1369/07/16
بیانات در دیدار کارگزاران نظام جمهورى اسلامى ایران و اقشار مختلف مردم در سالروز میلاد پیامبر اکرم و حضرت امام جعفر صادق (صلوات اللّه علیهما)
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
بنده هم تبریک عرض میکنم میلاد باسعادت نبىّ معظّم اسلام حضرت محمّد مصطفىٰ (صلّى الله علیه و آله و سلّم) و همچنین ولادت سلالهى مطهّر ایشان، حضرت صادق (علیه الصّلاة و السّلام) را به همهى مسلمانان عالم و به ملّت بزرگوار و عزیز ایران و به شما عزیزان حاضر در این مجلس.
نام مقدّس پیغمبر یکى از پُرجاذبهترین پدیدههاى اسلامى براى کلّیّهى مسلمانهاى عالم است. چون مسئله، مسئلهى عاطفه و ایمان با هم است، لذا قوّت عملکرد این یاد و این نام براى صحنههاى مربوط به مسلمین، از بسیارى از پدیدههاى دیگر اسلامى که فقط بر ایمان متّکى است و عواطف در آن نقشى ندارد، بیشتر است. لذا بعضى از متفکّرین بزرگ عالم اسلام در دورهى قبل از ما، گفتهاند که محور وحدت مسلمین و اتّحاد عملى آنها میتواند نام مقدّس این بزرگوار و ایمان به آن حضرت و یاد آن حضرت باشد و این حرف درستى است. خوشبختانه امسال، این مراسم همراه است با اعلام رسمى تشکیل «مجمع التّقریب بین المذاهب الاسلامیّة»(۲) که برادران ما همّت کردند و این کار شروع شد و باید انشاءالله در جهت اهداف عالیهى اسلام حرکت کند.
در مسئلهى وحدت، دو نقطهى اساسى یا دو جهتگیرى هست که هر کدام بهتنهایى حائز اهمّیّت است. وقتى ما شعار وحدت میدهیم، این دو نکتهى اساسى باید مورد توجّه ما باشد و همینها است که براى زندگى عملى مسلمین کارساز است: یکى از این دو نکته عبارت است از رفع اختلافات و تنافسها(۳) و درگیرىها و تضادها و کارشکنىها که میان طوایف مسلمین و فِرَق مسلمین از قرنها پیش تا امروز وجود داشته است و همیشه هم این تنافسها به ضرر مسلمین تمام شده است. و اگر برگردیم به تاریخ اسلام، خواهیم دید که زمام و مبدأ همه و یا قسمت اعظم این تعارضها و تنافسها برمیگردد به دستگاههاى قدرت مادّى. ملاحظه کنید در تاریخ اسلام از اختلافات اوّلیّه ــ مسئلهى خلق قرآن(۴) و امثال آنها ــ تا بقیّهى اختلافهایى که در طول زمان بین فِرَق اسلامى، مخصوصاً در زمانهاى بیشترى بین شیعه و سنّى اتّفاق افتاده است، تقریباً در تمام بلاد اسلامى، سر نخ این اختلافات دست قدرتها است.
البتّه جهالتهاى عمومى اثر دارد، تعصّبهاى غیر متّکى به منطق اثر دارد، تحریک احساسات یکدیگر اثر دارد امّا اینها زمینه است؛ هیچ کدام از اینها، آن حوادث بزرگ و حوادث خونین را که ما در تاریخ مشاهده میکنیم، به وجود نمىآورَد. آن حوادث بزرگ برمیگردد به دستگاه ارباب قدرت که دنبال یک فایدهاى میگشتند از این اختلاف. در دوران استعمار که وارد کشورهاى اسلامى شد ــ بعضى مستقیم و بعضى غیر مستقیم ــ واضح شد که استعمار هم دنبال همین قضیّه است. خیلى عبرتانگیز است رفتار بعضى از شخصیّتهاى معروف اروپایى ــ چه سیاسى و چه فرهنگى ــ که به مصر میرفتند، یک جور صحبت میکردند، کشور عثمانى ــ باب عالى(۵) ــ میرفتند، یک جور صحبت میکردند، ایران شیعى مىآمدند، یک جور صحبت میکردند، و هدفشان هم به هم ریختن نظام وحدت بود که استعمار اروپا و سردمداران تمدّن صنعتى از آن میترسیدند؛ و حق هم داشتند بترسند. کار خودشان را هم کردند و بین مسلمین اختلاف عمیق و عجیبى را به وجود آوردند.
