1368/06/08
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم
بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱)
اوّلاً از همهی برادران و خواهران که از نقاط مختلف کشور و از راههاى دور تشریف آوردهاید -چه از استان عشایرىِ سلحشور و فداکار چهارمحالوبختیارى و چه از شهرهاى اصفهان و یزد و فومن- همچنین از برادران جوان و پُرشور پاکستانى صمیمانه تشکّر میکنم. خداوند انشاءالله خیر و رحمت و فضل خود را بر همهی شما نازل کند و همهی ما را مشمول هدایت و رحمت خود قرار بدهد.پ
این روزها بهمناسبت شهادت دو نفر (۲) از چهرههاى برجستهی نظام جمهورى اسلامى در هشت سال قبل، روزهاى خاطرهانگیزى است. یک مسئله، خودِ مسئلهی مصیبت و حادثهی تلخ و تحلیل آن است که چه شد در هشتم شهریور سال ۶٠ این مصیبت بزرگ اتّفاق افتاد و چه کسانى بودند و چه دشمنیاى با این دو چهرهی مؤمن و فداکار داشتند؛ یک بحث اینها است. البتّه در این زمینهها صحبت زیادى شده در این هشت سال، همه دراینباره حرف زدهاند؛ خود شما مردم، آن دستهاى جنایتکار و آن چهرههاى سیاه و زشت را که این جنایات را انجام دادند خیلى خوب میشناسید؛ و لعنت مردم شامل حال آنها شد. لعنت یعنى طرد، یعنى محروم کردن از محبّت و عاطفه. وقتى میگوییم لعنت خدا و لعنت ملائکه و لعنت مردم بر فلان کافر یا منافق، معنایش این است که آن کافر یا آن منافق مطرود میشود از درگاه خدا، از رحمت خدا و از حمایت و دعاى فرشتگان و از محبّت مردم. مردم چهرههاى پلید و زشت را طرد میکنند؛ و لذا دیدید منافقین بعد از حادثهی هفتم تیر ماه سال ۶٠ و بعد از حادثهی هشتم شهریور همان سال، طرد شدند، مطرود شدند، ملعون شدند. یکایک بندگان خدا در این سرزمین -بندگان صالح و مؤمن خدا- و در نقاط دیگر دنیا که از این قضایا بدرستى مطّلع شدند، آنها را نفرین کردند، به آنها لعنت فرستادند، آنها را بکلّى از حوزهی محبّت و احساسات خودشان راندند. خب، اینکه تمام شد.
البتّه این نکته را فقط اینجا عرض کنم که کینهی شیطانها و شیطانصفتها را مردم باید از دل خودشان هیچوقت بیرون نکنند. نگویید «گذشت، تمام شد، دیگر چه لزومى دارد به یادمان بیاوریم»؛ نه، دین ما این است: هَلِ الدّینُ اِلَّا الحُبُّ وَ البُغض؟ (۳) دین عبارت است از محبّت و کینه؛ محبّت به خوبان، محبّت به خوبیها، محبّت به مظلومان، محبّت به انسانهایى که مورد جفاى شیطانها قرار گرفتهاند، این یک طرف؛ یک طرف [هم] بغض و کینهی نسبت به شیطانها، نسبت به موجودات پلید، نسبت به پلیدیها، نسبت به کسانى که انسان و انسانیّت و خدا برایشان حرف مفت است؛ کینه و بغض هم جزو دین است. تولّىٰ و تبرّىٰ جزو فروع دین -و به قول بعضى از علما جزو اصول دین- (۴) است. فراموش نکنید زشتصورتىِ دشمنهاى خدا و خلق را. اگر فراموش کردید، همان دشمن، چهرهی خودش را عوض خواهد کرد، نزدیک میشود؛ و دشمن که نزدیک شد، براى ضربهزدن نزدیک میشود؛ دشمن که براى نوازش نزدیک نمیشود. اینکه شما میبینید دشمنان ما -چه دشمنان شناختهشده مثل مستکبرین عالم و قلدرهاى روزگار که اینها با اسلام و مسلمین دشمنند امّا شناختهشدهاند، و چه دشمنهاى شناختهنشده که خطرشان بیشتر است- گاهى اوقات چهرهی خوب نشان میدهند، با صورت فریبنده مثل مار خوشخطوخال بهطرف انسان میآیند، نزدیک میآیند، اظهار محبّت میکنند، دست دراز میکنند که بیایید با هم دست بدهیم، بدانید این یک حمله و تهاجم خصمانه است؛ حواستان جمع باشد.