1368/08/24
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم
بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱)
بنده هم متقابلاً عرض ارادت و اخلاص صمیمانهی خودم را نسبت به شما خانوادههاى معزَّز (۲) شهیدان که حقیقتاً از جملهی فداکارترین مردم کشور ما و انقلاب هستید تقدیم میدارم و از همهی شما که از راههاى طولانى و از نقاط مختلف تشریف آوردید و این توفیق را به بنده ارزانى داشتید تشکّر میکنم؛ مخصوصاً از آقایان علماى اعلام و ائمّهی محترم جمعه.
در زمان ما ارزش شهادت و فداکارى در راه خدا از بسیارى از زمانهاى تاریخ اسلام بیشتر است. شهادت همیشه باارزش است و فداکارى در راه خدا همیشه یک کار عظیم و ارجمندى است؛ امّا همین کار خوب و بزرگ، در بعضى از شرایط و در بعضى از زمانها بزرگتر و مهمتر و باارزشتر است. مثلاً در صدر اسلام، فداکارى واقعاً ارزش مضاعف داشت؛ علّت هم این بود که در آن دوران، اسلام مثل نهالى بود و اگر فداکاریها نمیبود، دشمنان اسلام شاید این نهال را میکندند. در زمان سیّدالشّهدا (علیه الصّلاة و السّلام) آن فداکارى و آن شهادت بزرگ، ارزش مضاعف داشت؛ چون حقیقتاً محصول زحمات پیغمبر، در آن روزها داشت از بین میرفت و فداکارى حسینبنعلى (علیه السّلام) و یاران آن بزرگوار مانع شد.بعضى از زمانها اینجور است که مجاهدت در راه خدا و شهادت در راه خدا ارزش مضاعف دارد، دو برابر و چند برابر است. فرض بفرمایید یک ظرف آب گوارا باارزش است، امّا در یک تابستان گرم، آن هم براى یک انسانى که مدّتى تشنگى کشیده است -بخصوص اگر آن انسان، بیمار باشد؛ بخصوص اگر در جایى باشد که آب در آنجا کم است- چند برابر ارزش پیدا میکند. همه جا قیمتها یکسان نیست؛ [بلکه] شرایط متفاوت است.
در زمان ما به دلیلى مجاهدت و فداکارى ارزش مضاعف دارد. این زمان از همان زمانهایى است که اگر کسى در راه خدا جهاد کند و شهید بدهد، با بسیارى از زمانهاى دیگر متفاوت است. اگر بخواهیم آن علّت را و دلیل را بهطور خلاصه عرض بکنیم، باید بگوییم علّت این است که امروز دشمنان اسلام از همیشهی تاریخ مجهّزترند. تجهیزاتى که امروز در اختیار دشمنان اسلام است، هیچوقت در طول تاریخ در اختیار آنها قرار نداشته است. مثلاً در یک دورهاى از صدر اسلام، خلفاى ظالم و غاصب میخواستند در متن جامعهی اسلامى نسبت به امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) سمپاشى کنند، تبلیغات کنند علیه امیرالمؤمنین و علیه اسلام ناب، تبلیغات کنند علیه تفسیر صحیح قرآن تا مردم را بکشانند به راهى که خودشان مایلند. خب این کار را چگونه انجام میدادند؟ در چه مدّتى؟ با چه وسایلى؟ باید کسانى را میفرستادند به سرتاسر عالم اسلام تا هر کسى برود یک جمعیّتى را پیدا کند، خطبهاى بخواند، حرفى بزند و مطلبى را که حکّام جُور میخواهند، در اختیار مردم و ذهنهاى مردم قرار بدهد؛ کارْ مشکل بود. البتّه [این] کار مشکل را میکردند، امّا طبیعى است که توفیقات آنها زیاد نبود.
امروز در این دوران و در این نیم قرن اخیر که تجهیزات تبلیغاتى عالم بهصورت عجیبى پیشرفت کرده است، اگر بخواهند علیه اسلام تبلیغاتى بکنند -که میخواهند و میکنند- براى قدرتمندان ضدّاسلام زحمتى ندارد؛ براى آنها در این کار، این همه سختى نیست. کارى را که در گذشته در طول چند سال باید انجام میدادند آن هم در یک منطقهی محدود، امروز همان کار را در طول چند ساعت در سطح وسیعى از عالم انجام میدهند: ضدّ اسلام فیلم میسازند و در تلویزیونهاى بینالمللى منتشر میکنند، پخش میکنند، هر کسى این فیلم را تماشا کند، اگر خبر از اسلام نداشته باشد نسبت به اسلام بدبین خواهد شد؛ رادیوهایشان، خبرنامههایشان، خبرگزاریها و خبرهایشان دائماً در سطح عالم علیه اسلام و علیه ارزشهاى اسلامى دارند کار میکنند. این یک نمونه از پیشرفت تجهیزات دشمنان اسلام است.امروز در هر نقطهاى از عالم که سیاستها بخواهند بر روى مسلمانها فشار وارد کنند، بهآسانى انجام میدهند. براى قدرتها آسان است که روى تودههاى ضعیف و بیسلاح و بیدفاع، فشار وارد کنند؛ میبینید. مثلاً در هند هزاران مسلمان زیر فشار قرار میگیرند؛ دولتِ آنجا هم اگر نگوییم کمک میکند به دشمنان اسلام و مسلمین -که احتمال هست کمک هم بکند- حدّاقل این است که مینشیند تماشا میکند که یک عدّه اکثریّت، جمع مسلمانان را که با اینکه خیلى زیادند امّا در آن کشور اقلّیّتند، زیر فشار قرار بدهند؛ کشتار کنند، اهانت کنند، کتک بزنند، آواره کنند؛ (۳) این یک نمونه است.
