• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1369/11/10

بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم و کارگزاران نظام جمهورى اسلامى ایران

در سالروز میلاد حضرت امیرالمؤمنین (علیه السّلام)(۱)

بسم الله الرّحمن الرّحیم

این ولادت باسعادت و مبدأ یک برکت الهى بر بشریّت را به همهى آزادگان عالم مخصوصاً مسلمین جهان و بالاخص به مردم مؤمن و فداکار کشور عزیزمان تبریک عرض میکنم.

وجود امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة والسّلام) از جهات متعدّد براى همهى نسلهاى بشر در شرایط گوناگون، یک درس جاودانه و فراموشنشدنى است؛ چه در عمل فردى و شخصى خود در مبارزهاش با نفْس، با شیطان، با انگیزههاى نفسانى و مادّى ــ که این جملات از زبان امیرالمؤمنین در فضاى آفرینش و فضاى زندگى انسان همچنان پُرطنین است که: یا دُنیا غُرّى غَیرى؛(۲) اى جلوههاى دنیا، اى زیبایىهاى پُرجاذبه، اى هوسهایى که قوىترین انسانها را به دام خود میکشید! بروید کس دیگرى غیر على را فریب بدهید؛ على بزرگتر از این حرفها است، بالاتر از این حرفها است، قوىتر از این حرفها است ــ چه در محراب عبادتش، چه در مناجاتش، در زهدش، در محو و غرق شدنش در یاد خدا. یکایک انسانهاى بیدار در لحظهلحظهى زندگى امیرالمؤمنین در ارتباطش با خدا و معنویّت، درسهاى فراموشنشدنىای پیدا میکنند.

و باز در بُعد دیگر، در جهادش براى بر پا داشتن و به پا شدن خیمهى حق و عدالت؛ یعنى آن روزى که نبىّ اکرم (صلّى الله علیه و آله و سلّم) بار رسالت را بر دوش گرفت، از اوّلین ساعات، یک مبارز و مجاهد مؤمن و فداکار که هنوز در دوران نوجوانى بود، در کنار خود پیدا کرد و او على بود و تا آخرین ساعات عمر بابرکت پیغمبر، مجاهدت در راه بر پا داشتن نظام اسلامى و بعد حفظ کردن آن، لحظهاى امیرالمؤمنین را فارغ نگذاشت؛ چقدر مبارزه کرد، چقدر خطرها را به جان خرید. محو بود در راه مبارزه براى اقامهى حق و عدل؛ آن وقتى که هیچ کس در میدان نمیمانْد، او میمانْد؛ آن وقتى که هیچ کس به میدان قدم نمیگذاشت، او میگذاشت؛ آن وقتى که سختىها مثل کوههاى گران بر دوش مبارزین و مجاهدین فىسبیلالله سنگینى میکرد، قامت استوار او بود که به دیگران دلگرمى مىبخشید. براى او معناى زندگى همین بود که از امکانات خداداده، از قوّت جسمانى و قوّت روحى و ارادى و از آنچه در اختیار او است، در راه اِعلاء کلمهى حق استفاده کند و حق را زنده کند؛ و حق زنده شد با قدرت ارادهى على، با بازوى على، با جهاد امیرالمؤمنین.

و اگر شما ملاحظه میکنید که امروز مفاهیم حق و عدل و انسانیّت و مفاهیمى که براى انسانهاى هوشمند در دنیا باارزش است، مانده و روزبهروز قوىتر و راسختر شده است، به خاطر همان مجاهدتها است، به خاطر همان فداکارىها است. اگر امثال علىّبنابىطالب که در طول تاریخ بشر بسیار نادرند نمیبودند، امروز ارزشهاى انسانى وجود نداشت؛ امروز عنوانهاى جذّاب براى بشریّت جذّابیّت نداشت؛ بشر زندگى و تمدّن و فرهنگ و آمال و آرمان و اهداف والا نداشت؛ بشریّت تبدیل میشد به یک حیوانیّت وحشى و درنده. بشریّت به خاطر حفظ آرمانهاى والا مرهون امیرالمؤمنین و انسانهاى والایى در حدّ او است؛ آن جهادها این اثر را داشت.

