1370/02/03
بیانات در دیدار وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامى و نمایندگان فرهنگى جمهورى اسلامى ایران در خارج از کشور
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
اوّلاً به برادران عزیز خیرمقدم و خستهنباشید عرض میکنم. همان طور که جناب آقاى خاتمى اشاره کردند،(۲) این مسئولیّت بسیار بزرگى است و شما که با تلاشهاى خودتان در یک محیط نامأنوس و نامساعد از لحاظ عوامل تلاش فرهنگى قرار دارید و یقیناً سیاستهاى استکبار جهانى ــ محسوس و نامحسوس ــ کاملاً سینهبهسینهى شما است و شاید بشود گفت که کمتر جایى است یا جایى نیست که تلاشى مؤثّر از سوى جمهورى اسلامى انجام بگیرد و دشمن یعنى اردوگاه کفر و استکبار جهانى روى آن حسّاس نباشد و تلاشى در مقابل آن در حدّ توانش انجام ندهد ــ با این شرایط مشغول کار هستید ــ حقیقتاً درخورد(۳) تمجید و ستایش و تقدیر هستید. مطالب در باب کار فرهنگى و اهمّیّت آن هر چه گفته بشود، تکرار گفتهشدهها است و پیام انقلاب و اصل ایصال(۴) این پیام که از اصول مسلّم اسلامى است، یک نکته بیش نیست: تبلیغ؛ یعنى رساندن ــ اَّلَّذینَ یُبَلِّغونَ رِسالٰتِ الله ــ(۵) یعنى حجابها را، مانعها را درنَوردیدن و سخن حق را به مرکزى که باید برسد، رساندن؛ هر چه گفته بشود، حولوحوش همین یک نکته است. و همه چیز یا بسیارى از چیزها در این زمینهها گفته شده و نوشته شده.
آنچه من میتوانم عرض بکنم، این است که شما مقایسه کنید وضعیّتى را که متوقّع است از یک سو، و وضعیّتى را که [کشور] شما یعنى جمهورى اسلامى در آن قرار دارد از سوى دیگر. نتیجهى این مقایسه باید ما را متنبّه کند به شیوههاى نو و کارهاى نشده یا تصحیح کارهاى شده؛ یک بازنگرى و خودنگرى و محاسبهى نفْس اینجا لازم است. به نظر من ارزیابى درست از آنچه متوقّع است که مورد ملاحظه قرار بگیرد، امر مهمّى است. در فضائى که همهى عوامل، علیه گرایش ایمانى و دینى به طور کلّى و اسلامى به طور ویژه بوده و ملّتها علىرغم این عوامل مخالف، تشنه و مشتاق شنیدن سخن معنوى و روحانى بودند، یک غریو(۶) پُرطنینِ صادقانهى قوىاى بلند شده و به خاطر صدقش، به خاطر اخلاص گویندهاش، به خاطر پشتوانههاى عملىاش ــ که نشان داده فقط حرف نیست ــ به خاطر دشمنىِ چهرههاى زشت دنیا با آن ــ چهرهى استکبار، چهرهى ارتجاع، چهرهى زراندوزان ــ به خاطر عوامل گوناگونى از این جمله که گفته شد، این غریو در دلهاى ملّتها بخصوص ملّتهاى مسلمان یک جایگاه و تأثیر حقیقى و نسبتاً عمیق به وجود آورده، به طورى که از اوّل انقلاب تا الان هر جا که ایادى انقلاب و عوامل انقلاب از قبیل من و شما پا گذاشتیم، دیدیم آن غریو و صاحب آن غریو پیش از ما آنجا رفته.
من خودم در اوایل انقلاب رفتم هند(۷) و تقریباً به عمدهى مراکز فرهنگى ـ سیاسى هند در آن روز سر زدم؛ هر جا پا گذاشتم، دیدم که امام پیش از ما آنجا است؛ انقلاب پیش از ما آنجا است. ما که رفتیم، مردمْ ما را تحویل گرفتند، چون نمایندهى این کانون بودیم. نه اینکه مردمى باشند بىخبر و ما برویم آنجا بگوییم: مردم! چنین حادثهاى اتّفاق افتاده. هنوز هم همینطور است. شما در این کشورهایى که نمایندگى نداریم، براى بار اوّل که وارد میشوید، اگر توفیق پیدا کنید و خودتان را به محافل مردمىِ متوقّع برسانید ــ حالا آن گروههایى را که از این مسائل دورند نمیگوییم؛ محافل دانشجویى، محافل روشنفکرى، محافل انسانهاى متعهّد و دلسوز و مخلص ــ اگر بروید آنجا، مىبینید که این پیام قبل از شما رفته آنجا. بنده در سفرهایى که در دورههاى مختلف به جاهاى گوناگون داشتم، بلااستثنا در همهى کشورها ــ اعمّ از کشورهاى اسلامى و غیر اسلامى، حتّى کشورهاى کمونیستى ــ این را دیدم.
