• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1392/04/02
گفت‌وگو با دکتر سعیدرضا عاملی

تقویت سواد رسانه‌ای متناسب با فرهنگ اسلامی

آیا حقوق افراد در رسانه‌ها رعایت می‌شود؟ برای یافتن پاسخ این پرسش، سراغ دکتر سعیدرضا عاملی رفتیم. این استاد دانشکده‌ی علوم اجتماعی و مطالعات جهان در دانشگاه تهران، ‌که دانش‌آموخته و استاد علوم اسلامی است، در زمینه‌ی علوم ارتباطات با گرایش رسانه‌های مجازی نوین و شبکه‌های اجتماعی نیز تحقیقات و تألیفات گسترده‌ای دارد.
 
* جناب آقای دکتر عاملی  به نظر شما چه ارتباطی بین شیوه‌ی زندگی و رسانه وجود دارد؟
فضای مجازی و رسانه که فضای دوم زندگی ماست، فضایی بازنمایی‌شده از واقعیت است. بسیاری اوقات این واقعیت بازنمایی‌شده اثرش از خود واقعیت بیشتر است. سرخی سیب در تلویزیون به دلیل نورپردازی و افکت‌های تصویری، بسیار فریبنده‌تر از سرخی سیب روی درخت است. رسانه و فضای مجازی امروز موتور تولید مدل‌های سبک زندگی است؛ البته با این ملاحظه‌ی کلی که رسانه‌ها هیچ‌گاه قدرت بازنمایی همه‌جانبه‌ی واقعیت را ندارند و تنها یک بُعد از واقعیت را بازنمایی می‌کنند و به قول افلاطون: هنر عرصه‌ی بازنمایی دروغین است. لذا بازنمایی تابع برنامه‌ است و تابع ایدئولوژی رسانه، ارزش‌های حاکم بر رسانه و تابع وابستگی حزبی و گروهی رسانه.

واقعیات در عرصه‌ی رسانه کانالیزه می‌شود. محتوای رسانه‌ای‌شده عین واقعیت نیست، ولی برگردانی از واقعیت است. دوربین ناگزیر از زاویه‌دید است. دوربین باطن و درون انسان‌ها را نمی‌تواند انعکاس دهد. سبک زندگی به نوعی منعکس‌کننده‌ی فرهنگ است. بر خلاف ویلیامزی‌ها که فرهنگ را راه و مسیر زندگی می‌دانند و فرهنگ را خیلی عام تعریف می‌کنند، به نظر من فرهنگ عام نیست. ما در وجوه مشترک‌‌مان با جوامع دیگر از فرهنگ صحبت نمی‌کنیم، بلکه در وجوه تمایزمان با جوامع دیگر از فرهنگ صحبت می‌کنیم. این وجوه تمایز برمی‌گردد به سبک زندگی؛ به خوراک، به پوشاک، به نوع موسیقی، به هنر و ادبیات و به اعتقادات و باورها و روابط انسانی.
فضای مجازی و رسانه که فضای دوم زندگی ماست، فضایی بازنمایی‌شده از واقعیت است. بسیاری اوقات این واقعیت بازنمایی‌شده اثرش از خود واقعیت بیشتر است. سرخی سیب در تلویزیون به دلیل نورپردازی و افکت‌های تصویری، بسیار فریبنده‌تر از سرخی سیب روی درخت است. رسانه و فضای مجازی امروز موتور تولید مدل‌های سبک زندگی است.

البته «سبک زندگی» در ادبیات غرب به مقوله‌های خاصی گفته می‌شود که لزوماً منطبق با سبک زندگی اسلامی نیست. مثلاً ما در اسلام مفهومی به نام «سیره» داریم. سیره  کیفیت زندگی  در جریان تاریخ را بیان می‌کند. خودِ تاریخ یک سیر است؛ یک سیر متصل  که وقایع را به هم وصل می‌کند، ولی سیره کیفیت زندگی است. ما کیفیت زندگی پیامبرمان و درک چرایی و فلسفه‌ی رفتار ایشان را سیره می‌گوییم. بنابراین اگر بخواهیم برای سبک زندگی قدمت بیشتری قائل شویم، باید از سیره‌ی پیامبر و ائمه سخن بگوییم. در قرآن هم بحث الگوگیری از سیره‌ی پیامبر مطرح است: «وَ لَقَد کَانَ لَکُم فی رَسُولِ اللهِ اُسوَةٌ حَسَنَة»۱ یعنی ما رسول خدا را برای شما الگوی نمونه قرار دادیم.

