1368/12/04
بیانات در دیدار جمعى از قاریان قرآن
در سالروز بعثت رسولاکرم صلّى الله علیه و آله و سلّم (۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
اوّلاً این عید عظیم و این بعثت بینظیر الهى را -که امروز شما مؤمنین به اسلام و ارادتمندان به نبىّ اکرم (صلّى الله علیه و آله و سلّم) یادبود آن و خاطرهی آن را جشن گرفتهاید- به همهی مسلمین جهان و به مردم انقلابى کشورمان و به شما برادران و خواهران تبریک عرض میکنم.مسئلهی بعثت و پدید آمدن این حادثهی الهى در تاریخ بشر، مهمترین مسئلهاى است که در طول عمر طولانى بشریّت براى او اتّفاق افتاده. و در سرنوشت انسان و سرنوشت تاریخ بشر، هیچ حادثهاى به قدرِ این حادثه مؤثّر نبوده و هیچ لطفى از طرف پروردگار عالم، به عظمت این لطف و فضل براى انسانها وجود نداشته است. ما این افتخار را داریم که این بعثت عظیم را با همهی وجود قبول کردیم و به آن ایمان آوردیم و این راه سعادت را شناختیم؛ که این خودْ یک نعمت عظیم الهى است. و هر انسان مسلمانى وظیفه دارد که بعثت نبوى را در زندگى شخصى خود و در دنیاى خود تحقّق ببخشد و با ایمان و عمل و حرکت به سمت آن هدفهایى که در بعثت نبىّ اکرم (صلّى الله علیه و آله و سلّم) وجود داشته است، خود را به بهشت سعادت الهى و معنوى واصل و نائل بکند. البتّه ما در معناى بعثت و حقیقت بعثت نمیتوانیم سخنى بگوییم؛ این حقیقت، والاتر از ذهن ما و بیرون از دسترس عقول قاصر ما است.
آنچه امروز براى مسلمانان عالم در مسئلهی بعثت مطرح است، دو چیز است: مطلب اوّل این است که این بعثتْ زنده است، این سرچشمه جوشان است، این فضل و برکت الهى براى انسانها در طول تاریخ است. و همانطورى که خداى متعال مکرّر در قرآن کریم وعده فرموده است، ظهور این حقیقت براى این است که بر زندگى بشر غالب بشود، زندگى را به رنگ خود و به شکل خود دربیاورد. و این، خواهد شد؛ لِیُظهِرَه عَلَی الدّینِ کُلِّه.(۲) مسئلهی بعثت، یک حقیقت طبیعىِ این عالم است؛ یک حالت قطعى و حتمى براى بشریّت است. آن عدلى و آن حقّى که با بعثت خاتمالانبیا در عالم مطرح شد، براى این مطرح نشد که یک جمعى از مردم در یک برههاى از زمان آن را قبول بکنند و بخش عظیمى از تاریخ بشر و از انسانها آن را نپذیرند؛ مطرح شد تا عالَم را و انسان را به شکل خود و طبق پیشنهاد خود بسازد و بشریّت را و همهی وجود را به تَبَع بشر، از این راه به کمال برساند؛ و این خواهد شد؛ اگر نشود، نقض غرض خواهد بود. البتّه حرکت به سمت این مقصود، یک حرکتى است که با شرایط خود و با علل و عوامل متناسب با خود انجام میگیرد و ما داریم به سمت این حقیقت میرویم؛ و هر قدمى که بشر برمیدارد، به حقیقت بعثت نزدیکتر میشود؛ چه خود او بخواهد، چه نخواهد؛ حتّى چه بداند