خب ببینید، پس قوّت نفوذ آن چشمه، اینقدر بود که بدون اینکه مبلّغى درست کند و جایى برود، کسى را گسیل کرده باشد یا لشکر تبلیغاتى از قبیل آن میسیونهایى که خبر دارید مسیحىها و مارکسیستها و دیگران و جاهاى دیگر [مانند] احزاب و جمعیّتها میفرستادند عوامل خودشان را، حتّى بدون اینکه جزوهاى و نوشتهاى ــ در یک جاهایى حتّى یک سطر ــ ما فرستاده باشیم یعنى دستگاه بتواند ادّعا کند که ما آنجا قبلاً مردم را توجیه کرده بودیم، بدون اینها این پیام مثل هواى بهار، مثل نسیم سحر، مثل عطر گل، مرزها را در نوردیده و رفته. من وقتى آن سالها در آن اوایل، اینها را میدیدم، حقیقتاً این تصویر در ذهن من مجسّم میشد که در یک باغى، بوتهى گل پُربرکتى که افشان شده از گل، عطر این گل نمیگوید «اینجا درِ باغ بسته است، من اجازه ندارم بروم بیرون؛ اینجا سیم خاردارِ این باغ است، من حق ندارم از آن بگذرم»؛ فضا را پُر کرده. این حقیقتاً همیشه در ذهن بنده مجسّم میشد؛ انطباع(۸) واقعیّت بود. شما کدام ایده، مکتب، فکر، شخصیّت، فریاد و دعوت را در دنیا سراغ دارید که یک چنین زمینهى مستعدّى داشته باشد که ما داشتیم و انقلاب ما و امام ما و فریاد او و عمل او و امّتش داشت؟
خب، حالا باید ما به عنوان یک تشکیلات چهکار کنیم؟ در یک چنین زمینهى مساعدى باید چهکار میکردیم؟ باید چهکار میشد؟ بلافاصله یک سازماندهى قوى، آدمهاى کارآمد، بروند آنچه را شده سازماندهى کنند و تعمیق کنند؛ این را ما لازم داشتیم. یعنى آنجا ما احتیاج نداشتیم پیام را ببریم؛ ما لازم بود کارى کنیم که آنچه خود رفته، آنجا عمق پیدا کند؛ چون تعمیق، کارْ لازم دارد؛ عمق، آنجورى حاصل نمیشود؛ آن فقط یک طرح زمینه است و بر روى آن زمینه آن وقت بایستى کار ظریف و دقیق انجام داد.
دستگاههاى تبلیغاتى جمهورى اسلامى، دوازده سال در یک چنین زمینهاى کار کردند. حالا شما که خودتان کارشناس این مسائل هستید ــ که امثال من اگر بخواهیم از واقعیّتها مطّلع شویم، لابد به امثال شماها مراجعه میکنیم که به ما بگویید چه خبر است ــ قضاوت کنید؛ آیا ما در این دوازده سال در آن زمینهى فیّاض و جوشان و همهگیر و جذّاب و پُرجاذبه توانستهایم بازار رواجى براى این کالا ایجاد کنیم، آن را عمق ببخشیم یا نه. حالا واقعیّتها دیگر به عهدهى شما است؛ [امّا] برداشت من ــ در حدّى که از قضایا مطّلعم ــ این است که نه، کارایى ما با آن زمینهى مساعد متناسب نبوده. نه اینکه این گناه کسى باشد؛ بحث این نیست؛ خب یک سرمایهاى را میریزند در اختیار یک تشکیلاتى؛ این تشکیلات میتواند با ده میلیون کاسبى و تجارت کند، ناگهان ده میلیارد میریزند در اختیارش؛ خب معلوم است که نمیتواند کار کند؛ این گناه کسى نیست.
مقایسهى بین این دو ــ بین آنچه باید و آنچه هست ــ ما را بایستى وادار کند به اینکه برویم سراغ اینکه نقصهاى ما کجا است؛ کمبودها را بایستى جستجوگرانه، با وسواس، بدون اغماض رسیدگى کنیم که چه اشکالى در کار ما بوده؛ آیا خطوط موازى در کار تبلیغ و نبودن کانون واحد مؤثّر بوده؟ ممکن است؛ آیا نابلدى کارگزاران مؤثّر بوده؟ ممکن است؛ آیا وجود تعارض بین دستگاههاى مباشرِ کار در آن کشورِ متوقّفٌفیه مؤثّر است؟ ممکن است؛ آیا درست نشناختن رشتهکارهاى با اولویّت ــ کار اولویّت سه را در [درجهی] یک قرار دادن، کار اولویّت یک را در [درجهی] سه قرار دادن و عدم رعایت تسلسل مطالب ــ مؤثّر است؟ ممکن است؛ آیا کمبودها و امکانات مالى مؤثّر است؟ ممکن است؛ آیا وجود دشمنها و دستگاههاى تبلیغاتىِ کارآمد و مجهّز آنها ــ که پشتوانههاى استکبار جهانى را دارد ــ و مزاحمت و مانند اینها مؤثّر است؟ ممکن است؛ و چیزهاى دیگر؛ و اولىٰ این است که بگوییم همهى اینها با همدیگر مؤثّر است؛ همهی اینها بوده: کمبود پول داشتیم، کمبود آدم داشتیم ــ خب الان مثلاً این تعدادى که ما نماینده داریم در کشورها، تعدادِ لازم که نیست؛ چند برابرِ این لازم است ــ لابد امکانات نیست؛ امکانات انسانى و مادّى و تجهیزاتى قاعدتاً کمبود داریم، نیست. باید بنشینیم مثل یک حسابگر، یک مغز متفکّر، یک جدول درست کنیم؛ این کمبودها را در این جدول بگذاریم، ببینیم کدام از اختیار ما خارج است و کدام تحت اختیار ما است؛ آنهایى که تحت اختیار ما است، بگوییم: حالا این یکى را همّت بگماریم برطرف کنیم، این دوّمى را همّت بگماریم برطرف کنیم، این سوّمى را برطرف کنیم؛ غفلت در کار جایز نیست.
