1370/11/13
بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام و اقشار مختلف مردم و میهمانان خارجی
مراسم دههی فجر انقلاب اسلامی به مناسبت عید سعید مبعث(۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
متقابلاً این عید سعید و بزرگ اسلامى را به همهى مسلمانان عالم و به ملّت شریف و مؤمن ایران و به شما حضّار محترم، بخصوص میهمانان گرامى دههى فجر تبریک میگویم.
واقعهى عظیم بعثت با وجود گذشت قرنهاى متوالى و اظهارنظر متفکّران و اندیشمندان عالم، همچنان شایسته و درخور تدقیق و تأمّل از جوانب مختلف است. بعثت نبىّ اکرم (صلّى الله علیه و آله و سلّم) یک حرکت عظیمى در تاریخ بشر بود در راه نجات انسانها و تهذیب نفوس و ارواح و اخلاق بشر و مقابله با مشکلات و مصائبى که بشر در همهى دورانها با آن روبهرو بوده و هنوز هم هست. همهى ادیان مقابلهى با شر و فسادند و ایجاد راهى و صراط مستقیمى به سمت اهداف عالیه، ولى آئین مقدّس اسلام این خصوصیّت را دارد که یک نسخهى همیشگى است؛ براى همهى ادوار زندگى بشر این نسخه کارساز است.
وقتى ما در قرآن کریم میخوانیم که: هُوَالَّذی بَعَثَ فِی الاُمِّیّینَ رَسولًا مِنهُم یَتلوا عَلَیهِم ءایتِه وَیُزَکّیهِم وَیُعَلِّمُهُمُ الکِتبَ وَالحِکمَة،(۲) این به آن معنا نیست که با آمدن دین خاتم و رسول خاتم همهى نفوس بشر تزکیه خواهند شد یا تزکیه شدند؛ این به معناى آن نیست که بشریّت بعد از طلوع قرآن، دیگر روى ظلم و تبعیض و شقاوت و نارسایىهاى مسیر خود به سمت تکامل را نخواهد دید. اگر میگوییم که پیغمبر و اسلام براى استقرار عدل و نجات مستضعفان و شکستن بُتهاى جاندار و بىجان قدم به عرصهى وجود گذاشت، بدان معنا نیست که بعد از طلوع این خورشید پُرفروغ، دیگر مردم ظلمى نخواهند داشت، طاغوتى نخواهند داشت، بُتى بر زندگى بشریّت حکمرانى نخواهد کرد؛ واقعیّت هم نشان میدهد که بعد از طلوع اسلام در اقطار(۳) عالم حتّى در محیط اسلامى ــ البتّه با گذشت چند ده سال ــ بُتهایى پیدا شدند، طواغیتى پیدا شدند، ظلمهایى به بشریّت شد، همان ناکامىهایى که همواره بشر با آن دستبهگریبان بود، باز هم براى بشریّت به وجود آمد؛ پس معناى اینکه غایت و هدف بعثت، نجات انسان است، چیز دیگرى است. معنایش، این است که آنچه پیغمبر و اسلام به مردم دادند، یک نسخهى شفابخش است براى همهى ادوار؛ نسخهاى است در مقابل جهل انسانها، در مقابل استقرار ظلم، در مقابل تبعیض، در مقابل پامال شدن ضعیفها به دست اقویا، در مقابل همهى دردهایى که از آغاز خلقت، بشر از این دردها نالیده؛ نسخهاى است در مقابل اینها که مثل همهى نسخههاى دیگر اگر عمل شد، نتیجه خواهد داد؛ اگر متروک شد یا بد فهمیده شد یا جرئت و گستاخىِ اقدامِ به آن وجود نداشت، کأنلمیکن خواهد بود. بهترینِ اطبّا اگر صحیحترین نسخهها را به شما بدهند، [امّا] شما نتوانید آن را بخوانید یا بد بخوانید یا عمل نکنید و متروک بماند، چه تأثیرى به حال بیمارى خواهد داشت و چه عیبى است بر آن طبیب حاذق؟
قرنها گذشت، مسلمانها قرآن را فراموش کردند. خطوط روشن قرآن در زندگىها محو شد؛ یا بد فهمیدند، یا عمداً تحریف کردند، یا فهمیدند امّا جرئت و شجاعت اقدام نداشتند، یا اقدام هم کردند و محصولى هم به دست آمد امّا براى دفاع از آن و نگهدارى آن محصول فداکارى نکردند. اگر در صدر اسلام هم کلام پیغمبر را نمیفهمیدند یا جرئت نمیکردند به آن اقدام کنند و میترسیدند ــ همچنان که به بعضى از اینگونه افراد در قرآن اشاره هست: «یَقولونَ اِنَّ بُیوتَنا عَورَةٌ وَ ما هِیَ بِعَورَةٍ اِن یُریدونَ اِلّا فِرارًا»(۴) ــ یا در مقابل آنچه به دست آمد فداکارى نمیکردند، [چیزی] نمیماند؛ در صدر اسلام هم نمیماند.
امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) صریحاً بیان میکند: وَ لَعَمرى لَو کُنّا نَأتِى ما اَتَیتُم ما قامَ لِلدّینِ عَمودٌ وَ لا اَخضَرَّ لِلایمانِ عود؛(۵) این کلام امیرالمؤمنین است؛ یعنى اگر در صدر اوّل در کنار پیغمبر، ما هم مثل شما ــ آن کسانى که مخاطبین آن بزرگوار بودند ــ عمل میکردیم، یک شاخهى ایمان سبز نمیشد، یک عمود دین بر پا داشته نمیشد؛ پس این چیزها لازم است.
