1368/11/04
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
اوّلاً از همهی برادران و خواهران، مخصوصاً خانوادههاى معظّم شهداى عالیقدرمان و علماى اعلام و مجاهدین فیسبیلالله که از راههاى دور و نقاط مختلف، در هوایى سرد تشریف آوردید، تشکّر میکنم. خدا را شکرگزاریم که یک بار دیگر ملّت بزرگ ما با احساس قدرت و عافیت و عزّت، در آستانهی دههی فجر و روزهاى نورانى پُرخاطرهی پیروزى انقلاب قرار گرفت.
اگرچه ما امسال در حالى یادبود ورود امام بزرگوارمان به کشور و ایجاد تحوّل عظیم انقلاب به دست آن بزرگمَرد را گرامى میداریم که امام در میان ما نیست -و این براى همهی ما غمى جانگزا و سنگین است- امّا اگر امام نیست، خداى او و راه او و رهنمودهاى او و انگشت نورانى اشارهی او که همیشه ما را به راه راست هدایت میکرد، هست. مهم این است که ما کار بزرگ امام را بشناسیم و قدر بدانیم.
بگذریم از قرنها سلطهی مستبدّین بر این کشور که کشور ما جز در یک برهههاى بسیار اندک و ناچیز، در طول تاریخ دائماً مبتلا بود به تسلّط مستبدّین و حکّام خودخواه و خونخوار. از آنچه در دوران طولانى استبداد بر ملّت ما گذشت و دائماً ملّت ایران بهوسیلهی مستبدّین خودکامه تحقیر شد، فعلاً حرفى نمیزنیم؛ امّا تا هنگام ظهور و اوج نهضت اسلامى، دویست سال شد که ملّت ایران در مقابل تحقیر ظالمانهی دشمنان مسلّط خارجى هم دائماً تحقیر شد و زیر فشار قرار گرفت. از روزى که پاى خارجیها -بهعنوان قدرتهاى مسلّطِ آن روزِ عالم- به این کشور باز شد، دخالت سیاستهاى خارجى در کشور ما شروع شد. اوّل انگلیسها آمدند؛ بعد به رقابت آنها، روسهاى تزارى دخالت کردند. بین این دو، سالهاى متمادى در کشور ما بر سر اِعمال نفوذِ بیشتر رقابت بود تا اینکه با روى کار آمدن سلسلهی منحوس پهلوى، حاکمیّت انگلیسها بهطور کامل در ایران تحکیم شد و بعد هم با گذشت دو سه دهه، آمریکاییها وارد میدان شدند و قدرت شیطانى و اهریمنى و عیّارانه و دزدانه و خباثتآمیز خودشان را سالها بر کشور ما و ملّت ما ادامه دادند. در طول این دویست سال، ملّت ایران از خود رأیى نداشت، بر ثروت خود تسلّطى نداشت، از پیشرفت علم و صنعت در دنیا بهرهاى نداشت، امید درستى به آینده نداشت. اگر در گذشته -قبل از دوران استعمار و دخالت خارجیها در کشور ما- حکّام ایرانى و داخلى بر مردم جفا و ستم میکردند و زور میگفتند، در طول دوران ورود قدرتهاى استعمارى به ایران، هم سلطهی مستبدّین بود -اعدامهاى بیمحاکمه، زورگوییهاى بیحدوحصر، فشارهاى فراوان و اختناق بیاندازه از طرف مستبدّین بر ملّت ما وجود داشت- و هم مستبدّین بهوسیلهی قدرتهاى بیگانه حمایت میشدند و قدرت آنها را مضاعف میکردند، و هم ثروت ما بهوسیلهی هر دو - هم حکّام داخلى مستبد، هم خارجیهاى زورگو - به باد غارت میرفت.
چه گذشت بر ملّت ایران در طول این قریب دو قرن؟ انسان غیور وقتى کتابهاى مستشرقینى را که در این مدّت براى استفاده از خوان یغماى گستردهی بهوسیلهی حکّام آمدند ایران میخوانَد، در وجود خود احساس تنگدلى و فشار میکند و خجالت میکشد از اینجور بیگانهها را بر زندگى مردم، بر مال مردم، بر جان مردم، بر سرنوشت سیاسى مردم مسلّط کردن و اینجور یک ملّت بزرگ و بااستعداد و نیرومند مثل ملّت ایران را به زنجیر کشیدن و زیر فشار قرار دادن!
