بیانات در دیدار جمعی از روحانیون استان کرمان
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
از شما آقایان محترم و برادران عزیز که لطف کردید و این راه طولانی را پیمودید و مجلس ما را با حضور خودتان نورانی کردید، خیلی متشکرم.
همانطور که جناب آقای جعفری(۱) اشاره کردند، من کم و بیش با روحانیون محترم و وضع روحانیت کرمان آشنا هستم و سفرهای متعددی که در سالهای پیش از انقلاب به کرمان آمدم، در ذهن من همواره از فصول شیرین و روشن خاطرات گذشته است. اول بار در سال ۴۲ به کرمان آمدم؛ که بحبوحهی مبارزات بود، و مدرسهی معصومیه مرکز مبارزات بود. در آنجا یک روز هم مرحوم آیةاللَّه صالحی کرمانی(۲) (رحمةاللَّهعلیه) - که آنوقت محور روحانیت کرمان بودند - آمدند و من ایشان را هم از نزدیک دیدم و با وضع روحانیت کرمان و با آقایان آشنا شدم. من بعضی از آقایان حاضر در جلسه را از آن سال میشناسم. بعد در سالهای ۵۲ - ۵۱، و بعد هم در سال ۵۷ در بازگشت از تبعید - جیرفت - به کرمان آمدم و وضع کرمان و اجتماعات مردم و حضور صمیمانهی روحانیون را در آنجا دیدم، و برادران عزیزی که در جلسه تشریف دارند، تأثیرشان در روحیات مردم، انسشان با مردم، و کار روحانیت مردمی کرمان را بخوبی مشاهده کردم. انشاءاللَّه که این روال حَسَن همواره در آن شهر تابناک و روشن و پُرصفای مادّی و معنوی باقی باشد و خداوند گذشتگان را رحمت کند و شما آقایان عزیز را حفظ فرماید.
آنچه برای ما روحانیون مهم است، این است که جایگاه خودمان را در روند انقلاب پیدا کنیم. به نظر من، هنر روحانیت در طول تاریخ این بوده که جای خودش را پیدا کرده است؛ بخصوص آقایان جوان و برادران پُرنشاط باید برای آیندهها به این نکته توجه کنند. این بینش، افق دید روحانیت را مشخص میکند.
هزار سال است که روحانیت شیعه به صورت یک صنف و یک قشر باقی است. از این هزار سال، حدود چهارصد سالش دوران عدم تقیه است - که کشور، کشور شیعه؛ و روحانیت هم روحانیت شیعه بود - اما ششصد سال از این هزار سال، دورانی است که روحانیت در تقیه، در خفا، در فرار و در حبس زندگی کرده است. این تاریخ هزار ساله، دو دوران کاملاً متمایز از هم را گذرانده است.
همین علامهی حلی(۳) با این عظمت را که شما میبینید، یا محقق(۴)، یا شیخ طوسی(۵) با آن علو مقام - که از لحاظ علمی، در بین همهی علمای شیعه از اول تا امروز، نظیرش واقعاً نیامده است - اینها در نهایت شدت زندگی کردند. خانه و کتابخانهی شیخ طوسی را در بغداد آتش زدند؛ مردی که سالهای متمادی در بغداد مسند تدریس داشت، آواره کردند؛ به نجف پناه آورد و بعد از آن، سالها در نجف زندگی کرد که نجف حوزه شد؛ والّا حوزهی شیعه به خاطر وجود شیخ مفید(۶) و سیّد مرتضی(۷) و شیخ طوسی، در بغداد بود؛ بعد ایشان را که آواره کردند، به نجف آمد و در آنجا بساط تدریس و علم را گستراند.
این سلسلهی علمای بزرگی که شما قبل از صفویه میشناسید - شهیدین(۸)، محقق کرکی(۹)، دیگران و دیگران - در آن دوران زندگی کردند. آن دوران، دوران اختناق و شدت بود. آنان در آن دوران توانستند خودشان را حفظ کنند؛ یعنی جای خودشان را پیدا کردند. جایشان کجاست؟ جایشان در کنار مردم مظلوم شیعه. آنان میتوانستند برای خودشان، حسابی جدا از حساب مردم باز کنند؛ اما هیچوقت این کار را نکردند؛ در کنار مردم باقی ماندند. بعد ناگهان تحولی انجام گرفت و صفویه روی کار آمدند و علما آزاد شدند؛ یعنی علمای شیعه در فضای واسعی قرار گرفتند.