خب، این نسخه است. نسخه است در مقابل چه چیزى؟ در مقابل جهالت بشر. این جهالت بشر آن چیزى نیست که نقطهى مقابل آن، اختراعات و اکتشافات است؛ بلکه اگر بشر به دانشهاى مختلفى دست پیدا کند امّا روابط صحیح انسانى را نشناسد، دچار جهالت است. اگر بشر به اوج علم هم برسد امّا از لحاظ حقوق و احکام قائل به دو جور انسان و دو طبقهى بشر باشد، این بشر جاهل است. این است آن بلائى که بشر را دچار بدبختى و تیرهروزى میکند. اگربشریّت به پیشرفتهاى مادّى هم برسد امّا بناى زندگى، بناى ظالمانهاى باشد، زورگویى بر زندگى مردم حاکم باشد، قدرتهاى قوى، ضعفا را پامال کنند، در دنیا نور معرفت و انسانیّت نباشد، فریب در دنیا رایج باشد، باز هم همان جاهلیّت است؛ همچنان که در شرایط ظهور اسلام و بعثت پیغمبر، کلمات و جملات بسیار گویایى در نهجالبلاغه است؛ از جمله: وَ الدُّنیا کاسِفَةُ النّورِ ظاهِرَةُ الغرور؛(۶) یا در یک جاى دیگر: فى فِتَنٍ داسَتهُم بِاَخفافِها وَ وَطِئَتهُم بِاَظلافِها وَ قامَت عَلىٰ سَنابِکِها؛(۷) مردم را دچار فتنه کردن، انسانیّت را غرق در مشکلات و مسائلِ اوّلىِ خود کردن، راه آنها را بستن. هر وقت در دنیا یک چنین وضعى بود، بشر مهذّب نبود، ظلم وجود داشت و حاکم بود، زورگویى از سوى قدرتهاى بزرگ نسبت به ضعفا بود، برادرکشى بود، اخلاق فاسد بود، آن روز، روزى است که همان نسخه را باید عمل کرد؛ کهنه نمیشود.
اینکه هر وقت در دنیا یک حرکت اسلامى دیده میشود، یک عدّهاى در دنیا شروع میکنند به نوشتن که «اسلام کهنه شد، روز این حرفها گذشت»، این ناشى از نفهمیدن اسلام است، ناشى از ندانستن حقیقت و محتواى دین اسلام است، یا ناشى از غرضورزى است. سیزده سال است که ایادى استکبار به خاطر جمهورى اسلامى، به خاطر کوبیدن انقلاب اسلامى، راجع به همین که اینها کهنهپرستى است، اینها مال گذشته است، دارند علیه اسلام مینویسند و میگویند؛ نه، اینها مال گذشته نیست؛ اینها درمانِ دردهاى مزمنِ بشر است. هر وقت این دردها هست و تا هر وقت این دردها هست، این نسخه به اعتبار خود باقى است.
امروز هم باز به مناسبت اینکه مردم در شمال آفریقا و در کشور الجزایر حرکت اسلامى کردند و گرایش اسلامى نشان دادند،(۸) باز دوباره همان قلمها شروع کردند و همان حرفها و همان مطالب. این حرفها بیجا است؛ بعثت، همیشگى است؛ نسخهى اسلام که در بعثت آمده است، همیشگى است. راه علاج بشریّت هم این است: در درجهى اوّل، خود ملّتهاى مسلمان. اکثر آن بلیّاتى که آن روز دست جهالت و عصبیّت بر زندگى مردم در جزیرةالعرب حاکم کرده بود، امروز بر زندگى ملّتهاى اسلامى حاکم است: فقر داریم، بىسوادى در کشورهاى اسلامى هست، عقبماندگى علمى هست، استبداد داخلى هست، سلطهى قدرتهاى استکبارى هست، اختلاف داخلى بین خودشان هست. بیش از یک میلیارد مسلمان امروز در روى کرهى زمین هستند که اینها میتوانند در حوادث عالم و مسائل عمدهى جهان یک نظر و حرف تعیینکننده داشته باشند و با این تشتّت، با این گرفتارىهاى داخلى، با این مشکلاتِ اوّلىِ انسانها و ملّتها، دستبهگریبانند و این کمّیّت عظیم که بینشان دانشمندان و علما و شخصیّتهاى برجسته هم هستند، شده یک چیز بىخاصیّتى؛ چرا؟ این دردها را چه کسى میتواند علاج کند؟ اسلام؛ انبعاث به بعث نبىّ اکرم (صلّى الله علیه و آله و سلّم). و ملّتهاى اسلامى باید به اسلام برگردند و البتّه دروازهها گشوده شده است.
قرن گذشته یعنى قرن نوزدهم [میلادی] یا قرن چهاردهم هجرى ــ به این تعبیر بگوییم بهتر است ــ قرنِ فریادگرىِ فریادگرانِ اسلام بود. از اوایل قرن که میرزاى شیرازى ــ مرجع تقلید بزرگ اسلام ــ در برخورد با کمپانى انگلیسى آن فتواى قاطع را داد و یک ملّت را به حرکت درآورد، تا واقعهى مشروطیّت در ایران، تا حرکتهاى اسلامى در هند، تا بیدارى اسلامى در غرب دنیاى اسلام ــ در خاورمیانه و در منطقهى شمال آفریقا ــ و بزرگانى که سخن گفتند و سیّدجمالالدّینها و دیگران و دیگران، یک قرن تقریباً، قرن فریاد بود؛ قرن مبارزات بود و قرن بعد، قرن تجربه است. این قرنى که ما امروز در آن هستیم، قرن تجربه است. قرن چهاردهم هجرى قرن فریاد و بیدارگرى و اعلام بود و این قرن پانزدهم ــ از آغاز و از افتتاح این قرن ــ قرن تجربه و عملکرد است.
و مىبینیم که ملّتهاى اسلامى مجرّب شدند، دارند عمل میکنند. یک نمونه، جمهورى اسلامى بود، و این نمونهى اوّل بود. مشکلات بسیارى را ما گذراندیم به خاطر اینکه اوّلین نمونه بودیم. مسلمانها باید از این نمونه، تجربه بیندوزند. آن ملّتهایى که امروز بخواهند حرکت اسلامى را در کشورهاى خودشان تحقّق ببخشند، میتوانند کار جامعترى از ملّت ایران نشان بدهند و به منصّهى ظهور بیاورند؛ اگر خدا کمک کند و اگر همّت کنند.