گروههاى مسلمانى که در کشورهاى اسلامى قیام میکنند براى دفاع از اسلام، براحتى بهوسیلهی سردمداران آن کشورها زیر فشار و شکنجه و زندان قرار میگیرند و قدرتهاى جهانى هم از این دولتها حمایت میکنند. مصر، امروز اینجور است؛ بسیارى از کشورهاى دیگر در دنیا همینجور هستند. یک ملّت مسلمان را که عبارت باشد از ملّت فلسطین، از شهرشان و خانهشان و کشورشان بیرون میکنند و قدرتهاى بزرگ جهانى [هم] به این کار کمک میکنند؛ بلکه خودشان این کار را انجام میدهند. پس میبینید امروز تجهیزات، قدرت و امکانات دشمنان اسلام براى فشار آوردن روى مسلمانها و طرفداران اسلام با گذشته خیلى تفاوت کرده است.
در این شرایط اگر یک ملّتى براى دفاع از اسلام و براى عظمت دادن به اسلام قیام بکند و در راه اعتلاء اسلام و عظمت اسلام مجاهدت بکند و از کسى و چیزى نترسد و در راه این مجاهدت به شهادت برسد، این قیام، این مجاهدت و این شهادت از همیشهی تاریخ باارزشتر است و شما ملّت ایران، بخصوص شما خانوادههاى شهدا و عناصر شهید ما این امتیاز را داشتهاند و امروز دارند که براى اسلامى قیام کردند و خون دادند و شهید دادند که دشمنان این اسلام با انواع سلاحها در سطح عالم مجهّزند. در مقابل دشمنان مقتدر مسلّط زورگوى ظالم پُرروى گستاخْ ایستادگى کردن، خیلى کار بزرگ و باعظمتى است؛ این همان کارى است که ملّت ما کرد و عظمت ملّت ما بهخاطر همین شهادت جوانان شما و شجاعت فرزندان شما بود.
من در خلال عرایضم دو نکته را در کنار هم عرض کردم، حالا این دو نکته را از هم جدا میکنیم، توجّه کنید.
یک نکته این است که امروز اسلام در دنیا بیش از همیشه مورد بغض و عداوت سردمداران قدرتهاى شیطانى است. سابق هم با اسلام بد بودند، هیچوقت گردنکلفتها و زورگوهاى عالم از اسلام خوششان نمیآمد و با اسلام دل صافى نداشتند، امّا امروز این دشمنى چند برابر است. امروز قدرتهاى شیطانى مزهی ضربتهایى که اسلامِ زنده بر آنها وارد میکند را چشیدهاند. امروز قدرتهاى شیطانىِ غربى -آمریکا و ایادى و اذناب (۴) آمریکا- فهمیدهاند که وقتى یک ملّت، مسلمان بود و به نام خدا قیام کرد یعنى چه؛ لذا از اسلام بیشتر میترسند و نسبت به اسلام بیشتر بغض و عداوت میورزند.
نکتهی دوّم این است که شما مسلمانان مؤمن و مقاوم که توانستهاید در مقابل این نفرت و خشم و عداوتِ دیوانهوار قدرتها ایستادگى بکنید، ارزش این ایستادگى، این مسلمانى، این مسلمان ماندن، بیشتر از مسلمانىِ صد سال و پنجاه سال پیش است. این مسلمانى مثل مسلمانىِ دوران صدر اسلام است؛ هم فضیلت آن بیشتر است، هم دردسر آن بیشتر است. آن مسلمانیاى که انسان، پنجاه سال شصت سال هفتاد سال در دنیا زندگى میکرد و اسمش مسلمان بود [ولى] در تمام این هفتاد سال یک بار با دشمنان خدا مواجه نمیشد و به روى دشمنان خدا اخم نمیکرد و از طرف دشمنان خدا حتّى یک تلنگر نمیخورد، آن مسلمانى فرق میکند با مسلمانى این جوان نورسیدهی ما که سنّش ۲٠ سال، ۲۵ سال است و از اوّلى که به شَرف تکلیف مشرّف شده و از اوّل بلوغ در میدان جهاد با دشمنان خدا قرار گرفته، رفته در میدان جنگ مقاومت کرده، مجاهدت کرده، یا به شهادت رسیده، یا جانباز شده، یا اسیر شده؛ این مسلمانى با آن مسلمانى از زمین تا آسمان فرق دارد. مسلمانىِ جوانان امروز ما که در راه خدا مقاومت و مجاهدت و ایستادگى میکنند، مثل مسلمانىِ جوانیهاى ابیذر غِفارى است، مثل مسلمانى حنظلهی غسیلالملائکه است، مثل مسلمانى مصعببنعمیر است؛ نه مثل مسلمانى گذشتگان ما که یک عمرى مسلمان هم بودند -خداى متعال اجرشان را هم یقیناً خواهد داد- نمازى میخواندند، عبادتى میکردند، کاسبیاى میکردند، دنبال کار خودشان بودند؛ نه امر به معروف و نهى از منکرى بود، نه جهادى بود، نه مواجههی با دشمنان خدایى بود. این کجا، آن کجا؟ با هم خیلى فرق دارد.