قطعاً رسانه علی‌رغم محدودیت‌هایی که در عرصه‌ی بازنمایی دارد، ولی یک محیط الگوسازی و یک محیط تشویق‌کننده و در عین حال یک محیط کنترل‌کننده‌ی سبک زندگی هم هست. اگر کسی رسانه‌ی غربی را تماشا کند، طبیعتاً یک سبک زندگی را انتخاب می‌کند و متناسب با فرهنگ غرب از آن الگو‌ می‌گیرد. رسانه یک جایگاه مدل‌سازی برای سبک زندگی دارد. می‌توان گفت که برای تدوین و تبلیغ سبک زندگی، یکی از اصلی‌ترین عناصر، رسانه است.
 
* یکی از شاخص‌های حقوق افراد در رسانه، «نگاه اخلاقی» است که حتی در رسانه‌داری غربی هم برایش اصولی قائل هستند. برخی‌ نیز نگاه حقوقی دارند. نگاه‌ ما اما اندکی متفاوت است، چون هم بحث اخلاق از نوع اخلاق اسلامی را مهم می‌دانیم. از سوی دیگر نگاه فقهی هم مطرح است. به این معنی که هم رسانه‌دار در جایگاه مقلد شرعی قرار می‌گیرد و هم مخاطب آن. در این خصوص نظر جناب‌عالی چیست؟
رسانه اگر در حوزه‌ی سبک زندگی و همچنین در حوزه‌ی حقوق فردی و اجتماعی اهمیت می‌یابد، به این دلیل است که از آغاز صنعت چاپ، ما با یک تأثیرگذاری فراگیر مواجه شده‌ایم. صنعت چاپ آغاز تکثیر فراگیر بود؛ آغاز توزیع فراگیری که می‌توانست «یکی مساوی همه و همه مساوی یکی» را بازتولید کند. وقتی صنعت چاپ تبدیل به رسانه‌ای به نام سینما شد، یک مدل فراگیرتری از یک معنا را تولید کرد که صوتی-تصویری بود. اوائل البته صنعت سینما صنعت صامت بود، ولی به مرور زمان به جایی رسید که به سمت صنعت باصدا  رفت و حس قوی‌تری را به وجود ‌آورد. آن‌قدر این قدرت معنی و اثرگذاری داشت که وقتی افراد از سینما بیرون می‌آمدند. باید کاملاً مکث می‌کردند تا از فضای تولیدشده به‌وسیله‌ی سینما خارج شوند. لذا غلبه‌ی کاملی بر روح و انگیزه‌ها و باورها و معرفت فرد ایجاد می‌کرد، ادبیات افراد را تغییر می‌داد، لباس افراد را تغییر می‌داد، روان افراد را تغییر می‌داد. آن‌قدر این قدرت بالا بود که برخی نظریه‌پردازان از «صنعت فرهنگ» صحبت کردند و گفتند: مثل صنعت ریسندگی که می‌تواند پارچه تولید کند و یک کلیشه را تکرار کند، رسانه می‌تواند عامل تولید فرهنگ صنعتی‌شده برای همگان باشد.

رسانه یک ارتباط شخصی نیست که ما فقط از ارتباط چهره‌به‌چهره در ساحت آن سخن بگوییم. درواقع از صنعتی صحبت می‌کنیم که وقتی تولیداتش بیرون بیاید، مثل ذرات الکتریسیته در فضا پخش می‌شود. بنابراین وقتی شما از حقوق صحبت می‌کنید، همه‌ی حقوق در حوزه‌ی رسانه‌‌ای «حقوق اجتماعی» می‌شود. یعنی دیگر بحث فرد نیست. این فرد در معرض اجتماع بزرگ قرار می‌گیرد، حال چه یک فرد بازنمایی غلط شود و چه یک اجتماع و گروه بازنمایی نادرست شوند؛ این بازنمایی آثار اجتماعی خواهد داشت. بنابراین ابعاد تخریب در این‌جا بسیار بزرگ‌تر است.
https://farsi.khamenei.ir/ndata/news/22978/H/139204011618000094_22978.jpg
وقتی از تخریب رسانه‌ای سخن می‌گوییم، صحبت از تخریب بزرگی است که دامنه‌اش همه‌ی جامعه را فرامی‌گیرد. همچنین وقتی از قانون سرایت سخن به میان می‌آوریم، بحث تأثیرگذاری بر همه‌ی جهان مطرح است. خصوصاً امروز که بحث از رسانه‌ی مجازی هم به میان آمده، فضای واحدی وجود دارد که وقتی چیزی در آن تولید شد، به منزله‌ی تولید و توزیع و مصرف متمایل به بی‌نهایت است. مثلاً یک کتاب را که شما در فضای مجازی بارگیری می‌کنید، دیگر موضوع تیراژ برایش مطرح نیست. انگار که پنج میلیارد جلد از آن کتاب را توزیع کرده باشید و تا سقف جامعه‌ی انسانی ظرفیت مصرف دارد و از آن کم نمی‌شود.