مسلمانها جز برگشت به اسلام راهى ندارند؛ مسلمانها جز تشکیل حاکمیّت اسلام و تحقّق و پیاده شدن عمل اسلامى، راهى ندارند. از دشمنان دیرین و کینهورز اسلام هیچ امیدِ همراهى نباید داشت، امیدِ تحمّل هم نباید داشت. شما ببینید در این سیزده سالى که بر پیروزى انقلاب اسلامى گذشت و ما این روزها داریم جشن سیزدهمین سالگرد را و شروع سال چهاردهم را میگیریم، نسبت به ملّت ایران چه کردند، چه گفتند، چه نوشتند و چگونه برخورد کردند. اینها تجربه است براى ملّتهاى اسلامى.
هیچ تجربهاى از این شیرینتر نیست که یک ملّتى توانسته است در طول سیزده سال با وجود این همه فشار از اطراف بر او و تحمیل یک جنگ هشتساله و فشارهاى گوناگون اقتصادى، سیاسى، فرهنگى، محاصرهى اقتصادى، تهاجم نظامى، علىرغم دشمن و علىرغم قدرتهاى بزرگ و ابرقدرتهاى عالم بماند و روزبهروز قوىتر بشود. هیچ تجربهاى براى مسلمانها از این زندهتر و شیرینتر و جذّابتر نیست. وَمَثَلُهُم فِی الاِنجیلِ کَزَرعٍ اَخرَجَ شَطئَه فَئازَرَه فَاستَغلَظَ فَاستَوی عَلی سوقِه؛ یُعجِبُ الزُّرّاعَ لِیَغیظَ بِهِمُ الکُفّار؛(۹) این وضع امروز ملّت ایران است؛ توانستند روى پاى خودشان بِایستند، حرکت کنند، پیش بروند، توطئهها را خنثى کنند، جنگى به آن عظمت را پشت سر بگذرانند، دشمنان متّحد در این جنگ را ناکام کنند؛ و همه به برکت اسلام. هیچ تجربهاى براى مسلمانها از این بالاتر نیست.
البتّه علیه ما در دنیا حرف میزنند، ما هم توقّع نداریم حرف نزنند؛ تریبونهاى درجهى یک عالم در دست صهیونیستها و در دست آمریکایىها است. اگر صهیونیستها علیه جمهورى اسلامى حرف نزنند، باید تعجّب کرد. اگر آمریکایىها و تبلیغات وابستهى به آنها به ما تهمت نزنند، باید تعجّب کرد؛ این طرف تعجّبى ندارد، آن طرف تعجّب دارد. انواع تهمتها را به ما زدند، خب بزنند؛ سازمانهاى وابستهى به خودشان را به اسم حقوق بشر و دفاع از حقوق بشر و مانند اینها بسیج کنند در عالم براى اینکه جمهورى اسلامى را متّهم به نقض حقوق بشر کنند. خب کدام یک از هوشمندان عالمند که به این حرفها لبخند تمسخرآمیز نزنند؟ قدرتهایى که همهى وجودشان در حقیقت بر ضدّ منافع بشریّت است، آمریکایى که سرتاسرِ تاریخِ اخیرش که ما به یاد داریم، آمیختهى با جنایتِ نسبت به بشریّت و ملّتها است، اگر ما را متّهم کنند به نقض حقوق بشر، ما چه باکى داریم؟ ما چه اهمّیّتى میدهیم؟
ما میگوییم حقوق بشر در سایهى اسلام و حکومت اسلامى تأمین میشود. اسلام است که میگوید: اِنِ الحُکمُ اِلّا لِله اَمَرَ اَلّا تَعبُدوا اِلّا اِیّاه.(۱۰) هر حاکمیّت ظالمانهاى را این حکم نفى میکند. هیچکس حق ندارد بر مردم حاکمیّت داشته باشد مگر آن که داراى معیارهاى پذیرفتهشده باشد و مردم او را پذیرفته باشند.
امروز در جمهورى اسلامى همهى مقاماتى که به نحوى در کار مردم دخالت دارند، منتخب خود مردمند؛ یا مستقیم یا غیر مستقیم؛ حتّى رهبرى. یعنى در نظام اسلامى، دارا بودن معیارها کافى نیست بلکه انتخاب مردم هم شرط لازم است و بدون انتخاب مردم امکان ندارد. این است دموکراسى یا آنچه در سایهی زرق و برق تبلیغات دروغین، امروز ما در کشورهاى غربى و دموکراسىهاى غربى مىبینیم؟ که به همان هم البتّه اعتقادى ندارند و قضایاى الجزایر [این را] نشان داد.
حوادث اخیر الجزایر نشان داد که اینها به دموکراسى هیچ اعتقادى ندارند.(۱۱) دموکراسى اگر به معناى انتخاباتى است که در همهجا داریم در اطراف و اکناف دنیا مشاهده میکنیم، خب در الجزایر چرا تبلیغات غرب بسیج شدند براى کوبیدن اسلام در الجزایر؟ چرا قدرتمندان در سطح عالم حاضر نیستند حقیقت مطلب را درک کنند؟ و متأسّفانه بعضى از مسئولین الجزایر هم نمیخواهند حقیقت را درک کنند. چرا میگویند ایران دخالت میکند در امور ما؟ چه دخالتى؟ شماها مگر انقلاب عظیم الجزایر را خودتان ندیدید؟ اینها همان ملّتند؛ همان ملّتى هستند که براى خاطر اسلام مبارزه کردند و جنگیدند؛ مسلمانند. چرا به یک ملّت اهانت میکنید و میگویید که ایران در دهن اینها گذاشته اسلام را؟ ملّتهاى مسلمان منتظر این نیستند که کسى اسلام را در دهنشان بگذارد؛ مسلمانند. یک نمونهى آن همین کشورهاى شمالى ما ــ وابسته به شوروى سابق ــ بعد از هفتاد و چند سال دینزدایى و دهها سال دینزدایى همراه با کمال خشونت، دیدید مردم بدون اینکه کسى به آنها بگوید، بدون اینکه کسى به آنها یاد بدهد، به آنها درس بدهد، خودشان فریاد بلند کردند و دم از اسلام زدند. و همهجا همینجور است؛ ملّتها اسلام را میخواهند؛ ملّتها اسلام را شناختهاند.
