• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1391/02/24

سه موج بیداری اسلامی و توجه به اسلام، پس از انقلاب اسلامی از دیدگاه مقام معظم رهبری

چکیده
در این مقاله با توجه به بیانات مقام معظم رهبری، سه موج بیداری اسلامی و توجه به اسلام،‌ پس از انقلاب اسلامی تبیین شده است. ابتدا با توجه به دیدگاه‌های مقام معظم رهبری، پیشینه تاریخی و ماهیت فضای کنونی دنیای معاصر، که متأثر از تفکرات سکولاریستی و تحولات سیاسی ـ اجتماعی غرب در سده‌های گذشته به ویژه قرن 18 است،‌ تبیین شده است. سپس بر اساس دیدگاه ایشان، تحولات جهان اسلام که در مقابله با این نوع تفکرات و تحولات شکل گرفته مورد تبین قرار گرفته است. پس از آن به انقلاب اسلامی ایران به عنوان نقطه عطف این تحولات و تأثیرات آن بر دنیای معاصر اشاره شده است. سپس بر اساس دیدگاه ایشان، نحوه شکل‌گیری موج اول که با وقوع انقلاب اسلامی ایجاد شد و بنیاد تفکر غربی یعنی نگاه سکولاریستی را به چالش کشید، تبیین شده است. پس از آن به بستر تاریخی و علل ایجاد موج دوم و فروپاشی نظام کمونیستی در دنیا اشاره شده است. در نهایت به تحولات سال‌های اخیر و بحران غرب در حوزه نظام لیبرالیستی و نحوه ایجاد موج سوم توجه به اسلام و بیداری اسلامی پرداخته شده است که بر اساس پیش‌بینی مقام معظم رهبری به فروپاشی نظام لیبرالیستی در غرب و گسترش و فراگیری اسلام در دنیا منجر خواهد شد.

کلید واژه:
بیداری اسلامی، انقلاب اسلامی، مسلمانان، غرب، کمونیسم، مارکسیسم، سرمایه‌داری، لیبرالیسم.

مقدمه
مقام معظم رهبری در سخنانشان در مورد بیداری اسلامی از سه موج بیداری اسلامی و توجه به اسلام بعد از پیروزی انقلاب اسلامی صحبت کردند در این مقاله با نگاهی به تحولات سیاسی دهه‌های گذشته و ریشه‌های عمیق آن و مواضع متفکران و سیاستمداران غربی و جهان اسلام به توضیح و تبیین این نظریه خواهیم پرداخت. فضای کنونی دنیای معاصر چه در دنیای غرب و چه در جهان اسلام متأثر از تحولات خاصی در سده‌های گذشته است. مهم‌ترین اتفاق تاریخی تأثیرگذار در دنیای معاصر، رنسانس در قرن 15 و 16 میلادی در غرب است که به حدود پانصد سال پیش برمی‌گردد. رنسانس که با نهضت پروتستانتیسم و جنبش اومانیسم در غرب شکل گرفت، آغاز حرکتی بود که جوهر اصلی آن اومانیست و انسان‌محوری به جای خدامحوری(البته با نگاه مسیحی) و جدا کردن دین از عرصه‌های عمومی زندگی انسان بود. این حرکت در طول تاریخ چندصدساله غرب ادامه یافت و پس از تثبیت نگاه اومانیستی و سکولاریستی در فضای فکری و فلسفی غرب، در قالب تحولات سیاسی ـ اجتماعی نمود عینی و خارجی پیدا کرد. مصداق بارز آن انقلاب صنعتی در قرن 18 و انقلاب‌های سیاسی لیبرالیستی انگلیس، فرانسه و آمریکا در قرون 17 و 18 و انقلاب‌های سوسیالیستی و کمونیستی روسیه و چین در قرن 20 است.

مقام معظم رهبری در توصیف زمان کنونی و پیشینه تاریخی آن معتقدند «زمان ما، زمان عجیبی است. حداقل از دو قرن پیش، جریانی به نام جریان تمدن صنعتی در دنیا شروع شد. این کلمه، حاوی معانی بسیار زیادی از فرهنگ و معرفت و علم و اوج و حضیض و همه چیز است. جریانی با این نام و سمات و خصوصیات که حداقل از دو قرن پیش شروع شد – اگرچه مقدمات آن، ازخیلی جلوتر در دنیا آغاز گردید – چند خصوصیت داشت: یکی گرایش به صنعت و علم، یکی گرایش به روش‌های جدید در زندگی، و یکی – که از مهم‌ترین آنهاست – گرایش به فلسفه‌هایی با قاعده و مبنای مادّی. یعنی در طول این دو قرن، بیشترین پرچم‌های فکر و فلسفه که برافراشته شده، در جهت مقابلِ تفکر معنوی و دینی بوده است. فلسفه مارکسیسم، یکی از آنهاست که سر و صدای بیشتری پیدا کرد. بقیه مکتب‌های فلسفی، اجتماعی رایج و سربرداشته در قرن نوزدهم و بیستم، جهت و گرایش خالص و یا غالب مادّی و غیرمذهبی و ضدمذهبی دارند. این گرایش غیرمعنوی و ضدمعنوی، مثل جریانی که از کم شروع می‌شود و لحظه به لحظه اوج می‌گیرد و فراگیری پیدا می‌کند، در زندگی و افکار و خانواده و ارتباطات درون اجتماعی مردم وارد شد. در کنار این جریان فکری، سیاست‌ها حرکتی را مستقلاً به سمت ضدیت با دین و معنویت شروع کردند. ... روز به روز این تضاد بیشتر شد.

البته هر نقطه‌ای که معنویت آن بیشتر بود، بیشتر مورد تهاجم قرار گرفت؛ مثل اسلام. تفکرات اسلامی در همه جای دنیا مورد تهاجم قرار گرفت. در شرق دنیای اسلام – یعنی هند – تاغرب دنیای اسلام – یعنی الجزایر – این تهاجم صورت گرفت. در الجزایر، فرانسوی‌ها وارد شدند و با اسلام مبارزه کردند. در هند هم انگلیسی‌ها وارد شدند و با اسلام مبارزه کردند. با این که در صحنه‌ی استعمار، انگلیس و فرانسه، دو کشور رقیب بودند، امّا حریف‌ها و طرف‌ها و نقاط بمباردمانشان یکی بود. روز به روز جریان مذهب و معنویت را در دنیا ضعیف‌تر کردند و زندگی انسآنها را از اخلاق معنوی خالی‌تر نمودند. دنیای مسیحیت این طور بود و دنیای اسلام هم همین‌طور بود. ایمآنها را در لابلای چرخ و پَر گردونه‌ی سنگین مادّیت، خُرد یا رقیق کردند. این، جریان زندگی دنیا در طول حداقل دو قرن است. این، چیز کمی نیست. این سیر جریان مادّه، همین‌طور با جست و به شکل تند و خشن، حرکت به طرف اوج را شروع کرده و در طی دو قرن، روز به روز فراگیرتر شده است. همراه با این اوج تفکر و سیاست و رفتار مادّی در زندگی انسآنها، ثروت و علم و اختراع و پیشرفت‌های نو به نوی آن مراکزی که این سیاست‌ها را دنبال می‌کردند هم روز به روز بیشتر شده است. وقتی که این جریان اوج گیرنده، به نقطه‌ی اوجِ غیرقابل تصوری رسید، قدم بعد جز این چیزی نبود که بنای دین و معنویت و اخلاق، به کلی از میان جوامع برچیده شود؛ حتّی دیگر هیچ خاطره‌یی هم نماند.[1]