شما ملاحظه کنید، در میان علمای دوران صفویه، شیخالاسلام هست، عالم معروف مورد توجه شاه هست، میرداماد(۱۰) هست، شیخ بهایی(۱۱) هست، ملامحمّدباقر سبزواری(۱۲) هست. همهی آنان شیخالاسلامها و علمای بزرگ و مورد توجه دربارها بودند؛ اما زندگی آنان را که نگاه میکنید، میبینید مثل یک عالم غیروابستهی به دستگاهها زندگی میکردند؛ یعنی درست در کنار مردم، با مردم، در خدمت مردم و برای مردم؛ این چیز خیلی عجیبی است. یا مثلاً «مجلسی» (۱۳) که شیخالاسلام بزرگ اصفهان بوده و آن دستگاه باعظمت را داشته، یک روحانی بوده که مردم به او مراجعه میکردند و مسأله میپرسیدند؛ همین کارهایی که امروز روحانیون در طول این مدت میکردهاند. بعد هم وقتی که دوران ارتباط با سلاطین پایان گرفت (در آن اوایل، چون سلاطین صفویه به علما احتیاج داشتند، به آنها روی میآوردند و به طرفشان میرفتند؛ لذا یک مقدار ارتباط داشتند) شما میبینید که علما سلسلهی جداگانهیی شدند که باز در خدمت دین، (۱۴) در خدمت معارف و در خدمت مردم بودند و هیچکس نتوانست از آنان سوء استفاده کند. این را با روحانیت بقیهی فرق اسلامی - فرق گوناگون سنی، فرق اباضیه و زیدیه و امثال اینها، که به آن معنا سنی هم نیستند؛ بعضی خوارجند - مقایسه کنید؛ هیچکدام از آنها این خصوصیت شیعه و علمای امامیه (رضواناللَّهعلیهم) را نداشتند. به نظر من، این موهبت الهی است؛ یعنی ناشی از یک عقل الهی است که خدای متعال به آنان الهام کرد و آنان جایگاه را پیدا کردند.
من نمیخواستم به تفصیل در اینباره صحبت بکنم؛ منظور اشارهیی بر وضع کنونی بود. البته این وضعی که امروز پیش آمده - یعنی دین و فقه حاکم شده است - در طول تاریخ اسلام سابقه ندارد. این چیزی است که جز در دورهی حکومت اسلامی بعد از صدر اسلام - همان چند سال معدود - دیگر وجود نداشته است. این وضع را نمیشود با وضع زمان صفویه مقایسه کرد؛ آنها یک مشت کودتاچی و قلدرهایی بودند که سر کار آمدند و تصادفاً شیعه بودند؛ مثل قاجاریه که در این کشور حاکم بودند. صفویه با قاجاریه، از لحاظ محتوای کار و سلطنت و بقیهی شرایط حکومت، تفاوتی که نداشته است؛ فقط وابستگی شیعی داشتند.
من میخواهم این را عرض بکنم که امروز مسأله چیز دیگری است. امروز موضع روحانیت چه باید باشد و کجا قرار بگیرد؟ حقیقت این است که امروز در جهات مختلف، روحانیت باید در موضع حراست و دفاع از نظام قرار بگیرد؛ این را هرگز نباید فراموش کرد. امروز هیچ عاملی نباید بتواند روحانیت شیعه را از دفاع از نظام جمهوری اسلامی منفک کند. هر شرایطی که پیش بیاید، اینگونه است.