درست است که استعمار بهصورت صریح و با اشغال، در کشور ما وارد نشد که مثل کشورهاى دیگرى که استعمار در آنجاها وارد شد و حکومت تشکیل داد -مثل هند و الجزایر و جاهاى دیگر- بیایند حکومت تشکیل بدهند؛ این کار در ایران نشد؛ امّا حکّامى که استعمار بهوسیلهی آنها در ایران اِعمال نفوذ میکرد، براى آنها مثل عوامل و ایادى خودشان عمل میکردند. ملّت را از درون خوردند و نابود کردند. و عقدههاى این دویست سال در مردم و در ملّت ما انباشته شد؛ بخصوص در این چند سال اخیر که فرهنگ اسلامى مردم و استعداد مردم و آرزوهاى سیاسى مردم از سوى استعمارگران و قدرتهاى دخالتگر بکلّى به باد استهزا گرفته شده بود. مردم ما آماده بودند براى اینکه یک حرکت انجام بدهند. رهبر بزرگى لازم بود و تفکّر صحیحى که آنها را هدایت بکند؛ این تفکّر صحیح، همان تفکّر اسلامى بود که در اعماق جان مردم، ریشهی ایمانى و اعتقادى داشت؛ و آن رهبر بزرگ و انسان بزرگ هم همان بزرگمَردى بود که خدا او را برگزید در زمان ما و در قرن ما براى نجات این ملّت، بلکه نجات همهی مستضعفین و بخصوص مسلمانها؛ و این انقلاب عظیم انجام گرفت.
قلمهاى مزدورِ موذى دستنشاندهی صهیونیستها و آمریکاییها و دیگر دشمنان اسلام در دنیا قریب یازده سال است که مینویسند که دستاورد این انقلاب در ایران چه بود؟ کمبودها را بزرگ میکنند و به چشم مردم و رخ مردم میکشند. اینها نمیدانند که وقتى یک حرکتى در یک کشورى انجام گرفت که ملّت را وارد صحنه کرد، به ملّت شخصیّت داد، حکومت و دولت و ادارهی کشور و مدیریّت را از درون خود ملّت بالا آورد، عقاید مردم و ایمان مردم را حاکم بر زندگى آنها قرار داد، این ملّت زنده شد و احساس شخصیّت کرد، دیگر راه جلوى این ملّت باز است. مشکل اساسى ما این بود که ما با دهها زنجیر بهوسیلهی استعمار بسته شده بودیم؛ با زنجیر سیاسى، با زنجیر اقتصادى، با زنجیر فرهنگى، با زنجیر استبداد یک حکومت دستنشانده؛ با زنجیر بیاعتقادى این ملّت به خود که اعتقاد ملّت و ایمان ملّت به خودش را از او گرفته بودند. انقلاب، زندگى مردم، نشاط مردم، ایمان مردم را به آنها برگرداند.ما امروز یک ملّت زنده هستیم؛ و به همین دلیل هم هست که در طول این یازده سال به قدرى کار و تلاش و خدمت مفید در این کشور انجام گرفته که در دوران آن حکومتهاى جائر، در چند برابر این زمان [هم] امکان نداشت این کارها انجام بگیرد؛ چون خود مردم در صحنهاند؛ چون ثروت مردم دست امناى مردم است؛ چون مسئولین کشور به سرنوشت ملّت علاقهمندند، مال خود مردمند، از میان خود مردمند؛ چون بر رفتار مدیران کشور، ایمان اسلامى و تعهّدات اسلامى حاکم است؛ اینها قبل از این انقلاب کجا بود؟ همهی اینها به برکت این انقلاب و به برکت آن انسان بزرگ -آن امام بهحق، حقیقتاً وارث پیغمبران و شخصیّت برجستهی دوران ما- است؛ و همه به برکت اسلام است. عظمت شخصیّت امام و ملّت ما هم به برکت اسلام است.
