• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1391/02/24

بیداری و احیای تمدن اسلامی با تأکید بر اندیشه سیاسی رهبر معظم انقلاب اسلامی

چکیده
نگاه گذرا به شرایط و مولفه های تمدن به طور عام و تمدن اسلامی به طور خاص، بیداری و احیای تمدن اسلامی از نظر مقام معظم رهبری ، مورد اهتمام تحقیق حاضر است. پویایی ماهیت اسلام، تجربه انقلاب اسلامی عصر نبوی، شکل گیری تمدن عظیم اسلامی در مدینه النبی (ص)، آرمانگرایی و قانون مندی تمدن اسلامی، احساس ارزشمند بازگشت به اسلام و ارزش های دینی، پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی «ره»، همه نوید بخش پیروزی اسلام و احیای تمدن اسلامی اند.
  از دیدگاه ایشان، بازگشت حقیقی به قرآن و اقتدا به سنت رسول الله (ص) و ائمه اطهار، الهام بخش بیداری اسلامی و شرط بنیادین احیای تمدن اسلامی است. چرا که شرایط و مولفه های تمدن ( نظام ارزشی، رهبری،  حاکمیت مقتدر الهی، قانون مداری، شهر نشینی، نهادهای سیاسی و اجتماعی) باید از قرآن و سنت الهام بگیرند. اهتمام به وحدت جهانی، نظام سازی، بازخوانی اصول انقلابی، آسیب شناسی و مبارزه با آفات بیداری اسلامی، جزء اولویت های کاری بیدارگران در راستای تأمین اهداف و مصالح امت اسلامی است.
      بدین ترتیب، احیای تمدن اسلامی در دوران معاصر از مسائل حساس و سرنوشت ساز جهان اسلام است. این مسئله، با در نظرداشت روند پر شتاب بیداری اسلامی به مثابه مهم ترین تحول اجتماعی ـ سیاسی معاصر، اهمیت دوچندان می یابد.
 برایند تحقیق، نشانگر تحقق وعده حتمی الهی (پیروزی اسلام و احیای تمدن اسلامی) است. تمدنی که  تجلی هماهنگ اصول گرایی و خلاقیت، عقلانیت و معنویت، ارزش و معرفت، اخلاق و قدرت،  تعالی و قداست است. لذا، هدف نهایی را باید امت واحده‌ی اسلامی و احیای تمدن اسلامی  بر پایه‌ی دین و عقلانیت و علم و اخلاق، قرار داد.
واژگان کلیدی: اسلام، بیداری اسلامی، تمدن اسلامی، رهبری، فرهنگ، مولفه های تمدن.

مقدمه
ظهور اسلام به مثابه یک حادثه مهم تاریخی، از جهات گوناگون شایسته بحث و بررسی است. اسلام که از همان ابتدا پیام جهانی داشت، پس از گذشت چهارده قرن، هنوز به عنوان یک دین معتبر در جهان مطرح است. فلسفه تشریع اسلام، هدایت همه جهانیان است. پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد (ص) در انجام این رسالت الهی ـ انسانی بسیار موفق عمل کرد و توانست انقلاب اجتماعی کاملی در جامعه زمان خودش ایجاد نماید. مسلمانان نیز با الهام گرفتن از اصول و شاخصه‌های اسلام و سیره رسول اکرم (ص) موفق شدند در مدت کم‌تر از یک قرن، با تأسیس امپراطوری عظیم اسلامی، طی چند قرن بر بخش اعظمی از جهان حکومت کنند. توفیق شگرف اسلام در تمدن سازی و اعتلای فرهنگ اعجاب برانگیز است. تمدن اسلامی که خاستگاه قرآنی دارد، با عزم والای پیامبر اسلام (ص) در یثرب (مدینه النبی)بنیان نهاده شد، با اهتمام جدی مسلمانان مرزها را درنوردید و تمدن‌های شناخته شده معاصر خود را به شدت تحت تأثیر قرار داد.
هرچند سیر تکاملی تمدن اسلامی پس از چندین سده اعتلا و پویایی، در اثر عوامل درونی و بیرونی، دچارانحطاط گردید، اما فرهنگ و تمدن برخاسته از اندیشه اسلامی ـ برغم گسست های عملی سیاسی و اجتماعی دولت ها ـ هیچ گاه به فراموشی سپرده نشد و احساس بازگشت به اسلام و احیای تمدن اسلامی، به عنوان دغدغه اصلی اندیشمندان جهان اسلام همواره وجود داشت. نهضت‌های اسلامی صد ساله اخیر تجلی این احساس ارزشمند است که نقطه اوج آن را در نهضت امام خمینی «ره» می‌توان به تماشا نشست. مهم‌ترین دست آورد این احساس  مستمر، تقویت خودباوری، بیداری و امید به احیای تمدن اسلامی است.
مسئله احیای تمدن اسلامی از مسائل حساس و سرنوشت ساز دوران معاصر است. چرا که در بحث تقابل یا تعامل تمدن‌ها ـ حسب تفاوت دیدگاه‌ها ـ این فرهنگ لیبرالیستی غرب است که با گمانه برتری جویی، داعیه جهانی سازی را یدک می کشد. غربیان در راستای تحقق این پندار با تمام توان به میدان آمده اند. نقش صنعت و تکنولوژی مدرن در گسترش تمدن و فرهنگ لیبرالیستی در سطح جهان و به خصوص جهان اسلام، فراتر از تصور عمومی است.  
نظر به استیلاجویی تمدن غرب از یک سو، و بیداری اسلامی از سوی دیگر؛ ضرورت پژوهش در زمینه بیداری و احیای تمدن اسلامی، امری کاملا مبرهن می‌ نماید.
با توجه به ماهیت اسلام و فلسفه تاریخ (سنت حاکم بر نظام آفرینش) و بیداری اسلامی، تجدید حیات تمدن اسلامی در دوران معاصر چگونه و تا چه اندازه امکان پذیر است؟ این مسئله محوری به عنوان دغدغه اصلی دیروز و امروز و فردای  جهان اسلام، ممکن است در اذهان بسیاری تداعی نماید.
در این راستا، پرسش‌های فرعی متعددی نیز قابل طرح است: تمدن چیست؟ چه نسبتی میان فرهنگ و تمدن وجود دارد؟ عوامل و مولفه های تمدن ساز کدامند؟ آیا تمدن اسلامی بر اساس مولفه های متداول تمدن پدیدار گشته است؟ عوامل و شرایط احیای تمدن اسلامی کدامند؟ بیداری اسلامی تحت چه شرایطی به  احیای تمدن اسلامی منجر خواهد شد؟ این مسئله در اندیشه رهبری از چه جایگاهی برخوردار است؟
با توجه به ماهیت تکاملی اسلام، فرایند ضابطه مند پدیداری تمدن، پیشرفت و توسعه فن آوری، تجدید حیات تمدن اسلامی در دوران معاصر به مراتب بهتر از گذشته، امکان پذیر می‌نماید. چون تمدن تجلی استعداد، توانایی، خلاقیت و فعالیت تدریجی بشر در طی زمان است. بر اساس فلسفه تاریخ (سنت حاکم بر نظام آفرینش) و توانایی جهان اسلام، اگر بیداری اسلامی از ارزش‌های والای اسلام و اقدامات اصیل دوران رسالت الهام بگیرد، می‌توان به احیای مجدد تمدن اسلامی امیدوار بود. سیر صعودی معرفت اندوزی، طبعا شکوفایی فرهنگ و تمدن اسلامی را در پی دارد؛ مشروط به اینکه بیداری اسلامی از عوامل انحراف درونی یا بیرونی مصون بماند.
تبیین روند شکل گیری تمدن اسلامی و معرفی مولفه های آن، با هدف نشان دادن نادرستی شاخصه‌های تمدن مادی غرب از رسالت‌های امروز مسلمانان است. چرا که شناخت اصالت اسلام و تمدن اسلامی مهم‌ترین عامل تداوم بیداری جهان اسلام  و احیای تمدن اسلامی در دوران معاصر است. 
نگاهی گذرا به روند پدیداری، اعتلا و انحطاط تمدن اسلامی، تبیین رابطه بیداری اسلامی و احیای تمدن اسلامی معطوف به اندیشه رهبری ( امام خمینی «ره» و آیت الله خامنه ای )، مورد اهتمام پژوهش فرا رو، می باشد.
  1. اصول و شاخص های بیداری اسلامی
   بیداری اسلامی عظیم ترین تحول اجتماعی ـ سیاسی جهان اسلام است که از نیمه دوم قرن بیستم آغاز شده و با شتاب امیدوار کننده، رو به گسترش است. موج بیداری اسلامی کشور های مصر، یمن، بحرین، لیبی، عربستان و ... را فرا گرفته و ملت های انقلابی منطقه، با شکستن حصار های استبداد و استکبار، خواهان بازگشت جدی به اسلام و حاکمیت ارزش های دینی در کشور های شان هستند. تبیین شاخص ها و اصول بیداری اسلامی از مسائل حساس و سرنوشت ساز جهان اسلام است؛ اما مقاومت و پایداری در راستای حفظ اصول و شاخص های بیداری اسلامی به مثابه رسالت عظیم و تاریخی رهبران و انقلابیون، به نظر، حساس تر می نماید. چرا که حفظ انقلاب و بیداری اسلامی به مراتب مهم تر و دشوار تر از اصل ایجاد آن است.
در نگاه رهبری، « بیداری اسلامی یعنی حالت برانگیختگی و آگاهی‌ در امت اسلامی که اکنون به تحولی بزرگ در میان ملت‌های این منطقه انجامیده و قیام‌ها و انقلاب‌هایی را پدید آورده که هرگز در محاسبه‌ی شیاطین مسلط منطقه‌ای و بین‌المللی نمی‌گنجید؛ خیزش‌های عظیمی که حصارهای استبداد و استکبار را ویران و قوای نگهبان آنها را مغلوب و مقهور ساخته است. شک نیست که تحولات بزرگ اجتماعی، همواره متکی به پشتوانه‌های تاریخی و تمدنی و محصول تراکم معرفت‌ها و تجربه‌ها است. در ۱۵۰ سال اخیر حضور شخصیت‌های فکری و جهادی بزرگ جریان‌ساز اسلامی در مصر و عراق و ایران و هند و کشورهای دیگری از آسیا و آفریقا، پیش‌زمینه‌های وضع کنونی دنیای اسلامند.»[۱]
هرچند، اقدامات آگاهانه و تلاش های حکیمانه همه احیاگران اقالیم قبله در روند تکوین، تسریع و توسعه بیداری اسلامی قابل قدر و شایسته تحسین است. اما نقش امام خمینی «ره» و انقلاب اسلامی ایران در بیداری اسلامی بسیار برجسته می نماید. «ماجرای انقلاب کبیر اسلامی در ایران که در آن به تعبیر امام خمینی عظیم، خون بر شمشیر پیروز شد و تشکیل نظام ماندگار و مقتدر و شجاع و پیش‌رونده‌ی جمهوری اسلامی و تأثیر آن در بیداری اسلامی امروز، نیز خود داستان مفصل و در خور بحث و تحقیقی است که یقیناً فصل مشبعی در تحلیل و تاریخ‌نگاری  وضعیت کنونی دنیای اسلام را به خود اختصاص خواهد داد.»[۲]
نقطه ی عطف بیداری اسلامی را در فرمایشات امام خمینی «ره» می توان دید: « اکنون ملتهای محروم جهان بیدار شده اند و طولی نخواهد کشید که این بیداریها به قیام و نهضت و انقلاب انجامیده و خود را از تحت سلطه ستمگران مستکبر نجات خواهند داد و شما مسلمانان پایبند به ارزشهای اسلامی می بینید که جدایی و انقطاع از شرق و غرب برکات خود را دارد نشان می دهد.»[۳] اماما! پیش گویی شما واقعیت یافته است؛ اکنون جهان شاهد رستاخیز بزرگ امت مسلمان علیه نظام های استبدادی و خودکامه در کشور های اسلامی است. انتظار می رود این رستاخیز عظیم، جهانی شود.
 « موج بیداری اسلامی در زمانی رو به گسترش است که اردوگاه شرق چپ از هم فرو پاشیده و بلوک غرب نیز در حال اضمحلال است. شرایط زمان به نفع اسلام و بیداری اسلامی در جریان است که اگر به خوبی مدیریت شود. پیروزی اسلام گرایان در کشور های اسلامی قطعی است. هدف نهائی را باید امت واحده‌ی اسلامی و ایجاد تمدن اسلامی  جدید بر پایه‌ی دین و عقلانیت و علم و اخلاق، قرار داد. نسل امروزِ کشورهای اسلامی این ظرفیت را دارد که به چنین کارهای بزرگی بپردازد. نسل جوان امروز مایه‌ی افتخار نسلهای پیشین خویش است، به نسل جوان باید  اعتماد کرد، روح اعتماد به نفس را در آنان زنده کرد، و از تجربه‌های مجربان و پیران، آنها را بهره‌مند ساخت.»[۴]
تجزیه و تحلیل این پدیده عظیم سیاسی و اجتماعی از زوایای گوناگون نظیر چگونگی طلوع بیداری، بیدارگران تأثیرگذار، زمینه های تأثیر پذیری، تعدد روشها، تفاوت مراحل و اهداف بیداری، نیازمند اهتمام جدی بزرگان و پژوهشگران جهان اسلام و همه مصلحان اجتماعی است. چون « حقایق رو به افزایش کنونی در دنیای اسلام، حوادث بریده از ریشه‌های تاریخی و زمینه‌های اجتماعی و فکری نیستند تا دشمنان یا سطحی‌نگران بتوانند آن را موجی گذرا و حادثه‌ای در سطح بینگارند و با تحلیل‌های انحرافی و غرض‌آلود، مشعل امید را در دل ملتها خاموش سازند.»[۵]
برغم تفاوت دیدگاهها، شاخص ها ی عمده  بیداری اسلامی را می توان چنین فهرست کرد:
ـ رجوع به قرآن کریم و سنت پیامبر (ص) و سیره بزرگان اسلام ؛
ـ احساس تأسف نسبت به انحطاط جهان اسلام و تلاش در جهت جبران گذشته ها؛
ـ ایفای نقش جدی اندیشمندان مسلمان در فراهم کردن زمینه های بیداری؛
ـ تأثیر موج بیداری بر روشنفکران و توده های عظیم مردم؛
ـ گستردگی موج بیداری در قلمرو جغرافیایی حضور مسلمانان؛
ـ احساس تقابل و تعارض با نظام های سیاسی متأثر از غرب و شرق؛
ـ احساس مظلومیت ناشی از سلطه استعمار  بر مقدرات جهان اسلام؛
ـ تمایل به ایفای نقش واقعی تر در معادلات جهانی و نیل به جایگاه واقعی خود.[۶]
     از نظر رهبر فرزانه جمهوری اسلامی ایران، مهم‌ترین عنصر در این انقلاب‌ها، حضور واقعی مردم در میدان مبارزه و جهاد است.  این مردم ‌اند که شعارها را می‌سازند، هدف‌ها را معین می‌کنند، دشمن را شناسایی و معرفی و تعقیب می‌کنند، آینده‌ی مطلوب را، اگر چه به اجمال، ترسیم می‌کنند و در نتیجه اجازه‌ی انحراف و سازش با دشمن و تغییر مسیر را به خواص سازش‌کار و آلوده و به طریق اولی به عوامل نفوذی دشمن نمی‌دهند. در حرکت مردمی ممکن است کار انقلاب با تأخیر انجام گیرد، ولی از سطحی‌گری و ناپایداری به دور است؛ کلمه‌ی طیبه‌ای است مصداق کلام خداوند که فرمود:«ألم تر کیف ضرب اللَّه مثلاً کلمة طیّبة کشجرة طیّبة اصلها ثابت و فرعها فی السّماء[۷] در چنین انقلاب‌هایی، اصول و ارزش‌ها و هدف‌ها، نه در مانیفست‌های پیش‌ساخته‌ی گروه‌ها و حزب‌ها، بلکه در ذهن و دل و خواست آحاد مردمِ حاضر در صحنه، نگاشته و در قالب شعارها و رفتارهای آنان اعلام و تثبیت می‌شود.
      با این محاسبه به روشنی می توان تشخیص داد که اصول انقلاب‌های کنونی منطقه در درجه‌ی اول اینها است:
الف) احیا و تجدید عزت و کرامت ملی که در طول زمان با دیکتاتوری حاکمان فاسد و با سلطه‌ی سیاسی آمریکا و غرب، در هم شکسته و پایمال شده است.
ب) برافراشتن پرچم اسلام که عقیده‌ی عمیق و دلبستگی دیرین مردم است و برخورداری از امنیت روانی و عدالت و پیشرفت و شکوفایی‌ای که جز در سایه‌ی شریعت اسلامی به دست نخواهد آمد.
ج) ایستادگی در برابر نفوذ و سلطه‌ی آمریکا و اروپا که در طول دو قرن بیشترین لطمه و خسارت و تحقیر را بر مردم این کشورها وارد آورده‌اند.
د) مبارزه با رژیم غاصب و دولت جعلی صهیونیست که استعمار چون خنجری در پهلوی کشورهای منطقه فرو برده و وسیله‌ای برای ادامه‌ی سلطه‌ی اهریمنی خود ساخته و ملتی را از سرزمین تاریخی خود بیرون رانده است.
بی‌شک این حقیقت که انقلابهای منطقه متکی به این اصول و خواستار تحقق آنها است، مورد پسند آمریکا و غرب و صهیونیسم نیست و آنها همه‌ی تلاش خود را به کار می‌برند تا آن  را انکار کنند، ولی واقعیت با انکار آن دگرگون نمی شود.[۸] ناگفته پیداست که برایند تحقق شاخص های مزبور تجدید عظمت اسلام و احیای تمدن اسلامی در سطح جهان است. 

