1368/05/25
بیانات در دیدار جمعى از دانشآموزان شاهد و مسئولان بنیاد شهید سراسر کشور
بسماللهالرّحمنالرّحیم (۱)
اگرچه در روزها و شبهاى متعلّق به سیّدالشّهدا (علیه السّلام) همهی اجتماعات مردم ما و دیگر شیعیان در سراسر عالم، بوى شهادت و عطر فداکارى در راه خدا را دارند، امّا اجتماعى که متعلّق است به خانوادههاى شهدا و فرزندان شهدا و مسئولان دستگاهى که خادم شهدا است، طبعاً آبورنگ دیگرى و حالوهواى مخصوص به خود را دارد. شما یک انتساب افتخارآمیزى به شهادت دارید. شهادت یکى از آن مفاهیمى است که فقط در ادیان معنا میدهد؛ اگرچه در همهی ملّتها و کشورها اگر کسى در راه هدفهاى ملّى کشته بشود، به او شهید میگویند -همهی کشورهایى که امروز نامى و آوازهاى دارند و تاریخى پشت سر آنها است، کسانى را بهعنوان شهید در میان خودشان میشناسند و به آنها افتخار میکنند و یاد آنها را گرامى میدارند؛ و اینها همان کسانى هستند که در یک برههاى از تاریخ آن کشور و آن ملّت، در راه هدفهاى ملّى یا حفظ استقلال ملّى جنگ کردند و کشته شدند- امّا درحقیقت نام شهید و معناى شهید در آنجایى صادق است که ادیان در آنجا هستند. شهید یعنى آن انسانى که در راه آرمانهاى معنوى کشته میشود و جان خود را -که سرمایهی اصلى هر انسانى است- صرف میکند براى یک هدف و مقصد الهى و خداى متعال هم در پاسخ به این ایثار و این گذشت بزرگ، حضور او را در ملّت او تداوم میبخشد و یاد او، فکر او، آرمان او زنده میماند. این خاصیّت کشته شدن در راه خدا است. آن کسانى که در راه خدا کشته میشوند، زنده هستند. جسم آنها زنده نیست، امّا وجود حقیقى آنها زنده است.
حقیقت هر انسانى خواستهی او است، فکر او است، هدف او و راه او است. آن کسى که براى هدفهاى شخصى و دنیایى کشته میشود، آن هدف هم با او دفن میشود، از بین میرود. هر هدفى که قائم به نفْس انسان و شخص انسان است، متعلّق به او است؛ با رفتن انسان، با مردن انسان، آن هدف هم میمیرد و از بین میرود؛ امّا آن هدفى که الهى است و قائم به غیب است و به خواست خدا قائم است و انسان در راه آن فداکارى میکند، با مردن انسان نمیمیرد. البتّه همین هدفهاى خدایى هم ممکن است از بین بروند؛ امّا از بین رفتن آن هدفها و پامال شدنشان در صورتى است که در راه آنها مجاهدتى صورت نگیرد. اگر کسى در راه هدفهاى والا و هدفهاى الهى مجاهدت کرد، زحمت کشید، تلاش کرد، و بعد آن شخص در راه آن هدف کشته شد، آن هدف زنده میشود، و [چون] وجود این شخص هم همان هدف است و شخصیّت واقعى او و هویّت واقعى او، قائم به آن هدف است -[امّا] عکس قضیّه، هدف قائم به او نیست، او قائم به هدف است- لذاست که زنده میماند و از بین نمیرود. لذاست که انبیا زندهاند. انبیا و منادیان حق، امروز زنده هستند -همهی آنها زندهاند- زیرا آن فضایلى که آنها میخواستند، آن تکاملى که آنها در بشر میخواستند، آن هدفهایى که آنها دنبال میکردند، با رفتن آنها نمرد، [بلکه] بتدریج در واقعیّت عالم و در جریان تاریخ شروع کرد به تحقّق. اگرچه همهی آن اهداف هنوز برآورده نشده، امّا امروز که شما میبینید در دنیا نداى عدالت هست، نداى آزادى هست، چیزفهمهاى عالم و روشنفکران عالم هدفهایى را بهعنوان هدفهاى عالى اسم میآورند، این همان هدفهاى انبیا است؛ اگرچه آن کسانى که از این هدفها اسم میآورند، خودشان ندانند که این هدفها هدفهاى پیغمبران است؛ ولیکن درحقیقت همین است.
