرماید: کُـلا نُمِدّ؛ ما همه را کمک میکنیم؛ هؤُلاءِ وَ هؤُلاء؛(۴) اینها را و آنها را. هر کسى تلاش کرد، خدا به او کمک میکند در همان راهى که تلاش کرده است. تلاش، معیار و میزان براى به دست آوردن دستاوردها است. براى حفظ دستاوردها هم همین‌جور؛ بىتلاش نمیشود.

این تاریخ در مقابل ما است؛ این قرآن معلّم بصیرتبخش بشریّت است. بنىاسرائیل را که چند جاى قرآن خداوند به اینها فرمود: وَ اَنّی فَضَّلتُکُم عَلَی العلَمین(۵) ــ من شما را بر همهى عالمین فضیلت بخشیدم  ــ همین بنىاسرائیل کارى کردند که خداى متعال فرمود: وَضُرِبَت عَلَیهِمُ الذِّلَّةُ وَالمَسکَنَةُ وَ باءو بِغَضَبٍ مِنَ‌ الله .(۶) خداوند قوموخویشى با کسى ندارد؛ این تلاش آنها است که تعیینکنندهى سرنوشت آنها است. لذا در سورهى جمعه مىبینید دربارهى همین بنىاسرائیل میفرماید: ‌مَثَلُ  الَّذینَ حُمِّلُوا التَّورىة؛ تورات را حمل بر آنها کردند یعنى بر دل و جان آنها، بر زندگى آنها، بر ذهن آنها وارد کردند ــ پس اینها از  تورات بهره بردند ــ امّا «ثُمَّ لَم یَحمِلوها»؛ لکن بعداً امتداداً اینها تورات را با خودشان برنداشتند؛ از ذهنشان، از دلشان، از واقعِ زندگىشان آن را خارج کردند ــ ظاهرِ آن هم بود، [امّا] باطن تورات دیگر نبود ــ آن وقت: کَمَثَلِ الحِمارِ یَحمِلُ اَسفارًا.(۷)

نعمتهاى معنوى باید با تلاش به دست بیاید و پس از آنکه به دست آمد، باید با تلاش حفظ بشود. من حالا از همهى نعمتهاى معنوى به یک بخشى از آن و رشحهاى(۸) از جذوات(۹) و انوار و برقهاى لامع(۱۰) الهى در دلهاى شما اشاره میکنم و آن عبارت است از آن حالى که شماها در جبههها داشتید یا در ایّام جنگ داشتید؛ این یکى از نعمتهاى الهى است. انسان همیشه چنان حالى را پیدا نمیکند.

اینکه اگر شما فرمانده لشکر بودید تا خطّ مقدّم میرفتید، اگر فرمانده تیپ یا گردان بودید مثل سرباز صفر و افراد عادى حرکت میکردید، اگر از فرماندهان بالاتر بودید، خود را در عقبههاى دوردست زندانى نمیکردید و به میدان خطر قدم میگذاشتید، ناشى از چه بود؟ ناشى از این بود که فکر میکردید اگر این جان از شما گرفته شد، به معناى این است که یک مَرکبى، یک قالب مادّىاى از شما گرفته شده؛ خب چه غم؟ وقتى که انسان میداند که مرگ عبارت است از عروج به ملکوت الهى و پیوستن به ارواح اولیا، چه اهمّیّت میدهد که چه زمانی این مرگ فرابرسد. مرگ براى او عبور از یک مرحله است: «وقت مردن آمد و جَستن ز جو»؛(۱۱) انسان از جو حرکتى میکند. هر چه هست در یک لحظه است و بعد [از آن،] نعیمِ بىبدیل و بىمثال الهى است. شما این‌جور فکر میکردید دیگر. اگر کسى این‌جور فکر نکند که آن‌جور عاشقانه خود را در معرض تلف قرار نمیدهد؛ در معرض کشته شدن قرار نمیدهد. شما شهادت را درست فهمیدید، درست معنا کردید، با آن عاشقانه برخورد کردید. لذا شما شب حمله مىبینید حال بچّهها بهتر است از شب قبل. من بعضى از این خاطرات یا وصیّتنامهها را که میخوانم، واقعاً یک منظر عظیمى است، منظر عجیبى است. هر چه دورتر میشویم، کأنّه جلوهى این حوادث و حقایق بیشتر میشود؛ چه حالى! چه معنویّتى! این نیست مگر آن عطرى که ملائک الهى و روحالامین الهى میپاشند بر سر بندگان خالص، آنها را از خود بی‌خود میکنند؛ وَالّا مگر میشود انسانِ مادّى، بشر معمولى این‌جور مجذوب بشود؟

