1392/05/01
دیدار شاعران ۹۲ | شعرخوانی آقای پدرام پاکآیین
در شب ولادت حضرت امام حسن مجتبی علیهالسلام محفل شعرخوانی جمعی از شاعران کشور در حضور حضرت آیتالله خامنهای برگزار شد. آقای پدرام پاکآیین، از شاعران کشورمان در این دیدار اشعاری را قرائت نمود که پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR متن و صوت این اشعار را منتشر میکند.
[برای دریافت فایل صوتی به این صفحه مراجعه کنید]
[برای دریافت فایل صوتی به این صفحه مراجعه کنید]
شعری برای مالک اشتر
نامه را بگیر مالک
چشمها در انتظارند
زود میرسی اگرچند
جادهها نمیگذارند
کوفه کوفه از عبایم
خستگی تکاندی امشب
بوی غربت مرا داشت
نامهای که خواندی امشب
شهری از غریب مالک!
مانده بینصیب مالک!
تا به کی سخن نگویم
از غم، از فریب، مالک!
لحظههای هجرت تو
مانده در ادامه من
ای نگاه مهربانت
در خطوط نامه من
بر نهالی از گلویم
میوههای کال گریهست
ای شکوه بغض! بشکن
لحظه محال گریهست
آتشی آویخت از رعد نگاهت ناگهان
ماه را دزدید لبخند سیاهت ناگهان
آن کمین سبز، آن افعی که در نامه تو بود
خنده زد بر شانه بیتکیهگاهت ناگهان
ای نگاه بیجهان! ای روبهروی گمشده
یک جهان آیینه ابری شد ز آهت ناگهان
کفشهایت رد پا شد، گامهایت راه شد
ایستادی تا به پایان برد راهت ناگهان
دوش کشکول تو کشتی بود بر دریای خون
بیخ و بن برکند صبح از خانقاهت ناگهان
از عدم جوشید اندوه قدحفرسای تو
با زوال آمیخت شوق گاهگاهت ناگهان
نامه را بگیر مالک
چشمها در انتظارند
زود میرسی اگرچند
جادهها نمیگذارند
کوفه کوفه از عبایم
خستگی تکاندی امشب
بوی غربت مرا داشت
نامهای که خواندی امشب
شهری از غریب مالک!
مانده بینصیب مالک!
تا به کی سخن نگویم
از غم، از فریب، مالک!
لحظههای هجرت تو
مانده در ادامه من
ای نگاه مهربانت
در خطوط نامه من
بر نهالی از گلویم
میوههای کال گریهست
ای شکوه بغض! بشکن
لحظه محال گریهست
آتشی آویخت از رعد نگاهت ناگهان
ماه را دزدید لبخند سیاهت ناگهان
آن کمین سبز، آن افعی که در نامه تو بود
خنده زد بر شانه بیتکیهگاهت ناگهان
ای نگاه بیجهان! ای روبهروی گمشده
یک جهان آیینه ابری شد ز آهت ناگهان
کفشهایت رد پا شد، گامهایت راه شد
ایستادی تا به پایان برد راهت ناگهان
دوش کشکول تو کشتی بود بر دریای خون
بیخ و بن برکند صبح از خانقاهت ناگهان
از عدم جوشید اندوه قدحفرسای تو
با زوال آمیخت شوق گاهگاهت ناگهان