من میخواهم به ملّت عزیزمان عرض کنم که دههی فجر را و بیستودوّم بهمن را قدر بدانید. این خاطره، بزرگترین خاطرهی ملّت ما بعد از ورود اسلام به سرزمین ما و مرزهاى ما است. البتّه دشمنان اسلام و دشمنان انقلاب با یاد انقلاب و یاد دوران پیروزى انقلاب هم دشمنند؛ علیرغم آنها، خاطرهی انقلاب را بزرگ بشمارید. دشمنان ما در طول این ده سال همیشه خواستهاند به این انقلاب خدشه وارد کنند و سیماى منوّر امام را مخدوش کنند. آن کسانى که دم از طرفدارى از حقوق بشر میزنند، در یک چشم به هم زدن، حقوق ملّتى را پامال میکنند. آمریکاییهایى که ادّعاى طرفدارى از حقوق بشر میکنند، با رژیمهایى که اوّلین پایههاى دموکراسى و آزادى و حقوق انسان در کشورشان وجود ندارد -کشورهایى که حتّى پارلمان ندارند؛ کشورهایى که در آنجاها مردم حضور سیاسى ندارند- صمیمیترین دوستیها را دارند و به آنها انتقاد نمیکنند؛ این از نظر سردمداران آمریکا عیب نیست. آنچه آنها با آن روبهرو هستند، اسلام است. دائماً میخواهند بر اسلام عیبگیرى و عیبجویى کنند و ایراد بگیرند. به هر کیفیّتى که ملّت ما زندگى بکند، به هر پیشرفتى که شما نائل بشوید، در همهی جریانهاى زندگى، دشمن از بدگویى نسبت به انقلاب و نسبت به کشور و نظام اسلامى باز نخواهد نشست. آن کارى که او میتواند بکند، تبلیغ است؛ تبلیغ علیه اسلام و علیه انقلاب. علیرغم دشمن، شما دستاورد بزرگ انقلابتان را قدر بدانید: اسلام را، نظام اسلامى را، نظام انقلابى را، این راهى را که امام ترسیم کردند در مقابل ملّت ما -راه آزاد زیستن، راه کامل شدن، راه ساختن زندگى به آن شکلى که مورد رضاى خدا و دستور اسلام است، [یعنى] سازندگى حقیقى زندگى و عدم سازش با قدرتهاى ضدّاسلامى- اینها درسهاى بیستودوّم بهمن است براى ما.
بیستودوّم بهمن، عید حقیقى براى ملّت ما است؛ بیستودوّم بهمن براى ملّت ما در حکم عید فطرى است که ملّت در آن از یک دوران روزهی سخت خارج شد، دورانى که محرومیّت از تغذیهی معنوى و مادّى را بر ملّت ما تحمیل کرده بودند؛ بیستودوّم بهمن در حکم عید قربان است زیرا در آن روز و به آن مناسبت بود که ملّت ما اسماعیلهاى خودش را قربانى کرد؛ بیستودوّم بهمن در حکم عید غدیر است [زیرا] در آن روز بود که نعمت ولایت -اتمام نعمت و تکمیل نعمت الهى- براى ملّت ایران صورت عملى و تحقّق خارجى گرفت؛ در حکم نوروز واقعى براى ملّت ما است زیرا که حقیقتاً از دوران سخت و سیاه یک زمستان تلخ، ملّت ما خارج شد؛ عید واقعى است. البتّه فقط به اینکه ما آن روز را عید بدانیم مسئله تمام نمیشود. بیستودوّم بهمن و دههی فجر باید براى ما روز بازیابى خاطرههاى انقلاب باشد، روزى باشد که ما تجدید عهد کنیم با انقلابمان با اماممان با اسلاممان و همه تصمیم بگیریم براى اینکه این راه روشن و منوّر را به بهترین وجهى تا آخر بپیماییم. امیدواریم که خداوند متعال به ملّت عزیز ما توفیقات خودش را بهطور روزافزون عنایت بکند تا این ملّت بتواند راه انقلاب و راه امام را بهطور کامل و تا آخر بپیماید و کشور ما و ملّت ما به آزادى حقیقى و تکامل معنوى برسد. از برادران عزیزى که در کار بزرگداشت دههی فجر تلاش میکنند، من تشکّر میکنم و توصیه میکنم که تا آنجایى که در وسعشان است، با برنامههاى خوب و متنوّع و پُرمغز و پُرمعنا، مردم را با حقیقت این دهه آشنا کنند.