ما از اوّل گفتهایم که واجههى انقلاب یعنى آن بخش نمادین انقلاب و چهرهى بیرونى انقلاب، چهرهى فرهنگى است؛ سیاست ما هم مقهور فرهنگ ما است ــ ما که نخواستیم دیانتمان را از سیاست جدا کنیم ــ فرهنگ ما، ساختهشدهى تاریخ ما است؛ ساختهشدهى مکتب ما است؛ ساختهشدهى انقلاب ما است. خب با این ادّعاى بزرگ، مردم از ما توقّعات دارند. در طول این چند سال گذشته، کمتر موردى است که این روشنفکرهاى معتقد به جمهورى اسلامى و وفادار به جمهورى اسلامى از کشورهاى مختلف عربى و آسیایى بیایند با بنده ملاقات کنند، الّا اینکه هر کدام آمدند، در زمینهى تبلیغ فرهنگى ما، بعضى از نواقص را گوشزد کردند. ما باید دانهدانهی این نواقص را جدّى بگیریم. در به کار گماشتن آدمهایى که براى این کار میفرستیم، عنصر نگرش انقلابى، عنصر فرهنگى بودن ــ باید فرهنگى باشد ــ عنصر عقل، و بالاتر از همهى اینها عنصر تقوا ــ واقعاً تکلیف را حس کند ــ باید در نظر گرفته بشود. یک چنین آدمى برود آنجا، نگاه کند بینى و بینالله ببیند با این امکاناتى که دارد، چهکار میتواند بکند. باز هم مردم تشنهاند. علىرغم همهى مخالفتهایى که با جمهورى اسلامى شده و سمپاشىها و تبلیغات زهرآگین که ناشى از خصومت عمیق اردوگاه استکبار با اسلام است ــ بحث اسلام است، بحث ایران اصلاً مطرح نیست ــ با وجود اینها که ممکن بود تأثیرات زیادى روى افکار مردمى بگذارد، در عین حال، هنوز وفادارى ملّتها به ما زیاد است.
یک سفرى هم بنده رفتم خارج ــ چند کشور را میخواستم بروم(۹) ــ قبل از آن سفر یک حادثهاى در سطح جهانى و بینالمللى براى ما اتّفاق افتاده بود که این تبلیغات صهیونیستى و آمریکایى و استکبارى دست گرفته بودند علیه جمهورى اسلامى. من خدمت امام که رفتم براى خداحافظى و گرفتن رهنمود و سفارشهایى که معمولاً ایشان میفرمودند [برای] هر سفرى که ما میرفتیم، گفتم اتّفاقاً در آستانهى سفر ما این قضیّه هم اتّفاق افتاد و دولتها حسابى حسّاسند روى ما. ایشان یک کلمه گفتند بله، لکن ملّتها با شما هستند؛ و من در همان سفر، این حرف را بوضوح ــ که با صد استدلال نمیشد اینجورى واضح براى من ثابت بشود ــ مشاهده کردم. همیشه همینجور بوده؛ ملّتها با ما هستند، دل ملّتها اینجا است، مشروط بر اینکه از ما تجاوبى(۱۰) مشاهده کنند؛ ببینند گوش ما میشنود و دلمان مىاندیشد و قواى مختلفمان به آنها پاسخ میدهد. اگر این را احساس بکنند، امیدشان بیشتر میشود.
[قواعد] کار را رعایت کنید. از جملهى چیزهایى که بسیار مهم است، رعایت سیاستهاى رسمى اعلامشدهى جمهورى اسلامى است در خارج؛ هر جا هستید. مبادا یک سلیقهى شخصى در ذهن شما و عمل شما و زبان شما غلبه کند بر آنچه سیاست اتّخاذشدهى جمهورى اسلامى است. اگر فرض کنیم آن سیاست، سیاست غلطى هم باشد، راه جبران آن غلط، مطمئنّاً این نیست که یک عنصر وابستهى به جمهورى اسلامى آنجا مثلاً در محافل عوام یا خواص، مخالفت خودش را با آن سیاستها اعلام کند. این حاکى از آن خواهد بود که علاوه بر اینکه جمهورى اسلامى سیاست غلط میگیرد، ورشکستگى تشکیلاتى هم دارد؛ این میشود دو عیب. تشکیلات باید منسجم باشد تا مورد اعتماد قرار بگیرد؛ هر تشکیلاتى؛ تشکیلات یک خانواده هم همینجور است؛ باید به هم پیوسته باشیم. یک نظامى که یک چنین بار سنگینى را بر دوش گرفته، باید مظهر انسجام باشد. بین مردم ممکن است کسى یک نظرى داشته باشد که با نظرهاى رایج و رسمى مخالف است امّا عنصرى که عضو دستگاه است، بایستى همان نظر رسمى دستگاه را آنجا اعلان کند و یکپارچگى سیستم تشکیلاتى را عملاً نشان بدهد. این خیلى چیز مهمّى است. اینها را ما تجربه کردهایم؛ دیدهایم در بیرون چگونه منعکس میشود.
