1392/05/27
گفتوگو با دکتر مسعود اسداللهی
شکست استراتژی «تمکن» در مصر
دنیای اسلام، امروز با مشکلات بزرگی دست به گریبان است. بیداری اسلامی که از حدود دو سال و نیم گذشته آغاز شده است، همچنان مراحل خود را طی میکند. در این میان، مصر، امروز شاهد روزهای تلخ انقلاب خود است. ۴۵ روز از برکناری دولت قانونی محمد مرسی در مصر میگذرد، اما این کشور هنوز روی آرامش را به خود ندیده است و خیرخواهان، نگران وقوع جنگ داخلی در این کشور هستند. رهبر انقلاب در دیدار با جمعی از دانشجویان در تحلیلی دربارهی این حوادث فرمودند: «حوادثی که امروز شما در مصر و در بعضی جاهای دیگر مشاهده میکنید، اینها همهاش نشانهی این است که عمق بیداری اسلامی در این کشورها وجود دارد؛ البته خوب مدیریت نشد، ناشیگری کردند [...] امروز صحنهی مصر، صحنهی بسیار دردناکی است؛ برای ماها که نگاه میکنیم، واقعاً دردناک است. این به خاطر اشتباهاتی است که صورت گرفت؛ یک کارهایی نباید میشد، شد؛ یک کارهایی باید میشد، نشد.» در گفتوگو با دکتر مسعود اسداللهی، پژوهشگر و کارشناس مسائل خاورمیانه به بررسی آخرین تحولات منطقه و حوادث مصر پرداختیم.
امروز ما در شرایطی قرار داریم که منطقه شاهد حوادث و تحولات زیادی قرار گرفته است. سوریه، لبنان، مصر، لیبی، تونس و عراق شاهد درگیریهای کم یا زیاد هستند. تحلیل شما از این تحولات جدید چیست؟ مسألهای که برخی در اینجا مطرح میکنند این است که به نظر میرسد فرضیهای که میگفتند انقلابهای منطقه کار آمریکاییهاست در حال وقوع است. نظر شما چیست؟
من با این نظریه موافق نیستم؛ این نکته را باید تصریح کنم که برخی رسانههای ما در شناخت آنچه که در جامعهی عرب در حال وقوع بوده است، مقداری اشتباه کردند. البته تحلیل اصلی به هیچ عنوان اشتباه نبوده است. آنچه که در کشورهای عربی اتفاق افتاده، به هیچ عنوان کار آمریکا نبوده و آمریکاییها هم در آن ماجرا مثل همه غافلگیر شدند. پیش از شروع بیداری اسلامی، جهان عرب در یک وضعیت رکود مطلق بود و هیچ کس فکر نمیکرد یک جوان تونسی در یک شهر خیلی دور افتادهی این کشور خودش را آتش بزند و بعد مسأله به یکباره تبدیل به موج انقلابها در منطقه شود.
متأسفانه آنقدر که همهی رویدادها با تئوری توطئه تحلیل شده است، نمیتوانیم بپذیریم که بیداری اسلامی ممکن است یک پدیدهی طبیعی باشد. این خود یکی از معضلات است و ما باید در این مسأله تجدیدنظر کنیم. بیشک توطئه وجود دارد؛ کم هم نیست ولی اینکه هر اتفاقی را برنامهریزی شده تلقی کنیم، کار اشتباهی است. اگر اینطور بود، امام خمینی رحمهالله به هیچوجه نباید قیام علیه شاه را آغاز میکرد؛ شاهی که قدرتمندترین عامل آمریکا در منطقه بود و تمام گروههای مخالف را هم سرکوب کرده بود و هیچ علائمی هم از سقوط او و رژیمش وجود نداشت. اما امام دست از مبارزه برنداشت. چرا؟ چون اعتقاد نداشت همه چیز دست آمریکا و غرب است و اعتقاد نداشت که هر چه آنها اراده کنند، حتماً همان میشود.