آن حالتى را که عرفاى ما پنجاه سال، شصت سال، هفتاد سال ریاضت میکشیدند، عبادت میکردند، به تنشان سختى میدادند، از شهوات و اهوائشان صرف نظر میکردند، براى اینکه به آن حالت برسند، این جوانِ یکشبهى ما این ره پنجاهساله و صدساله را در طول مدّتِ چند صباحِ جبهه و قبل از جبهه میپیمود و به آن حالت میرسید! خب این یک نعمت معنوى است؛ این شوخى نیست و این را به هر کسى نمیدهند. شما خیال نکنید آن گریهها و آن توسّلها و آن حالها آسان به کسى داده میشود؛ نخیر، کسانى زحمتها میکشند تا شاید به آن حالها برسند. خب حالا خدا اینها را در یک برههاى از زمان در اختیار شما گذاشت؛ نعمت بزرگى بود امّا هر نعمتى یک سؤالى دارد، یک تکلیفى دارد. حالا شما که فهمیدید این‌چنین چیزى هست، فرق دارید با کسى که نمیداند و نمیدانست و نخواهد دانست که چنین حالتى هست؛ او قاصر است امّا شما کشف کرده‌اید این مرحله را. اگر از آن بهآسانى صرف نظر کردید، اگر به چشمِ بىاعتنائى به آن نگاه کردید، اگر زندگى پست مادّى را که همیشه افراد بشر بر سر آن با هم منافسه(۱۲) و سرشاخ و کُشتى داشتهاند ــ چیز جدیدى هم نیست ــ بر آنچنین چیز بدیعى(۱۳) ترجیح دادید، شما آن وقت سقوط کردهاید؛ و نعوذ بالله و نستجیر بالله؛ مراقب این باشید! فرق است بین کسى که کشف نکرده بود قرب الهى را و لذّت مناجات الهى را و غافل بود و حالا هم غافل است، با آن کسى که کشف کرده این لذّت را. شما کشف کردید؛ باید این را حفظ کنید، و این میشود حفظ بشود.

کسى نگوید که حالا که اردوگاه نیست و میدانگاه نیست و خط مقدّم نیست و قرارگاه تاکتیکى نیست و غیرذلک؛ [خب] نباشد. امیرالمؤمنین براى ما اسوه است. این امیرالمؤمنین (علیه الصّلاه و السّلام) همان کسى است که دعاى کمیل را به کمیلبنزیاد یاد داد و در میدان جنگ هم نبود؛ خود او و یاران او همین دعاى کمیل را، همین مناجات شعبانیّه را با اینهمه حال خواندند و در میدانهاى جنگ هم نبودند. میدان جنگ یک وسیله است. این وسیله، ما را زود میرساند امّا حالا که شما رسیدید و دیدید و کشف کردید، باید این حالت را براى خودتان نگه دارید. این معنویّت را نباید فراموش کنید؛ هر چه هست، زیر سایهى همین معنویّت است؛ بدون این معنویّت نمیشود یک قدم به صورت موفّق برداشت.

در این دنیایى که شما مىبینید تکالُب(۱۴) دشمنان را و استعمارگران را و سلطهگران را و مىبینید تصادمها را در سطح عالم، یک ملّتى میخواهد  در میان این امواج طوفانى تحت تأثیر قرار نگیرد، ساییده نشود و بسایاند و شکست بدهد و این امواج را بخواباند؛ این ملّت باید پولادین باشد، باید مرصوص(۱۵) باشد و این پولادین شدن و مرصوص شدن جز در سایهى معنویّت امکانپذیر نیست. کمااینکه شما هم در جنگ هر وقتى که معنویّتتان بیشتر بود، پیشرفتتان بیشتر بود؛ هر جایى که ناکامى داشتید، [اگر] بروید تحلیل کنید، خواهید دید معنویّتهایتان کسر داشته ــ شما را نمیگویم؛ آن کسانى که مشترک در این معارک بودند؛ حالا ولو یک گروهى هم آن معنویّتها در همهى احوال برایشان محفوظ شده باشد ــ به هر حال ارتباط مستقیم دارد. باید نگه دارید این حالات را.

