1368/08/10
بیانات در دیدار جمعى از دانشآموزان و دانشجویان سراسر کشور بهمناسبت روز ملّى مبارزه با آمریکا
بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱)
خاطرات دوران نهضت و انقلاب غالباً حوادث پُرمعنا و خطدهندهاى هستند که جهت مسیر و حرکت نهضت و انقلاب را به ما و به آیندگان نشان میدهند؛ علّت این هم که شما ملاحظه میکنید برخى از خاطرات دوران نهضت و دوران انقلاب، ماندگارتر و پُررنگتر و پُرجاذبهتر و در ذهنها و چشمها شیرینترند، این است که برخى از خاطرهها از جهت ارائهی خطّ کلّىِ نهضت اسلامى و انقلاب پیروز اسلامى، زباندارتر و رساترند؛ اینها بیشتر میمانند، بیشتر دلها را به خود جذب میکنند. خاطرهی مربوط به سیزدهم آبان از این قبیل خاطرهها است.من مایل هستم که دربارهی این مسئله قدرى به عمق تفکّر اسلامى و قرآنى توجّه کنیم؛ شعار را با مبناى فکرى آن تطبیق بدهیم و با توجّه به عمق این مبنا، قدر شعار را بیشتر بدانیم و سمت حرکت در انقلاب را بهوسیلهی آن با دقّت مراقبت کنیم. چون یکى از چیزهایى که همه -مخصوصاً شما جوانها- باید به آن توجّه داشته باشید، همین سمتگیرى انقلاب و خطّ مستقیم انقلاب است. این را باید حفظ کرد؛ باید با دقّت و مراقبت به آن توجّه کرد؛ که اگر این بود، هیچ خطرى ما را تهدید نخواهد کرد و انقلاب را چیزى تهدید نمیکند.
در سیزدهم آبان -همانطور که همه میدانید و اشاره فرمودند- سه خاطره هست و هر سه در رابطهی با آمریکا است. دو خاطره مربوط است به ضربهاى که آمریکا به ما زد، یک خاطره مربوط است به سیلیاى که ملّت ما به آمریکا زد.
خاطرهی تبعید حضرت امام (رضوان الله تعالى علیه) اوّلین خاطرهی مربوط به آن روز است؛ چون قضیّه، قضیّهی کاپیتولاسیون (۲) بود، یعنى حاکمیّت قضائى دولت آمریکا در سایهی حکومت دستنشاندهی آمریکا در کشور ایران داشت استقرار پیدا میکرد؛ همان چیزى که بعد عرض خواهم کرد. اصلاً معناى استکبار و لازمهی استکبار همینجور چیزها است؛ مشخّصهی مستکبر همین است. امام در مقابل این حادثه موضع سختى گرفتند و بیانات امام در سرتاسر کشور پخش شد و دستگاه وابستهی به آمریکا احساس خطر کرد و با همان تشخیص غلطى که معمولاً اصحاب شیاطین دارند -که اوّلاً خیال میکنند فشار، مقاومتها را کم میکند، غافل از اینکه فشار بر مؤمنین، استقامتها را زیادتر میکند؛ ثانیاً تصوّر میکنند که شخص را باید از میان بردارند، غافل از اینکه جریان، جریان الهى است- امام را تبعید کردند و همان تبعید بود که تا هنگام بازگشت آن بزرگوار -در دوازدهم بهمن- ادامه پیدا کرد
خاطرهی دوّم، خاطرهی دانشآموزان شهید است که در ادامهی همان نهضتى که چهارده سال، پانزده سال قبل از آن، خیال کرده بودند با تبعید امام از بین خواهد رفت -ولى روزبهروز قویتر شده بود و آفاق جامعه را فراگرفته بود و مرد و زن و پیر و جوان و نوجوان را به صحنه کشانده بود- دانشآموزان ما آمدند در خیابانها و مزدوران آمریکایى که ما یقیناً جنایات شاه و دستگاهش را به حساب آمریکا میگذاریم، این عزیزان را شهید کردند. (۳) این هم ضربهی دوّمى بود که در این روز آمریکاییها به ما ملّت ایران زدند.
حادثهی سوّم، باز نتیجهی طبیعى همین جریان است؛ یعنى نهضت، اوّل آنقدر غریب است که میتوانند رهبر آن را از داخل خانه بربایند و تبعید کنند؛ [ولى] با گذشت سیزده چهارده سال، آنقدر پُرحجم و پُرکیفیّت میشود که جوانان و نوجوانانِ دانشآموز را هم به خیابانها میکشد و بلافاصله بعد از آن، پیروزى نهضت و پیروزى انقلاب است و تشکیل نظامى بر مبناى انقلاب. و از اینجا به بعد نوبت تهاجم ابتدائى سربازان و فرزندان کتکخوردهی همین انقلاب است که این یک امر طبیعى است و اشتباه را آن کسانى کردند که حملهی انقلاب به آمریکا و بغض فرزندان انقلاب نسبت به آمریکا را یک چیز عجیب دانستند. این طبیعیترین حادثهاى بود که در کشور ما باید انجام میگرفت. عکسالعمل انقلابیّون نسبت به آمریکایى که ضامن همهی فجایعِ دو سه دههی اخیرِ قبل از انقلاب بوده است، همین است که ملّت انقلابى وقتى توانست، وقتى قدرت پیدا کرد، هرجورى که میتواند، نفرت خودش را نسبت به مستکبرین و زورگوها و قلدرها و متجاوزین نشان بدهد.حادثهی سوّم در همین روز اتّفاق افتاد. اینجا دیگر مسئله بعکس شد؛ یعنى جوانان ما، دانشجویان مسلمان پیروِ خطّ امام -این همان اسمى است که خود آنها انتخاب کرده بودند و گویا بود، جهت را روشن میکرد- به سفارت آمریکا حمله کردند و آن حادثهی عجیب تاریخى اتّفاق افتاد. (۴) مسئله، مسئلهی سفارت و اعضاى سفارت و این مسائل نبود؛ مسئله این بود که امپراتورىِ عظیم زر و زور و تزویر در دنیاى معاصر -که تمام ملّتها را در مواجههی با قدرت استکبارى خود تحقیر میکند، رهبران ملّتها را تحقیر میکند، دولتهاى برخاستهی از ملّتها را به چیزى نمیانگارد و هروقت اراده کند آن دولتها را برمیدارد یا به آنها تهاجم میکند- این امپراتورىِ با این عرض و طول، یکجایى تحقیر بشود. مسئلهی اساسى این بود. یعنى به دنیا نشان داده بشود که زورِ زورگویان یک چیز مطلق نیست؛ ارادهی مستکبران، امر غالب بر فطرت جهان نیست؛ این اشتباهى است که آنها خواستهاند در ذهن مردم واقع بشود، این واقعیّت نیست. تحقیر شدند؛ این تحقیر هنوز هم غبار ملالتش را از چهرهی سردمداران مستکبر آمریکا نزدوده و در آینده هم نخواهد زدود.
این سه حادثه است و هر سه حادثه پُرمعنا است. هم حادثهی اوّل اگر تأمّل کنید -همانطور که اشاره شد- حادثهی بسیار پُرمعنایى است، هم حادثهی دوّم بسیار پُرمعنا است -بخصوص در مقایسهی با حادثهی اوّل- و هم حادثهی سوّم که کاملاً روشن است.