اتفاقاً نظریهی امام رحمهالله این بود که مردم را به صحنه بکشانیم تا نظام سقوط کند. نه احتیاج به مبارزهی مسلحانه است و نه احتیاج به عملیات امنیتی. بنابراین این نوع برخورد «توطئهای» با پدیدهها ناشی از قاعدهی «تحلیل من لا تحلیل له» میباشد. یعنی هر کسی نمیتواند واقعیت یک پدیده را درست بفهمد، به این نوع تحلیلهای سطحی و بیاساس روی میآورد. آمریکاییها و اسرائیلیها و رژیمهای مرتجع عرب تلاش میکنند بر این موج انقلابها سوار شوند، همانطور که ما تلاش کرده و میکنیم که در حد خودمان مؤثر باشیم. اما جریان وقایع این را نشان میدهد که هیچ کس بر این موج حاکم نیست. به طور مثال برخی رسانهها اخوان را به عنوان مظهر بیداری اسلامی و نیز به عنوان حزبالله مصر تصور و تحلیل کردند. کسانی که این تحلیل را داشتند، با وقوع تحولات اخیر مصر، نمیتوانند تحلیل صحیحی از چرایی آن ارائه دهند. برای آنها این پرسش مطرح میشود که پس حمایتهای میلیونی مردمی از دولت مرسی چه شد؟ در صورتی که اگر از ابتدا تحلیل و تصویر درستی داشتند، در تحلیل وقایع اخیر نیز دچار مشکل نمیشدند.
در واقع در عرصه تعریف مفاهیم و تطابق مصادیق با تعاریف با دقت کار نکردیم.
بله؛ ما باید درست تحلیل میکردیم که اولاً مفهوم بیداری اسلامی چیست؟ بنده وقتی برای دوستان عربمان میخواهم این مفهوم را توضیح دهم، تصریح میکنم که مفهوم «بیداری اسلامی» مفهوم خیلی وسیعی است که یک مفهوم حداقلی، یک مفهوم وسط و یک مفهوم حداکثری دارد.
مفهوم حداکثری بیداری اسلامی یعنی قیام برای اقامهی حکومت اسلامی؛ یعنی شما یک نظام سیاسی را به طور کامل سرنگون میکنید و به جای آن یک نظام اسلامی را به طور کامل حاکم میکنید. مثل آنچه که در انقلاب اسلامی ایران اتفاق افتاد. این سقف بیداری اسلامی است. ولی بیداری اسلامی پایینتر از این هم مفهوم دارد. مفهوم میانیاش این است که یک ملت مسلمان قیام میکند و نظام حاکم را سرکوب میکند و خواهان این میشود که احکام و قوانینی که تصویب میشود مطابق با شرع باشد و مخالف آن نباشد. این حد وسط بیداری اسلامی است.
حداقل بیداری اسلامی چیست؟ حداقلش این است که یک ملت مسلمان قیام نموده و حاکم ظالم را سرنگون کرده و خواهان آزادی، عدالت و مبارزه با هیمنهی خارجی و حق تعیین سرنوشت میشود. آیا این خواستهها ارزشهای اسلامی نیستند؟ به عنوان مثال «آزادی» قبل از اینکه یک ارزش غربی از نگاه لیبرالها باشد، ارزشی اسلامی است. عدالتخواهی قبل از اینکه توسط مکاتب فکری غربی مورد تأکید قرار بگیرد، یک ارزش اسلامی است. موارد دیگر هم به همین ترتیب است، البته هر کدام از مفاهیم ذکر شده در چهارچوب ارزشهای اسلامی مدنظر ما هستند. بنابراین حداقل مفهوم بیداری اسلامی این است که یک ملت مسلمان به خیابان بیاید و خواهان سرنگونی حاکم ظالم شود.
این مسأله در مورد مصر چگونه است؟
تلقی خود ما این بود که وقتی مردم مصر قیام کردند و حسنی مبارک را به عنوان عامل غرب سرنگون نمودند و الان هم در خیابان نماز میخوانند و قرآن تلاوت میکنند و در صفوف نماز جمعه هستند، پس اینها اسلامگرایند و این حرکت استمرار انقلاب اسلامی است. بعد که آمدیم جلوتر و انتخابات برگزار شد، دیدیم مردم به اسلامگراها رأی دادند و به تمایلات غربیها رأی ندادند، باز این مسأله برای ما جدیتر شد که بیداری اسلامی در مصر به مفهوم حداکثری رخ داده است. ولی در عمل دیدیم همان گروههایی که ما به عنوان اسلامگرا میشناسیم، عملکردی را از خود نشان دادند که با مفاهیم اسلامی و انقلاب اسلامی ما تطابق ندارد. تناقض پیش آمد؛ مثلاً ارتباط آنها با با آمریکاییها چه قبل از سقوط مبارک و چه بعد از سقوط او.