من مایل بودم این مطلب را به شما بگویم و مایل بودم و مایلم که این سخن را در مراسم رسمى به شما عرض نکنم. اینها حرف دل است و میدانم که نفوس طیّبه و زکیّه این حرفها را خیلى خوب جذب میکنند. و امروز وظیفهى سپاه پاسداران و نیروهاى انقلابى در هر جا هستند ــ در سپاه، در ارتش، در نیروى انتظامى، در نیروهاى مسلّح ــ وظیفهى خودسازى است. امروز وظیفهى خودسازى داریم. امروز اگر در میدان ظاهرى هم جنگى نداریم و در یک معرکهى نظامى، ما را درگیر نکردهاند امّا در معارک بسیارى امروز دنیاى استکبارى با ما پنجهدرپنجه است.

دنیاى استکبارى دارد امروز به بشریّت خیانت میکند؛ به بشریّت دارند مثل همیشه دروغ میگویند؛ دارند فریب میدهند و تحمیق(۱۶) میکنند. امروز وقتى که بحث بر سر مشکلات بشریّت میشود، استکبار و در رأس آنها سیاستمداران آمریکایى میروند سراغ یک چیزهایى که بلیّهها و دردهاى درجهى دوّم بشر است؛ براى اینکه دردهاى درجهى اوّل بشر را در سایه قرار بدهند و کسى متوجّه آنها نشود. مىنشینند جلسه درست میکنند، بحث میکنند براى اینکه مسئلهى اتم را و جنگ اتمى را در دنیا چه بکنیم، یا محیط زیست را در دنیا چه بکنیم. مگر امروز مسائل اوّلىِ بشر اینها است؟

امروز خطر اتم براى بشریّت یک خطر فورى و فوتى و نقد نیست. آن خطرى که خطر اتم هم پشت سر آن و تابع آن است، خطر قدرت استکبارى است؛ زورگویى استکبارى است. از اوّلى که بشر اتم را کشف کرده است تا امروز چه کسى از این نیرو، ملّتها را متضرّر کرده است؟ همیشه هم همین‌جور خواهد بود. یا بمب اتم درست میکنند مثل آن کارى که آمریکایىها در پایان جنگ بینالملل کردند و بلائى که بر سر ژاپنىها(۱۷) درآوردند یا مثل آن نشتى که کارخانهى شوروى(۱۸) یک وقتى کرد؛ یک عدّه‌ی زیادى را کشتند، از بین بردند به خاطر نشت موادّ اتمى. از اتم اگر ضایعهاى هم حاصل میشود، به وسیلهى قدرت بىمهار ابرقدرت‌ها است. قدرت استکبارى آمریکا را در دنیا محدود کنید، خطر اتم به خودى خود محدود خواهد شد.