دو مطلب را من مایلم عرض کنم: یک مطلب، مطلب کوتاهى است که اوّل عرض میکنم و آن این است که از اوایل پیروزى انقلاب، براى یک جمعى که از صحنههاى اصلى انقلاب جدا بودند و روح حقیقى انقلاب را درک نکرده بودند، عادت شد که تکرار کنند، بگویند، بنویسند که اگر ما از اوّل انقلاب با آمریکا مواجهه نمیکردیم، این همه خطر و زحمت از طرف آمریکا براى انقلاب و ملّت ما پیش نمیآمد. در طول این چند سال مکرّر کسانى این حرف را تکرار کردند. ممکن است پشت سر این گویندگان، دستهاى خود تبلیغاتچیهاى آمریکایى و غربى قرار داشته باشند؛ من به این قسمت و به این بُعد قضیّه کارى ندارم، خود حرف حرفى غلط و سادهلوحانه است، اگر مغرضانه نباشد. مسئله این نیست که ملّت ایران آیا حق داشت به آمریکا تعرّض بکند یا نه؛ و اگر حق داشت یا حق نداشت، آیا مقتضاى عقل و حکمت این بود که به آمریکا تعرّض بکند یا نه؛ اصلاً این نیست قضیّه. در مورد برخورد استکبار جهانى با انقلابها -بخصوص با انقلابى با مایهی اسلامى و جوهر اسلامى- مسئله را جور دیگرى باید مطرح کرد و مورد توجّه قرار داد.مسئله این است که انقلابى با جوهر فکرى اسلام، ممکن نیست از تعرّض آمریکا و امثال آمریکا خود را برکنار بداند. استکبار جهانى ننشسته آنجا بر روى تخت فرعونى امپراتورى زر و زور که تماشا کند و بیتفاوت بماند، تا در میان ملّتها فکرهایى و اندیشههایى رشد کند که پایهی این اندیشهها عبارت است از واژگون کردن تخت استکبار. معلوم است که بیتفاوت نمیمانند؛ معلوم است که استکبار با دستگاههاى اطّلاعاتى و ایدئولوگهاى مخصوص خود، کاملاً تشخیص میدهد که کجا، کدام فکر، کدام ملّت و حتّى کدام شخص، براى او تهدید است؛ و سعى میکند با تمام قوا که این تهدید را از خودش رفع کند: آنجایى که احساس خطر میکند، شخصیّتها را حتّى ترور میکند، ملّتها را حتّى قبل از آنکه نهضتشان به ثمر برسد زیر فشارهاى وحشیانه قرار میدهد. آنوقت یک انقلابى علیرغم آنها رشد کرده، پیروز شده، دولتى تشکیل داده، ملّتى تشکیل داده، شعارى در دنیا مطرح کرده؛ و همه تهدید نسبت به عرش قدرت استکبار؛ فکر میکنید استکبار نسبت به یک چنین انقلابى و دولتى و ملّتى، آرام و نجیب و بیتفاوت یک گوشهاى خواهد نشست؟
استکبار با همهی وجود به مقابلهی با انقلاب و نظام جمهورى اسلامى کمر بسته. اگر انقلاب اسلامى به فرض محال -که چنین چیزى ممکن نبود- متعرّض آمریکا هم نمیشد، آنقدر فشار و حیله و خدعه از طرف استکبار و آمریکا علیه این انقلاب و نظام انجام میگرفت تا یا منحرفش کنند و یا بکلّى نابودش کنند. این روش آمریکا است، روش استکبار در مقابل انقلاب اسلامى است؛ و انقلاب اسلامى، با جوهر و طبیعت و ماهیّت اسلامى خود، این خصومت و دشمنى را از طرف استکبار اقتضا دارد. این مطلب اوّلى بود که خواستم عرض کنم.
و امّا استکبار چیست؛ آن نکتهاى که جوانها باید به آن توجّه کنند این است: ما چرا با فلان دولت یا فلان رژیم مخالفیم؟ آیا این درست است که کسى تصوّر کند موضعگیرى ما در مقابل قدرتهاى استکبارى عالم، یک موضعگیرى موسمى یا مصلحتى یا تاکتیکى است؟ یا نه، این تصوّر غلطى است؟ معناى استکبار و مفهوم استکبار -که یک مفهوم قرآنى است- چیزى نیست که در فرهنگ انقلاب ما بیخود و بیدلیل به وجود آمده باشد. مفهوم استکبار، اقتضا میکند مقابلهی با استکبار را از سوى مسلمین و مؤمنین و نظام و انقلاب اسلامى؛ نه بهصورت مصلحتى، نه بهصورت موسمى، نه بهصورت تاکتیکى، بلکه بهصورت همیشگى؛ ذات انقلاب این است، و تا انقلاب هست چنین چیزى هست. اصلاً مفهوم استکبار در قرآن همین است که یک عنصرى، یک شخصى، یک جمعى، یک جناحى، خود را از حق بالاتر به حساب بیاورد و زیر بار حق نرود و خود را و قدرت خود را ملاک حق قرار بدهد؛ این استکبار است. اوّلین مستکبر در تاریخى که قرآن براى ما ترسیم میکند ابلیس است؛ شیطانِ اوّل: اَبیّْ وَ استَکبَر؛ (۵) او اوّلین مستکبر است.ممکن نیست فرض کنیم که یک مسلمان، یک مؤمن، یک موحّد، حتّى یک روز یا یک لحظه از دشمنى با ابلیس و شیطان منصرف بشود. اصلاً خطّ اسلام یعنى خطّ ضدّ ابلیس و شیطان. در طول دعوت نبوّتها و پیغمبران، مستکبرینْ آن کسانى بودند که دعوت الهى را و توحید را قبول نکردند و با آن مقابله کردند و زور گفتند: قالَ المَـلَاُ الَّذینَ اسـتَکبَروا مِن قَومِه لَنُخرِجَنَّکَ یّْشُعَیب؛ (۶) وقتى پیغمبر سخن حق میگوید و مردم را به حق دعوت میکند، مستکبرها میگویند اگر زیاد حرف بزنى، تو را اخراج میکنیم، بیرون میکنیم! لحن زورگویانه در مقابل داعى به حق؛ این معناى استکبار است، این تصویر روشن استکبار است، این در دنیاى امروز همان نظام سلطه است، در محیط سیاسىِ دنیا همان روح ابرقدرتى است و هر چیزى که به سمت ابرقدرتى کشش داشته باشد و تمایل پیدا بکند؛ یعنى قدرتهایى که هنوز ابرقدرت هم نیستند امّا خودشان را نیمهابرقدرت میدانند، آنها هم در برخوردشان همینجور هستند.
و امروز دنیاى بشر و محیط زندگى بشر، متأسّفانه سرشار است از تصرّفات و عملکرد گروههاى استکبار در سرتاسر دنیا؛ البتّه در رأسشان آمریکا است. اینکه یک دولتى به خود حق میدهد که در آن سرِ دنیا منافع خودش را علیرغم منافع ملّتهاى منطقه تأمین بکند، این همان روح استکبار است، چیز دیگرى نیست. اینکه یک دولتى به خود حق میدهد که اگر دولتى مخالف او بود، صریحاً، علناً، بدون خجالت بگوید من او را برمیاندازم، روح استکبار است؛ همین چیزى که از آمریکا نسبت به بسیارى از دولتهاى آمریکاى لاتین -بخصوص- و بعضى جاهاى دیگر دنیا سر میزند و میگوید این دولت را من باید سرنگون کنم. چرا؟ جوابى ندارد. [میگوید] چون منافع من در خطر است؛ چون منفعت من با آن دولت [دیگر]، بیشتر تأمین میشود.شما امروز نگاه کنید در صحنهی سیاسى دنیا، از این قبیل چیزها زیاد مشاهده میکنید. اینکه قدرتها بیایند یک کشورى را قرق کنند، یک ملّتى را از خانهی خودشان بیرون کنند، یک دولت دیگرى و ملّت دیگرى را بِزور منعقد کنند و تشکیل بدهند و جاى آنها بنشانند، این همان حرکت استکبارى است؛ [همین] حادثهاى که در فلسطین پیش آمد؛ قدرتهاى زورگوى دنیا دست به دست هم دادند، یک ملّت را از خانهی خودش بکلّى آواره کردند؛ این چیز خیلى بزرگ و عجیبى است. دنیا امروز به این عادت کرده. [اینکه] یک ملّتى را بیایند از داخل کشورشان اخراج کنند، بِزور از جاهاى مختلف دنیا آدمهایى را بیاورند اینجا بنشانند، یک ملّت دروغین و مصنوعى به وجود بیاورند، یک دولتى هم در رأسش بگذارند فقط براى اینکه منافع قدرتهاى بزرگ در این منطقهی عربىِ حسّاس باید تأمین بشود، این همان استکبار است. اینکه شما امروز مشاهده میکنید آمریکاییها با خونسردى تمام از کشتار هزاران انسان حرف میزنند -در هیروشیما یک وقتى بمبى منفجر کردند، هزارها انسان را کشتند- (۷) امروز خیلى عادّى میگویند «این مصلحت بود، این را ما لازم دانستیم»، این همان روح استکبار است. از حوادثى که همه جنایتبار است، با کمال خونسردى حرف میزنند. هواپیمایى را با سرنشینان آن ساقط میکنند؛ (۸) بعد وقتى اعتراض میشود، میگویند بله، قضیّهاى بود، تمام شد؛ صحبتش را نکنید! بهطور طبیعى براى آنها آدمکشى و جنایت یک امر معمولى است، آنجایى که پاى منافع خودشان در میان باشد؛ امّا فرضاً یک شهروند آنها در یک گوشهاى از دنیا، یک غلطى کرده و چند نفر -از رنج و ناراحتى- بلائى سر او آوردند یا حادثهاى براى او پیش آوردند، دنیا را پُر میکنند از جنجال؛ یعنى براى خودشان یک حقّى در زندگى و در حیات قائلند که براى هیچ یک از افراد بشر این حق را قائل نیستند. این همان روح استکبار است؛ این چیزى است که در نظام سلطهی کنونى دنیا وجود دارد.
