• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1369/03/29

بیانات در دیدار اعضای ستاد برگزاری مراسم هفتم تیر

بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)

خب، این حادثه جزو آن حوادثى نبود که بشود اجازه داد و فکر کرد که فراموش بشود. یک حادثه‌‌‌‌‌‌ى مجرّدِ از عوامل گوناگون در محیط انقلاب ــ چه از عوامل درونى انقلاب، چه از عوامل بیرونىِ متضاد با جهت‌‌‌‌‌‌گیرى انقلاب ــ و به دور از اینها نبود. ما وقتى حادثه‌‌‌‌‌‌ى هفتم تیر را در ذهن خودمان مجسّم میکنیم، چند چیز را بوضوح مى‌‌‌‌‌‌بینیم:
یکى اینکه این جمهورى و این انقلاب چه دشمنهاى بدکینه‌‌‌‌‌‌ى به دور از انسانیّتِ جسورِ بى‌‌‌‌‌‌رحمى داشته که حاضر بودند ناگهان در یک حادثه مثلاً هفتاد هشتاد نفر، صد نفر ــ حالا این آقایان هم بحمدالله‌‌‌‌‌‌ نجات پیدا کردند،(۲) وَالّا ۷۲ تن نمیشد، ۷۵ نفر، هشتاد نفر، نود نفر میشد ــ آدم را که بین آنها شخصیّت‌‌‌هایى مثل شهید بهشتى حضور دارد، همه را دفن کنند! واقعاً این خیلى چیز عجیبى است؛ یعنى دشمنى که این‌‌‌‌‌‌‌‌‌جور حَقود(۳) باشد، خیلى تماشایى است! چه کسى باور میکند که معارض سیاسى در یک کشور ــ اینها معارضین سیاسى بودند ــ تا آنجا حاضر باشد پیش برود که تروریسم را در خدمت نابود کردن شخصیّت‌‌‌هاى برجسته و معتبر، آن هم با این دید کلان، با این حرکت کلان قرار بدهد؟ نباید یادمان برود و مردم نباید یادشان برود که این چه عقبه‌‌‌‌‌‌ى حقیقتاً دشوارى بود ــ منافقین آن‌‌‌طرف، دیگر گروه‌‌‌های معاند آن‌‌‌طرف ــ که انقلاب از آن گذشت؛ این یک بُعد قضیّه است که در حادثه‌‌‌‌‌‌ى هفتم تیر فوراً به ذهن مى‌‌‌‌‌‌آید.

بُعد دوّم، آسیب‌‌‌‌‌‌ناپذیرى انقلاب است؛ یعنى این حادثه که اتّفاق افتاد، به جاى اینکه شعله‌‌‌‌‌‌ى انقلاب را خاموش کند یا کم کند، مثل روغنى شد که بر روى این شعله ریخته بشود؛ اوج گرفت و حماسه‌‌‌‌‌‌ى مردم از همان ساعات اوّل [شروع شد]؛ بکلّى امر بعکس آن چیزى بود که دشمن میخواست. دشمن حادثه‌‌‌‌‌‌ى [هفتم] تیر را انجام نداد تا مردم نسبت به حفظ انقلاب مصمّم‌‌‌‌‌‌تر و صفوفشان متّحدتر بشود؛ این حادثه را انجام داد که منفذى در این حصن(۴) به ‌‌‌‌‌‌وجود بیاورد؛ [امّا] نه‌‌‌ فقط منفذى [ایجاد] نشد، منافذ دیگر هم بسته شد. آسیب‌‌‌‌‌‌ناپذیرى انقلاب واقعاً چیز عظیمى بود. این دو مسئله و آن حضور مردم و آن گریه‌‌‌‌‌‌ها و تشییع جنازه و مانند اینها، که بنده البتّه خودم ندیدم آنها را، شنیدم و در عکسها و فیلم‌‌‌ها و تلویزیون و مانند اینها مشاهده کردیم که چه هنگامه‌‌‌‌‌‌اى بوده و مردم چه کردند؛ این هم این‌‌‌طرف [موضوع] است.