کینهی دشمن -نه دشمنِ براى یک شاهى صنّارِ دنیا، که اینها دشمنى نیست؛ نه دشمن براى اختلاف سلیقه و اختلاف نظر، که اینها خیالات است؛ نه دشمن براى امور دنیوى و مادّى، که ممنوع و مطرود است؛ دشمن یعنى آن شیطان و شیطانصفتى که با خوبیها، با فضیلتها، با بندگان صالح، با صلاح و با خداى صلاحآفرین مخالف است و دشمن است؛ این آن دشمن اصلى است؛ دشمن یعنى این- از دلتان نباید خارج بشود. اگر احساس کردید که نسبت به این دشمن، در دلتان بغض و کینه کم شد، این یک علامت خطرِ شخصى است براى شما؛ باید احساس کنید که درجهی ایمان مثل اینکه دارد تنزّل میکند، عیناً [مثل] محبّت بندگان خدا که باید روزبهروز در دل قویتر و ریشهدارتر بشود. اگر به شیطان کینه نورزید و دشمنى نورزید، او میآید راه شما را به طرف خدا سد خواهد کرد؛ این چیزى است که دیگر قابل جبران نیست. خب، بنابراین نسبت به تحلیل حادثه و اصل حادثه و آن سیهرویهایى که این حادثه را راه انداختند و بغضى که آحاد مردم از کوچک و بزرگ باید نسبت به آنها داشته باشند و این بغض را نسبت به دشمنان خدا به یکدیگر توصیه کنند، این یک مسئله است که دربارهی آن صحبت هم زیاد شده.
آنچه بنده میخواهم عرض بکنم -البتّه در یک جمله- این است که این حادثه، یک روى دیگر هم داشت، آن روى دیگر عبارت بود از قوّت و قدرت ایمان ملّت ما؛ این بسیار چیز با اهمّیّتى بود. و امام بزرگوار ما (قدّس الله نفسه و رضوان الله تعالى علیه) -آن مردى که با زبان پیغمبران حرف میزد و از قلب پیغمبران الهام میگرفت و با چشم پیغمبران حقایق را میدید- بر روى این نکته تکیه کرد. عظمت حادثه تحتالشّعاع قوّت مردم قرار گرفت. [اگر] یک کشورى، رئیسجمهورش یا نخستوزیرش یا یک وزیرش یا یک رئیسش مورد تهاجم موفّق دشمن قرار بگیرد، این یک ضربه است براى این کشور؛ یک تکانى میدهد، یک مقدار تزلزل ایجاد میکند. در کشور ما این حادثه -که در آن رئیسجمهور و نخستوزیر با هم در آتش بغض و کینهی پلید دشمنان سیاهروى سوختند- نهفقط در مردم ضعف ایجاد نکرد، بلکه آنها را قویتر کرد، آنها را مصمّمتر کرد. این، آن نقطهی اصلى است: چون ایمان مردم قوى بود، تکان نخوردند؛ چون تکان نخوردند و ضعیف نشدند، توانستند راه را ادامه بدهند، متوقّف نشدند؛ چون راه را ادامه دادند و متوقّف نشدند، دشمن پشت در ماند و پشت دروازه باقى ماند. او منتظر بود که مردم دچار یک ضعفى و فتورى (۵) بشوند؛ وارد بشود. وقتى دید مردم با قوّت دارند مبارزه را و حرکت را -و آن روز، جنگ را و کارهاى سازندگى را- ادامه میدهند، دشمن متحیّر ماند، احساس شکست کرد.