قدر مسلمانىِ دوران جهاد را باید دانست. البتّه یک مقدارى هم سختى دارد؛ امّا این سختى، اوّل کار است؛ این سختى، ابتداى کار است. شما دیدید، دوران دهسالهی زندگى پُربرکت رسول گرامى اسلام که ده سال و چند ماه در مدینه در میان مسلمانها زندگى کردند، همه -اوّل تا آخر- جنگ بود، همه سختى بود، همه کمبود بود؛ امّا مجاهدات همان ده سال بود که پنجاه سال بعد از آن، وقتى شما به جغرافیاى دنیا نگاه میکردید، میدیدید حکومت همان پیغمبر، نصف بیشتر دنیاى آباد آن روز را فراگرفته. این همان ده سال بود، همان مجاهدتها بود که اینجور شده بود. با اینکه بعد از پیغمبر، آنجور که دوران پیغمبر بود و انتظار میرفت نبود. بعد از گذشت مدّتى، وضع بد هم شد؛ درعینحال همان زحمات دهسالهی رسول اکرم و یارانش و مجاهدتهایشان و سختیکشیدنهایشان و گرسنگى خوردنهایشان و اصحاب صفّهشان و یک دانه لباس را قرض دادن به همدیگرشان و با یک خرما در میدان جنگ زندگى کردنشان -که یک نفر خرما را میمکید تا از شیرینى آن یک مقدارى جان بگیرد؛ بعد از دهانش درمیآورد میداد به نفر دیگر، او میمکید تا او هم یک قدرى جان بگیرد؛ بعد خرماى دوبارمکیده را میداد به نفر سوّم تا او فروبدهد- اینجور زندگى میکردند، اینجور سختى میکشیدند، اینجور کمبود داشتند؛ فشار روى آنها زیاد بود، از همه طرف فشار بود؛ اوّل کار بود؛ اوّل کار، همان پنج ماه شش ماه یک سال اوّل نیست؛ پنج ماه شش ماه در عمر یک مسافرت، اوّل کار محسوب میشود، نه در عمر یک ملّت، نه در عمر یک تاریخ نو؛ در عمر یک ملّت، ده سال و بیست سال، چند روز محسوب میشود؛ گذرا است، اوّل کار است؛ مردم در دوران پیغمبر سختیها را تحمّل کردند، امّا بعد از آنکه پایه محکم شد، آن مجاهدتها، آن فداکاریها، آن اخلاصها، آن تربیتها موجب شد که این حرکت آنچنان سریع ادامه پیدا بکند که پنجاه سال بعد و همانطور که گفتم نیم قرن بعد از رحلت پیغمبر، بیشتر از نیمى از دنیا در اختیار مسلمانها باشد. امروز هم همانجور است.در زمان ما مجاهدتْ ارزش مضاعف دارد. بله، منافقین و کسانى که در دلهایشان مرضى هست، در زمان پیغمبر هم نق میزدند، امروز هم نق میزنند، در زمان امام عزیز ما هم نق میزدند. آنها در آن روزگار هم سختیها و کمبودها و شدّتها را بزرگ میکردند؛ امروز هم بزرگ میکنند. به حرف آنها اعتنا نباید کرد، که بحمدالله مردم نمیکنند.
مسئله این است که امروز شما در مقابل دنیایى که قدرتمندانش تصمیم گرفتهاند که با اسلام مبارزه بکنند -چون از اسلام میترسند، چون از اسلام ضربت خوردهاند- تصمیم گرفتید که اسلام را عزیز کنید و زنده کنید؛ خیلى کار مهمّى است. و من به شما عرض کنم: بالاخره هم شما کارتان را از پیش خواهید برد و بالاخره هم شما هستید که به کورى چشم کسانى که نمیتوانند ببینند، اسلام را عزیز خواهید کرد.قدرتمندان دنیا و امپراتورهاى زر و زور خیال نکنند که با سختگیریها -از قبیل آنچه در اروپا میگذرد، در کشورهاى اسلامى علیه مسلمانها میگذرد، در جاهاى دیگر میگذرد- خواهند توانست اسلام را از صحنه خارج کنند. اسلام در صحنه ماندنى است؛ روز طلوع اسلام فرارسیده. گذشت آنوقتى که میتوانستند اسلام را منزوى کنند. و سالهاى متمادى اسلام را منزوى کردند. به قدرى اسلام را منزوى کرده بودند که دیگر از آن نمیترسیدند؛ چون خطرى برایشان نداشت؛ اسلام فرارى، اسلام مخفیشده، اسلامى که مسلمانهایش ننگشان میکند بگویند ما مسلمانیم و ننگشان میکند در اوّل سخنرانیهایشان، «بسمالله» بگویند. اینجور بود در مجامع دنیا. بعد از آنکه جمهورى اسلامى پدید آمد و رفتند نمایندگان جمهورى اسلامى، مردانه و قدرتمندانه نام خدا را در تمام تریبونهاى بزرگ دنیا عظمت بخشیدند و به آن افتخار کردند، آنوقت دیگران هم دیدند که از قافله عقب میمانند؛ [لذا] حالا بعضى از سران مسلمان وقتى میخواهند یک جایى نطق کنند، یک بسماللهاى اوّل کار میگویند، وَالّا خجالت میکشیدند بسمالله بگویند! اصلاً اسم خدا را نمیآوردند، ننگشان میکرد! اسلام اینجورى بود؛ [لذا] از آن اسلام نمیترسیدند؛ همچنان که آمریکا از اسلام زراندوزانى مثل سعودى و امثال سعودى نمیترسد؛ از اسلام نوکرمآبهایى مثل بعضى از دولتهاى دیگر نمیترسد، آن اسلام ترس ندارد؛ از آن اسلامى میترسد که اسلام ناب است، اسلام قرآنى است، اسلام جهاد است، اسلام مبارزه است، اسلام توکّل به خدا است؛ یعنى همان اسلامى که دست مردم انقلابى ما است، دست شما است، دست جوانهایتان بود که رفتند و جنگیدند و شهید شدند؛ از این اسلام میترسند.