یک بُعد دیگرى که باز در این حادثه هست که به نظر بنده مهم است، این است که شخصیّت‌‌‌‌‌‌هایى مثل شهید بهشتى ــ البتّه آن روز فقط بنا نبود که شهید بهشتى به شهادت برسد، بنا بود همه کشته بشوند، یعنى آنها طرح را براى فقط شهید بهشتى که نریخته [بودند]؛ آقاى هاشمى هم قرار بود کشته بشود، بنده هم قرار بود کشته بشوم، آقاى باهنر هم قرار بود در همان قضیّه به شهادت برسد ــ و این چهره‌‌‌‌‌‌هاى معروف و به‌‌‌‌‌‌اصطلاح همه‌‌‌‌‌‌کاره‌‌‌‌‌‌ى انقلاب همه در معرض شهادت قرار داشتند و روگردانى نداشتند از این قضیّه. خب، بعد از شهادت شهید مطهّرى معلوم شد که این پا در انقلاب هست،(۵) عافیت نیست و همه فهمیدند که خطر مرگ خیلى جدّى و روبه‌‌‌‌‌‌رو مسئولین را تهدید میکند؛ در عین ‌‌‌‌‌‌حال اینها این‌‌‌‌‌‌طور قرص و محکم ایستادند. و در انقلاب کسى مثل آقاى بهشتى را و آن وزرا را ــ که اینها خب مسئولین کشور بودند ــ انسان وقتى ‌‌‌که میدهد، احساس سرافرازى میکند؛ صدق و حقّانیّت انقلاب و طرف‌‌‌داران انقلاب را [نشان میدهد]. حالا از این قبیل ابعاد، دیگر نمیخواهیم تفصیل بدهیم. پس این حادثه باید زنده بماند؛ و شما آقایان هم همّت گماشتید به این قضیّه؛ شکر الله‌‌‌‌‌‌ مساعیکم(۶) و ان‌‌‌‌‌‌شاءالله‌‌‌‌‌‌ که خداوند کمک کند به شما تا بتوانید این کار را هر چه بهتر انجام بدهید.

و امّا این نکته‌‌‌‌‌‌اى که به نظر من باید به آن توجّه کرد ــ حالا مسائل مالى و غیر مالى و مانند اینها که حل میشود، اینها که حالا چیزى نیست؛ بالاخره پولى پیدا کردید، لابد هم پیدا میکنید، کما اینکه خداى متعال بالاخره برمى‌‌‌‌‌‌انگیزد کسانى را که نگذارند این بار به زمین بماند؛ و انجام میدهید کار را ــ این [است] که چه کار میخواهید بکنید؛ این است مطلب. حالا پوستر و مانند اینها خوب است، بنده هم از آن آدمهایى که ضدّ پوستر باشند نیستم. حالا بعضى‌‌‌‌‌‌ها هستند که از آن طرف افتاده‌‌‌‌‌‌اند که ضدّ پوسترند؛ تا صحبت پوستر، سیلک و همین چیزها بشود، فورى یک ‌‌‌‌‌‌جورى میشوند. بنده حالا آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌جورى نیستم امّا از پوستر و سیلک، شما چه مقصودى را تعقیب میکنید و اینها چقدر آن مقصود را تأمین خواهند کرد؟ این واقعاً یک سؤال است. حالا پنج هزار سیلک در این تهران بزرگ ــ حالا ایران را کار نداریم ــ کجا دیده میشود؟ پنج هزار سیلک یک خیابان را پُر خواهد کرد؛ یعنى ما وقتى ‌‌‌که یک جایى یک سمینارى در یک خیابانى داریم، از دو طرف خیابان وقتى که سیلک بزنیم که همه بدانند که این خیابان جاى این کار است، این خواهد شد تقریباً پنج هزار سیلک؛ پنج هزار سیلک چقدر است؟ حالا [فرضاً] پنج هزار سیلک و چهارصد هزار پوستر؛ مگر از پوستر عکس شهید بهشتى [چه در‌‌‌مى‌‌‌‌‌‌آید]؟ خب، شهید بهشتى این‌‌‌ همه عکس دارد، حالا نوشته خواهد شد نهمین سالگرد شهادت؛ حالا چه مثلاً؟ از این چه در‌‌‌مى‌‌‌‌‌‌آید؟ من این را سؤال دارم. البتّه شما ممکن است فکر کرده باشید اطراف قضیّه را، چیزهاى حسابى، کارهاى حسابى به ذهنتان رسیده باشد، بخواهید هم عمل بکنید که من نمیدانم؛ امّا من عرضم این است، این کار باید احیا بشود، امّا احیاى آن چه جورى است؟ من عرض میکنم بیشترین سرمایه‌‌‌‌‌‌گذارى را روى این قسمت قضیّه بکنید. خب، براى آقاى مطهّرى ــ شهیدِ به این عظمت ــ هر سال سالگرد میگرفتند، سه چهار سال رادیو یک چیزى میگفت؛ و بعد یواش‌‌‌یواش به این فکر افتادند که خب این سالگرد را یک کارى بکنیم که براى این خطّى که حالا مطهّرى نماینده‌‌‌‌‌‌ى این خط است، یک اثرى داشته باشد؛ خب کردند و خوب هم هست؛ یعنى دارند هر سالى یک کارى میکنند، یک بحثى میشود، یک چیز جدیدى تولید میشود، به‌‌‌‌‌‌اصطلاح یک مسئله‌‌‌‌‌‌ى جدیدى در فضاى فکرى عالم اسلام تولید میشود یا پرداخته میشود؛ بالاخره یک چنین کارهایى باید کرد. هفتم‌‌‌‌‌‌ تیر را چه جورى میشود بزرگداشت کرد؛ به نظر من مسئله این است.

