• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1368/04/20

بیانات در دیدار مدرّسان، فضلا و طلّاب حوزه‌ی علمیّه‌ی مشهد

بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱)

 خیرمقدم عرض میکنم به همه‌ی آقایان محترم و علماى اعلام و اساتید و مدرّسین محترم حوزه‌ی علمیّه‌ی مشهد و به همه‌ی شما برادران و عزیزانى که حقیقتاً در حرکت عظیم اسلامى مردم ما، قدمِ ثابت و صادق و سابقه‌ی درخشانى داشتید و ‌ان‌شاءالله‌ در آینده هم حوزه‌ی علمیّه‌ی مشهد همین خصوصیّات برجسته را حفظ خواهد کرد. متقابلاً این مصیبت جان‌کاه را و این فقدان بزرگ براى عالم اسلام را به همه‌ی آقایان محترم مخصوصاً علماى اعلام و اساتید و بزرگان تسلیت عرض میکنم.

 به‌مناسبت اجتماع شما آقایان محترم و اقتران (۲) این روزها با سالگرد شهادت حضرت امام باقر (صلوات ا‌لله‌ و سلامه علیه) بد نیست اشاره‌اى به مسائل خاصّ روحانیّت و حوزه‌هاى علمیّه بکنیم. این وظیفه‌اى که امروز در نظام جمهورى اسلامى بر عهده‌ی علما و روحانیّون است، یک وظیفه‌ی استثنائى است. هم براى خود ما در طول تاریخمان استثنا است ‌-یعنى در طول تاریخ روحانیّت شیعه و فقاهت اسلام، هرگز هیچ دورانى را نداشتیم که فقها و علما وظیفه‌اى به سنگینى وظیفه‌ی امروز داشته باشند- و هم نسبت به بقیّه‌ی علماى دینى در سراسر جهان یک وظیفه‌ی استثنائى است؛ چون در کشور ما و جامعه‌ی ما نظامى استقرار پیدا کرده است که بر مبناى تفکّر اسلامى و شریعت اسلامى، هم شکل گرفته و هم اداره میشود و هم اینکه این نظام پذیرفته است که به سمت تحقّق کامل شریعت اسلامى و اهداف اسلامى حرکت کند.

 علما در بلاد اسلامىِ دیگر، از این جهت بار سبک‌ترى بر دوش دارند. اگرچه وظیفه‌ی دفاع از دینْ عمومى است، امّا سکوت علماى دین در مقابل سلاطین و رؤساى ظالم و ضدّدینى و سیاستهاى استکبارى ‌-چه شرقى و چه غربى- قابل قبول نیست و وظیفه‌ی دفاع از دین که خداى متعال بر عهده‌ی علماى دین و مرشدین ملّت و معلّمین امّت گذاشته، اختصاص به زمان و مکان خاصّى ندارد. در همه‌ی اقطار (۳) اسلامى، در درجه‌ی اوّلْ مسئولیّت دفاع از اسلام و قرآن و شریعت اسلامى بر عهده‌ی علما است و هیچ شرایطى آنها را معاف نمیکند از دفاع از حریم مقدّس دین. این وظیفه بر عهده‌ی همه است؛ منتها در کشورهاى دیگر، کار علما آسان‌تر است، ساده‌تر است، پیچیدگى کار علما در نظام اسلامى را ندارد. آنجا مسئولیّت دفاع از حیثیّت جهانىِ اسلام بر دوش آنها نیست؛ مسئولیّت تنظیم یک سیستم و نظامى که تمام گوشه‌وکنارهاى آن باید بر اساس اسلام شکل بگیرد، بر دوش آنها نیست. آنها وظیفه‌ی امر به معروف و نهى از منکر را دارند ‌-در مراحلى که در فقه مشخّص شده، به هر اندازه‌اى که امکان اثر هست یا براى آنها مقدور است- امّا اداره‌ی یک نظام، اداره‌ی مردم، ساختن و پرداختن و جمع‌وجور کردنِ مجموعه‌ی زندگى انسانها بر اساس اسلام، کار بسیار پیچیده و ظریف و دشوارى است. این در جامعه‌ی اسلامى، بر دوش ما و بر دوش علما است. ممکن است براى آنها از لحاظ مبارزه و فعّالیّتهاى سیاسى، بعضى از دشواری‌ها وجود داشته باشد، امّا آن بمراتب آسان‌تر و سبک‌تر است از مسئولیّتهایى که براى دفاع از حیثیّت جهانى اسلام، در نظام ما وجود دارد. ما این را باید باور کنیم که اگر امروز جمهورى اسلامى بد عمل کرد، ضعیف عمل کرد، فقط به حیثیّت جمهورى اسلامى صدمه نمیخورد؛ بلکه به حیثیّت اسلام ‌-بکلّیّته- صدمه خواهد خورد.

