1392/06/05
گفتاری از آقای محمد صادقالحسینی
چهار آزمون اسلامگراها در منطقه
|گفتاری از آقای محمد صادقالحسینی، کارشناس مسائل خاورمیانه دربارهی وضعیت بیداری اسلامی در منطقه و تحولات اخیر مصر|
پاسخ به یک سؤال
دربارهی تحولات اخیر منطقه و بهخصوص مصر باید گفت که خداوند در قرآن کریم میفرماید «إِنَّ اللّهَ لاَ یغَیرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یغَیرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ»۱ این آیه را اگر همراه با سایر آیههای مربوط به تحولات در جوامع بشری، در قالب یک منظومهی واحد مورد توجه قرار دهیم به این نتیجه میرسیم که هیچ اتفاقی در جوامع انسانی تصادفی نیست. تا پیش از وقوع انقلاب اسلامی اگر تحولی سیاسی در منطقه رخ میداد، در قالب تسلط ابرقدرتها بود. اما وقوع انقلاب در ایران ورق را برگرداند و منطقه را دچار یک تکان شدید نمود. این تحول کمکم از مرزهای سیاسی ایران عبور کرد و بر نخبگان تأثیر گذاشت. بر همین اساس مردم هم از نخبگان متأثر شدند و شرایط منطقه به طور کامل تغییر کرد. در این تحولات برای اولینبار مردم خودشان مستقیم وارد عمل شدند و شانه به شانهی هم در خیابانها شعارها و خواستههایشان را با قدرت اعلام کردند. شعارها و خواستههایی مطرح شد که همه برخاسته از فطرت خداجو و اسلامی آنها بود.
در این بین مشکل نخبگان ما یا آنهایی که خواستند این بیداری اسلامی را ترجمه کنند این بود که شکلگیری حکومت اسلامی را در این کشورها قطعی میدانستند. در حالیکه نه این حرکتها ظرفیت چنین واقعهای را داشتند و نه تجربهی تاریخی حاکی از این بود که حتماً حکومت اسلامی در این کشورها پدید میآید. بنابراین بیداری اسلامی حتی پس از پیروزی اسلامگرایان در انتخابات نیز به معنای تشکیل حکومت اسلامی و تحقق اهداف اسلامگراها نبوده است. کسانی که این مفاهیم و رویدادها را مساوی با هم میگیرند، با عدم تحقق یکی، دیگری را شکست خورده میپندارند و مثلاً فکر میکنند اگر حکومت اسلامی محقق نشد یا اسلامگراها در انتخابات شکست خوردند، این در واقع به معنای شکست بیداری اسلامی بوده است.
مردم عقبنشینی نمیکنند
نکتهی بعدی اینکه در روند بیداری اسلامی، آیا نشانههایی از پشیمانی یا عقبنشینی مردم وجود دارد؟ قطعاً جواب منفی است. امروز همچنان همان شعارهای اولیه در میان مردم وجود دارد و همین امروز که ما با هم صحبت میکنیم، اتفافاً بعضی امور و محورها عمیقتر و واضحتر شده است. برای اولینبار اسلامگرایان، چه آنها که سرکوب شدند و چه آنها که در رأس حکومت قرار گرفتند، هر دو نسبت به آمریکا ابراز نفرت و انزجار میکنند. به عنوان نمونه هر دو گروه در مصر، یکی از مطالبات عمدهشان این است که سفیر آمریکا در مصر باید اخراج شود، زیرا علیه ارادهی مصریها عمل میکند. حتی در همین روزها مردم در خیابانی در قاهره، مشغول امضای طوماری هستند که در آن اعلام میکنند ما کمک آمریکاییها را نمیخواهیم، چون این کمک استقلال کشورمان را به خطر میاندازد.
مسألهی دیگری که این مدعا را ثابت میکند این است که بسیاری از نخبگان مصری، حتی نخبگان وابسته به رژیم قبل، جرأت و جسارت اظهار تمایل به بازگشت کشور به وضعیت قبل از انقلاب را نداشتند. البته نزاعهایی در بطن حاکمیت، نخبگان و حتی در بین تودههای مردم بر سر «مشروعیت قدیم» که به معنای ثبات حاکمیت قدیم است و «مشروعیت جدیدالتأسیس» روی داد. اختلافی دربارهی مشروعیت قبل از بیداری اسلامی و مشروعیت جدید که نیاز به استحکام، محافظت و صیانت دارد. این نزاع در حالی بود که تحقق کامل مشروعیت جدید با نظامسازی و نظاممند کردن شعارها و اهداف انقلاب و ریشهدارتر کردن انقلاب در تمام نهادهای مردمی و نهادهای حاکمیت اتفاق میافتد.