آن چیزى که ما باید به آن افتخار بکنیم، این است که رسم شهادت و سنّت الهىِ قتل فیسبیلالله، با نظام اسلامى زنده شد. در گذشته کسانى که حاضر باشند در راه خدا یک سیلى هم بخورند کم بودند. کسانى بودند که همهی عمر آنها -پنجاه سال، شصت سال، هفتاد سال یا بیشتر- میگذشت و در راه خدا تحمّل کمترین سختیها را هم نمیکردند؛ یک اخم در راه خدا نمیکردند و یک اخم را هم در راه خدا تحمّل نمیکردند، چه برسد به اینکه جانشان را و سرمایهی وجودشان را در راه خدا مصرف کنند. براى یک ملّت که به نام اسلام زندگى میکند، خیلى بد است که آحاد آن ملّت در راه این هدف عزیز عظیم، هیچگونه مشکلى را بر خود هموار نکند. پیدا است که اسلام در آن جامعهاى و نظامى که مردم مسلمان در آن نظام براى اسلام هیچگونه مشکلى را نخواهند تحمّل کنند، روزبهروز ذوب خواهد شد، کمرنگ خواهد شد و بیاثر خواهد شد. و کشور ما و بسیارى از کشورهاى اسلامى متأسّفانه اینجور بودند؛ یعنى رسم سرمایهگذارى براى دین و تحمّل مشکلات براى خدا -چه برسد به کشته شدن در راه خدا- در میان این ملّتها منسوخ شده بود یا بسیار کم شده بود. و یکى از بزرگترین خدماتى که انقلاب اسلامى و امام و رهبر عظیم این انقلاب به ملّت مسلمان و به اسلام کردند، این بود که انگیزهی فداکارى در راه خدا را در دلها به وجود آوردند. و امروز چه در کشور ما و چه در دیگر کشورهاى اسلامى، نفوس طیّبهی بسیارى هستند که حاضرند براى خدا تلاش کنند و تحمّل زحمت کنند و دردسر قبول کنند، تا جایى که جانشان را هم در این راه بدهند. و مظهر بزرگ این، همین شهداى عزیز ما هستند که شما بازماندگان آنها و خانوادههاى آنها و یادگارهاى عزیز آنها هستید.
و مرگ براى همه هست. ما اگر در راه خدا بمیریم، به حسب موازین مادّى و ظاهرى هم چیزى از دست ندادیم. این مردن که بالاخره سرنوشت اجتنابناپذیر هر یک از ما است و [«جان»] متاعى است که بالاخره از دست ما خواهد رفت؛ منتها دو جور ممکن است این متاع را و این جان را از دست داد: یکى اینجور که این متاع را گم کنیم، یکى اینکه آن را بفروشیم. کدام بهتر است؟ آنهایى که میمیرند و در راه خدا کشته نمیشوند و در راه خدا نمیمیرند، آنها جانشان را گم کردهاند؛ چیزى در مقابل گمشده، در دست کسى نیست. آنهایى که این متاع را در راه خدا میدهند و جانشان را در راه خدا مصرف میکنند، کسانى هستند که این را میفروشند و در مقابلش چیزى میگیرند؛ اِنَّ اللهَ اشـتَریّْ مِنَ المُـؤمِنینَ اَنفُسَهُم وَ اَموالَهُم بِاَنَّـ لَهُمُ الجَنَّـة. (۲) این جان را شهید فروخت و در مقابلِ آن، بهشت را گرفت، رضاى الهى را گرفت که بالاترین دستاوردها است. با این دید به شهادت و مردن در راه خدا نگاه کنیم. شهادت مرگ زیرکان است؛ مرگ انسانهاى زیرک و هوشیار است که نمیگذارند این جان، مفت از دست آنها برود و در مقابلِ آن، چیزى عایدشان نشود. این جان، سرمایهی اصلى ما است. نه مردنِ بدون شهادتْ پیرى و جوانى میفهمد، و نه شهادت؛ بسیارى هستند که در راه خدا کشته هم نمیشوند، امّا در جوانى میمیرند؛ چقدر جوانها هستند که میمیرند و درحقیقت جانشان از دستشان رفته؛ اگر در راه خدا حرکت نکنند، اگر مسیر آنها مسیر الهى نباشد و مرگ آنها در راه خدا و هجرت فیسبیلالله و جهاد فیسبیلالله نباشد، این متاع، این عمر -که چیز بسیار عزیزى است- از دستشان رفت و در مقابلش چیزى هم عاید خودشان نشد. البتّه کسان آنها اگر صبر کنند، خداى متعال در مقابل صبر، به آنها اجر خواهد داد؛ امّا خود آن مرده، در مقابل جانش که از او گرفته شد، هیچچیزى به دست نیاورد. بسیارى هم هستند که شهید میشوند در راه خدا، [امّا] در سنین غیرجوانى -این شهداى محراب ما، این عزیزانى که در جبهههاى جنگ در سنین بعد از جوانى به شهادت رسیدند که کم هم نیستند- اینها هم کسانى هستند که جانشان را فروختند؛ جوانهاى ما هم همینجور. شهادت یک چنین امتیازى است براى هر انسانى. واقعاً اگر خداى متعال این دعا را از کسى قبول بکند که مرگ او را به شهادت قرار بدهد، بزرگترین امتیاز را به او داده؛ زیرا سرمایهاى که از بین میرفت، هدر میشد، پوک میشد، ضایع میشد، در مقابلش چیزى نبود، خداى متعال آن را بهعنوان یک کالایى قبول کرده و در مقابلِ آن، بهشت را و رضاى خودش را داده.