و چه نداند. امروز همهی آنچه در دنیا از شعارها مطرح است -اگرچه غالباً عملى تحت آن شعارها انجام نمیشود؛ [مثل] شعار عدالت اجتماعى، شعار آزادگى و آزادى، شعار علم و دانش و ترقّیخواهى، شعار تعالى سطح زندگى؛ این شعارهایى که دولتها و ملّتها و صاحبان افکار و مکاتب میدهند- شعارهاى همان بعثت الهى است که البتّه به شکل ناقص در دست مردم وجود دارد و بعضى به سمت آن حرکت میکنند؛ امّا نفْس این شعارها در دنیا، به برکت بعثتها و بعثت آخرین -بعثت خاتم- مطرح شده. امروز ما و همهی بشر، به سمت تدیّن به مفاهیم و ارزشهاى این بعثت داریم حرکت میکنیم. و ما در جمهورى اسلامى مفتخریم که جزو انسانها و افرادى هستیم و ملّتى هستیم که شعار دین و شعار عمل به قرآن را در زندگى خودمان محقّق کردیم، آن را پیاده کردیم، و به سمت کمالِ تحقّق آن داریم پیش میرویم. ما مفتخریم که این حقیقت را شناختیم، آن را دیدیم، به آن عشق ورزیدیم، حرکت به سمت آن را شروع کردیم و به میزان زیادى پیش رفتیم. و همهی دنیا و همهی بشریّت همین راه را باید طى کنند و طى خواهند کرد. این یک نکته است.
مطلب دوّم در مورد شخص نبىّ اکرم (صلّى الله علیه و آله و سلّم) است. نام و یاد و محبّت و حرمت و تکریم این بزرگوار، محور اصلى براى تجمّع همهی آحاد مسلمان در همهی دورههاى اسلامى است. هیچ نقطهی دیگرى در مجموعهی دین وجود ندارد که اینطور از همهی جهات -هم جهات عقلى، هم جهات عاطفى، هم جهات روحى و معنوى و اخلاقى- مورد قبول و توافق و تفاهم همهی فِرَق مسلمین و آحاد مسلمین باشد. این نقطهی مرکزى و محورى است. قرآن و کعبه و فرایض و عقاید، همه مشترکند؛ امّا هر کدام از اینها یک بُعد از شخصیّت انسان را -اعتقاد را، یا محبّت را، یا گرایش روحى را، یا حالت تقلید و تشبّه را، یا تخلّق(۳) عملى را- به خود متوجّه میکند. وانگهى در میان مسلمانها، غالبِ این چیزهایى که گفته شد، با تفسیرهاى مختلف و با دیدگاههاى مختلف، مورد توجّه است؛ [امّا] آنچه همهی مسلمانها بر روى آن -از لحاظ فکر و اعتقاد، و مهمتر [از آن] از لحاظ عاطفه و احساس- وحدت و تفاهم و اشتراک دارند، وجود مقدّس پیغمبر خاتم و نبىّ اکرم، حضرت محمّدبنعبدالله (صلّى الله علیه و آله و سلّم) است. این نقطه را باید بزرگ شمرد؛ این محبّت را باید روزبهروز بیشتر کرد؛ این گرایش معنوى و روحى به این وجود مقدّس را در ذهن مسلمین و در دل آحاد مردم باید تشدید کرد. و شما میبینید که در تهاجم فرهنگى به اسلام و در توطئهی فرهنگى، یکى از آن قسمتهایى که مورد توطئهی خباثتآمیز دشمن قرار میگیرد، همین وجود مقدّس آن بزرگوار است که در این کتاب شیطانى(۴) مورد تهاجم قرار گرفت؛ و نشان داد که توطئهی دشمن در مجموعهی عقاید و عواطف ملّت مسلمان، به کجاها ناظر است.