بنابراین ما نباید فکر کنیم که بیداری اسلامی در منطقه همان چیزی باشد که برای جمهوری اسلامی ایران اتفاق افتاد. بیداری اسلامی در هر کشوری و هر جایی با خصوصیات بومی آن تحقق پیدا میکند. این مسألهای بود که ما در تحلیلهایمان به آن توجه کافی نداشتیم.
تغییر قواعد بازی
البته شاید بتوان گفت که روند مردمسالای یا دموکراسی شروع شده و ما الان در اول کار هستیم. منتها قواعد بازی تغییر پیدا کرده است. پاتکی که مخالفین جهانی و منطقهای بیداری اسلامی و انقلابهای منطقه و در رأس آنها آمریکا در سوریه علیه ما شروع کردند، یکی از عوامل مؤثری بود که جریان بیداری اسلامی را مانند یک «الک» تکان داده و در حال تصفیه در این جریان است. در این جریان تنها خالصها باقی میمانند و مابقی ریزش میکنند. مسألهی سوریه یک امتحان و آزمایش بسیار بزرگ برای بسیاری از جریانات منطقهای و بینالمللی بود که البته خیلیها در این امتحان مردود شدند.
دومین آزمایش بزرگ اسلامگراها مسألهی انتخاب بین عمل به تکلیف یا قدرتطلبی بود. متأسفانه بسیاری از آنها به جای آنکه دنبال تکلیف باشند، تشنهی قدرت شدند. خام بودن در عمل سیاسی، قدرتطلبی و زد و بند با قدرتهای خارجی از جمله اشتباهات بزرگ اسلامگراها در سیاست خارجی و داخلی بود که منجر به آسیبهای فراوانی گردید. آنها باید متوجه میشدند که حل مشکلات داخلی به دست نیروهای خارجی امکانپذیر نخواهد بود. متأسفانه بسیاری از نخبگان این کشورها در جنگ باورها و ارادهها به راحتی تسلیم شدند. دلبستگی به دموکراسی و حقوق بشر با قرائت غربی نیز از اشتباهات عمدهی برخی اسلامگرایان منطقه بود.
آزمایش سوم که بسیار مهم بود، آزمون کشورهای اثرگذار پیرامون بیداری اسلامی بود. متأسفانه این کشورها نتوانستند مجموعهی سیاستهای اعمالی و اعلامی خود را به نحوی قرار دهند که از فرصتهای پیش آمده بیشترین استفاده صورت بگیرد.
آزمایش چهارم هم به عملکرد استعمار و مشخصاً آمریکا بازمیگردد. «تکفیریها» به عنوان بازوی اصلی استعمار وارد صحنه شدند و توانستند ایرانهراسی و شیعههراسی را با هدف ایجاد تشتت و تفرقه در جهان اسلام در منطقه گسترش دهند. ایران و مصر به عنوان دو مرکز اصلی قدرت در جهان اسلام، یکی از اهداف اصلی این سیاست و وقوع یک جنگ میان شیعه و سنی، نتیجهی مورد نظر طراحان آن بود.
استراتژی وحدت و بازیگران منطقهای و جهانی
در تحولات کنونی مصر به غیر از خود مصریها سه عامل تأثیرگذار دیگر وجود دارد. سه بازیگر اصلی منطقهای و جهانی. اول اسرائیل که به دنبال هرج و مرج در این کشور و در تمام جهان عرب است. این رژیم هر چقدر بتواند هرج و مرج ایجاد کند و به جنگهای داخلی و فتنههای متعدد دامن بزند، برایش مطلوبتر است.