برادران و خواهران عزیز، جوانان غیور و سلحشور، خانوادههاى شهدا و جانبازان و اسرا و مفقودین، روحانیّون محترم و صاحبان فکر و اندیشه و مسئولیّت، قشرهاى مختلف! من عرض میکنم تا آن لحظهاى که این ملّت آن احساس قدرت را داشته باشد، بر همهی موانع و مشکلات فائق خواهد آمد و پیروز خواهد شد. و بدانید که شما قوى هستید. دشمن با وسوسههاى خود نتواند دلهاى افراد متوسّط و ضعیف را بلرزانَد؛ دشمن ضعیف است، نه ما. دلیل هم همین چیزى است که مشاهده میکنید، اگر شما ملّتْ قوى نبودید، بعد از رحلت جانگداز و مصیبتبار امام -که خیلى حادثهی عظیمى بود- زانوان شما میلرزید و از ادامهی راه بازمیماندید؛ دیدید که زانوان شما نلرزید. این نشانهی زنده بودن ملّت ما است که از حادثهی رحلت امام -که همهی دنیا تصوّر میکردند مردم را ضعیف خواهد کرد- استفاده کرد براى قویتر شدن. این حیات یک ملّت را نشان میدهد؛ یک ملّت زنده یعنى همین: چیزى را که همهی دنیا خیال میکنند وسیلهی ضعف او است، همان چیز را وسیلهی قوّت خود میسازد.
بعد از رحلت امام، قضاوت دنیا در مورد شما مردم، ستایشآمیزتر شد. فهمیدند که نه، این ملّت ملّت قویاى است. قوّت شما بهخاطر چیست؟ بهخاطر ایمان و اتّحادتان؛ چون مؤمنید به خدا و چون اتّحاد کلمه دارید. این اتّحاد کلمه را حفظ کنید؛ این ایمان را روزبهروز در خودتان قوى کنید؛ این رازِ حلّ تمام مشکلات است. این ایمان در قلب شما اگر روزبهروز قویتر شد، ایمان به خدا، ایمان به خودتان، ایمان به مسئولین، ایمان به موفّقیّت، ایمان به هدف -اینها همهاش ایمان است- این ایمانها را اگر در خودتان روزبهروز تقویت بکنید، و این وحدت کلمهاى را هم که بحمدالله دارید حفظ کنید و نگذارید دشمن این را به هم بزند، تمام مشکلات -چه مشکلاتى که امروز مردم ما به آنها توجّه دارند و چه مشکلاتى که به آنها توجّه هم ندارند؛ بعضى از مشکلات مثل کمبود یا گرانى یا نبودن فلان جنس را همهی مردم میفهمند، بعضى از مشکلات هم هست که مردم توجّه ندارند یا همه توجّه ندارند که این مشکل وجود دارد، بعضى توجّه دارند بعضى ندارند: مثل مشکلات اخلاقى، مثل مشکلات فرهنگى، مثل مشکل بیسوادى، مثل خیلى از مشکلات دیگر- به برکت این دو عامل ایمان و وحدت برطرف خواهد شد.ملاحظه کردید که بحمدالله با ارادهی شما، دولت قوىّ بانشاطِ کارآمدى تشکیل شد. اینجا هم البتّه رادیوهاى بیگانه و دستهاى دشمن خیلى شیطنت کردند که شاید بتوانند مانع از تشکیل این دولت بشوند؛ شاید بتوانند با تبلیغات خودشان، با شیطنتهاى خودشان کارى کنند که بعضى از اعضاى این دولت از مجلس رأى نیاورند و دولت، ناقص بیاید بیرون. دشمن در تبلیغات خود شیوهها و شگردهاى عجیبى دارد. خیلى باید هوشیار بود تا فریب این تبلیغات را کسى نخورد؛ و خوشبختانه نمایندگان شما در مجلس شوراى اسلامى این هوشیارى را بهخرج دادند؛ با رشد و با هوشیارى، این دولت را بهصورت کامل -بدون اینکه بگذارند حتّى یک وزارتخانه یک روز بدون وزیر بماند- رأى اعتماد دادند و فرستادند دنبال مأموریّتهایشان. [الان] یک دولت قوىّ خوب، آن هم زیر ریاست یک شخصیّت محبوبِ شناختهشدهی مورد اعتماد امام و مورد اتّکاء امام و مورد قبول مردم [تشکیل شده] که بحمدالله انقلاب ما و ملّت ما سالهاى متمادى است ایشان را میشناسند و به او اعتماد دارند و این اعتماد را نشان هم دادند.