و نکتهی آخرى که عرض میکنم، این توجّه به قرآن است که بحمدالله در میان ملّت ما بعد از پیروزى انقلاب روزافزون بوده. و من باید صمیمانه تشکّر کنم از برادران عزیزى که این مراسم را، این تشکیلات را، این دعوت را، این مسابقات را و این تشویق عمومى را براى ملّتمان فراهم کردند، و برادران عزیزمان در حج و اوقاف(۵) که به این مسئله اهتمام ورزیدند. این اهتمام جاى تقدیر و شکرگزارى است؛ امّا حتّى از این هم بیشتر و وسیعتر باید نسبت به امر قرآن اهتمام ورزید. قرآن همهچیزِ ما است. ما باید قبول کنیم که ملّت ما در نیم قرنِ پیش از پیروزى انقلاب، روزبهروز از قرآن فاصله گرفته و دور شده؛ نیم قرن کم نیست. تا قبل از این نیم قرن، مردم ما -حتّى آنهایى که سواد خواندن و نوشتن نداشتند- غالباً قرآن را میتوانستند از رو بخوانند؛ این مکتبخانهها از این جهت یک نعمت بزرگى بود. چقدر کسانى را ما میشناختیم -حتماً دیدهاید؛ از افراد مسنّ نسل قبل- که اینها سواد خواندن و نوشتن نداشتند [و با آنکه] زبانشان فارسى بود، زبان خودشان را نمیتوانستند بهصورت مکتوب بنویسند و بخوانند، امّا کتاب خدا را میتوانستند بخوانند؛ قرآن را میفهمیدند.آن سیاستى که رژیم وابستهی فاسدِ خبیثِ دشمن را در این کشور بر سر کار آورد و بیش از پنجاه سال بر این کشور مسلّط نگه داشت، یکى از بزرگترین ضربههایى که زد و ضررهایى که وارد کرد، همین بود که قرآن را بتدریج کنار گذاشت و قرآن از میان جامعهی ما بیرون رفت. لذا در مدارس ما موسیقى درس میدادند، [امّا] قرآن نه! هر بچّهاى که به دبستان و دبیرستان میرفت، نُت موسیقى را یاد میگرفت، امّا متن قرآن کریم را نه! ما را [از قرآن] جدا کردند، ما را دور کردند. بنده پیش از انقلاب، همیشه وقتى نگاه میکردم به وضع قرآن در جامعهی خودمان و این جوانهایى که با این استعداد و با این شوق و علاقه از قرآن دور میماندند، چه خون دلى میخوردم! خدا را شکر میکنیم و از اداء این شکر عاجزیم که با پیروزى انقلاب، ما را به قرآن برگرداند، ما را با قرآن آشنا کرد، راه قرآن را به روى ما باز کرد. ولى ما باید عقبماندگیها را جبران کنیم. و ما با کسانى که زبان عربى، زبان مادریشان است، فرق داریم؛ آنها قرآن را با اندکى سواد میتوانند بفهمند. البتّه متن قرآن یک متنى نیست که هر عرب بیسوادى بتواند آن را درست بفهمد؛ یک مقدارى معلومات و معارف لازم است؛ امّا بالاخره میتوانند بفهمند؛ امّا فارسیزبانها نه. ما باید علاوه بر خواندن متن قرآن، ترجمهی قرآن را هم یاد بگیریم. جوانهاى ما امروز بحمدالله قرآنخوان هستند، خوب هم میخوانند. در سرتاسر کشور، ما قرّاء باارزش و ممتازى داریم که وقتى در مسابقات جهانى شرکت میکنند، از بقیّهی کشورها گوى سبقت را میرُبایند و بحمدالله کم هم نداریم.