حالا چرا شهادت اینقدر باعظمت و بااهمّیّت است؟ علّت این است که این انسانى که جان خود را در راه خدا میدهد، درحقیقت در یک لحظهی نیاز، در آنوقتى که دین خدا و راه خدا احتیاج دارد به کسانى که آن را رونق بدهند، آن تلاش لازم را انجام داده. کسى که در راه خدا تلاش میکند، براى خدا از راحتى، از زن و بچّه، از آسایش معمولى، از امتیازات مادّى صرفِنظر میکند و خود را در یک سنگرى از سنگرهاى مبارزه قرار میدهد، این گذشت او، این عظمت مجاهدت او است که پاداش الهى را که همان شهادت است براى او به دنبال دارد. لذا مکرّر عرض کردهایم که شهادت درحقیقت پاداش و مزد جهاد فیسبیلالله است و بالاترین مزد است.دو نکته را عرض بکنم: یک نکته دربارهی تأثیر این شهادتها در تقویت نظام اسلامى است. برادران و خواهران! بدانید و میدانید که امروز نظام اسلامى و ملّت مسلمان ایران، در دنیا و در چشم قدرتهاى شیطانى، داراى ابّهتند. این ابّهت، این اقتدار معنوى، ناشى از همین شهادتها است؛ همین کارى است که عزیزان شما کردند. این نوجوانها و بچّههاى شهدا بدانند که پدران آنها موجب شدند که اسلام در چشم شیطانها و طاغوتهاى عالم ابّهت پیدا کند. یک روزى بود که اصلاً به اسلام اعتنائى نمیکردند، به جامعهی مسلمین کمترین محلّى نمیگذاشتند، آنها را قابل فکر نمیدانستند؛ [امّا] امروز میفهمند که نه؛ اسلام کاخهاى اقتدار شیطانى را در سرتاسر دنیا دارد میلرزاند. این امام بزرگوارى که نام او و یاد او و نَفَس او دل قدرتهاى طاغوتى را آب میکرد و کاخهاى آنها را تکان میداد، عظمتش بهخاطر اسلام بود؛ چون خادم اسلام بود، چون خود را خدمتگزار اسلام و مسلمین میدانست. عظمت امام هم از عظمت اسلام بود؛ اگرچه مجاهدت او و ملّتش به اسلام عظمت بخشید.
این یک نکته است که امروز به فضل همین شهادتها و به برکت خون شهداى ما، ملّت ما یک ملّت سربلند و آبرومند است. و ملّتها آبرو و عزّت را اینجور باید پیدا کنند. قدرتهاى استکبارى براى ملّتهاى کشورهاى امثال ما -کشورهاى اسلامى و دیگر کشورهاى مستضعف- حقّ حیات قائل نیستند، حقّ رأى و نظر قائل نیستند، حتّى حقّ استفاده از منابع ثروت خودشان را هم قائل نیستند. با قدرتهاى شیطانى از سرِ ضعف و ذلّت نمیشود وارد شد؛ چون به ضعیف رحم نمیکنند. باید هر ملّتى خود را قوى کند و قدرت حقیقى خودش را پیدا بکند و این جز به برکت اعتقاد و عمل در راه آن اعتقاد تا سرحدّ مجاهدت و شهادت، امکانپذیر نیست. این کارى است که ملّت ما و همین شهداى ما انجام دادند. لذا امروز دنیاى استکبارى -نه انسانها، نه ملّتها، ملّتها که با ما همراهند- دنیاى قدرتها و دولتهاى مستکبر، ناچار شدند اسلام را و جمهورى اسلامى را و نظام اسلامى را تحمّل کنند و آن را بپذیرند؛ چارهاى جز این ندارند.
