• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1369/01/22

بیانات در دیدار اعضای حزب وحدت اسلامی افغانستان‌

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

در ابتدا، خدا را سپاسگزاری میکنیم که توفیق عنایت کرد، یک بار دیگر شما برادران عزیز را با هم در یک مجلس و بحمداللَّه با نظرات واحد یا متقارب در امر وحدت و اتحاد، زیارت کنیم. بخصوص که در این جمع ما، عده‌یی از برادرانی هستند که بخش مهمی از وقت و عمرشان را در جبهه‌های جهاد نظامی گذرانده‌اند و حامل حقایق داخل میهن اسلامی افغانستانند. به همه‌ی شما برادران خوش‌آمد عرض میکنیم و دعا میکنیم که شما و ما را در راه خود ثابت‌قدم بدارد و ان‌شاءاللَّه ما را بر تسویلات شیطانی و هواهای نفسانیمان غالب کند.

به نظر من، یکی از حوادث مهم عالم در این دوران، قضیه‌ی افغانستان است. دو امر عجیب، پیدرپی در کار افغانستان اتفاق افتاد که هیچ‌کدام از این دو امر، پیش‌بینی نمیشد و به ما نشان داد که چه‌قدر تقدیر الهی، گاهی دور از محاسبات عادی ما و صددرصد بر طبق سنن الهی حرکت میکند و از معتاد تفکرات ما خارج است. در این دو حادثه‌یی که اتفاق افتاد، این مطلب ثابت شد.

یکی از دو حادثه، عبارت از پیروزی شما بر سیاست اشغالگر مقتدر عالم بود. یعنی شما بودید که اشغالگر را وادار کردید برود. این، واقعاً یک حادثه‌ی عجیب بود. یک قدرت جهانی با آن عظمت، نیامده بود که برود. روسها مگر آمده بودند وارد افغانستان بشوند که این‌همه کشته و خسارت بدهند، بعد هم بروند؟! اینها آمده بودند که بمانند. چه عاملی آنها را وادار کرد که بروند؟ جهاد. اگر کسی غیر از این تصور کند، قطعاً اشتباه کرده است. خیلی عوامل از لحاظ سیاسی و بین‌المللی و اجتماعی قابل تحلیلند؛ لیکن آنچه که آن عوامل را به وجود آورد، چیزی نبود، مگر جهاد شما؛ والّا اگر شما جهاد نمیکردید، جای دشمن گرم بود و در آن‌جا میماند؛ چرا برود؟

ما باید اعتراف بکنیم که وقتی میخواستیم با عقلمان مسایل را ببینیم، این را نمیدیدیم. البته با ایمان و اعتقاد قاطعمان به حاکمیت و سلطه‌ی سنن الهی و تاریخی، این را حدس میزدیم؛ اما وقتی میخواستیم با عقلِ سیاسی قضایا را تحلیل کنیم، نه. خروج روسها از افغانستان، قابل پیش‌بینی نبود. این حادثه، حادثه‌ی بسیار عجیبی بود.

حادثه‌ی دوم که آن هم از لحاظ عجیب بودن، کمتر از اولی نیست، این است که بعد از آن‌که روسها رفتند و دولت صوری افغانستان تنها ماند، تحلیل همه این بود که با یک حمله‌ی مجاهدان، قضایا تمام خواهد شد و مجاهدان پیروز خواهند گردید. حادثه‌ی دوم این بود که مجاهدان شکست خوردند و پیروز نشدند. این عدم پیروزی، شکست بود؛ ما که نمیتوانیم خودمان را فریب بدهیم. این مورد هم قابل پیش‌بینی نبود. این هم جز با اطلاع از سنن الهی، ممکن نبود کسی پیش‌بینی کند. سنن الهی این است که اگر در خط او و برای او و با تمسک به اراده‌ی او حرکت کردید، پیش میروید؛ والّا نمیروید.

من این آیه‌ی شریفه را مکرر در باب قضایای افغانستان و ایران خوانده‌ام. درباره‌ی قضایای افغانستان هم این آیه صادق است: «بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم. و لقد صدقکم اللَّه وعده اذ تحسّونهم باذنه»(1). اول شما دشمن را بیچاره کردید، «حتّی اذا فشلتم و تنازعتم فیالامر و عصیتم من بعد ما أراکم ما تحبّون منکم من یرید الدّنیا و منکم من یرید الاخرة ثمّ صرفکم عنهم لیبتلیکم»(2). خوشبختانه دنباله‌ی آیه میفرماید: «و لقد عفا عنکم»(3)؛ این است دیگر.