و ما در دنیا اعلام کردهایم که انقلاب اسلامى با نظام سلطه مخالف است. نظام سلطه یعنى اینکه دولتهایى، قدرتهایى زور بگویند و ملّتهایى، گروههایى، کشورهایى، دولتهایى آن زور را قبول کنند. طرفین، طرفینِ نظام سلطهاند و ما نظام سلطه را رد کردیم و رد میکنیم و با آن مبارزه میکنیم و طرفین را مقصّر میدانیم؛ نهفقط سلطهگر را، بلکه حتّى سلطهپذیر را؛ هر دو مقصّرند. استکبار یعنى این.امروز شما در کلّ نظام غربى که نگاه کنید، از این خصوصیّت استکبار و سلطه، نشانههایى را مشاهده میکنید؛ البتّه در دنیا هیچ دولتى پُرروتر و وقیحتر از رژیم آمریکا سلطه و استکبار را آشکار نمیکند -این معلوم [است]- امّا مخصوص آمریکا هم نیست. در کلّ نظامهاى غربى و آن کسانى که تابع آنها هستند، در آن بخشى که تابع آنها هستند، خصوصیّات سلطه، خودش را نشان میدهد؛ [مثل] این دولتهاى ارتجاعى، این دولتهاى وابسته، و بیشتر از آنها نظامهایى که براى خودشان قدرتى هستند؛ اگرچه دنیا آنها را بهعنوان ابرقدرت و قدرتهاى جدّى و بزرگ نپذیرفته.
همین جنجال مربوط به حجاب را شما در اروپا مشاهده کنید؛ (۹) این روح سلطه است؛ این روح استکبار است. علیرغم شعارهاى آزادیاى که میدهند، ملاحظه میکنید که یک گرایش کوچک، یک مظهر محدود از تفکّرِ غیر خودشان و ضدّ خودشان را بههیچوجه تحمّل نمیکنند. این همان روح استکبار است؛ همان «لَنُخرِجَنَّکَ یّْشُعَیب» (۱۰) است که چون برخلاف نظر ما حرف میزنى، اصلاً تحمّلت نمیکنیم. این فشارى که روى ملّت لبنان براى تحمیل نظام فرقهاى و فرقهگرایى و تحمیل اقلّیّت بر اکثریّت وارد آورده میشود -که برخلاف همهی ادّعاهاى دموکراسى است؛ آن هم از سوى کسانى که در دنیا مدّعى دموکراسیاند- این یکى از نشانههاى سلطه در دنیا است؛ (۱۱) این یکى از خصوصیّات استکبار است. اینکه مشاهده میکنید که تبلیغات علیه گروههاى مبارز و مسلمان و مخلص، در سرتاسر دنیا غالباً تبلیغاتِ طرفدار استکبار است و انسانهاى فداکارى را که براى نجات خودشان از شرایط بد زندگى دست از جان شستهاند، به شکل تروریست معرّفى میکنند، از همان خصوصیّات استکبار است. فرعونِ مستکبر -که یکى از کسانى که در قرآن راجع به او کلمهی استکبار و مستکبر به کار رفته، شخص فرعون است- دربارهی موسى از همینجور حرفها میزد. ببینید، قضیّه این است؛ مسئلهی استکبار یک مسئلهی قرآنى است.
و ما با همهی این جلوههایى که گفتم مخالفیم. مبارزهی ملّت ایران، یک مبارزهی شعارى، یک مبارزهی احساساتى، یک مبارزهی موسمى و تاکتیکى نیست؛ بلکه یک مبارزهی قرآنى است، یک مبارزهی عمیق است، داراى ریشهی مکتبى است. ما با همهی مظاهر استکبار در دنیا برخورد میکنیم. چرا با آمریکا بیشتر از دیگر دولتها و مستکبرین عالم برخورد میکنیم؟ چون بیشتر از همه مستکبر است؛ چون جاهلانهتر و غرورآمیزتر از همه نسبت به همهی ملّتهایى که با او روبهرو هستند -و بیش از همه نسبت به ملّت ما- استکبار را به کار میبرد؛ اصلاً مسئله این است. تحلیل مبارزهی ملّت ایران اینجورى است. البتّه تحلیلگرانِ غالباً وابستهی به محافل سیاسىِ جهتدار، قضایاى ایران را صادقانه تحلیل نمیکنند؛ مغرضانه تحلیل میکنند. اینکه [میگویند] در ایران دو جناحند، یک جناح اینجور میگوید، یک جناح آنجور؛ یا میگویند دارند مقدّمات را فراهم میکنند تا با فلان و بَهمان کنار بیایند؛ اینها تحلیلهاى دشمنان ما است؛ اینها تحلیلهاى بیگانهی از واقعیّت است. در ایران هر کسى که به انقلاب اسلامى و به اسلام و به پایههاى اسلامى این انقلاب اعتقاد دارد، همچنین به مبارزهی همیشگى با پرچمداران قدرت استکبارى هم -که امروز در دنیا در رأس آنها آمریکا است- اعتقاد دارد.
البتّه بوق تبلیغات دست دشمنان ما است. آنها روشهاى تبلیغاتى را هم خیلى خوب بلدند. پولهاى زیادى خرج یاد گرفتن تبلیغات کردهاند، خیلى خوب میتوانند یک ملّتى را به خشونت، به وحشیگرى، به آدابندانى، به ماجراجویى متّهم کنند؛ فقط به دلیل اینکه نسبت به حقّ انسانى خود پافشارى کرده و نسبت به متعرّضان و متجاوزان به حقوق انسانى، تعرّض کرده؛ کمااینکه از این کارها نسبت به ملّت ما در این چند سال کردهاند؛ ما که اینجا نشستهایم، نباید تحت تأثیر آن تبلیغات قرار بگیریم. چرا در داخل کشور انقلابى و ایران اسلامى باید کسى تصوّر کند که فریاد و خروش علیه آمریکا، یک عمل خشونتآمیز و ماجراجویانه است؟ این تبلیغ آنها است. چه ماجراجوییاى؟ ماجراجویى را آن دزدى میکند که وارد حریم خانهی شما میشود؛ نه شما که او را از خانه بیرون میکنید یا علیه او شِکوه میکنید یا سر او داد میکشید یا نقل مظلومیّت خودتان را اینجا و آنجا میبرید. خشونت را آن کسى میکند که جان صدها و هزارها انسان انقلابى از هر کشورى -از جمله از کشور ما و ملّت ما- برایش هیچ ارزشى ندارد؛ نه ما که نسبت به روش خشونت و وحشیگرى دشمنان و اینجور قدرتها فریاد میکشیم؛ نه آن بیچارههایى که در لبنان و امثال لبنان، زیر فشار نیروهاى آمریکایى و مزدوران سیاسى و نظامى آمریکایى به یک عمل انتحارى دست میزنند تا وجود خودشان و حضور خودشان و بغض خودشان را نشان بدهند. چه خشونتى؟ بله، تبلیغات جهانى این را بهعنوان خشونت و ماجراجویى و از آدابْ دور بودن و از این چیزها وانمود میکند، [ولى] رفتار خودشان را نه. ما باید توجّه داشته باشیم.
یک جمله [هم] به شما دانشجویان و دانشآموزان عرض بکنم؛ شما جوانها پایههاى اصلى انقلاب براى نسل آینده و دورهی بعد هستید. امروز هم شما در انقلاب تأثیر زیادى دارید، چون جوانید. امروز هم شما در جبههی سیاسى، در جبههی نظامى، در جبههی سازندگى و هر جا بتوانید حضور داشته باشید، عنصر فعّال انقلابید؛ امّا فردا پایههاى انقلاب، شما هستید؛ امروز عناصر مؤثّرید، فردا ستونهاى انقلاب هستید. توجّه کنید انقلاب را با ریشههایش، با مبانى فکرى و منطقیاش، بدرستى بشناسید.نسل جوان ملّت ایران، امروز که ده سال، یازده سال از آن روزهاى خونین میگذرد، حق ندارد آن روزها و روزهاى سیاه قبل از آن را از یاد ببرد. نسل جوان باید در حرکت عظیم ملّت ایران پیشرو باشد؛ بخصوص نسل جوانِ دانشجو. بیتفاوتى و خونسردى براى نسل جوان جایز نیست. آن جوانى که حوادث کشور و سرنوشت کشور و خصومتهایى را که در دنیا نسبت به کشورش سازماندهى میشود، نبیند و نسبت به آنها نجوشد و نخروشد، لایق این نیست که نام جوانِ شهروندِ یک ملّت انقلابى را روى خودش بگذارد. روح جوان، آن روح پُرتپشى است که در سختیها به داد کشورها و ملّتها رسیده و آنها را نجات داده. جوان نسل امروز شانس آورده در دورانى مثل دوران سیاه خفقان و اختناق دوران رضاخانى و محمّدرضاشاهى نبوده. آن جوانهایى که آن روزها بودند، آن سختیهایى که آنها تحمّل کردند، باید هیچوقت از یاد جوان امروز نرود. البتّه مخصوص ملّت ما هم نبود؛ جوانها و نوجوانهاى ملّتهاى دیگر هم -در دوران اشغال کشورها، در دوران اختناق حاکم بر ملّتها- فداکاریها کردند.