 اینجا از نظر ناظران جهانى، درحقیقت عَلَم اسلام و قبّة‌الاسلام و مظهر اسلام و خلاصه، جامعه‌ی نمادین اسلام است؛ واجهه‌ی (۴) بیرونى اسلام اینجا است. ما اگر ضعیف عمل کنیم، بد عمل کنیم، نتوانیم احکام اسلامى را پیاده کنیم، نتوانیم عدالت اجتماعى را استقرار ببخشیم، نتوانیم استعدادها را جوشان کنیم و از آنها استفاده کنیم، نتوانیم اخلاق اسلامى را در جامعه رایج کنیم، نتوانیم روابط انسانها را به‌صورت مطلوبى استقرار ببخشیم، قضاوت دنیا این خواهد شد که «اسلام» نتوانست. می‌بینید که این مسئولیّت فقط بر عهده‌ی ما است؛ بر عهده‌ی علماى کشورهاى دیگر که با نظامهاى دیگر زندگى میکنند نیست. این مخصوص ما است.یک داستانى را مولوى نقل میکند که داستانى سمبلیک است، رمزى است، امّا هروقت من این داستان یادم می‌آید، به خودم میلرزم و به خدا پناه میبرم. (۵) میگوید در یک شهرى که هم مسلمانها در آن زندگى میکردند هم مسیحی‌ها، یک مؤذّن بدصدایى وارد محلّه‌ی مسلمانها شد و چند وعده اذان گفت. خیلى اذان را بد میگفت. یک روز یک مرد نصرانى از آن محلّه‌ی دیگر آمد به محلّه‌ی مسلمانها؛ گفت این مؤذّن شما کجا است؟ گفتند چه‌کارش دارى؟ گفت میخواهم از او تشکّر کنم، [چون] یک مشکل بزرگ ما را حل کرد. راهنمایی‌اش کردند، مؤذّن را پیدا کرد، بنا کرد از او تشکّر کردن. گفت چرا از من تشکّر میکنى؟ گفت تو حقّى بر گردن من دارى که هیچ کس چنین حقّى بر گردن من ندارد! جریان از این قرار است که من دختر جوانى در خانه دارم، مدّتى بود محبّت اسلام به دلِ این دختر جوان افتاده بود و تمایل داشت به مسلمانى. هر کار میکردیم کلیسا بیاید نمی‌آمد؛ در مراسم ما شرکت نمیکرد، به عقاید ما بی‌اعتنائى میکرد. ما عاجز شده بودیم که چه بکنیم، در کار این دختر درمانده بودیم. دو سه روز پیش که تو اذان گفتى صداى تو را این دختر شنید. گفت: این چیست؟ این صداى کریه از کجا است؟ گفتیم این اذان مسلمانها است. از آن لحظه ما راحت شدیم؛ بکلّى محبّت اسلام از دل این دختر رفت؛ برگشته و عادّى دارد زندگى میکند، کلیسا می‌آید، مراسم را انجام میدهد؛ من مدیون تو هستم. تو بودى که دختر ما را به ما برگرداندى!