یک قرن فریاد، دارد نتیجهى خودش را نشان میدهد در ذهنیّت دنیاى اسلام. و پیروزى انقلاب اسلامى و تجربهى موفّق این ملّت فداکار دارد نشان میدهد نتایج و آثار خودش را. ملّتها به سمت اسلام گرایش پیدا میکنند و مسلّم علىرغم همهى کارشکنىها بالاخره آن که پیروز خواهد شد، ملّتها هستند. ما بحمدالله تجربهى اسلام را با افتخار و سربلندى با خودمان داریم. ما این را فهمیدیم که تا هر وقتى که به اسلام متمسّک باشیم، این عروهى وثقاى الهى در همهى مزالّ اقدام(۱۲) به ما کمک خواهد کرد؛ فَمَن یَکفُر بِالطّاغوتِ وَ یُؤمِن بِاللهِ فَقَدِ استَمسَکَ بِالعُروَةِ الوُثقی لَاانفِصامَ لَها؛(۱۳) گسستنى در این عروهى وثقاى الهى نیست. ما باید مشتهایمان را محکم کنیم، این ریسمان و این دستاویز الهى را محکم بچسبیم.
در مسائل اقتصادى، در جنگ، در تهاجم آمریکا، در بازسازى، در همهى حوادث، در تبلیغات وسیع علیه جمهورى اسلامى، این را امتحان کردیم و امام بزرگوار ما (رضوان الله تعالى علیه) که معلّم این ملّت و آموزندهى این راه به این ملّت و به ملّتهاى دیگر بود، این را به ما توصیه کرد: تا وقتى به اسلام متمسّک باشیم، شکست در کار نیست.
البتّه سختىهایى هست که باید تحمّل کرد؛ این سختىها مقدّمهى راحتىها است. نجات، آزادى، سربلندى، دست یافتن به پیروزى و ثمرات شیرین حاکمیّت اسلامى و نجات از دست قدرتهاى ظالمانه، البتّه سختىهایى دارد؛ این سختىها را باید تحمّل کرد. در صدر اسلام هم همین سختىها را اوّل در طول مدّتى کشیدند؛ نتیجه این شد که قرنها مسلمانها شدند سروران عالم و قدرت یگانهى عالم؛ بر اثر همان سختىها بود. با اینکه بعدها در ارکان حکومتهاى اسلامى فساد هم رخنه کرد امّا همان بناى مستحکم و بناى مرصوصِ(۱۴) اوّلى توانسته بود که این بارِ سنگین را در طول قرنها بر دوش بکشد. سختىها را تحمّل کنیم. ملّتهاى مسلمان فداکارى کنند تا از مشکلات عبور کنند و از موانع بگذرند.
و ما بحمدالله افق را روشن مىبینیم. ما این بیدارى را بیدارى مبارکى به حساب مىآوریم. ما احساس میکنیم که حربهى ابرقدرتها روزبهروز کندتر میشود. همچنان که آن ابرقدرت متلاشى شد و از جغرافیاى عالم آن مجموعهى عظیم محو شد و آن ابرقدرتى که آنجور در دنیا حکم میراند، امروز از او عین[۱۵) و اثرى نیست، این، رفتار عالم را به ما نشان میدهد که حرکت عالم و حرکت تاریخ به سمت محو قدرتهاى ستمگر است و انشاءالله رشد ارزشها؛ البتّه شرط، تلاش و مجاهدت است؛ هیچ چیز بدون مجاهدت به دست نخواهد آمد: وَمَن اَرادَ الأخِرَةَ وَسَعی لَهاسَعیَها وَهُوَ مُؤمِن؛(۱۶) شرط آن اینها است: باید سعى کنند، باید مسلمانها و همهى ما ایمان داشته باشند [و باشیم] تا خداى متعال انشاءالله دریچههاى رحمت را به روى ما باز کند. این راه ما است؛ این راه ملّت ایران است؛ این راه جوانهاى مؤمن و راه مردمى است که تا امروز براى اسلام با اخلاص مجاهدت کردهاند. انشاءالله که خداوند متعال هم دست ما را، دست همهى ملّتهاى مسلمان را بگیرد، ما را هدایت کند، به ما کمک کند و انشاءالله قلب مقدّس ولىّعصر (ارواحنا فداه) از ما راضى و خشنود باشد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
بسم الله الرّحمن الرّحیم
متقابلاً این عید سعید و بزرگ اسلامى را به همهى مسلمانان عالم و به ملّت شریف و مؤمن ایران و به شما حضّار محترم، بخصوص میهمانان گرامى دههى فجر تبریک میگویم.
واقعهى عظیم بعثت با وجود گذشت قرنهاى متوالى و اظهارنظر متفکّران و اندیشمندان عالم، همچنان شایسته و درخور تدقیق و تأمّل از جوانب مختلف است. بعثت نبىّ اکرم (صلّى الله علیه و آله و سلّم) یک حرکت عظیمى در تاریخ بشر بود در راه نجات انسانها و تهذیب نفوس و ارواح و اخلاق بشر و مقابله با مشکلات و مصائبى که بشر در همهى دورانها با آن روبهرو بوده و هنوز هم هست. همهى ادیان مقابلهى با شر و فسادند و ایجاد راهى و صراط مستقیمى به سمت اهداف عالیه، ولى آئین مقدّس اسلام این خصوصیّت را دارد که یک نسخهى همیشگى است؛ براى همهى ادوار زندگى بشر این نسخه کارساز است.