میدانید در طول این چندساله سیاستهاى گوناگونى در کشور بوده. هر کسى هم که میرفته، بالاخره در هر برههاى با یکى از این سیاستها ممکن است مخالفت داشته. سال ۵۹ را هم داشتیم. یادتان هست سال ۵۹ در کشور چه خبر بود از لحاظ سیاستهاى رسمى و متّخذ دولت.(۱۱) همان سالها بنده تجربه کردم، از نزدیک دیدم که آن چیزى که در نظرِ بیرون مهم است، این نیست که حالا یک عنصرى که میرود آنجا و با فلان مسئول نظام میانهاى ندارد، مثلاً آنجا بگوید ایشان چیزى نیست، یا حرفهاى ایشان خیلى اعتبارى ندارد، یا این سیاستى که ایشان اتّخاذ کرده، غلط است، و ما قبول نداریم یا یک جمعى قبول ندارند؛ این اصلاً علاج نمیکند [حتّی] اگر آن سیاست هم غلط باشد. میدانید دیگر، آن زمان بازار سیاستهاى غلط بود دیگر؛ آن زمان هر چه دوست میدارید و نمیدارید، سیاست غلط وجود داشت از طرف کسانى که بودند؛ لیبرالهاى مسلّط بر ظاهر و باطن دستگاه؛ در عین حال عناصر انقلابى هم که آن وقت میرفتند بیرون، بلد بودند چه جورى برخورد کنند که دستگاه را از لحاظ تشکیلاتى زیر سؤال نبرند. این نکتهى بسیار اساسى و مهمّى است که بایستى مورد توجّه باشد.
البتّه من شنیدهام آنجا بین دستگاههاى سیاست خارجى و تبلیغات تعارض است ــ چند سال قبل از این، زمان ریاست جمهورى [من] هم مطرح بود، حالا هم گویا هنوز مطرح است ــ باید حل کنید؛ نباید این به این شکل بماند. البتّه یک مقدارى از آن به عهدهى برادرانِ در رأس است که باید اینجا کلّیّات را حل کنند، و اینها زود به نتیجه میرسند؛ اینجا مشکل باقى نمیماند [امّا] عمده آنجا است که گاهى مسائل کارى است، سیاسى است، گاهى هم مسائل شخصى است. نباید بگذارید که این اختلاف بیرون نشان داده بشود که اگر نشان داده شد، قطعاً بدانید دستگاه ضرر کرده؛ نظام جمهورى اسلامى ضرر کرده. به این باید توجّه زیاد داشته باشید.
خداوند انشاءالله که به شماها توفیق بدهد، کمکتان کند. بارْ سنگین است و از طرفى هم بسیار بافضیلت؛ بسیاربسیار کار و شغل شریف و بافضیلتى را شما انتخاب کردهاید. انشاءالله که مشمول توفیقات الهى باشید؛ مشمول رضاى الهى باشید. آنچه به نفع اسلام و مسلمین و به نفع انقلاب است، انشاءالله به دست شما انجام بگیرد. از برادران عزیز، از وزیر محترم ارشاد جناب آقاى خاتمى و بقیّهى مسئولینى که این کار تبلیغات را دنبال میکنند، باید حقیقتاً انسان تشکّر بکند که این حرکت عظیم را در سطح دنیا دنبال میکنند. انشاءالله که این کار هر چه بهتر، هر چه تیزتر و بُرندهتر و حکمتآمیزتر پیش برود.
البتّه یک سفارشهایى هم من چند سال پیش کردهام در جلسهى خصوصى دو سه ساعتهى شام که نمیدانم از برادرهایى که اینجا هستند، کسانى آنجا بودند یا نه، که آن سفارشها یادم هست و الان مورد نظرم است و نمیخواهم آنها را تکرار کنم و به زبان بیاورم؛ به هر حال بسیار بسیار مهم است. انشاءالله که موفّق و مؤیّد باشید.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
(۱ در ابتدای این دیدار ــ که در جریان برگزاری چهارمین سمینار نمایندگان فرهنگى خارج از کشور به مدّت شش روز در تهران تشکیل شد ــ حجّتالاسلام سیّدمحمّد خاتمى (وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامى) گزارشى ارائه کرد.
اوّلاً به برادران عزیز خیرمقدم و خستهنباشید عرض میکنم. همان طور که جناب آقاى خاتمى اشاره کردند،(۲) این مسئولیّت بسیار بزرگى است و شما که با تلاشهاى خودتان در یک محیط نامأنوس و نامساعد از لحاظ عوامل تلاش فرهنگى قرار دارید و یقیناً سیاستهاى استکبار جهانى ــ محسوس و نامحسوس ــ کاملاً سینهبهسینهى شما است و شاید بشود گفت که کمتر جایى است یا جایى نیست که تلاشى مؤثّر از سوى جمهورى اسلامى انجام بگیرد و دشمن یعنى اردوگاه کفر و استکبار جهانى روى آن حسّاس نباشد و تلاشى در مقابل آن در حدّ توانش انجام ندهد ــ با این شرایط مشغول کار هستید ــ حقیقتاً درخورد(۳) تمجید و ستایش و تقدیر هستید. مطالب در باب کار فرهنگى و اهمّیّت آن هر چه گفته بشود، تکرار گفتهشدهها است و پیام انقلاب و اصل ایصال(۴) این پیام که از اصول مسلّم اسلامى است، یک نکته بیش نیست: تبلیغ؛ یعنى رساندن ــ اَّلَّذینَ یُبَلِّغونَ رِسالٰتِ الله ــ(۵) یعنى حجابها را، مانعها را درنَوردیدن و سخن حق را به مرکزى که باید برسد، رساندن؛ هر چه گفته بشود، حولوحوش همین یک نکته است. و همه چیز یا بسیارى از چیزها در این زمینهها گفته شده و نوشته شده.