امروز شما وظیفه دارید انقلاب را با همهی وجودتان تا اعماق جانتان نفوذ بدهید و رسوخ بدهید و مفهوم انقلاب را و مبانى فکرى آن را از بُن دندان درک کنید، آن را براى هنگامى که این ملّت به آن احتیاج دارد در خود ذخیره کنید؛ و آن در دو صحنه است: یک صحنه، صحنهاى است که انقلاب تهدید بشود -چه از لحاظ اقتصادى، چه از لحاظ نظامى، چه از لحاظ سیاسى- که باید آن ذخیره را به کار بندید براى دفاع از انقلاب و کشورتان، هرجورى که زمان و موقعیّت اقتضا کند؛ و صحنهی دوّم، صحنهی سازندگى است. بهترین سازندگان، سازندگان انقلابیاند. بهترین پدیدآورندگانِ دنیاى آبادِ باب انقلاب، آن کسانى هستند که از انقلاب جوشیدهاند و انقلاب در جان آنها رسوخ کرده. شما -جوان- براى این دو صحنه، خودتان را هر لحظه باید آماده داشته باشید.
من بهعنوان آدمى که جریانها را -جریانهاى جهانى را، جریانهاى پشت پرده را، توطئههاى دشمن را- میشناسد و از اوّل انقلاب با آنها سروکار داشته، به شما عرض میکنم جوانان عزیز! دشمن روى شما سرمایهگذاریهاى زیادى میکند؛ حواستان جمع باشد: عدّهاى را به بیتفاوتى کشاندن؛ عدّهاى را دلسرد و مأیوس کردن -که یأس، بزرگترین آفت جوان است؛ جوانها باید بدانند، متأسّفانه یأس به روح جوان زودتر راه پیدا میکند، همچنان که امید؛ خودتان را مصونیّت بدهید در مقابل یأسى که دشمن میخواهد تلقین کند و تزریق کند به جوانها- بعضى را با گرایش دادن به انواع فسادها، جوانى که مظهر طهارت و صفا و پاکى است را بکشانند به فساد و بیصفائى و ناپاکى، هرجورش [باشد] فرقى نمیکند؛ عدّهاى را با تزریق تأمّلات و تفکّرات غلط سیاسى. اوایل انقلاب یک عدّه جوان در این کشور پیدا شدند که اسلحه دست گرفتند و با دولتى انقلابى که شرق و غرب با آن دولت مبارزه میکرد، جنگیدند! یک فکر غلط سیاسى به مغز این بیچارهها و طفلکها تزریق کرده بودند؛ در همین دانشگاه تهران در سال ۵۸ و ۵۹، دانشجو اسلحه دستش گرفت سنگرسازى کرد و به سمت دولت و ملّت انقلابى تیراندازى کرد! (۱۲) این اصلاً با کدام مقیاس، قابل فهم و قابل باور است؟ دانشجویى که باید سینه سپر کند در مقابل دشمنان انقلاب و بشود سپر بلاى این انقلاب، خودش بلائى شد به جان این انقلاب! این اصلاً قابل باور نیست، امّا اتّفاق افتاد. البتّه انقلاب موج خروشانى است که در مقابل خودش، چیزى را که با او مقابله کند تحمّل نمیکند؛ آنها و بزرگتر از آنها را انقلاب با خودش برد. بعضى توانستند با جریان انقلاب همسو بشوند و بالاخره خودشان را یک جورى با انقلاب همراه کنند، نجات پیدا کردند؛ یک عدّهاى هم غرق شدند، نابود شدند، نابودى جسمى یا نابودى معنوى که آن خطرناکتر است. پس تزریق تفکّرات سیاسى غلط در ذهن جوانها هم یکى از کارهایى است که دشمن میکند. بدانید: امروز هر اندیشهاى که جوان را دچار این احساس بکند که از مسئولان انقلاب و پیشروان انقلاب و مدیران کشور جدا است، این اندیشه و تفکّر، از نوع همان تفکّرات سیاسىِ تزریق شده است؛ توجّه داشته باشید. امروز ملّت و دولت، پشت به پشت، دست به دست، در کنار یکدیگر، با تمام توان، باید تلاش کنند تا همهی طلسمهاى استکبار و سلطه را بشکنند و از بین ببرند. این صحنهی بسیار مهم و حسّاسى است و تفکّرى که شما را هدایت خواهد کرد و باید بکند، تفکّر اسلامى است. در دانشگاهها به تفکّرات اسلامى و کار اسلامى خیلى باید اهمّیّت بدهید.امیدوارم خداوند متعال به شماها توفیق بدهد و شما را تأیید کند. از همهی شما برادران و خواهران تشکّر میکنم؛ مخصوصاً خانوادههاى شهداى عزیزى که نام برده شدند، (۱۳) و جوانان دانشجویان مسلمان پیروِ خطّ امام که بعضى از آنها به شهادت رسیدند و یقیناً این پاداش مجاهدتهایى است که انجام شده بود و پاداش صدق و صفاى آنها است. (۱۴) خداوند به همهی شما توفیق بدهد و همهی ما را در راه تحکیم نظام اسلامى و گسترش تفکّر اسلامى در سراسر دنیا کمک کند.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
خاطرات دوران نهضت و انقلاب غالباً حوادث پُرمعنا و خطدهندهاى هستند که جهت مسیر و حرکت نهضت و انقلاب را به ما و به آیندگان نشان میدهند؛ علّت این هم که شما ملاحظه میکنید برخى از خاطرات دوران نهضت و دوران انقلاب، ماندگارتر و پُررنگتر و پُرجاذبهتر و در ذهنها و چشمها شیرینترند، این است که برخى از خاطرهها از جهت ارائهی خطّ کلّىِ نهضت اسلامى و انقلاب پیروز اسلامى، زباندارتر و رساترند؛ اینها بیشتر میمانند، بیشتر دلها را به خود جذب میکنند. خاطرهی مربوط به سیزدهم آبان از این قبیل خاطرهها است.من مایل هستم که دربارهی این مسئله قدرى به عمق تفکّر اسلامى و قرآنى توجّه کنیم؛ شعار را با مبناى فکرى آن تطبیق بدهیم و با توجّه به عمق این مبنا، قدر شعار را بیشتر بدانیم و سمت حرکت در انقلاب را بهوسیلهی آن با دقّت مراقبت کنیم. چون یکى از چیزهایى که همه -مخصوصاً شما جوانها- باید به آن توجّه داشته باشید، همین سمتگیرى انقلاب و خطّ مستقیم انقلاب است. این را باید حفظ کرد؛ باید با دقّت و مراقبت به آن توجّه کرد؛ که اگر این بود، هیچ خطرى ما را تهدید نخواهد کرد و انقلاب را چیزى تهدید نمیکند.
در سیزدهم آبان -همانطور که همه میدانید و اشاره فرمودند- سه خاطره هست و هر سه در رابطهی با آمریکا است. دو خاطره مربوط است به ضربهاى که آمریکا به ما زد، یک خاطره مربوط است به سیلیاى که ملّت ما به آمریکا زد.
خاطرهی تبعید حضرت امام (رضوان الله تعالى علیه) اوّلین خاطرهی مربوط به آن روز است؛ چون قضیّه، قضیّهی کاپیتولاسیون (۲) بود، یعنى حاکمیّت قضائى دولت آمریکا در سایهی حکومت دستنشاندهی آمریکا در کشور ایران داشت استقرار پیدا میکرد؛ همان چیزى که بعد عرض خواهم کرد. اصلاً معناى استکبار و لازمهی استکبار همینجور چیزها است؛ مشخّصهی مستکبر همین است. امام در مقابل این حادثه موضع سختى گرفتند و بیانات امام در سرتاسر کشور پخش شد و دستگاه وابستهی به آمریکا احساس خطر کرد و با همان تشخیص غلطى که معمولاً اصحاب شیاطین دارند -که اوّلاً خیال میکنند فشار، مقاومتها را کم میکند، غافل از اینکه فشار بر مؤمنین، استقامتها را زیادتر میکند؛ ثانیاً تصوّر میکنند که شخص را باید از میان بردارند، غافل از اینکه جریان، جریان الهى است- امام را تبعید کردند و همان تبعید بود که تا هنگام بازگشت آن بزرگوار -در دوازدهم بهمن- ادامه پیدا کرد
خاطرهی دوّم، خاطرهی دانشآموزان شهید است که در ادامهی همان نهضتى که چهارده سال، پانزده سال قبل از آن، خیال کرده بودند با تبعید امام از بین خواهد رفت -ولى روزبهروز قویتر شده بود و آفاق جامعه را فراگرفته بود و مرد و زن و پیر و جوان و نوجوان را به صحنه کشانده بود- دانشآموزان ما آمدند در خیابانها و مزدوران آمریکایى که ما یقیناً جنایات شاه و دستگاهش را به حساب آمریکا میگذاریم، این عزیزان را شهید کردند. (۳) این هم ضربهی دوّمى بود که در این روز آمریکاییها به ما ملّت ایران زدند.