آنها در واقع قصد داشتند به طرف آمریکایی این نکته را گوشزد کنند که ما ضد آمریکایی نیستیم و منافع آمریکا را به خطر نمیاندازیم. در جریان مبارزاتشان علیه مبارک و همچنین بعد از سقوط مبارک نیز ادعایشان این بود که چون درگیر هستیم، در حال حاضر نمیخواهیم حساسیت آمریکا و اسرائیل را برانگیزیم. میخواهیم یک دورهی ده پانزده ساله را بدون مخالفت و دشمنی با آمریکا طی کنیم و بعد که خود را تثبیت کردیم، آنگاه وارد عمل شویم. خودشان اسم این موضع را گذاشته بودند «استراتژی تمکن». یعنی وقتی تمکن و تثبیت پیدا کردیم و مطمئن شدیم که خطر سقوط وجود ندارد، آن موقع به مسائل دیگر میپردازیم.
اما حقیقت این است که شما به مجرد اینکه از اصول عدول کردید، دیگر نمیتوانید به آنها برگردید. برای همین بود که امام رحمهالله در همان اول انقلاب، روز قدس را اعلام کردند و فردای پیروزی انقلاب، سفارت اسرائیل در تهران بسته شد و سفارت فلسطین جایگزین آن گردید. هشدار ظریف رهبر معظم انقلاب در دیدار با شرکتکنندگان در اجلاس جهانی اساتید مسلمان و بیداری اسلامی نیز خیلی مهم است که تأکید کردند معیار «اصالت» این انقلابها موضعشان نسبت به مسألهی فلسطین است. این جملهی بسیار معناداری است که ما راحت از کنارش گذشتیم. چرا رهبری این را فرمودند؟ چون در ابتدا امید این بود که این انقلابها یک جبههی جدیدی برای دفاع از ملت فلسطین باز میکنند، ولی عملاً هیچ تحرک جدی از سوی سردمداران این کشورها صورت نگرفت.
اما ما در جریان اتفاقات اخیر مصر، شاهد ارتباطاتی بین ارتش این کشور و مقامات آمریکایی هم بودهایم.
ارتش مصر، آموزش دیده و تربیت شدهی آمریکاست. سلاحش آمریکایی است و افسران آن در آمریکا دوره دیدهاند؛ بنابراین این سؤال پیش میآید که ارتش مصر چطور بدون چراغ سبز آمریکا مرسی را برکنار کرده است؟ این درست اشتباهی بود که دولت مرسی داشت که اگر با آمریکاییها بسازد، ارتش هیچ اقدامی علیه رئیس جمهور و دولت او نخواهد کرد. از آنجایی که آنها از توافقاتشان با آمریکا مطمئن بودند، وقتی که ارتش، مرسی را برکنار کرد، به آمریکاییها حمله کرده و دولت آمریکا را مسبب کودتا معرفی کردند. در حالی که عملکرد گروه سابق حاکم بر مصر در زمینهسازی کودتا مؤثر بود. ارتشیان مصر نگران تکرار سرنوشت ارتشیان ترکیه در مورد خود هستند، لذا بر موج نارضایتی گستردهی مردم از عملکرد مرسی سوار شده و وی را برکنار کردند و به مخالفت جهان غرب نیز توجهی نکردند.
رهبر انقلاب در اجلاس بینالمللی بیداری اسلامی در مورد خطرات و آسیبهای درونی انقلابهای منطقه به سه عامل: ۱. غفلت، غرور و غافل دانستن دشمن ۲. مرعوبشدن و اعتماد به دشمن و ۳. اختلاف در صف انقلابیون اشاره کردند. شما به آسیب «مرعوب شدن و اعتماد به دشمن» پرداختید. تحلیل شما از دو آسیب دیگر در رابطه با مصر چیست؟
در مورد غرور و غفلت باید بگویم اشتباهی که گروه سابق حاکم بر مصر کرد این بود که فکر میکردند با سرنگونی مبارک و پیروزی آنها در انتخابات پارلمانی، رفراندوم قانون اساسی و انتخابات ریاست جمهوری، دیگر همه چیز تمام شده است و آنها به طور کامل نظام را در دست گرفتهاند. اینچنین بود که به بقیهی گروههای مخالف مبارک پشت کردند. در واقع غرور و تکبر عجیب، یکی از اشتباهات استراتژیک آنها بود.