هر یک نفر از جوانان ما در جبهه، براى استکبار یک خطر محسوب میشد. هر یک نفر از اسراى ما که امروز در زندانهاى دولت بعثى هستند، براى استکبار بهعنوان یک خطر بالقوّه و بالفعل به حساب میآید؛ [این را] خانوادههاى اسرا بدانند و افتخار کنند. همچنان که خانوادههاى شهدا به شهداى خودشان افتخار کردند، خانوادههاى اسرا هم به این آزادمردان و جوانان آزاده باید افتخار کنند؛ ما میدانیم اینها چقدر مردانگى و قدرت نفْس از خودشان نشان دادند و دشمن نتوانسته اینها را هضم کند. البتّه روى اسراى عزیزمان در طول این چند سال سختگیریها و فشارهایى هم داشتند؛ ولى آنها مَردند، آنها مؤمنند، تحمّل کردند و ایستادگى کردند.حالا همان رژیمى که آنقدر نسبت به اسرا سختگیرى کرده است، براى مصلحت خودش و براى فریب افکار عمومى مردم دنیا میگوید مسئلهی اسرا یک مسئلهی انسانى است! این را بهعنوان یک مسئلهی انسانى مطرح میکند. و قبل از عقبنشینى میگوید بیایید اسرا را مبادله کنیم! کدام اسرا را مبادله کنید؟ اسرائى که ثبتنام نشدهاند؟ چندین هزار از اسراى ما در زندانها و اردوگاههاى رژیم بعثى هنوز ثبتنام نشدهاند و صلیب سرخ اینقدر شجاعت و بیطرفى نداشته که برود اینها را ثبتنام بکند. [فقط] یک تعدادى از اسراى ما در آنجا ثبتنام شدهاند. میگویند بیایید همهی اسراى عراقى را که در ایران هستند، به ما بدهید، این تعداد اسیر را بگیرید! بعد ما بیفتیم دنبال عراق، چند سال مدام التماس [کنیم] که ما چند هزار اسیر دیگر آنجا داریم. آنها دلشان اینجور چیزى میخواهد. مسئلهی اسرا را بهعنوان یک مسئلهی انسانى مطرح میکنند؛ درحالیکه از اوّلیترین و ابتدائیترین خدماتى که باید نسبت به اسرا انجام بشود، خوددارى کردند؛ حتّى اجازه ندادند که اسم اینها روى کاغذ و در لیستهاى صلیب سرخ بیاید که مشخّص بشود اینها اسیرند. تعداد زیادى از مفقودین ما جزو اسرائند که رژیم عراق هیچ نام و نشانى از اینها نداده.
و دستگاههاى استکبار جهانى -همانهایى که در دوران جنگ دائماً از عراق حمایت کردند- امروز هم مسئلهی اسرا را عَلَم کردهاند. ما به سرنوشت اسرا بیش از آنها علاقهمندیم. ما بیش از آنها دلمان میخواهد فرزندان ما و عزیزان ما که در اردوگاههاى عراق هستند برگردند. هیچ کس به قدر ما براى این کار دل نمیسوزاند و علاقه ندارد؛ امّا ما نمیخواهیم فریب دشمن را بخوریم، ما نمیخواهیم دستخوش بازیچهی سیاسى سیاستمداران خبیثى بشویم که در تمام هشت سال جنگ، پشت سر عراق بودند و به او کمک کردند؛ حالا اینجا هم میخواهند به او کمک کنند.بله، مسئلهی اسرا مسئلهی انسانى است؛ امّا قدم اوّل براى حلّ این مسئلهی انسانى این است که عراق صادقانه بگوید چقدر اسیر ایرانى دستش هست؛ صلیب سرخ -که یک مؤسّسهاى است که باید بیطرف باشد- تاکنون این کار را انجام نداده. البتّه این هم بهخاطر مسلمان بودن ما است. ما در راه خدا و براى مسلمان بودن، از این چیزها زیاد تحمّل کردهایم، باز هم تحمّل میکنیم و به فضل پروردگار، با استقامتِ خودمان، آخر دشمن را به زانو در خواهیم آورد.
هم خانوادههاى شهداى عزیزمان، هم خانوادههاى اسراى عزیزمان، هم جانبازان عزیزمان و خانوادههاى گرامیشان قدر خودشان را بدانند و بدانند که عمل آنها امروز چقدر ارزش داشته و دارد و چقدر براى عظمت اسلام داراى تأثیر بوده. البتّه همهی مردم باید قدر بدانند و دستگاههاى دولتى و مردم معمولى باید بدانند که شهید و خانوادهاش و جانباز و خانوادهاش و اسیر و خانوادهاش، جزو برجستهترین انسانها و شریفترین و عزیزترینِ آنها هستند؛ و باید همینجور هم با آنها معامله بشود. البتّه معاملهی خدا و آنچه خدا با شما خواهد کرد، از همه بالاتر، از همه باارزشتر و از همه ماندگارتر است. امیدواریم که خداوند به شماها اجر بدهد و دلهاى شما را شاد کند و رحمت و فضل خودش را بهخاطر جبران این فداکارى بزرگ بر شما ارزانى بدارد و انشاءالله پیروزى کامل اسلام و مسلمین را به همهی شماها نشان بدهد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
بنده هم متقابلاً عرض ارادت و اخلاص صمیمانهی خودم را نسبت به شما خانوادههاى معزَّز (۲) شهیدان که حقیقتاً از جملهی فداکارترین مردم کشور ما و انقلاب هستید تقدیم میدارم و از همهی شما که از راههاى طولانى و از نقاط مختلف تشریف آوردید و این توفیق را به بنده ارزانى داشتید تشکّر میکنم؛ مخصوصاً از آقایان علماى اعلام و ائمّهی محترم جمعه.