 بارها من به خودم و به دوستانم میگویم: ما آن مؤذّن بدصدا نباشیم که عشق به اسلام را در دلها فروبنشانیم و به استفهام عظیمى که در دنیا براى معرفت اسلام به وجود آمده، پاسخ منکر و زشتى بدهیم. این وظیفه‌ی ما است؛ چه کسى در دنیا چنین مسئولیّتى دارد؟

 ما براى اسلام شروع کردیم، براى خدا شروع کردیم، قصد قدرت‌طلبى نداشتیم، قصد قبضه‌کردن حکومت را هم نداشتیم. من بارها از امام عزیزمان (اعلى ا‌لله‌ کلمته) پرسیدم ‌-یعنى یکى دو بار بخصوص این صحبت شد، امّا بارها ایشان آن جوابى را که عرض میکنم بیان کردند- که شما از چه سالى به فکر حکومت اسلامى افتادید؟ چون درسهاى «ولایت فقیه» ایشان، سال ۴۷ در نجف شروع شد که [سال] ۴۸ هم نوارهایش اینجا می‌آمد؛ میخواستم ببینم قبل از آن [هم] ایشان به فکر بودند. ایشان گفتند من درست یادم نیست که از چه تاریخى بخصوص مسئله‌ی حکومت برایمان مطرح شد امّا از اوّل، ما به فکر بودیم ببینیم چه چیزى تکلیف ما است؛ مبارزه‌ی با رژیم شاه تکلیف ما بود؛ اعتراض به فلان عملِ خلاف آنها تکلیف ما بود؛ ایستادگى در مقابل تحمیل آنها تکلیف ما بود؛ افشاگرى در تسلّط صهیونیست‌ها و اسرائیلی‌ها تکلیف ما بود؛ وهلمّ‌جرّا؛ (۶) خود خداى متعال این‌جورى پیش آورد.این حقیقت قضیّه است: ایمان بود، جهاد بود، اخلاص بود، عمل صالح بود؛ و نصرت هم نتیجه‌ی قهرى اینها است. خداى متعال اصدق‌القائلین (۷) است که فرموده: وَالَّذینَ جّْهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُ‌ـلَنا؛ (۸) وَ لَیَنصُرَنَّ‌ اللهُ مَن یَن‌ـصُرُه. (۹) [در روایات هم داریم] «مَن کانَ لِلهِ کانَ ا‌لله لَه». (۱۰) این آیات و روایات، حقیقت است، بیان واقعیّات است. خب جهادى شد، مبارزه‌اى شد، تلاشى شد، اخلاصى بود، خداى متعال برکت داد، پیروزى به دست آمد، حاکمیّتِ اسلام شد، قرآن عزیز شد، مسلمانها در دنیا اهتزاز (۱۱) معنوى پیدا کردند و احساس کردند که مسلمانى ننگ نیست، افتخار است. قبلاً خیلى از مسلمانها در بسیارى از نقاط عالم، خجالت میکشیدند که بگویند مسلمانیم، یا تظاهرات (۱۲) مسلمانى کنند. در داخل کشور خودمان هم این‌جور بود. [امّا] امروز مسلمانها در اقصاى آسیا تا قلب اروپا تا مناطق دیگر دنیا، افتخار میکنند که بگویند ما مسلمانیم.

 خب اسلام عزّت پیدا کرد، بحمدا‌لله‌ جامعه‌ی اسلامى [محقّق] شد، این جامعه استقرار پیدا کرد، ریشه دواند، ده سال با مشکلات مبارزه کرد؛ اینها همه نِعَم الهى و برکات الهى است. بایستى شکر بگزاریم و قدر بدانیم.