وقتى ما در قرآن کریم میخوانیم که: هُوَالَّذی بَعَثَ فِی الاُمِّیّینَ رَسولًا مِنهُم یَتلوا عَلَیهِم ءایتِه وَیُزَکّیهِم وَیُعَلِّمُهُمُ الکِتبَ وَالحِکمَة،(۲) این به آن معنا نیست که با آمدن دین خاتم و رسول خاتم همهى نفوس بشر تزکیه خواهند شد یا تزکیه شدند؛ این به معناى آن نیست که بشریّت بعد از طلوع قرآن، دیگر روى ظلم و تبعیض و شقاوت و نارسایىهاى مسیر خود به سمت تکامل را نخواهد دید. اگر میگوییم که پیغمبر و اسلام براى استقرار عدل و نجات مستضعفان و شکستن بُتهاى جاندار و بىجان قدم به عرصهى وجود گذاشت، بدان معنا نیست که بعد از طلوع این خورشید پُرفروغ، دیگر مردم ظلمى نخواهند داشت، طاغوتى نخواهند داشت، بُتى بر زندگى بشریّت حکمرانى نخواهد کرد؛ واقعیّت هم نشان میدهد که بعد از طلوع اسلام در اقطار(۳) عالم حتّى در محیط اسلامى ــ البتّه با گذشت چند ده سال ــ بُتهایى پیدا شدند، طواغیتى پیدا شدند، ظلمهایى به بشریّت شد، همان ناکامىهایى که همواره بشر با آن دستبهگریبان بود، باز هم براى بشریّت به وجود آمد؛ پس معناى اینکه غایت و هدف بعثت، نجات انسان است، چیز دیگرى است. معنایش، این است که آنچه پیغمبر و اسلام به مردم دادند، یک نسخهى شفابخش است براى همهى ادوار؛ نسخهاى است در مقابل جهل انسانها، در مقابل استقرار ظلم، در مقابل تبعیض، در مقابل پامال شدن ضعیفها به دست اقویا، در مقابل همهى دردهایى که از آغاز خلقت، بشر از این دردها نالیده؛ نسخهاى است در مقابل اینها که مثل همهى نسخههاى دیگر اگر عمل شد، نتیجه خواهد داد؛ اگر متروک شد یا بد فهمیده شد یا جرئت و گستاخىِ اقدامِ به آن وجود نداشت، کأنلمیکن خواهد بود. بهترینِ اطبّا اگر صحیحترین نسخهها را به شما بدهند، [امّا] شما نتوانید آن را بخوانید یا بد بخوانید یا عمل نکنید و متروک بماند، چه تأثیرى به حال بیمارى خواهد داشت و چه عیبى است بر آن طبیب حاذق؟
قرنها گذشت، مسلمانها قرآن را فراموش کردند. خطوط روشن قرآن در زندگىها محو شد؛ یا بد فهمیدند، یا عمداً تحریف کردند، یا فهمیدند امّا جرئت و شجاعت اقدام نداشتند، یا اقدام هم کردند و محصولى هم به دست آمد امّا براى دفاع از آن و نگهدارى آن محصول فداکارى نکردند. اگر در صدر اسلام هم کلام پیغمبر را نمیفهمیدند یا جرئت نمیکردند به آن اقدام کنند و میترسیدند ــ همچنان که به بعضى از اینگونه افراد در قرآن اشاره هست: «یَقولونَ اِنَّ بُیوتَنا عَورَةٌ وَ ما هِیَ بِعَورَةٍ اِن یُریدونَ اِلّا فِرارًا»(۴) ــ یا در مقابل آنچه به دست آمد فداکارى نمیکردند، [چیزی] نمیماند؛ در صدر اسلام هم نمیماند.
امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) صریحاً بیان میکند: وَ لَعَمرى لَو کُنّا نَأتِى ما اَتَیتُم ما قامَ لِلدّینِ عَمودٌ وَ لا اَخضَرَّ لِلایمانِ عود؛(۵) این کلام امیرالمؤمنین است؛ یعنى اگر در صدر اوّل در کنار پیغمبر، ما هم مثل شما ــ آن کسانى که مخاطبین آن بزرگوار بودند ــ عمل میکردیم، یک شاخهى ایمان سبز نمیشد، یک عمود دین بر پا داشته نمیشد؛ پس این چیزها لازم است.
خب، این نسخه است. نسخه است در مقابل چه چیزى؟ در مقابل جهالت بشر. این جهالت بشر آن چیزى نیست که نقطهى مقابل آن، اختراعات و اکتشافات است؛ بلکه اگر بشر به دانشهاى مختلفى دست پیدا کند امّا روابط صحیح انسانى را نشناسد، دچار جهالت است. اگر بشر به اوج علم هم برسد امّا از لحاظ حقوق و احکام قائل به دو جور انسان و دو طبقهى بشر باشد، این بشر جاهل است. این است آن بلائى که بشر را دچار بدبختى و تیرهروزى میکند. اگربشریّت به پیشرفتهاى مادّى هم برسد امّا بناى زندگى، بناى ظالمانهاى باشد، زورگویى بر زندگى مردم حاکم باشد، قدرتهاى قوى، ضعفا را پامال کنند، در دنیا نور معرفت و انسانیّت نباشد، فریب در دنیا رایج باشد، باز هم همان جاهلیّت است؛ همچنان که در شرایط ظهور اسلام و بعثت پیغمبر، کلمات و جملات بسیار گویایى در نهجالبلاغه است؛ از جمله: وَ الدُّنیا کاسِفَةُ النّورِ ظاهِرَةُ الغرور؛(۶) یا در یک جاى دیگر: فى فِتَنٍ داسَتهُم بِاَخفافِها وَ وَطِئَتهُم بِاَظلافِها وَ قامَت عَلىٰ سَنابِکِها؛(۷) مردم را دچار فتنه کردن، انسانیّت را غرق در مشکلات و مسائلِ اوّلىِ خود کردن، راه آنها را بستن. هر وقت در دنیا یک چنین وضعى بود، بشر مهذّب نبود، ظلم وجود داشت و حاکم بود، زورگویى از سوى قدرتهاى بزرگ نسبت به ضعفا بود، برادرکشى بود، اخلاق فاسد بود، آن روز، روزى است که همان نسخه را باید عمل کرد؛ کهنه نمیشود.
اینکه هر وقت در دنیا یک حرکت اسلامى دیده میشود، یک عدّهاى در دنیا شروع میکنند به نوشتن که «اسلام کهنه شد، روز این حرفها گذشت»، این ناشى از نفهمیدن اسلام است، ناشى از ندانستن حقیقت و محتواى دین اسلام است، یا ناشى از غرضورزى است. سیزده سال است که ایادى استکبار به خاطر جمهورى اسلامى، به خاطر کوبیدن انقلاب اسلامى، راجع به همین که اینها کهنهپرستى است، اینها مال گذشته است، دارند علیه اسلام مینویسند و میگویند؛ نه، اینها مال گذشته نیست؛ اینها درمانِ دردهاى مزمنِ بشر است. هر وقت این دردها هست و تا هر وقت این دردها هست، این نسخه به اعتبار خود باقى است.