همچنین برادران مسئول زندانها -که امیدواریم انشاءالله رفتار آنها با زندانیان، درست طبق همان رفتار اسلامى باشد- آن کسانى را که میتوانند مشمول عفو بشوند، مشخّص کنند. هیئت عفوى هم که از طرف حضرت امام مأمور شده بودند،(۲) انشاءالله با همان علاقهمندى و پشتکار، مسئولیّت بزرگ خودشان را تعقیب کنند و بتوانند کسانى را که مستحقّ رحمت اسلامى هستند، مشخّص کنند.(۳) خداوند بر همهی آحاد ملّت ما باران فضل و رحمت خود را انشاءالله نازل کند و آنها را مشمول برکات مادّى و معنوى خود قرار بدهد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
اوّلاً از همهی برادران و خواهران، مخصوصاً خانوادههاى معظّم شهداى عالیقدرمان و علماى اعلام و مجاهدین فیسبیلالله که از راههاى دور و نقاط مختلف، در هوایى سرد تشریف آوردید، تشکّر میکنم. خدا را شکرگزاریم که یک بار دیگر ملّت بزرگ ما با احساس قدرت و عافیت و عزّت، در آستانهی دههی فجر و روزهاى نورانى پُرخاطرهی پیروزى انقلاب قرار گرفت.
اگرچه ما امسال در حالى یادبود ورود امام بزرگوارمان به کشور و ایجاد تحوّل عظیم انقلاب به دست آن بزرگمَرد را گرامى میداریم که امام در میان ما نیست -و این براى همهی ما غمى جانگزا و سنگین است- امّا اگر امام نیست، خداى او و راه او و رهنمودهاى او و انگشت نورانى اشارهی او که همیشه ما را به راه راست هدایت میکرد، هست. مهم این است که ما کار بزرگ امام را بشناسیم و قدر بدانیم.
بگذریم از قرنها سلطهی مستبدّین بر این کشور که کشور ما جز در یک برهههاى بسیار اندک و ناچیز، در طول تاریخ دائماً مبتلا بود به تسلّط مستبدّین و حکّام خودخواه و خونخوار. از آنچه در دوران طولانى استبداد بر ملّت ما گذشت و دائماً ملّت ایران بهوسیلهی مستبدّین خودکامه تحقیر شد، فعلاً حرفى نمیزنیم؛ امّا تا هنگام ظهور و اوج نهضت اسلامى، دویست سال شد که ملّت ایران در مقابل تحقیر ظالمانهی دشمنان مسلّط خارجى هم دائماً تحقیر شد و زیر فشار قرار گرفت. از روزى که پاى خارجیها -بهعنوان قدرتهاى مسلّطِ آن روزِ عالم- به این کشور باز شد، دخالت سیاستهاى خارجى در کشور ما شروع شد. اوّل انگلیسها آمدند؛ بعد به رقابت آنها، روسهاى تزارى دخالت کردند. بین این دو، سالهاى متمادى در کشور ما بر سر اِعمال نفوذِ بیشتر رقابت بود تا اینکه با روى کار آمدن سلسلهی منحوس پهلوى، حاکمیّت انگلیسها بهطور کامل در ایران تحکیم شد و بعد هم با گذشت دو سه دهه، آمریکاییها وارد میدان شدند و قدرت شیطانى و اهریمنى و عیّارانه و دزدانه و خباثتآمیز خودشان را سالها بر کشور ما و ملّت ما ادامه دادند. در طول این دویست سال، ملّت ایران از خود رأیى نداشت، بر ثروت خود تسلّطى نداشت، از پیشرفت علم و صنعت در دنیا بهرهاى نداشت، امید درستى به آینده نداشت. اگر در گذشته -قبل از دوران استعمار و دخالت خارجیها در کشور ما- حکّام ایرانى و داخلى بر مردم جفا و ستم میکردند و زور میگفتند، در طول دوران ورود قدرتهاى استعمارى به ایران، هم سلطهی مستبدّین بود -اعدامهاى بیمحاکمه، زورگوییهاى بیحدوحصر، فشارهاى فراوان و اختناق بیاندازه از طرف مستبدّین بر ملّت ما وجود داشت- و هم مستبدّین بهوسیلهی قدرتهاى بیگانه حمایت میشدند و قدرت آنها را مضاعف میکردند، و هم ثروت ما بهوسیلهی هر دو - هم حکّام داخلى مستبد، هم خارجیهاى زورگو - به باد غارت میرفت.