پاسخ به یک سؤال
دربارهی تحولات اخیر منطقه و بهخصوص مصر باید گفت که خداوند در قرآن کریم میفرماید «إِنَّ اللّهَ لاَ یغَیرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یغَیرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ»۱ این آیه را اگر همراه با سایر آیههای مربوط به تحولات در جوامع بشری، در قالب یک منظومهی واحد مورد توجه قرار دهیم به این نتیجه میرسیم که هیچ اتفاقی در جوامع انسانی تصادفی نیست. تا پیش از وقوع انقلاب اسلامی اگر تحولی سیاسی در منطقه رخ میداد، در قالب تسلط ابرقدرتها بود. اما وقوع انقلاب در ایران ورق را برگرداند و منطقه را دچار یک تکان شدید نمود. این تحول کمکم از مرزهای سیاسی ایران عبور کرد و بر نخبگان تأثیر گذاشت. بر همین اساس مردم هم از نخبگان متأثر شدند و شرایط منطقه به طور کامل تغییر کرد. در این تحولات برای اولینبار مردم خودشان مستقیم وارد عمل شدند و شانه به شانهی هم در خیابانها شعارها و خواستههایشان را با قدرت اعلام کردند. شعارها و خواستههایی مطرح شد که همه برخاسته از فطرت خداجو و اسلامی آنها بود.
در این بین مشکل نخبگان ما یا آنهایی که خواستند این بیداری اسلامی را ترجمه کنند این بود که شکلگیری حکومت اسلامی را در این کشورها قطعی میدانستند. در حالیکه نه این حرکتها ظرفیت چنین واقعهای را داشتند و نه تجربهی تاریخی حاکی از این بود که حتماً حکومت اسلامی در این کشورها پدید میآید. بنابراین بیداری اسلامی حتی پس از پیروزی اسلامگرایان در انتخابات نیز به معنای تشکیل حکومت اسلامی و تحقق اهداف اسلامگراها نبوده است. کسانی که این مفاهیم و رویدادها را مساوی با هم میگیرند، با عدم تحقق یکی، دیگری را شکست خورده میپندارند و مثلاً فکر میکنند اگر حکومت اسلامی محقق نشد یا اسلامگراها در انتخابات شکست خوردند، این در واقع به معنای شکست بیداری اسلامی بوده است.
«تکفیریها» به عنوان بازوی اصلی استعمار وارد صحنه شدند و توانستند ایرانهراسی و شیعههراسی را با هدف ایجاد تشتت و تفرقه در جهان اسلام در منطقه گسترش دهند. ایران و مصر به عنوان دو مرکز اصلی قدرت در جهان اسلام، یکی از اهداف اصلی این سیاست و وقوع یک جنگ میان شیعه و سنی، نتیجهی مورد نظر طراحان آن بود.
مردم عقبنشینی نمیکنند
نکتهی بعدی اینکه در روند بیداری اسلامی، آیا نشانههایی از پشیمانی یا عقبنشینی مردم وجود دارد؟ قطعاً جواب منفی است. امروز همچنان همان شعارهای اولیه در میان مردم وجود دارد و همین امروز که ما با هم صحبت میکنیم، اتفافاً بعضی امور و محورها عمیقتر و واضحتر شده است. برای اولینبار اسلامگرایان، چه آنها که سرکوب شدند و چه آنها که در رأس حکومت قرار گرفتند، هر دو نسبت به آمریکا ابراز نفرت و انزجار میکنند. به عنوان نمونه هر دو گروه در مصر، یکی از مطالبات عمدهشان این است که سفیر آمریکا در مصر باید اخراج شود، زیرا علیه ارادهی مصریها عمل میکند. حتی در همین روزها مردم در خیابانی در قاهره، مشغول امضای طوماری هستند که در آن اعلام میکنند ما کمک آمریکاییها را نمیخواهیم، چون این کمک استقلال کشورمان را به خطر میاندازد.
مسألهی دیگری که این مدعا را ثابت میکند این است که بسیاری از نخبگان مصری، حتی نخبگان وابسته به رژیم قبل، جرأت و جسارت اظهار تمایل به بازگشت کشور به وضعیت قبل از انقلاب را نداشتند. البته نزاعهایی در بطن حاکمیت، نخبگان و حتی در بین تودههای مردم بر سر «مشروعیت قدیم» که به معنای ثبات حاکمیت قدیم است و «مشروعیت جدیدالتأسیس» روی داد. اختلافی دربارهی مشروعیت قبل از بیداری اسلامی و مشروعیت جدید که نیاز به استحکام، محافظت و صیانت دارد. این نزاع در حالی بود که تحقق کامل مشروعیت جدید با نظامسازی و نظاممند کردن شعارها و اهداف انقلاب و ریشهدارتر کردن انقلاب در تمام نهادهای مردمی و نهادهای حاکمیت اتفاق میافتد.