۲- تعریف تمدن
زمانی که بشر با خط آشنا شد، قلم بدست گرفت، افکار خود را قلمی کرد و به نسل‌هایی بعدی انتقال داد، تمدن پدیدار گشت. پس از آن، واژه تمدن بر انواع پیشرفت ها در مظاهر متنوع زندگی بشر، اطلاق شده است.[۹]
تمدن از نظر لغوی عبارت از شهر نشینی، اخلاق مردم شهر نشین را پذیرفتن، از حالت خشونت و جهل به حالت معرفت و شهر نشینی انتقال یافتن و به طور خلاصه روش‌ها و اسباب شهر نشینی را اختیار کردن است.[۱۰]
در فرهنگ های عربی واژه تمدن به معنای حضارۀ (تمدن، شهر آئینی) نقطه مقابل بداوت (بادیه نشینی)به کار رفته است.[۱۱] در فرهنگ های جدید، تحضر به  تمدن و حاضره به شهر بزرگ اطلاق می شود.[۱۲] واژه انگلیسی Civilization از ریشه Civiliz به معنای مدنیت و رهایی از وحشی‌گری، است.[۱۳]در ادبیات فارسی، تمدن به معنای همکاری افراد جامعه در امور اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و انس گرفتن با آداب و اخلاق شهریان بکار می رود.[۱۴]
ابن خلدون، حالت اجتماعی شدن انسان را تمدن ‌نامیده است.[۱۵] بعضی دیگر، گفته اند: تمدن مجموعه‌ای از عوامل معنوی و مادی است که با ایجاد فرصت برای جامعه و ادغام عرصه‌های زندگی، زمینه همکاری لازم را در راستای رشد و توسعه اجتماعی، فراهم می سازد.[۱۶] در نظر «ویل دورانت» تمدن عبارت از تجلی نظم اجتماعی و امکان پذیر ی خلاقیت فرهنگی است.[۱۷] به اعتقاد «هنری توماس»، تمدن پدیده‌ای است به هم تنیده که همه رویدادهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و حتی هنر و ادبیات را شامل می شود.[۱۸] واژه‌تمدن بیانگر مراحلی معین تحول اجتماعی،[۱۹] و ثمره نبوغ اقلیت مبتکر و نوآور است.[۲۰] 
        در نگاه جامع، واژه تمدن، از ریشه «مدینه»، «مدُن» و «مدنیت» به معنای خروج از بادیه نشینی و گام نهادن در راستای نهادینه شدن امور اجتماعی  و عمران یافتن است. حاکمیت، نهاد های حکومتی، نظم پذیری، شهر نشینی،  تعالی فضائل انسانی همانند علم و هنر، از علایم مدنیت اجتماعی و تعالی فرهنگی است.

۳- نسبت فرهنگ با تمدن
با توجه به دیدگاه‌های متفاوت در خصوص تمدن، این پرسش مطرح می‌شود که تمدن با فرهنگ چه نسبتی دارد؟ آیا فرهنگ جزئی از تمدن است؟ و هر جامعه متمدن بایستی از فرهنگ متعالی نیز برخوردار باشد؟
به رغم ارتباط تنگاتنگ تمدن و فرهنگ و کاربرد مترادف آن دو در زبان فارسی، این دو مفهوم، لازم و ملزوم یکدیگر نیستند[۲۱] و به لحاظ معنایی نیز، تفاوت‌هایی دارند، زیرا، تمدن از ریشه مدنیت فارسی  و Civiliz فرنگی به معنای اقامت و شهرنشینی است؛ در حالی که فرهنگ (Culture)[۲۲] به معنای پرورش نفس[۲۳] یا تشکل هماهنگ انسانها در «حیات معقول» با روابط عادلانه و اشتراک همه افراد و گروههای جامعه در پیشبرد اهداف مادی و معنوی انسانها در ابعاد مثبت[۲۴] به کار می رود. فرهنگ مجموعه فراگیری‌های بشر برای خودیابی است؛ تمدن تجلی زندگی اجتماعی و قانونمندی است.[۲۵] رابطه تمدن و فرهنگ از نوع رابطه «ایمان و عمل» است  همان گونه که ایمان، عمل زا و عمل، ایمان افزاست؛ فرهنگ، تمدن زا و تمدن، فرهنگ افزااست.[۲۶]

۴- مولفه های تمدن‌
ایجاد و اعتلای تمدن از مولفه خاص تبعیت می کند؛ مهم ترین آنها عبارتند از:
۴-۱-  نظام ارزشی
چنانکه اشاره کردیم، تمدن برایند حرکت تکاملی و اندوخته‌های مادی و معنوی بشر است. انسان ممکن است نیازهای مادی تمدن را با تلاش‌های تجربی و عقلی تأمین کند؛ اما رفع نیازهای معنوی که زیر بنای زندگی و اساسی‌ترین بعد تمدن انسانی است، هرگز در توان محدود بشر نیست. بلکه در قلمرو انتظارات بشر از دین قرار می‌گیرد. پس تمدن خاستگاه الهی ـ بشری دارد. همان گونه که اندیشه خلاق انسان عامل شکوفایی  تمدن است،  نقش آموزه‌های دین در پدیداری و اعتلای تمدن، به مراتب تعیین کننده تر می نماید. اگر تمدن شامل باورها، قوانین، سازمان‌های اجتماعی، اخلاق، فلسفه، فن، ادبیات، فرهنگ و شیوه تعامل انسان با محیط پیرامون او باشد،  دین در همه این امور نقش بسیار اساسی دارد. تحقیقات تاریخی و مردم شناسی نشان می دهد که مراکز مربوط به آئین‌ها و شعایر، هسته اصلی شهرهای اولیه بوده‌اند که بیانگر نقش مستقیم دین در تقویت هویت جمعی است.[۲۷] می توان گفت: «دین و ایمان باطن هر تمدنی است و گویی روحی در کالبد سازمان اجتماعی است»[۲۸]یعنی تمدن با هر سرزمین و نژادی سازگار و  قابل دوام است، اما در سرزمینی که ارکان مادی و معنوی تمدن هماهنگ باشد، توسعه و دوام تمدن آسان تر خواهد بود.
 جامعه‌ای که خواهان تمدن و اعتلای آن است، بایستی در وهله اول، به استقرار یک نظام ارزشی بیانگر معیارهای خوبی و بدی، نائل گردد؛[۲۹] زیرا تمدن محصول فکر فردی یا ملتی خاص نیست، بلکه زیربنای آن، عقیده مشترک مردم است.[۳۰]
۴-۲- شهر نشینی
با توجه به نقش دو عامل وحدت و امنیت در ایجاد تمدن و تداوم مدنیت،[۳۱] شهر نشینی از مولفه های تمدن به شمار می رود. مادامی که جامعه روحیه شهر نشینی پیدا نکند، وحدت و تمدن ایجاد نمی‌شود.[۳۲]زیرا تمدن نتیجه «عصبیت»[۳۳] و فعالیت های نیروی انسانی شهر نشین است.[۳۴]یعنی، امنیت، وحدت و تمدن فقط در زندگی شهری قابل تحقق است. [۳۵]
۴-۳- قانون مداری
 نقش قانون و قانون‌مداری در زایش و اعتلای تمدن‌ بسیار برجسته می‌نماید. قانون بسان خون در رگهای جامعه است. استحکام جامعه و ماندگاری تمدن در گرو قانون مطلوب و وفاداری آحاد جامع به آن است.[۳۶]در غیر این صورت، اجتماعی شکل نمی‌گیرد تا تمدنی ایجاد گردد
۴-۴- حکومت
منظور از حکومت،نهادها، تأسیسات و سازمان‌هایی است که به استناد قانون جهت اداره کشور پدید می‌آیند.[۳۷] نقش رهبری در رأس نهاد های حکومتی بسیار برجسته می نماید. وجود قانون و حکومت شرط لازم نظم اجتماعی و تمدن سازی است، اما کافی نیست. جامعه، زمانی سامان می‌یابد و به تمدن مطلوب، نایل می‌گردد که از رهبری آگاه و پایبند به اصول جامعه برخوردار باشد تا مردم با تعاون و همیاری بر محور او، حرکت تکاملی خود را آغاز کنند.[۳۸] حاکمیت (اقتدار) شرط لازم تأثیرگذاری نهادهای حکومتی در پیدایش و اعتلای تمدن است. زیرا، فقط حکومت مقتدر می‌تواند با ایجاد فرصت‌های تمدن ساز، چالش‌های برونی و درونی تهدید کننده تمدن و فرهنگ را مرتفع سازد.
 