بُعد دیگر از زندگى امیرالمؤمنین در میدان حکومت است آن وقتى که این انسان بزرگاندیش، این انسان بزرگ، بالاخره بر مسند قدرت و حکومت دست پیدا کرد. در آن دوران کوتاه، امیرالمؤمنین کارى کرده که اگر سالهاى سال مورّخان و نویسندگان و هنرمندان بنویسند و تصویر کنند، کم گفتهاند و کم تصویر کردهاند. قیامتى است وضع زندگى امیرالمؤمنین در دوران حکومت؛ على اصلاً معناى حکومت را عوض کرد. تجسّم حکومت الهى، تجسّم آیات قرآن در میان مسلمین، تجسّم «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم»،(۳) تجسّم عدل مطلق [بود]. کانَ یُقَرِّبُ المَساکین؛(۴) فقرا را به خود نزدیک میکرد، ضعفا را مورد رعایت خاص قرار میداد. برجستگانى که با پول و زور و بقیّهى وسایلِ مطرح شدن، خودشان را بهناحق مطرح کرده بودند، در نظر على با خاک یکسان بودند. آنچه در چشم او و در دل او ارزش داشت، ایمان بود، تقوا بود، اخلاص بود، جهاد بود، انسانیّت بود. با این مبناهاى باارزش، امیرالمؤمنین کمتر از پنج سال حکومت کرد، [امّا] قرنها است دربارهى امیرالمؤمنین مینویسند و کم نوشتهاند و نتوانستهاند درست تصویر کنند و بهترینها معترف به عجز و تقصیر خودشان هستند.

ما کسانى هستیم که دنیا ما را به محبّت امیرالمؤمنین شناخته است: وَ مَعروفینَ بِتَصدیقِنا اِیّاکُم؛(۵) هم دنیاى اسلام ما را به عنوان کسانى که نسبت به علىّبنابىطالب تعصّب خاصّى دارند، محبّت خاصّى دارند، وابستگى خاصّى قائلند، اعتقاد مخصوصى دارند [میشناسد] و هم بقیّهى مردم دنیا ما را اینجور شناختهاند؛ ما باید خودمان را شایستهى این گمان قرار بدهیم. یک روزى بود که اگر گفته میشد: اَلحَمدُ لِلّٰهِ الَّذى جَعَلَنا مِنَ المُتَمَسِّکینَ بِوِلایَةِ اَمیرِالمُؤمِنین وَ اَولادَهُ المَعصومین عَلَیهِمُ السَّلام،(۶) خیلىها شک میکردند که این حرف راست است و حق هم داشتند شک کنند. [میگفتند] ما خدا را حمد کنیم که متمسّک به ولایت امیرالمؤمنین هستیم؟ آن روزى که در این کشور، ولایت، ولایت آمریکا بود، ولایت صهیونیستها بود، ولایت اسرائیل بود، ولایت اعداءالله بود و نظام اجتماعى تحت تأثیر افکار و فرهنگ و رفتار و خواست و اراده و عاطفهى دشمنان خدا بود، ما چطور حق داشتیم بگوییم «اَلحَمدُلِلّهِ الَّذى جَعَلَنا مِنَ المُتَمَسِّکین»؟ بله، بخش بزرگى از مردم در دلها متمسّک بودند به محبّت و اعتقاد داشتند به ولایت امّا ولایت بیش از این است؛ امروز ملّت ما میتواند حمد کند خدا را بر تمسّک به ولایت امیرالمؤمنین. راه انقلاب ما، راه ولایت امیرالمؤمنین بود، راه حکومت علوى بود، راه اسلام بود که على (علیه السّلام) برترین و بزرگترین پیشاهنگ اسلام و منادى اسلام و سردار اسلام و مجاهد راه اسلام است. براى اسلام زندگى کرد، براى اسلام شهید شد و نور و پرتو مشعل وجود او در راه اسلام تا امروز پرتوافشانى کرده.