امّا دو کار دیگر غیر از آنچه تاکنون انجام گرفته، باید انجام بگیرد: اوّل اینکه روخوانى قرآن بایستى تمام ملّت ما را شامل بشود. یک نفر [هم] باید در میان ملّت ما نمانَد که [وقتى] قرآن را باز کند، قادر نباشد بهصورتِ صحیح بخواند؛ زن و مرد و کوچک و بزرگ و پیر و جوان، همه باید بتوانند قرآن را بخوانند؛ باید برنامهریزى بشود. سازمان اوقاف، سازمان تبلیغات اسلامى، وزارت آموزشوپرورش، سازمانهاى گوناگون و مؤسّساتى که به عشق قرآن به وجود آمدهاند، باید این کار را در ردیف اوّلِ وظایف خودشان قرار بدهند؛ و این کار باید انجام بگیرد. نمیشود در یک کشورى که بر مبناى اسلام دارد اداره میشود، ما قرآن را دست یک نفرى بدهیم، بگوییم بخوان، باز کند و نتواند بخواند؛ این نمیشود. همه باید قرآن را بلد باشند. البتّه این قدم اوّل است.و کار دوّم، رفتن به سمت فهم قرآن [است]؛ رفتن به سمت فهم قرآن. قرآن باید ترجمه بشود. من این را به شما عرض میکنم: ما تا امروز، ترجمهی خوبْ کم داریم؛ دیگر نمیخواهم بیش از این در این مورد عرض بکنم، اجمالاً ما از لحاظ ترجمهی خوبْ فقیریم؛ بعضى از ترجمههایى که در دسترس است، بهتر است که اصلاً نباشد! مورد اعتماد نیست. البتّه بعضى بهتر است، بعضى هم که اخیراً در دسترس قرار گرفته، نسبتاً خوب است. قرآن باید با ترجمههاى متعدّد [در دسترس مردم قرار بگیرد]. تعدّد و تکرار در اینجا هیچ ایرادى ندارد؛ کار موازى و تکرارى و زیادى نیست. اگر ده ترجمهی خوب قرآن هم داشته باشیم، زیاد نیست؛ هر کسى با مذاق خود، با سبک فکر و سطح معلومات خود خواهد توانست از یکى از آنها استفاده کند؛ منتها باید صحیح باشد. باید اهل فن ببینند، ترجمه ترجمهی صحیحى باید باشد، و این ترجمه را مردم با متن قرآن بخوانند.
و بخصوص شما که قرآن را تلاوت میکنید، حتماً ترجمهی آن قسمتى را که میخوانید، بدانید. و بدانید بدون دانستن ترجمهی قرآن، قادر به یک تلاوت خوب نخواهید بود. من مکرّر به برادرانى که اهل تلاوت قرآنند، یادآور شدهام: شما نمیتوانید یک تلاوت خوب بکنید درحالیکه نمیدانید کجا باید وصل کنید، کجا باید وقف کنید، کجا را مناسب است با چه لحنى بخوانید. در حرف زدن معمولى هم شما صدایتان را بالا میبرید، پایین میآورید، بر تأثیرگذارىِ سخن میافزایید؛ اینها لازمهی کلام است. وقتى قرآن را تلاوت میکنید، باید بتوانید این کارها را بکنید؛ [این هم] بدون اطّلاع نمیشود. و البتّه حفظ قرآن، قدم بعدى است و کار دیگرى است که هر کس توفیق پیدا بکند، یقیناً خیر کثیرى را به دست آورده. امیدواریم که خداوند همهی ما را در دنیا و آخرت با قرآن محشور کند؛ انشاءالله زندگى ما زندگى قرآنى باشد؛ حرکت ما به سمت اهداف قرآن باشد؛ و ممات ما هم مماتى باشد با معرفت قرآن و در خدمت قرآن.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) در این دیدار -که در سالروز عید سعید مبعث و بهمناسبت هفتمین دورهى مسابقات بینالمللى حفظ و قرائت قرآن کریم برگزار شد- قاریان ایرانى و قاریانى از چهل کشور جهان حضور داشتند. در ابتداى این دیدار، حجّتالاسلام والمسلمین سیّدمهدى امامجمارانى (نمایندهى ولىّفقیه و سرپرست سازمان حج و اوقاف و امور خیریّه) گزارشى ارائه کرد.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