نکتهی دیگری که رهبری در اجلاس بیداری اسلامی و اساتید مسلمان به آن اشاره کردند و بسیار بسیار مهم میباشد این است که این انقلابها به نظامسازی نپرداختند. بنابراین در وضعیتی که نظام و ساختار قبلی هنوز سرنگون نشده است، اینکه گروه حاکم، حقوق دیگر گروههای انقلابی را نادیده بگیرد، یک اشتباه فاحش بود. این اقدام موجب ناراحتی و اختلاف در صف انقلابیون شد.
به نظر شما آیا مصر اکنون مهیای یک جنگ داخلی شده است؟ ورود احتمالی مصر به جنگ داخلی چه تبعاتی برای این کشور و در بعد وسیعتر برای حرکت بیداری اسلامی در جهان عرب و اسلام خواهد داشت؟
مصر در جهان عرب محوریت دارد و هر اتفاقی در آن بیفتد کاملاً مانند یک اپیدمی به بقیهی کشورهای جهان عرب سرایت میکند. در مورد جنگ داخلی هم باید ابتدا مفهوم جنگ داخلی را تعریف کنیم. مصر برخلاف سوریه جغرافیایش برای جنگ چریکی مناسب نیست. مصر یک کشور مسطح است و کوه و دشت ندارد. با این حال احتمال جنگ شهری یا عملیات تروریستی در مصر وجود دارد. اگر خدای ناکرده جنگ داخلی در مصر شکل بگیرد، به نوعی شاهد یک جنگ تروریستی از نوع اتفاقاتی که در عراق روی میدهد خواهیم بود.
یک بحث دیگر ورود عنصر خارجی یعنی القاعده به این تحولات است که چندان دور از ذهن هم نیست. القاعده در حال حاضر در لیبی حضور پررنگی دارد و چون لیبی هم هممرز مصر است، القاعده حتماً در مصر نفوذ خواهد کرد. رهبر القاعده در حال حاضر ایمن الظواهری است که اصالتاً یک مصری است. از اینرو هشدار رهبر انقلاب دربارهی وقوع جنگ داخلی در مصر کاملاً جدی است و این خطر به شدت این کشور را تهدید میکند.
امروز ما در شرایطی قرار داریم که منطقه شاهد حوادث و تحولات زیادی قرار گرفته است. سوریه، لبنان، مصر، لیبی، تونس و عراق شاهد درگیریهای کم یا زیاد هستند. تحلیل شما از این تحولات جدید چیست؟ مسألهای که برخی در اینجا مطرح میکنند این است که به نظر میرسد فرضیهای که میگفتند انقلابهای منطقه کار آمریکاییهاست در حال وقوع است. نظر شما چیست؟
من با این نظریه موافق نیستم؛ این نکته را باید تصریح کنم که برخی رسانههای ما در شناخت آنچه که در جامعهی عرب در حال وقوع بوده است، مقداری اشتباه کردند. البته تحلیل اصلی به هیچ عنوان اشتباه نبوده است. آنچه که در کشورهای عربی اتفاق افتاده، به هیچ عنوان کار آمریکا نبوده و آمریکاییها هم در آن ماجرا مثل همه غافلگیر شدند. پیش از شروع بیداری اسلامی، جهان عرب در یک وضعیت رکود مطلق بود و هیچ کس فکر نمیکرد یک جوان تونسی در یک شهر خیلی دور افتادهی این کشور خودش را آتش بزند و بعد مسأله به یکباره تبدیل به موج انقلابها در منطقه شود.