ما میخواهیم دنیاى ما، زندگى ما، نظام ما آنجورى بشود که امیرالمؤمنین در راه آن مبارزه کرد و زندگى کرد و جهاد کرد و حکومت کرد. ما میخواهیم در نظام ما عدل اسلامىِ کامل حکمفرما بشود. هر کسى که در این نظام زندگى میکند، باید مجاهدت کند تا اگر امیرالمؤمنین در رأس جامعه قرار میداشت، جامعهى ما و نظام ما لایق او میبود؛ ما باید اینجور حرکت کنیم. باید کارى کنیم که نظام ما، کشور ما، جامعهى ما، یک جامعهى علوى باشد؛ اسم اسلام و اسم ولایت کافى نیست. و بخصوص کسانى که مسئولیّتى بر دوش دارند، مأموریّتى از نظام الهى و اسلامى بر عهدهى آنها است ــ چه در دستگاه قضائى، چه در دستگاه اجرائى، چه در دستگاه قانونگذارى، چه در دستگاه انتظامى، چه در نهادهاى مختلف و دستگاههاى مختلف ــ زبان، زبان امیرالمؤمنین باید باشد و بازو، بازوى او و راه، راه او و کار، سبْک کار او. امیرالمؤمنین براى خدا کار میکرد، در راه خدا کار میکرد، به درد مردم میرسید، مردم را دوست میداشت، خدمت به آنها را وظیفهى خود میدانست. با اینکه حکومت او در جهت خدمت به مستضعفان بود، به این اکتفا نمیکرد و شبها هم به صورت تنها و فردى به کمک یکایک مستضعفان میرفت. این زندگى امیرالمؤمنین است.

 در نظام ما هر حرکتى، هر سیاستى، هر قانونى، هر تلاشى باید در خدمت مردم مستضعف و محرومى باشد که حکومت طولانى و بلندمدّت طاغوتها آنها را به استضعاف و ضعف از جهات مختلف دچار کرده. این راه ما است؛ این، آن راهى است که امیرالمؤمنین پیمود؛ این، آن راهى است که امام ما، معلّم ما، رهبر عظیمالشّأن این انقلاب، آن را از على درس گرفت و پیش پاى ما گذاشت؛ باید در آن راه حرکت کنیم. على ظلمستیز بود در هر سطحى، با هر نامى، زیر هر پوششى. زندگى دشوار امیرالمؤمنین را نگاه کنید، این جنگهاى او است؛ ببینید با چه کسانى جنگید، چطور جنگید، با چه صلابتى جنگید، آنها چه کسانى بودند، زیر چه نامها و عنوانهاى فریبندهاى پنهان شده بودند امّا وقتى امیرالمؤمنین تشخیص میداد که این ظلم است و باطل است، درنگ نمیکرد. این راه ما است، و راه دشوارى است؛ باید این را طى کنیم؛ این راه یکایک کسانى است که ادّعاى پیروى از امیرالمؤمنین را میکنند؛ راه مقابلهى با ظلم، مقابلهى با ظالم، در هر سطحى، با هر کیفیّتى.

آن چیزى که ملّت مسلمان ما را و نظام جمهورى اسلامى را مورد تهدید ستمگران عالم و گردنکشان و طغیانگران عالم قرار داد، همین نقطهى اصلى و اساسى است که در زندگى امیرالمؤمنین مشاهده کردیم و وظیفهى ما است که این راه را دنبال بکنیم. پیدا است کسانى که عادت کردهاند و مردم دنیا را عادت دادهاند به اینکه هر چه گفتند از آنها پذیرفته بشود، سخت است برایشان تحمّل کنند که ملّتى با تمسّک به اسلام و قرآن در مقابل قلدرىهاى آنها ایستاده است؛ بدیهى است که با آن ملّت دشمن میشوند و دشمنى میکنند. اگر آمریکا و قدرتمندان و قلدران عالم با جمهورى اسلامى دشمن نمیشدند و بغض ملّت ایران را در دل نمیگرفتند، جاى تعجّب بود. اگر طرّاحان سیاستهاى موذیانه و امنیّتى و تبلیغاتى صهیونیست در سرتاسر عالم شب و روز علیه جمهورى اسلامى توطئه نمیکردند، مایهى تعجّب و شگفتى بود. راه اسلام، راه مقابلهى با اینها است؛ اینها از اسلام میترسند، اینها از اسلام سیلى خوردهاند، اینها از اسلام و مسلمانان مؤمن و مخلص و مبارز خاطرهى تلخ در ذهن خودشان دارند، لذا از اوّل انقلاب با نظام جمهورى اسلامى با انواع و اقسام [کارها] مقابله کردند، مبارزه کردند. یکى از خباثتآمیزترین کارها این بود که این همسایهى ما را روزبهروز بیشتر، روزبهروز پیچیدهتر تجهیز کنند و بیندازند به جان جمهورى اسلامى. شما ملّت ایران آن غائله را ختم کردید؛ شجاعت شما بود که دشمن را وادار کرد به ختم غائله و امروز خود آنها در همان چاهى که حفر کردند افتادهاند.