آنچه من میتوانم عرض بکنم، این است که شما مقایسه کنید وضعیّتى را که متوقّع است از یک سو، و وضعیّتى را که [کشور] شما یعنى جمهورى اسلامى در آن قرار دارد از سوى دیگر. نتیجهى این مقایسه باید ما را متنبّه کند به شیوههاى نو و کارهاى نشده یا تصحیح کارهاى شده؛ یک بازنگرى و خودنگرى و محاسبهى نفْس اینجا لازم است. به نظر من ارزیابى درست از آنچه متوقّع است که مورد ملاحظه قرار بگیرد، امر مهمّى است. در فضائى که همهى عوامل، علیه گرایش ایمانى و دینى به طور کلّى و اسلامى به طور ویژه بوده و ملّتها علىرغم این عوامل مخالف، تشنه و مشتاق شنیدن سخن معنوى و روحانى بودند، یک غریو(۶) پُرطنینِ صادقانهى قوىاى بلند شده و به خاطر صدقش، به خاطر اخلاص گویندهاش، به خاطر پشتوانههاى عملىاش ــ که نشان داده فقط حرف نیست ــ به خاطر دشمنىِ چهرههاى زشت دنیا با آن ــ چهرهى استکبار، چهرهى ارتجاع، چهرهى زراندوزان ــ به خاطر عوامل گوناگونى از این جمله که گفته شد، این غریو در دلهاى ملّتها بخصوص ملّتهاى مسلمان یک جایگاه و تأثیر حقیقى و نسبتاً عمیق به وجود آورده، به طورى که از اوّل انقلاب تا الان هر جا که ایادى انقلاب و عوامل انقلاب از قبیل من و شما پا گذاشتیم، دیدیم آن غریو و صاحب آن غریو پیش از ما آنجا رفته.
من خودم در اوایل انقلاب رفتم هند(۷) و تقریباً به عمدهى مراکز فرهنگى ـ سیاسى هند در آن روز سر زدم؛ هر جا پا گذاشتم، دیدم که امام پیش از ما آنجا است؛ انقلاب پیش از ما آنجا است. ما که رفتیم، مردمْ ما را تحویل گرفتند، چون نمایندهى این کانون بودیم. نه اینکه مردمى باشند بىخبر و ما برویم آنجا بگوییم: مردم! چنین حادثهاى اتّفاق افتاده. هنوز هم همینطور است. شما در این کشورهایى که نمایندگى نداریم، براى بار اوّل که وارد میشوید، اگر توفیق پیدا کنید و خودتان را به محافل مردمىِ متوقّع برسانید ــ حالا آن گروههایى را که از این مسائل دورند نمیگوییم؛ محافل دانشجویى، محافل روشنفکرى، محافل انسانهاى متعهّد و دلسوز و مخلص ــ اگر بروید آنجا، مىبینید که این پیام قبل از شما رفته آنجا. بنده در سفرهایى که در دورههاى مختلف به جاهاى گوناگون داشتم، بلااستثنا در همهى کشورها ــ اعمّ از کشورهاى اسلامى و غیر اسلامى، حتّى کشورهاى کمونیستى ــ این را دیدم.
خب ببینید، پس قوّت نفوذ آن چشمه، اینقدر بود که بدون اینکه مبلّغى درست کند و جایى برود، کسى را گسیل کرده باشد یا لشکر تبلیغاتى از قبیل آن میسیونهایى که خبر دارید مسیحىها و مارکسیستها و دیگران و جاهاى دیگر [مانند] احزاب و جمعیّتها میفرستادند عوامل خودشان را، حتّى بدون اینکه جزوهاى و نوشتهاى ــ در یک جاهایى حتّى یک سطر ــ ما فرستاده باشیم یعنى دستگاه بتواند ادّعا کند که ما آنجا قبلاً مردم را توجیه کرده بودیم، بدون اینها این پیام مثل هواى بهار، مثل نسیم سحر، مثل عطر گل، مرزها را در نوردیده و رفته. من وقتى آن سالها در آن اوایل، اینها را میدیدم، حقیقتاً این تصویر در ذهن من مجسّم میشد که در یک باغى، بوتهى گل پُربرکتى که افشان شده از گل، عطر این گل نمیگوید «اینجا درِ باغ بسته است، من اجازه ندارم بروم بیرون؛ اینجا سیم خاردارِ این باغ است، من حق ندارم از آن بگذرم»؛ فضا را پُر کرده. این حقیقتاً همیشه در ذهن بنده مجسّم میشد؛ انطباع(۸) واقعیّت بود. شما کدام ایده، مکتب، فکر، شخصیّت، فریاد و دعوت را در دنیا سراغ دارید که یک چنین زمینهى مستعدّى داشته باشد که ما داشتیم و انقلاب ما و امام ما و فریاد او و عمل او و امّتش داشت؟
خب، حالا باید ما به عنوان یک تشکیلات چهکار کنیم؟ در یک چنین زمینهى مساعدى باید چهکار میکردیم؟ باید چهکار میشد؟ بلافاصله یک سازماندهى قوى، آدمهاى کارآمد، بروند آنچه را شده سازماندهى کنند و تعمیق کنند؛ این را ما لازم داشتیم. یعنى آنجا ما احتیاج نداشتیم پیام را ببریم؛ ما لازم بود کارى کنیم که آنچه خود رفته، آنجا عمق پیدا کند؛ چون تعمیق، کارْ لازم دارد؛ عمق، آنجورى حاصل نمیشود؛ آن فقط یک طرح زمینه است و بر روى آن زمینه آن وقت بایستى کار ظریف و دقیق انجام داد.