وحدتى که ما اعلام میکنیم و شعار میدهیم و به آن دلبسته هستیم و دنبال آن حرکت میکنیم و کار میکنیم، اوّلین نقطهاش باید ناظر به رفع این تعارضها، تنافسها، اختلافها، و درگیرىها باشد که خداى متعال به این راضى است و مؤمنین، مخلصین، اولیا، عقلا از آن خشنودند؛ باید مقدّمات و زمینههاى آن فراهم بشود: خب اختلاف عقیدتى دارند، داشته باشند؛ اختلاف قومى دارند، داشته باشند؛ تغایر نژادى دارند، داشته باشند؛ اینها مستلزم و مستوجب تنافس و تعارض و درگیرى و جدال بین مسلمین نشود. باید همه مخلصانه کار کنند؛ علماى بزرگ، متفکّرین، روشنفکران، نویسندگان، شعرا، هنرمندان واقعاً این را واجب الهى بدانند. این آیهى شریفهى قرآن که «وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللهِ جَمیعًا»،(۶) و آیات دیگر خطاب به ما است؛ خطاب به مسلمین است؛ خطاب به ما در مقابل دشمنان اسلام است؛ خب عمل کنیم به این آیات. این مطلب اوّل.
نکتهى دوّم این است که این وحدت باید در خدمت و در جهت حاکمیّت اسلام باشد وَالّا پوچ خواهد بود، بىمعنى خواهد بود. اگر علماى اسلام قبول میکنند که قرآن فرموده است: وَ مآ اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا لِیُطاعَ بِاِذنِ الله؛(۷) پیغمبر نیامد که یک نصیحتى بکند، یک حرفى بزند، مردم هم کار خودشان را بکنند، به او هم یک احترامى بگذارند؛ آمد تا مورد اطاعت قرار بگیرد، جامعه را هدایت کند، زندگى را هدایت کند، نظام را تشکیل بدهد، انسانها را به سمت اهداف زندگى درست پیش ببرد؛ اگر قبول دارند که قرآن کریم میفرماید: لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّنٰتِ وَ اَنزَلنا مَعَهُمُ الکـِتٰبَ وَ المیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط،(۸) اقامهى قسط و عدل و رفع ظلم و زندگى صحیح براى بشر، هدف ادیان است، اگر اینها را قبول دارند که همه قبول دارند، پس باید حرکت به سمت حاکمیّت اسلام باشد و حاکمیّت اسلام در کشورها و جوامع اسلامى امرى است ممکن.
پانزده سال قبل تردید بود که آیا اصلاً حاکمیّت اسلام ممکن است یا نه؟ انقلاب اسلامى و تشکیل نظام اسلامى در ایران، و حرکت حیاتبخش و عظیم امام (رضوان الله تعالى علیه) و قدرتى که آن مرد الهى و ملکوتى در مقابل قدرتهاى مادّى از خود نشان داد و ثابت کرد که قدرت دین و معنویّت از مادّیّت و پول و سلاح بیشتر است، تردید را باید از ذهنها زدوده باشد. بله، تشکیل نظام اسلامى در اقطار(۹) عالم اسلامى، امرى است ممکن.