۵- مراحل شکل گیری تمدن اسلامی
تمدن اسلامی دارای روند دقیق، ضابط و مطابق با فلسفه تاریخ است. تفکر و تأمل هسته اصلی تمدن اسلامی را تشکیل می دهد. فرایند شکل گیری تمدن اسلامی به صورت زیر قابل تبیین است:
۱ـ۵. دعوت: دعوت به اسلام طلیعه تمدن اسلامی به شمار می‌رود؛ زیرا، دعوت به همه خوبی‌ها و ارزش‌ها است.
۲ـ۵. تشکیل حکومت: با تبدیل نام «یثرب» به «مدینه النبی» و تأسیس حکومت اسلامی، زندگی مسلمانان صبغه شهر نشینی پیدا کرد، روابط اجتماعی جدیدی بر پایه دین شکل گرفت، انقلابی در ارزشها پدیدار گشت. این اقدام را می‌توان الهام بخش تمدن و مدنیت دینی تلقی کرد.
۳ـ۵.گسترش اسلام: گسترش تدریجی اسلام در قلمرو عربستان و اقصی نقاط جهان مانند بین النهرین، ایران، روم، مصر، حبشه، ماوراءالنهر، شمال آفریقا و سرانجام جنوب اروپا، در سده‌های اول و دوم هجری، برکاتی را در زمینه تمدن به همراه داشت که مهم ترین ارمغان اسلام به جهان بشریت است.
۴ـ۵. شکوفایی تمدن اسلامی: تعامل مثبت مسلمانان با تمدن‌های کهن جهان، طی سده های دوم تا چهارم از طریق تأسیس مدارس وکتابخانه ها‌، جذب متفکران و ترجمه منابع تمدنی مجاور  باعث توسعه و شکوفایی تمدن اسلامی گردید که اوج آن را در قرن پنجم به بعد می توان دید. از شگفتی های تمدن اسلامی پیوند عمیق آن با فرهنگ و عرفان در قرن هفتم  و اوج هنر اسلامی در سده‌های نهم تا دوازدهم هجری در امپراطوری ایران، عثمانی و هند است.[۳۹]شاید این سنت منطقی تاریخ است که تا علوم عقلی و تجربی به کمال نرسد و تا معرفت انسان نسبت به هستی و حیات عمیق نشود، هنر متعالی خط و نقاشی و معماری تجلی نخواهد یافت.
۵ـ۵. عصر انحطاط: هجوم گسترده صلیبیان از غرب ـ طی دویست سال ـ و حمله مغولان از شرق جهان اسلام ـ حدود سیصد سال ـ آثار ویرانگری بر پیکره تمدن اسلامی بر جای گذاشت. مظاهر تمدن اسلامی در مصر و هلال خصیب توسط صلیبیان و در ماوراءالنهر، عراق و خراسان به وسیله مغولان به تاراج رفت. با اینکه اسلام در ذات خود جوهر حرکت، پیشرفت، تحول و تکامل را داشت و مسلمانان نیز با تمام توان در تمدن سازی فعال بودند؛ اما این دو بلای شرقی و غربی نه فقط مانع پویایی و بالندگی تمدن در جهان اسلام گردید، بلکه اساس مدنیت را متزلزل ساخت و سرانجام موجب رکود و انحطاط تمدن در جهان اسلام گردید.
۶ـ۵. سامان یابی مسلمانان: شکست نهایی صلیبیان در شام و فلسطین به دست صلاح الدین ایوبی (۱۱۸۷م/ ۵۸۳ق) و مغولان به دست ممالیک مصر (۱۲۶۰م) مواریث علمی و فرهنگی باقی مانده در سرزمین‌های سوخته جهان اسلام، حفظ و بار دیگر  تمدن اسلامی سامان یافت.
۷ـ۵. هجوم استعمار: هجوم استعمار طی سده پانزدهم تا نوزدهم میلادی توسط کشورهای قدرتمند اروپا به انگیزه دسترسی به مواد خام ارزان و بازار یابی جهت مصرف کالای تولیدی خود، به سراسر عالم  از جمله جهان اسلام، تمدن اسلامی را به شدت تحت تأثیر قرار داد.
۸ـ۵. بیداری اسلامی: هرچند، سیر تکاملی تمدن اسلامی پس از چندین سده اعتلا و پویایی، در اثر عوامل درونی و بیرونی رو به انحطاط نهاد، اما احساس ارزشمند بازگشت به اسلام و احیای تمدن اسلامی، همواره در جهان اسلام وجود داشت که تجلی آن را در  نهضت‌ های اسلامی صد ساله اخیر می توان بازخوانی کرد.
۹ـ۵. پیروزی انقلاب اسلامی ایران: پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی «ره»نقطه اوج نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر است.[۴۰] رهبری این انقلاب در هیچ موقعیتی، تعهد خود را در قبال اسلام و مسلمانان نادیده نگرفت. شخصیتی که «نام او، یاد او، شنیدن سخنان او، روح گرم و پر خروش او، اراده و عزم آهنین او، استقامت او، شجاعت او، روشن بینی او، ایمان جوشان او، زبانزد خاص و عام است.»[۴۱] اجتهاد امام خمینی «ره» عملا شکاف بین مذاهب شیعه و سنی را در امور حکومتی و سیاسی، پر کرد. مسلمانان با شناخت حقیقت و اهداف جهانی اسلام، حرکت جدیدی را آغاز کردند. « امروز درهر نقطه‌ای از دنیای وسیع اسلام که جمعیت یا گروهی به انگیزه آزادی‌خواهی و ضدیت با استکبار حرکت می‌کنند، مبنا و قاعده کار و امید و حرکنشان، تفکر اسلامی است.»[۴۲]
 امام خمینی «ره» در طول انقلاب اسلامی، اصولی را به انگیزه ایجاد و تقویت خودباوری در مسلمانان و هدایت بیداری جهان اسلام مطرح و مورد تأکید قرار داد که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، به صورت اصول قانون اساسی تجلی پیدا کرد: نفی هرگونه سلطه جویی و سلطه پذیری،[۴۳] احیای اندیشه امت،[۴۴] حمایت از مبارزات حق طلبانه،[۴۵] رابطه صلح آمیز با دولت های غیر متحارب[۴۶] و توجه به حقوق اقلیت های دینی،[۴۷] نمونه هایی از اصول  مورد اهتمام ایشان است.بنا براین، شک نباید کردکه انقلاب اسلامی ایران از همه انقلابها جداست.[۴۸]

۶- مولفه های تمدن اسلامی
عنایت به مولفه های تمدن اسلامی  به منزله ریشه یابی و بازیابی نخستین اندیشه های تمدن ساز اسلامی است که مهم ترین آنها عبارتند از:
۶-۱- دین‌مداری
هیچ فرهنگ و تمدنی را نمی‌توان یافت، مگر آنکه عنصر عقیده ـ حق یا باطل ـ در آن نقش دارد؛[۴۹] تمدن اسلامی نیز از این قاعده مستثنا نیست. در اسلام، عقیده توحیدی سنگ بنای زندگی انسانی، تمدن و فرهنگ متعالی است. توحید باوری است که  همواره در حال پویایی است. امیدواری، حرکت آفرینی، عزت و اعتلای اجتماعی،[۵۰]  رستگاری دنیوی و اخروی ارمغان عقیده توحیدی به موحدان، است.[۵۱] چنانکه، کفر ورزی،[۵۲] انکارآیات خدا،[۵۳] و نافرمانی از دستورات حق،[۵۴] عامل انحطاط جوامع و تمدن‌ها به شمار می‌روند.
۶-۲- امت‌سازی
با توجه به نقش جمعیت هم عقیده در ایجاد و اعتلای تمدن، پیامبر اکرم (ص) از همان آغاز، سازماندهی جمعیتی ـ هرچند کوچک ـ اعتقادی را در نظر داشت. طرح  بیعت مسلمانان با پیامبر اکرم (ص) در قالب گروه‌های چند نفره[۵۵] و چند ده نفره در مکه[۵۶] و پیمان بزرگ مدینه[۵۷] در این راستا قابل ارزیابی است.
اندیشه امت خاستگاه قرآنی دارد.[۵۸] امت را جامعه معتقدان تشکیل می دهد نه مجمع شهروندان. در روان شناسی اسلامی، امت همیشه مفید نوعی «همریشگی» بوده که نه با مکان و خون که با داشتن یک ریشه معنوی مشترک (عقیده)تأمین می گردد. آنچه امت را پدید می آورد، یک وضع سیاسی انسجام یافته نیست، بلکه اراده زندگی با هم است، آن هم اراده ای که در پرتو قواعد اخلاقی ـ بویژه آنچه که در قرآن به عنوان چارچوب روابط اجتماعی ترسیم گردیده ـ پدید آمده است.[۵۹] توفیق پیامبر اکرم (ص) در امت سازی از شگفتی‌های تاریخ است.
۶-۳- حکومت
اسلام دین حکومت و سیاست است. به همین دلیل، پیامبر اسلام (ص) تأسیس حکومت ـ هرچند ابتدایی ـ را جزء اولویت های کاری خود قرار داد. مسجد پیامبر (ص) با آن سادگی عجیب، پایگاه اصلی حکومت و کانون نظام اجرائی بود.[۶۰]تمام اقدامات داخلی و بین المللی حکومت اسلامی در مسجد انجام می‌گرفت. [۶۱] حتی نامه‌های تاریخی پیامبر به سران کشورهای بزرگ از مسجد ارسال گردید.[۶۲] این روش بعد از آن حضرت نیز ادامه یافت، مخصوصا در دوران خلافت امام علی علیه السلام نظام سازی دقیق و تنظیمات گسترده‌تری به موازات پیشرفت اسلام، ایجاد شدکه اصول آن در فرمان امام علی به مالک اشتر تبیین شده است.[۶۳]
۶-۴- قانون‌مداری
قانون مداری مورد تأکید اسلام است. پیامبر اکرم (ص) با درک عمیق از نقش قانون و قانون مداری در تمدن سازی، می فرمودند که:  «اقوام و ملل پیشین که دچار سقوط و انقراض شدند، به آن سبب بود که در اجرای حدود الهی تبعیض روا داشتند، حدود را بر بینوایان جاری ساختند و توانمندان را به حال خود وانهادند»[۶۴] در رویکرد دینی، اجرای حدود الهی نسبت به افراد دور و نزدیک، و حکم بر طبق کتاب خدا در خشنودی و غضب و تقسیم عادلانه میان سیاه و سفید. عامل رستگاری دنیا و آخرت است. [۶۵]حاکم اسلامی نیز موظف به اجرای دستورات خدا در جامعه است. [۶۶]
۶-۵- امنیت
امنیت نخستین شرط زندگی اجتماعی است. کاربرد متعدد این واژه در قرآن کریم نشانگر اهمیت آن است.[۶۷] امنیت، اساس بهترین مظاهر فرهنگ و تمدن اسلامی،[۶۸] نخستین تقاضای ابراهیم  خلیل (ع) هنگام بنای کعبه،[۶۹] انگیزه ساخت سد معروف ذوالقرنین،[۷۰] دلیل هجرت پیامبر اکرم (ص) از مکه به یثرب،[۷۱] و یکی از اهداف حکومت اسلامی است.[۷۲] در فقه اسلامی شدیدترین مجازات‌ها برای اخلال گران امنیت اجتماعی اعتبار شده است.[۷۳]
پیامبر اکرم (ص) ، اقدامات متعددی در راستای تأمین امنیت انجام داد: انعقاد قرارداد صلح با همسایگان،[۷۴] امضای پیمان زندگی مسالمت‌آمیز با یهودیان مدینه،[۷۵] عقد برادری میان اوس و خزرج،[۷۶] پیمان همبستگی ملی مسلمانان،[۷۷] تلاش در راستای پیوند برادری میان مسلمانان،[۷۸] اهتمام به وحدت،[۷۹] و هشدار نسبت به پیامدهای تفرقه[۸۰]
از جمله آنهاست. در اثر اقدامات شایسته رسول اکرم (ص)، قبایل انحصارطلب به جامعه‌ای ایثارگر ؛[۸۱] مردمان بی فرهنگ به امت با فرهنگ ؛[۸۲] دستانی متخاصم به ید واحد؛[۸۳] و آسیب ناپذیر[۸۴]  تبدیل گشت.
افزون بر مؤلفه‌های مشترک میان همه تمدن‌ها، تمدن اسلامی از ویژگی‌هایی همانند خدامحوری، حق‌مداری، عدالت‌گستری، حاکمیت اخلاق و کرامت انسانی‌ و مانند آن، برخوردار است.[۸۵] در مدنیت اسلامی و تمدن مورد نظر مسلمانان، «توحید»، تعالی انسان، احترام به مقدسات در درجه نخست قرار دارد. به تناسب تجلی روح توحید و ولایت در طراحی و بازسازی تمدن اسلامی، مفاهیم قدسی نیز حضور و ظهور می یابد. این مهم در معماری مساجد و شهر ها، در هنر و ادبیات، در همه ابعاد با نظمی خاص و مراتبی ویژه تجلی می یابد.[۸۶]

۷-  جلوه‌های تمدن اسلامی

دین محمد دینی معقول، جدی، پاک و دوستدار بشریت است[۸۷]  در تاریخ ملتی را نمی توان یافت که مانند مسلمانان در دیگران تأثیر گذار بوده باشد، زیرا ملت‌هایی که به نحوی با آن‌ها ارتباط پیدا کردند تمدن آنان را پذیرا شدند.[۸۸]در این فرصت، به برخی جلوه های تمدن اسلامی اشاره می کنیم:
  ۱ـ۷. عزت‌
تمدن مبتنی بر  دین و عقلانیت و دانش و اخلاق، عزت آفرین است. عزت به معنای صلابت، غیرت و حالتی است که انسان و ملتی را مقاوم و شکست ناپذیر می سازد. تمدن توحیدی عزت آفرین است. زیرا،خداوند عزیز است،[۸۹]  تمام خزائن هستی از آن او است،[۹۰] هر کس عزتی کسب می کند از برکت دریای بی انتهای اوست.[۹۱] در پرتو الهامات عزت آفرین قرآن، رسول خدا و مسلمانان صدر اسلام در سخت‌ترین اوضاع و شرایط حیات سیاسی و معنوی خود، لحظه ای دچار تردید نشدند. چرا که آنها یقین داشتند که مرگ و زندگی، عزت و ذلت به دست خداست. این فرمایش نبوی است: «اگر دستم را تا مرفق در دهان اژدها فرو ببرم، نزدم محبوب‌تر است تا چیزی از تازه به دوران رسیده ها، طلب کنم».[۹۲]

۲ـ۷. استقلال

استقلال و خود اتکایی خاستگاه قرآنی دارد. مسلمانان با الهام گرفتن از آیه «لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا»[۹۳] باید تلاش کنند تا استقلال جامعه اسلامی را در ابعاد گوناگون سیاسی، [۹۴] فرهنگی،[۹۵]  اقتصادی[۹۶] و نظامی آن تأمین کنند. سیره رسول اکرم (ص) و رفتار مسلمانان صدر اسلام می تواند الهام بخش بیداری اسلامی باشد.