دستگاههاى تبلیغاتى جمهورى اسلامى، دوازده سال در یک چنین زمینهاى کار کردند. حالا شما که خودتان کارشناس این مسائل هستید ــ که امثال من اگر بخواهیم از واقعیّتها مطّلع شویم، لابد به امثال شماها مراجعه میکنیم که به ما بگویید چه خبر است ــ قضاوت کنید؛ آیا ما در این دوازده سال در آن زمینهى فیّاض و جوشان و همهگیر و جذّاب و پُرجاذبه توانستهایم بازار رواجى براى این کالا ایجاد کنیم، آن را عمق ببخشیم یا نه. حالا واقعیّتها دیگر به عهدهى شما است؛ [امّا] برداشت من ــ در حدّى که از قضایا مطّلعم ــ این است که نه، کارایى ما با آن زمینهى مساعد متناسب نبوده. نه اینکه این گناه کسى باشد؛ بحث این نیست؛ خب یک سرمایهاى را میریزند در اختیار یک تشکیلاتى؛ این تشکیلات میتواند با ده میلیون کاسبى و تجارت کند، ناگهان ده میلیارد میریزند در اختیارش؛ خب معلوم است که نمیتواند کار کند؛ این گناه کسى نیست.
مقایسهى بین این دو ــ بین آنچه باید و آنچه هست ــ ما را بایستى وادار کند به اینکه برویم سراغ اینکه نقصهاى ما کجا است؛ کمبودها را بایستى جستجوگرانه، با وسواس، بدون اغماض رسیدگى کنیم که چه اشکالى در کار ما بوده؛ آیا خطوط موازى در کار تبلیغ و نبودن کانون واحد مؤثّر بوده؟ ممکن است؛ آیا نابلدى کارگزاران مؤثّر بوده؟ ممکن است؛ آیا وجود تعارض بین دستگاههاى مباشرِ کار در آن کشورِ متوقّفٌفیه مؤثّر است؟ ممکن است؛ آیا درست نشناختن رشتهکارهاى با اولویّت ــ کار اولویّت سه را در [درجهی] یک قرار دادن، کار اولویّت یک را در [درجهی] سه قرار دادن و عدم رعایت تسلسل مطالب ــ مؤثّر است؟ ممکن است؛ آیا کمبودها و امکانات مالى مؤثّر است؟ ممکن است؛ آیا وجود دشمنها و دستگاههاى تبلیغاتىِ کارآمد و مجهّز آنها ــ که پشتوانههاى استکبار جهانى را دارد ــ و مزاحمت و مانند اینها مؤثّر است؟ ممکن است؛ و چیزهاى دیگر؛ و اولىٰ این است که بگوییم همهى اینها با همدیگر مؤثّر است؛ همهی اینها بوده: کمبود پول داشتیم، کمبود آدم داشتیم ــ خب الان مثلاً این تعدادى که ما نماینده داریم در کشورها، تعدادِ لازم که نیست؛ چند برابرِ این لازم است ــ لابد امکانات نیست؛ امکانات انسانى و مادّى و تجهیزاتى قاعدتاً کمبود داریم، نیست. باید بنشینیم مثل یک حسابگر، یک مغز متفکّر، یک جدول درست کنیم؛ این کمبودها را در این جدول بگذاریم، ببینیم کدام از اختیار ما خارج است و کدام تحت اختیار ما است؛ آنهایى که تحت اختیار ما است، بگوییم: حالا این یکى را همّت بگماریم برطرف کنیم، این دوّمى را همّت بگماریم برطرف کنیم، این سوّمى را برطرف کنیم؛ غفلت در کار جایز نیست.