 امّا تکلیف ما ‌-با حسّاسیّتش، با دقّت و ظرافت خاصّش- همچنان به جاى خود باقى است. اگر خداى نکرده ما نتوانیم قضاى اسلامى را به معناى واقعى در جامعه پیاده کنیم، نتوانیم عدل اسلام را در دستگاه قضاوتمان و دستگاه حکومتمان نشان بدهیم، نتوانیم تداول (۱۳) ثروت بین اغنیا را ‌-که اسلام منع کرده- با نظام اقتصادىِ درست در جامعه‌ی اسلامى مجسّم و محقّق کنیم، نتوانیم اخلاق اسلامى را و ارزشهاى اسلامى را در جامعه مجسّم کنیم و درنتیجه نظامى باشد با پرچم اسلام و با اسم اسلام امّا با حقیقت و معناى غیراسلامى و احیاناً جاهلى ‌-که هر چیزِ غیراسلامى، جاهلى است، گمراهى است: فَماذا بَعدَ الحَقِّ اِلَّا الضَّلـّْل- (۱۴) اگر این‌جور بشود، ما همان مؤذّن بدصدا خواهیم بود؛ صداى ما و آهنگ ناخوش ما به جاى اینکه به اسلام عزّت ببخشد و آبرو ببخشد، اسلام را دچار سرشکستگى خواهد کرد. خب حالا کیست آن کسى که باید نگذارد [این‌طور بشود]، و اسلام را تبیین کند، و آنجایى را که احتیاج به متصدّیان لایق و مؤمن و عارف و آشنا به رموز اسلامى است پُر کند، و مردم را ارشاد کند، و حکومت را نصیحت کند، و در راه‌هاى مشکل، مشکلات را با قدرت معنوى خودش هموار کند؟ جامعه‌ی روحانیّت. لذاست که حوزه‌هاى علمیّه نقش اوّل را دارند. بحث دراین‌باره طولانى است، من نمیخواهم تفصیلاً صحبت بکنم. عرض میکنم حوزه‌هاى علمیّه بر سه مبنا باید تحرّک خودشان را افزایش بدهند، سازمان‌دهى کنند، نوآورى کنند:

 اوّل، مبناى فقهِ سنّتىِ جواهرى است؛ به تعبیر امام بزرگوارمان: فقه جواهرى. فقه جواهرى یعنى چه؟ صاحب جواهر، (۱۵) مظهر یک فقیه مقیّد به مقرّرات فقاهت و قواعد اصولى و فقهى است؛ یک ملّاى اصولىِ مقیّدِ دقیقِ منظّم که از موازین رایج فقهىِ بین اصولیّین هیچ تخطّى ندارد و در بررسى هر مسئله، شهرت (۱۶) و اجماع (۱۷) و ظواهر ادلّه و اصول را ‌-هرچه جزو ابزارهاى معمولىِ کار فقاهت شمرده میشود- در اختیار میگیرد و آنها را با همان دقّتِ یک فقیه اصولىِ دقیق، به کار میگیرد.فقه جواهرى یعنى همان فقه سنّتىِ رایج با مِتُد فقاهت؛ آن چیزى که بارها گفته‌ایم، بخصوص در جمع شما برادران عزیز مشهدى مکرّراً بحث شده و گفته شده؛ روش فقاهت و مِتُد فقاهت و همان کیفیّت رسیدگىِ یک مسئله در فقه است؛ روش رایج فقها است: استفاده‌ی از ظواهر؛ (۱۸) علاج مشکلات ظواهر و اَمارات؛ (۱۹) بعد ‌-هنگامى که دست انسان کوتاه شد از اَمارات- مراجعه‌ی به اصول، پیدا کردن اصلى که اینجا مجراى آن است، علاج معارضات آن، علاج مشکلات آن؛ (۲۰) و بالاخره از آب در آوردنِ مسئله‌ی فقهى؛ فقه جواهرى یعنى این. البتّه من یک وقتى مشهد ‌-در جمع برادران طلّاب و فضلاى مشهد- (۲۱) عرض کردم: همین فقه جواهرى، پویا است. اینکه بگویند ما یک فقه سنّتى داریم، یک فقه پویا، این غلط است؛ همان فقه سنّتىِ ما پویا است. «پویا» یعنى علاج‌کننده‌ی مشکلات؛ یعنى پاسخگوى به حوادث واقعه به‌صورت حقیقىِ کلمه؛ جواب میدهد، چون بر مبناى اجتهاد است، ما باب اجتهاد را که مسدود نمیدانیم. باید فقاهت تقویت بشود؛ درسها و حوزه‌هاى فقاهت مورد اهتمام قرار بگیرد. بنده از قدیم در دوران مبارزات به رفقاى طلبه‌اى که با ما معاشر بودند، میگفتم بی‌مایه فطیر است؛ (۲۲) بدون درس خواندن، بدون زحمت کشیدن، بدون ملّا شدن، نمیتوان مفید واقع شد. باید ملّا شد تا بتوان مفید شد. این رکن اوّل.