لذا می‌خواهم عرض کنم که دامنه‌ی‌ حقوق در این‌جا بسیار جدی است و اگر کسی تهمتی را رسانه‌ای کرد، این غیر از تهمتی است که کسی در یک محله‌ای بگوید. این‌که شما تهمتی را در معرض دید و ذهن همه‌ی افراد قرار دهید، حتماً جرم مضاعفی دارد. این موضوع به علت تازگی در کشور ما زیرساخت حقوقی و قانونی کافی را ندارد. لذا ما نیازمند بازنگری در نظام حقوقی‌مان هستیم.
 
* نظر به حوزه‌ی تخصص‌تان در شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های جدید شخص‌محور، وضعیت کنونی حقوق افراد در رسانه‌های ایرانی را چطور ارزیابی می‌کنید؟
در درجه‌ی اول باید توجه داشت که شبکه‌های اجتماعی بر محور یک علاقه، ارزش، ایدئولوژی یا ناستالژیای مشترک شکل می‌گیرد که مبنای روابط دوستی، کار تجاری، علمی، یا حتی با مشارکت‌گذاشتن یک کار گروهی است. شبکه‌های اجتماعی از یک تعامل یک‌به‌یک فردی شروع می‌شود و می‌تواند به ظرفیت بزرگ جمعیتی و اثر‌گذاری جهانی دست یابد. ما با مجازی‌شدن چیزها، آدم‌ها و مردم مواجه شده‌ایم.

در بعضی از موارد، ظرفیت‌های مجازی به عنوان جایگزین خلأهای فردی، اجتماعی و سیاسی یا به عنوان ظرفیت‌های تکمیلی ظهور پیدا می‌کنند. ناستالژیاها در فضای مجازی انعکاس پیدا می‌کند. از این منظر، فضای مجازی یک امکان تخلیه‌ی روحی و آزادکردن انرژی‌های انباشته شده محسوب می‌شود.

در بعضی از موارد -خصوصاً در مورد نسل جوان- استفاده‌ی ما از فضای مجازی متأسفانه از محتواهای نامتناسب با فرهنگ اسلامی شروع شده است. واقعیت این است که ما در این حوزه  شرایط خوبی نداریم. اساساً وقتی افراد وارد فضای مجازی می‌شوند، تصورشان این است که این فضا آزاد است که رفتار مجرمانه در آن اصطلاحاً مجاز است و پیگرد ندارد. خیلی‌ها در محیط فیزیکی حجاب دارند، ولی در شبکه‌های اجتماعی حجاب‌شان را برمی‌دارند. یا ممکن است در ارتباطات چهره‌به‌چهره ضوابط اخلاقی را رعایت کنند، ولی وقتی به محیط مجازی می‌روند، برای خودشان مجاز می‌دانند که رفتار متفاوتی داشته باشند.
قرآن کریم می‌فرماید: «لو لا اذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمنات بانفسهم خیرا»؛ وقتی می‌شنوید که یکی را متهم می‌کنند، چرا به همدیگر حسن ظن ندارید؟/ این‌که در دادگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها -که در تلویزیون هم پخش می‌شد- از قول یک متهمی چیزی راجع به یک کس دیگری گفته می‌شود، من این را بگویم که این، شرعاً حجیت ندارد/ (گزیده بیانات: حقوق افراد در رسانه‌ها)

فضای مجازی فاقد کدهای اخلاقی جهانی، منطقه‌ای و محلی است. به عبارتی وضع موجود فضای مجازی، یک وضعیت غیر هنجاری است. اگرچه کشورهای مختلف جرائم مجازی را تعریف کرده‌اند و قوانین و مقررات زیادی را در این حوزه تدوین کرده‌اند -که ما در کتاب «رویکرد دو فضا به آسیب‌ها، جرایم و قوانین و سیاست‌های فضای مجازی» آنها را تبیین و تحلیل کرده‌ایم- ولی به دلیل ماهیت نامشخص بعضی از ارتباطات، همچنین امکان وقوع «جرم بدون تشخص انسانی» در سطح فراگیری وجود دارد. مطالعات پیمایشی ما نشان می‌دهد که نسبت معناداری بین وجود مجرمین در فضای واقعی و فضای مجازی برقرار است؛ به این معنی که همان کسانی که در جهان واقعی عضو جامعه‌ی غیر اخلاقی و مجرمین هستند، همان‌ها در فضای مجازی به ادامه‌ی رفتار غیر اخلاقی و مجرمانه می‌پردازند، منتهی تفاوتی که وجود دارد، شعاع اثر عمل مجرمانه است که در فضای مجازی جهانی است و در فضای واقعی محلی است.