اگر شما ایمانتان را به همان چند چیزى که گفتم -ایمان به خدا، ایمان به خودتان، ایمان به مسئولین، ایمان به موفّقیّت در این راه، ایمان به اهداف که برگشت همهاش به یک «ایمان» است- حفظ کنید، که البتّه حفظ میکنید و اتّحاد کلمه را حفظ کنید که البتّه حفظ میکنید و پشتیبانى از این مسئولین دلسوز و کارآمد را انشاءالله ادامه بدهید، آینده براى بنده بسیار روشن و امیدبخش است؛ و بدانید دشمن -آمریکا، بقیّهی استکبارگران و قلدران- در مقابل یک چنین ملّتى و یک چنین مسئولینى هیچ غلطى نمیتوانند بکنند.
خداوند انشاءالله به همهی شما برادران و خواهران توفیق بدهد؛ شما را مشمول فضل و رحمت خود قرار بدهد و من خواهش میکنم انشاءالله وقتى بسلامتى برگشتید، سلام من را به همشهریهایتان -برادران و خواهران مسلمان خوبمان در آن مناطقى که شما هستید- برسانید. امیدوارم که خداوند تأیید خود را نسبت به شما ملّت عزیز و قهرمان، همواره رو به ازدیاد قرار بدهد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
اوّلاً از همهی برادران و خواهران که از نقاط مختلف کشور و از راههاى دور تشریف آوردهاید -چه از استان عشایرىِ سلحشور و فداکار چهارمحالوبختیارى و چه از شهرهاى اصفهان و یزد و فومن- همچنین از برادران جوان و پُرشور پاکستانى صمیمانه تشکّر میکنم. خداوند انشاءالله خیر و رحمت و فضل خود را بر همهی شما نازل کند و همهی ما را مشمول هدایت و رحمت خود قرار بدهد.پ
این روزها بهمناسبت شهادت دو نفر (۲) از چهرههاى برجستهی نظام جمهورى اسلامى در هشت سال قبل، روزهاى خاطرهانگیزى است. یک مسئله، خودِ مسئلهی مصیبت و حادثهی تلخ و تحلیل آن است که چه شد در هشتم شهریور سال ۶٠ این مصیبت بزرگ اتّفاق افتاد و چه کسانى بودند و چه دشمنیاى با این دو چهرهی مؤمن و فداکار داشتند؛ یک بحث اینها است. البتّه در این زمینهها صحبت زیادى شده در این هشت سال، همه دراینباره حرف زدهاند؛ خود شما مردم، آن دستهاى جنایتکار و آن چهرههاى سیاه و زشت را که این جنایات را انجام دادند خیلى خوب میشناسید؛ و لعنت مردم شامل حال آنها شد. لعنت یعنى طرد، یعنى محروم کردن از محبّت و عاطفه. وقتى میگوییم لعنت خدا و لعنت ملائکه و لعنت مردم بر فلان کافر یا منافق، معنایش این است که آن کافر یا آن منافق مطرود میشود از درگاه خدا، از رحمت خدا و از حمایت و دعاى فرشتگان و از محبّت مردم. مردم چهرههاى پلید و زشت را طرد میکنند؛ و لذا دیدید منافقین بعد از حادثهی هفتم تیر ماه سال ۶٠ و بعد از حادثهی هشتم شهریور همان سال، طرد شدند، مطرود شدند، ملعون شدند. یکایک بندگان خدا در این سرزمین -بندگان صالح و مؤمن خدا- و در نقاط دیگر دنیا که از این قضایا بدرستى مطّلع شدند، آنها را نفرین کردند، به آنها لعنت فرستادند، آنها را بکلّى از حوزهی محبّت و احساسات خودشان راندند. خب، اینکه تمام شد.