 دوّم، تزکیه‌ی اخلاقى است که اگر نباشد، همان مسئله‌ی دزدى است که با چراغ می‌آید و کار را مشکل‌تر هم میکند؛ که این مستغنى از بیان است.

 و سوّم، مسئله‌ی آگاهی‌هاى سیاسى است. اگر اعلمِ علما هم باشید [امّا] زمانتان را نشناسید، نمیتوانید براى جامعه‌ی اسلامىِ امروز مفید واقع بشوید؛ محال است: ندانیم استکبار چه‌کار میخواهد بکند، ندانیم دشمنها چه کسانى هستند و از کجاها نفوذ میکنند و دشمنى میکنند، ندانیم در جامعه‌مان چه میگذرد و مشکلات چه چیزهایى است و براى علاجش چه‌کار باید کرد، ندانیم در جبهه‌بندی‌هاى دنیا کجا قرار داریم. همیشه کتک را و لگد را و توسرى را آن کسانى میخورند که بین دو جناحِ بازیگر قرار گرفته‌اند و نمیدانند کى به کجا است، چه کسى میخواهد چه‌کار کند، چه کسى میخواهد کجا را بگیرد؛ اینهایى که نمیدانند، بیش از همه لگد میخورند، بیش از همه کتک میخورند، نمیتوانند از موقعیّتها استفاده کنند.بصیرت و علم به زمان، براى یک عالم لازم است. در هر حدّى: از یک اعلم‌العلمائى که میخواهد براى مردم بساط افتاء و مانند اینها را بگستراند، تا آن عالمى که در یک محلّه‌اى میخواهد براى چند نفر تعلیم احکام دینى بکند، فرق نمیکند، منتها هرچه مقامْ بالاتر، این آگاهی‌ها بیشتر و وسیع‌تر مورد لزوم است. ما در طول تاریخ تشیّع، بخصوص در این دویست سال اخیر ‌-این دویست سالى که دنیا شکل جدیدى پیدا کرد: استعمار پیدا شد، سیاستها عوض شد، دولتهاى اروپایى وارد میدان سیاست جهانى شدند، به کشورهاى اسلامى آمدند، کارها کردند، سرزمین‌ها گرفتند، بر اساس آن تدابیر فراوانى به راه انداختند- خیلى ضربه دیده‌ایم؛ ندانستنِ حقایقِ جریانات عالم به‌وسیله‌ی علما، مشکلات بزرگى را در این دویست سال براى ما به وجود آورد. آنجایى که ما یک عالمِ باهوشِ زرنگِ دقیقى داشتیم، محفوظ ماندیم؛ آنجایى که کسى مثل میرزاى شیرازى داشتیم، بُرد با ما شده؛ آنجایى که انسان دَیّن (۲۳) و تقى امّا ذکى (۲۴) و باهوشى مثل شیخ انصارى داشتیم، بُرد با ما بوده؛ آنجایى که یک قدرى غفلت در کار بوده، سرِ ما کلاه رفته، ضرر کردیم؛ آن ‌هم ضررهایى که دیگر مال یک نفر و یک حوزه و یک مجموعه و یک شهر و یک سال و دو سال نیست؛ ضررى که گاهى اثرش پنجاه سال، تمام جامعه‌ی اسلامى را فشار میدهد؛ بر اثر ناآگاهى! دیگر نباید بگذاریم. دیگر نباید تسلیم ناآگاهى بشویم. باید خودمان را آگاه کنیم. بصیرت به امور را باید در خودمان تقویت کنیم.