متأسفانه آنقدر که همهی رویدادها با تئوری توطئه تحلیل شده است، نمیتوانیم بپذیریم که بیداری اسلامی ممکن است یک پدیدهی طبیعی باشد. این خود یکی از معضلات است و ما باید در این مسأله تجدیدنظر کنیم. بیشک توطئه وجود دارد؛ کم هم نیست ولی اینکه هر اتفاقی را برنامهریزی شده تلقی کنیم، کار اشتباهی است. اگر اینطور بود، امام خمینی رحمهالله به هیچوجه نباید قیام علیه شاه را آغاز میکرد؛ شاهی که قدرتمندترین عامل آمریکا در منطقه بود و تمام گروههای مخالف را هم سرکوب کرده بود و هیچ علائمی هم از سقوط او و رژیمش وجود نداشت. اما امام دست از مبارزه برنداشت. چرا؟ چون اعتقاد نداشت همه چیز دست آمریکا و غرب است و اعتقاد نداشت که هر چه آنها اراده کنند، حتماً همان میشود.
آنها در واقع قصد داشتند به طرف آمریکایی این نکته را گوشزد کنند که ما منافع آمریکا را به خطر نمیاندازیم. در جریان مبارزاتشان علیه مبارک نیز ادعایشان این بود که چون درگیر هستیم، در حال حاضر نمیخواهیم حساسیت آمریکا و اسرائیل را برانگیزیم. خودشان اسم این موضع را گذاشته بودند «استراتژی تمکن».
اتفاقاً نظریهی امام رحمهالله این بود که مردم را به صحنه بکشانیم تا نظام سقوط کند. نه احتیاج به مبارزهی مسلحانه است و نه احتیاج به عملیات امنیتی. بنابراین این نوع برخورد «توطئهای» با پدیدهها ناشی از قاعدهی «تحلیل من لا تحلیل له» میباشد. یعنی هر کسی نمیتواند واقعیت یک پدیده را درست بفهمد، به این نوع تحلیلهای سطحی و بیاساس روی میآورد. آمریکاییها و اسرائیلیها و رژیمهای مرتجع عرب تلاش میکنند بر این موج انقلابها سوار شوند، همانطور که ما تلاش کرده و میکنیم که در حد خودمان مؤثر باشیم. اما جریان وقایع این را نشان میدهد که هیچ کس بر این موج حاکم نیست. به طور مثال برخی رسانهها اخوان را به عنوان مظهر بیداری اسلامی و نیز به عنوان حزبالله مصر تصور و تحلیل کردند. کسانی که این تحلیل را داشتند، با وقوع تحولات اخیر مصر، نمیتوانند تحلیل صحیحی از چرایی آن ارائه دهند. برای آنها این پرسش مطرح میشود که پس حمایتهای میلیونی مردمی از دولت مرسی چه شد؟ در صورتی که اگر از ابتدا تحلیل و تصویر درستی داشتند، در تحلیل وقایع اخیر نیز دچار مشکل نمیشدند.
در واقع در عرصه تعریف مفاهیم و تطابق مصادیق با تعاریف با دقت کار نکردیم.
بله؛ ما باید درست تحلیل میکردیم که اولاً مفهوم بیداری اسلامی چیست؟ بنده وقتی برای دوستان عربمان میخواهم این مفهوم را توضیح دهم، تصریح میکنم که مفهوم «بیداری اسلامی» مفهوم خیلی وسیعی است که یک مفهوم حداقلی، یک مفهوم وسط و یک مفهوم حداکثری دارد.
مفهوم حداکثری بیداری اسلامی یعنی قیام برای اقامهی حکومت اسلامی؛ یعنی شما یک نظام سیاسی را به طور کامل سرنگون میکنید و به جای آن یک نظام اسلامی را به طور کامل حاکم میکنید. مثل آنچه که در انقلاب اسلامی ایران اتفاق افتاد. این سقف بیداری اسلامی است. ولی بیداری اسلامی پایینتر از این هم مفهوم دارد. مفهوم میانیاش این است که یک ملت مسلمان قیام میکند و نظام حاکم را سرکوب میکند و خواهان این میشود که احکام و قوانینی که تصویب میشود مطابق با شرع باشد و مخالف آن نباشد. این حد وسط بیداری اسلامی است.