جناب آقای جعفری به مسألهی امنیت در کرمان اشاره کردند و همانطور هم که گفتند، من از جزییات قضایا مطلعم. این را هم عرض کنم که در همین مسأله، الان دستگاههای مسؤول مشغول کارند؛ یعنی احتیاج نیست که من مجدداً بگویم. آنان نمیخواستند یک کار مقطعی موقت بکنند؛ بلکه حرکت مستمری است. البته تا وقتی که نتایج کاملش به دست بیاید، مقداری زمان میطلبد؛ ولی الان مشغولند. آن منطقه، فقط کرمان که نیست؛ کرمان و سیستان و بلوچستان است؛ یعنی درحقیقت این مناطق، یک منطقه است؛ به هم متصل است و یک حکم دارد. دیروز مسؤولان اینجا بودند؛ از کارهایی که کردهاند و کارهای دیگری هم که انشاءاللَّه خواهند کرد، گزارش میدادند. بههرحال، کار دارد پیش میرود؛ یعنی پشت سر این خواستهها تلاش هست و مسؤولان دارند تلاش میکنند.
مسألهی تورم و گرانی و دیگر مشکلاتی که فرمودید، چیزهایی نیست که مسؤولان کشور ندانند، یا فارغ و مأیوس باشند؛ نه، هیچکدام نیست؛ هم میدانند که واقعیت چیست، هم فارغ از این قضیه نیستند - یعنی مهتم به این قضیه هستند - هم مأیوس نیستند؛ فکر میکنند که دارند به سمت حل قضیه پیش میروند. بایستی واقعاً و محققاً این را دانست که چنین چیزی وجود دارد.
البته این مشکلات هست. ممکن است این مشکلات عدهیی را سرد و مسألهدار کند. بالاخره در یک خانواده، چنانچه غذای ظهر کمی دیرتر به دست آید، یا یک ذره نپختهتر باشد، یک حلقه از این مجموعهی سلسلهی خانواده که ضعیفتر است، عصبانی میشود. آنکه ظرفیتدارتر و پختهتر و صبورتر است و بیشتر به دورترها نگاه میکند، میگوید بالاخره یک روز غذا نپخته از آب درآمده، حالا چه کار کنیم؛ حالا ده دقیقه هم دیرتر شد، اینکه چیزی نیست. ولی آنکه کمصبرتر، کمظرفیتتر، عجلهدارتر و بچهتر است، پا به زمین میکوبد، جیغ میکشد و داد و فریاد میکند؛ قهراً این هست. عدهیی در این قضایا مسألهدار میشوند و برایشان مشکل پیش میآید. عدهی دومی از این مسألهدار شدن آنان به نحو غلط - یعنی با اهداف مغرضانه - استفاده میکنند: ببین چهطور غذا را بد درست میکند؛ ببین چهطور غذا را دیر میدهد! اینها مقاصد سیاسی دارند. البته یک دسته هم هستند که ولو دردشان هم میآید، اما صبر میکنند تا ببینند چه خواهد شد.
در اینجا روحانیت کجا قرار میگیرد؟ روحانیت نباید جزو دستهی اول باشد؛ جزو دستهی دوم و سوم هم نباید باشد. روحانیت باید در موضع کسی باشد که به مردم تفهیم میکند این قضیه ربطی به کلیت نظام ندارد: بله، ممکن است، فلان مشکل هم وجود دارد؛ اما مسؤولان هستند و انشاءاللَّه درست خواهند کرد.
توصیه نمیکنم که دایماً در موضع توجیه قرار بگیرید. نمیگویم که هر شهرداری هرجا غلطی کرد، فوراً بایستی امام جمعه - یا حتّی عالم محل - از کار آن شهردار دفاع کند؛ نه، این را توصیه نمیکنم. میخواهم بگویم که در ذهن مردم، این را از کلیت نظام جدا کنید. گفته بشود که بله، نظام جمهوری اسلامی است، دشمن هم زیاد دارد، مشکل هم زیاد دارد، مسؤولان خوب و دلسوزی هم دارد، باید انشاءاللَّه حل بشود؛ اما قداست و استحکام نظام اسلامی بایستی در همه حال محفوظ بماند. روحانیت بایستی این موضع را بگیرد؛ و برای اینکه این کار بتواند بخوبی انجام بگیرد، اعتقاد من این است که در اختلافات سیاسی موجود خطی باید کمتر دخالت کرد، و به یک معنا اصلاً نباید دخالت کرد؛ منتها از باب اینکه بالاخره اگر فضا، فضای صددرصد سالمی نباشد، هر نفس کشیدنی هم به صورتی و به معنایی تعبیر خواهد شد، در چنین فضایی کوشش کنند که هرچه بیشتر خود را از درگیریها دور نگهدارند؛ یعنی آن جنبهی پدری و عمومی را برای همهی مردم داشتن؛ هر دو قشر متعارض با یکدیگر را فرزندان خود و احیاناً دارای اشتباهاتی دانستن. اینها را بایستی رعایت کرد، تا روحانیت همواره بالاتر از اختلافات بماند.
