• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1391/07/17
یادداشتی از استاد یدالله کابلی خوانساری

نسخه‌ی کم نظیرِ مهجور

استاد یدالله کابلی خوانساری در این یادداشت به شکل محققانه‌ای به نسخه‌شناسی دیوان حافظ -اهدا شده از سوی رهبر انقلاب- پرداخته است. وی به همین منظور نیم‌نگاهی هم به سیر تطور و بالندگی خط شکسته نستعلیق انداخته و در سرانجام نوشتار خود، ضمن برشمردن مشخصات فنی و هنری اثر، هویت هنرمند راقم نسخه را بازشناسانده است.

نسخه‌ی دیوان حافظ را که از سوی استاد غلامحسین امیرخانی به مقام معظم رهبری اهدا شده ‌بود و توسط کتابخانه‌ی آستان قدس رضوی چاپ و منتشر گردیده‌ است و به قصد تعیین رقم کاتب در اختیار قرار گرفت، ملاحظه نموده و ساعت‌ها با تورق در صفحات دلگشای غزلیات خواجه‌ی‌ اهل راز و جذبه‌ی بصری خوشنویسی آن، حظّ وافر بردم. ترکیب‌بندی سطور منسجم و دلکش و کتاب‌آرایی نفیس آن به‌شدت ملیح و تازه می‌نمود.



لذا بی‌آن‌که به اشاره‌ی نسخه‌پرداز -که تحقیقاً اثر را دستخط درویش عبدالمجید ندانسته بود- توجهی نمایم و یا تاریخ بعید و الحاقی هزاروصدوبیست‌وچهار صفحات پایانی گمراهم کند، در عین حالی که هیچ نشانه‌ی بارز و مشهودی از سیاق قلمرانی درویش و ترکیبات وی در آن دیده نمی‌شد، ولی در حیرت مانده بودم که این همه زیبایی و حلاوت و ملاحت حاصل تلاش سرانگشتان توانای کدام رنج و ریاضت کشیده‌ای است که آشنا نمی‌نماید؟

به قصد قضاوت صحیح و جدای از شیوه‌های رایج و نام‌آشنا، به سراغ الگوهایی رفتم تا با مقایسه‌ی رویاروی آنها بتوانم شک و شبهه‌های ذهنم را اصلاح نمایم. در ابتدای امر، شکل ظاهری شاکله‌ی کلمات آن شباهت زیادی به آثار طراز اول سید علی نیاز داشت و بعد با نمونه‌هایی از خطوط محمداسماعیل انجوی شیرازی مقابله کردم باز نتیجه‌ای حاصل نشد. دوباره اقلام خفی محمدجعفر دلودوز اصفهانی که مقلدی کم‌نظیر در مکتب درویش محسوب می‌گردد، نظرم را جلب کرد، ولی راضیم ننمود، چرا که کلیات کمّی و کیفی اثر مطلوب‌تر از آنها می‌نمود. دست آخر گمانم به غبارنویسی معجزگونه و سریع‌التحریر محمدرضا اصفهانی رفت؛ باز هم اختلافاتی در میان بود. با آن که در آثار این هنرمندان طراز اول با مؤلفه‌های ریز فنی و هنری در هندسه‌ی کلمات و اشارات ارسالی و خفی حروف و پیچش‌های پی‌درپی و گردش مواصلات و حتی زاویه‌ی چیدمان نقطه‌گذاری‌ها آشنا بودم و این ممیزات فردی و خصوصیات فطری در همه واضح و روشن است، ولی وجه مشترکی از این ویژگی‌ها را در این اثر نیافتم.

تیزی قلم و منقح بودن مرکّب‌برداری و یکدستی این مجموعه مرا به تأمل واداشت تا سراغ ذوق و ظرافت کاتبان شیرازی مثل میرزاکوچک‌، وصال و محمداسماعیل انجوی شیرازی بروم [...] ولی یقیناً تصویر این که تنها کپی کم‌نظیر هنرمند مهجور مانده‌ای مثل محمدحسین شیرازی متوفی سال 1261 همه‌ی مشخصات فنی و شگردهای مَدّات ‌بلند و قوس‌های ارسالی و اتصالات متوالی این اثر را دارا باشد، سخت متعجبم نمود، چرا که نام ایشان در بسیاری از تذکره‌ها قید نشده و یا در شمار پیروان درویش عبدالمجید قرار نگرفته است.

تصادفاً این یک نقطه‌ی عطف تاریخی است که می‌توان به‌جرأت بیان داشت که قضاوت هنری همواره مبتنی بر مشاهدات و ملاحظات بیشتر و بیشتر به یقین می‌رسد. این دیوان خجسته، اثری بسیار نفیس و بدیع به شمار آمده و هنرمند آن ازین پس در شمار زبدگان و نخبگان قلمِ ‌شکسته و از پیروان برجسته‌ی مکتب درویش عبدالمجید طالقانی معرفی خواهد شد.

متن کامل این یادداشت را از  اینجا بخوانید