البتّه از توطئه و اِعمال دشمنى و مکر غافل نیستند؛ شما هم غافل نباشید. و من عرض کنم که امروز مهمترین شگرد دشمنى استکبار جهانى در کیفیّت تبلیغات او است. به اعتقاد من امروز طرّاحان سیاسى و تبلیغاتى مینشینند دربارهی کشور ما و مردم ما و دولت ما و مسئولین ما یکییکى فکر میکنند و چگونگى تبلیغات را نسبت به این مجموعه انتخاب میکنند و این خبرگزاریهاى وابستهی به استکبار و به صهیونیسم بینالمللى با همان شیوهها عمل میکنند در باب تبلیغات کشور ما. این تبلیغاتى که امروز این خبرگزاریها میکنند یا حرفهایى که رادیوها میزنند، تمام [اینها] حسابشده است. این حرفهایى که راجع به ملّت، راجع به انقلاب، راجع به امام، راجع به مسئولین، راجع به دولت، راجع به آینده میزنند، تمام را محاسبه میکنند. و ما امروز با ترفندهاى تبلیغاتى مواجه هستیم. ملّت ما در مقابل تبلیغات دشمن بایستى خیلى هوشیار باشند.و نکتهی دوّم و حرف آخر این است که بازماندگان شهدا باید به شهدا افتخار بکنند؛ امّا به این افتخار اکتفا نکنند. راه شهدا را باید دنبال کنید. راه شهدا، راه دین بود، راه فداکارى براى اسلام بود، راه سربازى انقلاب بود، راه تقویت نظام اسلامى بود. خانوادهی شهدا، تبلیغ دین و احترام به اسلام و استحکام بخشیدن به نظام و سربازى انقلاب را باید بیشتر از بقیّهی مردم، شعار خودشان قرار بدهند و در این راه حرکت کنند. بعضى خیال میکنند معناى این که خانوادههاى شهدا مورد احترام و عطوفت دستگاههاى دولتى و مردم هستند، این است که این خانوادهها شهیدشان را دادهاند، و دیگر وظیفهاى بر عهده ندارند؛ این اشتباه است. هر کسى که بیشتر براى این نظام سرمایهگذارى کرده، بیشتر موظّف است که این نظام را حفظ کند. در یک شرکت، هر کس سهم بیشترى دارد، نسبت به منافع آن شرکت حسّاسیّت بیشترى دارد. خانوادههاى شهدا که سرمایهگذارى بیشترى براى نظام کردهاند -عزیزشان را در راه این نظام دادند- باید بیش از تمام مردم براى حفظ نظام اسلامى و حیثیّت این نظام حسّاس باشند؛ که بحمدالله همینجور هم هست. خوشبختانه بازماندگان شهداى ما به نحوى هستند که انشاءالله موجب رضاى روح مطهّر شهداى ما است.
و مسئولین مربوط در بنیاد شهید هم باید بر روى کارهاى فرهنگى و فکرى و خدمات معنوى به این خانوادهها سرمایهگذارى بیشترى بکنند. خدمات مادّى به خانوادههاى عزیز شهدا البتّه لازم است امّا خدمات معنوى و فکرى لازمتر است. اگر ما خدمات مادّى را در اختیار این عزیزان قرار بدهیم امّا خدمات معنوى و فکرى را نه، درحقیقت کار عبثى انجام دادهایم. لذا بر روى مسائل معنوى و فکرى باید برنامهریزى بشود، کار بشود، سرمایهگذارى بشود و کار معقول، کار خوب، کار عمیق، کارى که کارشناسها نشسته باشند آن را پیدا کرده باشند آن هم به دست صمیمیترین و دلسوزترین و کارآمدترین افراد، باید انجام بگیرد. در آنچنان سرمایهگذاریاى، بههیچوجه ضرر نیست و هرچه هست نفع خواهد بود.اگر ما کار فکرى و فرهنگى هم بکنیم [ولى] ببینیم که فایدهاش کم است، بایستى تردید کنیم در کیفیّت برنامهریزى خودمان؛ نه اینکه تردید کنیم در فایدهی کار فرهنگى. کار فرهنگى از آن کارهایى است که اثرش صد درصد است؛ یعنى هیچ کار فرهنگیاى نیست که اثر نگذارد. هر کار فرهنگى اگر درست انجام بگیرد اثر خواهد گذاشت. ممکن نیست که یک عمل فرهنگى در فضائى انجام بگیرد و تأثیرى به جا نگذارد. چون این راز را تبلیغاتچیهاى جهانى میدانند، این همه خرج میکنند، صرف میکنند، این رادیوها را و این خبرگزاریها را به راه میاندازند؛ چون میدانند کار فرهنگى یعنى چه. هیچ سرمایهگذاریاى نیست که مثل سرمایهگذارى فرهنگى تأثیرش قطعى و نتیجهاش صد درصد باشد. اگر ما دیدیم این کار فرهنگىِ ما تأثیر ندارد، باید بدانیم ارکان این کار ناقص است و بمیزان، انجام نگرفته. بگردیم عیبش را پیدا کنیم و انشاءالله انجام بدهیم.