 بر این سه پایه و مبنا ‌-فقاهت، دیانت و تقوا و تزکیه‌ی معنوى و اخلاقى، و هوشیارى و بصیرت سیاسى- باید حوزه‌هاى علمیّه را بازسازى کنیم، تقویت کنیم، توسعه بدهیم. حوزه‌ی مشهد حقّاً و انصافاً حوزه‌ی پُراستعداد و قوی‌اى است. بحمدا‌لله‌ استعداد علمى بالایى دارد: اساتید خوب، علماى بزرگ، شخصیّت‌هاى برجسته ‌-علماً، اخلاقاً، عملاً، سیاسیّاً- طلّابِ خوب و بااستعداد، سابقه‌ی خوب. و ‌ان‌شاءالله‌ این حوزه میتواند در این زمینه یک اقدام مهمّى بکند و نقشى داشته باشد.

 امروز دشمنها منتظرند به ما ضربه بزنند؛ ما باید حواسمان جمع باشد. البتّه خوشبختانه امروز جورى است که توطئه‌هاى استکبار جهانى از نظر ملّتها افشا شده است و این جمله‌ی منسوب به امام سجّاد (علیه الصّلاة و السّلام) که «اَلحَمدُ لِلهِ الَّذى جَعَلَ اَعدائَنا مِنَ الحُمَقاء» (۲۵) در مواردى واقعاً صدق میکند. همین توطئه‌ی اخیر حکّام سعودى براى متّهم کردن ملّت بزرگ ایران و مسئولین ایرانى (۲۶) از همان قبیلْ توطئه‌ها است که افشا شده است و همه میدانند و میفهمند که این بغضها و حِقدها (۲۷) نسبت به ملّت ایران از کجا سرچشمه میگیرد.بنده مجدّداً به همه‌ی آقایان خیرمقدم عرض میکنم و تسلیت عرض میکنم و تشکّر میکنم از اینکه این راه طولانى را طىّ طریق فرمودید و تشریف آوردید و امیدوارم که لطف و فضل الهى شامل حال شما باشد و روزبه‌روز ‌ان‌شاءالله‌ وضعى بهتر از گذشته داشته باشیم و قلب مقدّس ولی‌عصر (ارواحنا فداه و عجّل ا‌لله‌ تعالى فرجه) از ما راضى باشد و دعاى آن حضرت ‌ان‌شاءالله‌ شامل حال ما باشد.