۳ـ۷. آزادی

آزادی در اندیشه توحیدی جایگاهی ویژه دارد. قرآن کریم، تأمین موهبت آزادی در جهت حیات معقول انسان را، جزء فلسفه های بعثت انبیا بر می شمارد. پیامبر اسلام (ص) نیک می دانست که در شرایط خفقان استبداد، ابتکار و خلاقیت و شکل گیری تمدن امکان پذیر نیست. لذا تلاش کرد هر گونه بار سنگین معنوی و انواع زنجیر های بت پرستی و خرافات، عادات و رسوم غلط، جهل و نادانی، تبعیضات طبقاتی، قوانین نادرست، و سیطره طاغوتیان را از دوش انسان ها بردارد[۹۷]و پیام آزادی بخش اسلام[۹۸]را جهانیان اعلام نماید.
به فرموده امام علی علیه السلام، «خداوند محمد را به حق برانگیخت تا انسان ها را از بت پرستی و پیروی شیطان باز داشته داده و به پیروی و پرستش خدا دعوت کند.»[۹۹]

۴ـ۷. دانش گستری  

اسلام در جامعه ای ظهور کرد که مردم آن از جهل و بی سوادی به شدت رنج می بردند. در سرزمین حجاز فقط ۱۷ نفر سواد خواندن و نوشتن داشتند.[۱۰۰] انقلاب فرهنگی صدر اسلام از شگفتی های تاریخ است. پیامبر اکرم (ص) در مدت سیزده سال در مکه به تعلیم و تربیت و نشر فرهنگ و عقاید اسلامی پرداخت و اصحاب خود را چنان آموزش داد که بعد از هجرت در مدینه، پایه گذاران اصلی حکومت اسلامی شدند یعنی انقلاب سیاسی و اجتماعی و نظام اسلامی بر پایه های همان انقلاب فرهنگی تأسیس شد.
انقلاب فرهنگی صدر اسلام خاستگاه قرآنی داشت. فلسفه آفرینش دانش گستری[۱۰۱] و هدف بعثت پیامبر (ص) نیز تعلیم و تربیت است.[۱۰۲] روایات نبوی ضمن مذمت جهل و نادانی؛[۱۰۳] علم آموزی را امری واجب،[۱۰۴] حسنه، صدقه، تسبیح و جهاد[۱۰۵] دانسته و عالمان را ارجمندترین انسان‌ها معرفی می کند؛[۱۰۶]  ظهور اسلام با خواندن و نوشتن،[۱۰۷] سوگند قرآن کریم به قلم،[۱۰۸] و تکریم دانشمندان،[۱۰۹] نشانه اعجاز این دین مبین در اصلاح فرهنگ و پی ریزی تمدن است.
روش قرآن کریم در امر به ژرف‌نگری،[۱۱۰] خرد ورزی،[۱۱۱] قرائت،[۱۱۲] کتابت،[۱۱۳] تمجید از علم[۱۱۴] و عالمان،[۱۱۵] از یک سو؛ و سیره پیامبر اسلام (ص) در وجوب همگانی تحصیل علم،[۱۱۶] توصیه به دانش آموزی در شرایط سنی مطلوب،[۱۱۷] ضرورت تحصیل علم در هر زمان[۱۱۸] و در هر شرایط،[۱۱۹] تحمل مشکلات علم آموزی،[۱۲۰] تشویق مسلمانان به حکمت اندوزی از هرکسی،[۱۲۱] لعن و نکوهش کتمان کنندگان دانش،[۱۲۲]و آزادی اسیران جنگ بدر در قبال آموزش به ده نفر مسلمان[۱۲۳] از سوی دیگر؛ موجب نهضت علمی شکوهمندی در قلمرو اسلام گردید؛ علم‌آموزی در موضوعات مختلف تأسیس مدارس، وکتابخانه‌‌ ‌ها[۱۲۴] از برکات این نهضت علمی و جلوه هایی از تمدن اسلامی است که به تدریج جهانی شد.
از نظر نویسنده تاریخ تمدن، اسلام طی پنج قرن از (سال ۸۱ تا ۵۹۷ هـ ق) برابر با (۷۰۰ تا ۱۲۰۰ م) از لحاظ نیرو و نظم، بسط قلمرو حکومت، تصفیه اخلاق و رفتار، سطح زندگانی، وضع قوانین منصفانه انسانی، تساهل دینی، دانشوری، علم طب و فلسفه، پیشاهنگ جهان بوده است[۱۲۵] و اروپای مسیحی، غذاها، شربت‌ها و دارو و درمان، اسلحه، استفاده از نشان‌های مخصوص خانوادگی، سلیقه و انگیزه هنری، ابزار فنون صنعت و تجارت، و قوانین راه‌های دریایی را از اسلام فراگرفت و غالباً کلمات آن را نیز از مسلمانان اقتباس کردند.[۱۲۶] چنانکه «وات» مسلمانان را نمایندگان یک تمدن با دستاوردهای بزرگ می‌داند[۱۲۷] و «بریفولت» در کتاب «ساخته شدن بشریت» می گوید: «علم بزرگترین سهمی است که تمدن عرب ( اسلام) به جهان جدید بخشیده است.» [۱۲۸]

۸- عوامل انحطاط تمدن اسلامی

ایجاد و اعتلای تمدن همانند دیگر پدیده‌های اجتماعی، تابع یک سری عوامل و شرایطی خاص می باشد که فقدان آنها می تواند رکود و انحطاط تمدن را در پی داشته باشد. عوامل و پیش‌زمینه‌‌های مانع شکل‌گیری تمدن اسلامی یا رکود و انحطاط آن را می توان به دو بخش تقسیم کرد:
الف) عوامل درونی: بررسی عوامل درونی انحطاط تمدن اسلامی در این فرصت مقدور نیست. لذا به فهرست کردن آنها بسنده می کنیم: استبداد حکام، جهالت و بیخبری توده مسلمان و عقب ماندگی آنها از کاروان علم و تمدن، نفوذ عقاید خرافی در اندیشه مسلمانان و فاصله گرفتن آنها از اسلام نخستین، اختلافات مذهبی،[۱۲۹] و تفسیر نادرست برخی از مفاهیم اسلامی[۱۳۰] از جمله عوامل درونی انحطاط تمدن اسلامی اند.
ب) عوامل بیرونی: نفوذ استعمار غربی و فعالیت‌های تخریبی دشمنان اسلام، مهم ترین عامل بیرونی تهدید کننده فرهنگ و تمدن اسلامی است که اغلب به صورت تهاجم نظامی، سیاسی و فرهنگی بروز می‌ یابد. البته خطر تهاجم فرهنگی به مراتب بیشتر است و مقابله با آن، امری دشوار می‌نماید. چرا که در جبهه فرهنگی، دشمن، ابزار کار، هدف و شیوه کار تا حدی زیاد ناشناخته است. دشمن در این جبهه تا آنجا پیش می‌‌رود که برخی، دشمن را دوست پنداشته، و فعالیت‌های مرموزانه او را، فعالیتی بشردوستانه می‌پندارند.[۱۳۱]
پیامبر اکرم (ص) در زمان حیاتش، با عوامل رکود و انحطاط تمدن مبارزه کرد. تدبیر و درایت آن حضرت، در عصر خلافت نیز تا حدودی الهام بخش بود و مسلمانان نسبت به عوامل پیشرفت و انحطاط جامعه اسلامی مراقبتی ویژه اعمال می‌کردند. به تناسب فاصله زمانی جامعه اسلامی از عصر رسالت و خلافت، تمدن اسلامی به تدریج رو به انحطاط نهاد.

۹- شرایط احیای تمدن اسلامی
 با توجه به شاخص های بیداری اسلامی، اگر مسلمانان با شناخت عمیق از مولفه ها و شرایط پیدایش و اعتلای تمدن اسلامی، به روند تکاملی بیداری اسلامی ادامه دهند، به طور قطع، احیای تمدن اسلامی اتفاق خواهد افتاد.  شرایط و مولفه های اساسی احیای تمدن اسلامی عبارتند از:
۹-۱-  بازگشت حقیقی به قرآن
فاصله گرفتن عمیق مسلمانان از حقیقت قرآن، واقعیت زندگی در کشور های اسلامی و اندیشه و رفتار مسلمانان ، از مهم ترین عوامل انحطاط و مانع بازگشت حقیقی به اسلام به شمار می رود. همان گونه که رفتار مسلمانان صدر اسلام (مؤمنان واقعی) مهم ترین عامل گسترش اسلام و پدیداری تمدن با عظمت اسلامی در جهان گردید، رفتار مسلمانان امروز با توجه به عقب افتادگی علمی، اخلاقی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی مهم ترین مانع روی آوردن جهانیان به اسلام است.[۱۳۲]
 سید جمال الدین چاره درد های جهان اسلام را در بازگشت به اسلام نخستین (قرآن و سنت) تشخیص داد و بر پیراستن خرافات از آن تأکید داشت.[۱۳۳] قرآن کریم، اسلام را دین کامل و تنها دین برگزیده خداوند معرفی می کند؛[۱۳۴]و هیچ دینی غیر از اسلام را بر نمی تابد.[۱۳۵] اسلام دین سیاست و حکومت است. دینی که زندگی بشر را طبق یک برنامه الهی تنظیم می کند: خواست الهی در همه امور از قبیل سیاست، اقتصاد، امور اجتماعی و فکری و اخلاقی و هنری و دیگر مظاهر تمدن، موضوعیت دارد. اراده خداوند بر حاکمیت جهانی اسلام است، هرچند دشمنان برای نابودی آن متوسل به مکر و فریب شوند.[۱۳۶] خدایی که مدیر و مدبر جهان است و اراده او بالاتر از همه اراده هاست.[۱۳۷]
مقام معظم رهبری جمهوری اسلامی ایران، با کوله باری از تجربه بزرگ انقلاب اسلامی، در همایش بیداری اسلامی خطاب به شرکت کنندگان جهان اسلام فرمودند:
« توصیه‌هایی را بر اساس تجربه‌ی عینی خودمان در ایران و آنچه از مطالعه‌ی دقیق دیگر کشورها به دست آمده است، در معرض دید و تشخیص و انتخاب شما می گذارم. شک نیست که شرایط ملت ها و کشورها در همه چیز یکسان نیست، ولی بیناتی وجود دارد که می تواند برای همه مفید باشد.
اولین سخن آن است که با توکل به خداوند و اعتماد و حسن ظن به وعده‌های مؤکد نصرت الهی در قرآن و به کارگیری خرد و عزم و شجاعت، می توان بر همه‌ی این موانع فائق آمد و پیروزمندانه از آنها عبور کرد. البته کاری که شما بدان همت گماشته‌اید، بسی بزرگ و سرنوشت‌ساز است. پس باید زحمات بزرگ را هم به خاطر آن تحمل کرد. امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) در خطبه‌ای فرموده است: « فانّ اللَّه لم یقصم جبّاری دهر قطّ الّا بعد تمهیل و رخاء و لم یجبر عظم أحد من الامم الّا بعد أزل و بلاء و فی دون ما استقبلتم من عتب و ما استدبرتم من خطب معتبر؛ خدا هرگز جباران دنیا را درهم نشکسته مگر پس از آنکه مهلت های لازم و نعمت های فراوان بخشید، و هرگز استخوان شکسته ملتی را بازسازی نفرمود مگر پس از آزمایش ها و تحمل مشکلات. مردم! در سختی هایی که با آن روبرو هستید و مشکلاتی که پشت سر گذاردید، درس های عبرت فراوان وجود دارد»[۱۳۸]
توصیه‌ی مهم آن است که خود را همواره در میدان بدانید: «فاذا فرغت فانصب».[۱۳۹] همیشه خداوند را حاضر و کمک‌کار خود بدانید: «و الی ربّک فارغب».[۱۴۰] و پیروزیها ما را دچار غرور و غفلت نکند: «اذا جاء نصراللَّه و الفتح و رأیت النّاس یدخلون فی دین اللَّه افواجاً فسبّح بحمد ربّک واستغفره انه کان توابا».[۱۴۱] اینها پشتوانه‌های حقیقی‌یک ملت مؤمن است.»[۱۴۲]
واگلری، استاد ادبیات عرب و تاریخ تمدن اسلامی در دانشگاه «ناپل» ایتالیا در باره قرآن کریم چنین اظهار می‌دارد:
« ما در این کتاب (قرآن) مخزن‌ها و ذخایری از علوم می‌بینیم که فوق ظرفیت و استعداد با هوش‌ترین اشخاص و بزرگ‌ترین فیلسوفان و قوی‌ترین مردان قانون و سیاست است. ما را شگفتی و حیرت از دینی است که نه تنها نظریه‌ای را دنبال می‌کند که با نیازمندی‌های بشر سازگار است و شریعتی را ایجاد می‌کند که از عالی‌ترین قوانین تشکیل می‌شود و انسان می‌تواند در پناه آن زندگی کند. بلکه از این حدود نیز گام را فراتر می‌نهد و فلسفه حیات را نیز عرضه می‌دارد... و شریعت که به منزله قانون اسلامی به شمار می‌رود، فقط از آداب و تشریفات شکل نمی‌گیرد، بلکه تمام مظاهر حیات اجتماعی و شخصی نیز از احکام آن پیروی می‌کند.»[۱۴۳]
درک و تبیین این واقعیت که عقب افتادگی و ناتوانی جهان اسلام به خاطر پیروی از اسلام نیست بلکه معلول دوری از اسلام و انحراف از صراط مستقیم قرآن است، جزء رسالت امروز بیدارگران اقالیم قبله است. اسلام را باید از سرچشمه زلال آن یعنی قرآن کریم و سنت رسول الله و ائمه معصومین (ع) دریافت. مسلمانانی که برای نخستین بار اسلام را بر اساس کتاب و سنت در عرصه زندگی پیاده کردند، در تمدن سازی باعث شگفتی تاریخ شدند.  
 توفیق شگفت انگیز امام خمینی «ر» بنیانگذار انقلاب اسلامی، در بیداری اسلامی، احیای اندیشه امت، بسیج مسلمانان و اندیشمندان جهان اسلام، مرهون شناخت دقیق و عمیق ایشان از اسلام و هدایت افکار عمومی به توانایی اسلام در اداره جامعه است. برغم توطئه های دراز مدت بیگانگان، ایشان توانست اعتماد از دست رفته مسلمانان را به آنان باز گرداند و این باور را در امت اسلامی ایجاد نماید که آزادی، استقلال، پیشرفت و عزت واقعی فقط در پرتو اسلام تحقق پذیر است (لله العزه و لرسوله و للمؤمنین)[۱۴۴]
از دیدگاه امام خمینی، «اسلام و حکومت اسلامی پدیده الهی است که با بکار بستن آن سعادت فرزندان خود را در دنیا و آخرت به بالاترین وجه تأمین می کند و قدرت آن را دارد که قلم سرخ بر ستمگریها و چپاولگریها و فساد ها و تجاوز ها بکشد و انسان ها را به کمال مطلوب خود برساند و مکتبی است که برخلاف مکتب های غیر توحیدی در تمام شئون فردی و اجتماعی و مادی و معنوی و فرهنگی و سیاسی و نظامی و اقتصادی دخالت و نظارت دارد و از هیچ نکته، ولو بسیار ناچیز که در تربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادی و معنوی نقش دارد، فروگذار ننموده است؛ و موانع سر راه تکامل را در اجتماع و فرد گوشزد نموده و به رفع آنها کوشیده است.»[۱۴۵]
از نظر «نهرو» دانشمند و سیاستمدار فقید هندی، « سرگذشت عرب و داستان اینکه چگونه به سرعت در آسیا و اروپا و آفریقا توسعه یافتند و فرهنگ و تمدن عالی و بزرگی را به وجود آوردند یکی از شگفتی های تاریخ بشری می باشد، نیرو و فکر تازه ای که عرب ها را بیدار ساخت و ایشان را از اعتماد به نفس و قدرت سرشار ساخت، اسلام بود.»[۱۴۶]
 