باید با همان نواخت اول، حرکت ادامه پیدا میکرد. وقتی که مجاهدان، در لحظه‌یی که باید بیش از همه، مخلصانه وارد عمل بشوند، با دیدِ سیاسىِ مصلحت‌اندیشانه و سودجویانه به قضایا نگاه کردند؛ این گروه خواست آن گروه را پس بزند؛ آن گروه خواست فلان قِمّه را تصرف کند، کار خراب شد. حالا هم راه همان چیزی است که در این ده، یازده سال، بلکه اگر یک مقدار از جلوتر ببینیم، در این پانزده، شانزده سالی که مبارزات شما برادران افغانی با دولتهای جائر حاکم بر افغانستان شروع شده؛ همان‌طور که حرکت میکردید، همان‌طور حرکت کنید؛ یعنی با نیت خالص برای خدا و عملی که در آن، هیچ اثر و نشانه‌یی از اهوای نفسانی نباشد. این، راه پیشرفت است.

مسأله‌ی وحدت بین شما برادران شیعه، یک امر ضروری است؛ همچنان‌که بین همه‌ی مسلمین و بین همه‌ی مجاهدان در افغانستان ضروری است؛ منتها «ما لا یدرک کلّه لایترک کلّه». اگر در راهِ یک هماهنگىِ کاملاً مخلصانه بین همه‌ی نیروهای جهادی در افغانستان، موانعی وجود دارد، لااقل بین شما برادران شیعه بایستی موانع برداشته بشود و این، قدمی برای همکاری در چارچوب وسیعتری باشد. لذا وحدت چیز ضرورییی است؛ نمیشود گفت چیز مستحسنی است؛ فوق مستحسن است.

نباید هم خودمان برای این وحدت، این‌قدر شرطوشروط قایل بشویم که تحقق پیدا نکند. وحدت، وحدت است دیگر. همکاری، یعنی همکاری؛ والّا اگر همین موضوعی که حسنش این است که متفقٌ‌علیه همه است، برایش شرطوشروط و موانع قایل شدیم و هر کسی از یک طرف سر درآورد و گفت نه، فلان جهت را هم باید رعایت کنید؛ آن یکی هم گفت، فلان جهت هست؛ این‌که دیگر وحدت نشد! باید بر مباحثات فایق بیایید.

شورای ائتلاف را هم که ما تلاش کردیم آن روز تشکیل بشود، به همین نیت بود که همکاری و وحدت باشد. آن روز هم بعضی از برادران، اشکال ایجاد میکردند. خیلی از شماها در آن جلسه حضور داشتید و خاطرتان است که من با بعضیها اوقات‌تلخی کردم؛ برای خاطر این‌که دیگر وقتی قرار است کاری بر وتیره‌ی صحیحی انجام بگیرد، بایستی بر مباحثات فایق آمد.

کار را باید انجام بدهید. با طول بحث و جدل و بگوومگو، مصلحت کار تفریط نشود. حالا هم که من احساس میکنم شما آقایان، چه آن کسانی که از داخل آمده‌اند، چه کسانی که در این‌جا بوده‌اند، متفق هستید که شورای ائتلاف را به یک وحدت سازمانی و تشکیلاتی تبدیل کنید - حزب وحدت، معنایش این است دیگر - من موافقم، کار خوبی است؛ مشروط بر این‌که گروه‌گراییها دیگر دخالت نکند. البته این کار، یک مقدار به نصیحت حل میشود، یک مقدار هم به نصیحت حل نمیشود و بایستی جمعی را به عنوان داور بی‌طرف بگذارید که اگر در جایی گروه‌گرایی مشاهده شد، با آن مقابله کند.