چه گذشت بر ملّت ایران در طول این قریب دو قرن؟ انسان غیور وقتى کتابهاى مستشرقینى را که در این مدّت براى استفاده از خوان یغماى گستردهی بهوسیلهی حکّام آمدند ایران میخوانَد، در وجود خود احساس تنگدلى و فشار میکند و خجالت میکشد از اینجور بیگانهها را بر زندگى مردم، بر مال مردم، بر جان مردم، بر سرنوشت سیاسى مردم مسلّط کردن و اینجور یک ملّت بزرگ و بااستعداد و نیرومند مثل ملّت ایران را به زنجیر کشیدن و زیر فشار قرار دادن!
درست است که استعمار بهصورت صریح و با اشغال، در کشور ما وارد نشد که مثل کشورهاى دیگرى که استعمار در آنجاها وارد شد و حکومت تشکیل داد -مثل هند و الجزایر و جاهاى دیگر- بیایند حکومت تشکیل بدهند؛ این کار در ایران نشد؛ امّا حکّامى که استعمار بهوسیلهی آنها در ایران اِعمال نفوذ میکرد، براى آنها مثل عوامل و ایادى خودشان عمل میکردند. ملّت را از درون خوردند و نابود کردند. و عقدههاى این دویست سال در مردم و در ملّت ما انباشته شد؛ بخصوص در این چند سال اخیر که فرهنگ اسلامى مردم و استعداد مردم و آرزوهاى سیاسى مردم از سوى استعمارگران و قدرتهاى دخالتگر بکلّى به باد استهزا گرفته شده بود. مردم ما آماده بودند براى اینکه یک حرکت انجام بدهند. رهبر بزرگى لازم بود و تفکّر صحیحى که آنها را هدایت بکند؛ این تفکّر صحیح، همان تفکّر اسلامى بود که در اعماق جان مردم، ریشهی ایمانى و اعتقادى داشت؛ و آن رهبر بزرگ و انسان بزرگ هم همان بزرگمَردى بود که خدا او را برگزید در زمان ما و در قرن ما براى نجات این ملّت، بلکه نجات همهی مستضعفین و بخصوص مسلمانها؛ و این انقلاب عظیم انجام گرفت.