۹-۲- اقتدا به سیره رسول الله
از نظر قرآن کریم، پیامبر گرامی اسلام در همه زمینه ها، از جمله تمدن سازی الگو و الهام بخش است: «لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه لمن کان یرجوا الله و الیوم الاخر و ذکر الله کثیرا؛ برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی است، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار زیاد می کند»[۱۴۷]
علامه طباطبایی «ره» تبیین زیبایی در تفسیر آیه شریفه ارائه کرده است: « کلمه اسوه به معنای اقتدا و پیروی است، و اسوه در مورد رسول خدا عبارت است از پیروی او.  این وظیفه همیشه ثابت است، و شما همیشه باید به آن جناب تأسی کنید.»[۱۴۸]
بر اساس فرمایش قرآن کریم، پیروی از سیره رسول الله (ص) بهترین شیوه تبلیغ حق و بازگشت به اسلام است. شناخت و تبیین سیره ایشان از نیاز های مبرم زمان بیداری اسلامی است. چرا که تقویت و تداوم نهضت اسلامی تا حاکمیت اسلام و احیای تمدن اسلامی فقط با الهام گرفتن از اقدامات ارزنده رسول الله (ص) امکان پذیر است. همان گونه که محتوا، زیبایی، شور انگیزی، جاذبه، و عمق قرآن (معجزه پیامبر اکرم) عامل اصلی نفوذ و توسعه سریع اسلام است. پس از قرآن، شخصیت پیغمبر اکرم (ص)، سیره و رفتار،[۱۴۹] طرز دعوت،[۱۵۰] نوع رهبری و مدیریت ایشان،[۱۵۱] عامل دوم توسعه و نفوذ اسلام است، تاریخ نیز آن را تأیید می کند.[۱۵۲]  
۹-۳- اهتمام به وحدت
اخوت اسلامی یکی از شعار های عمیق، اصیل، ریشه دار و موثر قرآنی است که بر اساس آن، مسلمانان از هر نژاد و رنگ و با هر زبان در اطراف و اکناف جهان، باید احساس عمیق برادری کنند.[۱۵۳] با توجه به نقش اعجاز آمیز اتحاد در بقای ملت ها و اعتلای تمدن ها، قرآن کریم با اهتمام ویژه نسبت به مسأله اتحاد و مبارزه با هر گونه تفرقه، مبذول داشته است.[۱۵۴] پیامبر اکرم (ص) برغم گستردگی زمینه های اختلاف در صدر اسلام، با تدبیر و درایت خاص، توانست اتحاد نیرومندی را در مدینه ایجاد نماید.
آری! « ... محمد یک نفر عرب ساده، قبایل پراکنده کوچک و برهنه و گرسنه کشور خودش را مبدل به یک جامعه فشرده و با انضباط نموده و در میان ملل روی زمین آنها را با صفات و اخلاق تازه ای معرفی کرد، و در کمتر از سی سال، این طرز و روش امپراطور قسطنطنیه را مغلوب کرد، و سلاطین ایران را از بین برد، سوریه و مصر و بین النهرین را تسخیر کرد و دامنه فتوحاتش را از اقیانوس تا کرانه دریای خزر و تا رود سیحون بسط داد.»[۱۵۵]
مقام معظم رهبری فرمودند: « توصیه‌ی مهم دیگر پرهیز از اختلافات مذهبی، قومی، نژادی، قبیله‌ای و مرزی است. تفاوت ها را به رسمیت بشناسید و آن را مدیریت کنید. تفاهم میان مذاهب اسلامی کلید نجات است. آنها که آتش تفرقه‌ی مذهبی را با تکفیر این و آن دامن می زنند، اگر خودشان هم ندانند، مزدور و عمله‌ی شیطانند.»[۱۵۶]
برغم اهتمام و گفتگوهایی که در باره اثر اعجازآمیز اتحاد در پیشرفت اهداف اجتماعی و سربلندی اجتماعات گفته شده است، می توان گفت هنوز اثر واقعی آن شناخته نشده است. امروز سدهای عظیمی در نقاط مختلف جهان برپا شده که مبدأ تولید بزرگ ترین نیرو های صنعتی است و سرزمین های وسیعی را زیر پوشش آبیاری و روشنایی خود قرار داده است، اگر درست فکر کنیم می بینیم این قدرت عظیم چیزی جز نتیجه به هم پیوستن قدرت های ناچیز دانه های باران نیست، آنگاه به اهمیت اتحاد و کوشش های دسته جمعی انسانها واقف می شویم.[۱۵۷]
۹-۴- نظام سازی
بدون تردید، در روند پیروزی بیداری اسلامی، نخستین اقدام لازم و ضروری، نظام سازی است. چنانکه پیامبر اکرم (ص) در اولین اقدام  سرنوشت ساز، برای سر و سامان دادن امور جامعه اسلامی، نظام سازی کرد و حکومت تأسیس کرد. 
نظام (system) واژه استعاری برای حکومت یا سبک حکومت است؛ مجموعه عناصری که به شکل معینی پیوند می یابد و یک نوع کل واحد را به وجود می آورند یا عبارت است از اجتماع اصول و قواعد مربوط به یک موضوع و مرتبط بهم به شکلی که تشکیل یک نظریه یا مکتب را بدهد.[۱۵۸] در بحث بیداری اسلامی، منظور از نظام سازی الگو برداری از حکومت نبوی، تأسیس نظام بر پایه دین و عقلانیت  و متناسب با شرایط زمان و مکان و اجتناب  از مدلهای حکومتی متداول شرقی  و غربی  است. با در نظر داشتن آرمان ها و شعار های انقلابیون در کشور های اسلامی، بهترین گزینه در بحث نظام سازی الگوی « مردم سالاری دینی» یعنی تأسیس حکومت اسلامی بر پایه خواست مردم است. نظامی که در آن زمامداران با رأی مردم برگزیده می شوند و ارزشها و اصول حاکم بر جامعه، اصول مبتنی بر معرفت و شریعت اسلامی است. عنایت به این نکته لازم است که مردم سالاری دینی اسلامی هیچ نسبتی با دموکراسی غربی ندارد.
 بیدارگران جهان اسلام برای نظام سازی، قانون نویسی و سروسامان دادن اوضاع و شرایط در راستای اهداف و مصالح جهان اسلام بایستی از قرآن کریم و سیره نبوی الهام بگیرند.
قرآن کریم خطاب به پیامبر می فرماید: «یا أیّها النّبیّ اتّق اللَّه و لا تطع الکافرین و المنافقین انّ اللَّه کان علیماً حکیماً. واتّبع ما یوحی الیک من ربّک انّ اللَّه کان بما تعملون خبیراً. و توکّل علی‌اللَّه و کفی باللَّه وکیلاً؛ ای پیامبر تقوای الهی پیشه کن و از کافران و منافقان اطاعت مکن که خداوند علیم و حکیم است. و از آنچه از سوی پروردگارت به تو وحی می شود پیروی کن که خداوند به آنچه انجام می دهید، آگاه است و برخدا توکل کن و همین بس که خداوند حافظ و مدافع [انسان» باشد.»[۱۵۹]
 از نظر مقام معظم رهبری «آیات مزبور، دستورالعمل کامل و کارسازی است برای همیشه و بویژه در این برهه‌ی حساس و سرنوشت‌ساز. خطاب به پیامبر اکرم (صلّی اللَّه علیه و آله و سلم) است، ولی در واقع، مخاطب آن همه مسلمانان  است. در این آیات، تقوا با همان معنی  بلند و گسترده‌اش، اولین توصیه است، و سپس سرپیچیدن از فرمانبری کافران و منافقان، و پیروی از وحی الهی، و سرانجام توکل و اعتماد به خداوند.»[۱۶۰]
آری! انقلابیون بیدار و بیداران انقلابی در مسیر مبارزه رهایی­بخش، نخست باید تقوی و پرهیزکاری را پیشه کنند. حقیقت «تقوی» همان احساس مسئولیت درونی است که انگیزه هدایت و بهره­گیری از آیات الهی و زمینه­ساز هر برنامه تکاملی و حرکت سازنده است. چنانکه اطاعت بیگانگان و بی­اعتنایی به هیمنه پوشالی ابرقدرت ها نیز از آثار تقوی است. تقوی همانند منشور تابنده است که مجاهدان بیداری را گام به گام هدایت می کند و به آنان گوشزد می کند که خطرناک ترین توطئه در مسیر بیداری اسلا می، پیشنهاد های سازشکارانه مخالفان است. انقلابیون باید مواظب باشند که اعتنا به طرح های پیشنهادی بیگانگان نقطه آغاز انحراف از مسیر مستقیم بیداری اسلامی است. زیرا، فرمان خداوند مبنی بر اجتناب از اطاعت مخالفان، ناشی از علم و حکمت است. خدای علیم و حکیم می داند که سازشکاری و تبعیت از پیشنهاد های دشمنان اسلام مصائب دردناک و مفاسد بی شماری را به دنبال دارد. بنابراین، تنها راه نجات از توطئه های بیگانگان و نیل به پیروزی نهایی، پیروی از وحی الهی است.  یعنی طاغوت زدایی شرط اساسی تأسیس نظام الهی و حاکمیت ارزش های دینی، در جامعه است. « دیو چو بیرون رود، فرشته در آید». از آنجا که در مسیر بیداری اسلامی، موانع و کارشکنی ها و توطئه های پیچیده و گوناگون،   وجود دارد، بیدار گران باید فقط برخدا توکل کنند و از توطئه دشمنان نترسند و مطمئن باشند که خداوند حافظ و مدافع و یاری دهنده مجاهدان بیداری است  