بنابراین ما نباید فکر کنیم که بیداری اسلامی در منطقه همان چیزی باشد که برای جمهوری اسلامی ایران اتفاق افتاد. بیداری اسلامی در هر کشوری و هر جایی با خصوصیات بومی آن تحقق پیدا میکند. این مسألهای بود که ما در تحلیلهایمان به آن توجه کافی نداشتیم.
تغییر قواعد بازی
البته شاید بتوان گفت که روند مردمسالای یا دموکراسی شروع شده و ما الان در اول کار هستیم. منتها قواعد بازی تغییر پیدا کرده است. پاتکی که مخالفین جهانی و منطقهای بیداری اسلامی و انقلابهای منطقه و در رأس آنها آمریکا در سوریه علیه ما شروع کردند، یکی از عوامل مؤثری بود که جریان بیداری اسلامی را مانند یک «الک» تکان داده و در حال تصفیه در این جریان است. در این جریان تنها خالصها باقی میمانند و مابقی ریزش میکنند. مسألهی سوریه یک امتحان و آزمایش بسیار بزرگ برای بسیاری از جریانات منطقهای و بینالمللی بود که البته خیلیها در این امتحان مردود شدند.
دومین آزمایش بزرگ اسلامگراها مسألهی انتخاب بین عمل به تکلیف یا قدرتطلبی بود. متأسفانه بسیاری از آنها به جای آنکه دنبال تکلیف باشند، تشنهی قدرت شدند. خام بودن در عمل سیاسی، قدرتطلبی و زد و بند با قدرتهای خارجی از جمله اشتباهات بزرگ اسلامگراها در سیاست خارجی و داخلی بود که منجر به آسیبهای فراوانی گردید. آنها باید متوجه میشدند که حل مشکلات داخلی به دست نیروهای خارجی امکانپذیر نخواهد بود. متأسفانه بسیاری از نخبگان این کشورها در جنگ باورها و ارادهها به راحتی تسلیم شدند. دلبستگی به دموکراسی و حقوق بشر با قرائت غربی نیز از اشتباهات عمدهی برخی اسلامگرایان منطقه بود.
آزمایش سوم که بسیار مهم بود، آزمون کشورهای اثرگذار پیرامون بیداری اسلامی بود. متأسفانه این کشورها نتوانستند مجموعهی سیاستهای اعمالی و اعلامی خود را به نحوی قرار دهند که از فرصتهای پیش آمده بیشترین استفاده صورت بگیرد.
آزمایش چهارم هم به عملکرد استعمار و مشخصاً آمریکا بازمیگردد. «تکفیریها» به عنوان بازوی اصلی استعمار وارد صحنه شدند و توانستند ایرانهراسی و شیعههراسی را با هدف ایجاد تشتت و تفرقه در جهان اسلام در منطقه گسترش دهند. ایران و مصر به عنوان دو مرکز اصلی قدرت در جهان اسلام، یکی از اهداف اصلی این سیاست و وقوع یک جنگ میان شیعه و سنی، نتیجهی مورد نظر طراحان آن بود.
آمریکا به دنبال ایجاد قدرت شکننده در جهان عرب است. یکی از حالتهای مطلوب برای آمریکاییها آن است که حکومتی در مصر روی کار بیاید که همواره با یک اپوزوسیون قوی دلبسته به خارج رویارو باشد. زورآزمایی بین این اپوزوسیون و حاکمیت باید وجود داشته باشد تا احساس نیاز به آمریکا به عنوان یک داور و حَکَم وجود داشته باشد.
استراتژی وحدت و بازیگران منطقهای و جهانی
در تحولات کنونی مصر به غیر از خود مصریها سه عامل تأثیرگذار دیگر وجود دارد. سه بازیگر اصلی منطقهای و جهانی. اول اسرائیل که به دنبال هرج و مرج در این کشور و در تمام جهان عرب است. این رژیم هر چقدر بتواند هرج و مرج ایجاد کند و به جنگهای داخلی و فتنههای متعدد دامن بزند، برایش مطلوبتر است.
