• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1392/08/21

قطره قطره آب از مشت تو ریخت / منصور نورائی


 
https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_moharam2/images/home/rect-1-n.gif یک
دیوان عشق مدحت آل محمد است
خلد و جنان عنایت آل محمد است
جز حبّ‌شان به حشر متاعی نمی‌خرند
لطف خدا ولایت آل محمد است
 
https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_moharam2/images/home/rect-1-n.gif دو
قرار دل بی‌قرار منی تو
به هنگام غم غمگسار منی تو
برای خود ار کس نگاری گرفته
به جان تو تنها نگار منی تو
وجودم سراپاست چون شام تاریک
مه روشن شام تار منی تو
چو تنها شدم من ز تنهای دوران
به صدقم یقین شد که یار منی تو
زهی بخت سعدم اگر از تلطف
ببینم شبی در کنار منی تو
 
https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_moharam2/images/home/rect-1-n.gif سه
آسمان‌ها سوگوار کیستند؟
خیمه‌ها چشم‌انتظار کیستند؟
 
باغبان غنچه‌های یاس کو؟
بچه‌ها آخر عمو عباس کو؟
 
ای برادر! این منم عباس تو
تا که هستم زنده دارم پاس تو
 
آمدم اهل تو را یاری کنم
تا سپاهت را علمداری کنم
 
هین مباد اهل حرم در تاب و تب
من بمانم زنده و تو تشنه‌لب
 
رخصتم ده تا دل از جان برکَنم
حمله آرم خیل دشمن بشکنم
 
آه از آن ساعت که فخر کائنات
مشک را پر کرد از آب فرات
 
آب را در مشت خود کرد و نخورد
سمت خیل تشنگانش خواست برد
 
در فرات افتاد آن‌جا عکس ماه
آه ای عباس ای عباس آه
 
قطره قطره آب از مشت تو ریخت
خون شد و از لای انگشت تو ریخت
 
https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_moharam2/images/home/rect-1-n.gif چهار
گرچه دشمن راه را بر من ز هر سو بسته بود
داغ‌ها پی در پی و غم‌ها به هم پیوسته بود
 
آمدم تا این دم آخر ببندم چشم تو
لیک پیش از من عدو با تیر چشمت بسته بود
 
بس شهید آورده‌ام از رزمگاه تا خیمه‌گاه
بود سرتاپای من خونین و زینب خسته بود
 
هرچه کوشیدم که در بر گیرمت ممکن نشد
بس که دشمن جمله اعضایت ز هم بگسسته بود
 
https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_moharam2/images/home/rect-1-n.gif پنج
کیمیایی است عجب تعزیه‌داری حسین
که نباید ز کسی منت اکسیر کشید
 
https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_moharam2/images/home/rect-1-n.gif شش
گر من آلوده‌دامنم چه عجب
همه عالم گواه عصمت اوست
من و دل گر فنا شویم چه باک
غرض اندر میان سلامت اوست