امیدوارم که خداى متعال به همهی شما خانوادههاى عزیزان شهیدِ ما فضل و لطف خودش را نازل کند؛ و همچنین برادران عزیز پاکستانى که در اینجا هستند -این جوانان مؤمن و دلسوز و متعهّد که به این برادران عزیز امید است؛ و اینها به حکم آگاهى و روشنفکریاى که دارند مسئولیّت سنگینترى دارند و اسلام به این سربازان و به اینگونه سربازان جوان و مؤمن و متعهّد بسیار احتیاج دارد و به آنها میبالد- خداوند انشاءالله به همهی شما توفیق بدهد؛ و خداوند ما را در راه خودش موفّق و ثابتقدم بدارد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
اگرچه در روزها و شبهاى متعلّق به سیّدالشّهدا (علیه السّلام) همهی اجتماعات مردم ما و دیگر شیعیان در سراسر عالم، بوى شهادت و عطر فداکارى در راه خدا را دارند، امّا اجتماعى که متعلّق است به خانوادههاى شهدا و فرزندان شهدا و مسئولان دستگاهى که خادم شهدا است، طبعاً آبورنگ دیگرى و حالوهواى مخصوص به خود را دارد. شما یک انتساب افتخارآمیزى به شهادت دارید. شهادت یکى از آن مفاهیمى است که فقط در ادیان معنا میدهد؛ اگرچه در همهی ملّتها و کشورها اگر کسى در راه هدفهاى ملّى کشته بشود، به او شهید میگویند -همهی کشورهایى که امروز نامى و آوازهاى دارند و تاریخى پشت سر آنها است، کسانى را بهعنوان شهید در میان خودشان میشناسند و به آنها افتخار میکنند و یاد آنها را گرامى میدارند؛ و اینها همان کسانى هستند که در یک برههاى از تاریخ آن کشور و آن ملّت، در راه هدفهاى ملّى یا حفظ استقلال ملّى جنگ کردند و کشته شدند- امّا درحقیقت نام شهید و معناى شهید در آنجایى صادق است که ادیان در آنجا هستند. شهید یعنى آن انسانى که در راه آرمانهاى معنوى کشته میشود و جان خود را -که سرمایهی اصلى هر انسانى است- صرف میکند براى یک هدف و مقصد الهى و خداى متعال هم در پاسخ به این ایثار و این گذشت بزرگ، حضور او را در ملّت او تداوم میبخشد و یاد او، فکر او، آرمان او زنده میماند. این خاصیّت کشته شدن در راه خدا است. آن کسانى که در راه خدا کشته میشوند، زنده هستند. جسم آنها زنده نیست، امّا وجود حقیقى آنها زنده است.
حقیقت هر انسانى خواستهی او است، فکر او است، هدف او و راه او است. آن کسى که براى هدفهاى شخصى و دنیایى کشته میشود، آن هدف هم با او دفن میشود، از بین میرود. هر هدفى که قائم به نفْس انسان و شخص انسان است، متعلّق به او است؛ با رفتن انسان، با مردن انسان، آن هدف هم میمیرد و از بین میرود؛ امّا آن هدفى که الهى است و قائم به غیب است و به خواست خدا قائم است و انسان در راه آن فداکارى میکند، با مردن انسان نمیمیرد. البتّه همین هدفهاى خدایى هم ممکن است از بین بروند؛ امّا از بین رفتن آن هدفها و پامال شدنشان در صورتى است که در راه آنها مجاهدتى صورت نگیرد. اگر کسى در راه هدفهاى والا و هدفهاى الهى مجاهدت کرد، زحمت کشید، تلاش کرد، و بعد آن شخص در راه آن هدف کشته شد، آن هدف زنده میشود، و [چون] وجود این شخص هم همان هدف است و شخصیّت واقعى او و هویّت واقعى او، قائم به آن هدف است -[امّا] عکس قضیّه، هدف قائم به او نیست، او قائم به هدف است- لذاست که زنده میماند و از بین نمیرود. لذاست که انبیا زندهاند. انبیا و منادیان حق، امروز زنده هستند -همهی آنها زندهاند- زیرا آن فضایلى که آنها میخواستند، آن تکاملى که آنها در بشر میخواستند، آن هدفهایى که آنها دنبال میکردند، با رفتن آنها نمرد، [بلکه] بتدریج در واقعیّت عالم و در جریان تاریخ شروع کرد به تحقّق. اگرچه همهی آن اهداف هنوز برآورده نشده، امّا امروز که شما میبینید در دنیا نداى عدالت هست، نداى آزادى هست، چیزفهمهاى عالم و روشنفکران عالم هدفهایى را بهعنوان هدفهاى عالى اسم میآورند، این همان هدفهاى انبیا است؛ اگرچه آن کسانى که از این هدفها اسم میآورند، خودشان ندانند که این هدفها هدفهاى پیغمبران است؛ ولیکن درحقیقت همین است.