حادثهی سوّم، باز نتیجهی طبیعى همین جریان است؛ یعنى نهضت، اوّل آنقدر غریب است که میتوانند رهبر آن را از داخل خانه بربایند و تبعید کنند؛ [ولى] با گذشت سیزده چهارده سال، آنقدر پُرحجم و پُرکیفیّت میشود که جوانان و نوجوانانِ دانشآموز را هم به خیابانها میکشد و بلافاصله بعد از آن، پیروزى نهضت و پیروزى انقلاب است و تشکیل نظامى بر مبناى انقلاب. و از اینجا به بعد نوبت تهاجم ابتدائى سربازان و فرزندان کتکخوردهی همین انقلاب است که این یک امر طبیعى است و اشتباه را آن کسانى کردند که حملهی انقلاب به آمریکا و بغض فرزندان انقلاب نسبت به آمریکا را یک چیز عجیب دانستند. این طبیعیترین حادثهاى بود که در کشور ما باید انجام میگرفت. عکسالعمل انقلابیّون نسبت به آمریکایى که ضامن همهی فجایعِ دو سه دههی اخیرِ قبل از انقلاب بوده است، همین است که ملّت انقلابى وقتى توانست، وقتى قدرت پیدا کرد، هرجورى که میتواند، نفرت خودش را نسبت به مستکبرین و زورگوها و قلدرها و متجاوزین نشان بدهد.حادثهی سوّم در همین روز اتّفاق افتاد. اینجا دیگر مسئله بعکس شد؛ یعنى جوانان ما، دانشجویان مسلمان پیروِ خطّ امام -این همان اسمى است که خود آنها انتخاب کرده بودند و گویا بود، جهت را روشن میکرد- به سفارت آمریکا حمله کردند و آن حادثهی عجیب تاریخى اتّفاق افتاد. (۴) مسئله، مسئلهی سفارت و اعضاى سفارت و این مسائل نبود؛ مسئله این بود که امپراتورىِ عظیم زر و زور و تزویر در دنیاى معاصر -که تمام ملّتها را در مواجههی با قدرت استکبارى خود تحقیر میکند، رهبران ملّتها را تحقیر میکند، دولتهاى برخاستهی از ملّتها را به چیزى نمیانگارد و هروقت اراده کند آن دولتها را برمیدارد یا به آنها تهاجم میکند- این امپراتورىِ با این عرض و طول، یکجایى تحقیر بشود. مسئلهی اساسى این بود. یعنى به دنیا نشان داده بشود که زورِ زورگویان یک چیز مطلق نیست؛ ارادهی مستکبران، امر غالب بر فطرت جهان نیست؛ این اشتباهى است که آنها خواستهاند در ذهن مردم واقع بشود، این واقعیّت نیست. تحقیر شدند؛ این تحقیر هنوز هم غبار ملالتش را از چهرهی سردمداران مستکبر آمریکا نزدوده و در آینده هم نخواهد زدود.
این سه حادثه است و هر سه حادثه پُرمعنا است. هم حادثهی اوّل اگر تأمّل کنید -همانطور که اشاره شد- حادثهی بسیار پُرمعنایى است، هم حادثهی دوّم بسیار پُرمعنا است -بخصوص در مقایسهی با حادثهی اوّل- و هم حادثهی سوّم که کاملاً روشن است.
دو مطلب را من مایلم عرض کنم: یک مطلب، مطلب کوتاهى است که اوّل عرض میکنم و آن این است که از اوایل پیروزى انقلاب، براى یک جمعى که از صحنههاى اصلى انقلاب جدا بودند و روح حقیقى انقلاب را درک نکرده بودند، عادت شد که تکرار کنند، بگویند، بنویسند که اگر ما از اوّل انقلاب با آمریکا مواجهه نمیکردیم، این همه خطر و زحمت از طرف آمریکا براى انقلاب و ملّت ما پیش نمیآمد. در طول این چند سال مکرّر کسانى این حرف را تکرار کردند. ممکن است پشت سر این گویندگان، دستهاى خود تبلیغاتچیهاى آمریکایى و غربى قرار داشته باشند؛ من به این قسمت و به این بُعد قضیّه کارى ندارم، خود حرف حرفى غلط و سادهلوحانه است، اگر مغرضانه نباشد. مسئله این نیست که ملّت ایران آیا حق داشت به آمریکا تعرّض بکند یا نه؛ و اگر حق داشت یا حق نداشت، آیا مقتضاى عقل و حکمت این بود که به آمریکا تعرّض بکند یا نه؛ اصلاً این نیست قضیّه. در مورد برخورد استکبار جهانى با انقلابها -بخصوص با انقلابى با مایهی اسلامى و جوهر اسلامى- مسئله را جور دیگرى باید مطرح کرد و مورد توجّه قرار داد.مسئله این است که انقلابى با جوهر فکرى اسلام، ممکن نیست از تعرّض آمریکا و امثال آمریکا خود را برکنار بداند. استکبار جهانى ننشسته آنجا بر روى تخت فرعونى امپراتورى زر و زور که تماشا کند و بیتفاوت بماند، تا در میان ملّتها فکرهایى و اندیشههایى رشد کند که پایهی این اندیشهها عبارت است از واژگون کردن تخت استکبار. معلوم است که بیتفاوت نمیمانند؛ معلوم است که استکبار با دستگاههاى اطّلاعاتى و ایدئولوگهاى مخصوص خود، کاملاً تشخیص میدهد که کجا، کدام فکر، کدام ملّت و حتّى کدام شخص، براى او تهدید است؛ و سعى میکند با تمام قوا که این تهدید را از خودش رفع کند: آنجایى که احساس خطر میکند، شخصیّتها را حتّى ترور میکند، ملّتها را حتّى قبل از آنکه نهضتشان به ثمر برسد زیر فشارهاى وحشیانه قرار میدهد. آنوقت یک انقلابى علیرغم آنها رشد کرده، پیروز شده، دولتى تشکیل داده، ملّتى تشکیل داده، شعارى در دنیا مطرح کرده؛ و همه تهدید نسبت به عرش قدرت استکبار؛ فکر میکنید استکبار نسبت به یک چنین انقلابى و دولتى و ملّتى، آرام و نجیب و بیتفاوت یک گوشهاى خواهد نشست؟
استکبار با همهی وجود به مقابلهی با انقلاب و نظام جمهورى اسلامى کمر بسته. اگر انقلاب اسلامى به فرض محال -که چنین چیزى ممکن نبود- متعرّض آمریکا هم نمیشد، آنقدر فشار و حیله و خدعه از طرف استکبار و آمریکا علیه این انقلاب و نظام انجام میگرفت تا یا منحرفش کنند و یا بکلّى نابودش کنند. این روش آمریکا است، روش استکبار در مقابل انقلاب اسلامى است؛ و انقلاب اسلامى، با جوهر و طبیعت و ماهیّت اسلامى خود، این خصومت و دشمنى را از طرف استکبار اقتضا دارد. این مطلب اوّلى بود که خواستم عرض کنم.