آنچه امروز در عراق دارد اتّفاق مىافتد(۷) و این ظلم بزرگى که امروز به ملّت عراق دارد از طرف مهاجمین و متجاوزین مستکبر و ظالم انجام میگیرد، لکّهى ننگى است در تاریخ زندگى اینها! ببینید چه میکنند با ملّت عراق. آمارها را نمیگویند، آمارها را افشا نمیکنند، حقایق را بیان نمیکنند. ملّت عراق مگر چه گناهى کردهاند که باید این قدر فشار ببینند و زجر بکشند؟ امروز آمریکا، سردمدارانش و رفقا و همپیمانان و همقسمهایش دارند یکى از بزرگترین جنایات بشرى را در عراق انجام میدهند؛ خدا میداند چقدر از ملّت عراق در این روزها کشته شدند یا مجروح شدند یا معلول شدند یا بىخانمان شدند! اینها به عهدهى کیست؟ اینها به پاى کیست؟ این خونها به گردن کیست؟ میگویند ما چند هزار سورتى پرواز داشتیم؛ این پروازها، این بمبها را کجا فروریختند؟ چند موشک در سرزمین صهیونیستها ریخت، از همهى دنیا صدای مهرههاى استکبار جهانى درآمد، همدردیشان را اعلام کردند و از صهیونیستها حمایت کردند؛ صدها و هزارها برابرِ آن نسبت به مردم عراق دارد اتّفاق مىافتد؛ پس چرا خفه شدهاند؟ چرا سکوت کردهاند؟ این است معناى طرفدارى از حقوق بشر؟

استکبار غرب چهرهى کریه خودش را نشان داد. ما نمیخواهیم از این سردمداران عراق حمایتى بکنیم؛ آنها هم به جاى خود، در جاى خود مقصّرند امّا این مسئله، مسئلهى دیگرى است. مسئله این است که یک ملّت مسلمان امروز دارد به وسیلهى استکبار غرب که دستبهدست هم دادهاند، بعضىشان پول میدهند، بعضى تجهیزات میکنند،(۸) بعضى تشویق میکنند، بعضى هم جنایت را مستقیماً انجام میدهند، و زیر دست و پاى اینها له میشود و از بین میرود. البتّه ملّت عراق از بین نخواهد رفت؛ ملّت عراق زنده خواهد ماند؛ تا وقتى متمسّک به اسلام است، زنده است. اینها چهرهى خودشان را نشان دادند؛ ببینید چه دارند میکنند؛ این همه بمباران! اینها همان کسانى هستند که وقتى یک انفجار در یک گوشهى دنیا اتّفاق بیفتد، همهى دنیا را پُر میکنند که غیر نظامىها کشته شدند، و این نوع حرفها. در بصره و بغداد و نجف و کربلا و اعتاب مقدّس و بقیّهى شهرهاى عراق چه کسانى دارند الان کشته میشوند؟ غیر نظامىها دارند کشته میشوند، زنها دارند کشته میشوند، کودکان دارند نابود میشوند! این چهرهى استکبار جهانى است؛ آن را بشناسید ــ و شما میشناسید ــ مردم دنیا بشناسند اینها را. اینها کسانى هستند که حاضرند براى منافع خودشان، براى نفتشان، براى راه افتادن چهار تا کارخانهشان هزاران انسان را به خاک و خون بکشند؛ آمریکا این است، انگلیس این است، فرانسه و بقیّهى قدرتهاى غربى این هستند. تنها چیزى که بشریّت را از دست این گرگان خونخوار و آدمىخوار نجات میدهد، اسلام انقلابى است. ملّتهاى مسلمان اگر میخواهند از دست سلطهى شیطانى و جهنّمى این استکبار خبیث غربى ــ که امروز شیطان اکبرشان آمریکا پیشاپیش است؛ بقیّه هم دنبال سر او دارند میروند ــ نجات پیدا کنند، راهش این است که ملّتهاى مسلمان به قرآنشان، به اسلامشان برگردند و مشتشان را محکم کنند و بر سر متجاوزین و مزدورانشان بکوبند؛ و این کارى است که ملّت ایران کرد.