آنچه امروز براى ملّتها حقیقتاً خطر محسوب میشود، تسلّط روزافزون آمریکا بر ملّتها است. به چه حقّى اینها این قدر در امور ملّتها دخالت میکنند؟ قدرت استکبارى آمریکا چه مجوّزى دارد که دربارهى کشورها حرف بزند، اظهارنظر کند، در امور داخلىشان دخالت بکند؟ اخیراً هم زمزمهى دخالت سازمان ملل را در انتخابات کشورهاى آزاد که اهل انتخابات هستند بلند کردند.(۱۹) اینها میخواهند یک هیئت‌رئیسه براى دنیا درست کنند! بدانند که ملّتها هیئت‌رئیسهى دنیوى و سطح جهانى را قبول نخواهند کرد. رؤساى کشورهاى عضو شوراى امنیّت دُور هم نشسته‌اند و دربارهى دنیا دارند تصمیم میگیرند! به شما چه! اسمش سازمان ملل است، اسمش شوراى امنیّت است [امّا] در واقع کشورهاى داراى حقّ وتو هستند که میخواهند در دنیا سرورى کنند و این در واقع آمریکا است که میخواهد این کار را بکند. تا حالا هم دخالت کردند؛ حتّى دخالت نظامى کردند: وارد کشورها شدند، سرباز وارد کردند، نیروى نظامى وارد کردند ــ در خاورمیانه این کار را کردند، در آمریکاى لاتین این کار را کردند، در جاهاى مختلف دنیا این کار را میکنند ــ به میل خود پایگاه تشکیل میدهند؛ خودسرىهاى غیر قابل قبول در پیش هوشمندان عالم. ممکن است چهار نفر سران مزدور و وابستهى کشورها قبول کنند، [امّا] مگر ملّتها قبول میکنند؟ ممکن است ملّتها نتوانند چیزى بگویند، نتوانند عکسالعمل نشان بدهند لکن سران رژیم آمریکا بدانند که آن چاهى را که زیرپایشان کنده میشود، روزبهروز دارند با این کارها عمیقتر میکنند.

چه معنایى دارد ملّتها منتظر بنشینند براى امورشان، حتّى براى دموکراسىشان، براى انتخاباتشان که از آن طرف دنیا نمایندگان چند دولت بیگانه بیایند دربارهى کار اینها نظارت کنند؟ با چه حجّتى؟ فقط به حجّت اینکه زور اینها بیشتر است! خب، منطق جنگل مگر غیر از این است؟ بشریّت دورانهاى طولانى تمدّن را طى کرده است که برسد به منطق جنگل؟ آن هم به ‌وسیلهى مدّعیان همه چیز؛ مدّعیان حقوق انسان و مدّعیان پیشرفت و مدّعیان همهى چیزهاى خوب که متأسّفانه برى هستند و بیگانه هستند از همهى اینها و [فقط] ادّعا میکنند. این است بلاى بزرگ بشریّت! تا مادامی که آمریکا در مرزهای خود محدود و محصور نشود به عنوانِ دولتِ یک کشوری ــ یک کشورى دارید، کشور ثروتمندى هم هستید، یک دولتى هم هستید؛ بسیار خب، براى خودتان زندگى کنید؛ به مردم دنیا چه‌ کار دارید؟ ــ مادامى که آمریکا به عنوان یک ابرقدرت متجاوز در درون مرزهاى خود محصور نشود، بشریّت روى آسایش نخواهد دید؛ و ملّتهاى مسلمان بخصوص باید بدانند که مشکل اصلى آنها این است. اینها از اسلام بشدّت مرعوب هستند؛ نشانهى اسلام را دیدهاند، معنویّت اسلام را دیدهاند، بُرندگى اسلام را دیدهاند، خستگىناپذیرى مسلمان واقعى را ــ که شماها باشید و این ملّت ــ دیدهاند؛ از این میترسند. میخواهند این تجربه جاى دیگر تکرار نشود. و البتّه مترصّد هر فرصتى هستند که این دستاورد عظیمى را که اسلام امروز به ملّت ایران ارزانى داشته است، اگر بتوانند یک جورى مخدوش کنند، خراب کنند؛ تا جایى که وسعشان میرسد، حرفى ندارند که بکنند. و مترصّد فرصتند.

با این چشم به مسائل نگاه کنیم؛ همه، بخصوص شما جوانها. شما پاسدارها، شما نیروهاى انقلابى با این دید نگاه کنید به مسائل. مسائل جزئى، مسائل شخصى، مسائل مادّى، مسائل درجهى دو هستند. سختىهاى مشکلات مادّى را باید تحمّل کرد براى اهداف بزرگ. این، آن راهى است که یک ملّتى وقتى بپیماید، به اوج ترقّى خواهد رسید؛ و این همان چیزى است که اسلام را در صدر اوّل پیروز کرد. اسلامِ پیروزِ صدرِ اوّل به مشکلات با این چشم نگاه کرد و اهداف را با آن دید نگریست که توانست پیش برود.