اوّلاً این عید عظیم و این بعثت بینظیر الهى را -که امروز شما مؤمنین به اسلام و ارادتمندان به نبىّ اکرم (صلّى الله علیه و آله و سلّم) یادبود آن و خاطرهی آن را جشن گرفتهاید- به همهی مسلمین جهان و به مردم انقلابى کشورمان و به شما برادران و خواهران تبریک عرض میکنم.مسئلهی بعثت و پدید آمدن این حادثهی الهى در تاریخ بشر، مهمترین مسئلهاى است که در طول عمر طولانى بشریّت براى او اتّفاق افتاده. و در سرنوشت انسان و سرنوشت تاریخ بشر، هیچ حادثهاى به قدرِ این حادثه مؤثّر نبوده و هیچ لطفى از طرف پروردگار عالم، به عظمت این لطف و فضل براى انسانها وجود نداشته است. ما این افتخار را داریم که این بعثت عظیم را با همهی وجود قبول کردیم و به آن ایمان آوردیم و این راه سعادت را شناختیم؛ که این خودْ یک نعمت عظیم الهى است. و هر انسان مسلمانى وظیفه دارد که بعثت نبوى را در زندگى شخصى خود و در دنیاى خود تحقّق ببخشد و با ایمان و عمل و حرکت به سمت آن هدفهایى که در بعثت نبىّ اکرم (صلّى الله علیه و آله و سلّم) وجود داشته است، خود را به بهشت سعادت الهى و معنوى واصل و نائل بکند. البتّه ما در معناى بعثت و حقیقت بعثت نمیتوانیم سخنى بگوییم؛ این حقیقت، والاتر از ذهن ما و بیرون از دسترس عقول قاصر ما است.
آنچه امروز براى مسلمانان عالم در مسئلهی بعثت مطرح است، دو چیز است: مطلب اوّل این است که این بعثتْ زنده است، این سرچشمه جوشان است، این فضل و برکت الهى براى انسانها در طول تاریخ است. و همانطورى که خداى متعال مکرّر در قرآن کریم وعده فرموده است، ظهور این حقیقت براى این است که بر زندگى بشر غالب بشود، زندگى را به رنگ خود و به شکل خود دربیاورد. و این، خواهد شد؛ لِیُظهِرَه عَلَی الدّینِ کُلِّه.(۲) مسئلهی بعثت، یک حقیقت طبیعىِ این عالم است؛ یک حالت قطعى و حتمى براى بشریّت است. آن عدلى و آن حقّى که با بعثت خاتمالانبیا در عالم مطرح شد، براى این مطرح نشد که یک جمعى از مردم در یک برههاى از زمان آن را قبول بکنند و بخش عظیمى از تاریخ بشر و از انسانها آن را نپذیرند؛ مطرح شد تا عالَم را و انسان را به شکل خود و طبق پیشنهاد خود بسازد و بشریّت را و همهی وجود را به تَبَع بشر، از این راه به کمال برساند؛ و این خواهد شد؛ اگر نشود، نقض غرض خواهد بود. البتّه حرکت به سمت این مقصود، یک حرکتى است که با شرایط خود و با علل و عوامل متناسب با خود انجام میگیرد و ما داریم به سمت این حقیقت میرویم؛ و هر قدمى که بشر برمیدارد، به حقیقت بعثت نزدیکتر میشود؛ چه خود او بخواهد، چه نخواهد؛ حتّى چه بداند و چه نداند. امروز همهی آنچه در دنیا از شعارها مطرح است -اگرچه غالباً عملى تحت آن شعارها انجام نمیشود؛ [مثل] شعار عدالت اجتماعى، شعار آزادگى و آزادى، شعار علم و دانش و ترقّیخواهى، شعار تعالى سطح زندگى؛ این شعارهایى که دولتها و ملّتها و صاحبان افکار و مکاتب میدهند- شعارهاى همان بعثت الهى است که البتّه به شکل ناقص در دست مردم وجود دارد و بعضى به سمت آن حرکت میکنند؛ امّا نفْس این شعارها در دنیا، به برکت بعثتها و بعثت آخرین -بعثت خاتم- مطرح شده. امروز ما و همهی بشر، به سمت تدیّن به مفاهیم و ارزشهاى این بعثت داریم حرکت میکنیم. و ما در جمهورى اسلامى مفتخریم که جزو انسانها و افرادى هستیم و ملّتى هستیم که شعار دین و شعار عمل به قرآن را در زندگى خودمان محقّق کردیم، آن را پیاده کردیم، و به سمت کمالِ تحقّق آن داریم پیش میرویم. ما مفتخریم که این حقیقت را شناختیم، آن را دیدیم، به آن عشق ورزیدیم، حرکت به سمت آن را شروع کردیم و به میزان زیادى پیش رفتیم. و همهی دنیا و همهی بشریّت همین راه را باید طى کنند و طى خواهند کرد. این یک نکته است.