بر اساس دیدگاه رهبر انقلاب، پیش‌بینی متفکران غربی «دنیایی را نشان می‌دهد که در آن، دیگر حتّی هیچ احساس معنوی نیست. به کلی تهی شدن عالم از تفکرات و یا - به قول آنها – اوهام معنوی و مذهبی است.»[2] این تحولات فکری و سیاسی، پس از جنگ جهانی دوم یعنی در نیمه دوم قرن 20 دنیا را به طور کلی به دو بخش شرق و غرب تقسیم کرد که منشأ اصلی این تقسیم دو نوع نگاه فکری ایجاد شده ذیل نگاه کلان اومانیستی و سکولاریستی یعنی نگاه لیبرالی ـ سرمایه‌داری به سردمداری ایالات متحده آمریکا و نگاه سوسیالیستی ـ کمونیستی به سردمداری اتحاد جماهیر شوروی بود. به تعبیر مقام معظم رهبری «دنیا دوقطبی بود؛ یک طرف نظام غربی به سرپرستی و رهبری آمریکا بود، یک طرف هم نظام شرقی به سرپرستی شوروی. این دو نظام، در صد مسأله هم با یکدیگر توافق داشتند. یکی از آن مسائل حفظ نظام سلطه بود. یعنی هر دو این را پذیرفته بودند که دنیا به دو منطقه تقسیم می‌شود.»[3]

در جهان اسلام نیز از طرفی در ایران پانصد سال پیش با ظهور صفویه و حضور رسمی و تأثیرگذار فقهای اسلام در سیاست و حکومت، حرکتی آغاز شد که جوهر اصلی آن دخالت جدی‌تر و رسمی دین با محوریت فقها در عرصه‌های عمومی بود. این حرکت نیز با فراز و نشیب‌های خود، در قرن 19 و 20 به جنبش‌های سیاسی مثل نهضت تنباکو، نهضت مشروطیت،‌ نهضت ملی شدن نفت در ایران و منجر شد و همزمان در سایر نقاط جهان اسلام نیز جنبش‌های فکری ـ سیاسی اسلامی شکل گرفت که یک رکن این تحولات و جنبش‌ها همواره بیداری و توجه مسلمین به ویژه مسلمانان ایران نسبت به تهاجم فرهنگی، سیاسی و اقتصادی غرب علیه اسلام و مسلمین بود. اما نقطه اوج این حرکت‌ها نهضت امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی بود که با سایر حرکت‌های مسلمانان در این دوره متفاوت بود. مقام معظم رهبری در توصیف این تفاوت می‌فرمایند: «مصلحان اسلامی و متفکرانی که در یکصد و پنجاه سال گذشته، تحت تأثیر عوامل گوناگون قیام کرده و پرچم دعوت اسلامی و احیا و تفکر اسلامی را بر دوش گرفتند – از قبیل سیدجمال‌الدین و محمّد اقبال و دیگران – با همه‌ی خدمات ارجمند و گران‌بهایشان، همگی این نقص بزرگ را در کار خود داشتند که به جای برپاکردن یک انقلاب اسلامی، به یک دعوت اسلامی اکتفا کردند و اصلاح جوامع مسلمان را نه با قوّت و قدرت انقلاب، که با تلاش روشنفکرانه و فقط با ابزار قلم و زبان جستجو کردند.

این شیوه، البته ممدوح و مأجور بوده و هست؛ اما هرگز از آن، توقع نتایجی همچون نتیجه‌ی عمل پیامبران اولوالعزم را – که سازندگان مقاطع اصلی تاریخ بوده‌اند – نباید داشت. کار آنان، در صورت صحت و مبرا ماندن از عیوب سیاسی و نفسانی، تنها می‌توانست زمینه‌ساز یک حرکت انقلابی باشد و نه بیشتر. و لذا مشاهده می‌شود که سعی و تلاش بی‌حد و حصر مخلصان این گروه، هرگز نتوانسته حرکت معکوس و روبه انحطاط ملل مسلمان را متوقف کند، یا عزت و عظمتی را که آنان از آن نام می‌آورده و در آرزویش آه و اشک می‌افشانده‌اند، به مسلمانان برگرداند و یاحتّی اعتقاد و باور اسلامی را در توده‌های مردم مسلمان تقویت کرده و نیروی آنان را در خدمت آن به کار گیرد و یا دامنه‌ی جغرافیایی اسلام را گسترش دهد. و این، به کلی از روش پیامبر عظیم‌الشأن اسلام(صلّی‌اللَّه‌علیه‌واله‌وسلّم) جدا است و این بر هرکس که اندکی تاریخ بعثت و هجرت رسول معظم(ص) را بداند، آشکار است. امام ما برای حیات دوباره‌ی اسلام، درست همان راهی را پیمود که رسول معظم(صلّی‌اللَّه‌علیه‌واله‌وسلّم) پیموده بود؛ یعنی راه انقلاب را. در انقلاب، اصل بر حرکت است؛ حرکتی هدف‌دار، سنجیده، پیوسته، خستگی‌ناپذیر و سرشار از ایمان و اخلاص. در انقلاب، به گفتن و نوشتن و تبیین اکتفا نمی‌شود؛ بلکه پیمودن و سنگربه‌سنگر پیش رفتن و خود را به هدف رساندن، اصل و محور قرار می‌گیرد. گفتن و نوشتن هم در خدمت همین حرکت در می‌آید و تا رسیدن به هدف - یعنی حاکمیت بخشیدن به دین خدا و متلاشی ساختن قدرت شیطانی طاغوت - ادامه می‌یابد: «هوالّذی ارسل رسوله بالهدی و دین‌الحقّ لیظهره علی‌الدّین کلّه ولو کره المشرکون».[4]

آری همزمان با نقطه اوج تحولات غربی در دنیای معاصر، حرکت اسلامی در کشورهای مسلمان هم به نقطه اوج خود رسید و در قالب نهضت امام خمینی(ره) در ایران نمود پیدا کرد. چنان که مقام معظم رهبری می‌فرمایند: «در همین مقطع که همه‌ی محاسبات مادّی نشان می‌داد که آینده‌ی بشریت آن است، ناگهان حادثه‌یی اتفاق افتاد. این حادثه، در اول توجه دنیا را خیلی هم به خودش جلب نکرد؛ امّا برخلاف انتظار تفسیرکنندگان و بینندگان، روزبه‌روز حجم و معنا و محیط تسلط و تصرف او وسیع‌تر شد و ناگهان به یک انفجار در یک نقطه‌ی عالم منتهی گردید. آن‌وقت، صاحبان قدرت جهانی احساس کردند که تا حالا در ارزیابی این پدیده اشتباه می‌کردند. به فکر علاج افتادند، ولی دیگر نتوانستند. آن حادثه چیست؟ حادثه‌ی نهضت روحانیت و نهضت دین در ایران در سال 1341. آن روزی که این حادثه اتفاق افتاد، کسی در دنیا برای آن اهمیتی قایل نشد. ... تا به بیست ‌و دوم بهمن و تشکیل جمهوری اسلامی رسید و ناگهان کشوری بر اساس دین و معنویت ایجاد شد که دیگر وقت گذشته بود ... یعنی آن جریانی که اوج پیدا می‌کرد، قطع شد. من و شما در لحظه‌ی این قطع قرار گرفتیم.»[5] از نظر مقام معظم رهبری، پس از انقلاب اسلامی سه موج بیداری اسلامی و گسترش توجه به اسلام شکل گرفت که در این مقاله به صورت تفصیلی به این سه موج خواهیم پرداخت.