آن چیزى که ما باید به آن افتخار بکنیم، این است که رسم شهادت و سنّت الهىِ قتل فیسبیلالله، با نظام اسلامى زنده شد. در گذشته کسانى که حاضر باشند در راه خدا یک سیلى هم بخورند کم بودند. کسانى بودند که همهی عمر آنها -پنجاه سال، شصت سال، هفتاد سال یا بیشتر- میگذشت و در راه خدا تحمّل کمترین سختیها را هم نمیکردند؛ یک اخم در راه خدا نمیکردند و یک اخم را هم در راه خدا تحمّل نمیکردند، چه برسد به اینکه جانشان را و سرمایهی وجودشان را در راه خدا مصرف کنند. براى یک ملّت که به نام اسلام زندگى میکند، خیلى بد است که آحاد آن ملّت در راه این هدف عزیز عظیم، هیچگونه مشکلى را بر خود هموار نکند. پیدا است که اسلام در آن جامعهاى و نظامى که مردم مسلمان در آن نظام براى اسلام هیچگونه مشکلى را نخواهند تحمّل کنند، روزبهروز ذوب خواهد شد، کمرنگ خواهد شد و بیاثر خواهد شد. و کشور ما و بسیارى از کشورهاى اسلامى متأسّفانه اینجور بودند؛ یعنى رسم سرمایهگذارى براى دین و تحمّل مشکلات براى خدا -چه برسد به کشته شدن در راه خدا- در میان این ملّتها منسوخ شده بود یا بسیار کم شده بود. و یکى از بزرگترین خدماتى که انقلاب اسلامى و امام و رهبر عظیم این انقلاب به ملّت مسلمان و به اسلام کردند، این بود که انگیزهی فداکارى در راه خدا را در دلها به وجود آوردند. و امروز چه در کشور ما و چه در دیگر کشورهاى اسلامى، نفوس طیّبهی بسیارى هستند که حاضرند براى خدا تلاش کنند و تحمّل زحمت کنند و دردسر قبول کنند، تا جایى که جانشان را هم در این راه بدهند. و مظهر بزرگ این، همین شهداى عزیز ما هستند که شما بازماندگان آنها و خانوادههاى آنها و یادگارهاى عزیز آنها هستید.
و مرگ براى همه هست. ما اگر در راه خدا بمیریم، به حسب موازین مادّى و ظاهرى هم چیزى از دست ندادیم. این مردن که بالاخره سرنوشت اجتنابناپذیر هر یک از ما است و [«جان»] متاعى است که بالاخره از دست ما خواهد رفت؛ منتها دو جور ممکن است این متاع را و این جان را از دست داد: یکى اینجور که این متاع را گم کنیم، یکى اینکه آن را بفروشیم. کدام بهتر است؟ آنهایى که میمیرند و در راه خدا کشته نمیشوند و در راه خدا نمیمیرند، آنها جانشان را گم کردهاند؛ چیزى در مقابل گمشده، در دست کسى نیست. آنهایى که این متاع را در راه خدا میدهند و جانشان را در راه خدا مصرف میکنند، کسانى هستند که این را میفروشند و در مقابلش چیزى میگیرند؛ اِنَّ اللهَ اشـتَریّْ مِنَ المُـؤمِنینَ اَنفُسَهُم وَ اَموالَهُم بِاَنَّـ لَهُمُ الجَنَّـة. (۲) این جان را شهید فروخت و در مقابلِ آن، بهشت را گرفت، رضاى الهى را گرفت که بالاترین دستاوردها است. با این دید به شهادت و مردن در راه خدا نگاه کنیم. شهادت مرگ زیرکان است؛ مرگ انسانهاى زیرک و هوشیار است که نمیگذارند این جان، مفت از دست آنها برود و در مقابلِ آن، چیزى عایدشان نشود. این جان، سرمایهی اصلى ما است. نه مردنِ بدون شهادتْ پیرى و جوانى میفهمد، و نه شهادت؛ بسیارى هستند که در راه خدا کشته هم نمیشوند، امّا در جوانى میمیرند؛ چقدر جوانها هستند که میمیرند و درحقیقت جانشان از دستشان رفته؛ اگر در راه خدا حرکت نکنند، اگر مسیر آنها مسیر الهى نباشد و مرگ آنها در راه خدا و هجرت فیسبیلالله و جهاد فیسبیلالله نباشد، این متاع، این عمر -که چیز بسیار عزیزى است- از دستشان رفت و در مقابلش چیزى هم عاید خودشان نشد. البتّه کسان آنها اگر صبر کنند، خداى متعال در مقابل صبر، به آنها اجر خواهد داد؛ امّا خود آن مرده، در مقابل جانش که از او گرفته شد، هیچچیزى به دست نیاورد. بسیارى هم هستند که شهید میشوند در راه خدا، [امّا] در سنین غیرجوانى -این شهداى محراب ما، این عزیزانى که در جبهههاى جنگ در سنین بعد از جوانى به شهادت رسیدند که کم هم نیستند- اینها هم کسانى هستند که جانشان را فروختند؛ جوانهاى ما هم همینجور. شهادت یک چنین امتیازى است براى هر انسانى. واقعاً اگر خداى متعال این دعا را از کسى قبول بکند که مرگ او را به شهادت قرار بدهد، بزرگترین امتیاز را به او داده؛ زیرا سرمایهاى که از بین میرفت، هدر میشد، پوک میشد، ضایع میشد، در مقابلش چیزى نبود، خداى متعال آن را بهعنوان یک کالایى قبول کرده و در مقابلِ آن، بهشت را و رضاى خودش را داده.