البتّه جامعهى اسلامى و حکومت اسلامى دردسرهایى دارد امّا زندگى دردسر دارد؛ زندگىِ بىدردسر در دنیا که ممکن نیست. این دردسر بهاى چیست؟ اگر بهاى آزادى است، بهاى استقلال است، بهاى عزّت است، بهاى قرب به خدا است، بهاى عمل به احکام و تعالیم اسلامى است، خب باشد. نظام جمهورى اسلامى تقریباً این دوازده سال را با عزّت، با عظمت و با قدرت ایستاد و مبارزه کرد؛ مشکلاتى هم داشت؛ [البتّه] کشورهایى هم بودند که در ظلّ(۱۰) سنگین و نامیمون حکومت و نفوذ قدرتهاى خارجى زندگى کردند؛ مگر مردم آنها کمتر از ملّت ایران مشکل و دردسر داشتند؟ اگر بیشتر نداشتند، کمتر نداشتند؛ تازه در مقابل چه چیزى؟ در مقابل اینکه امروز را به شب برسانند، شب را به صبح برسانند؛ زندگى روزمرّه و بىهدف، زندگى بىعزّت، زندگى بىنور. دردسرهاى جمهورى اسلامى، همان دردسرهایى است که نبىّ مکرّم اسلام (صلّى الله علیه و آله و سلّم) در طول حکومت مبارک خود تحمّل کرد؛ تبلیغات بود، محاصره بود، تهاجم دشمن بود؛ از اینها پیروز بیرون آمد، ما هم پیروز بیرون آمدیم؛ ملاحظه میکنید. البتّه دشمنان نمیخواهند دست بردارند، سنگپرانى میکنند. این حرکتى است که کاروان اسلام دارد میکند و [دشمن] از پشت سر یک سنگى هم پرتاب میکند، ساق پایى را هم مجروح خواهد کرد، [امّا] جلوى راه را نمیتوانند بگیرند. در طول این ده سال، دوازده سال دشمنان ما علیه ما تبلیغ کردند، سعی کردند چهرهى زشتى از اسلام نشان بدهند، چهرهى زشتى از نظام جمهورى اسلامى ارائه کنند، چیزهایى را قلب(۱۱) کنند و مجعولاتى را در بین مردم دنیا منتشر کنند؛ [امّا] واقعیّتها غیر از آنها است. واقعیّت عبارت است از یک کشور قوىّ مصمّمِ بزرگِ آبادِ رو به آبادىِ هر چه بیشتر و در زیر سایهى اسلام و به سَمت عدل اسلامى و به سَمت عزّت و قدرت ناشى از اِعلاء کلمهى اسلام و مورد توجّه و تعطّف(۱۲) عامّهى مسلمین در اکناف عالم؛ [واقعیّت] این است. حالا یک تبلیغى هم یک دشمنى بکند، یک حرف بىربطى هم بزند، یک تعرّضى هم بکند، یک نیش اقتصادى یا سیاسى هم یک جا بزنند، چه تأثیرى میکند؟ دائم از این کارها کردند، باز هم میکنند.
دو برادر در جمهورى اسلامى، سر یک قضیّهاى با هم مجادلهى لفظى میکنند که خیلى چیز عادىای است و نبودن آن عجیب است؛ اگر نباشد، مایهى بهت است و مایهى سوء ظن است که چرا نیست؛ و ناشى از خمودگى و مانند اینها خواهد بود. سر قضیّهى خبرگان، سر قضیّهى امور سیاسى، سر قضیّهى امور اقتصادى، برادران مىایستند در مجلس، در جاى دیگر، یکى این را میگوید، یکى آن را میگوید، اختلاف نظر است، مجادله است براى پیدا کردن حق، گفتگو است براى روشن شدن راه، هر کدام نظر خودشان را بیان میکنند، هیچ چیزى هم نیست، برادر هم هستند، هر کسى هم میخواهد امتحان کند، امتحان کند. اندکتعرّضى به نظام جمهورى اسلامى بشود، همین برادرانى که سر یک قضیّهاى با هم مجادله میکنند، دست در دست هم، مشتها گرهکرده، به استقبال خطر خواهند رفت تا از اسلام و نظام اسلامى دفاع کنند؛ [امّا] ببینید، رادیوها از همین مجادله و مناقشهى برادرانه جنجالى درست میکنند گویی یک حادثهى مهمّى در جریان است. نخیر، آن حادثهاى که در ایران در جریان است، عبارت است از تصمیم قاطع ملّت ایران به تعقیب اهداف نظام اسلامى، آن چنان که امام عزیز ما ترسیم کرده؛ آن حادثهاى که در ایران در حال انجام است، انشاءالله حرکت سریعتر و دقیقتر به سَمت هدفهاى اسلامى است. آن حوادثى که شما میخواهید، آن حوادثى که دلهاى کینورز و مریض میخواهند، آنها از محیط اسلامى ما بحمدالله دور بوده و دور خواهد ماند. دردسرهاى نظام اسلامى اینها است؛ و اینها چیزى نیست.
