1391/09/04
من خود به چشم خویشتن، دیدم که جانم میرود / سعید حدادیان
سومین شب عزاداری سالار شهیدان، حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام، با حضور حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در حسینیه امام خمینی رحمهالله برگزار شد.
در این مراسم آقای سعید حدادیان مدیحهسرایی کرد که متن اشعار خواندهشده توسط وی به شرح زیر منتشر میشود:
شاعر: غلامرضا سازگار
بسیجیان همه در راه حق قیام کنید
به جسم بیسر مولای خود سلام کنید
همه به جانب گودال قتلگاه روید
به آیههای بهخونشسته احترام کنید
به سینهی همه امروز سوز عاشوراست
الا که روز بسیج است و روز عاشوراست
بسیج، ذکرش باشد به صبح و شام: حسین
به وقت صلح حسن، موقع قیام: حسین
بسیج یعنی شاگرد مکتب شهدا
بسیج یعنی دلدادهی امام حسین
بسیج در نفسش انتقام خون خداست
بسیج سینهزن خط سیدالشهداست
بسیجیان شهادتطلب! زبانم لال
عزیز فاطمه در موج خون زند پر و بال
شما سپاه حسینید، وای میبینم
که شمر روی نهاده به جانب گودال
همه ز دیدهی خود خون دل بیفشانید
مگر که از کف او تیغ بازبستانید
بسیجیان! همه رو سوی قتلگاه آرید
که جسم جان جهان را ز خاک بردارید
حسین مصحف صد پارهی رسول خداست
مباد زیر سم اسبهاش بگذارید
مباد آن که حرام خدا حلال شود
مباد خون خداوند پایمال شود
حسین هست، شما نیز یار او باشید
فدایی هدف و سربهدار او باشید
هنوز نالهی هلمِنمُعینِ اوست بلند
هماره گوشبهزنگ شعار او باشید
حسین بوده و هست و هماره خواهد بود
به خون پاک شهیدان او درود، درود
شاعر: عمان سامانی
خواهرش بر سینه و برسرزنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
سیل اشکش بسته بر شه راه را
دود آهش کرده حیران شاه را
در قفای شاه رفتی هر زمان
بانگ مهلاً مهلنش بر آسمان
کای سوار سرگران کم کن شتاب
جان من لختی سبکتر زن رکاب
تا ببوسم آن رخ دلجوی را
تا ببویم آن شکنج موی را
شه سراپا گرم شوق و مست ناز
گوشهی چشمی به آن سو کرد باز
دید مُشکین بویی از جنس زنان
بر فلک دستی و دستی بر عنان
زن مگو مردآفرین روزگار
زن مگو بنتالجلال، اُختُالوقار
زن مگو خاک درش نقش مبین
زن مگو دست خدا در آستین
پس ز جان بر خواهر استقبال کرد
تا رخش بوسد الف را دال کرد
همچو جان خود در آغوشش کشید
این سخن آهسته در گوشش کشید
کای عنانگیر من آیا زینبی؟
یا که آه دردمندان در شبی؟
پیش پای عشق زنجیری مکن
راه عشق است این، عنانگیری مکن
حسین وای...
بیهمگان به سر شود، بی تو به سر نمیشود
داغ تو دارد این دلم، جای دگر نمیشود
حسین وای...
ای از همه لبتشنهتر، آهستهتر آهستهتر
ای کرده ترک جان و سر، آهستهتر آهستهتر
حسین وای...
ای ساربان آهسته ران، کارام جانم میرود
وان دل که با خود داشتم، با دلستانم میرود
حسین وای...
او میرود دامنکشان، من زهر تنهاییچشان
دیگر مپرس از من نشان، کز دل نشانم میرود
شمع دلم بی سر شده
پروانه خاکستر شده
حسین وای...
در رفتن جان از بدن، گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن، دیدم که جانم میرود
ای ساربان آهسته ران، آرام جان گم کردهام
آخر در این دریای خون، درّ گرانم کردهام
حسین وای...
ای ساربان آهسته ران، کآید صدای مادرم
گویا میان قتلگه، پرپر زند برادرم
شاعر: سعید حدادیان
ای مادر شهید، ماه عزا رسید
دلم تنگه برای روضههای تو
دلم تنگه برا سوز دعای تو
دلم تنگه برا سوز دعای تو
مادر حلالم کن...
انگار تو حسینیه
چادر به کمر بستی
نذری میپزی مادر
مشغول دعا هستی
تا روز ابد هستم
مدیون دعای تو
مثل پسرت امسال
خالی شده جای تو
مادر حلالم کن...
تابوت شهیدت رو
وقتی که بغل کردی
یک کربوبلا برپا
با اهل محل کردی
تو صحن حسینیه
با این گل پرپر
گفتی به همه: بچهم
قربون علیاکبر
مادر حلالم کن...
تو قلب حسینیه
عکس پسرت قابه
فردای قیامت هم
پشت سر اربابه
فرزندتو میدیدی
تو سینهزنا هر شب
اون مست علیاکبر
تو همنفس زینب
مادر حلالم کن...
یاد پسرت بودی
وقتی که منو دیدی
یه چفیه بهم دادی
سربندمو بوسیدی
گفتی پسرم عباس
تو جبهه علمداره
پیغوم نبری مادر
چَن وقته که بیماره
مادر حلالم کن...
افسوس نشد مادر
شمع پسرت باشم
افسوس نشد مادر
مثل پسرت باشم
گفتی نفس آخر
فردا رو میخوای مادر
دستت به ضریح دل
چشمت به لب رهبر
مادر حلالم کن...