۹-۵- شناسایی آسیب ها و خطرها
شناسایی آسیب ها و خطر های بیداری اسلامی از موضوعاتی است که نیازمند مواظبت و بصیرت جدی است.  کشتی بیداری اسلامی برای رهایی از امواج فتنه ها و خطر ها و لنگر انداختن در ساحل نجات، نیازمند راهنمایان بصیر و کشتیبانان ماهری است که با بصیرت و سعه صدر انقلابی، فرعون های درونی و برونی را شناسایی و به مردم خود معرفی نمایند. چرا که خطر ها و آسیب های بیداری اسلامی همانند اصل انقلاب اسلامی، بسیار پیچیده و طاقت فرسا می نماید. تجربه انقلاب اسلامی در صدر اسلام، آسیب ها و خطرات عصر رسالت، از یک سو، بصیرت پیامبر اکرم (ص) اطاعت پذیری اصحاب و یاران حضرت، ایثار و فداکاری های مهاجرین و انصار در رویارویی با آسیب های انقلاب، از سوی دیگر؛  و همین طور تجربه انقلاب اسلامی در ایران، بصیرت امام خمینی نسبت به خطرات و آسیب ها و هدایت انقلاب به ساحل نجات، اطاعت پذیری مردم ایران از دستورات امام، می تواند الگو های هدایتگر بیداری اسلامی معاصر باشند.
از یاد بردن اصول و اهداف بیداری، کاهش انگیزه ها، سست شدن عزم ها، دنیا طلبی و غنیمت جویی، غرور ناروا، غفلت از توطئه ها، اعتماد به بیگانگان، تفرقه و اختلاف، از مهم ترین خطر ها و آفات بیداری اسلامی است که اگر به درستی رصد نشود و تدبیری برای مبارزه با آن ها اندیشیده نشود، می توانند به عنوان عامل بازدارنده عمل نموده و فرصت های پدید آمده را تبدیل به تهدید نماید. چرا که دشمنان بیداری اسلامی به هیچ تحمل به نتیجه رسیدن بیداری اسلامی را ندارند و تلاش می کنند از هر طریق ممکن، بیداری اسلامی را به نفع خود مصادره نمایند. خلاصه، پیامد غفلت از آسیب های بیداری اسلامی جز تمدن سوزی نخواهد بود.
رهبر فرزانه انقلاب با الهام گرفتن از قرآن کریم و یک عمر تجربه انقلابی، همانند طبیب حاذق، آسیب ها و مصونیت سازی های بیداری اسلامی را چنین بیان می کند:« در موضوع آسیب‌ها و خطرها، نخست باید تأکید کنم که خطر هست، ولی راه مصونیت از آن نیز هست. توجه به خطر نباید ملت ها را بترساند. بگذارید دشمنانتان از شما بترسند و بدانید که : «انّ کید الشّیطان کان ضعیفا؛ همانا نقشه شیطان [همانند قدرتش] ضعیف است».[۱۶۱] خداوند درباره‌ی گروهی از مجاهدان صدر اسلام می‌فرماید: «الّذین قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایماناً و قالوا حسبنا اللَّه و نعم الوکیل. فانقلبوا بنعمة من اللَّه و فضل لّم یمسسهم سوء و اتّبعوا رضوان اللَّه و اللَّه ذو فضل عظیم؛ اینها کسانی بودن که [بعضی از] مردم به آنان گفتند که: مردم [= لشکر دشمن] برای [حمله به] شما اجتماع کرده اند؛ از آنها بترسید، اما این سخن بر ایمان شان افزود، و گفتند: خدا ما را کافی است و او بهترین حامی ماست. به همین جهت، آنها [از این میدان] با نعمت و فضل پروردگار باز گشتند؛ در حالی که هیچ ناراحتی به آنان نرسید؛ و از رضای خدا پیروی کردند؛ و خداوند دارای فضل و بخشش بزرگی است.»[۱۶۲]
ایشان آسیب‌های بیداری اسلامی را به دو دسته می‌کنند:
الف) آسیب های درونی:  «آسیب هایی که ریشه درونی دارند. مانند احساس و گمان اینکه با سقوط حاکم وابسته و فاسد و دیکتاتور، کار تمام شد. راحتیِ خیالِ ناشی از احساس پیروزی و به دنبال آن کم شدن انگیزه‌ها و سست شدن عزم‌ها، نخستین خطر است. و آنگاه این خطر مهیب‌تر می‌شود که اشخاص در صدد تصاحب سهم ویژه در غنیمتِ به دست آمده باشند.
ماجرای جنگ اُحد و غنیمت‌جوئی مدافعان تنگه که به شکست مسلمانان انجامید و مجاهدان از سوی خداوند متعال سرزنش شدند، یک نمونه‌ی نمادین است که هرگز نباید از یادها برد. مرعوب شدن از هیمنه ظاهری مستکبران و احساس ترس از آمریکا و دیگر قدرت‌های مداخله‌گر، آسیب دیگری از این دسته است که باید از آن پرهیز کرد. نخبگان شجاع و جوانها باید این ترس را از دلها بیرون کنند.
اعتماد به دشمن و در دام لبخندها و وعده‌ها و حمایت‌های آنها افتادن نیز آسیب بزرگ دیگری است که به طور ویژه باید پیشروان و نخبگان از آن بر حذر باشند. دشمن را با علاماتش در هر لباس باید شناخت و از کید او که در مواردی در پسِ ظاهرِ دوستی و کمک پنهان می‌شود، باید ملت و انقلاب را مصون ساخت. روی دیگر این صفحه، مغرور شدن و دشمن را غافل دانستن است؛ شجاعت را باید با تدبیر و حزم در هم آمیخت. در مقابل شیطان جن و انس، باید همه‌ی ذخائر الهی در وجود خود را به کار گرفت. ایجاد اختلاف و به جان هم انداختن انقلابیون و رخنه در پشت جبهه‌ی مبارزه، نیز آفتی بزرگ است که با همه‌ی توان باید از آن گریخت.»[۱۶۳]
ب) آسیب‌های بیرونی: «منظور آسیب هایی اند که غالباً ملت‌های این منطقه در حوادث گوناگون آزموده‌اند. نخستین آسیب، بر روی کار آوردن عناصری است که خود را متعهد به آمریکا و غرب میدانند. غرب می کوشد پس از سقوط ناگزیر مهره‌های وابسته، اصل سیستم و اهرمهای اصلی قدرت را حفظ کند و سر دیگری را بر روی این بدن بگذارد و بدین وسیله، سلطه‌ی خود را همچنان ادامه دهد. این به معنای هدر رفتن همه‌ی تلاشها و مجاهدتها است. در این مرحله اگر با مقاومت و هوشیاری  مردم مواجه شوند، می کوشند تا بدیل های انحرافی گوناگون در پیش پای نهضت و مردم بگذارند. این سناریو می تواند پیشنهاد مدل‌های حکومتی و قانون اساسی‌هایی باشد  که کشورهای اسلامی را بار دیگر در دام وابستگی فرهنگی و سیاسی و اقتصادی به غرب بیفکند، و می‌تواند نفوذ میان انقلابیون و تقویت مالی و رسانه‌ای یک جریانِ نامطمئن و به حاشیه راندن جریان‌های اصیل در انقلاب باشد. این نیز به معنی بازگرداندن سلطه‌ی غرب و تثبیت مدلهای نوسازی شده‌ی غربی و بیگانه از اصول انقلاب و در نهایت، تسلط آن‌ها بر اوضاع است.
اگر این تاکتیک نیز به نتیجه نرسد، تجربه‌ها به ما میگوید که آنگاه روشهائی چون هرج و مرج و تروریزم و جنگ داخلی میان پیروان ادیان یا قومیت ها یا قبائل و احزاب و یا حتی میان ملت ها و دولت‌های همسایه، و همراه با آن، حصر اقتصادی و تحریم و بلوکه کردن سرمایه‌های ملی و نیز هجوم همه جانبه‌ی تبلیغاتی و رسانه‌ای را در پیش خواهند گرفت. مقصود آنان از این همه، خسته و نومید کردن مردم و مردد و پشیمان کردن مبارزان است، که میدانند در این صورت، شکست دادن انقلاب، ممکن و آسان خواهد شد. ترور نخبگان صالح و مؤثر یا بدنام کردن برخی از آنان و از سوئی خریدن کسانی از سست‌عنصران، نیز در شمار روشهای متداول قدرتهای غربی و مدعیان تمدن و اخلاق است.
خلاصه، برای آنان بازگرداندن ارتجاع و استبداد و حاکمیت وابسته در کشورهای انقلابی، اصلی است که همه‌ی این روشهای کثیف را تجویز میکند.»[۱۶۴]
۹-۶- بازخوانی دایمی اصول انقلاب
 بدون تردید، حفظ و تداوم  بیداری اسلامی به مراتب دشوارتر از اصل آن است. چه بسیار انقلاب هایی که به سرانجام مطلوب نرسیده اند. بازخوانی اصول انقلاب عامل تداوم روحیه انقلابی و مصونیت از خطر ها و آسیب های درونی و بیرونی است. حضرت آیت الله خامنه ای سکاندار انقلاب اسلامی با اهتمام ویژه نسبت به بیداری اسلامی خطاب به بیدار گران جهان اسلام، فرمودند: «توصیه‌ی دیگر، بازخوانی دائمی اصول انقلاب است. شعارها و اصول باید تنقیح و با مبانی و محکمات اسلام تطبیق داده شوند. استقلال، آزادی، عدالت خواهی، تسلیم نشدن در برابر استبداد و استعمار، نفی تبعیض های قومی و نژادی و مذهبی، نفی صریح صهیونیزم؛ اینها ارکان نهضت های امروز کشورهای اسلامی است و همه برگرفته از اسلام و قرآن است.
اصول‌تان را روی کاغذ بنویسید؛ اصالت‌های خود را با حساسیت بالا حفظ کنید؛ نگذارید اصول نظام آینده‌ی شما را دشمنان شما بنویسند؛ نگذارید اصول اسلامی در پای منافع زودگذر قربانی شود. انحراف در انقلاب‌ها، از انحراف در شعارها و هدفها آغاز می شود ... راه حل خود را خود با بهره‌گیری از سرچشمه‌ی فیاض اسلام به دست آورید و نسخه‌های بیگانه را به خودشان پس دهید.[۱۶۵]

  جمع بندی
نتایج حاصل از این پژوهش را می توان به صورت زیر فهرست کرد:
۱. بیداری اسلامی به مثابه مهم ترین تحول اجتماعی ـ سیاسی جهان اسلام، از نیمه دوم قرن بیستم در جهان اسلام آغاز شده و به سرعت رو به گسترش است. تجزیه و تحلیل پدیده عظیم بیداری اسلامی و رابطه آن با  احیای تمدن اسلامی از مسایل حساس و سرنوشت ساز جهان اسلام است. چرا که انتظار مسلمانان نسبت به احیای عظمت اسلام و تمدن اسلامی افزایش یافته است و حقایق رو به افزایش کنونی در دنیای اسلام، حوادث بریده از ریشه‌های تاریخی و زمینه‌های اجتماعی و فکری نیستند تا دشمنان یا سطحی‌نگران بتوانند آن را موجی گذرا و حادثه‌ای در سطح بینگارند و با تحلیل‌های انحرافی و غرض‌آلود، مشعل امید را در دل ملتها خاموش سازند.
۲. تمدن اسلامی سابقه درخشانی در تاریخ تمدن دارد. پیامبر اسلام (ص) در پرتو آموزه های حیات بخش اسلام، انقلاب اجتماعی کاملی در زندگی پیروانش ایجاد و تمدن شکوهمند اسلامی را در یثرب (مدینه النبی)بنیان نهاد. ایشان از همان آغاز رسالت، به شرایط و مولفه های تمدن ساز مانند: نظام ارزشی، دین‌مداری، حکومت، حاکمیت، قانون گرایی، امت سازی، عدالت‌ پروری، دانش گستری، شهر نشینی، و نظایر آن اهتمام ویژه داشتند. تمدن نوپای اسلامی در اثر تلاش جدی مسلمانان ، طی چندین سده، به بار نشست و آثار و برکات آن جهانی شد.
۳. هرچند تمدن اسلامی پس از اعتلا و پویایی بی نظیر، دچار انحطاط گردید، اما احساس بازگشت به اسلام و احیای تمدن اسلامی، همواره در جهان اسلام وجود داشت. نهضت های اسلامی صد ساله اخیر تجلی و تفسیر این احساس ارزشمند است. با توجه به به ماهیت تکاملی اسلام، قانون مندی تمدن اسلامی و روند پر شتاب بیداری اسلامی از یک سو، و ناتوانی تمدن شرق و غرب، اندیشه احیای تمدن اسلامی بار دیگر جوانه زده و انتظار امت اسلامی نسبت به آن عینیت خواهد یافت.
۴. به فرموده مقام معظم رهبری، پیروزی اسلام و احیای تمدن اسلامی وعده حتمی الهی است. شرایط زمان به نفع اسلام و بیداری اسلامی در جریان است که اگر به خوبی مدیریت شود. پیروزی اسلام گرایان در کشور های اسلامی قطعی است. هدف نهائی را باید امت واحده‌ی اسلامی و ایجاد تمدن اسلامی  جدید بر پایه‌ی دین و عقلانیت و علم و اخلاق، قرار داد.
 ۵. ایشان، ضمن تأکید بر بازگشت حقیقی به قرآن، سنت رسول الله (ص) و ائمه معصومین (ع) ، به مثابه مهم ترین مولفه های پیروزی بیداری و احیای تمدن اسلامی؛ اهتمام به وحدت جهانی اسلام، نظام سازی، بازخوانی شعار ها و اصول انقلابی و تطبیق آن با قرآن و سنت و سر انجام آسیب شناسی و مبارزه با آفات بیداری اسلامی، را جزء اولویت های کاری نهضت بیداری اسلامی بر می شمارند.
 
 

