1392/01/27
سپر برای ولایت شدن به ما آموخت/ مهدی سلحشور
یک
شعر از سید حمیدرضا برقعی
بهشت گمشده را در زمین نظاره کنید
به سبک زندگی فاطمه اشاره کنید
جهان ما شده روشن به نور «أعطینا»
خدا به اهل زمین هدیه داده زهرا را
که جلوه دگری از خداش کار کند
که برگریز خزان را پر از بهار کند
که زن همیشه به زن بودن افتخار کند
که عطر چادر او کعبه را دچار کند
به وصف زندگیاش شاعران پریشانند
میان این همه مضمون ناب حیرانند
حجاب فاطمه توحید را زده فریاد
گره به مقنعه زد پیش کور مادرزاد
کسی که عالم و آدم به پای او افتاد
دم عروسی خود پیرهن به سائل داد
جهاز فاطمه یعنی سبد سبد احساس
دو تا سفال، دو تا آبگینه، یک دستاس
چه اتفاق قشنگی، چقدر زیبا بود
جهان برای شکوفا شدن مهیا بود
و این قشنگترین اتفاق دنیا بود
که دست فاطمه در دستهای مولا بود
در این میانه پیمبر پر از تبسم بود
و با زبان غزل شاعرانه میفرمود
نفس نفس همه جا عاشقانه همدم هم
خدا نکرده اگر زخم بود، مرهم هم
صفا و کعبه و رکن و مقام و زمزم هم
چرا که کعبه من هم علیست، فاطمه هم
و آیه آیه به تکرار گفت: امت من!
امانت است کتاب خدا و عترت من
همیشه نام علی را امام بگذارید
به خانواده من احترام بگذارید
برای فاطمه سنگ تمام بگذارید
و روی زخم دلش التیام بگذارید
همین که از غمتان ریخت برگ حنانه
شکست حرمت و آتش گرفت کاشانه
شراره ریخت از آن آتشی که برپا بود
کسی که در وسط شعله بود، زهرا بود
چقدر دل آتش به فکر مولا بود
که ذوالفقار علی در مدینه تنها بود
میان شعله در آیههای کوثر سوخت
سپر برای ولایت شدن به ما آموخت
دو
عالمی صفا گرفته
با راز و نیاز زهرا
باغمون شکوفه داده
با چادرنماز زهرا
وقتی بی تو سوی محراب میشینه
عرش و فرش و کهکشون و آسمونُ میبینه
فاطمه حامی قرآنه
فاطمه معنی ایمانه
یا زهرا یا زهرا یا زهرا
روح انقلاب و شوره
اسوه عفافه زهرا
زن مگو که در حقیقت
مرد هر مصافه زهرا
دشمنُ با خطبههاش تسلیم کرده
عاشقونه جون به راه مرتضی تقدیم کرده
قبله دلهای عالمه
خونه ساده فاطمه
یا زهرا یا زهرا یا زهرا
جبههها غلغله بود از
عاشقای خوب زهرا
نام دلربای زهرا
نقش سربند شهیدا
دامن اون لحظهها رفت از چنگم
آی شلمچه آی دوکوهه آی شهیدا دلتنگم
کاروان رفت و تنها موندم
عاقبت از یارام جا موندم
یا زهرا یا زهرا یا زهرا
سه
شعر از محمدجواد زمانی
ای بهار بهشت یا زهرا
آسمانیسرشت یا زهرا
کوثر جاودان پیغمبر
آبروی بهشت یا زهرا
شد به عشق تو مبتلا بودن
بهترین سرنوشت یا زهرا
روز اول خدا به دست خودش
بر دل ما نوشت یا زهرا
ما به لطف خدا گدای توایم
از همان روز مبتلای توایم
چهار
تو مهتاب و من، شب ظلمانی
کویر خشکم، تو چون بارانی
بدون نگات جنته دوزخ
به احترامت جهنم گلشن
خدایی از پرتو تو زهرا
میشه چشمای دو عالم روشن
مرانم از در، به جان حیدر
تو را میخوانم، همیشه مادر
نام تو میکنه غوغا، مدد زهرا، مدد زهرا مدد زهرا
روحی لک الفدا زهرا، مدد زهرا، مدد زهرا مدد زهرا
مث نوری تو، دلم افتادی
عزاداری رو، تو یادم دادی
کوچیک بودم که با نام زهرا
شدم پای ثابت هیئتها
خدایی اسم تو توی قلبم
همیشه هرجا میکنه غوغا
حسین گفتن رو، تو یادم دادی
با دست عباس، نجاتم دادی
پنج
از همان روز که از دامن مادر زادم
بود زخمت به جگر نعمت مادرزادم
بودهام هیچ و همه بود و نبودم از توست
آن زمانی که نبودم به غمت دل دادم
هرچه دارم همه از پاکی مادر دارم
رحمت حق به روانش که حسینی زادم
پیش از آنی که پدر جانب مکتب بَرَدم
الف قامت عباس تو شد استادم
شش
ما در ره عشق نقض پیمان نکنیم
گر جان طلبد دریغ از جان نکنیم
دنیا اگر از یزید لبریز شود
ما پشت به سالار شهیدان نکنیم