والسّلام علیکم و‌ رحمة‌الله و‌ برکاته
 

۱) این دیدار -که در آستانه‌ى سالروز شهادت حضرت امام باقر (علیه السّلام) برگزار شد- به‌مناسبت ارتحال حضرت امام خمینى (قدّس سرّه الشّریف) و انتخاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به رهبرى انقلاب اسلامى صورت پذیرفت. جمعى از ائمّه‌ى جمعه و جماعات استان خراسان و گروهى از دانشجویان دانشگاه علوم اسلامى رضوى در این دیدار حضور داشتند. در ابتداى این دیدار، حجّت‌الاسلام والمسلمین عبّاس واعظ‌طبسى (نماینده‌ى ولىّ‌فقیه و مسئول حوزه‌ى علمیّه‌ى مشهد) مطالبی بیان کرد.
۲) به هم نزدیک بودن، قرین شدن
۳) کرانه‌ها، سرزمین‌ها
۴) صورت، چهره
۵) مثنوى، دفتر پنجم؛ حکایت آن مرد مؤذّن زشت‌آواز که در کافرستان بانگ نماز داد و مرد کافرى او را هدیه داد.
۶) و به همین نحو
۷) راست‌گوترینِ گویندگان (برگرفته از قرآن کریم؛ سوره‌ى نساء، آیه‌ی ۱۲۲)
۸) سوره‌ى عنکبوت، بخشى از آیه‌ی ۶۹؛ «و کسانى که در راه ما کوشیده‌اند، بیقین راه‌هاى خود را بر آنان مینماییم ...»
۹) سوره‌ى حج، بخشى از آیه‌ی ۴٠؛ «... و قطعاً خدا به کسى که [دین] او را یارى میکند، یارى میدهد ...»
۱۰) بحارالانوار، ج ۷۹، ص ۱۹۷؛ «هر که براى خدا باشد، خدا نیز با او است»
۱۱) رفعت
۱۲) نشان دادن
۱۳) دست‌به‌دست گشتن
۱۴) سوره‌ى یونس، بخشى از آیه‌ی ۳۲؛ «... و بعد از حقیقت، جز گمراهى چیست؟ ...»
۱۵) شیخ محمّدحسن نجفى
۱۶) اتّفاق نظر فقها بر حکم شرعى به کیفیّتى که موجب یقین به حکم شرعى شود.
۱۷) فتواى اکثر نزدیک به کلّ فقها به حکم شرعى با استناد به روایات خاص یا بدون آن به کیفیّتى که موجب ظن به صدور روایت یا ظن به حکم شرعى شود.
۱۸) لفظ یا حال که دلالت ظنّى بر مفاد و مضمون خود داشته باشد.
۱۹) دلیلى که غالباً موجب ظن است و شارع آن را حجّت دانسته.
۲۰) حجّت شرعى یا عقلى در صورت عدم یقین یا عدم ظنّ معتبر به حکم شرعى.
۲۱) از جمله، بیانات در دیدار با اساتید، طلّاب و فضلاى حوزه‌ى علمیّه‌ى مشهد (۱۳۶۶/۱/۵)
۲۲) اگر بنیاد چیزى درست نباشد، به ثمر نخواهد نشست.
۲۳) دین‌دارى که به دین خود عمل کند
۲۴) زیرک، هوشیار
۲۵) منسوب به امام سجّاد (علیه السّلام)؛ «سپاس خداوندى را که دشمنان ما را از احمقان قرار داده است.»
۲۶) در آستانه‌ى برگزارى مراسم حج، در تاریخ ۱۳۶۸/۴/۱۹ دو انفجار بزرگ در شهر مکّه به وقوع پیوست. در پى این حادثه، رسانه‌هاى عربستان اعلام کردند ایران در این انفجارها دست داشته! جمهورى اسلامى ایران با ردّ این اتّهام اعلام کرد حادثه‌ى مکّه به‌منظور ایجاد جوّ اختناق و ارعاب در مراسم حج و جلوگیرى از تظاهرات برائت از مشرکین، از سوى حکومت عربستان طرّاحى و اجرا شده است. دفتر مقام معظّم رهبرى نیز با صدور اطّلاعیّه‌اى، ضمن محکوم کردن این حادثه، عامل اصلى آن را حکومت حجاز دانست و حجّاج بیت‌الله‌الحرام را به بردبارى و انجام صحیح مناسک، و مسلمانان را به آگاهى و هشیارى بیشتر در مقابل توطئه‌هاى صهیونیستى و استکبارى دعوت کرد.
۲۷) کینه‌ورزى، عداوت