1391/09/05
رفت در بین شعلهها زینب / مهدی سلحشور
چهارمین شب عزاداری سالار شهیدان، حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام، با حضور حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در حسینیه امام خمینی رحمهالله برگزار شد.
در این مراسم آقای مهدی سلحشور مدیحهسرایی کرد که متن اشعار خواندهشده توسط وی به شرح زیر منتشر میشود:
در این مراسم آقای مهدی سلحشور مدیحهسرایی کرد که متن اشعار خواندهشده توسط وی به شرح زیر منتشر میشود:
شاعر: حجتالاسلام جواد محمدزمانی
ای خوشا حرف عاشقانه زدن
تیر بر گُردهی نشانه زدن
سر نهادن به شانهی معشوق
گیسوی خاطرات شانه زدن
نیست جز شرح ماجرای فراق
حرفی از تلخی زمانه زدن
دل ما خانهی محبت اوست
مستحب است سر به خانه زدن
ما سیهمست جام توحیدیم
حدّ ما نیست تازیانه زدن
بس کن ای مرغ بازمانده ز باغ
تا به کی حرف آب و دانه زدن
تا به کی بال شوق را بستن
تا به کی دم ز آشیانه زدن
میرسد فصل رویشی تازه
میرسد لحظهی جوانه زدن
فصل ما چون بهار، رنگین است
فصل بیداریِ فلسطین است
سوخت در هُرم شعلهها غزّه
ننشسته ولی ز پا غزّه
همه شب از ستم به لب دارد
نالههای خدا خدا غزّه
هست امروز، شمر، اسرائیل
هست امروز، کربلا، غزّه
وقت «لبّیک یا حسین» است و
وقت «روحی لک الفدا» غزّه
ما که همواره یار مظلومیم
عهد خون بستهایم با غزّه
السلام علیک یا مظلوم
السلام علیک یا غزّه
رهبر ما اگر که اذن دهد
یکصدا میرویم تا غزّه
مثل یاران سیدالشهدا
که ندارند در جهان همتا:
مثل صحراییان جنون سازند
لیلیان عشیرهی نازند
شاعران حماسهی صبحاند
از دوبیتی قصیده میسازند
در ردیف دلیرمرداناند
پیش کس قافیه نمیبازند
یا که داوود پردهی شوقاند
یوسف کاروان اعجازند
چون قناری رفیق بوی خوشاند
مثل گل همنشین آوازند
تا بتابد به جانشان خورشید
مثل آغوش پنجره بازند
خبر از راز عاشقی دارند
شور و حال شقایقی دارند
هر یکی داشت شور و حال عجیب
روزگاری پر از فراز و نشیب
آن یکی که زهیر نامش بود
سرنوشتش بسی عجیب عجیب
پیریاش نوبهنو جوانی بود
آن سفرکرده تا حبیب، حبیب
از سرانجام کار حر پیداست
میشود عاقبتبهخیر، نجیب
بی زره میرود سوی میدان
مرد هنگامه عابس بن شبیب
هر یکی شد سپر به جان حسین
که مبادا به او رسد آسیب
هر یکی جان خسته را واعظ
هر یکی در دل شکسته خطیب
دشت لبریز از دعای سحر
خیمه سرشار از تب تهذیب
بندگی را به حق سزاوارند
چشم بد دور، حال خوش دارند
باغهای بهشت را دیدند
سبزی سرنوشت را دیدند
شب آخر پی شهودی سبز
آشکارا بهشت را دیدند
آبهای زلال میگفتند:
پاکی هر سرشت را دیدند
پی عطر خوش غلام سیاه
فرق زیبا و زشت را دیدند
همچو باران شکوهشان جاریست
همت مثل کوهشان جاریست
گرچه پایان گرفت عاشورا
نهضتی تازه بود پابرجا
گفتن این پیام شهر به شهر
باز هنگامه میکند برپا
سیدالساجدین و زینب را
میسزد این مسیر پرغوغا
حفظ جان امام سجاد است
از سجایای زینب کبری
آن زمان که به خیمهها افروخت
آتش خشم و کینه، خصم دغا
دید در بین خیمه میسوزد
تن تبدار آن امام هدی
رفت در بین شعلهها زینب
حفظ جان کرد از ولی خدا
***
روز دیگر چو دید هست گران
بر امام آن غم توانفرسا
گفت او: یا بقیةالماضین
جان به کف مینهی، چگونه؟ چرا؟
گفت عمه چگونه صبر کنم
من که میبینم این غم عظما؟
تن پاک سلالههای رسول
غرقه در خون رهاست در صحرا
***
باز در مجلس عبیدالله
زینب آن مردآفرین زهرا
آتش افروخت کاخ دشمن را
نعره زد «ما رأیتَ إلّا» را
دید دستور میدهد دشمن
قتل سجاد را به بانگ رسا
زینب آنجا کشید در آغوش
علیبنالحسین را، حتّی
گفت واللهِ لا اُفارقُهُ
گر کُشی پس بکش مرا با او
واغریبا واغریبا...