موج اول بیداری اسلامی
همانطور که در سطور پیشین اشاره شد از نظر مقام معظم رهبری، نهضت امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی نقطه توقف و قطع روند سکولاریسم در دنیاست.[6] مقام معظم رهبری معتقدند «انقلاب اسلامی که پیروز شد، اسلام در دنیا یک رونق تازه‌ای پیدا کرد. خیلی‌ها در دنیا به فکر افتادند که این چه بود؟ این کدام موتور پرقدرت بود که توانست یک چنین حادثه‌ی عظیمی را به وجود بیاورد که غرب را تکان داد؟ پیروزی انقلاب اسلامی و عظمت امام، غرب را تکان داد، نظام سلطه را تکان داد. خیلی‌ها به فکر افتادند بروندببینند این چیست. به قرآن مراجعه کردند، حقایقی از اسلام دستشان آمد؛ لذا مشتاق اسلام شدند، گرایش به اسلام پیدا کردند. در آن برهه، یک فصل، یک حمله، یک موج به سمت اسلام به وجود آمد، که ادامه هم پیدا کرد.‌«[7] در حقیقت اولین موج توجه به اسلام و بیداری اسلامی در نیمه دوم قرن 20، با پیروزی انقلاب اسلامی ایران شکل گرفت. این حرکت در حقیقت به چالش کشیدن مبانی اومانیستی و سکولاریستی دنیای جدید در غرب و شرق عالم بود، چرا که پس از حدود پانصد سال شعار حاکمیت انسان در مقابل حاکمیت الهی و صدور این شعار به اکثر نقاط عالم، امام خمینی (ره) در ایران دم از حاکمیت الله(در عین توجه به نقش و اراده انسان در طول اراده الهی) زد و مدعی شد که این شعار و حرکت را به تمام دنیا صادرخواهد کرد.

مقام معظم رهبری در توصیف این فضا می‌فرمایند: «سال‌های متمادی است روال حرکت عالم به سمت دوری از معنویت و دین است. چند قرن است که دنیا این‌گونه حرکت می‌کند و البته این دلایلی دارد و چیز ناشناخته و مجهول‌العلّه‌یی هم نیست. در دویست سال اخیر - یعنی قرن نوزدهم و بیستم که اصطلاحاً قرن روشنفکری و انسان‌گرایی و اوج پیشرفت‌های صنعتی و علمی است - حرکت با سرعت به سمت بی‌دینی و جدا شدن از معنویت بوده است. مقداری از این سیر طبیعی است؛ زیرا لازمه‌ی آن چیزهایی که پیش آمد، همین بود. یک مقدار هم حرکت ارادی و از روی برنامه‌ریزی بوده است. تمام دستگاه‌های قدرتمند عالم به این نتیجه رسیده‌اند که باید دین را از صفحه‌ی عالم بزدایند. نه اینکه به کلی اسم دین را از بین ببرند؛ بلکه معنای دین حقیقی و خالص را - اگر چه به ظواهرش هم احتفاظ بشود - از بین ببرند. ایمان واقعی دینی باید از بین می‌رفت و چقدر پول صرف شد و چه قدر آدم‌ها از روی عقیده - و نه خیانت گونه - حذف ایمان دینی را برای بشریت لازم دانستند. آنها کتاب نوشتند، کار هنری کردند، تبلیغات کردند، زور به خرج دادند، پول خرج کردند تا معنویت را در دنیا - از جمله در جهان اسلام - از بین ببرند. آن وقت در چنین دنیایی که این همه تلاش ضدمعنوی صورت گرفته است، در یک نقطه‌ی حساس، حکومت و نظامی بر اساس معنویت و اسلام به وجود می‌آید.»[8] «در مقابل یک چنین دنیای مادی، در مقابل یک چنین جبهه‌ی استکباری، در مقابل دستگاه عظیم سیاسی دنیا - که بویی از معنویت نبرده است - نظامی بر پایه‌ی معنویت شکل گرفته؛ پرچم معنویت را بلند کرده؛ مردم را به خدا و معنویت دعوت می‌کند؛ وعده‌ی بهروزی دنیوی را از راه گرایش به دین و تمسک به احکام و معارف الهی به آنها می‌دهد و آزادی مردم و استقلال جامعه را با تمسک به دین تأمین و تضمین می‌کند.»[9]

این مسأله ای است که جامعه‌شناس مشهور انگلیسی یعنی آنتونی گیدنز این گونه به آن اعتراف می‌کند: «در گذشته سه غول فکری جامعه‌شناسی یعنی "مارکس"، "دورکیم" و "ماکس وبر" با کم و بیش اختلافاتی فرآیندِ عمومی جهانی رابه سمت سکولاریزاسیون و به حاشیه رفتن دین می‌دیدند ولی از آغاز دهه هشتاد و با انقلاب اسلامی ایران شاهد تحقق عکس این‌ قضیه هستیم؛ یعنی فرآیندِ عمومی جهان روند معکوسی را آغاز و به سمت دینی‌شدن پیش می‌رود.»[10] لذا از این تاریخ به بعد در ژورنال‌های مربوط به جامعه‌شناسی دین، فصل جدیدی به مقوله "سکولاریزیشن" افزوده شد و مکرراً از انقلاب اسلامی به عنوان یک شاخص و سمبل حرکتی در بازگشت به امر قدسی یاد می‌شود که یک‌ دولت دینی، و حتی فقهی را در ایران، در عصر عرفی‌شدن جهان، پایه‌ریزی کرده است.[11] این مسأله‌ای بود که غرب تصور آن را نیز نمی‌کرد. به تعبیر یکی از پژوهشگران، غربیان فکر نمی‌کردند که از یک نهاد علمی - سنتی که به گمان آنها یکی از نهادهای جمود و فرو رفتن در فضاهای علمی و روحی است، مردی بیرون بیاید که انقلابی بزرگ را رهبری کند، دولتی هم آهنگ با زمانه تأسیس کند و غرب را نه تنها محکوم سازد بلکه با آن از موضع کسی سخن بگوید که رسالتی جهانی را برای همگان به ارمغان آورده است.

هنوز که هنوز است رسانه‌های غرب گاه از او به عنوان کسی که جهان را تکان داد و گاه کسی که مسیر تاریخ را تغییر داد نام می‌برند و انقلاب او را در کنار انقلاب‌های کبیر فرانسه و روسیه - سه جنبش مهم سیاسی عصر حاضر که روش‌های سیاسی را دگرگون ساخت و ویژگی‌های فرهنگی این دوران را رنگی دیگر بخشید - می‌دانند.[12] لذا ویلیام بیمان معتقد است «امام خمینی(ره) در اوج ناباوری تحلیل‌گران بین‌المللی با عقاید مذهبی که غرب آنها را کهنه و قرون‌ وسطایی می‌دانست جهان را تکان داد.[13] باید گفت امام خمینی(ره) با انقلاب اسلامی و احیای اسلام بنیاد تفکر غربی را به چالش کشید و به تعبیر بابی سعید، گفتمان سیاسی امام خمینی(ره)‌ را باید به عنوان جلوه‌ای از مرکز زدایی از غرب تلقی کنیم.[14] بابی سعید امتیاز حرکت امام نسبت به سایر حرکت‌ها و جنبش‌ها و گفتمان‌های مسلمانان را در همین مسأله می‌داند و می‌نویسد:‌ «بسیاری از گفتمان‌های مسلمانان در مواجهه با غرب گفتمان تدافعی است ولی بر خلاف این‌ها، امام خمینی(ره) این گفتمان تدافعی را کاملاً رد می‌کند و تنها با امام خمینی(ره) است که نقش گفتمان غربی به عنوان گفتمان عام دستخوش تزلزل می‌گردد. با توجه به این‌که در دهه 1870 تفکر سیاسی مسلمین، یک گفتگوی کاملاً یکطرفه با گفتمان غرب بوده‌ است و با نظر به این‌که کمالیست‌ها ضروری دیدند که طرح‌هایشان را دائماً برحسب گفتمان غربی شکل دهند،‌ تعجب‌آور است که امام خمینی(ره) سعی ندارد خودش را بر حسب گفتمان غربی توجیه کند.»[15] به تعبیر دقیق‌تر سامی زبیده، امام خمینی(ره) طوری سخن می‌گوید گو این‌که تفکر غربی اصلاً وجود ندارد.[16] به تعبیر طرفداران نظریه گفتمان،‌ در سپهر نظام اندیشگی و نظام معنایی امام، معانی نوینی روییدن گرفتند که به‌رغم همگونی و همخوانی آنان با صورتبندی دانایی و نظام صدق سنتی حاکم بر جامعه، واسطه رفتار اجتماعی ـ سیاسی مدرن(و یا به تعبیری فرامدرن) شده و استعداد رهایی بخش خود را به عنوان اولین شورش بزرگ علیه نظام‌های زمینی ... و مدرن‌ترین شکل قیام، در عصر تجددگرایی و سکولاریسم به نمایش گذاردند.[17]