امیدوارم انشاءالله روح مقدّس سیّدالشّهدا (سلام الله علیه) که سیّد آزادگان و سیّد مجاهدان و سیّد شهیدان و سرمشق و الگوى زندگى هر مسلمان آزاده است [از شما خشنود باشد] و ادعیهى زاکیهى ولىّعصر (ارواحنا لمقدمه الفداء) شامل حال شماها باشد و انشاءالله با کارهاى شما عزیزان، قلب مقدّس امام از شما راضى بشود و چه برادران روحانى، چه برادران پاسدار در مجموعهى سپاه پاسداران، مشترکاً  آن راهى را طى کنید و ادامه بدهید که همان را شروع کردید و مطمئن باشید که انشاءالله فضل و برکات الهى هم با شما است.

والسّلام علیکم و رحمة‌الله و‌ برکاته
 
 
مسئولان دفاتر نمایندگى ولىّفقیه در سپاه و جمعی از خانوادههاى شهداى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى در این دیدار حضور داشتند. در ابتدای این دیدار، حجّتالاسلام والمسلمین محمود محمّدى‌عراقى (نمایندهى ولىّفقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) و سرلشکر محسن رضائى (فرمانده کلّ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) گزارشهایی ارائه کردند.
 سورهى اسراء، بخشى از آیهى ۱۸؛ «هر کس خواهان [دنیاى] زودگذر است، بزودى هر که را خواهیم [نصیبى] از آن میدهیم. ...»
 سورهى اسراء، آیهى ۱۹؛ «و هر کس خواهان آخرت است و نهایت کوشش را براى آن بکند و مؤمن باشد، آنانند که تلاش آنها مورد حقشناسى واقع خواهد شد.»
 سورهى اسراء، بخشى از آیهى ۲۰
 سورهى بقره، آیه‌ی ۴۷ و آیه‌ی ۱۲۲
 سورهى بقره، بخشى از آیهى ۶۱؛ «... و [داغ] خوارى و نادارى بر [پیشانى] آنان زده شد و به خشم خدا گرفتار آمدند. ...»
 سورهى جمعه، بخشى از آیهى ۵؛ «مَثَل کسانى که [عمل به] تورات بر آنان بار شد [و بدان مکلّف گردیدند] آنگاه آن را به کار نبستند، همچون مَثَل خرى است که کتابهایى را بر پشت میکشد. ...»
 قطره، چکّه
 جرقّهها
(۱۰ درخشان، تابنده
(۱۱ منسوب به سلطان‌ولد، فرزند مولانا؛ «وقت مردن آمد و جَستن ز جو / کلّ شیءٍ هالک الّا وجهه» (با اندکی تفاوت)
(۱۲ رقابت
(۱۳ باشکوه، شگفت‌آور
(۱۴ ستیزهجویى، وحشی‌گری
(۱۵ محکم، استوار
(۱۶ سعی در بی‌اطّلاع و احمق نگاه داشتن کسی
(۱۷ اشاره به بمباران اتمى شهرهای هیروشیما و ناکازاکى. در این فاجعه که به دستور هرى ترومن (رئیس‌جمهور آمریکا) صورت گرفت، دهها هزار نفر کشته شدند و سالها پس از این فاجعه، هزاران کودک ناقصالخلقه به دنیا آمدند.
(۱۸ در ۲۶ آوریل ۱۹۸۶ ابتدا یکى از چهار رآکتور نیروگاه اتمى چرنوبیل منفجر شد و بر اثر آتشسوزى ناشى از این انفجار، دوّمین رآکتور این نیروگاه نیز منفجر شد. این حادثه باعث پراکنده شدن موادّ رادیو‌اکتیو در سراسر فضاى اوکراین و بلاروس و بخشهایى از اروپا شد.
(۱۹ بر اساس یکى از مصوّبههاى شوراى امنیّت سازمان ملل، دبیرکلّ این سازمان موظّف شد تا سال آینده با بررسى پیشنهادها، گزارشى دربارهى راههاى تقویت نقش سازمان ملل براى حلّ معضلات منطقهاى و جهانى، نظارت بر رعایت موازین حقوق بشر و نیز انتخابات ملّى کشورها ارائه کند.