البته نظرسنجی‌های ما نشان می‌دهد وقتی افراد را با پرسش مواجه می‌کنیم، یعنی ضمیر خودآگاه‌شان را بیدار می‌کنیم، این را بد می‌دانند. یعنی فرقی بین بدی و پلیدی جهان فیزیکی و جهان مجازی قائل نیستند. اما وقتی از حوزه‌ی خودآگاه خارج می‌شوند و با هنجار رایج محیطی همراهی می‌کنند و فضا بر آنها اثر می‌گذارد، رفتارشان متفاوت است. یا مثلاً وقتی از بعضی ناهنجاری‌ها در محیط مجازی می‌پرسید، خیلی‌ها این ناهنجاری‌ها را بد می‌دانند.

مثلاً ما از پاسخ‌گوهای ایرانی پرسش کردیم که آیا قماربازی مجازی تفاوتی با قماربازی واقعی دارد؟ یک جامعه‌ی ۷۰ درصدی معتقد بودند که قماربازی مجازی همان حرمتی را دارد که قمار در فضای فیزیکی دارد. منظورم این است که اگر ضمیر خودآگاه افراد بیدار باشد، تفاوتی بین فضای مجازی و واقعی قائل نیستند. به نظرم ما نیازمند ایجاد یک سواد اینترنتی بالا در جامعه هستیم. این سواد هم مؤلفه‌هایش همان مؤلفه‌هایی نیست که در سواد اینترنتی و رسانه‌ای غربی ذکر شده. ما باید سواد رسانه‌‌ای با توجه به جهان‌بینی اسلامی و بر مبنای اسلامی ایجاد کنیم. مثلاً سواد اینترنتی در غرب از این صحبت می‌کند که اغفال جنسی بچه‌ها کار غیر مجازی است، اما ما نه‌فقط آن را غیر مجاز می‌دانیم، بلکه هر نوع روابط نامشروع موجود در محیط مجازی را مانند محیط فیزیکی حرام می‌دانیم. ما دیدن تصاویر قبیح را حرام می‌دانیم و فرقی نمی‌کند که در فضای فیزیکی باشد یا مجازی. منظورم این است که این سواد لزوماً مبتنی بر آن مؤلفه‌هایی نیست که در یونسکو یا ادبیات آکادمیک غرب تعریف شده، بلکه ما باید سواد اینترنتی مبتنی بر اندیشه‌ی اسلامی را تعریف و ایجاد کنیم.

* می‌خواستم همین‌جا از یک تعارض جدی صحبت کنم. ما درباره‌ی علوم ارتباطات و رسانه، هنجار غالبی به نام ارزش‌های رسانه‌ای داریم. این ارزش‌های رسانه‌ای یک نوع بی‌اخلاقی در حوزه‌ی رسانه را ایجاد می‌کند. از آن طرف هم نمی‌توان رسانه و ارتباطش با مخاطب را در نظر نگرفت و این را انکار کرد. چطور می‌شود در رسانه‌داری اسلامی، هم ارزش‌های رسانه‌ای را حفظ کرد و هم حقوق افراد را؟
در هر حال، عرصه‌ی رسانه‌‌ای، عرصه‌ی اثرگذاری و سوداگری است. یعنی به گونه‌ای تولید محتوا می‌کنند که فروش و مصرف بیشتری داشته باشد؛ مثل تجارت یا صنعت که دنبال خریدار بیشتر است. صنعت رسانه هم دنبال خریدار بیشتر است، دنبال بیننده و خواننده‌ی بیشتر است. البته یک قاعده‌هایی را هم گذاشته‌اند. مثلاً نوشتن متن تنفرآمیز مجاز نیست. یعنی مثلاً اسلام‌هراسی یکی از مصادیق بارز تنفرآفرینی است.
در فضای نهادهای مجازی غربی ریل‌گذاری‌هایی در ساختارها، اپلیکیشن‌ها و محتواها ایجاد شده است. مثلاً در فیس‌بوک  ساختار برای روابط دوستی و توسعه‌ی دوستی‌ها با ناآشنایان فراهم است. این محیط را برای روابط آزاد از نوع رابطه در جامعه‌ی آمریکایی و اروپایی طراحی کرده‌اند و نتیجه‌ی آن هم همین سنخ روابط است.

ما در علوم ارتباطات می‌گوییم رسانه یک بازنمایی دارد و یک نمایندگی. هر دو این موارد در انگلیسی یک واژه‌ی مترادف دارد که البته یکی را ری‌پرزنتیشن (Re'presentation) می‌خوانیم و یکی را رپ‌رزنتیشن (Representation). ری‌پرزنتیشن یعنی بازنمایی و بازتولیدکردن، اما رپرزتیشن یعنی این‌که طوری قدرت را باز‌نمایی کنیم که یکی مساوی همه شود. دو میلیارد جمعیت مسلمان جهان بر مبنای رفتار بن‌لادن شناخته شوند، خوب این فراگیرترین نفرتی است که می‌شود تولید کرد. امروز رسانه‌های غرب به‌راحتی همین‌گونه رفتار می‌کنند و قوانین خود را زیر پا می‌گذارند.