البتّه این نکته را فقط اینجا عرض کنم که کینهی شیطانها و شیطانصفتها را مردم باید از دل خودشان هیچوقت بیرون نکنند. نگویید «گذشت، تمام شد، دیگر چه لزومى دارد به یادمان بیاوریم»؛ نه، دین ما این است: هَلِ الدّینُ اِلَّا الحُبُّ وَ البُغض؟ (۳) دین عبارت است از محبّت و کینه؛ محبّت به خوبان، محبّت به خوبیها، محبّت به مظلومان، محبّت به انسانهایى که مورد جفاى شیطانها قرار گرفتهاند، این یک طرف؛ یک طرف [هم] بغض و کینهی نسبت به شیطانها، نسبت به موجودات پلید، نسبت به پلیدیها، نسبت به کسانى که انسان و انسانیّت و خدا برایشان حرف مفت است؛ کینه و بغض هم جزو دین است. تولّىٰ و تبرّىٰ جزو فروع دین -و به قول بعضى از علما جزو اصول دین- (۴) است. فراموش نکنید زشتصورتىِ دشمنهاى خدا و خلق را. اگر فراموش کردید، همان دشمن، چهرهی خودش را عوض خواهد کرد، نزدیک میشود؛ و دشمن که نزدیک شد، براى ضربهزدن نزدیک میشود؛ دشمن که براى نوازش نزدیک نمیشود. اینکه شما میبینید دشمنان ما -چه دشمنان شناختهشده مثل مستکبرین عالم و قلدرهاى روزگار که اینها با اسلام و مسلمین دشمنند امّا شناختهشدهاند، و چه دشمنهاى شناختهنشده که خطرشان بیشتر است- گاهى اوقات چهرهی خوب نشان میدهند، با صورت فریبنده مثل مار خوشخطوخال بهطرف انسان میآیند، نزدیک میآیند، اظهار محبّت میکنند، دست دراز میکنند که بیایید با هم دست بدهیم، بدانید این یک حمله و تهاجم خصمانه است؛ حواستان جمع باشد.کینهی دشمن -نه دشمنِ براى یک شاهى صنّارِ دنیا، که اینها دشمنى نیست؛ نه دشمن براى اختلاف سلیقه و اختلاف نظر، که اینها خیالات است؛ نه دشمن براى امور دنیوى و مادّى، که ممنوع و مطرود است؛ دشمن یعنى آن شیطان و شیطانصفتى که با خوبیها، با فضیلتها، با بندگان صالح، با صلاح و با خداى صلاحآفرین مخالف است و دشمن است؛ این آن دشمن اصلى است؛ دشمن یعنى این- از دلتان نباید خارج بشود. اگر احساس کردید که نسبت به این دشمن، در دلتان بغض و کینه کم شد، این یک علامت خطرِ شخصى است براى شما؛ باید احساس کنید که درجهی ایمان مثل اینکه دارد تنزّل میکند، عیناً [مثل] محبّت بندگان خدا که باید روزبهروز در دل قویتر و ریشهدارتر بشود. اگر به شیطان کینه نورزید و دشمنى نورزید، او میآید راه شما را به طرف خدا سد خواهد کرد؛ این چیزى است که دیگر قابل جبران نیست. خب، بنابراین نسبت به تحلیل حادثه و اصل حادثه و آن سیهرویهایى که این حادثه را راه انداختند و بغضى که آحاد مردم از کوچک و بزرگ باید نسبت به آنها داشته باشند و این بغض را نسبت به دشمنان خدا به یکدیگر توصیه کنند، این یک مسئله است که دربارهی آن صحبت هم زیاد شده.