اگر در جوامع اسلامى و کشورهاى اسلامى، علما، روشنفکران، متفکّرین، بزرگان، پیشگامان وحدت، جهت حرکتشان به سمت حاکمیّت اسلام باشد، این حرکت، حرکت موفّقى است؛ وَالّا اگر اینجور نباشد و تسلیم در مقابل حاکمیّتِ طواغیت و حکومتهاى سرسپرده و بىعرضه و تابع دشمن و تسلیم کفّار باشد، معلوم است که وحدتْ تضمینى نخواهد داشت. شما از این طرف شعار وحدت بدهید، جوش بزنید، غصّه بخورید، از آن طرف پولهاى بناحق بذلشده و خرجشدهاى پیدا خواهد شد، یک عدّه آدم سستعنصرِ قلمبهمزدِ نوکرصفت هم پیدا میشوند، اندوختههاى شما را به باد خواهند داد و رشتهها را پنبه خواهند کرد. این «مجمع التّقریب بینالمذاهب الاسلامیّة» که ما اینجا درصدد هستیم ــ و برادران ما همّت کردند و بنده از آنها و از کسانى که همکارى کردند و خواهند کرد، صمیمانه متشکّرم ــ البتّه در جنبههاى اعتقادى، کلامى، فکرى، فقهى، اصولى، علمى، زمینههاى تقریب را باید فراهم بکند لکن آن هدف اساسى باید به یاد متفکّرین اسلام باشد؛ دشمنان اسلام این را نمیخواهند، امّا آنچه خدا میخواهد آن خواهد شد؛ وَ اللهُ غالِبٌ عَلیًّ اَمرِه.(۱۳)
امیدواریم که خداوند متعال آقایان را مشمول توفیق و رحمت و فضل خود قرار بدهد؛ ما را در راه اسلام و خدمت به اهداف اسلامى توفیق ادامهى راه بدهد؛ روح مقدّس امام بزرگوارمان را از آنچه میگذرد شاد و خشنود بفرماید، و ما را مشمول دعا و رضاى ولىّعصر (ارواحنا فداه) قرار بدهد.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
نام مقدّس پیغمبر یکى از پُرجاذبهترین پدیدههاى اسلامى براى کلّیّهى مسلمانهاى عالم است. چون مسئله، مسئلهى عاطفه و ایمان با هم است، لذا قوّت عملکرد این یاد و این نام براى صحنههاى مربوط به مسلمین، از بسیارى از پدیدههاى دیگر اسلامى که فقط بر ایمان متّکى است و عواطف در آن نقشى ندارد، بیشتر است. لذا بعضى از متفکّرین بزرگ عالم اسلام در دورهى قبل از ما، گفتهاند که محور وحدت مسلمین و اتّحاد عملى آنها میتواند نام مقدّس این بزرگوار و ایمان به آن حضرت و یاد آن حضرت باشد و این حرف درستى است. خوشبختانه امسال، این مراسم همراه است با اعلام رسمى تشکیل «مجمع التّقریب بین المذاهب الاسلامیّة»(۲) که برادران ما همّت کردند و این کار شروع شد و باید انشاءالله در جهت اهداف عالیهى اسلام حرکت کند.