ارزش‌های رسانه‌ای بر اساس تمایلات انسانی که لزوماً تمایلات عقلانی هم نیست (و یک مقدارش تمایلات شهوانی) است پایه‌گذاری شده است. این واقعاً مبنای رسانه‌ی اسلامی نیست. رسانه‌ی اسلامی باید به «نیازهای کمالیه‌ی انسان» توجه کند. مثلاً ما می‌گوییم سیاه‌نمایی و ایجاد ناامیدی در فضای جامعه مانند این است که یک بمب را وسط یک کشتی منفجر کنند. البته که همه غرق می‌شوند. مثلاً در رسانه‌ی ملی که رسانه‌ای فراگیر است، مسخره‌کردن معتادان نه آموزه‌ای جدی برای جامعه دارد و نه بعد آموزنده و بازدارنده‌ای برای خود معتاد دارد. بلکه به‌نوعی عمل «مسخره کردن» را -که بدترین رفتار غیر اخلاقی است- رواج می‌دهد و به سرخوردگی بیش از حد معتاد می‌انجامد.

باید درست تشخیص دهیم که ما در چه موضوعی باید از چه ژانری استفاده کنیم. چه موضوعی را باید در ژانر مستند و آموزشی کار کرد و چه موضوعی داستانی باشد. حتماً معتاد باید در ژانر مستند آموزشی به نمایش گذاشته شود. یا مثلاً نمی‌توانیم کسانی را که گرفتار هرزگی می‌شوند، در عرصه‌ی داستانی نمایش دهیم و نباید هم نشان دهیم، زیرا اولاً اشکال شرعی دارد، آلودگی بصری هم برای جامعه ایجاد می‌کنیم. ولی این را ما می‌توانیم مستندسازی کنیم. در واقع نقاط الحاقی را آموزش دهیم که یک فرد ممکن است گرفتار شود و این‌که این‌ها نقاط الحاق به اعتیاد است، این‌ها نقاط الحاق به فساد اخلاقی است. این‌ها نقاط الحاق به فساد تجاری است. بنابراین می‌خواهم بگویم با فرمایش شما موافق هستم که ما نمی‌توانیم از آن مؤلفه‌های اخلاقی یا از آن روش‌ها و تکنیک‌های رسانه‌‌ای تبعیت کنیم و لذا نیازمند طرح ارزش‌های جدید رسانه‌ای مبتنی بر قاعده‌های هدایت، سلامت و امنیت اسلامی هستیم.
 
* چگونه باید مخاطب را برای همراهی با رسانه‌ی مبتنی بر اخلاق و حقوق اقناع کرد؟
فضای رسانه‌ای و فضای مجازی نیازمند یک محتوای ساختار برنامه‌ای و محتوای سالم است. طبیعی است که در فضای رهاشده، فضای مجازی  محمل محتواهای پراکنده، فاسد و سالم خواهد بود و فرد را در انبوهی از محتواهای متفاوت سردرگم خواهد کرد. از سوی دیگر، وجود نهادهای هنجارساز -مثل فیس‌بوک، یوتوپ، ام‌اس‌ان و دیگر نهادهای مجازی که توسط آمریکایی‌ها و فرهنگ آمریکایی ساختارسازی شده است- موجب غلبه‌ی گفتمانی غرب بر دیگر محتواها خواهد شد. تصویر زیر چنین فضایی را به نمایش گذاشته است:
https://farsi.khamenei.ir/ndata/news/22978/H/139204011707200829_22978.JPG
اما اگر ما پیشتاز در ایجاد نهادهای بزرگ مجازی برخوردار از ساختارهای مبتنی بر روابط سالم و با محتوای ریل‌گذاری شده باشیم، شاهد محتوای متفاوتی خواهیم بود. در تصویر ذیل این نگاه به نمایش گذاشته شده است. در فضای نهادهای مجازی غربی هم ریل‌گذاری‌هایی در ساختارها، اپلیکیشن‌ها و محتواها ایجاد شده است. مثلاً در فیس‌بوک  ساختار برای روابط دوستی و توسعه‌ی دوستی‌ها با ناآشنایان فراهم است. این محیط را برای روابط آزاد از نوع رابطه در جامعه‌ی آمریکایی و اروپایی طراحی کرده‌اند و نتیجه‌ی آن هم همین سنخ روابط است.
https://farsi.khamenei.ir/ndata/news/22978/H/139204011707430814_22978.JPG
از بعد دیگر، باید کدهای اخلاقی متناسب با فرهنگ اسلامی را ایجاد کنیم و الزامات اخلاقی محیط رسانه‌ای را تقویت کنیم. ریل‌گذاری‌ها را باید در درون نظام الگوی اسلامی-ایرانیِ پیشرفت  مسیرگذاری کرد تا زمینه‌ی محتوای فاخر را فراهم کند. البته در جامعه‌ی اسلامی هم ممکن است فرد ناهنجار وجود داشته باشد که این مربوط به ظرفیت‌هایی است که خداوند در انسان قرار داده و او را مختار بین بهشت و جهنم، عقل و جهل و سعادت و شقاوت خلق کرده است، ولی ما به عنوان سیاست‌گذار  باید مسیرهای مثبت و سعادتمند را ایجاد کنیم.