آنچه بنده میخواهم عرض بکنم -البتّه در یک جمله- این است که این حادثه، یک روى دیگر هم داشت، آن روى دیگر عبارت بود از قوّت و قدرت ایمان ملّت ما؛ این بسیار چیز با اهمّیّتى بود. و امام بزرگوار ما (قدّس الله نفسه و رضوان الله تعالى علیه) -آن مردى که با زبان پیغمبران حرف میزد و از قلب پیغمبران الهام میگرفت و با چشم پیغمبران حقایق را میدید- بر روى این نکته تکیه کرد. عظمت حادثه تحتالشّعاع قوّت مردم قرار گرفت. [اگر] یک کشورى، رئیسجمهورش یا نخستوزیرش یا یک وزیرش یا یک رئیسش مورد تهاجم موفّق دشمن قرار بگیرد، این یک ضربه است براى این کشور؛ یک تکانى میدهد، یک مقدار تزلزل ایجاد میکند. در کشور ما این حادثه -که در آن رئیسجمهور و نخستوزیر با هم در آتش بغض و کینهی پلید دشمنان سیاهروى سوختند- نهفقط در مردم ضعف ایجاد نکرد، بلکه آنها را قویتر کرد، آنها را مصمّمتر کرد. این، آن نقطهی اصلى است: چون ایمان مردم قوى بود، تکان نخوردند؛ چون تکان نخوردند و ضعیف نشدند، توانستند راه را ادامه بدهند، متوقّف نشدند؛ چون راه را ادامه دادند و متوقّف نشدند، دشمن پشت در ماند و پشت دروازه باقى ماند. او منتظر بود که مردم دچار یک ضعفى و فتورى (۵) بشوند؛ وارد بشود. وقتى دید مردم با قوّت دارند مبارزه را و حرکت را -و آن روز، جنگ را و کارهاى سازندگى را- ادامه میدهند، دشمن متحیّر ماند، احساس شکست کرد.
برادران و خواهران عزیز، جوانان غیور و سلحشور، خانوادههاى شهدا و جانبازان و اسرا و مفقودین، روحانیّون محترم و صاحبان فکر و اندیشه و مسئولیّت، قشرهاى مختلف! من عرض میکنم تا آن لحظهاى که این ملّت آن احساس قدرت را داشته باشد، بر همهی موانع و مشکلات فائق خواهد آمد و پیروز خواهد شد. و بدانید که شما قوى هستید. دشمن با وسوسههاى خود نتواند دلهاى افراد متوسّط و ضعیف را بلرزانَد؛ دشمن ضعیف است، نه ما. دلیل هم همین چیزى است که مشاهده میکنید، اگر شما ملّتْ قوى نبودید، بعد از رحلت جانگداز و مصیبتبار امام -که خیلى حادثهی عظیمى بود- زانوان شما میلرزید و از ادامهی راه بازمیماندید؛ دیدید که زانوان شما نلرزید. این نشانهی زنده بودن ملّت ما است که از حادثهی رحلت امام -که همهی دنیا تصوّر میکردند مردم را ضعیف خواهد کرد- استفاده کرد براى قویتر شدن. این حیات یک ملّت را نشان میدهد؛ یک ملّت زنده یعنى همین: چیزى را که همهی دنیا خیال میکنند وسیلهی ضعف او است، همان چیز را وسیلهی قوّت خود میسازد.
بعد از رحلت امام، قضاوت دنیا در مورد شما مردم، ستایشآمیزتر شد. فهمیدند که نه، این ملّت ملّت قویاى است. قوّت شما بهخاطر چیست؟ بهخاطر ایمان و اتّحادتان؛ چون مؤمنید به خدا و چون اتّحاد کلمه دارید. این اتّحاد کلمه را حفظ کنید؛ این ایمان را روزبهروز در خودتان قوى کنید؛ این رازِ حلّ تمام مشکلات است. این ایمان در قلب شما اگر روزبهروز قویتر شد، ایمان به خدا، ایمان به خودتان، ایمان به مسئولین، ایمان به موفّقیّت، ایمان به هدف -اینها همهاش ایمان است- این ایمانها را اگر در خودتان روزبهروز تقویت بکنید، و این وحدت کلمهاى را هم که بحمدالله دارید حفظ کنید و نگذارید دشمن این را به هم بزند، تمام مشکلات -چه مشکلاتى که امروز مردم ما به آنها توجّه دارند و چه مشکلاتى که به آنها توجّه هم ندارند؛ بعضى از مشکلات مثل کمبود یا گرانى یا نبودن فلان جنس را همهی مردم میفهمند، بعضى از مشکلات هم هست که مردم توجّه ندارند یا همه توجّه ندارند که این مشکل وجود دارد، بعضى توجّه دارند بعضى ندارند: مثل مشکلات اخلاقى، مثل مشکلات فرهنگى، مثل مشکل بیسوادى، مثل خیلى از مشکلات دیگر- به برکت این دو عامل ایمان و وحدت برطرف خواهد شد.