مطلب دوّم در مورد شخص نبىّ اکرم (صلّى الله علیه و آله و سلّم) است. نام و یاد و محبّت و حرمت و تکریم این بزرگوار، محور اصلى براى تجمّع همهی آحاد مسلمان در همهی دورههاى اسلامى است. هیچ نقطهی دیگرى در مجموعهی دین وجود ندارد که اینطور از همهی جهات -هم جهات عقلى، هم جهات عاطفى، هم جهات روحى و معنوى و اخلاقى- مورد قبول و توافق و تفاهم همهی فِرَق مسلمین و آحاد مسلمین باشد. این نقطهی مرکزى و محورى است. قرآن و کعبه و فرایض و عقاید، همه مشترکند؛ امّا هر کدام از اینها یک بُعد از شخصیّت انسان را -اعتقاد را، یا محبّت را، یا گرایش روحى را، یا حالت تقلید و تشبّه را، یا تخلّق(۳) عملى را- به خود متوجّه میکند. وانگهى در میان مسلمانها، غالبِ این چیزهایى که گفته شد، با تفسیرهاى مختلف و با دیدگاههاى مختلف، مورد توجّه است؛ [امّا] آنچه همهی مسلمانها بر روى آن -از لحاظ فکر و اعتقاد، و مهمتر [از آن] از لحاظ عاطفه و احساس- وحدت و تفاهم و اشتراک دارند، وجود مقدّس پیغمبر خاتم و نبىّ اکرم، حضرت محمّدبنعبدالله (صلّى الله علیه و آله و سلّم) است. این نقطه را باید بزرگ شمرد؛ این محبّت را باید روزبهروز بیشتر کرد؛ این گرایش معنوى و روحى به این وجود مقدّس را در ذهن مسلمین و در دل آحاد مردم باید تشدید کرد. و شما میبینید که در تهاجم فرهنگى به اسلام و در توطئهی فرهنگى، یکى از آن قسمتهایى که مورد توطئهی خباثتآمیز دشمن قرار میگیرد، همین وجود مقدّس آن بزرگوار است که در این کتاب شیطانى(۴) مورد تهاجم قرار گرفت؛ و نشان داد که توطئهی دشمن در مجموعهی عقاید و عواطف ملّت مسلمان، به کجاها ناظر است.