 
فهرست منابع
  1. قرآن کریم
  2.      ابن اثیر، عزالدین علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج ۲، بیروت: دار صادر، ۱۳۸۵ ق.
  3.       ابن بابویه، ابو جعفر محمد بن علی (شیخ صدوق)، الخصال، قم: جامعه مدرسین، ۱۴۰۳ ق.
  4.     ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی، تهران: مرکز انتشارات علمی فرهنگی، ۱۳۶۲.
  5.         ابن قیم الجوزی، زاد المعاد فی هدی خیر العباد، ج ۳، چ ۲۷،کویت: موسسه الرساله، ۱۴۱۴ ق.
  6.        ابن هشام، السیره النبویه، ج ۲،قم: دارالکتب ارعلبی، ۱۴۰۹ ق،
  7.           ابوداود سلیمان با اشعث، سنن ابی داود، ج ۲، بیروت: مرکز دار الفکر، بی‌تا.
  8.           احمدی میانجی، علی، مکاتیب الرسول، تهران: دارالحدیث الثقافیه، ۱۴۱۹ق./۱۹۹۱م.
  9.         اخوان کاظمی، بهرام، «راهبردهای اعتلای تمدن و فرهنگ اسلامی و تضمین امنیت فرهنگی»، فصلنامه مطالعات راهبردی، بهار ۷۸، شماره ۳.
  10.  اداره کل پژوهش معاونت سیاسی سازمان صدا و سیما، ارکان تمدن و نقش انقلاب اسلامی در اعتلای مجدد تمدن اسلامی، سال اول، شمارة ۲.
  11.         اسعد عمرانی، مالک بن نبی اندیشمند مصلح، ترجمه صادق آیینه‌وند، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۹.
  12.           اقبال لاهوری، محمد، احیای فکر دینی، ترجمه احمد آرام، تهران: رسالت قلم، بی تا،
  13. امینی، عبد الحسین، الغدیر، ج۸، چ۳، بیروت: دار الکتب العربی، ۱۳۸۷ ق.
  14. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، بیروت: دار الکتب العلمییه، ۱۳۹۸ق.
  15.  پرایس،کریستین، تاریخ هنر اسلامی، ترجمه مسعود رجب رینا، تهران: علمی و فرهنگی، ۱۳۶۴.
  16. جان دیون پرت، عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، ترجمه غلام رضا سعیدی، تهران، اقبال، ۱۳۳۵.
  17. جعفری لنگرودی، محمد جعفر، مبسوط در ترمینولوژی حقوق، ج۳، تهران: کتابخانه گنج دانش، ۱۳۷۸.
  18.        جعفری، محمد تقی، ، شرح نهج البلاغه، ج۵، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۵۹.
  19.       ـــــــــــــــــــــــــــــــ، جعفری، محمد تقی، فرهنگ پیرو و فرهنگ پیشرو، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی،۱۳۷۲. 
  20. جلیل جر، فرهنگ لاروس، ج۱، ترجمه سید حمید طبیبیان، چ ۱۰، تهران: انتشارات امیر کبیر، چاپ سپهر، ۱۳۷۹.
  21. حاجی خلیفه، مصطفی عبدالله، کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون، بیروت: دار الفکر،۱۴۰۲.
  22. حجازی، فخر الدین، نقش پیامبران در تمدن انسان، چ ۲، تهران: بعثت،۱۳۵۲.
  23.         حییم، سلیمان، فرهنگ معاصر انگلیسی ـ فارسی، ج۱، چ ۱۱، تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۶۹.
  24. خامنه ای، سید علی، تهران، سخنرانی ویژه اجلاس بین المللی بیداری اسلامی، ۲۶/۶/۱۳۹۰.
  25.  خسرو شاهی، هادی، اسلام دین آینده جهان، [بی جا]، انتشارات نسل جوان، ۱۳۵۱.
  26. خمینی، روح الله، نگرشی موضوعی بر وصیت نامه سیاسی ـ الهی امام خمینی، چ۱۱، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۷.
  27. دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، قم، آل طه، ۱۳۷۹.
  28. زرین کوب، عبد الحسین، کارنامه اسلام، تهران: امیر کبیر، چ۴، ۱۳۶۹.
  29. زمخشری، جارالله، ابوالقاسم، محمد بن عمر، اساس البلاغه، دار صادر، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹.
  30. سبحانی، جعفر،  فروغ ابدیت، ج۲، قم: دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۳ ش.
  31. ــــــــــــــــــ ، سیمای فرزان‌گان، ج۱، قم: مؤسسه امام صادق (ع)، ۱۳۷۹ ش.
  32. سید قطب، آینده در قلمرو اسلام، ترجمه سید علی خامنه‌ای، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۹.
  33. سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر، ج۲، بیروت: دار الفکر، ۱۴۰۱ ق.
  34. الصفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات الکبری، تهران: موسسه الاعلمی، ۱۴۰۴ ق.
  35.  صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی، قم، کتاب طه، ۱۳۸۷.
  36.  صواف، محمد محمود، نقشه‌های استعمار در راه مبارزه با اسلام، ترجمة سید جواد هشترودی، چ۲، تهران: فراهانی، [بی تا]
  37. طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ج ، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، چ ۲۰ ، قم: انتشارات اسلامی، ۱۳۸۴.
  38.  طبرسی، ابو علی فضل بن حسن، اعلام الوری، قم: آل البیت، ۱۴۱۷ ق.
  39.  طوسی، محمد بن الحسن، الآمال، قم: دار الثقافه، ۱۴۱۴ ق.
  40. العاملی، زین الدین (شهید ثانی)، منیه المرید، [بی جا]، بصیرتی، ۱۴۰۹ق.
  41. عمرانی، اسعد،  مالک بن نبی اندیشمند مصلح، ترجمة صادق آیینه‌وند، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۹
  42. قربانی، زین العابدین، علل پیشرفت اسلام و انحطاط مسلمین، چ۴، تهران: فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۲ ش.
  43.  قطب، محمد، بیداری اسلامی، ترجمه و تقدیم صباح زنگنه، تهران، اطلاعات، ۱۳۷۴.
  44. الکراجکی، محمد بن علی، کنز الفوائد، چ ۲، قم: نشر مصطفوی، ۱۴۱۰ ق،
  45. کریمی، علی، ظهور و سقوط تمدن‌ها از دیدگاه قرآن، چ ، ۲قم:
  46. لعل نهرو، جواهر، نگاهی به تاریخ جهان، ج۱، ترجمه محمود تفضلی، تهران، امیر کبیر، چ ۸، ۱۳۶۶.
  47. لوبون،گوستاو، تمدن اسلام و عرب، ترجمه سیدهاشم حسینی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۴۷.
  48. مبارک، زکی، الملائح النبویه فی الادب العربی، قاهره: بی‌نا، ۱۳۵۴ ق.
  49. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ، بیروت: دار احیاء التراث العربی،چ۳، ۱۴۰۳ .
  50.          مجیر شیبانی، نظام الدین، تاریخ تمدن از آغاز آفرینش تا تمدن مادی، ج۱، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۳۷ ش.
  51. محمد حمید الله نامه‌ها و پیمان‌های سیاسی حضرت محمد و اسناد در صدر اسلام، ترجمة سید محمد حسینی، چ ۲، تهران: سروش،  ۱۳۷۷.
  52. مرتضی، مطهری، بررسی اجمالی نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر، چ۱۱، تهران: صدرا، ۱۳۷۲.
  53. مرتضی، مطهری، مجموعه آثار، ج۱،(انسان و سرنوشت)، چ۵، تهران: صدرا، ۱۳۷۷.
  54.          معین، محمد، فرهنگ فارسی، ج ۱، چ ۱۰، تهران: امیر کبیر، ۱۳۷۵.
  55. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، پیام قرآن، ج۱۰، قم: مدرسه الامام علی بن ابیطالب،  ۱۳۷۴.
  56. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، تفسیر نمونه، ج۱۸، ج۲۳، ج۲۴، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چ ۱۷ و ۱۸، ۱۳۷۸.
  57. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، تفسیر نمونه، ج۳، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ۲۷، ۱۳۷۸.
  58. مکی، محمد کاظم، تمدن اسلامی در عصر عباسیان، تهران، سمت،۱۳۸۳.
  59.           منیر البعلبکی، موسوعه المورد، ج۳، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۸۰م.
  60.  مونتگمری وات، تأثیر اسلام بر قرون وسطی، ترجمه و توضیح حسین عبدالمحمدی، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۷۸.
  61. میرچا، الیاده، دین پژوهی، ج۱، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، تهران، پژوهشگاه علوم اسلامی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۵.
  62.          نبوی مرتضی و محمد حسین ملایری، جوامع تمدن ساز: پویایی و میرایی تمدن‌ها، مجلس و پِژوهش، سال دوم، ش۷، فروردین۱۳۷۳.
  63.        نجفی، موسی: مراتب ظهور فلسفه سیاست در تمدن اسلامی، تهران، موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، ۱۳۸۲.
  64. نوایی، علی اکبر، نظریه دولت دینی، تهران: معارف، ۱۳۸۱.
  65. نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۸، چ ۲، بیروت: آل البیت، ۱۴۰۹ ق،
  66. واگلری، لوراواکچیا، پیشرفت سریع اسلام، ترجمه غلام رضا سعیدی، چ ۲، تهران: انتشار، ۱۳۴۴.
  67. ولایتی، علی اکبر ، فرهنگ و تمدن اسلامی، تهران: دفتر نشر معارف، ۱۳۸۳.
  68.          ولایتی، علی اکبر، پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، ج۱، تهران: وزارت امور خارجه، ۱۳۸۰.
  69. ولتر،  اسلام از نظر ولتر، ترجمه جواد حدیدی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، چ ۳، ۱۳۷۴ .
  70. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج۱، ترجمه احمد آرام و همکاران، تهران: انقلاب اسلامی، ۱۳۶۵.
  71.            ویل دورانت،، تاریخ تمدن، ج۴، ترجمه ابوالقاسم پاینده و دیگران، تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چ۳، ۱۳۷۱ .
  72. الهندی، محمد تقی، کنز العمال فی سنن الاقوال والافعال، بیروت: الرساله، چ۵، ۱۴۰۵ق.
  73.         هنری لوکاس، تاریخ تمدن، ج۱، ترجمه عبد الحسین آذرنگ، تهران: کیهان، ۱۳۶۶.
 
 
 