حداقل بیداری اسلامی چیست؟ حداقلش این است که یک ملت مسلمان قیام نموده و حاکم ظالم را سرنگون کرده و خواهان آزادی، عدالت و مبارزه با هیمنهی خارجی و حق تعیین سرنوشت میشود. آیا این خواستهها ارزشهای اسلامی نیستند؟ به عنوان مثال «آزادی» قبل از اینکه یک ارزش غربی از نگاه لیبرالها باشد، ارزشی اسلامی است. عدالتخواهی قبل از اینکه توسط مکاتب فکری غربی مورد تأکید قرار بگیرد، یک ارزش اسلامی است. موارد دیگر هم به همین ترتیب است، البته هر کدام از مفاهیم ذکر شده در چهارچوب ارزشهای اسلامی مدنظر ما هستند. بنابراین حداقل مفهوم بیداری اسلامی این است که یک ملت مسلمان به خیابان بیاید و خواهان سرنگونی حاکم ظالم شود.
این مسأله در مورد مصر چگونه است؟
تلقی خود ما این بود که وقتی مردم مصر قیام کردند و حسنی مبارک را به عنوان عامل غرب سرنگون نمودند و الان هم در خیابان نماز میخوانند و قرآن تلاوت میکنند و در صفوف نماز جمعه هستند، پس اینها اسلامگرایند و این حرکت استمرار انقلاب اسلامی است. بعد که آمدیم جلوتر و انتخابات برگزار شد، دیدیم مردم به اسلامگراها رأی دادند و به تمایلات غربیها رأی ندادند، باز این مسأله برای ما جدیتر شد که بیداری اسلامی در مصر به مفهوم حداکثری رخ داده است. ولی در عمل دیدیم همان گروههایی که ما به عنوان اسلامگرا میشناسیم، عملکردی را از خود نشان دادند که با مفاهیم اسلامی و انقلاب اسلامی ما تطابق ندارد. تناقض پیش آمد؛ مثلاً ارتباط آنها با با آمریکاییها چه قبل از سقوط مبارک و چه بعد از سقوط او.
آنها در واقع قصد داشتند به طرف آمریکایی این نکته را گوشزد کنند که ما ضد آمریکایی نیستیم و منافع آمریکا را به خطر نمیاندازیم. در جریان مبارزاتشان علیه مبارک و همچنین بعد از سقوط مبارک نیز ادعایشان این بود که چون درگیر هستیم، در حال حاضر نمیخواهیم حساسیت آمریکا و اسرائیل را برانگیزیم. میخواهیم یک دورهی ده پانزده ساله را بدون مخالفت و دشمنی با آمریکا طی کنیم و بعد که خود را تثبیت کردیم، آنگاه وارد عمل شویم. خودشان اسم این موضع را گذاشته بودند «استراتژی تمکن». یعنی وقتی تمکن و تثبیت پیدا کردیم و مطمئن شدیم که خطر سقوط وجود ندارد، آن موقع به مسائل دیگر میپردازیم.
اما حقیقت این است که شما به مجرد اینکه از اصول عدول کردید، دیگر نمیتوانید به آنها برگردید. برای همین بود که امام رحمهالله در همان اول انقلاب، روز قدس را اعلام کردند و فردای پیروزی انقلاب، سفارت اسرائیل در تهران بسته شد و سفارت فلسطین جایگزین آن گردید. هشدار ظریف رهبر معظم انقلاب در دیدار با شرکتکنندگان در اجلاس جهانی اساتید مسلمان و بیداری اسلامی نیز خیلی مهم است که تأکید کردند معیار «اصالت» این انقلابها موضعشان نسبت به مسألهی فلسطین است. این جملهی بسیار معناداری است که ما راحت از کنارش گذشتیم. چرا رهبری این را فرمودند؟ چون در ابتدا امید این بود که این انقلابها یک جبههی جدیدی برای دفاع از ملت فلسطین باز میکنند، ولی عملاً هیچ تحرک جدی از سوی سردمداران این کشورها صورت نگرفت.
اما ما در جریان اتفاقات اخیر مصر، شاهد ارتباطاتی بین ارتش این کشور و مقامات آمریکایی هم بودهایم.