دههى فجر در پیش است؛ دههى فجر یعنى خاطرهى شکفتن این نیروى عظیم، زنده شدن و فعّال شدن این آتشفشان عظیم که دنیاى استکبار را تکان داد. این دههى فجر را خیلى قدر بدانید و ملّت ایران البتّه قدر میداند. هر روزى از روزهاى این دهه ــ مخصوصاً روز بیستودوّم بهمن ــ ایّامالله هستند؛ خاطرههاى فراموشنشدنى هستند براى ملّت ایران. و ملّت ایران [در این دهه] جان گرفت. شما ببینید در هر حادثهاى از این حوادث، ملّت ما چه کردند؛ همین روزها مصادف با حادثهى آمل است(۹) ــ که ظاهراً جمعى از برادران و خواهران [آملى] ما هم اینجا تشریف دارند ــ [ببینید] مردم ما در آمل، در شهرهاى دیگر، در آذربایجان، در مازندران، در گیلان، در اقصیٰ نقاط کشور چه کردند! [ببینید] در طول این دوازده سال ملّت ما هر جا که نشانهاى از دست استکبار و استعمار مشاهده کردند، با هوشیارى و قاطعیّت چگونه عمل کردند! این است ثمرهى یک انقلاب؛ این است آن دستاورد بزرگى که انقلاب اسلامى به مردم ما داد: مردم را زنده کرد، مردم را به هوش آورد، به مردم شجاعت و قدرت داد، به مردم ما عزّت داد. ملّت ما اوّلملّتى بود که ثابت کرد آمریکا غلطى نمیتواند بکند. و ملّتهاى دیگر هم راهشان همین است و باید عمل کنند، باید اقدام کنند؛ و راه اقدام هم تمسّک به اسلام است.

امیدواریم که خداوند توفیق بدهد. انشاءالله در ایّام دههى فجر باید برادرانى که مسئول ادارهى مراسم دههى فجر هستند، یک روزى را هم مشخّص کنند براى همدردى با ملّت مسلمان و مظلوم عراق.

والسّلام علیکم و رحمة ‌الله و برکاته


در ابتدای این دیدار، حجّتالاسلام والمسلمین محمّد محمّدیریشهری (دادستان کلّ کشور) مطالبی بیان کرد.
بحارالانوار، ج ۳۴، ص ۳۵۱
سورهى فتح، بخشى از آیهى ۲۹؛ «... بر کافران، سختگیر [و] با همدیگر مهربانند ...»
ابنابیالحدید. شرح نهجالبلاغه، ج ۱۸، ص ۲۲۶
منلایحضرهالفقیه، ج ۲، ص ۶۱۳ (زیارت جامعهى کبیره)
اقبالالاعمال، ج ۱، ص ۴۶۴ (با اندکی تفاوت)
ر.ک: بیانات در دیدار مسئولان، فرماندهان و جمعی از پاسداران کمیته‌‌هاى انقلاب اسلامی (۱۳۶۹/۱۰/۱۰)، پىنوشت شمارهی ۶
تجهیز کردن (در گویش مشهدی)
حادثهى آمل به دنبال اعلام مبارزهى مسلّحانهى مخالفان نظام نوپاى اسلامى به وقوع پیوست. اتّحادیّهى کمونیستهاى ایران با ارزیابى موقعیّتهاى جغرافیایى، جنگلهاى آمل را مناسب براى عملیّات چریکى تشخیص دادند و در آنجا مستقر شدند. حملهى آنها شب ششم بهمن ۱۳۶۰ آغاز شد. ابتدا وارد شهر شدند و هر کس را حزباللهى و پاسدار تشخیص میدادند، ترور میکردند. سپس به کمیتهى انقلاب اسلامى شهر حمله بردند. مردم آمل که با صداى تیراندازى به خیابانها آمده و متوجّه وقایع شده بودند، آمادهى مقابله گردیدند. از صبح روز ششم بهمن مردم آمل با سنگربندى در شهر و مقابله با نیروهاى اتّحادیّه، آرایش آنها را بر هم زدند. بر اثر شدّت مقابلهى مردمى، ارتباط مهاجمین با یکدیگر قطع شد و بالاخره تا غروب همان روز تارومار گردیدند. در این واقعه ۴۰ نفر از مردم شریف آمل به شهادت رسیدند.