در مسئلهى وحدت، دو نقطهى اساسى یا دو جهتگیرى هست که هر کدام بهتنهایى حائز اهمّیّت است. وقتى ما شعار وحدت میدهیم، این دو نکتهى اساسى باید مورد توجّه ما باشد و همینها است که براى زندگى عملى مسلمین کارساز است: یکى از این دو نکته عبارت است از رفع اختلافات و تنافسها(۳) و درگیرىها و تضادها و کارشکنىها که میان طوایف مسلمین و فِرَق مسلمین از قرنها پیش تا امروز وجود داشته است و همیشه هم این تنافسها به ضرر مسلمین تمام شده است. و اگر برگردیم به تاریخ اسلام، خواهیم دید که زمام و مبدأ همه و یا قسمت اعظم این تعارضها و تنافسها برمیگردد به دستگاههاى قدرت مادّى. ملاحظه کنید در تاریخ اسلام از اختلافات اوّلیّه ــ مسئلهى خلق قرآن(۴) و امثال آنها ــ تا بقیّهى اختلافهایى که در طول زمان بین فِرَق اسلامى، مخصوصاً در زمانهاى بیشترى بین شیعه و سنّى اتّفاق افتاده است، تقریباً در تمام بلاد اسلامى، سر نخ این اختلافات دست قدرتها است.
البتّه جهالتهاى عمومى اثر دارد، تعصّبهاى غیر متّکى به منطق اثر دارد، تحریک احساسات یکدیگر اثر دارد امّا اینها زمینه است؛ هیچ کدام از اینها، آن حوادث بزرگ و حوادث خونین را که ما در تاریخ مشاهده میکنیم، به وجود نمىآورَد. آن حوادث بزرگ برمیگردد به دستگاه ارباب قدرت که دنبال یک فایدهاى میگشتند از این اختلاف. در دوران استعمار که وارد کشورهاى اسلامى شد ــ بعضى مستقیم و بعضى غیر مستقیم ــ واضح شد که استعمار هم دنبال همین قضیّه است. خیلى عبرتانگیز است رفتار بعضى از شخصیّتهاى معروف اروپایى ــ چه سیاسى و چه فرهنگى ــ که به مصر میرفتند، یک جور صحبت میکردند، کشور عثمانى ــ باب عالى(۵) ــ میرفتند، یک جور صحبت میکردند، ایران شیعى مىآمدند، یک جور صحبت میکردند، و هدفشان هم به هم ریختن نظام وحدت بود که استعمار اروپا و سردمداران تمدّن صنعتى از آن میترسیدند؛ و حق هم داشتند بترسند. کار خودشان را هم کردند و بین مسلمین اختلاف عمیق و عجیبى را به وجود آوردند.
وحدتى که ما اعلام میکنیم و شعار میدهیم و به آن دلبسته هستیم و دنبال آن حرکت میکنیم و کار میکنیم، اوّلین نقطهاش باید ناظر به رفع این تعارضها، تنافسها، اختلافها، و درگیرىها باشد که خداى متعال به این راضى است و مؤمنین، مخلصین، اولیا، عقلا از آن خشنودند؛ باید مقدّمات و زمینههاى آن فراهم بشود: خب اختلاف عقیدتى دارند، داشته باشند؛ اختلاف قومى دارند، داشته باشند؛ تغایر نژادى دارند، داشته باشند؛ اینها مستلزم و مستوجب تنافس و تعارض و درگیرى و جدال بین مسلمین نشود. باید همه مخلصانه کار کنند؛ علماى بزرگ، متفکّرین، روشنفکران، نویسندگان، شعرا، هنرمندان واقعاً این را واجب الهى بدانند. این آیهى شریفهى قرآن که «وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللهِ جَمیعًا»،(۶) و آیات دیگر خطاب به ما است؛ خطاب به مسلمین است؛ خطاب به ما در مقابل دشمنان اسلام است؛ خب عمل کنیم به این آیات. این مطلب اوّل.