میشل فوکو بر همین اساس معتقد است از قرن هیجدهم به بعد هر تحول اجتماعی اتفاق افتاده بسط مدرنیته بوده اما انقلاب ایران تنها حرکت اجتماعی ‌است که در برابر مدرنیته قرار دارد".(حاجتی،ص 35.) او معتقد است مردمی که روی این خاک زندگی می‌کنند(یعنی ایرانیان)، در جستجوی چیزی هستند که ما غربی‌ها امکان آن را پس از رنسانس و بحران بزرگ مسیحیت از دست داده‌ایم و آن «معنویت سیاسی» است.[18] در حقیقت در این مرحله، انقلاب اسلامی ایران با تکیه بر دین و معنویت و اراده الهی در عرصه سیاست، جوهر اصلی تفکر جدید غربی یعنی سکولاریسم و اومانیسم را به چالش کشید. بر همین اساس است که گری سیک از مقامات سیاسی و امنیتی آمریکا معتقد است: اختلاف بین ایران و آمریکا ناشی از یک شکاف عمیق فرهنگی است؛ شکافی که مبتنی بر تضاد بین دو نظام ارزشی و مفاهیم جهانی است: جهان‌بینی خداسالاری اسلامی امام خمینی(ره) در مقابل جهان‌بینی اساساً سکولار غربی کارتر. این حرکت باعث توجه جدی ملت‌های دنیا به ویژه مسلمین و مستضعفان به اسلام شد.

مقام معظم رهبری معتقدند « بلافاصله پس از پیروزی انقلاب - که معنای درست توحید و نفی عبودیت غیرخدا و عزت در برابر هرکس و هر چیز غیرخدا را در عمل و واقعیت به همه نشان داد - مسلمانان در نقاط بسیاری از جهان، احساس شخصیت و عزت نموده، در مقابل قدرتمندان و زورگویان ایستادند و سرفصل جدیدی در مبارزات ملل مسلمان به وجود آمد؛ از جمله حرکت عظیم مردم مسلمان در افغانستان و شروع مبارزات مردمی در سرزمین فلسطین و ایستادن مردم مسلمان و مبارز فلسطین در برابر احزاب معامله‌گر و شروع نهضت‌های اسلامی زیادی در کشورهای مسلمان آفریقایی و آسیایی و حتّی در اروپا که همه براساس جاذبه‌ی اسلام و شوق به تحقق احکام الهی به وجود آمده و اسلام را رهایی بخش و عزتبخش خود می‌داند. آثار پیروزی ملت ایران در زورآزمایی قدرت‌های جهانی با آن، به جهان اسلام منحصر نماند؛ بلکه در کشورهای غیرمسلمان و در نظام‌هایی که قفس آهنین استبداد حزبی یا ستم قومی اجازه نداده بود که مسلمانانِ آن کشورها حتّی مسلمانی خود را احساس کنند، نسیم هویت اسلامی وزیدن گرفت و ایمان‌های خفته به جوش آمد و گلبانگ مسلمانی، خواب اهریمنان را برآشفت: «و تری الارض هامده فاذا انزلنا علیها الماء اهتزّت و ربت و انبتت من کلّ زوج بهیج».[19]
ایشان معتقدند «انقلابی که امام پدید آورد و شهیدان با خون خود آن را رنگ و بوی گل سرخ بخشیدند، اکنون در سراسر جهان، در بیداری ملت‌های مظلوم و در تجدید حیات جوامع مسلمان و در استحکام روزافزون مبانی معنویت و در فروپاشی مادّیگری صریح و نفاق‌آلود و خلاصه در سرافرازی حق و سرافکندگی باطل، خود را می‌نمایاند. پرچم عروج انسان به بام معنویت که امروز در گوشه و کنار دنیا برافراشته می‌شود، در حقیقت پرچم امام ما و شهیدان اوست. آنها زنده‌اند و روزبه‌روز زنده‌تر خواهند شد.»[20] لذا تحقق یک تحول و تحرک اجتماعی ـ سیاسی در حد انقلاب، به نام خدا و دین(با نگاه اسلامی) در دنیای مدرن که دین را مخدر توده‌ها یا امری متحجر و کهنه می‌دانست، موج اول توجه به اسلام، پس از انقلاب اسلامی را ایجاد کرد و موجب توجه جدی ملت‌های دنیا به دین به ویژه دین اسلام شد و زلزله‌هایی را در نگاه‌های فکری، فلسفی و فرهنگی غرب و جهان اسلام ایجاد کرد.

موج دوم بیداری اسلامی
تصور بسیاری از متفکران و سیاستمداران دنیا این بود که این حرکت در حد یک شعار و تحول انقلابی زودگذر در یک نقطه از جهان باقی خواهد ماند و در دنیای جدید با قدرت‌نمایی ابرقدرت‌ها از صحنه حذف خواهد شد. پس از گذشت حدود ده سال از این اتفاق، رهبر این انقلاب در نامه‌ای به سردمدار نظام مارکسیستی و کمونیستی در اتحاد جماهیر شوروی او را متوجه اسلام و پیام اسلام نمود و هشدار فروپاشی این نظام را اعلام نمود، دیری نپایید که این پیش‌بینی محقق شد و بسیاری از متفکران و سیاستمداران جهان یکی از دلایل و عوامل زمینه‌ساز فروپاشی این قطب بزرگ دنیا را انقلاب اسلامی دانستند. مقام‌ معظم‌ رهبری در این رابطه می‌فرمایند: «در اول انقلاب، ابعاد این پیروزی مردمی و اسلامی، هنوز برای بسیاری از دشمنان واضح نبود. امروز می‌فهمند که این پیروزی، چه حادثه‌ی عظیمی بوده است. می‌بینند که مسلمین در سرتاسر عالم، چه احساس شخصیتی می‌کنند. مشاهده می‌کنند که چه حرکات و چه قیام‌هایی پدیدار شده و چه آرمان‌های فراموش ‌شده‌یی که دوباره به یادها آمده و برای آنها حرکت شده است ... چه شعارهای جدیدی که در اختیار ملت‌ها قرار گرفت. این‌ها را امروز مشاهده کرده‌اند. حتّی آنها نقش این پیروزی اسلامی را در زودرس‌تر کردن زوال امپراتوری مارکسیزم و بلوک شرق در دنیا، خوب می‌فهمند و خوب حس می‌کنند. این انقلاب، نقش آشکاری در فروپاشی آن تشکیلات و آن نظام و مشکل شدن کار برای آن اداره‌کنندگان داشت، تا کار به اینجا رسید.[21] ایشان معتقدند: «که اگر انقلاب اسلامی پیروز نشده بود و ایران جمهوری اسلامی نمی‌شد، نظام‌های کمونیستی به این زودی متلاشی نمی‌شدند ... تحول عظیمی که در دنیا به وجود آمد، ناشی از اسلام و انقلاب اسلامی و روآمدن معنویت بود ... تمام مسایلی که در دنیای اروپای شرقی و کلاً بلوک شرق بوجود آمد، ریشه‌اش به معجزه‌ی انقلاب اسلامی بر می‌گردد.»[22]