البته این تشکل روحانیون، کار بسیار خوبی است؛ یعنی هر تشکلی برای روحانیون، چیز خوبی است. روحانیون بایستی دور هم باشند، همفکری کنند، اشتباهات یکدیگر را رفع کنند، کارهای یکدیگر را کامل کنند. ما مجموعهیی هستیم که کارهای همسانی در رابطهی با مردم داریم. ممکن است همه، ظرفیت لازم را به قدر کافی نداشته باشیم؛ اما از تجربیات و از حرفهای یکدیگر استفاده کنیم. به نظر ما، این کار بسیار خوبی است؛ و این در تشکلهای روحانی انجام میگیرد.
این مجموعهیی که جناب آقای جعفری اشاره کردند، مجموعهی بسیار خوبی است؛ باید دور هم باشند. البته کوشش کنند که فراگیر باشد؛ یعنی طوری نباشد که باز یک جمع دیگر هم آن طرف بیایند و مجموعهی مشابهی، یا رقیبی، یا احیاناً معارضی به وجود بیاورند؛ این مصلحت نیست؛ بهتر این است که همه با هم باشند.
کدام دو نفری هستند که صددرصد مثل هم بیندیشند و بفهمند و تصمیم بگیرند؟ این عدهیی که هستند، اگر پنجاه نفرند، مثلاً هفتاد نفر بشوند؛ ولو با بخشی از اختلافات در بعضی از امور. بههرحال، کلیات مورد توافق بیشتر است. روحانیت بایستی یک حیثیت فراگیر باشد؛ فراتر از بقیهی حیثیتهایی که ممکن است افراد را از هم جدا کند.
از زیارت آقایان خیلی خوشحال شدم. آقای فخر(۱۵) هم زحمت کشیدند و این اشعار فصیح و بلیغ و زیبا و شیوا را قرائت کردند. من با زبان شیرین ایشان سابقهی آشنایی هم دارم. اشعار بسیار خوبی بود؛ الّا اینکه به نظر ما شأن نزولش ایراد داشت! وگرنه اصل شعر، واقعاً بسیار بسیار خوب بود. انشاءاللَّه خداوند دل پاک و روح لطیف ایشان را همواره مشمول تفضلات و الطاف خودش قرار بدهد و برکاتش را بر ایشان و بر همهی برادران عزیز نازل کند.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
۱) نمایندهی ولىّفقیه و امام جمعهی کرمان
۲) ۱۳۶۰ - ۱۲۷۵ ش)
۳) ۷۲۶ - ۶۴۸ ق)
۴) ۶۷۶ - ۶۰۲ ق)
۵) ۴۶۰ - ۳۸۵ ق)
۶) ۴۱۳ - ۳۳۶ ق)
۷) ۴۳۶ - ۳۵۵ ق)
۸) ۷۸۶ - ۷۳۴ ق) و ( ۹۶۶ - ۹۱۱ ق)
۹) ۹۴۰ ق -؟ )
۱۰) ۱۰۴۱ ق -؟ )
۱۱) ۱۰۳۱ - ۹۵۳ ق)
۱۲) ۱۰۹۰ - ۱۰۱۷ ق)
۱۳) ۱۱۱۱ - ۱۰۳۷ ق)
۱۴)
۱۵) از شعرای کرمان