قلمهاى مزدورِ موذى دستنشاندهی صهیونیستها و آمریکاییها و دیگر دشمنان اسلام در دنیا قریب یازده سال است که مینویسند که دستاورد این انقلاب در ایران چه بود؟ کمبودها را بزرگ میکنند و به چشم مردم و رخ مردم میکشند. اینها نمیدانند که وقتى یک حرکتى در یک کشورى انجام گرفت که ملّت را وارد صحنه کرد، به ملّت شخصیّت داد، حکومت و دولت و ادارهی کشور و مدیریّت را از درون خود ملّت بالا آورد، عقاید مردم و ایمان مردم را حاکم بر زندگى آنها قرار داد، این ملّت زنده شد و احساس شخصیّت کرد، دیگر راه جلوى این ملّت باز است. مشکل اساسى ما این بود که ما با دهها زنجیر بهوسیلهی استعمار بسته شده بودیم؛ با زنجیر سیاسى، با زنجیر اقتصادى، با زنجیر فرهنگى، با زنجیر استبداد یک حکومت دستنشانده؛ با زنجیر بیاعتقادى این ملّت به خود که اعتقاد ملّت و ایمان ملّت به خودش را از او گرفته بودند. انقلاب، زندگى مردم، نشاط مردم، ایمان مردم را به آنها برگرداند.ما امروز یک ملّت زنده هستیم؛ و به همین دلیل هم هست که در طول این یازده سال به قدرى کار و تلاش و خدمت مفید در این کشور انجام گرفته که در دوران آن حکومتهاى جائر، در چند برابر این زمان [هم] امکان نداشت این کارها انجام بگیرد؛ چون خود مردم در صحنهاند؛ چون ثروت مردم دست امناى مردم است؛ چون مسئولین کشور به سرنوشت ملّت علاقهمندند، مال خود مردمند، از میان خود مردمند؛ چون بر رفتار مدیران کشور، ایمان اسلامى و تعهّدات اسلامى حاکم است؛ اینها قبل از این انقلاب کجا بود؟ همهی اینها به برکت این انقلاب و به برکت آن انسان بزرگ -آن امام بهحق، حقیقتاً وارث پیغمبران و شخصیّت برجستهی دوران ما- است؛ و همه به برکت اسلام است. عظمت شخصیّت امام و ملّت ما هم به برکت اسلام است.
من میخواهم به ملّت عزیزمان عرض کنم که دههی فجر را و بیستودوّم بهمن را قدر بدانید. این خاطره، بزرگترین خاطرهی ملّت ما بعد از ورود اسلام به سرزمین ما و مرزهاى ما است. البتّه دشمنان اسلام و دشمنان انقلاب با یاد انقلاب و یاد دوران پیروزى انقلاب هم دشمنند؛ علیرغم آنها، خاطرهی انقلاب را بزرگ بشمارید. دشمنان ما در طول این ده سال همیشه خواستهاند به این انقلاب خدشه وارد کنند و سیماى منوّر امام را مخدوش کنند. آن کسانى که دم از طرفدارى از حقوق بشر میزنند، در یک چشم به هم زدن، حقوق ملّتى را پامال میکنند. آمریکاییهایى که ادّعاى طرفدارى از حقوق بشر میکنند، با رژیمهایى که اوّلین پایههاى دموکراسى و آزادى و حقوق انسان در کشورشان وجود ندارد -کشورهایى که حتّى پارلمان ندارند؛ کشورهایى که در آنجاها مردم حضور سیاسى ندارند- صمیمیترین دوستیها را دارند و به آنها انتقاد نمیکنند؛ این از نظر سردمداران آمریکا عیب نیست. آنچه آنها با آن روبهرو هستند، اسلام است. دائماً میخواهند بر اسلام عیبگیرى و عیبجویى کنند و ایراد بگیرند. به هر کیفیّتى که ملّت ما زندگى بکند، به هر پیشرفتى که شما نائل بشوید، در همهی جریانهاى زندگى، دشمن از بدگویى نسبت به انقلاب و نسبت به کشور و نظام اسلامى باز نخواهد نشست. آن کارى که او میتواند بکند، تبلیغ است؛ تبلیغ علیه اسلام و علیه انقلاب. علیرغم دشمن، شما دستاورد بزرگ انقلابتان را قدر بدانید: اسلام را، نظام اسلامى را، نظام انقلابى را، این راهى را که امام ترسیم کردند در مقابل ملّت ما -راه آزاد زیستن، راه کامل شدن، راه ساختن زندگى به آن شکلى که مورد رضاى خدا و دستور اسلام است، [یعنى] سازندگى حقیقى زندگى و عدم سازش با قدرتهاى ضدّاسلامى- اینها درسهاى بیستودوّم بهمن است براى ما.