ما از اوّل گفتهایم که واجههى انقلاب یعنى آن بخش نمادین انقلاب و چهرهى بیرونى انقلاب، چهرهى فرهنگى است؛ سیاست ما هم مقهور فرهنگ ما است ــ ما که نخواستیم دیانتمان را از سیاست جدا کنیم ــ فرهنگ ما، ساختهشدهى تاریخ ما است؛ ساختهشدهى مکتب ما است؛ ساختهشدهى انقلاب ما است. خب با این ادّعاى بزرگ، مردم از ما توقّعات دارند. در طول این چند سال گذشته، کمتر موردى است که این روشنفکرهاى معتقد به جمهورى اسلامى و وفادار به جمهورى اسلامى از کشورهاى مختلف عربى و آسیایى بیایند با بنده ملاقات کنند، الّا اینکه هر کدام آمدند، در زمینهى تبلیغ فرهنگى ما، بعضى از نواقص را گوشزد کردند. ما باید دانهدانهی این نواقص را جدّى بگیریم. در به کار گماشتن آدمهایى که براى این کار میفرستیم، عنصر نگرش انقلابى، عنصر فرهنگى بودن ــ باید فرهنگى باشد ــ عنصر عقل، و بالاتر از همهى اینها عنصر تقوا ــ واقعاً تکلیف را حس کند ــ باید در نظر گرفته بشود. یک چنین آدمى برود آنجا، نگاه کند بینى و بینالله ببیند با این امکاناتى که دارد، چهکار میتواند بکند. باز هم مردم تشنهاند. علىرغم همهى مخالفتهایى که با جمهورى اسلامى شده و سمپاشىها و تبلیغات زهرآگین که ناشى از خصومت عمیق اردوگاه استکبار با اسلام است ــ بحث اسلام است، بحث ایران اصلاً مطرح نیست ــ با وجود اینها که ممکن بود تأثیرات زیادى روى افکار مردمى بگذارد، در عین حال، هنوز وفادارى ملّتها به ما زیاد است.
یک سفرى هم بنده رفتم خارج ــ چند کشور را میخواستم بروم(۹) ــ قبل از آن سفر یک حادثهاى در سطح جهانى و بینالمللى براى ما اتّفاق افتاده بود که این تبلیغات صهیونیستى و آمریکایى و استکبارى دست گرفته بودند علیه جمهورى اسلامى. من خدمت امام که رفتم براى خداحافظى و گرفتن رهنمود و سفارشهایى که معمولاً ایشان میفرمودند [برای] هر سفرى که ما میرفتیم، گفتم اتّفاقاً در آستانهى سفر ما این قضیّه هم اتّفاق افتاد و دولتها حسابى حسّاسند روى ما. ایشان یک کلمه گفتند بله، لکن ملّتها با شما هستند؛ و من در همان سفر، این حرف را بوضوح ــ که با صد استدلال نمیشد اینجورى واضح براى من ثابت بشود ــ مشاهده کردم. همیشه همینجور بوده؛ ملّتها با ما هستند، دل ملّتها اینجا است، مشروط بر اینکه از ما تجاوبى(۱۰) مشاهده کنند؛ ببینند گوش ما میشنود و دلمان مىاندیشد و قواى مختلفمان به آنها پاسخ میدهد. اگر این را احساس بکنند، امیدشان بیشتر میشود.
[قواعد] کار را رعایت کنید. از جملهى چیزهایى که بسیار مهم است، رعایت سیاستهاى رسمى اعلامشدهى جمهورى اسلامى است در خارج؛ هر جا هستید. مبادا یک سلیقهى شخصى در ذهن شما و عمل شما و زبان شما غلبه کند بر آنچه سیاست اتّخاذشدهى جمهورى اسلامى است. اگر فرض کنیم آن سیاست، سیاست غلطى هم باشد، راه جبران آن غلط، مطمئنّاً این نیست که یک عنصر وابستهى به جمهورى اسلامى آنجا مثلاً در محافل عوام یا خواص، مخالفت خودش را با آن سیاستها اعلام کند. این حاکى از آن خواهد بود که علاوه بر اینکه جمهورى اسلامى سیاست غلط میگیرد، ورشکستگى تشکیلاتى هم دارد؛ این میشود دو عیب. تشکیلات باید منسجم باشد تا مورد اعتماد قرار بگیرد؛ هر تشکیلاتى؛ تشکیلات یک خانواده هم همینجور است؛ باید به هم پیوسته باشیم. یک نظامى که یک چنین بار سنگینى را بر دوش گرفته، باید مظهر انسجام باشد. بین مردم ممکن است کسى یک نظرى داشته باشد که با نظرهاى رایج و رسمى مخالف است امّا عنصرى که عضو دستگاه است، بایستى همان نظر رسمى دستگاه را آنجا اعلان کند و یکپارچگى سیستم تشکیلاتى را عملاً نشان بدهد. این خیلى چیز مهمّى است. اینها را ما تجربه کردهایم؛ دیدهایم در بیرون چگونه منعکس میشود.