امروز هم باز به مناسبت اینکه مردم در شمال آفریقا و در کشور الجزایر حرکت اسلامى کردند و گرایش اسلامى نشان دادند،(۸) باز دوباره همان قلمها شروع کردند و همان حرفها و همان مطالب. این حرفها بیجا است؛ بعثت، همیشگى است؛ نسخهى اسلام که در بعثت آمده است، همیشگى است. راه علاج بشریّت هم این است: در درجهى اوّل، خود ملّتهاى مسلمان. اکثر آن بلیّاتى که آن روز دست جهالت و عصبیّت بر زندگى مردم در جزیرةالعرب حاکم کرده بود، امروز بر زندگى ملّتهاى اسلامى حاکم است: فقر داریم، بىسوادى در کشورهاى اسلامى هست، عقبماندگى علمى هست، استبداد داخلى هست، سلطهى قدرتهاى استکبارى هست، اختلاف داخلى بین خودشان هست. بیش از یک میلیارد مسلمان امروز در روى کرهى زمین هستند که اینها میتوانند در حوادث عالم و مسائل عمدهى جهان یک نظر و حرف تعیینکننده داشته باشند و با این تشتّت، با این گرفتارىهاى داخلى، با این مشکلاتِ اوّلىِ انسانها و ملّتها، دستبهگریبانند و این کمّیّت عظیم که بینشان دانشمندان و علما و شخصیّتهاى برجسته هم هستند، شده یک چیز بىخاصیّتى؛ چرا؟ این دردها را چه کسى میتواند علاج کند؟ اسلام؛ انبعاث به بعث نبىّ اکرم (صلّى الله علیه و آله و سلّم). و ملّتهاى اسلامى باید به اسلام برگردند و البتّه دروازهها گشوده شده است.
قرن گذشته یعنى قرن نوزدهم [میلادی] یا قرن چهاردهم هجرى ــ به این تعبیر بگوییم بهتر است ــ قرنِ فریادگرىِ فریادگرانِ اسلام بود. از اوایل قرن که میرزاى شیرازى ــ مرجع تقلید بزرگ اسلام ــ در برخورد با کمپانى انگلیسى آن فتواى قاطع را داد و یک ملّت را به حرکت درآورد، تا واقعهى مشروطیّت در ایران، تا حرکتهاى اسلامى در هند، تا بیدارى اسلامى در غرب دنیاى اسلام ــ در خاورمیانه و در منطقهى شمال آفریقا ــ و بزرگانى که سخن گفتند و سیّدجمالالدّینها و دیگران و دیگران، یک قرن تقریباً، قرن فریاد بود؛ قرن مبارزات بود و قرن بعد، قرن تجربه است. این قرنى که ما امروز در آن هستیم، قرن تجربه است. قرن چهاردهم هجرى قرن فریاد و بیدارگرى و اعلام بود و این قرن پانزدهم ــ از آغاز و از افتتاح این قرن ــ قرن تجربه و عملکرد است.
و مىبینیم که ملّتهاى اسلامى مجرّب شدند، دارند عمل میکنند. یک نمونه، جمهورى اسلامى بود، و این نمونهى اوّل بود. مشکلات بسیارى را ما گذراندیم به خاطر اینکه اوّلین نمونه بودیم. مسلمانها باید از این نمونه، تجربه بیندوزند. آن ملّتهایى که امروز بخواهند حرکت اسلامى را در کشورهاى خودشان تحقّق ببخشند، میتوانند کار جامعترى از ملّت ایران نشان بدهند و به منصّهى ظهور بیاورند؛ اگر خدا کمک کند و اگر همّت کنند.
مسلمانها جز برگشت به اسلام راهى ندارند؛ مسلمانها جز تشکیل حاکمیّت اسلام و تحقّق و پیاده شدن عمل اسلامى، راهى ندارند. از دشمنان دیرین و کینهورز اسلام هیچ امیدِ همراهى نباید داشت، امیدِ تحمّل هم نباید داشت. شما ببینید در این سیزده سالى که بر پیروزى انقلاب اسلامى گذشت و ما این روزها داریم جشن سیزدهمین سالگرد را و شروع سال چهاردهم را میگیریم، نسبت به ملّت ایران چه کردند، چه گفتند، چه نوشتند و چگونه برخورد کردند. اینها تجربه است براى ملّتهاى اسلامى.
هیچ تجربهاى از این شیرینتر نیست که یک ملّتى توانسته است در طول سیزده سال با وجود این همه فشار از اطراف بر او و تحمیل یک جنگ هشتساله و فشارهاى گوناگون اقتصادى، سیاسى، فرهنگى، محاصرهى اقتصادى، تهاجم نظامى، علىرغم دشمن و علىرغم قدرتهاى بزرگ و ابرقدرتهاى عالم بماند و روزبهروز قوىتر بشود. هیچ تجربهاى براى مسلمانها از این زندهتر و شیرینتر و جذّابتر نیست. وَمَثَلُهُم فِی الاِنجیلِ کَزَرعٍ اَخرَجَ شَطئَه فَئازَرَه فَاستَغلَظَ فَاستَوی عَلی سوقِه؛ یُعجِبُ الزُّرّاعَ لِیَغیظَ بِهِمُ الکُفّار؛(۹) این وضع امروز ملّت ایران است؛ توانستند روى پاى خودشان بِایستند، حرکت کنند، پیش بروند، توطئهها را خنثى کنند، جنگى به آن عظمت را پشت سر بگذرانند، دشمنان متّحد در این جنگ را ناکام کنند؛ و همه به برکت اسلام. هیچ تجربهاى براى مسلمانها از این بالاتر نیست.