و نکتهی آخرى که عرض میکنم، این توجّه به قرآن است که بحمدالله در میان ملّت ما بعد از پیروزى انقلاب روزافزون بوده. و من باید صمیمانه تشکّر کنم از برادران عزیزى که این مراسم را، این تشکیلات را، این دعوت را، این مسابقات را و این تشویق عمومى را براى ملّتمان فراهم کردند، و برادران عزیزمان در حج و اوقاف(۵) که به این مسئله اهتمام ورزیدند. این اهتمام جاى تقدیر و شکرگزارى است؛ امّا حتّى از این هم بیشتر و وسیعتر باید نسبت به امر قرآن اهتمام ورزید. قرآن همهچیزِ ما است. ما باید قبول کنیم که ملّت ما در نیم قرنِ پیش از پیروزى انقلاب، روزبهروز از قرآن فاصله گرفته و دور شده؛ نیم قرن کم نیست. تا قبل از این نیم قرن، مردم ما -حتّى آنهایى که سواد خواندن و نوشتن نداشتند- غالباً قرآن را میتوانستند از رو بخوانند؛ این مکتبخانهها از این جهت یک نعمت بزرگى بود. چقدر کسانى را ما میشناختیم -حتماً دیدهاید؛ از افراد مسنّ نسل قبل- که اینها سواد خواندن و نوشتن نداشتند [و با آنکه] زبانشان فارسى بود، زبان خودشان را نمیتوانستند بهصورت مکتوب بنویسند و بخوانند، امّا کتاب خدا را میتوانستند بخوانند؛ قرآن را میفهمیدند.آن سیاستى که رژیم وابستهی فاسدِ خبیثِ دشمن را در این کشور بر سر کار آورد و بیش از پنجاه سال بر این کشور مسلّط نگه داشت، یکى از بزرگترین ضربههایى که زد و ضررهایى که وارد کرد، همین بود که قرآن را بتدریج کنار گذاشت و قرآن از میان جامعهی ما بیرون رفت. لذا در مدارس ما موسیقى درس میدادند، [امّا] قرآن نه! هر بچّهاى که به دبستان و دبیرستان میرفت، نُت موسیقى را یاد میگرفت، امّا متن قرآن کریم را نه! ما را [از قرآن] جدا کردند، ما را دور کردند. بنده پیش از انقلاب، همیشه وقتى نگاه میکردم به وضع قرآن در جامعهی خودمان و این جوانهایى که با این استعداد و با این شوق و علاقه از قرآن دور میماندند، چه خون دلى میخوردم! خدا را شکر میکنیم و از اداء این شکر عاجزیم که با پیروزى انقلاب، ما را به قرآن برگرداند، ما را با قرآن آشنا کرد، راه قرآن را به روى ما باز کرد. ولى ما باید عقبماندگیها را جبران کنیم. و ما با کسانى که زبان عربى، زبان مادریشان است، فرق داریم؛ آنها قرآن را با اندکى سواد میتوانند بفهمند. البتّه متن قرآن یک متنى نیست که هر عرب بیسوادى بتواند آن را درست بفهمد؛ یک مقدارى معلومات و معارف لازم است؛ امّا بالاخره میتوانند بفهمند؛ امّا فارسیزبانها نه. ما باید علاوه بر خواندن متن قرآن، ترجمهی قرآن را هم یاد بگیریم. جوانهاى ما امروز بحمدالله قرآنخوان هستند، خوب هم میخوانند. در سرتاسر کشور، ما قرّاء باارزش و ممتازى داریم که وقتى در مسابقات جهانى شرکت میکنند، از بقیّهی کشورها گوى سبقت را میرُبایند و بحمدالله کم هم نداریم.