آیا شما مخاطب را مثل یک معتاد می‌بینید و این‌که با او باید چه کنید؟ آیا مخاطب مثل یک معتاد به هروئین است که به هنجارهای رایج رسانه‌ای‌شده عادت کرده است؟ آیا باید به او مواد مخدر بدهید؟ این درست نیست، زیرا او دچار یک بدآموزی و عادت اجتماعی غلط شده است. بعضی چیزها مثل سرطان اجتماعی است. نمی‌توانیم این سرطان اجتماعی را با رفتارهای ناهنجار تقویت کنیم. شما می‌توانید با زندگی حضرت مریم یا یک نریشن و روایت بسیار عمیق از زندگی نجات‌یافتگان الهی هم مخاطب را جذب کنید. شما می‌توانید با آموزش‌هایی مناسب، روش صحیح زندگی را ‌آموزش ‌دهید، یعنی با تیترهایی که عقل را و مشخصاً عقل تدبیری را نشانه بگیرد. ما دو نوع عقل داریم؛ یک عقل لحظه‌ای و یک عقل تدبیری. عقل لحظه‌ای مربوط به حوزه‌ی ناخودآگاه است؛ حوزه‌ی کلیشه‌ها و عادات زندگی و حوزه‌ی تن‌دادن به فضا. مثلاً یکی از چیزهایی که در عقل لحظه‌ای است، انگاره‌ها است. انگاره‌ها در واقع بسته‌های فکرنکردن است. مثل انگاره‌های ذهنی که راجع به اقوام وجود دارد، این تبدیل به جوک می‌شود. افراد بدون این‌که بگویند حالا ممکن است این فرد با آن جمعیت بزرگ فرق کند، همه را با یک انگاره قضاوت می‌کنند. می‌گویند کُردها چنین هستند، اصفهانی‌ها چنان هستند، یزدی‌ها این‌جور هستند. در دنیا هم این متداول است. مثلاً راجع به اسکاتلندی‌ها جوک‌های بسیاری وجود دارد و به‌اصطلاح ولزی‌ها راجع به اسکاتلندی‌ها این‌جوری قضاوت می‌کنند.

ما باید بتوانیم عقل تدبیری را در جامعه پدید بیاوریم و توسعه دهیم. باید بن‌بست‌های اجتماعی را که جامعه با آن مواجه است، به وسیله‌ی عقل تدبیری حل کنیم. بنابراین باید تکنیک‌های رسانه‌ای‌مان را تقویت کنیم. در واقع رسانه باید زیبایی‌های پنهان‌شده را بنمایاند. عقل و تدبیر و امر خردگرایانه و معنویت‌گرایانه بسیار زیبا و دوست‌داشتنی است، ولی متأسفانه نظام قدرت، پلیدی را تبدیل به کالای رسانه‌ای کرده و جامعه را از طریق کالایی‌سازی پلیدی و زشتی  گرفتار عادات غلط کرده است.
شما می‌توانید با آموزش‌هایی مناسب، روش صحیح زندگی را ‌آموزش ‌دهید، با تیترهایی که عقل و مشخصاً عقل تدبیری را نشانه بگیرد. ما باید بتوانیم عقل تدبیری را در جامعه پدید بیاوریم و توسعه دهیم. باید بن‌بست‌های اجتماعی را به وسیله‌ی عقل تدبیری حل کنیم. بنابراین باید تکنیک‌های رسانه‌ای‌مان را تقویت کنیم. در واقع رسانه باید زیبایی‌های پنهان‌شده را بنمایاند.

* یک رسانه‌دار مسلمان چگونه باید مطلب فطری خود را بیان کند تا به اندازه‌ی یک قالب غریزی جذاب باشد؟
این دیگر هنر بازنمایی است. این‌که ما از چه روش‌هایی برای بازنمایی و از چه چینش‌های داستانی استفاده کنیم. پس از پیدا کردن یک محتوای مناسب، اساساً تکنیک در رسانه حرف آخر را می‌زند. مثلاً موضوع قهرمان‌سازی، محتواهای متفاوتی دارد. می‌توانیم یک قهرمان شیطانی را به نمایش بگذاریم و می‌توانیم یک قهرمانی را تصویر کنیم که از ظرفیت عقلانیت فراگیر و روح معنوی و الهی بالا برخوردار است.