ای مادر شهید، ماه عزا رسید
دلم تنگه برای روضههای تو
دلم تنگه برا سوز دعای تو
دلم تنگه برا سوز دعای تو
در این مراسم آقای سعید حدادیان مدیحهسرایی کرد که متن اشعار خواندهشده توسط وی به شرح زیر منتشر میشود:
شاعر: غلامرضا سازگار
بسیجیان همه در راه حق قیام کنید
به جسم بیسر مولای خود سلام کنید
همه به جانب گودال قتلگاه روید
به آیههای بهخونشسته احترام کنید
به سینهی همه امروز سوز عاشوراست
الا که روز بسیج است و روز عاشوراست
بسیج، ذکرش باشد به صبح و شام: حسین
به وقت صلح حسن، موقع قیام: حسین
بسیج یعنی شاگرد مکتب شهدا
بسیج یعنی دلدادهی امام حسین
بسیج در نفسش انتقام خون خداست
بسیج سینهزن خط سیدالشهداست
بسیجیان شهادتطلب! زبانم لال
عزیز فاطمه در موج خون زند پر و بال
شما سپاه حسینید، وای میبینم
که شمر روی نهاده به جانب گودال
همه ز دیدهی خود خون دل بیفشانید
مگر که از کف او تیغ بازبستانید
بسیجیان! همه رو سوی قتلگاه آرید
که جسم جان جهان را ز خاک بردارید
حسین مصحف صد پارهی رسول خداست
مباد زیر سم اسبهاش بگذارید
مباد آن که حرام خدا حلال شود
مباد خون خداوند پایمال شود
حسین هست، شما نیز یار او باشید
فدایی هدف و سربهدار او باشید
هنوز نالهی هلمِنمُعینِ اوست بلند
هماره گوشبهزنگ شعار او باشید
حسین بوده و هست و هماره خواهد بود
به خون پاک شهیدان او درود، درود
شاعر: عمان سامانی
خواهرش بر سینه و برسرزنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
سیل اشکش بسته بر شه راه را
دود آهش کرده حیران شاه را
در قفای شاه رفتی هر زمان
بانگ مهلاً مهلنش بر آسمان
کای سوار سرگران کم کن شتاب
جان من لختی سبکتر زن رکاب
تا ببوسم آن رخ دلجوی را
تا ببویم آن شکنج موی را
شه سراپا گرم شوق و مست ناز
گوشهی چشمی به آن سو کرد باز
دید مُشکین بویی از جنس زنان
بر فلک دستی و دستی بر عنان
زن مگو مردآفرین روزگار
زن مگو بنتالجلال، اُختُالوقار
زن مگو خاک درش نقش مبین
زن مگو دست خدا در آستین
پس ز جان بر خواهر استقبال کرد
تا رخش بوسد الف را دال کرد
همچو جان خود در آغوشش کشید
این سخن آهسته در گوشش کشید
کای عنانگیر من آیا زینبی؟
یا که آه دردمندان در شبی؟
پیش پای عشق زنجیری مکن
راه عشق است این، عنانگیری مکن
حسین وای...
بیهمگان به سر شود، بی تو به سر نمیشود
داغ تو دارد این دلم، جای دگر نمیشود
حسین وای...
ای از همه لبتشنهتر، آهستهتر آهستهتر
ای کرده ترک جان و سر، آهستهتر آهستهتر
حسین وای...
ای ساربان آهسته ران، کارام جانم میرود
وان دل که با خود داشتم، با دلستانم میرود
حسین وای...
او میرود دامنکشان، من زهر تنهاییچشان
دیگر مپرس از من نشان، کز دل نشانم میرود
شمع دلم بی سر شده
پروانه خاکستر شده
حسین وای...
در رفتن جان از بدن، گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن، دیدم که جانم میرود
ای ساربان آهسته ران، آرام جان گم کردهام
آخر در این دریای خون، درّ گرانم کردهام
حسین وای...
ای ساربان آهسته ران، کآید صدای مادرم
گویا میان قتلگه، پرپر زند برادرم
شاعر: سعید حدادیان
ای مادر شهید، ماه عزا رسید
دلم تنگه برای روضههای تو
دلم تنگه برا سوز دعای تو
دلم تنگه برا سوز دعای تو
مادر حلالم کن...
انگار تو حسینیه
چادر به کمر بستی
نذری میپزی مادر
مشغول دعا هستی
تا روز ابد هستم
مدیون دعای تو
مثل پسرت امسال
خالی شده جای تو
مادر حلالم کن...
تابوت شهیدت رو
وقتی که بغل کردی
یک کربوبلا برپا
با اهل محل کردی
تو صحن حسینیه
با این گل پرپر
گفتی به همه: بچهم
قربون علیاکبر
مادر حلالم کن...
تو قلب حسینیه
عکس پسرت قابه
فردای قیامت هم
پشت سر اربابه
فرزندتو میدیدی
تو سینهزنا هر شب
اون مست علیاکبر
تو همنفس زینب
مادر حلالم کن...
یاد پسرت بودی
وقتی که منو دیدی
یه چفیه بهم دادی
سربندمو بوسیدی
گفتی پسرم عباس
تو جبهه علمداره
پیغوم نبری مادر
چَن وقته که بیماره
مادر حلالم کن...
افسوس نشد مادر
شمع پسرت باشم
افسوس نشد مادر
مثل پسرت باشم
گفتی نفس آخر
فردا رو میخوای مادر
دستت به ضریح دل
چشمت به لب رهبر
مادر حلالم کن...
ای مادر شهید، ماه عزا رسید
دلم تنگه برای روضههای تو
دلم تنگه برا سوز دعای تو
دلم تنگه برا سوز دعای تو