امّا دو کار دیگر غیر از آنچه تاکنون انجام گرفته، باید انجام بگیرد: اوّل اینکه روخوانى قرآن بایستى تمام ملّت ما را شامل بشود. یک نفر [هم] باید در میان ملّت ما نمانَد که [وقتى] قرآن را باز کند، قادر نباشد بهصورتِ صحیح بخواند؛ زن و مرد و کوچک و بزرگ و پیر و جوان، همه باید بتوانند قرآن را بخوانند؛ باید برنامهریزى بشود. سازمان اوقاف، سازمان تبلیغات اسلامى، وزارت آموزشوپرورش، سازمانهاى گوناگون و مؤسّساتى که به عشق قرآن به وجود آمدهاند، باید این کار را در ردیف اوّلِ وظایف خودشان قرار بدهند؛ و این کار باید انجام بگیرد. نمیشود در یک کشورى که بر مبناى اسلام دارد اداره میشود، ما قرآن را دست یک نفرى بدهیم، بگوییم بخوان، باز کند و نتواند بخواند؛ این نمیشود. همه باید قرآن را بلد باشند. البتّه این قدم اوّل است.و کار دوّم، رفتن به سمت فهم قرآن [است]؛ رفتن به سمت فهم قرآن. قرآن باید ترجمه بشود. من این را به شما عرض میکنم: ما تا امروز، ترجمهی خوبْ کم داریم؛ دیگر نمیخواهم بیش از این در این مورد عرض بکنم، اجمالاً ما از لحاظ ترجمهی خوبْ فقیریم؛ بعضى از ترجمههایى که در دسترس است، بهتر است که اصلاً نباشد! مورد اعتماد نیست. البتّه بعضى بهتر است، بعضى هم که اخیراً در دسترس قرار گرفته، نسبتاً خوب است. قرآن باید با ترجمههاى متعدّد [در دسترس مردم قرار بگیرد]. تعدّد و تکرار در اینجا هیچ ایرادى ندارد؛ کار موازى و تکرارى و زیادى نیست. اگر ده ترجمهی خوب قرآن هم داشته باشیم، زیاد نیست؛ هر کسى با مذاق خود، با سبک فکر و سطح معلومات خود خواهد توانست از یکى از آنها استفاده کند؛ منتها باید صحیح باشد. باید اهل فن ببینند، ترجمه ترجمهی صحیحى باید باشد، و این ترجمه را مردم با متن قرآن بخوانند.
و بخصوص شما که قرآن را تلاوت میکنید، حتماً ترجمهی آن قسمتى را که میخوانید، بدانید. و بدانید بدون دانستن ترجمهی قرآن، قادر به یک تلاوت خوب نخواهید بود. من مکرّر به برادرانى که اهل تلاوت قرآنند، یادآور شدهام: شما نمیتوانید یک تلاوت خوب بکنید درحالیکه نمیدانید کجا باید وصل کنید، کجا باید وقف کنید، کجا را مناسب است با چه لحنى بخوانید. در حرف زدن معمولى هم شما صدایتان را بالا میبرید، پایین میآورید، بر تأثیرگذارىِ سخن میافزایید؛ اینها لازمهی کلام است. وقتى قرآن را تلاوت میکنید، باید بتوانید این کارها را بکنید؛ [این هم] بدون اطّلاع نمیشود. و البتّه حفظ قرآن، قدم بعدى است و کار دیگرى است که هر کس توفیق پیدا بکند، یقیناً خیر کثیرى را به دست آورده. امیدواریم که خداوند همهی ما را در دنیا و آخرت با قرآن محشور کند؛ انشاءالله زندگى ما زندگى قرآنى باشد؛ حرکت ما به سمت اهداف قرآن باشد؛ و ممات ما هم مماتى باشد با معرفت قرآن و در خدمت قرآن.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) در این دیدار -که در سالروز عید سعید مبعث و بهمناسبت هفتمین دورهى مسابقات بینالمللى حفظ و قرائت قرآن کریم برگزار شد- قاریان ایرانى و قاریانى از چهل کشور جهان حضور داشتند. در ابتداى این دیدار، حجّتالاسلام والمسلمین سیّدمهدى امامجمارانى (نمایندهى ولىّفقیه و سرپرست سازمان حج و اوقاف و امور خیریّه) گزارشى ارائه کرد.
۲) سورهى صف، بخشى از آیهی ۹؛ «... تا آن را بر هرچه دین است، فائق گرداند ...»
۳) خوى گرفتن
۴) ر.ک: پیام به حجّاج بیتاللهالحرام (۱۳۶۸/۴/۱۴)، پىنوشت شمارهی ۵۶
۵) سازمان حج و اوقاف و امور خیریّه