من این کار را تأیید میکنم و ارتباط آن با خودم را قبول مینمایم. جناب آقای ابراهیمی را که مورد اعتماد من هستند و با قضایای افغانستان هم کاملاً آشنا شده‌اند، کمافیالسابق به عنوان رابط میگذارم. آن جمع شش نفری، اصلش را من قبول میکنم. اگر افراد با انتخابات و به شکل معقول و قابل دفاعی انتخاب شده باشند، حق است و ما موافقیم. یعنی شش نفر باشند که در همه‌ی امور سیاسی و شرعی، قِمّه‌ی تشکیلات باشند و کارها به آنها مراجعه بشود. آنها هم با نماینده‌ی ما ارتباط مستمر و تنگاتنگی داشته باشند. البته ارتباط با بدنه هم باید محفوظ باشد. هم وزارت خارجه، هم سپاه، هم جناب آقای ابراهیمی، باید ارتباط با بدنه را برقرار داشته باشند که نباید غافل از بدنه شد. ممکن است در آن‌جا حرفی، نظری و یا بحثی باشد؛ اما به نظر ما، آن جمع بالا چیز مثبتی است. ما به‌طور قاطع نمیگوییم این کار را بکنید، اما اگر شما آقایان قبول و تصدیق کردید و آن را خواستید، ما تأیید میکنیم؛ کار خوبی است.

آنچه که من همیشه در جلسات متعدد روی آن تأکید کرده‌ام و الان هم تأکید میکنم، اصل قضیه - یعنی وحدت - است. اگر بخواهید جهاد کنید، وحدت میخواهید. منظور ما از وحدت، هماهنگی و یکنوایی و همصدایی است، تا برادران دیگر در مقابل هم قرار نگیرند و لوله‌های تفنگ، از دشمن به دوست منصرف نشود. اگر ان‌شاءاللَّه این هماهنگی باشد، خدا هم کمک خواهد کرد. «من کان للَّه کان اللَّه له»(4). این را صادق مصدَّق گفته است و ما نمیتوانیم در آن شکی داشته باشیم. برای خدا باشیم، تا خدا هم برای ما باشد. «والّذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا»(5). این حرفها، معلوم و واضح است و مطالبی بوده که همیشه ماها میگفتیم؛ حالا در عمل باید تجربه بکنیم و به آن عمل نماییم. گفتن، دیگر کافی است.

علی اىّ‌ حال، ما دعا میکنیم و امیدواریم که خداوند شما را تأیید کند. بدون جهاد، هیچ دشمنی از صحنه عقب‌نشینی نخواهد کرد، و جهاد هم جز با اتحاد و وحدت و هماهنگی، امکان‌پذیر نیست. جهاد، عبارت از جهاد نظامی، جهاد سیاسی و جهاد فرهنگی است. این هر سه، جهاد است. هیچ‌کدام را شما مغفولٌ‌عنه نگذارید. مبادا کسانی که در جبهه هستند و به جهاد نظامی مشغولند، کار سیاسی و تعارف بین‌المللی را دست کم بگیرند. سرتان کلاه خواهد رفت؛ این را بدانید. اگر این را دست کم بگیرید و نادیده بینگارید، مطمئناً ضرر خواهید کرد. فعالیت سیاسی، به تنهایی و بدون پشتوانه‌ی نظامی، هیچ کاری از آن بر نخواهد آمد. اگر کارِ نظامی نباشد، بهترین کار سیاسی هم به نتیجه‌یی نخواهد رسید. کار نظامی باید پشتوانه باشد؛ البته برای کسانی که اهل حقند. کسانی که اهل باطل و سازشند، اصلاً به کار جهادی احتیاج ندارند. بروند سازش کنند و مشکلاتشان را - اگر حل شد - حل کنند. کسانی که اهل حقند، این‌طور نیستند. بدون کار جهادی، کار سیاسی و تحرک، هیچ فایده‌یی ندارد. کار سیاسی، باید پشتوانه‌ی جهاد نظامی داشته باشد و هر دوی اینها، بدون کار فرهنگی بیثمر خواهد بود. کار فرهنگی، مردم را با شما نگه خواهد داشت. اکثرتان یا جمع کثیری از شما، بحمداللَّه عالم، فاضل، درس‌خوانده، زحمت‌کشیده و واردِ به مفاهیم اسلامی و قرآنی هستید. کار فرهنگی را ان‌شاءاللَّه دنبال کنید. ان‌شاءاللَّه که خداوند همه‌ی شماها را موفق و مؤید بدارد.

والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌

 

 


 

1) آل‌ عمران: 152

2) همان

3) همان

4) بحارالانوار، ج 79 ، ص 197

5) عنکبوت: 69