و امّا استکبار چیست؛ آن نکتهاى که جوانها باید به آن توجّه کنند این است: ما چرا با فلان دولت یا فلان رژیم مخالفیم؟ آیا این درست است که کسى تصوّر کند موضعگیرى ما در مقابل قدرتهاى استکبارى عالم، یک موضعگیرى موسمى یا مصلحتى یا تاکتیکى است؟ یا نه، این تصوّر غلطى است؟ معناى استکبار و مفهوم استکبار -که یک مفهوم قرآنى است- چیزى نیست که در فرهنگ انقلاب ما بیخود و بیدلیل به وجود آمده باشد. مفهوم استکبار، اقتضا میکند مقابلهی با استکبار را از سوى مسلمین و مؤمنین و نظام و انقلاب اسلامى؛ نه بهصورت مصلحتى، نه بهصورت موسمى، نه بهصورت تاکتیکى، بلکه بهصورت همیشگى؛ ذات انقلاب این است، و تا انقلاب هست چنین چیزى هست. اصلاً مفهوم استکبار در قرآن همین است که یک عنصرى، یک شخصى، یک جمعى، یک جناحى، خود را از حق بالاتر به حساب بیاورد و زیر بار حق نرود و خود را و قدرت خود را ملاک حق قرار بدهد؛ این استکبار است. اوّلین مستکبر در تاریخى که قرآن براى ما ترسیم میکند ابلیس است؛ شیطانِ اوّل: اَبیّْ وَ استَکبَر؛ (۵) او اوّلین مستکبر است.ممکن نیست فرض کنیم که یک مسلمان، یک مؤمن، یک موحّد، حتّى یک روز یا یک لحظه از دشمنى با ابلیس و شیطان منصرف بشود. اصلاً خطّ اسلام یعنى خطّ ضدّ ابلیس و شیطان. در طول دعوت نبوّتها و پیغمبران، مستکبرینْ آن کسانى بودند که دعوت الهى را و توحید را قبول نکردند و با آن مقابله کردند و زور گفتند: قالَ المَـلَاُ الَّذینَ اسـتَکبَروا مِن قَومِه لَنُخرِجَنَّکَ یّْشُعَیب؛ (۶) وقتى پیغمبر سخن حق میگوید و مردم را به حق دعوت میکند، مستکبرها میگویند اگر زیاد حرف بزنى، تو را اخراج میکنیم، بیرون میکنیم! لحن زورگویانه در مقابل داعى به حق؛ این معناى استکبار است، این تصویر روشن استکبار است، این در دنیاى امروز همان نظام سلطه است، در محیط سیاسىِ دنیا همان روح ابرقدرتى است و هر چیزى که به سمت ابرقدرتى کشش داشته باشد و تمایل پیدا بکند؛ یعنى قدرتهایى که هنوز ابرقدرت هم نیستند امّا خودشان را نیمهابرقدرت میدانند، آنها هم در برخوردشان همینجور هستند.
و امروز دنیاى بشر و محیط زندگى بشر، متأسّفانه سرشار است از تصرّفات و عملکرد گروههاى استکبار در سرتاسر دنیا؛ البتّه در رأسشان آمریکا است. اینکه یک دولتى به خود حق میدهد که در آن سرِ دنیا منافع خودش را علیرغم منافع ملّتهاى منطقه تأمین بکند، این همان روح استکبار است، چیز دیگرى نیست. اینکه یک دولتى به خود حق میدهد که اگر دولتى مخالف او بود، صریحاً، علناً، بدون خجالت بگوید من او را برمیاندازم، روح استکبار است؛ همین چیزى که از آمریکا نسبت به بسیارى از دولتهاى آمریکاى لاتین -بخصوص- و بعضى جاهاى دیگر دنیا سر میزند و میگوید این دولت را من باید سرنگون کنم. چرا؟ جوابى ندارد. [میگوید] چون منافع من در خطر است؛ چون منفعت من با آن دولت [دیگر]، بیشتر تأمین میشود.شما امروز نگاه کنید در صحنهی سیاسى دنیا، از این قبیل چیزها زیاد مشاهده میکنید. اینکه قدرتها بیایند یک کشورى را قرق کنند، یک ملّتى را از خانهی خودشان بیرون کنند، یک دولت دیگرى و ملّت دیگرى را بِزور منعقد کنند و تشکیل بدهند و جاى آنها بنشانند، این همان حرکت استکبارى است؛ [همین] حادثهاى که در فلسطین پیش آمد؛ قدرتهاى زورگوى دنیا دست به دست هم دادند، یک ملّت را از خانهی خودش بکلّى آواره کردند؛ این چیز خیلى بزرگ و عجیبى است. دنیا امروز به این عادت کرده. [اینکه] یک ملّتى را بیایند از داخل کشورشان اخراج کنند، بِزور از جاهاى مختلف دنیا آدمهایى را بیاورند اینجا بنشانند، یک ملّت دروغین و مصنوعى به وجود بیاورند، یک دولتى هم در رأسش بگذارند فقط براى اینکه منافع قدرتهاى بزرگ در این منطقهی عربىِ حسّاس باید تأمین بشود، این همان استکبار است. اینکه شما امروز مشاهده میکنید آمریکاییها با خونسردى تمام از کشتار هزاران انسان حرف میزنند -در هیروشیما یک وقتى بمبى منفجر کردند، هزارها انسان را کشتند- (۷) امروز خیلى عادّى میگویند «این مصلحت بود، این را ما لازم دانستیم»، این همان روح استکبار است. از حوادثى که همه جنایتبار است، با کمال خونسردى حرف میزنند. هواپیمایى را با سرنشینان آن ساقط میکنند؛ (۸) بعد وقتى اعتراض میشود، میگویند بله، قضیّهاى بود، تمام شد؛ صحبتش را نکنید! بهطور طبیعى براى آنها آدمکشى و جنایت یک امر معمولى است، آنجایى که پاى منافع خودشان در میان باشد؛ امّا فرضاً یک شهروند آنها در یک گوشهاى از دنیا، یک غلطى کرده و چند نفر -از رنج و ناراحتى- بلائى سر او آوردند یا حادثهاى براى او پیش آوردند، دنیا را پُر میکنند از جنجال؛ یعنى براى خودشان یک حقّى در زندگى و در حیات قائلند که براى هیچ یک از افراد بشر این حق را قائل نیستند. این همان روح استکبار است؛ این چیزى است که در نظام سلطهی کنونى دنیا وجود دارد.
و ما در دنیا اعلام کردهایم که انقلاب اسلامى با نظام سلطه مخالف است. نظام سلطه یعنى اینکه دولتهایى، قدرتهایى زور بگویند و ملّتهایى، گروههایى، کشورهایى، دولتهایى آن زور را قبول کنند. طرفین، طرفینِ نظام سلطهاند و ما نظام سلطه را رد کردیم و رد میکنیم و با آن مبارزه میکنیم و طرفین را مقصّر میدانیم؛ نهفقط سلطهگر را، بلکه حتّى سلطهپذیر را؛ هر دو مقصّرند. استکبار یعنى این.امروز شما در کلّ نظام غربى که نگاه کنید، از این خصوصیّت استکبار و سلطه، نشانههایى را مشاهده میکنید؛ البتّه در دنیا هیچ دولتى پُرروتر و وقیحتر از رژیم آمریکا سلطه و استکبار را آشکار نمیکند -این معلوم [است]- امّا مخصوص آمریکا هم نیست. در کلّ نظامهاى غربى و آن کسانى که تابع آنها هستند، در آن بخشى که تابع آنها هستند، خصوصیّات سلطه، خودش را نشان میدهد؛ [مثل] این دولتهاى ارتجاعى، این دولتهاى وابسته، و بیشتر از آنها نظامهایى که براى خودشان قدرتى هستند؛ اگرچه دنیا آنها را بهعنوان ابرقدرت و قدرتهاى جدّى و بزرگ نپذیرفته.
همین جنجال مربوط به حجاب را شما در اروپا مشاهده کنید؛ (۹) این روح سلطه است؛ این روح استکبار است. علیرغم شعارهاى آزادیاى که میدهند، ملاحظه میکنید که یک گرایش کوچک، یک مظهر محدود از تفکّرِ غیر خودشان و ضدّ خودشان را بههیچوجه تحمّل نمیکنند. این همان روح استکبار است؛ همان «لَنُخرِجَنَّکَ یّْشُعَیب» (۱۰) است که چون برخلاف نظر ما حرف میزنى، اصلاً تحمّلت نمیکنیم. این فشارى که روى ملّت لبنان براى تحمیل نظام فرقهاى و فرقهگرایى و تحمیل اقلّیّت بر اکثریّت وارد آورده میشود -که برخلاف همهی ادّعاهاى دموکراسى است؛ آن هم از سوى کسانى که در دنیا مدّعى دموکراسیاند- این یکى از نشانههاى سلطه در دنیا است؛ (۱۱) این یکى از خصوصیّات استکبار است. اینکه مشاهده میکنید که تبلیغات علیه گروههاى مبارز و مسلمان و مخلص، در سرتاسر دنیا غالباً تبلیغاتِ طرفدار استکبار است و انسانهاى فداکارى را که براى نجات خودشان از شرایط بد زندگى دست از جان شستهاند، به شکل تروریست معرّفى میکنند، از همان خصوصیّات استکبار است. فرعونِ مستکبر -که یکى از کسانى که در قرآن راجع به او کلمهی استکبار و مستکبر به کار رفته، شخص فرعون است- دربارهی موسى از همینجور حرفها میزد. ببینید، قضیّه این است؛ مسئلهی استکبار یک مسئلهی قرآنى است.