میدانید در طول این چندساله سیاستهاى گوناگونى در کشور بوده. هر کسى هم که میرفته، بالاخره در هر برههاى با یکى از این سیاستها ممکن است مخالفت داشته. سال ۵۹ را هم داشتیم. یادتان هست سال ۵۹ در کشور چه خبر بود از لحاظ سیاستهاى رسمى و متّخذ دولت.(۱۱) همان سالها بنده تجربه کردم، از نزدیک دیدم که آن چیزى که در نظرِ بیرون مهم است، این نیست که حالا یک عنصرى که میرود آنجا و با فلان مسئول نظام میانهاى ندارد، مثلاً آنجا بگوید ایشان چیزى نیست، یا حرفهاى ایشان خیلى اعتبارى ندارد، یا این سیاستى که ایشان اتّخاذ کرده، غلط است، و ما قبول نداریم یا یک جمعى قبول ندارند؛ این اصلاً علاج نمیکند [حتّی] اگر آن سیاست هم غلط باشد. میدانید دیگر، آن زمان بازار سیاستهاى غلط بود دیگر؛ آن زمان هر چه دوست میدارید و نمیدارید، سیاست غلط وجود داشت از طرف کسانى که بودند؛ لیبرالهاى مسلّط بر ظاهر و باطن دستگاه؛ در عین حال عناصر انقلابى هم که آن وقت میرفتند بیرون، بلد بودند چه جورى برخورد کنند که دستگاه را از لحاظ تشکیلاتى زیر سؤال نبرند. این نکتهى بسیار اساسى و مهمّى است که بایستى مورد توجّه باشد.
البتّه من شنیدهام آنجا بین دستگاههاى سیاست خارجى و تبلیغات تعارض است ــ چند سال قبل از این، زمان ریاست جمهورى [من] هم مطرح بود، حالا هم گویا هنوز مطرح است ــ باید حل کنید؛ نباید این به این شکل بماند. البتّه یک مقدارى از آن به عهدهى برادرانِ در رأس است که باید اینجا کلّیّات را حل کنند، و اینها زود به نتیجه میرسند؛ اینجا مشکل باقى نمیماند [امّا] عمده آنجا است که گاهى مسائل کارى است، سیاسى است، گاهى هم مسائل شخصى است. نباید بگذارید که این اختلاف بیرون نشان داده بشود که اگر نشان داده شد، قطعاً بدانید دستگاه ضرر کرده؛ نظام جمهورى اسلامى ضرر کرده. به این باید توجّه زیاد داشته باشید.
خداوند انشاءالله که به شماها توفیق بدهد، کمکتان کند. بارْ سنگین است و از طرفى هم بسیار بافضیلت؛ بسیاربسیار کار و شغل شریف و بافضیلتى را شما انتخاب کردهاید. انشاءالله که مشمول توفیقات الهى باشید؛ مشمول رضاى الهى باشید. آنچه به نفع اسلام و مسلمین و به نفع انقلاب است، انشاءالله به دست شما انجام بگیرد. از برادران عزیز، از وزیر محترم ارشاد جناب آقاى خاتمى و بقیّهى مسئولینى که این کار تبلیغات را دنبال میکنند، باید حقیقتاً انسان تشکّر بکند که این حرکت عظیم را در سطح دنیا دنبال میکنند. انشاءالله که این کار هر چه بهتر، هر چه تیزتر و بُرندهتر و حکمتآمیزتر پیش برود.
البتّه یک سفارشهایى هم من چند سال پیش کردهام در جلسهى خصوصى دو سه ساعتهى شام که نمیدانم از برادرهایى که اینجا هستند، کسانى آنجا بودند یا نه، که آن سفارشها یادم هست و الان مورد نظرم است و نمیخواهم آنها را تکرار کنم و به زبان بیاورم؛ به هر حال بسیار بسیار مهم است. انشاءالله که موفّق و مؤیّد باشید.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
(۱ در ابتدای این دیدار ــ که در جریان برگزاری چهارمین سمینار نمایندگان فرهنگى خارج از کشور به مدّت شش روز در تهران تشکیل شد ــ حجّتالاسلام سیّدمحمّد خاتمى (وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامى) گزارشى ارائه کرد.
(۲ حجّتالاسلام سیّدمحمّد خاتمى در قسمتى از سخنان خود گفت: «معرّفى و تبیین وجههى فرهنگى نظام جمهورى اسلامى و بخصوص انقلاب اسلامى، کار دشوارى است که دوستان در حدّ توان و با امدادى که از مرکز میشود، انجام میدهند.»
(۳ درخور
(۴ انتقال دادن، رساندن
(۵ سورهی احزاب، بخشی از آیهی ۳۹؛ «همان کسانى که پیامهاى خدا را ابلاغ میکنند. ...»
(۶ فریاد
(۷ این سفر در آستانهى دوّمین سالگرد پیروزى انقلاب اسلامى در بهمن ۱۳۵۹ انجام شد.
(۸ اثرپذیری
(۹ سفر به کشورهای پاکستان، تانزانیا، موزامبیک، آنگولا و زیمبابوه در دی و بهمن ۱۳۶۴
(۱۰ پاسخى
(۱۱ اتّخاذ سیاستهای مغایر با ارزشهای انقلاب اسلامی مردم ایران از سوی ابوالحسن بنیصدر (رئیسجمهور) که از جمله میتوان به ایجاد دوقطبی سیاسی در کشور، اختلاف با مجلس شورای اسلامی، سنگاندازی در انتخاب نخستوزیر، مخالفت با انتخاب وزیر برای چند وزارتخانه، حمایت از منافقین و همکاری با آنها، سیاستهای دوگانه در جنگ تحمیلی توسّط وی به عنوان فرمانده کلّ قوا، حمله به حزب جمهوری اسلامی و اشخاص تأثیرگذار انقلاب در سخنرانیها، ایجاد غائلهی چهاردهم اسفند در دانشگاه تهران و عدم پذیرش اوامر امام امّت (ره) اشاره کرد.