آمریکا هم به دنبال ایجاد قدرت شکننده در مصر و در جهان عرب برای برطرف شدن مسألهی فلسطین و حل غیرعادلانهی آن است. کشاندن فلسطینیها به روند استحالهای مذاکرات در این چهارچوب است. بنابراین یکی از حالتهای مطلوب برای آمریکاییها آن است که حکومتی در مصر روی کار بیاید که همواره با یک اپوزوسیون قوی دلبسته به خارج در مواجهه و رویارویی باشد. هدف از این تاکتیک این است که این اپوزوسیون بتواند دائماً حکومت را به خودش مشغول کند و توانایی تصمیمگیری مستقل و مخالف با نظر آمریکا و اسرائیل را از او سلب کند. لذا زورآزمایی بین این اپوزوسیون و حاکمیت باید وجود داشته باشد تا احساس نیاز به آمریکا به عنوان یک داور و حَکَم همیشه وجود داشته باشد.
بنابراین بازگشت مصر به جایگاه الهامبخش و تمدنی خود برای جهان عرب که همکفو ایران و یا حتی شریک استراتژیک ایران باشد، خطرناکترین حالت برای آمریکاییها است. آنها درصدد هستند که هیچگاه این روند شکل نگیرد.
اما بازیگر سوم که میتواند در تحولات مصر تعیینکننده باشد و بازی بازیگران اول و دوم را به هم بزند ایران است. پیشنهاد ایران برای کشورهای منطقه، «استقلال»، «آزادی» و «مردمسالاری اسلامی» به معنای وسیع آن است. علاوه بر آن «طرح وحدت» در برنامههای ایران در منطقه نقش اساسی ایفا میکند. اما متأسفانه شرایط کنونی حاکم بر منطقه به گونهای است که بیشتر از اینکه به نفع جهان اسلام باشد، باب میل اسرائیل است.
«وحدت» تنها نجاتدهندهی این منطقه است. به نظر من عامل اصلی و کلید طلایی برای حل تمام این مسائل و بحرانها توصیه به وحدت و عمل به آن توسط تمامی طرفها و متحد شدن آنها با یکدیگر است. هر اقدام وحدتآمیز در منطقه به ضرر آمریکا و اسرائیل خواهد بود؛ حتی خواندن یک نماز وحدت. هرچه گروههای سیاسی و مذهبی و دینی و طایفهای به هم نزدیکتر شوند، عمر اسرائیل کوتاهتر میشود. وحدت باید به استراتژی اصلی تمام گروهها در منطقه تبدیل شود.
پینوشت:
۱. بخشی از آیهی ۱۱ سورهی مبارکهی رعد
خداوند سرنوشت قومی را تغییر نمیدهد تا آنها وضع خود را تغییر دهند.
بنابراین بازگشت مصر به جایگاه الهامبخش و تمدنی خود برای جهان عرب که همکفو ایران و یا حتی شریک استراتژیک ایران باشد، خطرناکترین حالت برای آمریکاییها است. آنها درصدد هستند که هیچگاه این روند شکل نگیرد.
اما بازیگر سوم که میتواند در تحولات مصر تعیینکننده باشد و بازی بازیگران اول و دوم را به هم بزند ایران است. پیشنهاد ایران برای کشورهای منطقه، «استقلال»، «آزادی» و «مردمسالاری اسلامی» به معنای وسیع آن است. علاوه بر آن «طرح وحدت» در برنامههای ایران در منطقه نقش اساسی ایفا میکند. اما متأسفانه شرایط کنونی حاکم بر منطقه به گونهای است که بیشتر از اینکه به نفع جهان اسلام باشد، باب میل اسرائیل است.
«وحدت» تنها نجاتدهندهی این منطقه است. به نظر من عامل اصلی و کلید طلایی برای حل تمام این مسائل و بحرانها توصیه به وحدت و عمل به آن توسط تمامی طرفها و متحد شدن آنها با یکدیگر است. هر اقدام وحدتآمیز در منطقه به ضرر آمریکا و اسرائیل خواهد بود؛ حتی خواندن یک نماز وحدت. هرچه گروههای سیاسی و مذهبی و دینی و طایفهای به هم نزدیکتر شوند، عمر اسرائیل کوتاهتر میشود. وحدت باید به استراتژی اصلی تمام گروهها در منطقه تبدیل شود.
پینوشت:
۱. بخشی از آیهی ۱۱ سورهی مبارکهی رعد
خداوند سرنوشت قومی را تغییر نمیدهد تا آنها وضع خود را تغییر دهند.