* پس در جمع‌بندی بحث و طبق فرمایش شما، برای این‌که به سمت بهبود حقوق افراد در فضای رسانه‌ها برویم، اول به ایجاد زیرساخت‌ها و قوانین مشخص در این زمینه نیاز داریم. دوم تقویت انگیزش‌‌های شخصی و سوم تقویت سواد رسانه‌ای.
بله. شما در این جمع‌بندی  یک هرم درست کردید. از یک هرم رسانه‌ای صحبت می‌کنیم که بازگو‌کننده‌ی یک «نظام رسانه‌ای» است. این هرم پایه‌اش تقویت اعتقادات و ایمان است. باید اول این جهان‌بینی اسلامی و ارزش‌های الهی را در جامعه تقویت کرد و این ارزش‌ها نباید با عمل ما در تعارض باشد. در سطح دوم هرم، برنامه‌ها قرار می‌گیرد. باید بتوانیم یک نظام اخلاقی به وجود بیاوریم که کاملاً تعریف شده باشد و الزامات حقوقی آن کاملاً مشخص و تعریف‌شده باشد. سپس بر اساس آن الزامات حقوقی و روشن و قاعده‌مند، باید بتوان محتوای رسانه‌ای را تولید کرد. در چنین نظامی محتوای هنجاری‌شده‌ی اسلامی تولید می‌شود. در آن سوی سکه و در نظام تجدد و لیبرال غربی نیز بر مبنای ارزش‌ها و برنامه‌های متجددانه‌ی غربی، محتوا تولید می‌شود. اگر بخواهیم با این مسأله ایجابی برخورد کنیم، باید محتوایی متناسب با ارزش‌های اسلامی تولید کنیم. یعنی اگر از سواد اینترنتی، تکنیک‌های رسانه‌ای یا اولویت‌های رسانه‌ای صحبت می‌کنیم، باید از منظر ارزش‌های اسلامی به آن نگاه کنیم.
 
* ما یک پدیده‌ی فساد داریم؛ فرض کنید فساد سیاسی، اقتصادی یا اخلاقی. رسالت مطبوعاتی و رسالت رسانه‌ای ایجاب می‌کند که فضای جامعه در جریان این فساد و تبعات آن قرار گیرد، ولی از طرفی این اطلاع‌رسانی هم باعث اشاعه‌ی فحشا است، هم ممکن است اتهام باشد و فتنه‌ای در جامعه ایجاد کند. مرز بین اطلاع‌رسانی و اشاعه‌ی فحشا چیست؟
مسلّماً ما نباید فساد اقتصادی را به گونه‌ای بازنمایی کنیم که نمایندگی ایجاد کند. مثلاً بگویند همه‌ی دولتی‌ها فاسد هستند. متأسفانه بسیاری اوقات ما در بازنمایی‌های فساد در بدنه‌ی دولت به گونه‌ای عمل می‌کنیم و ذهنیت اجتماعی شکل می‌گیرد که همه‌ی‌ دولتی‌ها خراب هستند. دوم این‌که زمان بازنمایی رسانه‌ای اهمیت دارد. ما نباید از اول پرونده  شروع به اطلاع‌رسانی کنیم. بسیاری مواقع رسانه باید از آخر حکم ورود کند. مثلاً بیان کند که آقای مشخصی که این جرایم را انجام داده، محکوم به اعدام شد و بعد برگردد داستان را بگوید. ما از اول می‌آییم یک پرونده را بازمی‌کنیم، ذهن جامعه را درگیر می‌کنیم، بعد قاضی را در فشار رسانه‌ای و مراحل انجام قضاوت را در فشار اجتماعی قرار می‌دهیم. چه‌بسا گاهی حتی فردی ناخواسته تحت‌ تأثیر فضای اجتماعی قرار بگیرد و قضاوت نابجایی کند. این سبک غربی رسانه است. ما نباید از این الگو تبعیت کنیم.

رسانه‌های ما حتی قبل از اثبات جرم درگیر می‌‌شوند. این نه منطقی است و نه اسلامی. یعنی قبل از این‌که جرم اثبات شود، رسانه نباید ورود کند. رسانه نباید هم مدعی‌العموم ‌شود، هم قاضی! در واقع طرف می‌رود در دادگاه محاکمه می‌شود که ببیند مجرم بوده یا نبوده، ولی در رسانه‌ها و به لحاظ فتوژورنالیسم، تصویرسازی‌هایی که از افراد می‌شود که بعضی از سیاسیون ما را حتی به عنوان جانی نشان می‌دهد یا به عنوان دیکتاتور یا یک آدم بی‌مبالات. حال آن‌که عِرض و آبروی افراد آن‌قدر اهمیت دارد که پیامبر ما ‌فرموده است: اگر به کسی تهمت بزنید، آن فرد مقام شهید پیدا می‌کند. پس آن فردی که تهمت زده، مقام قاتل شهید را پیدا می‌کند!
صوت: چرا به همدیگر حسن ظن ندارید؟