تو آسمون زینب
نمونده یک ستاره
ابر هزار مصیبت
توی دلش میباره
تو شام غم پناهی
به جز خدا نداره
تو دشت بیبرادری
اسیر اشک و آهه
گاهی نگاش به علقمهس
گاهی به قتلگاهه
خیمه به خیمه شعلهها، چه آتیشی، زده به جون زینب
نالهی بچهها زده، شعلهی غم، به قلب خون زینب
واغریبا واغریبا...
تو خیمههای سوخته
نشسته دلشکسته
ذکر دعا گرفته
ولی با دست بسته
نماز شب میخونه
اما چرا نشسته
لشگر درد و داغ و غم
دلا رو کرده غارت
که دختر شیر خدا
باید بره اسارت
میره که خطبه خطبه تو، کوفه و شام، بپیچه اشک و آهش
قدم قدم رو نیزهها، سر حسین، بشه چراغ راهش
واغریبا واغریبا...
لک لبیک اباعبدالله، لک لبیک اباعبدالله
مولانا مولانا یا ثارالله، مولانا مولانا یا ثارالله
رضوان حسینه
درمان حسینه
جانان حسینه
آیت حسینه
حاجت حسینه
تا وقتی که تو رو دارم آقا
با هیچ کسی کار ندارم آقا
دلم خوشه موقع جون دادن
سر روی زانوت میذارم آقا
لک لبیک اباعبدالله، لک لبیک اباعبدالله
مولانا مولانا یا ثارالله، مولانا مولانا یا ثارالله
دنیا حسینه
عقبا حسینه
تقوا حسینه
مولا حسینه
جنت حسینه
رحمت حسینه
برکت حسینه
نعمت حسینه
اگر فقیری نرو بیراهه
نظیر نداره این آقا، ماهه
رخصت نوکری بگیر امشب
اینجا گدا واسه خودش شاهه
لک لبیک اباعبدالله، لک لبیک اباعبدالله
مولانا مولانا یا ثارالله، مولانا مولانا یا ثارالله
شاعر: غلامرضا سازگار
از همان روز که از دامن مادر زادم
بود زخمت به جگر نعمت مادرزادم
بودهام هیچ و همه بود و نبودم از توست
آن زمانی که نبودم به غمت دل دادم
هرچه دارم همه از پاکی مادر دارم
رحمت حق به روانش که حسینی زادم
پیش از آنی که پدر جانب مکتب بَرَدم
الف قامت عباس تو شد استادم
پر کشیدم سمت آسمونا
عاشقونه رفتم تا به خدا
ماه تو این دنیای غریبی
دلخوشیمونه یاد شهدا
چفیه و سربندا، گرمی لبخندا
نیمهشبِ سنگر، شور نافلهها
رفتن و ما موندیم، عمریه جا موندیم
کی میره از یادم، کوچ قافلهها
غروبا چش به راشون، میمونم با دل خون، میمونم با دل خون
خدا این روسیاهو، به رفیقاش برسون، به رفیقاش برسون
کی میشه ندبههای ما اجابت
آرزوی همهمونه شهادت
نور ولایت نوری ازلی
حک شده بر دلها نام علی
هر کسی که میگه حیدریام
میمونه تا آخر پای ولی
رهبر جانبازم، با تو سرافرازم
عاشق این صبر و، این صلابت تو
رهبر آزاده، ما همه آماده
ما همه جانبرکف، پای نهضت تو
ایشالا سر میزنه، از افق نور خدا، از افق نور خدا
میدی با دست خودت، پرچمُ دست آقا، پرچمُ دست آقا
کی میشه ندبههای ما اجابت
همه بشیم فدایی ولایت
جبههی حق و باطل همه جا
در حال جنگن تو دنیای ما
هر روز ما روز عاشورا و
هر گوشهی دنیاس کربوبلا
شوق سفر میخواد، مرد خطر میخواد
تا که بذاره پا، توی راه حسین
اما باید این دل، آخه باشه قابل
تا که خدایی شه، با نگاه حسین
میمونیم تا پای جون، پای حق در میونه، پای حق در میونه
روسپید اونه که تا، آخر خط بمونه، آخر خط بمونه
کی میشه ندبههای ما اجابت
بخره با یه نگاه ما رو حضرت
شاعر: زندهیاد سید حسن حسینی
ما در ره عشق نقض پیمان نکنیم
گر جان طلبد دریغ از جان نکنیم
دنیا اگر از یزید لبریز شود
ما پشت به سالار شهیدان نکنیم