فروپاشی نظام مارکسیستی و کمونیستی همزمان بود با یک دهه مقاومت نظام جمهوری اسلامی در برابر فشارهای نظامی و بین‌المللی جهانی و سربلندی و حرکت تکاملی این نظام. مقام معظم رهبری در این رابطه معقتدند: «در این ده سال، ما لحظه به لحظه پیشروی و حرکت تکاملی داشته‌ایم. استقرار و حرکت تکاملی این نظام دینی در طول این ده سال، تمام این زمام‌ها و بندها و بستهایی که از طرق مختلف نظام جهانی را حفظ کرده بود، باز کرده و تمام این اوضاع را به هم ریخته است»[23] مقام معظم رهبری پشت سر گذاشتن همه حوادث در دهه اول انقلاب را مرهون اسلام و جوهر اصلی قدرت و صلابت ملت ایران را اسلام می‌دانند: «در همه‌ی این حوادث، و با نگاهی وسیع‌تر در سرگذشت یازده ساله‌ی نظام اسلامی و اساساً در پیدایش این نظام و مقدمات آن و مبارزاتی که به آن منتهی شد، صحنه‌پرداز اصلی و عامل حقیقی، همانا اسلام و عقیده و ایمان و تربیت اسلامی است. هم ملت ایران که با قیام شجاعانه‌اش در برابر نظام سلطه‌ی جهانی و بر ضد ابرقدرت‌های شرق و غرب، کاری عظیم و بی‌سابقه انجام داد؛ هم رهبر و قائد عظیم‌الشأن این انقلاب که مثل کوه در برابر همه‌ی بادهای مخالف ایستاد و هجوم طوفان‌ها را شکست، اما خود کمترین تکانی نخورد؛ هم نظام نوین اسلامی که توانست کشور را بدون اندک تکیه‌یی به بیگانگان اداره کند و جنگی را که محل تلاقی نیروهای شرق و غرب بر ضد او بود و نزدیک به سه‌چهارم سالیان پس از پیروزی را فرا گرفت، بدون گرایش به هیچ طرف و فقط با تکیه برخود، شرافتمندانه و با عزت و پیروزی به پایان بَرَد، همه و همه توان خود را از اسلام گرفته‌اند و اسلام جوهر اصلی این حوادث شگفت‌آور و مایه‌ی حقیقی قدرت و صلابت و عزتی است که ایران و ایرانی و ملت و رهبر و انقلاب و نظام ما، در تاریخ معاصر از خود بروز داده‌اند.»[24]

ایشان معتقدند همه این تحولات نشان عظمت اسلام است که باعث شد مسلمانان دنیا بفهمند که اسلام با یک ملت چه می‌کند و چگونه به آنها قدرت و عظمت و عزت می‌دهد. بنابر نظر ایشان، نظام جمهوری اسلامی درظرف یک دهه «پس از پیروزی، با مجموعه‌ی پیچیده و بی‌نظیری از توطئه و خصومت و خیانت و تهاجم و تحریم و حمله‌ی نظامی و غوغای تبلیغاتی و غیره دست‌وپنجه نرم کرد و از این مصاف تاریخی، مظفر و منصور بیرون آمد و اکنون نظام جمهوری اسلامی که محصول تلاش عظیم امام و امت است، در اوج اقتداری که ناشی از مقاومت و سرسختی در برابر زورگویان و استغناء از غارتگران است، چشم دوست و دشمن را به خود جلب و دل‌های مستضعفان و زجردیدگانِ همه‌ی مناطق عالم را مجذوب کرده است. آری، راز بزرگ در اعتلای امروزین اسلام و بیداری عمومی مسلمین، این بود که در کانون این حرکت - یعنی ایران اسلامی - مولود مبارک انقلاب بار دیگر از شجره‌ی طیبه‌ی اسلام به وجود آمد و محصول آن - یعنی جمهوری اسلامی - با بنیه‌ی مستحکمی که از ایمان اسلامی رهبر و ملت یافته بود، در راه و جهت درست پایدار ماند و وسوسه‌ی شیطان‌ها و تیغ خشم و کین آنان بر او کارگر نشد و با مظلومیتی قدرتمندانه و سرافراز، چهره‌ی منوّر خود را در برابر چشم جهانیان قرارداد و با وجود و بقا و استقامت و صلابت خود، مبلّغ اسلام شد. طبیعت اسلام ناب، طبیعتی پُرجاذبه است و دل‌هایی را که آلوده‌ی غرض‌ورزی و کینه‌توزی نباشد، به خود جلب می‌کند و این همان است که انقلاب ما و امام ما، دوباره در جهان مطرح کردند و بر دل‌ها و چشم‌های نیازمند و جستجوگر عرضه داشتند.»[25]

در حقیقت حرکت تکاملی نظام جمهوری اسلامی پس از یک دهه مقاومت در برابر فشارهای بین‌المللی و پیروزی در جنگی که از طرف قدرت‌های بزرگ نظامی و سیاسی به ایران تحمیل شد، از یک طرف، و فروپاشی نظام مارکسیستی و کمونیستی از طرف دیگر، توجه ملت‌های دنیا به ویژه مسلمانان را به اسلام و کارآیی نظام اسلامی در ایران و ناکارآمدی نظام مارکسیستی جلب کرد. در این مقطع موج دوم توجه به اسلام و بیداری اسلامی پس از انقلاب اسلامی ایجاد شد. مقام معظم رهبری در رابطه با موج دوم توجه به اسلام می‌فرمایند: «موج دوم، آن وقتی شد که نظام مارکسیستی شکست خورد. حتّی در کشورهای اسلامی، جوان‌های زیاد و مردمان بااخلاصِ زیادی بودند که امید خودشان را به نظام مارکسیستی بسته بودند؛ فکر می‌کردند با تشکیل دولت سوسیالیستی خواهند توانست فقر و بی‌عدالتی و چه و چه و چه را از کشورهاشان دور کنند؛ بعضی‌هاشان هم واقعاً مردمان صادقی بودند؛ بنده بعضی از این‌ها را دیده بودم؛ چه از مسلمان‌هاشان، چه ازغیر مسلمان‌هاشان؛ مردمان صادقی بودند، اما به اسلام هیچ اعتقادی نداشتند؛ مارکسیست شده بودند برای خاطر اینکه خیال می‌کردند در مارکسیسم امیدی برای مردم هست؛ بعد که مارکسیسم شکست خورد، این‌ها دیدند نه، فایده‌ای ندارد؛ لذا به سمت اسلام آمدند.»[26]

مقام معظم رهبری تحولات پس از فروپاشی بلوک شرق و کمونیسم مثل «پدید آمدن چند کشور مسلمان مستقل در آسیای میانه» که«علی‌رغم تبلیغات زهرآگین هفتاد ساله‌ی کمونیست‌ها و تلاش پس‌مانده‌های آن دوران ... ندای اسلام سرداده و به مسلمانی خود افتخار می‌کنند و در پی تحقق بخشیدن به احکام اسلامی هستند. همچنین پدید آمدن حداقل دو کشور مسلمان در اروپا، یعنی بوسنی هرزگوین و آلبانی ... پیروزی گروه‌های اسلامی در الجزایر در انتخاباتی آزاد و با روش منطبق بر معیارهای دمکراسی ... که مایه‌ی امید و تفاخر همه‌ی مسلمانان و حاکی از عمق ایمان اسلامی در آن ملت مجاهد و مجرب بود.» و «رشد حرکت‌های اسلامی و بیداری مسلمین و اصرار آنان بر بازیافتن هویت اسلامی»  را تحولاتی می‌دانند که «وضعیت جدیدی برای اسلام ومسلمین به وجود آورد... این وضعیت جدید دارای دو بخش یا دو عنصر است: اول این‌که تفکر و هویت اسلامی در گستره‌ی جهان، از شوکت و عزت و نشاط بیشتری برخوردار شده و اسلام به صورت یکی از برجسته‌ترین حقایق موجود عالم، در سرتاسر جهان مطرح گردیده است. دوم آن‌که قدرتهای مسلط جهان، در موضع صریح‌تری از خصومت نسبت به اسلام و مقاصد اسلامی قرار گرفته‌اند و تحقیقا یکی از فصول اصلی در نظم نوین پیشنهادی امریکا برای جهان پس از سقوط کمونیسم، فصل اسلام‌زدایی و مقابله با رشد روزافزون حرکتهای اسلامی است.»[27]