در زمان ما ارزش شهادت و فداکارى در راه خدا از بسیارى از زمانهاى تاریخ اسلام بیشتر است. شهادت همیشه باارزش است و فداکارى در راه خدا همیشه یک کار عظیم و ارجمندى است؛ امّا همین کار خوب و بزرگ، در بعضى از شرایط و در بعضى از زمانها بزرگتر و مهمتر و باارزشتر است. مثلاً در صدر اسلام، فداکارى واقعاً ارزش مضاعف داشت؛ علّت هم این بود که در آن دوران، اسلام مثل نهالى بود و اگر فداکاریها نمیبود، دشمنان اسلام شاید این نهال را میکندند. در زمان سیّدالشّهدا (علیه الصّلاة و السّلام) آن فداکارى و آن شهادت بزرگ، ارزش مضاعف داشت؛ چون حقیقتاً محصول زحمات پیغمبر، در آن روزها داشت از بین میرفت و فداکارى حسینبنعلى (علیه السّلام) و یاران آن بزرگوار مانع شد.بعضى از زمانها اینجور است که مجاهدت در راه خدا و شهادت در راه خدا ارزش مضاعف دارد، دو برابر و چند برابر است. فرض بفرمایید یک ظرف آب گوارا باارزش است، امّا در یک تابستان گرم، آن هم براى یک انسانى که مدّتى تشنگى کشیده است -بخصوص اگر آن انسان، بیمار باشد؛ بخصوص اگر در جایى باشد که آب در آنجا کم است- چند برابر ارزش پیدا میکند. همه جا قیمتها یکسان نیست؛ [بلکه] شرایط متفاوت است.
در زمان ما به دلیلى مجاهدت و فداکارى ارزش مضاعف دارد. این زمان از همان زمانهایى است که اگر کسى در راه خدا جهاد کند و شهید بدهد، با بسیارى از زمانهاى دیگر متفاوت است. اگر بخواهیم آن علّت را و دلیل را بهطور خلاصه عرض بکنیم، باید بگوییم علّت این است که امروز دشمنان اسلام از همیشهی تاریخ مجهّزترند. تجهیزاتى که امروز در اختیار دشمنان اسلام است، هیچوقت در طول تاریخ در اختیار آنها قرار نداشته است. مثلاً در یک دورهاى از صدر اسلام، خلفاى ظالم و غاصب میخواستند در متن جامعهی اسلامى نسبت به امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) سمپاشى کنند، تبلیغات کنند علیه امیرالمؤمنین و علیه اسلام ناب، تبلیغات کنند علیه تفسیر صحیح قرآن تا مردم را بکشانند به راهى که خودشان مایلند. خب این کار را چگونه انجام میدادند؟ در چه مدّتى؟ با چه وسایلى؟ باید کسانى را میفرستادند به سرتاسر عالم اسلام تا هر کسى برود یک جمعیّتى را پیدا کند، خطبهاى بخواند، حرفى بزند و مطلبى را که حکّام جُور میخواهند، در اختیار مردم و ذهنهاى مردم قرار بدهد؛ کارْ مشکل بود. البتّه [این] کار مشکل را میکردند، امّا طبیعى است که توفیقات آنها زیاد نبود.
امروز در این دوران و در این نیم قرن اخیر که تجهیزات تبلیغاتى عالم بهصورت عجیبى پیشرفت کرده است، اگر بخواهند علیه اسلام تبلیغاتى بکنند -که میخواهند و میکنند- براى قدرتمندان ضدّاسلام زحمتى ندارد؛ براى آنها در این کار، این همه سختى نیست. کارى را که در گذشته در طول چند سال باید انجام میدادند آن هم در یک منطقهی محدود، امروز همان کار را در طول چند ساعت در سطح وسیعى از عالم انجام میدهند: ضدّ اسلام فیلم میسازند و در تلویزیونهاى بینالمللى منتشر میکنند، پخش میکنند، هر کسى این فیلم را تماشا کند، اگر خبر از اسلام نداشته باشد نسبت به اسلام بدبین خواهد شد؛ رادیوهایشان، خبرنامههایشان، خبرگزاریها و خبرهایشان دائماً در سطح عالم علیه اسلام و علیه ارزشهاى اسلامى دارند کار میکنند. این یک نمونه از پیشرفت تجهیزات دشمنان اسلام است.امروز در هر نقطهاى از عالم که سیاستها بخواهند بر روى مسلمانها فشار وارد کنند، بهآسانى انجام میدهند. براى قدرتها آسان است که روى تودههاى ضعیف و بیسلاح و بیدفاع، فشار وارد کنند؛ میبینید. مثلاً در هند هزاران مسلمان زیر فشار قرار میگیرند؛ دولتِ آنجا هم اگر نگوییم کمک میکند به دشمنان اسلام و مسلمین -که احتمال هست کمک هم بکند- حدّاقل این است که مینشیند تماشا میکند که یک عدّه اکثریّت، جمع مسلمانان را که با اینکه خیلى زیادند امّا در آن کشور اقلّیّتند، زیر فشار قرار بدهند؛ کشتار کنند، اهانت کنند، کتک بزنند، آواره کنند؛ (۳) این یک نمونه است.
گروههاى مسلمانى که در کشورهاى اسلامى قیام میکنند براى دفاع از اسلام، براحتى بهوسیلهی سردمداران آن کشورها زیر فشار و شکنجه و زندان قرار میگیرند و قدرتهاى جهانى هم از این دولتها حمایت میکنند. مصر، امروز اینجور است؛ بسیارى از کشورهاى دیگر در دنیا همینجور هستند. یک ملّت مسلمان را که عبارت باشد از ملّت فلسطین، از شهرشان و خانهشان و کشورشان بیرون میکنند و قدرتهاى بزرگ جهانى [هم] به این کار کمک میکنند؛ بلکه خودشان این کار را انجام میدهند. پس میبینید امروز تجهیزات، قدرت و امکانات دشمنان اسلام براى فشار آوردن روى مسلمانها و طرفداران اسلام با گذشته خیلى تفاوت کرده است.