ملاحظه کردید که بحمدالله با ارادهی شما، دولت قوىّ بانشاطِ کارآمدى تشکیل شد. اینجا هم البتّه رادیوهاى بیگانه و دستهاى دشمن خیلى شیطنت کردند که شاید بتوانند مانع از تشکیل این دولت بشوند؛ شاید بتوانند با تبلیغات خودشان، با شیطنتهاى خودشان کارى کنند که بعضى از اعضاى این دولت از مجلس رأى نیاورند و دولت، ناقص بیاید بیرون. دشمن در تبلیغات خود شیوهها و شگردهاى عجیبى دارد. خیلى باید هوشیار بود تا فریب این تبلیغات را کسى نخورد؛ و خوشبختانه نمایندگان شما در مجلس شوراى اسلامى این هوشیارى را بهخرج دادند؛ با رشد و با هوشیارى، این دولت را بهصورت کامل -بدون اینکه بگذارند حتّى یک وزارتخانه یک روز بدون وزیر بماند- رأى اعتماد دادند و فرستادند دنبال مأموریّتهایشان. [الان] یک دولت قوىّ خوب، آن هم زیر ریاست یک شخصیّت محبوبِ شناختهشدهی مورد اعتماد امام و مورد اتّکاء امام و مورد قبول مردم [تشکیل شده] که بحمدالله انقلاب ما و ملّت ما سالهاى متمادى است ایشان را میشناسند و به او اعتماد دارند و این اعتماد را نشان هم دادند.
اگر شما ایمانتان را به همان چند چیزى که گفتم -ایمان به خدا، ایمان به خودتان، ایمان به مسئولین، ایمان به موفّقیّت در این راه، ایمان به اهداف که برگشت همهاش به یک «ایمان» است- حفظ کنید، که البتّه حفظ میکنید و اتّحاد کلمه را حفظ کنید که البتّه حفظ میکنید و پشتیبانى از این مسئولین دلسوز و کارآمد را انشاءالله ادامه بدهید، آینده براى بنده بسیار روشن و امیدبخش است؛ و بدانید دشمن -آمریکا، بقیّهی استکبارگران و قلدران- در مقابل یک چنین ملّتى و یک چنین مسئولینى هیچ غلطى نمیتوانند بکنند.
خداوند انشاءالله به همهی شما برادران و خواهران توفیق بدهد؛ شما را مشمول فضل و رحمت خود قرار بدهد و من خواهش میکنم انشاءالله وقتى بسلامتى برگشتید، سلام من را به همشهریهایتان -برادران و خواهران مسلمان خوبمان در آن مناطقى که شما هستید- برسانید. امیدوارم که خداوند تأیید خود را نسبت به شما ملّت عزیز و قهرمان، همواره رو به ازدیاد قرار بدهد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) روحانیون، نمایندگان مجلس شوراى اسلامى، استاندار و فرمانداران، خانوادههاى شهدا، عشایر، بانوان بسیجى و اقشار مختلف مردم استان چهارمحالوبختیارى، بانوان بسیجى استانهاى اصفهان و یزد، گروهى از مردم و بسیجیان فومن و گروهى از طلّاب پاکستانى در این دیدار حضور داشتند. در ابتداى این دیدار، حجّتالاسلام والمسلمین محمّدرضا ناصرى (نمایندهى ولىّفقیه در استان چهارمحالوبختیارى) مطالبى بیان کرد.
۲) شهید رجائى و شهید باهنر
۳) تفسیر فرات کوفى، ص ۴۳٠؛ «آیا دین چیزى است جز دوست داشتن و کینه ورزیدن؟»
۴) تولّىٰ: محبّت و مودّت اهل بیت (علیهم السّلام) و قبول امامت و ولایت آنان.
تبرّىٰ: بیزارى جستن از دشمنان خدا
تبرّىٰ: بیزارى جستن از دشمنان خدا
۵) ضعف، سستى