مقام معظم رهبری در مورد تأثیر انقلاب اسلامی بر توجه مارکسیست‌ها به مذهب و اسلام می‌فرمایند: «امروز در کشورهای مارکسیستی که عمر و نسلی را با دوری از مذهب و بیگانگی از خدا گذرانده‌اند، بازگشت به مذهب احساس می‌شود. در همان کشورها و در کشورهای دیگر، نسبت به مسلمانان حساسیتی وجود دارد.[28] براستی بنیان ارزش‌های مادّی در دنیا لرزیده است. رهبر کمونیست کشوری دوردست با قدرت مادّی بالا و دارای پیشرفت‌های زیاد می‌گوید: خواهش می‌کنم کتابی درباره‌ی اسلام بدهید تا مطالعه کنم(!) قبل از پیروزی انقلاب، شما نمی‌توانستید به زور دست جوانی که باد مارکسیسم به دماغش خورده بود، یک جلد کتاب اسلامی بدهید و بگویید این کتاب را مطالعه کن! ما با زحمت زیاد و هزار کلام شیرین، تعدادی جوان را گرد هم جمع می‌کردیم، تا چند کلمه از مبانی اسلام را به صورت شفاهی و یا کتبی به گوش و دل آنها برسانیم؛ ولی باز هم نمی‌رسید. در آن روزها همه‌ی ما - حوزه‌های علمیه، علما و مدرّسان و فضلا - بودیم، ولی عملاً به نتیجه‌ی دلخواه نمی‌رسیدیم. سرانجام به برکت قیام امام(ره)، ملت ایران و دنیا تکان خوردند و دگرگونی عظیمی در افکار و اندیشه‌های مردم و جوان‌ها به وجود آمد. امروز نماینده‌ی مجلس یک کشور مادّی که هفتاد سال برمبنای ماتریالیسم دیالکتیک اداره شده است، به من می‌گوید: به برکت امامِ شما، در پارلمان کشورم سخنرانی‌ها با «بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم» شروع می‌شود. شخصیت‌های معروف فکری دنیا نیز نسبت به آنچه که در مشت این مرد بزرگ بود و بر دنیا عرضه می‌کرد، احساس عطش می‌کنند. بنابراین، با حرکت آن رهبر عزیز، بنیاد ارزش‌ها و قراردادها و مسلّمات مادّی تکان خورد و دگرگون شد.»[29]

موج سوم بیداری اسلامی
مقام معظم رهبری معتقدند بعد از فروپاشی شوروی،استبداد به نفع امریکا و بلوک غرب افزایش پیدا کرده است. ایشان برای توصیف فضای بین‌المللی دنیا پس از فروپاشی شوروی و نظام کمونیستی، از تعبیر «سلطه‌ی جهانی» استفاده کردند و معتقدند استعمال اصطلاح «استبداد جهانی» یا «دیکتاتوری‌ بین‌المللی» برای توصیف این فضا گویاتر است.[30] در این فضا که نظام لیبرالی، رقیب اصلی خود یعنی نظام کمونیستی را شکست خورده و حذف شده می‌دید، خود را برترین نظام بشری و قدرت سیاسی و اقتصادی در عالم دید و شعارهایی مبنی بر جهانی‌شدن (بخوانید جهانی‌سازی) را مطرح کرد و این نقطه از تاریخ بشریت را پایان تاریخ نام نهاد. در همین ایام برخی متفکران غربی با توجه به تثبیت بیشتر نظام جمهوری اسلامی، خطر آن را به عنوان یک رقیب جدید احساس کردند و نظریه برخورد تمدن‌ها را ارائه دادند و اسلام و تمدن اسلامی را دشمن اصلی تمدن غربی شناختند. مقام معظم رهبری در  این رابطه معتقدند: «برای من، این حقیقت مثل روز روشن است که قدرت‌های استکباری عالم و در رأس قله‌ی فساد، امریکا، و طرفین امریکا – قدرت‌هایی که در غارت ملت‌های ضعیف و فشار به انسان‌ها در سرتاسر دنیا، با او همدست و همکارند - و نیز همه‌ی دولت‌هایی که در میان توده‌های مردمشان پایگاهی ندارند و برای ماندن، محتاجند که به یک قدرت - و امروز به امریکا - متکی باشند(مثل همین دولت‌های ارتجاعی که متأسفانه در منطقه‌ی ما از آنها هست)، احساس می‌کنند که این حرکت اسلامی - آن چیزی که امروز در دنیای اسلام، محسوس و مشهود است - بزرگ‌ترین خطرها برای آنهاست. این را استشمام و حس کرده‌اند ... و می‌دانند که این چیزی است که به زندگی فساد و قدرت مطلقه و تسلط طاغوتی - که امروز امریکا و اذناب و ایادی و پیروانش به آن مبتلا هستند - آسیب سختی خواهد زد.»[31]

آمریکایی‌ها با این احساس خطر، برنامه‌هایی مثل نظم نوین جهانی و خاورمیانه جدید را برای مقابله با این رقیب جدید طراحی کردند. آمریکا با همکاری متحدان غربی‌اش برای رسیدن به این مقصود دو جنگ بزرگ افعانستان و عراق را به راه انداخت که به اعتراف نظامیان خودش در این دو جنگ کشتی نظامی آمریکا به گل نشست. همچنین دو جنگ دیگر را هم از طریق رژیم غاصب صهیونیستی علیه لبنان و غزه به راه انداخت که به رغم توانایی بالای نظامی اسرائیل، در هر دو جنگ اعتراف به شکست در برابر نیروی ایمان مسلمانان این دو منطقه کردند. آمریکایی‌ها با ادبیات و تعابیر مختلف، ایران را یکی از موانع اصلی پیروزی خود در این جنگ‌ها معرفی کردند. این شکست‌های مفتضحانه، همراه با حرکت روبه رشد جمهوری اسلامی به عنوان تنها نمونه نظام مردم‌سالاراسلامی، در عرصه‌های علم و فن‌آوری، قدرت نظامی و بین‌المللی، با شروع بحران اقتصادی در نظام سرمایه‌داری و مرکز این نظام یعنی بانک‌های آمریکایی و اروپایی، آرام آرام ضعف‌های نظام لیبرالی و سرمایه‌داری به عنوان تنها میراث‌دار تفکرات اومانیستی و سکولاریستی غرب جدید را پدیدار کرد که این تحولات موجب توجه جدی‌تر ملت مسلمان منطقه به قدرت اسلام و ضعف غرب با نظام لیبرالی و سرمایه‌داری‌اش کرد و جنبش‌های اسلامی را در منطقه پدید آورد.