[۱] . خامنه ای، سید علی (مقام معظم رهبری)، سخنرانی ویژه اجلاس بین المللی بیداری اسلامی، تهران، ۲۶/۶/.۱۳۹۰
[۲] . همان.
[۳] . موسوی خمینی، روح الله: (امام)، نگرشی موضوعی بر وصیت نامه سیاسی ـ الهی امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چ۱۱، ۱۳۸۷، ص۴۰ و ۱۵۰.
[۴] . خامنه ای، سید علی، پیشین.
[۵] . همان.
[۶] . قطب، محمد بیداری اسلامی، ترجمه و تقدیم صباح زنگنه، تهران: اطلاعات، ۱۳۷۴، ص۷.
[۷] . ابراهیم (۱۴)/۲۴.
[۸] . خامنه ای، سید علی، پیشین.
[۹] . مجیر شیبانی، نظام الدین، تاریخ تمدن از آغاز آفرینش تا تمدن مادی، ج۱، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۳۷، ص۵.
[۱۰] . جر، خلیل، فرهنگ لاروس، ج۱، ترجمه سید حمید طبیبیان، تهران، امیر کبیر، چ ۱۰، ص۶۵۳.
[۱۱] . زمخشری، ابوالقاسم، محمد، اساس البلاغه، بیروت، دار صادر، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م،ص۱۳۰. محمد کاظم مکی، تمدن اسلامی در عصر عباسیان، ترجمه محمد سپهری، تهران، سمت،۱۳۸۳، ص۱۴.
[۱۲] . همان، ص۱۵.
[۱۳] . حییم، سلیمان، فرهنگ معاصر انگلیسی ـ فارسی، ج۱، تهران: فرهنگ معاصر، چ ۱۵، ۱۳۶۹ ، ص۲۳۵.
[۱۴] . معین، محمد، فرهنگ فارسی، ج ۱، تهران، امیر کبیر، چ ۱۰، ۱۳۷۵، ص۱۱۳۹.
[۱۵] . ابن خلدون، عبد الرحمن، مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی، تهران: مرکز انتشارات علمی فرهنگی، ۱۳۶۲، ص۷۳.
[۱۶] . اسعد عمرانی، مالک بن نبی اندیشمند مصلح، ترجمه صادق آیینه‌وند، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۹، ص۹ ـ ۱۸۹؛ علی اکبر ولایتی، پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، ج۱، تهران: وزارت امور خارجه، ۱۳۸۰، ص۲۹ ـ ۳۲؛ بهرام اخوان کاظمی، «راهبردهای اعتلای تمدن و فرهنگ اسلامی و تضمین امنیت فرهنگی»، فصلنامه مطالعات راهبردی، بهار ۷۸،ع شماره ۳، ص۷۵.
[۱۷] . ویل‌دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه احمد آرام و همکاران، ج۱، تهران: انقلاب اسلامی، ۱۳۶۵، ص۳.
[۱۸] . هنری لوکاس، تاریخ تمدن، ج۱، ترجمه عبد الحسین آذرنگ، تهران: کیهان، ۱۳۶۶، ص۷ ـ ۱۶.
[۱۹] . نبوی، مرتضی و ملایری، محمد حسین، جوامع تمدن ساز، پویایی و میرایی تمدنها، مجلس و پِژوهشٰ ، سال دوم، ش۷، فروردین۱۳۷۳،ص۱۶-۹.
[۲۰] . البعلبکی، منیر، موسوعه المورد، ج۳، ص۲۸.
[۲۱] . جعفری، محمد تقی، فرهنگ پیرو  و فرهنگ پیشرو، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۲، ص۷۳ـ۱۱.
[۲۲] . حییم، سلیمان، پیشین، ص۳۳۰.
[۲۳] . جعفری، محمد تقی، فرهنگ پیرو  و فرهنگ پیشرو، پیشین، ص۵۰.
[۲۴] . جعفری، محمد تقی، شرح نهج البلاغه، ج۵، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۵۹، ص۱۶۱.
[۲۵] . ولایتی، علی اکبر، پیشین، ص۳۳.
[۲۶] . صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصه های تمدن نبوی، قم، کتاب طه، ۱۳۸۷، ص ۱۸.
[۲۷] . الیاده، میرچا، دین پژوهی، ج۱، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، تهران، پژوهشگاه علوم اسلامی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۵، ص۳۷۱.
[۲۸] . حجازی، فخر الدین، نقش پیامبران در تمدن انسان، تهران، بعثت، چ۲، ۱۳۵۲، ص۵۷.
[۲۹] . قطب، محمد، آینده در قلمرو اسلام، ترجمه سید علی خامنه‌ای، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۹، ص۱۲۳.
[۳۰] . سبحانی، جعفر، سیمای فرزانگان، ج۱، چاپ اول، قم: مؤسسه امام صادق (ع)، ۱۳۷۹ ش.، ص۳۶۷.
[۳۱] . ویل‌دورانت، پیشین، ص۶۶.
[۳۲] . ویل دورانت، پیشین، ج۱، ص۳.
[۳۳] . ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، پیشین، ص۷۵ـ۶.
[۳۴] . نوایی، علی اکبر، نظریه دولت دینی، چاپ اول، تهران: معارف، ۱۳۸۱، ص۱۹۵ ـ ۳۰۱.
[۳۵] . ولایتی، علی اکبر، فرهنگ و تمدن اسلامی، تهران: دفتر نشر معارف، ۱۳۸۳، ص۲۰.
[۳۶] . همان، ص۳۳ ـ ۳۸.
[۳۷] . جعفری لنگرودی، محمد جعفر، مبسوط در ترمینولوژی حقوق، ج۳، تهران، کتابخانه گنج دانش، ۱۳۷۸، ص ۱۷۵۵.
[۳۸] . ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد پیشین، ص۷۹.
[۳۹] . ولایتی، علی اکبر، پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، ج۱، پیشین، ص ۹۲ به بعد.
[۴۰] . مطهری، مرتضی، بررسی نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر، پیشین، ص۶۴.
[۴۱] . همان، ص ۸۵.
[۴۲] . حدیث ولایت، ج ۲، مجموعه رهنمود های مقام معظم رهبری، تهران، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، ۱۳۷۶، ص ۲۹۶.
[۴۳] . قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل ۱۵۲، ۱۵۳، اصل ۴۳ بند ۸..
[۴۴] . همان، اصل یازدهم.
[۴۵] . همان، اصل ۱۵۴.
[۴۶] . همان، اصل ۱۴.
[۴۷] . همان، اصل ۳ بند ۱۴؛ اصل ۱۳، ۱۴، ۲۶، ۶۴، ۶۷.
 [۴۸] . موسوی خمینی، روح الله ، صحیفه امام: وصیتنامه سیاسی االهی امام خمینی، ص۱۰.
[۴۹] . حجازی، فخر الدین، پیشین، ص۵۸.
[۵۰] . آل عمران (۳)/ ۳۹؛ نساء (۴)/ ۴۱؛ محمد (۴۷)/ ۳۵؛ منافقون (۶۳)/ ۸.
[۵۱] . یونس (۱۰)/ ۶۳.
[۵۲] . محمد (۴۷)/ ۸ ـ ۱۱؛ تغابن (۶۴)/ ۵.
[۵۳] . اعراف (۷)/ ۹۶ و ۱۷۷ ـ ۱۷۴.
[۵۴] . اعراف (۷)/ ۷۲ و ۱۶۶؛ طلاق (۶۵)/ ۹ـ۷؛ ذاریات (۵۱)/ ۴۵ـ۴۱.
[۵۵] . ابن هشام، محمد، السیرة النبویه، ج۲، قم، دار الکتب ارعلبی، ۱۴۰۹ ق، ص۷۳؛ ابن اثیر، عز الدین ابو الحسن علی بن ابی الکرم (الکامل فی التاریخ، ج۲، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ ق، ص۹۵ ـ ۹۸؛ حمید الله، محمد، نامه‌‌ها و پیمان‌های سیاسی حضرت محمد و اسناد در صدر اسلام، ترجمه سید محمد حسینی، چاپ دوم، تهران: سروش،  ۱۳۷۷، ص۸۸ ـ ۹۴.
[۵۶] . ابن هشام، محمد، پیشین، ص۸۱؛ ابن اثیر، پیشین، ص ۹۸ ـ ۱۰۰؛ طبرسی، ابو علی فضل بن حسن، اعلام الوری، ج۱، قم، آل البیت، ۱۴۱۷ ق، صص۱۳۳ ـ ۱۴۴.
[۵۷] . ابن هشام، محمد، پیشین، ص۱۵۰.
[۵۸] . انبیا (۲۱)/۹۲؛ یونس (۱۰)/۱۹؛ بقره (۲)/۲۱۳؛ بقره (۲)/۱۴۲.
[۵۹] . دایره المعارف اونیور سالیس، ماده Islam:
Encyclopaedia Universalis Paris : Encyclopaedia Universalis France SA,۱۹۶۸ , Vol.۹, p.۱۴۸.
[۶۰] . مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، پیام قرآن، ج۱۰، قم، مدرسه الامام علی بن ابیطالب، ۱۳۷۴، ص۱۳.
[۶۱] . حمید الله، محمد، پیشین، ص ۲۷۱ـ. ۱۴۷.
[۶۲] . احمدی میانجی، علی، مکاتیب الرسول، تهران، دارالحدیث الثقافیه، ۱۴۱۹ق./۱۹۹۱م.
[۶۳] . دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، قم، آل طه، ۱۳۷۹، ص ۵۹۱ـ ۵۶۴ ( نامه ۵۳: فرمان امام علی علیه السلام به مالک اشتر)
[۶۴] . نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۸،  بیروت، آل البیت، چ۲، ۱۴۰۹ ق، ص۷.
[۶۵] . همان، ج۷۲، ص۳۴۹.
[۶۶] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۲۷، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چ۳، ۱۴۰۳ق.، ص۲۵۴.
[۶۷] بقره (۲)/۱۲۵؛ عنکبوت (۲۹)/۶۷؛ آل عمران (۳)/۱۵۴؛ قریش (۱۰۶)/۳و۴؛ آل عمران(۳)/۹۷.
[۶۸] . بقره (۲)/ ۲۳۹.
[۶۹] . ابراهیم (۱۴)/۳۵.
[۷۰] . کهف (۱۸)/۹۸ـ۹۲.
[۷۱] . ابن اثیر، پیشین، ج۲، ص  ۱۰۸ ـ ۱۰۱.
[۷۲] . دشتی، محمد، پیشین، ص ۲۴۸، خ ۱۳۱.
[۷۳] . مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، ج ۴، ص ۳۶۲ـ ۳۵۸. ( ذیل آیه ۳۳ سوره مایده.)
[۷۴] . سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، ج۲، قم: دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۳ ش، ص۱۹۵.
[۷۵] . ابن هشام، محمد، پیشین، ج۱، ص۵۰۳.
[۷۶] . ابن قیم الجوزی، زاد المعاد فی هدی خییر العباد، ج۳، کویت: مؤسسه الرساله، چ۲۷،  ۱۴۱۴  ق؛ ص۶۳.
[۷۷] . ابوداود، سلیمان، سنن ابی داود، ج۲، بیروت: مرکز دار الفکر، بی‌تا، ص۱۲۹، بند ۲۹۲۶.
[۷۸] . حجرات (۴۹)/ ۱۰.
[۷۹] . آل عمران (۳)/ ۱۰۳.
[۸۰] . مجلسی، محمد باقر، پیشین،ج۲۷، ص۶۷ : «من فارق جماعة المسلمین فقد خلع رقبة الاسلام عن عنقه»
[۸۱] . حشر (۵۷)/ ۹.
[۸۲] . نساء (۴)/ ۱۴۶ و ۱۷۵.
[۸۳] . آل عمران (۳)/ ۱۰۳.
[۸۴] . مجلسی، محمد باقر، پیشین، ج۲۷، ص۶۹.
[۸۵] . سبحانی، جعفر، سیمای فرزانگان، پیشین، ج۱، ص۳۷۶ ـ ۳۶۷ .
[۸۶] . نجفی، موسی، مراتب ظهور فلسفه سیایت در تمدن اسلامی، تهران، موسسه فرهنگی دانش و اندیشه سیاسی معاصر،۱۳۸۲، ص۲۲ـ۲۱.
[۸۷]  ولتر، اسلام از نظر ولتر، ترجمه جواد حدیدی، تهران، توس، چ۳، ۱۳۷۴، ص۸۷ ـ ۱۹۳.
[۸۸]. لوبون،گوستاو، تمدن اسلام و عرب، ترجمه سیدهاشم حسینی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۴۷، ص ۷۰۱.
[۸۹] . فاطر (۳۵)/۱۰: من کان یرید العزه فلله العزه جمیعا.
[۹۰] . منافقون (۶۳)/۷: و لله خزائن السماوات و الارض ولکن المنافقون لا یفقهون.
[۹۱] . مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، ج۱۸، ص ۱۹۳(ذیل آیه ۱۰ سوره فاطر)
[۹۲] . مجلسی، محمد باقر، پیشین، ج۷۴، ص۶۰.یا علی! لإن أدخل یدی فی فم التنین الی المرفق احبّ إلی من أن أسأل من لم یکن ثم کان؛
[۹۳] . نساء (۴)/ ۱۴۱.
[۹۴] . نور (۲۴)/ ۳۵.
[۹۵] . مائده (۵)/ ۴۸: ولا تتّبع أهواءهم عما جائک من الحق؛ انعام (۶)/ ۱۰۶: اتّبع ما اُوحِی إلیک من ربِّک ... وأعرض عن المشرکین؛
[۹۵] . بقره (۲)/ ۱۴۴:.قد نری تقلُّب وجهک فی السماء فلنولینّک قبلة ترضیها فولّ وجهک شطر المسجد الحرام وحیث ما کنتم فولوا وجوهکم شطره،
[۹۶] . نوری، میرزا حسین، پیشین، ج۱۳، ص۲۴ :« من أکل من کدِّ یده حلالا فتحت له الأبواب من الجنة»
[۹۷] . اعراف (۶)/ ۱۵۷:ویضع عنهم إصرهم والأأغلال التی کانت علیهم.
[۹۸] . آل عمران (۳)/ ۶۴: لایتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله، آل عمران (۳)/ ۶۴.
[۹۹] . دشتی، محمد، پیشین، ص ۲۶۸ ، خطبه ۱۴۷: فبعث الله محمداً بالحق لیخرج عباده من عبادة الأوثان الی عبادته ومن طاعة الشیطان الی طاعته.
[۱۰۰] . بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، فتوح البلدان، بیروت: دار الکتب العلمیه، ۱۳۹۸ ق، ص۶۵۴ ـ ۶۵۹.
[۱۰۱] . طلاق (۶۵)/۱۲.
[۱۰۲] . بقره (۲)/۱۵۱.
[۱۰۳] . طوسی، محمد بن حسن، الامالی، قم، دار الثقافه، ۱۴۱۴ ق، ص۳۷۷، حدیث ۸۰۸.
[۱۰۴] . همان، ص۴۸۸، حدیث ۱۰۶۹.
[۱۰۵] . ابن بابویه القمی، ابو جعفر محمد بن علی بن الحسین (شیخ صدوق)، الخصال، قم، جامعة مدرسین، ۱۴۰۳ ق، ص۵۲۲.
[۱۰۶] . طوسی، محمد بن الحسن، الامالی، پیشین، ص۲۷، حدیث ۴.
[۱۰۷] . علق (۹۶)/ ۱ ـ ۵: اقرأ بإسم ربّک الذی خلق ... اقرء وربک الاکرم، الذی علم بالقلم، علم الانسان ما لم یعلم.
[۱۰۸] . قلم (۶۸)/ ۱.
[۱۰۹] . زمر (۳۹)/ ۹؛ مجادله (۵۸)/ ۱۱.
[۱۱۰] . بقره (۲)/ ۲۱۹؛ ص(۳۸)/ ۲۹.
[۱۱۱] . نور (۲۴)/ ۶۱؛ روم (۳۰)/ ۲۴.
[۱۱۲] . مزمل (۷۳)/ ۲۰؛ علق (۹۶)/ ۳.
[۱۱۳] . بقره (۲)/ ۲۸۲.
[۱۱۴] . بقره (۲)/ ۲۶۹.
[۱۱۵] . زمر (۳۹)/ ۹؛ مجادله (۵۸)/ ۱۱.
[۱۱۶] . نوری، میرزا حسین، پیشین، ج۱۷، ص۲۴۹طلب العلم فریضة علی کل مسلم ومسلمة؛.
[۱۱۷] . الکراجکی، محمد بن علی، کنز الفوائد، قم: نشر مصطفوی، چ۲، ۱۴۱۰ ق، ص۱۴۷.
[۱۱۸] . حاجی خلیفه، کشف الظنون، بیروت: دار احیاء التراث العربی، بی‌تا، ص۷۸ « اطلبوا العلم من المهد الی اللحد»
[۱۱۹] . الصفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات الکبری، تهران، مؤسسه الاعلمی، ۱۴۰۴ ق، ص۱۴۷.
[۱۲۰] . الحر العاملی، محمد بن الحسن، پیشین، ج۱۸، ص۲۱۴.
[۱۲۱] . العاملی، زین الدین بن علی (شهید ثانی)، منیة المرید، بی‌جا، بصیرتی، ۱۴۰۹ ق، ص۱۷۳: « الحکمة ضالة المؤمن فحیث وجدها فهو احقّ بها»
[۱۲۲] . امینی، عبد الحسین، الغدیر، ج۸، بیروت: دار الکتب العربی، چ۳،  ۱۳۸۷ ق، ص۱۵۳؛ سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر، ج۲، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ ق، ص۲۶۶.
[۱۲۳] . زرین کوب، عبد الحسین، کارنامه اسلام، تهران، امیر کبیر، چ۴، ۱۳۶۹، ص۲۶.
[۱۲۴] . ولایتی، علی اکبر، پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، پیشین، ص ۳۱۸ ـ ۱۶۲. زرین کوب، عبد الحسین، پیشین، ص۱۰۷ ـ ۵۲ . مبارک، زکی، الملائح النبویه فی الادب العربی، قاهره: بی‌نا، ۱۳۵۴ ق، ص ۱۳۵ـ ۳۹ .
[۱۲۵]. دورانت، ویل، تاریخ تمدن، ج۴، ترجمه ابوالقاسم پاینده و دیگران، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چ۳، ۱۳۷۱، ص ۴۳۲.
[۱۲۶]. همان، ص ۴۳۳.
 [۱۲۷]. وات، مونتگمری، تأثیر اسلام بر اروپای قرون وسطی، ص ۱۰.
[۱۲۸] .  اقبال لاهوری، محمد، احیای فکر دینی، ترجمه احمد آرام، تهران، رسالت قلم، بی تا، ص۱۵۰ـ۱۴۹.
[۱۲۹] . مطهری، مرتضی، بررسی اجمالی نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر، ، تهران، صدرا، چ۱۱،۱۳۷۲، ص ۲۰. ولایتی، علی اکبر، فرهنگ و تمدن اسلامی، پیشین، ص ۱۴۹ـ ۱۳۷؛ کریمی، علی، ظهور و سقوط تمدن‌ها از دیدگاه قرآن، ، قم، مرتضی، چ ۲، بی‌تا، ص ۳۷۷ ـ ۳۰۱ ؛ قربانی، زین العابدین، علل پیشرفت اسلام و انحطاط مسلمین، تهران، فرهنگ اسلامی، چ۴، ۱۳۷۲، ص ۴۳۱ ـ ۴۱۲.
 
[۱۳۰] . مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱،(انسان و سرنوشت)، چ۵، تهران، صدرا، ۱۳۷۷، ص۳۷۷.
[۱۳۱] . صواف، محمد محمود، نقشه‌های استعمار در راه مبارزه با اسلام، ترجمه سید جواد هشترودی، تهران، فراهانی، چ ۲بی‌‌تا، ص۲۶۹ به بعد؛ قربانی، زین العابدین، پیشین، ص ۴۷۰ ـ ۴۳۲ .
[۱۳۲] . قطب، محمد، بیداری اسلامی، ترجمه و تقدیم صباح زنگنه، تهران، اطلاعات، ۱۳۷۴، ص ۲۱۶.
[۱۳۳] . مطهری، مرتضی، بررسی نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر، پیشین، ص۲۱.
[۱۳۴] . آل عمران (۳)/۱۹: ان الدین عند الله الاسلام.
[۱۳۵] . آل عمران (۳)/۸۵.
[۱۳۶] . صف (۶۱)/۸و۹.
[۱۳۷] . یوسف(۱۲)/۲۱؛ قصص (۲۸)/۴۸؛ بقره (۲)/۱۱۷.
[۱۳۸] . دشتی، محمد، پیشین، خطبه ۸۸.
[۱۳۹] .الشرح (۹۴)/۷.
[۱۴۰] . الشرح (۹۴)/۸.
[۱۴۱] . النصر (۱۱۰)/۳ـ۱.
[۱۴۲] . خامنه ای، سید علی، پیشین.
            [۱۴۳]. واگلری، لوراواکچیا، پیشرفت سریع اسلام، ترجمه غلام رضا سعیدی، ص ۵۳.
[۱۴۴] . منافقون (۶۳)/۸.
[۱۴۵] . موسوی خمینی، روح الله، پیشین، ص۱۰، فراز دوم.
[۱۴۶] . لعل نهرو، جواهر، نگاهی به تاریخ جهان، ج۱،ترجمه محمود تفضلی، تهران، امیر کبیر، چ ۸، ۱۳۶۶، ص۲۹۰.
[۱۴۷] . احزاب (۳۳)/۲۱.
[۱۴۸] . طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ج ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، قم، انتشارات اسلامی، چ ۲۰ ، ۱۳۸۴، ص۱۴۶.
[۱۴۹] . آل عمران (۳)/۱۵۹.
[۱۵۰] . نحل (۱۱)/۱۲۵.
[۱۵۱] . آل عمران (۳)/۱۵۹: فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک
[۱۵۲] . لعل نهرو، جواهر، پیشین، ص ۲۹۳.
[۱۵۳] . حجرات (۴۹)/۱۰: انما المؤمن اخوه
[۱۵۴] . آل عمران (۳)/۱۰۳.
[۱۵۵] . جان دیون پرت، عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، ترجمه سید غلام رضا سعیدی، ص۷۷.
[۱۵۶] . خامنه ای، سید علی، پیشین.
[۱۵۷] . مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، ج۳، ص۴۶ـ۴۵.
[۱۵۸] . آقا بخشی، علی، افشاری راد، مینو، فرهنگ علوم سیاسی، تهران، چاپار، چ۲، ۱۳۸۶، ص ۶۷۱.
[۱۵۹] . احزاب (۳۳)/۳ـ۱.
[۱۶۰] . خامنه ای، سید علی، پیشین.  
[۱۶۱] . نساء (۴)/۷۶.
[۱۶۲] . آل عمران (۳)/۱۷۴ـ۱۷۳.
[۱۶۳] . خامنه ای، سید علی، پیشین.
[۱۶۴] . همان.
[۱۶۴] . همان
[۱۶۵] . همان.