در این شرایط اگر یک ملّتى براى دفاع از اسلام و براى عظمت دادن به اسلام قیام بکند و در راه اعتلاء اسلام و عظمت اسلام مجاهدت بکند و از کسى و چیزى نترسد و در راه این مجاهدت به شهادت برسد، این قیام، این مجاهدت و این شهادت از همیشهی تاریخ باارزشتر است و شما ملّت ایران، بخصوص شما خانوادههاى شهدا و عناصر شهید ما این امتیاز را داشتهاند و امروز دارند که براى اسلامى قیام کردند و خون دادند و شهید دادند که دشمنان این اسلام با انواع سلاحها در سطح عالم مجهّزند. در مقابل دشمنان مقتدر مسلّط زورگوى ظالم پُرروى گستاخْ ایستادگى کردن، خیلى کار بزرگ و باعظمتى است؛ این همان کارى است که ملّت ما کرد و عظمت ملّت ما بهخاطر همین شهادت جوانان شما و شجاعت فرزندان شما بود.
من در خلال عرایضم دو نکته را در کنار هم عرض کردم، حالا این دو نکته را از هم جدا میکنیم، توجّه کنید.
یک نکته این است که امروز اسلام در دنیا بیش از همیشه مورد بغض و عداوت سردمداران قدرتهاى شیطانى است. سابق هم با اسلام بد بودند، هیچوقت گردنکلفتها و زورگوهاى عالم از اسلام خوششان نمیآمد و با اسلام دل صافى نداشتند، امّا امروز این دشمنى چند برابر است. امروز قدرتهاى شیطانى مزهی ضربتهایى که اسلامِ زنده بر آنها وارد میکند را چشیدهاند. امروز قدرتهاى شیطانىِ غربى -آمریکا و ایادى و اذناب (۴) آمریکا- فهمیدهاند که وقتى یک ملّت، مسلمان بود و به نام خدا قیام کرد یعنى چه؛ لذا از اسلام بیشتر میترسند و نسبت به اسلام بیشتر بغض و عداوت میورزند.
نکتهی دوّم این است که شما مسلمانان مؤمن و مقاوم که توانستهاید در مقابل این نفرت و خشم و عداوتِ دیوانهوار قدرتها ایستادگى بکنید، ارزش این ایستادگى، این مسلمانى، این مسلمان ماندن، بیشتر از مسلمانىِ صد سال و پنجاه سال پیش است. این مسلمانى مثل مسلمانىِ دوران صدر اسلام است؛ هم فضیلت آن بیشتر است، هم دردسر آن بیشتر است. آن مسلمانیاى که انسان، پنجاه سال شصت سال هفتاد سال در دنیا زندگى میکرد و اسمش مسلمان بود [ولى] در تمام این هفتاد سال یک بار با دشمنان خدا مواجه نمیشد و به روى دشمنان خدا اخم نمیکرد و از طرف دشمنان خدا حتّى یک تلنگر نمیخورد، آن مسلمانى فرق میکند با مسلمانى این جوان نورسیدهی ما که سنّش ۲٠ سال، ۲۵ سال است و از اوّلى که به شَرف تکلیف مشرّف شده و از اوّل بلوغ در میدان جهاد با دشمنان خدا قرار گرفته، رفته در میدان جنگ مقاومت کرده، مجاهدت کرده، یا به شهادت رسیده، یا جانباز شده، یا اسیر شده؛ این مسلمانى با آن مسلمانى از زمین تا آسمان فرق دارد. مسلمانىِ جوانان امروز ما که در راه خدا مقاومت و مجاهدت و ایستادگى میکنند، مثل مسلمانىِ جوانیهاى ابیذر غِفارى است، مثل مسلمانى حنظلهی غسیلالملائکه است، مثل مسلمانى مصعببنعمیر است؛ نه مثل مسلمانى گذشتگان ما که یک عمرى مسلمان هم بودند -خداى متعال اجرشان را هم یقیناً خواهد داد- نمازى میخواندند، عبادتى میکردند، کاسبیاى میکردند، دنبال کار خودشان بودند؛ نه امر به معروف و نهى از منکرى بود، نه جهادى بود، نه مواجههی با دشمنان خدایى بود. این کجا، آن کجا؟ با هم خیلى فرق دارد.