ارتش مصر، آموزش دیده و تربیت شدهی آمریکاست. سلاحش آمریکایی است و افسران آن در آمریکا دوره دیدهاند؛ بنابراین این سؤال پیش میآید که ارتش مصر چطور بدون چراغ سبز آمریکا مرسی را برکنار کرده است؟ این درست اشتباهی بود که دولت مرسی داشت که اگر با آمریکاییها بسازد، ارتش هیچ اقدامی علیه رئیس جمهور و دولت او نخواهد کرد. از آنجایی که آنها از توافقاتشان با آمریکا مطمئن بودند، وقتی که ارتش، مرسی را برکنار کرد، به آمریکاییها حمله کرده و دولت آمریکا را مسبب کودتا معرفی کردند. در حالی که عملکرد گروه سابق حاکم بر مصر در زمینهسازی کودتا مؤثر بود. ارتشیان مصر نگران تکرار سرنوشت ارتشیان ترکیه در مورد خود هستند، لذا بر موج نارضایتی گستردهی مردم از عملکرد مرسی سوار شده و وی را برکنار کردند و به مخالفت جهان غرب نیز توجهی نکردند.
رهبر انقلاب در اجلاس بینالمللی بیداری اسلامی در مورد خطرات و آسیبهای درونی انقلابهای منطقه به سه عامل: ۱. غفلت، غرور و غافل دانستن دشمن ۲. مرعوبشدن و اعتماد به دشمن و ۳. اختلاف در صف انقلابیون اشاره کردند. شما به آسیب «مرعوب شدن و اعتماد به دشمن» پرداختید. تحلیل شما از دو آسیب دیگر در رابطه با مصر چیست؟
در مورد غرور و غفلت باید بگویم اشتباهی که گروه سابق حاکم بر مصر کرد این بود که فکر میکردند با سرنگونی مبارک و پیروزی آنها در انتخابات پارلمانی، رفراندوم قانون اساسی و انتخابات ریاست جمهوری، دیگر همه چیز تمام شده است و آنها به طور کامل نظام را در دست گرفتهاند. اینچنین بود که به بقیهی گروههای مخالف مبارک پشت کردند. در واقع غرور و تکبر عجیب، یکی از اشتباهات استراتژیک آنها بود.
نکتهی دیگری که رهبری در اجلاس بیداری اسلامی و اساتید مسلمان به آن اشاره کردند و بسیار بسیار مهم میباشد این است که این انقلابها به نظامسازی نپرداختند. بنابراین در وضعیتی که نظام و ساختار قبلی هنوز سرنگون نشده است، اینکه گروه حاکم، حقوق دیگر گروههای انقلابی را نادیده بگیرد، یک اشتباه فاحش بود. این اقدام موجب ناراحتی و اختلاف در صف انقلابیون شد.
به نظر شما آیا مصر اکنون مهیای یک جنگ داخلی شده است؟ ورود احتمالی مصر به جنگ داخلی چه تبعاتی برای این کشور و در بعد وسیعتر برای حرکت بیداری اسلامی در جهان عرب و اسلام خواهد داشت؟
مصر در جهان عرب محوریت دارد و هر اتفاقی در آن بیفتد کاملاً مانند یک اپیدمی به بقیهی کشورهای جهان عرب سرایت میکند. در مورد جنگ داخلی هم باید ابتدا مفهوم جنگ داخلی را تعریف کنیم. مصر برخلاف سوریه جغرافیایش برای جنگ چریکی مناسب نیست. مصر یک کشور مسطح است و کوه و دشت ندارد. با این حال احتمال جنگ شهری یا عملیات تروریستی در مصر وجود دارد. اگر خدای ناکرده جنگ داخلی در مصر شکل بگیرد، به نوعی شاهد یک جنگ تروریستی از نوع اتفاقاتی که در عراق روی میدهد خواهیم بود.
یک بحث دیگر ورود عنصر خارجی یعنی القاعده به این تحولات است که چندان دور از ذهن هم نیست. القاعده در حال حاضر در لیبی حضور پررنگی دارد و چون لیبی هم هممرز مصر است، القاعده حتماً در مصر نفوذ خواهد کرد. رهبر القاعده در حال حاضر ایمن الظواهری است که اصالتاً یک مصری است. از اینرو هشدار رهبر انقلاب دربارهی وقوع جنگ داخلی در مصر کاملاً جدی است و این خطر به شدت این کشور را تهدید میکند.