بیستودوّم بهمن، عید حقیقى براى ملّت ما است؛ بیستودوّم بهمن براى ملّت ما در حکم عید فطرى است که ملّت در آن از یک دوران روزهی سخت خارج شد، دورانى که محرومیّت از تغذیهی معنوى و مادّى را بر ملّت ما تحمیل کرده بودند؛ بیستودوّم بهمن در حکم عید قربان است زیرا در آن روز و به آن مناسبت بود که ملّت ما اسماعیلهاى خودش را قربانى کرد؛ بیستودوّم بهمن در حکم عید غدیر است [زیرا] در آن روز بود که نعمت ولایت -اتمام نعمت و تکمیل نعمت الهى- براى ملّت ایران صورت عملى و تحقّق خارجى گرفت؛ در حکم نوروز واقعى براى ملّت ما است زیرا که حقیقتاً از دوران سخت و سیاه یک زمستان تلخ، ملّت ما خارج شد؛ عید واقعى است. البتّه فقط به اینکه ما آن روز را عید بدانیم مسئله تمام نمیشود. بیستودوّم بهمن و دههی فجر باید براى ما روز بازیابى خاطرههاى انقلاب باشد، روزى باشد که ما تجدید عهد کنیم با انقلابمان با اماممان با اسلاممان و همه تصمیم بگیریم براى اینکه این راه روشن و منوّر را به بهترین وجهى تا آخر بپیماییم. امیدواریم که خداوند متعال به ملّت عزیز ما توفیقات خودش را بهطور روزافزون عنایت بکند تا این ملّت بتواند راه انقلاب و راه امام را بهطور کامل و تا آخر بپیماید و کشور ما و ملّت ما به آزادى حقیقى و تکامل معنوى برسد. از برادران عزیزى که در کار بزرگداشت دههی فجر تلاش میکنند، من تشکّر میکنم و توصیه میکنم که تا آنجایى که در وسعشان است، با برنامههاى خوب و متنوّع و پُرمغز و پُرمعنا، مردم را با حقیقت این دهه آشنا کنند.
همچنین برادران مسئول زندانها -که امیدواریم انشاءالله رفتار آنها با زندانیان، درست طبق همان رفتار اسلامى باشد- آن کسانى را که میتوانند مشمول عفو بشوند، مشخّص کنند. هیئت عفوى هم که از طرف حضرت امام مأمور شده بودند،(۲) انشاءالله با همان علاقهمندى و پشتکار، مسئولیّت بزرگ خودشان را تعقیب کنند و بتوانند کسانى را که مستحقّ رحمت اسلامى هستند، مشخّص کنند.(۳) خداوند بر همهی آحاد ملّت ما باران فضل و رحمت خود را انشاءالله نازل کند و آنها را مشمول برکات مادّى و معنوى خود قرار بدهد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) جمعى از خانوادههاى شهدا، ائمّهى جمعه، روحانیّون، مسئولان و مردم شهرهاى لاهیجان و رباطکریم، آمل، بابل، جمعى از دانشآموزان و فرهنگیان استانهاى تهران و کرمان و مازندران، جمعى از قاریان قرآن کریم، مسئولان ستادهاى دههى فجر انقلاب اسلامى، رئیس و مدیران کلّ سازمان زندانها، رئیس و مسئولان سازمان ثبت احوال، مسئولان بسیج ادارات، جمعى از مدیران سازمان مسکن سراسر کشور، و جمعى از کارگران در این دیدار حضور داشتند. در ابتداى این دیدار، حجّتالاسلام والمسلمین زینالعابدین قربانى (امامجمعهى لاهیجان) مطالبى بیان کرد.
۲) این هیئت با حکم مورّخ ۱۳۶۲/۳/۱۹ حضرت امام خمینى (قدّس سرّه الشّریف) براى بررسی پروندههای زندانیان و محکومین و ارائهی پیشنهاد آزادى، تخفیف، تعلیق، تغییر محلّ مجازات محکومین -و غیر آن- تشکیل شد؛ ایشان در تاریخ ۱۳۶۸/۲/۱۵ ضمن تأکید بر اختیارات قبلى این هیئت، مقرّر فرمودند که درخواستهاى این هیئت از طریق ریاست دیوان عالى کشور ارسال شود.
۳) مطابق بند یازده اصل یکصدودهم قانون اساسى، پیشنهاد عفو بر عهدهى رئیس قوّهى قضائیّه است و لذا این پیشنهادها از مجراى تعیینشده ارسال میشود.