و ما با همهی این جلوههایى که گفتم مخالفیم. مبارزهی ملّت ایران، یک مبارزهی شعارى، یک مبارزهی احساساتى، یک مبارزهی موسمى و تاکتیکى نیست؛ بلکه یک مبارزهی قرآنى است، یک مبارزهی عمیق است، داراى ریشهی مکتبى است. ما با همهی مظاهر استکبار در دنیا برخورد میکنیم. چرا با آمریکا بیشتر از دیگر دولتها و مستکبرین عالم برخورد میکنیم؟ چون بیشتر از همه مستکبر است؛ چون جاهلانهتر و غرورآمیزتر از همه نسبت به همهی ملّتهایى که با او روبهرو هستند -و بیش از همه نسبت به ملّت ما- استکبار را به کار میبرد؛ اصلاً مسئله این است. تحلیل مبارزهی ملّت ایران اینجورى است. البتّه تحلیلگرانِ غالباً وابستهی به محافل سیاسىِ جهتدار، قضایاى ایران را صادقانه تحلیل نمیکنند؛ مغرضانه تحلیل میکنند. اینکه [میگویند] در ایران دو جناحند، یک جناح اینجور میگوید، یک جناح آنجور؛ یا میگویند دارند مقدّمات را فراهم میکنند تا با فلان و بَهمان کنار بیایند؛ اینها تحلیلهاى دشمنان ما است؛ اینها تحلیلهاى بیگانهی از واقعیّت است. در ایران هر کسى که به انقلاب اسلامى و به اسلام و به پایههاى اسلامى این انقلاب اعتقاد دارد، همچنین به مبارزهی همیشگى با پرچمداران قدرت استکبارى هم -که امروز در دنیا در رأس آنها آمریکا است- اعتقاد دارد.
البتّه بوق تبلیغات دست دشمنان ما است. آنها روشهاى تبلیغاتى را هم خیلى خوب بلدند. پولهاى زیادى خرج یاد گرفتن تبلیغات کردهاند، خیلى خوب میتوانند یک ملّتى را به خشونت، به وحشیگرى، به آدابندانى، به ماجراجویى متّهم کنند؛ فقط به دلیل اینکه نسبت به حقّ انسانى خود پافشارى کرده و نسبت به متعرّضان و متجاوزان به حقوق انسانى، تعرّض کرده؛ کمااینکه از این کارها نسبت به ملّت ما در این چند سال کردهاند؛ ما که اینجا نشستهایم، نباید تحت تأثیر آن تبلیغات قرار بگیریم. چرا در داخل کشور انقلابى و ایران اسلامى باید کسى تصوّر کند که فریاد و خروش علیه آمریکا، یک عمل خشونتآمیز و ماجراجویانه است؟ این تبلیغ آنها است. چه ماجراجوییاى؟ ماجراجویى را آن دزدى میکند که وارد حریم خانهی شما میشود؛ نه شما که او را از خانه بیرون میکنید یا علیه او شِکوه میکنید یا سر او داد میکشید یا نقل مظلومیّت خودتان را اینجا و آنجا میبرید. خشونت را آن کسى میکند که جان صدها و هزارها انسان انقلابى از هر کشورى -از جمله از کشور ما و ملّت ما- برایش هیچ ارزشى ندارد؛ نه ما که نسبت به روش خشونت و وحشیگرى دشمنان و اینجور قدرتها فریاد میکشیم؛ نه آن بیچارههایى که در لبنان و امثال لبنان، زیر فشار نیروهاى آمریکایى و مزدوران سیاسى و نظامى آمریکایى به یک عمل انتحارى دست میزنند تا وجود خودشان و حضور خودشان و بغض خودشان را نشان بدهند. چه خشونتى؟ بله، تبلیغات جهانى این را بهعنوان خشونت و ماجراجویى و از آدابْ دور بودن و از این چیزها وانمود میکند، [ولى] رفتار خودشان را نه. ما باید توجّه داشته باشیم.
یک جمله [هم] به شما دانشجویان و دانشآموزان عرض بکنم؛ شما جوانها پایههاى اصلى انقلاب براى نسل آینده و دورهی بعد هستید. امروز هم شما در انقلاب تأثیر زیادى دارید، چون جوانید. امروز هم شما در جبههی سیاسى، در جبههی نظامى، در جبههی سازندگى و هر جا بتوانید حضور داشته باشید، عنصر فعّال انقلابید؛ امّا فردا پایههاى انقلاب، شما هستید؛ امروز عناصر مؤثّرید، فردا ستونهاى انقلاب هستید. توجّه کنید انقلاب را با ریشههایش، با مبانى فکرى و منطقیاش، بدرستى بشناسید.نسل جوان ملّت ایران، امروز که ده سال، یازده سال از آن روزهاى خونین میگذرد، حق ندارد آن روزها و روزهاى سیاه قبل از آن را از یاد ببرد. نسل جوان باید در حرکت عظیم ملّت ایران پیشرو باشد؛ بخصوص نسل جوانِ دانشجو. بیتفاوتى و خونسردى براى نسل جوان جایز نیست. آن جوانى که حوادث کشور و سرنوشت کشور و خصومتهایى را که در دنیا نسبت به کشورش سازماندهى میشود، نبیند و نسبت به آنها نجوشد و نخروشد، لایق این نیست که نام جوانِ شهروندِ یک ملّت انقلابى را روى خودش بگذارد. روح جوان، آن روح پُرتپشى است که در سختیها به داد کشورها و ملّتها رسیده و آنها را نجات داده. جوان نسل امروز شانس آورده در دورانى مثل دوران سیاه خفقان و اختناق دوران رضاخانى و محمّدرضاشاهى نبوده. آن جوانهایى که آن روزها بودند، آن سختیهایى که آنها تحمّل کردند، باید هیچوقت از یاد جوان امروز نرود. البتّه مخصوص ملّت ما هم نبود؛ جوانها و نوجوانهاى ملّتهاى دیگر هم -در دوران اشغال کشورها، در دوران اختناق حاکم بر ملّتها- فداکاریها کردند.
امروز شما وظیفه دارید انقلاب را با همهی وجودتان تا اعماق جانتان نفوذ بدهید و رسوخ بدهید و مفهوم انقلاب را و مبانى فکرى آن را از بُن دندان درک کنید، آن را براى هنگامى که این ملّت به آن احتیاج دارد در خود ذخیره کنید؛ و آن در دو صحنه است: یک صحنه، صحنهاى است که انقلاب تهدید بشود -چه از لحاظ اقتصادى، چه از لحاظ نظامى، چه از لحاظ سیاسى- که باید آن ذخیره را به کار بندید براى دفاع از انقلاب و کشورتان، هرجورى که زمان و موقعیّت اقتضا کند؛ و صحنهی دوّم، صحنهی سازندگى است. بهترین سازندگان، سازندگان انقلابیاند. بهترین پدیدآورندگانِ دنیاى آبادِ باب انقلاب، آن کسانى هستند که از انقلاب جوشیدهاند و انقلاب در جان آنها رسوخ کرده. شما -جوان- براى این دو صحنه، خودتان را هر لحظه باید آماده داشته باشید.