حالا چرا شهادت اینقدر باعظمت و بااهمّیّت است؟ علّت این است که این انسانى که جان خود را در راه خدا میدهد، درحقیقت در یک لحظهی نیاز، در آنوقتى که دین خدا و راه خدا احتیاج دارد به کسانى که آن را رونق بدهند، آن تلاش لازم را انجام داده. کسى که در راه خدا تلاش میکند، براى خدا از راحتى، از زن و بچّه، از آسایش معمولى، از امتیازات مادّى صرفِنظر میکند و خود را در یک سنگرى از سنگرهاى مبارزه قرار میدهد، این گذشت او، این عظمت مجاهدت او است که پاداش الهى را که همان شهادت است براى او به دنبال دارد. لذا مکرّر عرض کردهایم که شهادت درحقیقت پاداش و مزد جهاد فیسبیلالله است و بالاترین مزد است.دو نکته را عرض بکنم: یک نکته دربارهی تأثیر این شهادتها در تقویت نظام اسلامى است. برادران و خواهران! بدانید و میدانید که امروز نظام اسلامى و ملّت مسلمان ایران، در دنیا و در چشم قدرتهاى شیطانى، داراى ابّهتند. این ابّهت، این اقتدار معنوى، ناشى از همین شهادتها است؛ همین کارى است که عزیزان شما کردند. این نوجوانها و بچّههاى شهدا بدانند که پدران آنها موجب شدند که اسلام در چشم شیطانها و طاغوتهاى عالم ابّهت پیدا کند. یک روزى بود که اصلاً به اسلام اعتنائى نمیکردند، به جامعهی مسلمین کمترین محلّى نمیگذاشتند، آنها را قابل فکر نمیدانستند؛ [امّا] امروز میفهمند که نه؛ اسلام کاخهاى اقتدار شیطانى را در سرتاسر دنیا دارد میلرزاند. این امام بزرگوارى که نام او و یاد او و نَفَس او دل قدرتهاى طاغوتى را آب میکرد و کاخهاى آنها را تکان میداد، عظمتش بهخاطر اسلام بود؛ چون خادم اسلام بود، چون خود را خدمتگزار اسلام و مسلمین میدانست. عظمت امام هم از عظمت اسلام بود؛ اگرچه مجاهدت او و ملّتش به اسلام عظمت بخشید.
این یک نکته است که امروز به فضل همین شهادتها و به برکت خون شهداى ما، ملّت ما یک ملّت سربلند و آبرومند است. و ملّتها آبرو و عزّت را اینجور باید پیدا کنند. قدرتهاى استکبارى براى ملّتهاى کشورهاى امثال ما -کشورهاى اسلامى و دیگر کشورهاى مستضعف- حقّ حیات قائل نیستند، حقّ رأى و نظر قائل نیستند، حتّى حقّ استفاده از منابع ثروت خودشان را هم قائل نیستند. با قدرتهاى شیطانى از سرِ ضعف و ذلّت نمیشود وارد شد؛ چون به ضعیف رحم نمیکنند. باید هر ملّتى خود را قوى کند و قدرت حقیقى خودش را پیدا بکند و این جز به برکت اعتقاد و عمل در راه آن اعتقاد تا سرحدّ مجاهدت و شهادت، امکانپذیر نیست. این کارى است که ملّت ما و همین شهداى ما انجام دادند. لذا امروز دنیاى استکبارى -نه انسانها، نه ملّتها، ملّتها که با ما همراهند- دنیاى قدرتها و دولتهاى مستکبر، ناچار شدند اسلام را و جمهورى اسلامى را و نظام اسلامى را تحمّل کنند و آن را بپذیرند؛ چارهاى جز این ندارند.
البتّه از توطئه و اِعمال دشمنى و مکر غافل نیستند؛ شما هم غافل نباشید. و من عرض کنم که امروز مهمترین شگرد دشمنى استکبار جهانى در کیفیّت تبلیغات او است. به اعتقاد من امروز طرّاحان سیاسى و تبلیغاتى مینشینند دربارهی کشور ما و مردم ما و دولت ما و مسئولین ما یکییکى فکر میکنند و چگونگى تبلیغات را نسبت به این مجموعه انتخاب میکنند و این خبرگزاریهاى وابستهی به استکبار و به صهیونیسم بینالمللى با همان شیوهها عمل میکنند در باب تبلیغات کشور ما. این تبلیغاتى که امروز این خبرگزاریها میکنند یا حرفهایى که رادیوها میزنند، تمام [اینها] حسابشده است. این حرفهایى که راجع به ملّت، راجع به انقلاب، راجع به امام، راجع به مسئولین، راجع به دولت، راجع به آینده میزنند، تمام را محاسبه میکنند. و ما امروز با ترفندهاى تبلیغاتى مواجه هستیم. ملّت ما در مقابل تبلیغات دشمن بایستى خیلى هوشیار باشند.و نکتهی دوّم و حرف آخر این است که بازماندگان شهدا باید به شهدا افتخار بکنند؛ امّا به این افتخار اکتفا نکنند. راه شهدا را باید دنبال کنید. راه شهدا، راه دین بود، راه فداکارى براى اسلام بود، راه سربازى انقلاب بود، راه تقویت نظام اسلامى بود. خانوادهی شهدا، تبلیغ دین و احترام به اسلام و استحکام بخشیدن به نظام و سربازى انقلاب را باید بیشتر از بقیّهی مردم، شعار خودشان قرار بدهند و در این راه حرکت کنند. بعضى خیال میکنند معناى این که خانوادههاى شهدا مورد احترام و عطوفت دستگاههاى دولتى و مردم هستند، این است که این خانوادهها شهیدشان را دادهاند، و دیگر وظیفهاى بر عهده ندارند؛ این اشتباه است. هر کسى که بیشتر براى این نظام سرمایهگذارى کرده، بیشتر موظّف است که این نظام را حفظ کند. در یک شرکت، هر کس سهم بیشترى دارد، نسبت به منافع آن شرکت حسّاسیّت بیشترى دارد. خانوادههاى شهدا که سرمایهگذارى بیشترى براى نظام کردهاند -عزیزشان را در راه این نظام دادند- باید بیش از تمام مردم براى حفظ نظام اسلامى و حیثیّت این نظام حسّاس باشند؛ که بحمدالله همینجور هم هست. خوشبختانه بازماندگان شهداى ما به نحوى هستند که انشاءالله موجب رضاى روح مطهّر شهداى ما است.