به تعبیر مقام معظم رهبری «تا پیش از پیدایش جمهوری اسلامی، به توده‌های عظیم مسلمان عالم تفهیم شده بود که اسلام قادر نیست برای آنان عزت و عظمت بیافریند و آنان در جستجوی سعادت باید یا به دنبال الگوی غربی و فرهنگ اروپا و امریکا بروند و یا به سمت تئوری‌های خیالی و پوچ مارکسیسم گرایش یابند؛ اما پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل جمهوری اسلامی در ایران و عزت و عظمتی که تحقق اسلام به ملت ایران بخشید، همه‌ی بافته‌های دیرینه‌ی استعمارگران غربی را باطل کرد و در عمل نشان داد که اسلام می‌تواند ملتی را از ضعف و بی‌حالی و انظلام نجات بدهد و به اوج عزت و شجاعت و اعتماد به نفس برساند و هم می‌تواند نظامی استوار و قادر بر زورآزمایی با قدرتهای مادّی جهان بر آنان ببخشد و دست قدرت‌های ظالمانه و تحقیرکننده‌ی استعمار و استکبار را از سر آنان کوتاه کند.»[32] «همین که ملت ایران توانسته‌اند پرچم اسلام زندگی و زندگی‌ساز و اسلام مبارز، نه اسلام تسلیم در مقابل دشمنان خدا، نه اسلام طاغوت و نه اسلام امریکایی - همان‌طوری که امام عزیزمان تعبیر کردند - بلکه اسلام ناب محمّدی(ص) را بلند کنند، در دست محکم نگهدارند و متزلزل نشوند. نفس همین، برای ملت‌های مسلمان دنیا امیدبخش است.»[33]

مقام معظم رهبری از سال‌ها قبل پیش‌بینی کرده بودند که پس از فروپاشی نظام کمونیستی، نوبت افول و فروپاشی نظام سرمایه‌داری و لیبرالیستی است. ایشان در بیاناتشان گفتند: «تا چند صباح قبل از این، هیچ‌کس فکر نمی‌کرد که ابرقدرت شرق این‌گونه متلاشی بشود ... آن روزی که امام در نامه به گورباچف نوشتند که بعد از این مارکسیسم را باید در موزه‌ها پیدا کرد، عده‌یی پوزخند زدند! ... بعد از درگذشت امام، به یک سال نرسید که همه چیز دگرگون شد؛ چطور نمی‌شود؟ قدرت استکباری امریکا هم از بین خواهد رفت، او هم متلاشی خواهد شد، این قدرت جهنمی ماندنی نیست، اسرائیل هم ماندنی نیست. این، حرف دولت و ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی است، و همین خواهد شد. این، در سایه‌ی هوشیاری شما ملت و هوشیاری ملت‌های مسلمان عملی خواهد شد. ما باید تلاش کنیم. وظیفه‌ی ما تلاش کردن است.»[34] ایشان همچنین در افتتاحیه هشتمین اجلاس سران کشورهای اسلامی در سال 1376خطاب این افراد گفتند: «لیبرالیسم غربی و کمونیسم و سوسیالیسم و غیره، همه امتحان خود را داده و ناتوانی خود را ثابت کرده‌اند. امروز هم مانند گذشته، اسلام تنها نسخه‌ی شفابخش و فرشته‌ی نجات است. امروز هم مانند هزار و چهارصد سال پیش، این ندا طنین‌افکن است: «قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کِتبٌ مُبِینٌ. یهْدِی بِهَ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ الْسَّلمِ وَ یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمتِ اِلَی النُّورِ بِاِذْنِهِ وَ یهْدِیهِمْ اِلَی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ»[35]

بعد از تحولات اخیر در منطقه خاورمیانه ایشان در اردیبهشت سال 1390 پیش‌بینی کردند که این تحولات و بیداری ملت‌ها به اروپا نیز کشیده خواهد شد و حدود چهار ماه بعد شاهد بودیم که در آمریکا و اروپا نیز به تأسی از حرکت‌های منطقه خاورمیانه جنبش‌های ضد نظام سرمایه‌داری شکل گرفت و به تعبیر مقام معظم رهبری موج سوم توجه به اسلام به راه افتاد:«[با] مأیوس شدن از لیبرالیزم غربی، لیبرال دموکراسی غرب، اقتصاد کاپیتالیستی ... در مرکز مالی آمریکا، در پایتخت اقتصادی آمریکا، یعنی در نیویورک، آن هم در خیابان وال استریت که کانون اصلی سرمایه‌داری دنیاست، هزاران نفر جمعیت جمع بشوند، بگویند ما سرمایه‌داری را نمی‌خواهیم. اینها نه مهاجرند، نه همه سیاه‌پوستند، نه از طبقات پائین جامعه‌اند؛ در میانشان استاد دانشگاه هست، سیاستمدار هست، گروه‌های دانشجوئی به اینها پیوسته‌اند؛ میگویند ما نظام کاپیتالیستی را نمی‌خواهیم. خب، این همین حرف ماست؛ ما هم که از اول گفتیم «نه شرقی، نه غربی»، یعنی نه نظام کاپیتالیستی، نه نظام سوسیالیستی؛ آن سوسیالیستی‌اش بود که به جهنم رفت، این هم دارد یواش یواش سرازیر می‌شود. بعد از این حادثه، اقبال به اسلام بیشتر خواهد شد. این هم یک موج دیگر است؛ موج سوم است.»[36]

امروزه در سایت‌های رسمی جنبش اشغال یا فتح وال استریت[37] تصریح شده است که این حرکت با الگوگیری از حرکت مسلمانان در خاورمیانه و یا تجمع مسلمانان در میدان التحریر قاهره شکل گرفته است و در تجمعات و تظاهرات این مردم، از نمادهای جنبش مردمی خاورمیانه مثل روز خشم و ... استفاده می‌شود. اکنون موج سوم توجه به اسلام هم در میان مسلمانان و هم در میان غیرمسلمانان شکل گرفته که ناشی از کارآیی و کارآمدی اسلام و نظام اسلامی و موفقیت‌های مسلمانان و اثبات ناکارآمدی نظام سرمایه‌داری و لیبرالی در غرب است. مقام معظم رهبری بر این مطلب تصریح می‌کنند که «امروز همه‌ی دنیا شاهدند که سیستم سرمایه‌داری غرب، چقدر در مقابله‌ی با حوادث و بحران‌ها توخالی و ناتوان است. خودِ این سیستم بحران‌آفرین است و وقتی بحران به وجود می‌آید، از خودش نمی‌تواند دفاع کند. این سیستمِ اقتصادی غرب است که همه‌ی افتخارشان به این سیستم اقتصادی بوده است؛ اقتصاد سرمایه‌داری. و سعی داشته‌اند این سیستم را به هزار شیوه و هزار زبان، به عنوان نسخه‌ی منحصربه‌فردِ اقتصاد، به ملت‌ها تحمیل کنند.[38] در مقابل، همان طور که مقام معظم رهبری تصریح کرده‌اند، خود غربی‌ها اعتراف کرده‌اند که «تفکّرات اسلامی ایران، در دنیا، خطر بزرگی برای سرمایه‌داری غرب و قدرت‌های غربی به حساب می‌آید.»[39]

امروز با این فرصت ایجاد شده که هم تفکر سکولاریستی و اومانیستی غرب به چالش کشیده شده است و هم نظام کمونیستی و مارکسیستی و هم نظام سرمایه‌داری و لیبرالیستی ناکارآمدی خود را نشان داده است، فضای مناسبی برای معرفی اسلام به عنوان بهترین الگو برای زندگی سعادتمندانه و حل معضلات جامعه بشری است. همانطور که مقام معظم رهبری بارها تأکید کرده‌اند امروز باید با جنبش‌نرم‌افزاری و تولید علم اسلامی خلأ حاصل شده از ناکارآمدی نظام‌های کمونیستی و لیبرالیستی غربی را با اسلام پرکنیم و با ارائه یک ا لگوی مناسب، نشان دهیم که اسلام پاسخگوی حقیقی نیازهای بشر است. انشاءالله با این خلل ایجاد شده در نظام سرمایه‌داری و بیداری و توجه ملت‌های دنیا به اسلام، شاهد فروپاشی نظام سرمایه‌داری در غرب و شکل‌گیری نظام‌های اسلامی در خاورمیانه باشیم که نویدبخش تحقق بین‌الملل اسلامی و تمدن اسلامی و گسترش آن در عالم است.