من بهعنوان آدمى که جریانها را -جریانهاى جهانى را، جریانهاى پشت پرده را، توطئههاى دشمن را- میشناسد و از اوّل انقلاب با آنها سروکار داشته، به شما عرض میکنم جوانان عزیز! دشمن روى شما سرمایهگذاریهاى زیادى میکند؛ حواستان جمع باشد: عدّهاى را به بیتفاوتى کشاندن؛ عدّهاى را دلسرد و مأیوس کردن -که یأس، بزرگترین آفت جوان است؛ جوانها باید بدانند، متأسّفانه یأس به روح جوان زودتر راه پیدا میکند، همچنان که امید؛ خودتان را مصونیّت بدهید در مقابل یأسى که دشمن میخواهد تلقین کند و تزریق کند به جوانها- بعضى را با گرایش دادن به انواع فسادها، جوانى که مظهر طهارت و صفا و پاکى است را بکشانند به فساد و بیصفائى و ناپاکى، هرجورش [باشد] فرقى نمیکند؛ عدّهاى را با تزریق تأمّلات و تفکّرات غلط سیاسى. اوایل انقلاب یک عدّه جوان در این کشور پیدا شدند که اسلحه دست گرفتند و با دولتى انقلابى که شرق و غرب با آن دولت مبارزه میکرد، جنگیدند! یک فکر غلط سیاسى به مغز این بیچارهها و طفلکها تزریق کرده بودند؛ در همین دانشگاه تهران در سال ۵۸ و ۵۹، دانشجو اسلحه دستش گرفت سنگرسازى کرد و به سمت دولت و ملّت انقلابى تیراندازى کرد! (۱۲) این اصلاً با کدام مقیاس، قابل فهم و قابل باور است؟ دانشجویى که باید سینه سپر کند در مقابل دشمنان انقلاب و بشود سپر بلاى این انقلاب، خودش بلائى شد به جان این انقلاب! این اصلاً قابل باور نیست، امّا اتّفاق افتاد. البتّه انقلاب موج خروشانى است که در مقابل خودش، چیزى را که با او مقابله کند تحمّل نمیکند؛ آنها و بزرگتر از آنها را انقلاب با خودش برد. بعضى توانستند با جریان انقلاب همسو بشوند و بالاخره خودشان را یک جورى با انقلاب همراه کنند، نجات پیدا کردند؛ یک عدّهاى هم غرق شدند، نابود شدند، نابودى جسمى یا نابودى معنوى که آن خطرناکتر است. پس تزریق تفکّرات سیاسى غلط در ذهن جوانها هم یکى از کارهایى است که دشمن میکند. بدانید: امروز هر اندیشهاى که جوان را دچار این احساس بکند که از مسئولان انقلاب و پیشروان انقلاب و مدیران کشور جدا است، این اندیشه و تفکّر، از نوع همان تفکّرات سیاسىِ تزریق شده است؛ توجّه داشته باشید. امروز ملّت و دولت، پشت به پشت، دست به دست، در کنار یکدیگر، با تمام توان، باید تلاش کنند تا همهی طلسمهاى استکبار و سلطه را بشکنند و از بین ببرند. این صحنهی بسیار مهم و حسّاسى است و تفکّرى که شما را هدایت خواهد کرد و باید بکند، تفکّر اسلامى است. در دانشگاهها به تفکّرات اسلامى و کار اسلامى خیلى باید اهمّیّت بدهید.امیدوارم خداوند متعال به شماها توفیق بدهد و شما را تأیید کند. از همهی شما برادران و خواهران تشکّر میکنم؛ مخصوصاً خانوادههاى شهداى عزیزى که نام برده شدند، (۱۳) و جوانان دانشجویان مسلمان پیروِ خطّ امام که بعضى از آنها به شهادت رسیدند و یقیناً این پاداش مجاهدتهایى است که انجام شده بود و پاداش صدق و صفاى آنها است. (۱۴) خداوند به همهی شما توفیق بدهد و همهی ما را در راه تحکیم نظام اسلامى و گسترش تفکّر اسلامى در سراسر دنیا کمک کند.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) در این دیدار جمعى از نمایندگان ولىّفقیه در دانشگاهها، وزیر و معاونین وزارت فرهنگ و آموزش عالى، وزیر و معاونین وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکى، وزیر و معاونین وزارت آموزشوپرورش، خانوادههاى شهداى دانشجویان مسلمان پیروِ خطّ امام و دفتر تحکیم وحدت، مسئولین جهاد دانشگاهى سراسر کشور، اعضاى دفتر همکارى حوزه و دانشگاه و گروههاى مختلف دانشآموزى و دانشجویى حضور داشتند. در ابتداى این دیدار، آیتالله محمّد محمّدىگیلانى (عضو شوراى مرکزى نمایندگان ولىّفقیه در دانشگاهها) و حجّتالاسلام والمسلمین سیّدمحمّد موسوىخوئینىها (سرپرست دانشجویان مسلمان پیروِ خطّ امام) مطالبى بیان کردند.
۲) پس از تصویب اوّلیّهى لایحهى مستشاران و تبعهى آمریکا در ایران در ۱۳۴۲/۷/۱۳ و تصویب مجدّد آن در ۱۳۴۳/۷/۲۱ از سوى نمایندگانِ دو مجلس سنا و شوراى ملّى، در چهارم آبان ۱۳۴۳ امام خمینى با انتشار اعلامیّه و با ایراد سخنرانىِ مهیّج و کوبندهاى، تصریح کردند که کاپیتولاسیون اقرار به مستعمره بودن ایران است و رأى مجلس سنا و شوراى ملّى خلاف اسلام و قرآن و از اعتبار قانونى ساقط است. در واکنش به این اظهارات، رژیم سرسپردهى پهلوى در سیزدهم آبان ۱۳۴۳ امام خمینى را به ترکیه تبعید کرد.
۳) در سیزدهم آبان ماه ۱۳۵۷، دانشآموزان تهرانى با تعطیلى مدارس، علیه رژیم پهلوى تظاهرات کردند و با حرکت به سمت دانشگاه تهران به همراه دانشجویان و گروههاى دیگرى از مردم در زمین چمن دانشگاه اجتماع نمودند؛ با حملهى مأموران رژیم پهلوى به تظاهرکنندگان، ۵۶ تن شهید و صدها نفر مجروح شدند.
۴) سفارت آمریکا در تهران از زمستان ۱۳۵۷ تا پاییز ۱۳۵۸ به مرکز فرماندهى عملیّات جاسوسى و خرابکارى علیه نظام نوپاى جمهورى اسلامى تبدیل شده بود. تماس با سرکردگان گروههاى ضدّانقلاب، حمایت از شبکههاى برانداز داخلى، از اقدامات مأموران این سفارت بود. دانشجویان با هدف قطع این عملیّات و نیز وادار کردن آمریکا به استرداد محمّدرضا پهلوى و اموال ملّت ایران، تصمیم به تسخیر سفارت آمریکا گرفتند و در سیزدهم آبان ماه ۱۳۵۸، دانشجویان چندین دانشگاه تهران ضمن راهپیمایى بزرگى «لانهى جاسوسى» را تسخیر نمودند.
۵) سورهى بقره، بخشى از آیهی ۳۴؛ «... سر باز زد و کبر ورزید ...»
۶) سورهى اعراف، بخشى از آیهی ۸۸؛ «سران قومش که تکبّر مىورزیدند، گفتند: اى شعیب! تو را بیرون خواهیم کرد ...»
۷) در جنگ جهانى دوّم، شهر هیروشیما بهعنوان نخستین هدف بمباران اتمى آمریکا در ششم اوت ۱۹۴۵ انتخاب شد. در این فاجعه، بیش از ۷۸ هزار تن کشته شدند؛ دوسوّم شهر ویران شد و بسیارى از مردم به عوارض درازمدّت ناشى از تابش تشعشعات اتمى دچار شدند. پس از این اقدام جنایتبار، هنرى ترومن (رئیسجمهور آمریکا) گفت که این، بزرگترین رویداد تاریخ بود!
۸) ر.ک: بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم (۱۳۶۸/۴/۱۱)، پىنوشت شمارهی ۵
۹) مسئلهى مخالفت با حضور دانشآموزان محجّبه، از یکى از مدارس فرانسه واقع در حومهى پاریس آغاز شد و بتدریج به برخى از مدارس شهرهاى دیگر این کشور نیز سرایت کرد. بهطور کلّى جلوگیرى از ادامهى تحصیل دختران دانشآموز مسلمان -که جرم آنان حفظ حجاب اسلامى بود- نقطهى آغاز مخالفت فرانسوىها با پوشش اسلامى را رقم زد و سپس مخالفت دو وزیر فرانسوى با حجاب اسلامى، نشان داد که این موضعگیرى در دولت فرانسه ریشه دارد.
۱۰) سورهى اعراف، بخشى از آیهی ۸۸
۱۱) ر.ک: بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم (۱۳۶۸/۶/۱)، پىنوشت شمارهی ۱۲
۱۲) اشاره به درگیرىها میان مردم و دانشجویان مسلمان پیروِ خطّ امام با گروهکهاى تروریستى نظیر سازمان فدائیان خلق ایران و سازمان منافقین. این درگیرىها از بهمن ماه ۱۳۵۸ آغاز شد و در فروردین و اردیبهشت ماه ۱۳۵۹ به اوج رسید و طىّ آن چندین نفر از دانشجویان انقلابى به شهادت رسیدند؛ این وقایع نهایتاً منجر به خروج نیروهاى ضدّانقلاب از دانشگاهها، اجراى انقلاب فرهنگى و تعطیلى سهسالهى دانشگاههاى کشور شد.
۱۳) سرپرست دانشجویان مسلمان پیروِ خطّ امام، در گزارش خود به شهداى ۱۳۵۷/۸/۱۳ اشاره کرده بود.
۱۴) از جمله شهادت برخى از دانشجویان مسلمان پیروِ خطّ امام در جنگ هشتسالهى عراق علیه ایران؛ از جمله: سیّدحسین علمالهدىٰ (فرمانده سپاه هویزه)، غلامحسین بسطامى (فرمانده سپاه سوسنگرد)، عبّاس ورامینى (قائممقام فرمانده لشکر ۲۷ محمّد رسولالله صلّى الله علیه و آله) و محسن وزوایى (فرمانده لشکر ۱٠ سیّدالشّهدا علیه السّلام)