البتّه علیه ما در دنیا حرف میزنند، ما هم توقّع نداریم حرف نزنند؛ تریبونهاى درجهى یک عالم در دست صهیونیستها و در دست آمریکایىها است. اگر صهیونیستها علیه جمهورى اسلامى حرف نزنند، باید تعجّب کرد. اگر آمریکایىها و تبلیغات وابستهى به آنها به ما تهمت نزنند، باید تعجّب کرد؛ این طرف تعجّبى ندارد، آن طرف تعجّب دارد. انواع تهمتها را به ما زدند، خب بزنند؛ سازمانهاى وابستهى به خودشان را به اسم حقوق بشر و دفاع از حقوق بشر و مانند اینها بسیج کنند در عالم براى اینکه جمهورى اسلامى را متّهم به نقض حقوق بشر کنند. خب کدام یک از هوشمندان عالمند که به این حرفها لبخند تمسخرآمیز نزنند؟ قدرتهایى که همهى وجودشان در حقیقت بر ضدّ منافع بشریّت است، آمریکایى که سرتاسرِ تاریخِ اخیرش که ما به یاد داریم، آمیختهى با جنایتِ نسبت به بشریّت و ملّتها است، اگر ما را متّهم کنند به نقض حقوق بشر، ما چه باکى داریم؟ ما چه اهمّیّتى میدهیم؟
ما میگوییم حقوق بشر در سایهى اسلام و حکومت اسلامى تأمین میشود. اسلام است که میگوید: اِنِ الحُکمُ اِلّا لِله اَمَرَ اَلّا تَعبُدوا اِلّا اِیّاه.(۱۰) هر حاکمیّت ظالمانهاى را این حکم نفى میکند. هیچکس حق ندارد بر مردم حاکمیّت داشته باشد مگر آن که داراى معیارهاى پذیرفتهشده باشد و مردم او را پذیرفته باشند.
امروز در جمهورى اسلامى همهى مقاماتى که به نحوى در کار مردم دخالت دارند، منتخب خود مردمند؛ یا مستقیم یا غیر مستقیم؛ حتّى رهبرى. یعنى در نظام اسلامى، دارا بودن معیارها کافى نیست بلکه انتخاب مردم هم شرط لازم است و بدون انتخاب مردم امکان ندارد. این است دموکراسى یا آنچه در سایهی زرق و برق تبلیغات دروغین، امروز ما در کشورهاى غربى و دموکراسىهاى غربى مىبینیم؟ که به همان هم البتّه اعتقادى ندارند و قضایاى الجزایر [این را] نشان داد.
حوادث اخیر الجزایر نشان داد که اینها به دموکراسى هیچ اعتقادى ندارند.(۱۱) دموکراسى اگر به معناى انتخاباتى است که در همهجا داریم در اطراف و اکناف دنیا مشاهده میکنیم، خب در الجزایر چرا تبلیغات غرب بسیج شدند براى کوبیدن اسلام در الجزایر؟ چرا قدرتمندان در سطح عالم حاضر نیستند حقیقت مطلب را درک کنند؟ و متأسّفانه بعضى از مسئولین الجزایر هم نمیخواهند حقیقت را درک کنند. چرا میگویند ایران دخالت میکند در امور ما؟ چه دخالتى؟ شماها مگر انقلاب عظیم الجزایر را خودتان ندیدید؟ اینها همان ملّتند؛ همان ملّتى هستند که براى خاطر اسلام مبارزه کردند و جنگیدند؛ مسلمانند. چرا به یک ملّت اهانت میکنید و میگویید که ایران در دهن اینها گذاشته اسلام را؟ ملّتهاى مسلمان منتظر این نیستند که کسى اسلام را در دهنشان بگذارد؛ مسلمانند. یک نمونهى آن همین کشورهاى شمالى ما ــ وابسته به شوروى سابق ــ بعد از هفتاد و چند سال دینزدایى و دهها سال دینزدایى همراه با کمال خشونت، دیدید مردم بدون اینکه کسى به آنها بگوید، بدون اینکه کسى به آنها یاد بدهد، به آنها درس بدهد، خودشان فریاد بلند کردند و دم از اسلام زدند. و همهجا همینجور است؛ ملّتها اسلام را میخواهند؛ ملّتها اسلام را شناختهاند.
یک قرن فریاد، دارد نتیجهى خودش را نشان میدهد در ذهنیّت دنیاى اسلام. و پیروزى انقلاب اسلامى و تجربهى موفّق این ملّت فداکار دارد نشان میدهد نتایج و آثار خودش را. ملّتها به سمت اسلام گرایش پیدا میکنند و مسلّم علىرغم همهى کارشکنىها بالاخره آن که پیروز خواهد شد، ملّتها هستند. ما بحمدالله تجربهى اسلام را با افتخار و سربلندى با خودمان داریم. ما این را فهمیدیم که تا هر وقتى که به اسلام متمسّک باشیم، این عروهى وثقاى الهى در همهى مزالّ اقدام(۱۲) به ما کمک خواهد کرد؛ فَمَن یَکفُر بِالطّاغوتِ وَ یُؤمِن بِاللهِ فَقَدِ استَمسَکَ بِالعُروَةِ الوُثقی لَاانفِصامَ لَها؛(۱۳) گسستنى در این عروهى وثقاى الهى نیست. ما باید مشتهایمان را محکم کنیم، این ریسمان و این دستاویز الهى را محکم بچسبیم.
در مسائل اقتصادى، در جنگ، در تهاجم آمریکا، در بازسازى، در همهى حوادث، در تبلیغات وسیع علیه جمهورى اسلامى، این را امتحان کردیم و امام بزرگوار ما (رضوان الله تعالى علیه) که معلّم این ملّت و آموزندهى این راه به این ملّت و به ملّتهاى دیگر بود، این را به ما توصیه کرد: تا وقتى به اسلام متمسّک باشیم، شکست در کار نیست.