خلاصه و نتیجه‌گیری
در مجموع بر اساس آنچه که از بیانات و دیدگاه‌های مقام معظم رهبری مطرح شد، تحولات چندساله اخیر در غرب موجب گسترش تفکر اومانیستی و سکولاریستی در عالم شد و از دل آن دو نظام لیبرالی و کمونیستی به عنوان دو مدل مناسب اداره زندگی بشر در عالم مدرن بیرون آمد. اما با بیداری اسلامی شکل گرفته در دنیای اسلام در سده‌های گذشته که نقطه اوج و اصلی آن انقلاب اسلامی بود، سه موج توجه به اسلام و بیداری اسلامی شکل گرفت که در هر موج یک گام نظام و تفکر جدید غربی را به عقب راند. در مرحله اول با پیروزی انقلاب اسلامی و احیای اسلام و معنویت در دنیا و شکل‌گیری یک نظام سیاسی بر مبنای اسلام، موج اول توجه به اسلام پس از انقلاب اسلامی ایجاد شد که بنیاد تفکر غربی یعنی اومانیسم و سکولاریسم را به چالش کشید. پس از گذشت حدود یک دهه از این حرکت  با تثبیت مردم‌سالاری دینی و خروج موفق ایران از بحران‌های نظامی و اقتصادی و فروپاشی شوروی و نظام کمونیستیموج دوم توجه به اسلام ایجاد شد که اولین نظام عینی غرب یعنی نظام کمونیستی را به موزه‌های تاریخ سپرد. در دهه چهارم شکل‌گیری نظام اسلامی در ایران که مقام معظم آن را دهه پیشرفت و عدالت نام نهادند با توفیق‌های ایران در عرصه‌های مختلف علم و تکنولوژی و عرصه بین‌الملل و شکست سیاست‌های غرب در خاورمیانه و بحران نظام سرمایه‌داری، موج سوم توجه به اسلام و بیداری اسلامی شکل گرفت که انشاءالله در گام چهارم به فروپاشی و سقوط نظام سرمایه‌داری و حرکت به سوی بین‌الملل اسلامی و تمدن اسلامی منجر خواهد شد. در مجموع می‌توان به سه موج بیداری و توجه به اسلام پس از انقلاب اسلام اشاره کرد:

1. موج اول: با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل نظام مردم‌سالاری دینی و تقابل نظام سیاسی دینی و نظام و نگاه سکولاریستی.

2. موج دوم: با شکست مارکسیسم و یک دهه مقاومت و پیروزی جمهوری اسلامی در دنیا و نمود بیشتر اسلام و نظام اسلامی.

3. موج سوم: با بحران لیبرالیسم و رشد و پیشرفت نظام جمهوری اسلامی در علم و عرصه بین الملل و جلوه قدرتمند اسلام و نظام اسلامی.



منابع:
(1). بزی، عماد؛ امام خمینی (ره) در پژوهش‌های غربی، ترجمه مهدی اسدی، مندرج در فصلنامه حضور، ش 18، زمستان 1375.
(2). تاجیک، محمد رضا؛ تعیین چند جانبه و سیادت: قرائتی از «انقلاب امام» از منظر روان‌کاوی[لاکان]، واسازی[دریدا] و تحلیل گفتمان[لاکلاو]، مجموعه مقالات کنگره بین‌المللی امام خمینی (ره)، نشر عروج، تهران، 1376.
(3). حاجتی، میراحمدرضا ، عصر امام خمینی(ره)، بوستان کتاب قم، چاپ پنجم، 1381.
(4). حجاریان، سعید، تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر نظریات علوم اجتماعی، فصلنامه حضور، شماره 18، زمستان 1375.
(5). سعید، بابی؛ هراس بنیادین، اروپامداری و ظهور اسلام‌گرایی، ترجمه غلامرضا جمشیدی‌ها و موسی عنبری، انتشارات دانشگاه تهران، 1379.
(6). فوکو، میشل؛ ایرانیان چه رؤیایی در سر دارند؟، ترجمه حسین معصومی همدانی، هرمس، تهران، 1377.
(7). گیدنز، آنتونی، جامعه‌شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران: نشر نی، ۱۳۷۳.
(8). نرم افزار حدیث ولایت، مجموعه بیانات مقام معظم رهبری، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، قم.
occupywallst.org. (9)
www.khamenei.ir. (10)
Zubaida, Sami: Islam, the People and the State. (London: Routledge, 1989) .(11)



پی‌نوشت‌ها:
[1]. بیانات در جمع روحانیون مازندران، 22/2/1369.
[2]. همان.
[3]. بیانات در دیدار دانش‌آموزان و دانشجویان در تاریخ 10/8/1374.
[4]. پیام به مناسبت اولین سالگرد رحلت امام خمینی(ره)، 10/3/1369.
[5]. بیانات در جمع روحانیون مازندران، 22/2/1369.
[6]. همان.
[7]. بیانات در جمع علما و روحانیون شیعه و سنی کرمانشاه، 20/7/1390
[8]. بیانات در دیدار با مسؤولان و کارگزاران نظام جمهوی اسلامی، تاریخ 9/11/1368.
[9]. بیانات در دیدار با علما و روحانیون کرمان، 11/2/1384.
[10]. گیدنز، آنتونی، جامعه‌شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، ص 75.
[11]. حجاریان، سعید، تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر نظریات علوم اجتماعی، ص 147.
[12]. عماد بزی،؛ امام خمینی(ره) در پژوهش‌های غربی، ترجمه مهدی اسدی، مندرج در فصلنامه حضور، ش 18.
[13]. بیمان؛ ویلیام، نشریه Zavatra، چاپ مسکو، کیهان هوایی، 25/8/73، به نقل از حاجتی، میراحمد رضا، عصر امام خمینی، ص 28.
[14]. سعید؛ بابی، هراس بنیادین، اروپامداری و ظهور اسلام‌گرایی، ص 129.
[15]. همان،‌ ص 130.
[16]. Zubaida, Sami: Islam, the People and the State. (London: Routledge, 1989), p. 13.
[17]. تاجیک، محمد رضا؛ تعیین چند جانبه و سیادت: قرائتی از «انقلاب امام» از منظر روان‌کاوی[لاکان]، واسازی[دریدا] و تحلیل گفتمان[لاکلاو]، مجموعه مقالات کنگره بین‌المللی امام خمینی(ره).
[18]. فوکو، میشل، ایرانیان چه رؤیایی در سر دارند؟، ص 42.
[19]. پیام به مناسبت اولین سالگرد رحلت امام خمینی(ره)، 10/3/1369.
[20]. پیام در تجلیل از شهدا، جانبازان و ... درتاریخ 19/11/1368.
[21]. بیانات در دیدار با کارگزاران نظام، 14/9/1369.
[22]. سخنرانی در دیدار با مسوولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی در آستانه یازدهمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی. 9/11/1368.
[23]. همان.
[24]. پیام به مناسبت اولین سالگرد رحلت امام خمینی(ره) 10/3/1369.
[25]. همان.
[26]. همان.
[27]. پیام حج، 13/3/1371.
[28]. بیانات در دیدار با خانواده‌های معظم شهدا و جانبازان در تاریخ 2/3/1369.
[29]. بیانات در مراسم بیعت هزاران تن از طلاب،‌ فضلا و اساتید حوزه در تاریخ 22/3/1368.
[30]. بیانات در دیدار دانش‌آموزان، دانشجویان، معلمان و پرستاران در تاریخ 13/8/1371.
[31]. بیانات در دیدار با خانواده‌های شهدا و جانبازان در تاریخ 2/3/1369.
[32]. پیام به مناسبت اولین سالگرد رحلت امام خمینی(ره)، 10/3/1369.
[33]. بیانات در دیدار با خانواده‌های شهدا و جانبازان در تاریخ 2/3/1369.
[34]. بیانات در دیدار با گروه کثیری از آزادگان در تاریخ 28/5/1370.
[35]. بیانات در افتتاحیه هشتمین اجلاس سران کشورهای اسلامی 18/9/1376.
[36]. همان.
[37]. Occupywallst.org
[38]. بیانات در جمع مردم مریوان، 26/2/1388.
[39]. بیانات در دیدار جمعی از اعضای نیروی انتظامی در تاریخ 29/4/1373.