و مسئولین مربوط در بنیاد شهید هم باید بر روى کارهاى فرهنگى و فکرى و خدمات معنوى به این خانوادهها سرمایهگذارى بیشترى بکنند. خدمات مادّى به خانوادههاى عزیز شهدا البتّه لازم است امّا خدمات معنوى و فکرى لازمتر است. اگر ما خدمات مادّى را در اختیار این عزیزان قرار بدهیم امّا خدمات معنوى و فکرى را نه، درحقیقت کار عبثى انجام دادهایم. لذا بر روى مسائل معنوى و فکرى باید برنامهریزى بشود، کار بشود، سرمایهگذارى بشود و کار معقول، کار خوب، کار عمیق، کارى که کارشناسها نشسته باشند آن را پیدا کرده باشند آن هم به دست صمیمیترین و دلسوزترین و کارآمدترین افراد، باید انجام بگیرد. در آنچنان سرمایهگذاریاى، بههیچوجه ضرر نیست و هرچه هست نفع خواهد بود.اگر ما کار فکرى و فرهنگى هم بکنیم [ولى] ببینیم که فایدهاش کم است، بایستى تردید کنیم در کیفیّت برنامهریزى خودمان؛ نه اینکه تردید کنیم در فایدهی کار فرهنگى. کار فرهنگى از آن کارهایى است که اثرش صد درصد است؛ یعنى هیچ کار فرهنگیاى نیست که اثر نگذارد. هر کار فرهنگى اگر درست انجام بگیرد اثر خواهد گذاشت. ممکن نیست که یک عمل فرهنگى در فضائى انجام بگیرد و تأثیرى به جا نگذارد. چون این راز را تبلیغاتچیهاى جهانى میدانند، این همه خرج میکنند، صرف میکنند، این رادیوها را و این خبرگزاریها را به راه میاندازند؛ چون میدانند کار فرهنگى یعنى چه. هیچ سرمایهگذاریاى نیست که مثل سرمایهگذارى فرهنگى تأثیرش قطعى و نتیجهاش صد درصد باشد. اگر ما دیدیم این کار فرهنگىِ ما تأثیر ندارد، باید بدانیم ارکان این کار ناقص است و بمیزان، انجام نگرفته. بگردیم عیبش را پیدا کنیم و انشاءالله انجام بدهیم.
امیدوارم که خداى متعال به همهی شما خانوادههاى عزیزان شهیدِ ما فضل و لطف خودش را نازل کند؛ و همچنین برادران عزیز پاکستانى که در اینجا هستند -این جوانان مؤمن و دلسوز و متعهّد که به این برادران عزیز امید است؛ و اینها به حکم آگاهى و روشنفکریاى که دارند مسئولیّت سنگینترى دارند و اسلام به این سربازان و به اینگونه سربازان جوان و مؤمن و متعهّد بسیار احتیاج دارد و به آنها میبالد- خداوند انشاءالله به همهی شما توفیق بدهد؛ و خداوند ما را در راه خودش موفّق و ثابتقدم بدارد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) بیش از دو هزار نفر از فرزندان شهدا که رتبههاى اوّل را در مدارس کشور به دست آورده بودند، مسئولان امور فرهنگى بنیاد شهید سراسر کشور، اعضاى ستاد برنامهریزى امور فرهنگى فرزندان شاهد و جمعى از دانشجویان امامیهى پاکستان، در این دیدار حضور داشتند.
۲) سورهى توبه، بخشى از آیهی ۱۱۱؛ «درحقیقت، خدا از مؤمنان، جان و مالشان را به [بهاى] اینکه بهشت براى آنان باشد، خریده است ...»