حالا بحمدالله‌‌‌‌‌‌ کفایت براى این کار در جمع شما آقایان هست؛ من دارم نگاه میکنم میبینم آقایانِ علمائى که تشریف دارند در این جمع، آقایانى که سابقه‌‌‌‌‌‌ى فرهنگى دارند، بقیّه‌‌‌‌‌‌ى برادرانى که همیشه در کار انقلاب و مانند اینها بودند، این مجموعه کفایت دارد براى اینکه فکرى بکند، امّا حالا این فکر شده یا نشده، من نمیدانم؛ اگر نشده، باید بشود.

خداوند ان‌‌‌‌‌‌شاءالله‌‌‌‌‌‌ کمک کند؛ خدا ان‌‌‌‌‌‌شاءالله‌‌‌‌‌‌ راه را هموار کند و ان‌‌‌‌‌‌شاءالله‌‌‌‌‌‌ این تلاشها را مأجور بدارد به کَرَم خودش، و قبول کند؛ همینها میمانَد براى انسان.(۷) بله، یکی از کارهای اساسی هم همان است دیگر. ان‌‌‌‌‌‌شاءالله‌‌‌‌‌‌ موفّق و مؤیّد باشید؛ خداوند ان‌‌‌‌‌‌شاءالله‌‌‌‌‌‌ شما را تأیید کند.


در ابتدای این دیدار، حجّت‌‌‌‌‌‌الاسلام علی‌‌‌‌‌‌اصغر باغانی (از افراد نجات‌‌‌‌‌‌یافته‌‌‌‌‌‌ی حادثه‌‌‌‌‌‌ی هفتم تیر) مطالبی بیان کرد.
در عملیّات تروریستی انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی توسط منافقین که در هفتم تیر ۱۳۶۰ به وقوع پیوست، ۷۲ نفر از مسئولان و کارگزاران نظام، از جمله آیت‌‌‌‌‌‌الله سیّدمحمّد حسینی‌‌‌‌‌‌بهشتی (رئیس دیوان عالی کشور) و برخی از وزرا و نمایندگان مجلس به شهادت رسیدند و ٢٧ نفر هم مجروح شدند.
بدخواه، کینه‌‌‌‌‌‌توز
قلعه، دژ
این جریان در انقلاب استمرار دارد (در گویش مشهدی)
خدا کارهای شما را بپذیرد.
حجّت‌‌‌‌‌‌الاسلام علی‌‌‌‌‌‌اصغر باغانی: آن مؤسّسه‌‌‌‌‌‌ای هم که پیشنهاد شده بود ــ مؤسّسه‌ى فرهنگى شهداى هفتم تیر ــ  اگر شکل بگیرد، شاید بتواند وضعیّت را بهتر کند.