قدر مسلمانىِ دوران جهاد را باید دانست. البتّه یک مقدارى هم سختى دارد؛ امّا این سختى، اوّل کار است؛ این سختى، ابتداى کار است. شما دیدید، دوران دهسالهی زندگى پُربرکت رسول گرامى اسلام که ده سال و چند ماه در مدینه در میان مسلمانها زندگى کردند، همه -اوّل تا آخر- جنگ بود، همه سختى بود، همه کمبود بود؛ امّا مجاهدات همان ده سال بود که پنجاه سال بعد از آن، وقتى شما به جغرافیاى دنیا نگاه میکردید، میدیدید حکومت همان پیغمبر، نصف بیشتر دنیاى آباد آن روز را فراگرفته. این همان ده سال بود، همان مجاهدتها بود که اینجور شده بود. با اینکه بعد از پیغمبر، آنجور که دوران پیغمبر بود و انتظار میرفت نبود. بعد از گذشت مدّتى، وضع بد هم شد؛ درعینحال همان زحمات دهسالهی رسول اکرم و یارانش و مجاهدتهایشان و سختیکشیدنهایشان و گرسنگى خوردنهایشان و اصحاب صفّهشان و یک دانه لباس را قرض دادن به همدیگرشان و با یک خرما در میدان جنگ زندگى کردنشان -که یک نفر خرما را میمکید تا از شیرینى آن یک مقدارى جان بگیرد؛ بعد از دهانش درمیآورد میداد به نفر دیگر، او میمکید تا او هم یک قدرى جان بگیرد؛ بعد خرماى دوبارمکیده را میداد به نفر سوّم تا او فروبدهد- اینجور زندگى میکردند، اینجور سختى میکشیدند، اینجور کمبود داشتند؛ فشار روى آنها زیاد بود، از همه طرف فشار بود؛ اوّل کار بود؛ اوّل کار، همان پنج ماه شش ماه یک سال اوّل نیست؛ پنج ماه شش ماه در عمر یک مسافرت، اوّل کار محسوب میشود، نه در عمر یک ملّت، نه در عمر یک تاریخ نو؛ در عمر یک ملّت، ده سال و بیست سال، چند روز محسوب میشود؛ گذرا است، اوّل کار است؛ مردم در دوران پیغمبر سختیها را تحمّل کردند، امّا بعد از آنکه پایه محکم شد، آن مجاهدتها، آن فداکاریها، آن اخلاصها، آن تربیتها موجب شد که این حرکت آنچنان سریع ادامه پیدا بکند که پنجاه سال بعد و همانطور که گفتم نیم قرن بعد از رحلت پیغمبر، بیشتر از نیمى از دنیا در اختیار مسلمانها باشد. امروز هم همانجور است.در زمان ما مجاهدتْ ارزش مضاعف دارد. بله، منافقین و کسانى که در دلهایشان مرضى هست، در زمان پیغمبر هم نق میزدند، امروز هم نق میزنند، در زمان امام عزیز ما هم نق میزدند. آنها در آن روزگار هم سختیها و کمبودها و شدّتها را بزرگ میکردند؛ امروز هم بزرگ میکنند. به حرف آنها اعتنا نباید کرد، که بحمدالله مردم نمیکنند.
مسئله این است که امروز شما در مقابل دنیایى که قدرتمندانش تصمیم گرفتهاند که با اسلام مبارزه بکنند -چون از اسلام میترسند، چون از اسلام ضربت خوردهاند- تصمیم گرفتید که اسلام را عزیز کنید و زنده کنید؛ خیلى کار مهمّى است. و من به شما عرض کنم: بالاخره هم شما کارتان را از پیش خواهید برد و بالاخره هم شما هستید که به کورى چشم کسانى که نمیتوانند ببینند، اسلام را عزیز خواهید کرد.قدرتمندان دنیا و امپراتورهاى زر و زور خیال نکنند که با سختگیریها -از قبیل آنچه در اروپا میگذرد، در کشورهاى اسلامى علیه مسلمانها میگذرد، در جاهاى دیگر میگذرد- خواهند توانست اسلام را از صحنه خارج کنند. اسلام در صحنه ماندنى است؛ روز طلوع اسلام فرارسیده. گذشت آنوقتى که میتوانستند اسلام را منزوى کنند. و سالهاى متمادى اسلام را منزوى کردند. به قدرى اسلام را منزوى کرده بودند که دیگر از آن نمیترسیدند؛ چون خطرى برایشان نداشت؛ اسلام فرارى، اسلام مخفیشده، اسلامى که مسلمانهایش ننگشان میکند بگویند ما مسلمانیم و ننگشان میکند در اوّل سخنرانیهایشان، «بسمالله» بگویند. اینجور بود در مجامع دنیا. بعد از آنکه جمهورى اسلامى پدید آمد و رفتند نمایندگان جمهورى اسلامى، مردانه و قدرتمندانه نام خدا را در تمام تریبونهاى بزرگ دنیا عظمت بخشیدند و به آن افتخار کردند، آنوقت دیگران هم دیدند که از قافله عقب میمانند؛ [لذا] حالا بعضى از سران مسلمان وقتى میخواهند یک جایى نطق کنند، یک بسماللهاى اوّل کار میگویند، وَالّا خجالت میکشیدند بسمالله بگویند! اصلاً اسم خدا را نمیآوردند، ننگشان میکرد! اسلام اینجورى بود؛ [لذا] از آن اسلام نمیترسیدند؛ همچنان که آمریکا از اسلام زراندوزانى مثل سعودى و امثال سعودى نمیترسد؛ از اسلام نوکرمآبهایى مثل بعضى از دولتهاى دیگر نمیترسد، آن اسلام ترس ندارد؛ از آن اسلامى میترسد که اسلام ناب است، اسلام قرآنى است، اسلام جهاد است، اسلام مبارزه است، اسلام توکّل به خدا است؛ یعنى همان اسلامى که دست مردم انقلابى ما است، دست شما است، دست جوانهایتان بود که رفتند و جنگیدند و شهید شدند؛ از این اسلام میترسند.