* به عنوان جمع‌بندی بفرمایید آینده را از نظر وضع حقوق افراد در سبک زندگی رسانه‌ای ‌ما چگونه می‌بینید؟
ما که به آینده بسیار امیدواریم و سرانجام آن را نیک می‌بینیم. بالاخره این زمین با همه‌ی فعل و انفعالات فسادبرانگیزش، انتهایش ظهور و حضور صالحین است؛ «إنَّ الأرضَ یَرِثُها عِبادی الصّالحُونَ»۲. یکی از دلایلش کاهش عصبیت است. شما ببینید وجه مشترک کفار در قرآن «عصبیت» است. عصبیت یعنی بسته‌شدن عقل و بصیرت. همه‌ی‌ کفار می‌گویند ما پیرو دین پدرانمان هستیم! در واقع به بیان دیگر می‌گویند ما اهل تفکر و اندیشه نیستیم. ولی جهان به سمت حقانیت حرکت می‌کند. روایات ما می‌گوید که مردم زمان مهدی عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه به‌مراتب شنواتر نسبت به حق هستند در مقایسه با مردم زمان پیامبر صلوات‌الله‌علیه‌و‌آله. یکی از دلایلش این است که بشر -البته نه در جهان سیاست؛ در جهانِ مردم- با توسعه‌ی عقلانیت پیش خواهد رفت. یکی از نشانه‌های آن هم ظهور نهضت‌های بیداری اسلامی است، یا این‌که در دنیای غرب می‌بینیم فراگیرشدن فرهنگ مخالفت (Dissident Culture) است که جامعه‌ی بزرگی از مردم غرب را تشکیل می‌دهد.

امروز نزدیک به ۴۰ درصد از جامعه‌ی آمریکا در حلقه‌ی فرهنگ مخالفت هستند! در قالب کمپین‌هایی اجتماعی مانند مخالفت با تخریب محیط زیست، مخالفت با الکل، مخالفت با ربا و مخالفت با تخریب خانواده. می‌گویند امروز این‌ها ۴۰ درصد از جوامع را تشکیل می‌دهند. شما نگاه کنید که این در تاریخ سابقه ندارد. وقتی که آمریکایی‌ها به عراق حمله‌ی نظامی کردند، بزرگ‌ترین تظاهرات ضد جنگ در اروپا برگزار شد. در ایتالیا مردم ۲۰ کیلومتر پیاده رفتند! مردم در فرانسه بزرگ‌ترین تظاهرات بعد از جنگ جهانی دوم را انجام دادند. در انگلیس همین‌طور. این یعنی چه؟ یعنی این‌که مسیحیان علیه جنگ علیه مسلمان‌ها تظاهرات می‌کنند.

این موارد نشان می‌دهد که بیداری در بشر دارد به وجود می‌آید. حال اگر رسانه‌های ما رسانه‌ی عقل باشد، اگر رسانه‌ی خِرد باشد، مردم به آن گرایش خواهند یافت. امروز می‌بینیم جامعه تشنه‌ی خرد است، تشنه‌ی عدالت است و اگر رسانه به همین سمت برود، قطعاً بیشتر مورد استقبال قرار خواهد گرفت. در واقع اگر رسانه‌ها دنبال گم‌شده‌های بشریت باشند، باید به بازنمایی حقایق عالَم بپردازند و جلوه‌های زیبای حقیقت کمالیه را به نمایش بگذارند. امروز ما باید شاهد تیترشدن راه حل‌های مثبت باشیم. باید شاهد سرمقاله‌ها و یادداشت‌هایی باشیم که بایسته‌های الهی را معرفی می‌کند. امروز نیاز به سرمقاله‌شدن اخلاق و عقلانیت داریم. نمی‌گویم نباید بدی را منعکس کرد، ولی بدی و پلیدی را با نگاه تبدیل آن به «خیر کثیر» و راه حل‌های نجات‌بخش به نمایش گذاشت. امروز فضای مجازی ظرفیت تبدیل یکی به همه را پیدا کرده است. در واقع هدایت یک امر کیفی است و از جنس شمارش اعداد نیست و از ظرفیت جهانی، بلکه دو جهانی (جهان دنیا و آخرت) برخوردار است در عرصه‌ی محیط مجازی، ظرفیت جهانی پیدا کرده است. جهان مجازی امکان تراکم خیر را فراهم کرده و امکان تولید عمل صالح فراگیر را پدید آورده است. همچنین امکان تبدیل‌ ارزش‌ها را به نظام ارزشی فراگیر  فراهم کرده است. البته این ظرفیت اگر با خیر پر نشود، شر و شرارت‌ها آن را پر خواهد کرد.
 
پی‌نوشت‌ها:
۱. بخشی از آیه‌ی ۲۱ سوره‌ی مبارکه‌ی احزاب
۲. بخشی از آیه‌ی ۱۰۵ سوره‌ی مبارکه‌ی انبیاء