البتّه سختىهایى هست که باید تحمّل کرد؛ این سختىها مقدّمهى راحتىها است. نجات، آزادى، سربلندى، دست یافتن به پیروزى و ثمرات شیرین حاکمیّت اسلامى و نجات از دست قدرتهاى ظالمانه، البتّه سختىهایى دارد؛ این سختىها را باید تحمّل کرد. در صدر اسلام هم همین سختىها را اوّل در طول مدّتى کشیدند؛ نتیجه این شد که قرنها مسلمانها شدند سروران عالم و قدرت یگانهى عالم؛ بر اثر همان سختىها بود. با اینکه بعدها در ارکان حکومتهاى اسلامى فساد هم رخنه کرد امّا همان بناى مستحکم و بناى مرصوصِ(۱۴) اوّلى توانسته بود که این بارِ سنگین را در طول قرنها بر دوش بکشد. سختىها را تحمّل کنیم. ملّتهاى مسلمان فداکارى کنند تا از مشکلات عبور کنند و از موانع بگذرند.
و ما بحمدالله افق را روشن مىبینیم. ما این بیدارى را بیدارى مبارکى به حساب مىآوریم. ما احساس میکنیم که حربهى ابرقدرتها روزبهروز کندتر میشود. همچنان که آن ابرقدرت متلاشى شد و از جغرافیاى عالم آن مجموعهى عظیم محو شد و آن ابرقدرتى که آنجور در دنیا حکم میراند، امروز از او عین[۱۵) و اثرى نیست، این، رفتار عالم را به ما نشان میدهد که حرکت عالم و حرکت تاریخ به سمت محو قدرتهاى ستمگر است و انشاءالله رشد ارزشها؛ البتّه شرط، تلاش و مجاهدت است؛ هیچ چیز بدون مجاهدت به دست نخواهد آمد: وَمَن اَرادَ الأخِرَةَ وَسَعی لَهاسَعیَها وَهُوَ مُؤمِن؛(۱۶) شرط آن اینها است: باید سعى کنند، باید مسلمانها و همهى ما ایمان داشته باشند [و باشیم] تا خداى متعال انشاءالله دریچههاى رحمت را به روى ما باز کند. این راه ما است؛ این راه ملّت ایران است؛ این راه جوانهاى مؤمن و راه مردمى است که تا امروز براى اسلام با اخلاص مجاهدت کردهاند. انشاءالله که خداوند متعال هم دست ما را، دست همهى ملّتهاى مسلمان را بگیرد، ما را هدایت کند، به ما کمک کند و انشاءالله قلب مقدّس ولىّعصر (ارواحنا فداه) از ما راضى و خشنود باشد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
(۱ در ابتدای این دیدار ــ که میهمانان خارجى مراسم دههى فجر انقلاب اسلامى نیز در آن حضور داشتند ــ حجّتالاسلام والمسلمین اکبر هاشمىرفسنجانى (رئیسجمهور) مطالبی بیان کرد.
(۲ سورهى جمعه، بخشى از آیهى ۲؛ «او است آن کس که در میان بیسوادان، فرستادهاى از خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت بدیشان بیاموزد ...»
(۳ سرزمینها
(۴ سورهى احزاب، بخشى از آیهى ۱۳؛ «... میگفتند خانههاى ما بىحفاظ است، و[لى خانههایشان] بىحفاظ نبود؛ [آنان] جز گریز [از جهاد] چیزى نمیخواستند.»
(۵ نهجالبلاغه، خطبهى ۵۶
(۶ نهجالبلاغه، خطبهى ۸۹؛ «روشنایى از جهان رخت بربسته و فریب نادرستى پدیدار گردیده.»
(۷ نهجالبلاغه، خطبهى ۲؛ «[شیطان[ فتنهها برانگیخت و آنان [=مردم[ را زیر پاهای خود فرو مالید و لگدمال سُمهای خود نمود و باز به انتظار فتنهی بیشتر به سر سُم خود ایستاده بود.»
(۸ ر.ک: بیانات در دیدار وزیر، معاونین و مدیران کلّ وزارت آموزش و پرورش (۱۳۷۰/۱۰/۲۵)، پینوشت شمارهی ۴
(۹ سورهى فتح، بخشى از آیهى ۲۹؛ «... و مَثل آنها در انجیل چون کشتهاى است که جوانهى خود برآورد و آن را مایه دهد تا ستبر شود و بر ساقههاى خود بِایستد و دهقانان را به شگفت آورد، تا از [انبوهى] آنان [خدا] کافران را به خشم دراندازد ...»
(۱۰ سورهى یوسف، بخشى از آیهى ۴۰؛ «... فرمان جز براى خدا نیست، دستور داده که جز او را نپرستید ...»
(۱۱ جبههى نجات اسلامى الجزایر که در انتخابات شهرداریها با اقبال مردم مواجه شده بود، در دور اوّل انتخابات پارلمانى این کشور نیز که در ۵ دى ۱۳۷۰ (۲۶ دسامبر ۱۹۹۱) برگزار شد، توانست حدود ۸۰ درصد کرسىها را به دست آورد و از جبههى آزادیبخش ملّى ــ حزب حاکم الجزایر ــ پیشى بگیرد. این برترى در انتخابات، موجب میشد که قدرت در اختیار اسلامگرایان قرار گیرد، ولی در ۲۱ دى ۱۳۷۰ (۱۱ ژانویه ۱۹۹۲) و تنها پنج روز قبل از برگزارى مرحلهى دوّم انتخابات و مشخّص شدن وضعیت کرسىهای باقیماندهی پارلمان، شاذلىبنجدید از ریاست جمهورى الجزایر استعفا کرد. فرداى استعفاى رئیسجمهور، شوراى عالى امنیّت الجزایر دور دوّم انتخابات پارلمانى این کشور را لغو و شروع به دستگیرى سران و اعضاى گروههای اسلامی کرد. و امکان تشکیل پارلمانی را که اکثریّت آن در اختیار یک حزب اسلامی باشد نداد. شایان ذکر است که این فرایند مورد حمایت محافل سیاسی فرانسه قرار گرفت.
(۱۲ لغزشگاهها
(۱۳ سورهى بقره، بخشى از آیهى ۲۵۶؛ «... پس هر کس به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان آورد، بهیقین به دستاویزى استوار که آن را گسستن نیست، چنگ زده است ...»
(۱۴ محکم، استوار
(۱۵ آنچه در بیرون مابازاء دارد.
(۱۶ سورهى اسراء، بخشى از آیهى ۱۹؛ «و هر کس خواهان آخرت است و نهایت کوشش را براى آن بکند و مؤمن باشد ...»