هر یک نفر از جوانان ما در جبهه، براى استکبار یک خطر محسوب میشد. هر یک نفر از اسراى ما که امروز در زندانهاى دولت بعثى هستند، براى استکبار بهعنوان یک خطر بالقوّه و بالفعل به حساب میآید؛ [این را] خانوادههاى اسرا بدانند و افتخار کنند. همچنان که خانوادههاى شهدا به شهداى خودشان افتخار کردند، خانوادههاى اسرا هم به این آزادمردان و جوانان آزاده باید افتخار کنند؛ ما میدانیم اینها چقدر مردانگى و قدرت نفْس از خودشان نشان دادند و دشمن نتوانسته اینها را هضم کند. البتّه روى اسراى عزیزمان در طول این چند سال سختگیریها و فشارهایى هم داشتند؛ ولى آنها مَردند، آنها مؤمنند، تحمّل کردند و ایستادگى کردند.حالا همان رژیمى که آنقدر نسبت به اسرا سختگیرى کرده است، براى مصلحت خودش و براى فریب افکار عمومى مردم دنیا میگوید مسئلهی اسرا یک مسئلهی انسانى است! این را بهعنوان یک مسئلهی انسانى مطرح میکند. و قبل از عقبنشینى میگوید بیایید اسرا را مبادله کنیم! کدام اسرا را مبادله کنید؟ اسرائى که ثبتنام نشدهاند؟ چندین هزار از اسراى ما در زندانها و اردوگاههاى رژیم بعثى هنوز ثبتنام نشدهاند و صلیب سرخ اینقدر شجاعت و بیطرفى نداشته که برود اینها را ثبتنام بکند. [فقط] یک تعدادى از اسراى ما در آنجا ثبتنام شدهاند. میگویند بیایید همهی اسراى عراقى را که در ایران هستند، به ما بدهید، این تعداد اسیر را بگیرید! بعد ما بیفتیم دنبال عراق، چند سال مدام التماس [کنیم] که ما چند هزار اسیر دیگر آنجا داریم. آنها دلشان اینجور چیزى میخواهد. مسئلهی اسرا را بهعنوان یک مسئلهی انسانى مطرح میکنند؛ درحالیکه از اوّلیترین و ابتدائیترین خدماتى که باید نسبت به اسرا انجام بشود، خوددارى کردند؛ حتّى اجازه ندادند که اسم اینها روى کاغذ و در لیستهاى صلیب سرخ بیاید که مشخّص بشود اینها اسیرند. تعداد زیادى از مفقودین ما جزو اسرائند که رژیم عراق هیچ نام و نشانى از اینها نداده.
و دستگاههاى استکبار جهانى -همانهایى که در دوران جنگ دائماً از عراق حمایت کردند- امروز هم مسئلهی اسرا را عَلَم کردهاند. ما به سرنوشت اسرا بیش از آنها علاقهمندیم. ما بیش از آنها دلمان میخواهد فرزندان ما و عزیزان ما که در اردوگاههاى عراق هستند برگردند. هیچ کس به قدر ما براى این کار دل نمیسوزاند و علاقه ندارد؛ امّا ما نمیخواهیم فریب دشمن را بخوریم، ما نمیخواهیم دستخوش بازیچهی سیاسى سیاستمداران خبیثى بشویم که در تمام هشت سال جنگ، پشت سر عراق بودند و به او کمک کردند؛ حالا اینجا هم میخواهند به او کمک کنند.بله، مسئلهی اسرا مسئلهی انسانى است؛ امّا قدم اوّل براى حلّ این مسئلهی انسانى این است که عراق صادقانه بگوید چقدر اسیر ایرانى دستش هست؛ صلیب سرخ -که یک مؤسّسهاى است که باید بیطرف باشد- تاکنون این کار را انجام نداده. البتّه این هم بهخاطر مسلمان بودن ما است. ما در راه خدا و براى مسلمان بودن، از این چیزها زیاد تحمّل کردهایم، باز هم تحمّل میکنیم و به فضل پروردگار، با استقامتِ خودمان، آخر دشمن را به زانو در خواهیم آورد.
هم خانوادههاى شهداى عزیزمان، هم خانوادههاى اسراى عزیزمان، هم جانبازان عزیزمان و خانوادههاى گرامیشان قدر خودشان را بدانند و بدانند که عمل آنها امروز چقدر ارزش داشته و دارد و چقدر براى عظمت اسلام داراى تأثیر بوده. البتّه همهی مردم باید قدر بدانند و دستگاههاى دولتى و مردم معمولى باید بدانند که شهید و خانوادهاش و جانباز و خانوادهاش و اسیر و خانوادهاش، جزو برجستهترین انسانها و شریفترین و عزیزترینِ آنها هستند؛ و باید همینجور هم با آنها معامله بشود. البتّه معاملهی خدا و آنچه خدا با شما خواهد کرد، از همه بالاتر، از همه باارزشتر و از همه ماندگارتر است. امیدواریم که خداوند به شماها اجر بدهد و دلهاى شما را شاد کند و رحمت و فضل خودش را بهخاطر جبران این فداکارى بزرگ بر شما ارزانى بدارد و انشاءالله پیروزى کامل اسلام و مسلمین را به همهی شماها نشان بدهد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) جمعى از جانبازان، خانوادههاى شهدا، اسرا، مفقودان و مسئولان بنیاد شهید، جمعى از روحانیّون و ائمّهى جمعه و نمایندگان مجلس شوراى اسلامى و مسئولان و اقشار مختلف مردم شهرهاى مشهد، رودسر، فیروزکوه، خمینىشهر، سوادکوه، بابل، امیرکلا، اصفهان، رهنان، شهرضا، دهاقان و اساتید و دانشجویان مرکز تربیت معلّم کرمان در این دیدار حضور داشتند. در ابتداى این دیدار، حجّتالاسلام احمد جنیدى (امامجمعهى رودسر) مطالبى بیان کرد.
۲) گرامىداشته، عزّتدادهشده
۳) در هندوستان و در پى تصمیم هندوهاى افراطى براى ساخت معبدى در نزدیکى مسجد بابرى -مسجدى که قدمتى بیش از چهار قرن دارد- از دوازدهم آبان ماه ۱۳۶۸ موج جدیدى از درگیرىهاى میان مسلمانان و هندوها شروع شد و در این درگیرىها بیش از سیصد نفر جان باختند.
۴) دنبالهرَوَندگان