نکتهى دوّم این است که این وحدت باید در خدمت و در جهت حاکمیّت اسلام باشد وَالّا پوچ خواهد بود، بىمعنى خواهد بود. اگر علماى اسلام قبول میکنند که قرآن فرموده است: وَ مآ اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا لِیُطاعَ بِاِذنِ الله؛(۷) پیغمبر نیامد که یک نصیحتى بکند، یک حرفى بزند، مردم هم کار خودشان را بکنند، به او هم یک احترامى بگذارند؛ آمد تا مورد اطاعت قرار بگیرد، جامعه را هدایت کند، زندگى را هدایت کند، نظام را تشکیل بدهد، انسانها را به سمت اهداف زندگى درست پیش ببرد؛ اگر قبول دارند که قرآن کریم میفرماید: لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّنٰتِ وَ اَنزَلنا مَعَهُمُ الکـِتٰبَ وَ المیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط،(۸) اقامهى قسط و عدل و رفع ظلم و زندگى صحیح براى بشر، هدف ادیان است، اگر اینها را قبول دارند که همه قبول دارند، پس باید حرکت به سمت حاکمیّت اسلام باشد و حاکمیّت اسلام در کشورها و جوامع اسلامى امرى است ممکن.
پانزده سال قبل تردید بود که آیا اصلاً حاکمیّت اسلام ممکن است یا نه؟ انقلاب اسلامى و تشکیل نظام اسلامى در ایران، و حرکت حیاتبخش و عظیم امام (رضوان الله تعالى علیه) و قدرتى که آن مرد الهى و ملکوتى در مقابل قدرتهاى مادّى از خود نشان داد و ثابت کرد که قدرت دین و معنویّت از مادّیّت و پول و سلاح بیشتر است، تردید را باید از ذهنها زدوده باشد. بله، تشکیل نظام اسلامى در اقطار(۹) عالم اسلامى، امرى است ممکن.
البتّه جامعهى اسلامى و حکومت اسلامى دردسرهایى دارد امّا زندگى دردسر دارد؛ زندگىِ بىدردسر در دنیا که ممکن نیست. این دردسر بهاى چیست؟ اگر بهاى آزادى است، بهاى استقلال است، بهاى عزّت است، بهاى قرب به خدا است، بهاى عمل به احکام و تعالیم اسلامى است، خب باشد. نظام جمهورى اسلامى تقریباً این دوازده سال را با عزّت، با عظمت و با قدرت ایستاد و مبارزه کرد؛ مشکلاتى هم داشت؛ [البتّه] کشورهایى هم بودند که در ظلّ(۱۰) سنگین و نامیمون حکومت و نفوذ قدرتهاى خارجى زندگى کردند؛ مگر مردم آنها کمتر از ملّت ایران مشکل و دردسر داشتند؟ اگر بیشتر نداشتند، کمتر نداشتند؛ تازه در مقابل چه چیزى؟ در مقابل اینکه امروز را به شب برسانند، شب را به صبح برسانند؛ زندگى روزمرّه و بىهدف، زندگى بىعزّت، زندگى بىنور. دردسرهاى جمهورى اسلامى، همان دردسرهایى است که نبىّ مکرّم اسلام (صلّى الله علیه و آله و سلّم) در طول حکومت مبارک خود تحمّل کرد؛ تبلیغات بود، محاصره بود، تهاجم دشمن بود؛ از اینها پیروز بیرون آمد، ما هم پیروز بیرون آمدیم؛ ملاحظه میکنید. البتّه دشمنان نمیخواهند دست بردارند، سنگپرانى میکنند. این حرکتى است که کاروان اسلام دارد میکند و [دشمن] از پشت سر یک سنگى هم پرتاب میکند، ساق پایى را هم مجروح خواهد کرد، [امّا] جلوى راه را نمیتوانند بگیرند. در طول این ده سال، دوازده سال دشمنان ما علیه ما تبلیغ کردند، سعی کردند چهرهى زشتى از اسلام نشان بدهند، چهرهى زشتى از نظام جمهورى اسلامى ارائه کنند، چیزهایى را قلب(۱۱) کنند و مجعولاتى را در بین مردم دنیا منتشر کنند؛ [امّا] واقعیّتها غیر از آنها است. واقعیّت عبارت است از یک کشور قوىّ مصمّمِ بزرگِ آبادِ رو به آبادىِ هر چه بیشتر و در زیر سایهى اسلام و به سَمت عدل اسلامى و به سَمت عزّت و قدرت ناشى از اِعلاء کلمهى اسلام و مورد توجّه و تعطّف(۱۲) عامّهى مسلمین در اکناف عالم؛ [واقعیّت] این است. حالا یک تبلیغى هم یک دشمنى بکند، یک حرف بىربطى هم بزند، یک تعرّضى هم بکند، یک نیش اقتصادى یا سیاسى هم یک جا بزنند، چه تأثیرى میکند؟ دائم از این کارها کردند، باز هم میکنند.
دو برادر در جمهورى اسلامى، سر یک قضیّهاى با هم مجادلهى لفظى میکنند که خیلى چیز عادىای است و نبودن آن عجیب است؛ اگر نباشد، مایهى بهت است و مایهى سوء ظن است که چرا نیست؛ و ناشى از خمودگى و مانند اینها خواهد بود. سر قضیّهى خبرگان، سر قضیّهى امور سیاسى، سر قضیّهى امور اقتصادى، برادران مىایستند در مجلس، در جاى دیگر، یکى این را میگوید، یکى آن را میگوید، اختلاف نظر است، مجادله است براى پیدا کردن حق، گفتگو است براى روشن شدن راه، هر کدام نظر خودشان را بیان میکنند، هیچ چیزى هم نیست، برادر هم هستند، هر کسى هم میخواهد امتحان کند، امتحان کند. اندکتعرّضى به نظام جمهورى اسلامى بشود، همین برادرانى که سر یک قضیّهاى با هم مجادله میکنند، دست در دست هم، مشتها گرهکرده، به استقبال خطر خواهند رفت تا از اسلام و نظام اسلامى دفاع کنند؛ [امّا] ببینید، رادیوها از همین مجادله و مناقشهى برادرانه جنجالى درست میکنند گویی یک حادثهى مهمّى در جریان است. نخیر، آن حادثهاى که در ایران در جریان است، عبارت است از تصمیم قاطع ملّت ایران به تعقیب اهداف نظام اسلامى، آن چنان که امام عزیز ما ترسیم کرده؛ آن حادثهاى که در ایران در حال انجام است، انشاءالله حرکت سریعتر و دقیقتر به سَمت هدفهاى اسلامى است. آن حوادثى که شما میخواهید، آن حوادثى که دلهاى کینورز و مریض میخواهند، آنها از محیط اسلامى ما بحمدالله دور بوده و دور خواهد ماند. دردسرهاى نظام اسلامى اینها است؛ و اینها چیزى نیست.
اگر در جوامع اسلامى و کشورهاى اسلامى، علما، روشنفکران، متفکّرین، بزرگان، پیشگامان وحدت، جهت حرکتشان به سمت حاکمیّت اسلام باشد، این حرکت، حرکت موفّقى است؛ وَالّا اگر اینجور نباشد و تسلیم در مقابل حاکمیّتِ طواغیت و حکومتهاى سرسپرده و بىعرضه و تابع دشمن و تسلیم کفّار باشد، معلوم است که وحدتْ تضمینى نخواهد داشت. شما از این طرف شعار وحدت بدهید، جوش بزنید، غصّه بخورید، از آن طرف پولهاى بناحق بذلشده و خرجشدهاى پیدا خواهد شد، یک عدّه آدم سستعنصرِ قلمبهمزدِ نوکرصفت هم پیدا میشوند، اندوختههاى شما را به باد خواهند داد و رشتهها را پنبه خواهند کرد. این «مجمع التّقریب بینالمذاهب الاسلامیّة» که ما اینجا درصدد هستیم ــ و برادران ما همّت کردند و بنده از آنها و از کسانى که همکارى کردند و خواهند کرد، صمیمانه متشکّرم ــ البتّه در جنبههاى اعتقادى، کلامى، فکرى، فقهى، اصولى، علمى، زمینههاى تقریب را باید فراهم بکند لکن آن هدف اساسى باید به یاد متفکّرین اسلام باشد؛ دشمنان اسلام این را نمیخواهند، امّا آنچه خدا میخواهد آن خواهد شد؛ وَ اللهُ غالِبٌ عَلیًّ اَمرِه.(۱۳)
امیدواریم که خداوند متعال آقایان را مشمول توفیق و رحمت و فضل خود قرار بدهد؛ ما را در راه اسلام و خدمت به اهداف اسلامى توفیق ادامهى راه بدهد؛ روح مقدّس امام بزرگوارمان را از آنچه میگذرد شاد و خشنود بفرماید، و ما را مشمول دعا و رضاى ولىّعصر (ارواحنا فداه) قرار بدهد.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
(۱ در ابتدای این دیدار، حجّتالاسلام والمسلمین اکبر هاشمیرفسنجانی (رئیسجمهور) مطالبی بیان کرد. نمایندگان سیاسى کشورهاى اسلامى و میهمانان شرکتکننده در کنفرانس وحدت اسلامى در این دیدار حضور داشتند.
(۲ حضرت آیتالله خامنهاى ۲۴ مهر ۱۳۶۸ در دیدار شرکتکنندگان در کنفرانس بینالمللى «امام خمینى (قدّس سرّه الشّریف) و وحدت اسلامى» اعلام کردند که جمهورى اسلامى ایران براى تحکیم هر چه بیشتر صفوف مسلمین در برابر اختلافافکنىهاى جبههى استکبار و همچنین نزدیک شدن فِرَق گوناگون اسلامى به یکدیگر، علاقهمند است «دارالتّقریب بین المذاهب الاسلامیّة» را ایجاد کند. پس از آن در دیدارهاى گوناگون، ایشان بر این تمایل و عزم تأکید کردند، که سرانجام در هفتهى وحدت سال ۱۳۶۹ این مهم تحقّق یافت.
(۳ رقابت، همچشمی
(۴ نظریّهی خلق قرآن یا قدم و حدوث قرآن، از مباحث کلامی است که مناقشات فراوانی را میان متکلّمان مسلمان ایجاد کرد. معتزله مسئلهی «مخلوق» و «حادث» بودن قرآن را در ارتباط با صفات خدا مطرح کردند و با «قدیم» بودن قرآن که اشاعره از آن جانبداری میکردند، مخالف بودند. این بحث در زمان مأمون عباسی به اوج خود رسید. ائمّهی معصومین (علیهم السّلام) خطّ بطلان بر این بحثها میکشیدند و مسلمانان را از ورود به این بحثها منع میکردند.
(۵ کاخ سلاطین عثمانی
(۶ سورهى آلعمران، بخشى از آیهى ۱۰۳؛ «و همگى به ریسمان خدا چنگ زنید ...»
(۷ سورهى نساء، بخشى از آیهى ۶۴
(۸ سورهى حدید، بخشى از آیهى ۲۵
(۹ کرانهها، سرزمینها
(۱۰ سایه
(۱۱ وارونه، مبدّل
(۱۲ گرایش، عنایت
(۱۳ سورهى یوسف، بخشى از آیهى ۲۱؛ «... و خدا بر کار خویش چیره است ...»